فردوسی در این جا می گوید که شهریار اگر دادگر باشد از او در جهان یادگار می ماند :
اگر دادگر باشدی شهریار از او ماند اندر جهان یادگار
ج۸ب۴۸۲۷
فردوسی در داستان بهرام گور می گوید :
بی آزاری و مردمی بایدت گذشته چو خواهی که نگزایدت
همی نو کنم بخشش و داد اوی مبادا که گیرم به بد یاد اوی !
ج۷ب۸۶۸۶-۸۶۸۵
فریدون در شاهنامه خود مظهر دادگری اسـت و اوسـت کـه بـر ضحّاک بیــدادگر پیروز می شود:
فریدون فرّخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی تو داد و دهش کن فریدون تویی
ج۱ب۱۰۵۴-۱۰۵۳
فردوسی در پایان پادشاهی شاپور چنین می گوید :
میاز و مناز و متاز و مرنج چه یازی به کین و چه نازی به گنج ؟
که بهر تو این است این تیره گوی هنر جوی و راز جهان را مجوی
که گر باز یابی ، بپیچی به درد پـﮊوهش مکن ، گِرد رازش مگرد
ج۷ب۴۳۹۷-۴۳۹۵
فردوسی می گوید که بی آزاری و مردمی بهتر است :
بی آزاری و مردمیّ بهتر است که را کردگار جهان یاور است
۷ب۴۰۷۳
فردوسی دراینجا میگوید که هرکس بی آزاری زیردستان گزیند به او داد و آفرین میخوانند:
ز دانا سخن بشنو ای شهریار جهان را براین گونه آباد دار
چو خواهی که آزاد باشی ز رنج بی آزار و آگنده بی رنج گنج
بی آزاری زیردستان گزین که یابی زهر کس ، به داد ، آفرین
ج ۷ب۳۱۰۸-۳۱۰۶
و فریدون چون دادگر بود بعد از مرگ جایگاه او در جهان حفظ شد :
نگه کن کجا آفریدون گُرد که از تخم ضحّاک شاهی ببرد
ببد در جهان پنجصد سال شاه به آخر بشد ماند از و جایگاه
چنین ایم یکسر که ومه همه تو خواهی شبان باش خواهی رمه
ج۱ب۱۰۶۳-۱۰۶۰
فردوسی در پادشاهی قباد پیروز می گوید که اگر پادشاه دادگر باشد خودش می میرد اما نامش به یادگار در جهان می ماند :
اگر دادگر باشدی شهریار نمانیّ و نامت بود یادگار
تن خویش را شاه بیدادگر جز از گور و نفرین نیارد به سر
اگر پیشه دارد دلت راستی چنان دان که گیتی تو آراستی
چو خواهی ستایش پس از مرگ تو خرد باید ، ای تاجور ! ترگ تو
چنان کز پس از مرگ نوشین روان به گفتار من داد او شد جوان
ج۸ب۲۴۵۶-۲۴۵۱
در جایی دیگر در وصف پادشاه دادگر می گوید :
کجا پادشا دادگر بود و بس نیازش نیاید به فریاد کس
بدین داستان ، گفتم آن کم شنود کنون رزم رستم بباید سرود
ج۲ب۲۱۶۹-۲۱۶۸
فردوسی به بی آزاری زیردستان توصیه می کند :
ز دانا سخن بشنو ای شهریار ! جهان را ، بر این گونه ، آباد دار
چو خواهی که آزاد باشی ز رنج بی آزار و آگنده بی رنج گنج
بی آزاریِ زیر دستان گزین که یابی ز هرکس ، به داد ، آفرین
ج۷ب۳۱۰۸-۳۱۰۶
جـلـوه هـای نـیـکی و بـدی
آرمان مبارزه ی دائم نیکی و بدی بزرگترین مبحث حکمت آمیز در سرتاسر شاهنامه بخصوص قسمت اساطیری و پهلوانی آن است . « البته در قسمت اساطیری چنین مبارزه ای براساس اعتقادات باستانی طراحی شده است و دخالت نبوغ فردوسی در این قسمت ناگزیر بسیار محدود بوده است ولی در بخشش پهلوانی ، که داستان های حماسی منبع بوده است ، ضمن حفظ طرح کلی داستان ها دست فردوسی در پرداختن عالی ترین صورت حماسه و نمایش آن آرمان در والاترین صورت ممکن باز بوده است ، این را هم نباید فراموش کرد که اگرچه در قسمت پهلوانی نیز عناصر اساطیری ابتدایی با عناصر داستانی آمیختگی دارد ، ولی پهلوانان این بخش شاید در تمام آثار حماسی جهان از نظر « نمودار کوشش و مبارزه و توانایی اخلاقی بودن » بی نظیر می باشند . » ( مرتضوی ،۱۳۶۹ : ۵۶ – ۴۵ )
کاملاً طبیعی است که فردوسی متوجّه اصول عقاید آیین زردشتی بوده است و فکر اساسی مبارزه ی بین دو مبدأ نیکی و بدی با یزدان و اهریمن را اساس کار خود قرار داده است .
فردوسی تاریخ ایران را به شکل همین مبارزه ی دیرین به خواننده نشان می دهد . « آیین زردشتی مبتنی بر دو گوهر دو گانه است . اهورا مزدا و اهریمن یا روشنایی و تاریکی ، نیکی و بدی پیوسته با هم در نبردند . بنابراین مرد زردشتی باید بکوشد تا نیکی بر بدی پیروز گردد. بنابراین کوشش ، اساس دین زردشتی قرار می گیرد ، کوشش در راه پیروز کردن نیکی بر بدی و نبرد با اهریمن .
به عقیده ی زنر ، استاد دانشگاه آکسفورد که تحقیق مفصّلی درباره ی زروانیان کرده ، آیین زروانی شعبه ای از دین زردشتی بوده است و برای آن پدید آمده تا به نبرد پایان ناپذیر اهورا مزدا و اهریمن خاتمه دهد . زروانیان چنین ادعّا می کردند که نیکی و بدی ( اهورا مزدا و اهریمن ) دو گوهر تومأن اند . زروان یا زمان نامتناهی پدر آن هاست . بدین گونه به جای گوهر دو گانه که خاص آیین زردشتی بود گوهر سه گانه عنوان شد یعنی خوبی ( اورمزد ) بدی ( اهریمن ) داور ( زروان ) . زنر بی میل نیست که شاهنامه را آیینه ی عقاید زروانیان بداند و البته این نظر مبالغه آمیز است . بی تردید ، تقدیر و سپهر در سیر زندگی پهلوانان شاهنامه تاثیر کلی دارند ، لیکن نظر شاهنامه نه درباره این جهان و نه درباره ی جهان دیگر به صورتی که زنر پنداشته است ، سرد و تیره و مادی مآبانه نیست . در شاهنامه به نظر من دو جریان فکری زروانی و مزدایی به هم آمیخته شده اند . اعتقاد به نبرد بین نیکی و بدی ، به عقاب و ثواب و سرای دیگر « مینو » رنگ کیش مزدایی دارد .(ندوشن ،۱۳۶۹ : ۹۱ – ۸۸)
« خدای اوستا مانند خدای تورات یا انجیل خدای قدرت یا عشق نیست ، خدای مبارز نیکی است . گوهر انسان خدایی است پس در ذات خود نیک است و برای نابودی بدی به جهان آمده است . ( مسکوب، ۱۳۵۴ : ۱۸۷ )
تمام صفات اوستا نمودار جنگهای بین خوبی و بدی است . اوصاف پسندیده چون راستی ، درستی ، دلیری ، رادمردی ، دادگری و کوشش در مقابل دروغ ، فریب ، ترس ، شرک و ستم صف کشیده اند . تا جهان پایدار است این ستیزه برقرار است و خدای برای پیروزی بندگان در این میدان کارزار پیغمبر و تعلیماتی فرو فرستاد .
« آنان دو گوهر همزادی که در آغاز در عالم تصور ظهور نمودند یکی از آن ها نیکی است در اندیشه و گفتار و کردار و دیگری از آن بدی ( اندیشه و گفتار و کردار ) از میان این دو ، مرد دانا باید نیک را برگزیند نه زشت را » ( پورداوود،۱۳۷۸ : ۱۷ )
علاوه بر این که فردوسی در نگرش به مسأله ی نیک و بد که سراسر شاهنامه را فراگرفته است و آرمان بزرگ فردوسی در دفاع از نیکی است ، تحت تأثیر آیین زردشتی بوده است . امّا به طور مسلّم به آیات قرآن و گفتار بزرگان اشاره شده است . از جمله آیه ی شریفه ۹۰ از سوره ی نحل : « ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی » ( همانا خداوند فرمان به عدل و احسان می دهد و بذل و عطا بر خویشاوندان )
نیز آیه ی هفتم از سوره ی مبارکه ی اسراء : « ان احسنتم احسنتم لأنفسکم و ان اسأتم فلها» ( شما بنی اسرائیل اگر نیکی و احسان کردید به خود کردید و اگر بدی و ستم کردید باز به خود کرده اید . )
از کلام امیر المومنین علی (ع) است : « عاتب اخاک بالاحسان الیه و اردد سره بالانعام علیه » (سیدرضی،۱۳۷۱: ۳۹۱) ( برادرت را با نیکویی بدو سرزنش و گزدند وی را با بخشش بدو و به وی بازگردان . )
حافظ می گوید :
دانلود فایل ها در مورد : فردوسی در شاهنامه- فایل ۱۱