زیر خاکستر فرو
خنده ها آموخته
لیک غم بنیاد او….
( همان: ۲۲۵)
این فضا با شعر این دوره نیما، کاملا” با محیط سیاسی آن روزگار مطابقت دارد ،(مرغ غم)، (غراب)،(جغد)،(نوع مجسمه) نمادهایی هستند که در آسمان شعر او پرواز می کنند و تیرگی خاصی را بر شعر او حاکم می سازند،جلال آل احمد معتقد است که « تنهایی و بی پناهی است که نیما را این همه متوجه مرغان ساخته و آرزوی زندگی رمزی درزی مرغان و آن هم مرغان شوم و تنها را باید اثری از دوره سکوت پیش از شهریور ۱۳۲۰ دانست».( آل احمد، ۱۳۷۶ : ۹۲)
شعر دیگر نیما در این دوره که می توان با توجه به آن وضعیت جامعه و اوضاع سیاسی آن دوره و تأثیر این اوضاع بر آثار شاعران را در یافت کرد، شعر ( وای بر من) است:
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها
گشت بی سود و ثمر
تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش
وای بر من!می کند از بهر سینه من تیرهایی
که به زهر کینه آلوده است…
وای بر من
به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده خود را
تا کشم از سینه پر درد خود بیرون
تیرهای زهر را دل خون؟
وای برمن!
(طاهباز ، ۱۳۷۶ : ۲۳۴)
در این شعر بی پناهی شاعر کاملا” نمایان است « یأس و بدبینی اشعار دوره خفقان، درد بیشتری دارد و تیرگی بیشتری ( به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را) فریاد شاعر تنهایی است که دارد خفه می شود و جرأت دم برآوردن هم ندارد». (آل احمد، ۱۳۷۶ ک ۹۲)
تأویل پور نامداریان هم در مورد این شعر نیما، بیانگر فضای خفقان آن دوره است« در آغاز شعر شاعر سخن از (تیرهای آلوده به زهر کینه) می گفت که دشمن برای سینه او آماده می کرد، این اشاره به پرونده سازی و آماده کردن بهانه ها و مستمسک های لازم از طرف نظام مستبد وقت دارد تا بدان وسیله عمل خود را موجه جلوه دهد و شاعر یا کسانی که با حکومت سر مخالفت دارند و دم از راستی و عدالت و آزادی می زنند، با انواع تهمت های زشت و ناروا متهم به خیانت و جرم و جنایت و وطن فروشی کند». ( پور نامداریان ، ۱۳۷۷ :۳۱۰)
لازم به ذکر است که خفقان و سخت گیری های نظمیّه رضاشاه در این دوران آن چنان شدید بود که بسیاری از شاعران از جمله ملک الشعرا بهار را وادار به سکوت نمود مثلا” وی درشعری با نام ( کارنامه زندان) اشاره ای به قیام مردم مشهد و کشتار مسجد گوهرشاد می کند امّا در بیان این فاجعه دیگر جانب احتیاط را می گیرد، این فاجعه که یکی از مهم ترین وقایع دیکتاتوری رضا شاه بود، ملک الشعرا تمام تقصیرات را به دوش ( رئیس پلیس نادان) به خراسان می اندازد و دامن رضاشاه را در کشتار مردم از هر اتهامی پاک می داند:
وان قضایا که در خراسان بود | هم زجهل پلیس نادان بود |
( دیوان ملک الشعرا بهار، ۱۳۶۸ : ۹۹۳)
۲-۴-۲-جنبه اجتماعی شعر اعتراض در دوره رضاشاه
ما در تحلیل شعر اعتراض در دوره رضا شاه با مضمون های اجتماعی با گستردگی زیادی مواجه هستیم، زیرا دامنه مفاهیم اجتماعی آنقدر گسترده هستند که اجازه بررسی آنها را تحت یک عنوان کلی به ما نمی دهد پس ما در چند مفهوم کلی آنها را تقسیم بندی کرده، و به تحلیل هر یک از آنها می پردازیم، هرچند که این تقسیم بندی می توانست سر فصل های دیگری هم داشته باشد امّا برای جلوگیری از طولانی شدن مطالب این مفاهیم را در سه دسته:
۱-موضوع عدالت و نظام اداری کشور
۲-مردم و انتخابات
۳-زندگی و اوضاع طبقه محروم جامعه
تقسیم بندی کرده و به بررسی آنها می پردازیم لازم به ذکر است که بعضی از این سرفصل ها به مفهوم سیاسی نیز نزدیک هستند که در خصوص این مطلب در صفحه های قبل توضیحاتی داده شده است.
الف: عدالت و نظام اداری کشور
رضاشاه با تثبیت قدرت، تغییرات کلی را در تمام شئونات مردم و جامعه به وجود آورد توجه به ظاهر مردم و لباس و پوشاک، نشانه این بود که تفکرات وی تا چه حد سطحی و کورکورانه است، یکی از نهادهایی که به وسیله رضاخان از روال عادی خود خارج شد (عدلیه) بود، با سپرده شدن عدلیه به (داور) تحصیل کرده اروپایی، و تقلید از نظام های قضایی و حقوقی اروپایی، و همچنین با دخالت کردن بیگانگان در اداره امور قضایی و حقوقی،عدالت از جامعه و حکومت رضاخان بار بست.زیباترین سروده را در خصوص قضاوت در ایران در این دوره قطعه تمثیلی (آزموده) اثر پروین اعتصامی است که با بیان یک حکایت رشوه گیری، هرج و مرج در عدلیه و قضاوت را به تصویر می کشد:
قاضی بغداد شد بیمار سخت هفت ها در دام تب چون صید ماند مدعی دیگر نیامد بر درش دادخواه و مردم بیدادگر آن دکان عجب شد بی مشتری مدتی قاضی ز کسب و کار ماند کس نمی آورد دیگر نامه ای نیمه شب دیگر کسی بر در نبود |