۲-۴-۲- راهبردهای سرمایهگذاری
دو راهبرد سرمایهگذاری غالب که در بازارهای بورس اوراق بهادار به کار گرفته میشود به شرح زیر است:
راهبرد قدرت نسبی
طبق این راهبرد توصیه میشود سهامی خریداری شود که در دوره گذشته بالاترین بازده را داشته است و سهامی به فروش رسد که در دروههای گذشته پایینترین بازده را کسب کرده است.
راهبرد سرمایهگذاری معکوس
طبق این راهبرد، توصیه میشود سهامی که در گذشته عملکرد خوبی داشتهاند به فروش رسند و سهامی که عملکرد ضعیفی داشتهاند خریداری شوند. به عبارت بهتر، توصیه میشود سهامی خریداری شود که در حال حاضر بازار نسبت به آن سهم بسیار بدبین است و سهامی فروخته شود که بازار نسبت به آن بسیار خوشبین است (نیکبخت و مرادی، ۱۳۸۴).
۲-۴-۳- مدلهای تصمیمگیری سرمایهگذاران
۲-۴-۳-۱- مدل تصمیمگیری اقتصادی عقلائی
در مدلهای عقلائی سرمایهگذاران جهت حداکثر نمودن مطلوبیت کل باید تا جایی بخرند که مطلوبیت نهایی آخرین خرید برابر با قیمت شود هر چه قیمت پایین میآید برای برابر شدن مطلوبیت نهایی با قیمت پایینتر سرمایهگذار به خرید بیشتر تحریک میشود از آنجا که با کاهش قیمت، میزان تقاضای سرمایهگذار بیشتر میشود منحنی تقاضای هر یک از سرمایهگذاران و منحنی تقاضای کل نزولی خواهد بود در این مدل منظم ساده هر فردی برای حداکثر ساختن سود کل یا مطلوبیت کل تصمیمات عقلایی میگیرد به این نوع مدلها، مدل اقتصادی عقلائی میگویند(ژنگ و شن،۲۰۰۸[۵۴]).
۲-۴-۳-۲- مدل اقتصادی رفتاری
حرکت کردن به سوی یک مدل اقتصادی رفتاری و بیان تأثیر تصمیمات غیرعقلائی بر قیمت بازار سهام دشوار نیست. فرض کنید سرمایهگذار، براساس مناسب بودن ریسک و بازده، در خصوص قیمت قضاوت میکند و فرض کنید سرمایهگذاران اطلاعات محدودی نسبت به سهام داشته باشند و در مواجهه با دو سهامی که یکسان بنظر میرسند فرض میکنند سهام با بازدهی بیشتر بهتر است. این امر برای اقتصاددانان رفتاری، مشکلی پدید نمیآورد فقط مطلوبیت را تابع درونزایی از قیمت و بازدهی فرض کرده و بدینگونه تابع مطلوبیت را اصلاح میکند(رامچارون و کیم[۵۵]، ۲۰۰۸).
فرض کنید ورود بعضی از سرمایهگذاران به بورس بر تقاضای دیگر سرمایهگذاران اثر بگذارد. همچنین فرض کنید سرمایهگذاران، تحت تأثیر قرار گرفته و به دیگران توجهی یکسان ندارند، هر چند بعضی از آنها ممکن است هوشیارتر به نظر برسند و برخی نیز پرستیژ، ثروت و قدرت بیشتری داشته باشند. باید توجه داشت که ورود این افراد به بازار بورس میتواند نشانی از بازدهی بالای سهام به دیگران باشد. خرید این افراد ممکن است مطلوبیت در نظر گرفته شده از سهام را برای دیگران تغییر دهد(اهرندسین و کاتچیو[۵۶]، ۲۰۱۲).
۲-۴-۳-۳- مدل نوین مالی
در اقتصاد کلاسیک فرض بر این است که افراد دارای انتظارات ثابت و قابل شناختی هستند و به دنبال به حداکثر رسانی انتظارات خود هستند گروهی دیگر بر این باورند که انسان در عقلایی برخورد کردن با موضوعات با محدودیتهایی مواجه است. دانشمندانی عقلانیت محدود را به جای عقلانیت کامل در مدلهای تصمیمگیری پیشنهاد کردند و استفاده از مدل مطلوبیت انتظاری به عنوان مدل رفتار انسان در تصمیمگیری و بیشینهسازی مطلوبیت نهایی با تردید رو به رو گردید(استوفمون[۵۷]، ۲۰۰۸).
۲-۴-۳-۴- مدل / تئوری چشم انداز [۵۸]
همانطوریکه بیان کردیم، براساس تئوری مطلوبیت مورد انتظار (EUT) سرمایهگذاران ریسک گریز هستند به این معنی که شیب منحنی مطلوبیت ثروت با افزایش آن کاهش مییابد اگر چه این تئوری تا مدتها یک تئوری جذاب بوده اما در پیش بینی رفتار افراد حداقل در شرایط ریسکی موفق نبوده است. به همین دلیل تئوری چشمانداز در سال ۱۹۷۹ ارائه شد. این تئوری نشان میدهد که چگونه سرمایهگذاران در برخی موارد مطلوبیت را نادیده میگیرند. پایه و اساس تئوری چشمانداز تابع ارزش است که با تابع مطلوبیت در تئوری مطلوبیت مورد انتظار متفاوت است و این تفاوت به خاطر نقطه عطف در تابع ارائه شده است. که نقطه عطف بوسیله اثر ذهنی افراد تعیین میگردد. براساس تابع ارزش شیب مطلوبیت ثروت قبل از نقطه عطف صعودی و پس از آن نزولی میباشد و این نقطه عطف میتواند برای هر فردی متفاوت باشد (امیری و همکاران، ۱۳۸۷).
شکل (۲-۲) تابع ارزش
(منبع، ازام و کومار[۵۹]، ۲۰۱۱)
بر طبق شکل بالا؛ زمانی که سرمایهگذاران در قسمت منفی ثروت (ضرر) هستند از ریسکگریزی به ریسکپذیری تغییر جهت میدهند تا زمانی که دوباره به قسمت مثبت ثروت برسند. هم اکنون این تئوری چهار بخش مهم از ابعاد رفتاری سرمایهگذاران را در برمیگیرد که عبارتند از:
الف) ضررگریزی
ب) حسابداری ذهنی
ج) کنترل شخصی
د) دوری از تأسف و پشیمانی (امیرشاهی و همکاران، ۱۳۸۶)
الف- ضررگریزی
زمانی که یک سرمایهگذار در قسمت منفی ثروت قرار دارد گرایش بیشتری به ریسک کردن دارد در واقع چنین فردی برای گریز از زیان حاضر است ریسک بیشتری بپذیرد.
ب- حسابداری ذهنی
چارچوبها و حسابهای ذهنی نیز قسمتی از تئوری چشمانداز هستند که گرایش افراد به قرار دادن رویدادهای مخصوص، به حسابهای ذهنی متفاوت براساس ویژگیهای ظاهری را مطرح میکند. ایده اساسی در خصوص حسابداری ذهنی این است که سرمایهگذاران هنگام تصمیمگیری تمایل دارند که انواع متفاوت خطرات یا ریسکهایی که با آنها مواجه هستند را در حسابهای جداگانه در ذهن خود نگه دارند. در واقع حسابداری ذهنی به توضیح این نکته کمک میکند که در یک دنیای بدون هزینه معاملات و مالیات باز افراد بین سود تقسیمی و سود سرمایه تفاوت قائل می شوند.
ج- کنترل شخصی
تئوری کنترل شخصی در واقع به این نکته اشاره دارد که سرمایهگذاران گزینه هائی را برای سرمایهگذاری انتخاب میکنند که بتوانند شخصاً محدودیتها وکنترلهای لازم را بر آن اعمال نمایند به همین دلیل شاید بتوان گفت که چرا سرمایه گذاران نسبت به سود تقسیمی اینقدر حساس هستند(کوزمین[۶۰]، ۲۰۱۰).
د- دوری از تأسف و پشیمانی
افراد پس از درک اشتباهاتی که انجام دادهاند معمولاً دچار ناراحتی و پشیمانی میشوند و این احساس به خاطر نتیجه احتمالی بدی است که یک تصمیم نادرست به بار میآورد. این پدیده شاید بتواند توضیح دهد که چرا افرادی که در تصمیمگیری خرید سهام دچار اشتباه شده اند و قیمت سهم آنها کاهش یافته در فروش آن تعلل میورزند، چون که میخواهند نتیجه بد احتمالی، به واقعیت (ضرر حتمی) تبدیل نشود(اسپارا و تیکانن[۶۱]، ۲۰۱۰).
۲-۴-۴- نظریات تأثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران
۲-۴-۴-۱- عوامل استراتژیک مکمل در بازار مالی
اغلب مشاهده میشود که سرمایهگذاری موفق نیازمند آن است که هر سرمایهگذار حدس بزند که بقیه سرمایهگذاران چه خواهند کرد. دانشمندی این نیاز را حدس زدن “قصد انعکاسی” دیگران مینامد. در بسیاری از حالتها سرمایهگذاران این انگیزه را دارند که انتخابهایشان را هماهنگ کنند و اقتصاددانان انگیزهای که استراتژی دیگران را تقلید میکند “مکمل استراتژیک” میخوانند (شمس و عزیزی، ۱۳۸۷).
۲-۴-۴-۲- نظریات جمعیتی و مدلهای آموزشی
مدلهای متنوعی ساخته شدهاند که نشان میدهند که ارزش سهام در حالیکه سرمایهگذران از یکدیگر تقلید میکنند چگونه به صورت تصاعدی بیش از اندازه مثبت یا منفی میچرخد. در این مدلها؛ سهامی که توسط عده معدودی از سرمایهگذاران خریده میشود به دیگران نیز جرأت میدهد تا آنها هم بخرند، بخاطر آنکه ارزش واقعی آن سهام وقتی سرمایهگذاران زیادی آن را میخرند بالا نمیرود، بلکه بخاطر اینکه سرمایهگذاران وقتی مشاهده میکنند که دیگران آن را می خرند باور میکنند که ارزش حقیقی آن سهام بالا است. در مدلهای جمعیتی فرض میشود، سرمایهگذاران کاملاً منطقی هستند، اما تنها اطلاعات جزئی نسبت به اقتصاد دارند. در این مدلها، وقتی تعداد اندکی از سرمایهگذران مالک چند نوع از سهام می شوند، اشتیاق دیگران را نیز به خریدن آن سهام تحریک میکنند. اگر چه این یک تصمیم کاملاً منطقی است، ممکن است به شکل اشتباهی به افزایش زیاد قیمت سهام منجر شود زیرا اولین سرمایهگذاران ممکن است اشتباه کرده باشند(جین، ۲۰۰۷).
۲-۴-۴-۳- نظریه بازیهای هماهنگ
استفاده از مدل های ریاضی بازخورد مثبتی در تصمیم گیری سرمایه گذاران در بازار دارد. بازخورد مثبت اشاره میکند که ممکن است در پاسخ به تغییرات کوچک در پایه های اقتصادی تغییرات شگرفی در ارزش سرمایه ها و سهام ایجاد شود(ادودا و همکاران[۶۲]، ۲۰۱۲).
۲-۴-۵- عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری سهام
عوامل بسیاری در سرمایهگذاری در سهام دخالت دارند. این عوامل شامل دو بعد مالی و غیر مالی میشوند. در عوامل مالی تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران در انتخاب یک سهام، محققان به بررسی تأثیر عوامل خرد و کلان اقتصادی بر سرمایهگذاری سهام میپردازند و در عوامل غیرمالی محققان به بررسی تأثیر عوامل کیفی (رفتاری) بر سرمایهگذاری سهام عادی میپردازند. در این تحقیق به تمامی عوامل غیرمالی و مالی تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران در انتخاب یک سهام با بهره گرفتن از مطالعات و تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده است میپردازیم.
آقایی و مختاریان مهمترین عوامل مؤثر بر تصمیمگیری سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار را به صورت زیر لیست کردهاند. لازم به ذکر است که این عوامل هم شامل عوامل مالی و هم عوامل غیرمالی تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران است که عبارتند از:
الف- درآمد متعلقه به هر سهم (EPS[63])
این نسبت بیانگر سود متعلق به هر سهم میباشد. البته این نسبت الزاماً به معنی سودی نخواهد بود که مستقیماً به سهامدار تعلق خواهد گرفت. چراکه عموماً بخشی از EPS (ناخالص) در قالبهای مختلف کسر میگردند که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره نمود.
۱- مالیات
(در صورتی که شرکتها مشمول برخی معافیتهای موضوع قانون مالیات نباشند). مالیات به عنوان سهم دولت از عایدیهای یک شرکت کسر خواهد گردید و عموماً با در نظر گرفتن ۱۰% معافیت مالیاتی شرکتهای پذیرفته شده در تالار بورس، نرخ مقطوع مالیات برابر ۵/۲۲% سود خالص (قبل از کسر مالیات) خواهد بود، که بعضاً با توجه به موارد خاص میتواند کمتر از این مبلغ نیز باشد.
۲- اندوخته قانونی
جزیی از حقوق صاحبان سهام بوده که بخشی از سود سالیانه شرکت تا سقف مشخصی بنا به الزامات قانونی به این حساب منتقل خواهد گردید، که این الزامات شامل حداقل ۵% سود خالص هر سال تا سقف ۱۰% سرمایه شرکت خواهد بود.
۳- سایر اندوختهها
این سرفصل نیز بخشی از حقوق صاحبان سهام میباشد که بنا به تصمیمات هیأت مدیره و مجمع عمومی، برای اهدافی خاص مانند طرح توسعههای آتی شرکت، از سود پس از کسر مالیات کسر و به این حساب منتقل خواهد گردید(ساهی[۶۴]، ۲۰۱۲).
۴- سود و زیان انباشته
این حساب نیز جزیی از حقوق صاحبان سهام میباشد که جزء تقسیم نشده EPS شرکتها به آن منتقل میشود و عموماً شرکتها در راستای جلوگیری از خروج نقدینگی و حفظ قدرت رقابتی، بخشی از درآمد هر سهم را به این حساب منتقل مینمایند.
دانلود مطالب پایان نامه ها با موضوع شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر تصمیم ...