اراده و خواست آزاد
ماخذ : هومانز[۴۸]،۶۷:۱۹۸۰
۲-۳-چارچوب نظری تحقیق
آنچه در تبیین مشارکت اقتصادی زنان ، بیشتر ﺑﺪان ﭘﺮداﺧﺘﻪ می شود این است که چه کسانی و چرا مشارکت می کنند ؛ به عبارتی چه عواملی باعث مشارکت اقتصادی بیشتر و یا کمتر زنان می شود. در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ این سؤالات اندیشمندان بسیاری به ارائه ﻧﻈـﺮات خود پرداخته اند و ﻫﺮﻛﺪام به عوامل خاصی نظر داشته و هرکدام به یک دسته از عوامل اهمیت بیشتری داده اند، که این امر در نهایت موجب تولید رویکردهای مستقل خاصی در تبیین مشارکت اقتصادی شده است:رویکرد اجتماعی[۴۹] در تبیین مشارکت اقتصادی زنان روﻳﻜﺮد اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻳﺎ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺧﺘﻲ، از روﻳﻜﺮدﻫﺎیﻋﻤـﺪه در ﺗﺒﻴـﻴﻦ ﻣﺸـﺎرﻛﺖ اقتصادی ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲآﻳﺪ. از ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان اﻳﻦ روﻳﻜﺮد ﻣـیﺗـﻮان ﺑـﻪ لیپیست[۵۰] اﺷﺎره ﻛﺮد. او در آﺛﺎر ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳـﻲ ﻋﻮاﻣـﻞ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔـﺬار ﺑـﺮ ﻣﺸـﺎرﻛﺖ اقتصادی زنان ﭘﺮداﺧﺘـﻪ اﺳﺖ. این نظریه پرداز معتقد اﺳﺖ اﻟﮕﻮﻫﺎی مشارکت اقتصادی زنان درﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﻧﻈﻴـﺮ آﻟﻤﺎن ، ﺳﻮدان ، اﻣﺮﻳﻜﺎ ، ﻧﺮوژ ، ﻓﻨﻼﻧﺪ و ﺑﺮﺧﻲ ﻛﺸﻮرﻫﺎی دﻳﮕﺮ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﺴـﺘﻨﺪ. در اﻳـﻦ ﻛﺸــﻮرﻫﺎ زنان در عرصه مشارکت اقتصادی فعال بوده و این فعالیت بیشتر از نقطه نظر اجتماعی آنان پشتیبانی می گردد . بدین معنا که زنان به دلیل بالابردن موقعیت اجتماعی خود، به مشارکت های اقتصادی رو می آورند(لیپست،۳۷۹:۱۳۸۲).
متغیرهای مورد نظر ا ین نظریه پرداز در تبیین مشارکت اقتصادی راﻣﻲﺗﻮان در ﺳـﻪ دﺳـﺘﻪ تقسیم بندی کرد: ۱) موقعیت اقتصادی خانواده که متغیرهایی چون سطح درآمد، شغل، محل سکونت و منزلت را دربرمی گیرند. این متغیرها به عنوان متغیرهایی پایه ای عمل می کنند که به طور غیرمستقیم از طریق برخی متغیرهای دیگر افراد را تحت تأثیر قرار می دهند (لیپست ،۱۷۷:۱۳۸۲). ۲) موقعیت اجتماعی فرد که متغیرهایی چون وضعیت تأهل، مشارکت در نهادهای سیاسی- اجتماعی ، سطح تحصیلات، میانسال یا جوان بودن را در برمی گیرد.در همین راﺳﺘﺎ تحقیقات آﻟﻤﻮﻧﺪ و ورﺑﺎ[۵۱] ﻧﺸﺎن داده ﻛﻪ اﻟﮕﻮی ﻣﺸﺎرﻛﺖ در درون گروه های ﻃﺒﻘـﺎت اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﺑـﺎﻻﺗﺮ مشارکت اقتصادی صحیح تری دارند.۳) موقعیت مذهبی-اقتصادی فرد که متغیرهای این دو وجه تأثیر متقابلی بر یکدیگر دارند(رمضانی ،۱۳۸۷ :۲۲).
بر اﺳﺎس ﻫﻤﻴﻦ روﻳﻜﺮد ، ﻧﻈﺮ ﭼﺎرﻟﺰﻫﻮرﺗﻦﻛﻮﻟﻲ[۵۲]،ﺟﻮرجﻫﺮﺑـﺮتﻣﻴـﺪ[۵۳]،ﺟـﻴﻦ ﻻﻳﮕﻠﻲ[۵۴] و ﻧﻴﺰﻣﻴﻠﺒﺮاث[۵۵] اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ مشارکت اقتصادی زنان در زﻧـﺪﮔﻲ روزﻣـﺮه ﺗﺤـﺖ تأثیر گروه هایی است که بدان تعلق دارند. از اﻳﻦرو اﻓﺮاد ﺑﻪ دﻟﻴـﻞ اﻓﻜـﺎر ﺧـﻮد ﺑـﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ اقتصادی ﻧﻤﻲﭘﺮدازﻧﺪ ﺑﻠﻜـﻪ ﻣﻌﻴﺎرﻫـﺎی دوﺳـﺘﺎن و ﺧـﺎﻧﻮاده اﺳـﺖ ﻛـﻪ رﻓﺘـﺎر اقتصادی آﻧﺎن را ﻫﺪاﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﺪ. از اﻳﻦ دﻳﺪﮔﺎه اﻓﺮاد آنﮔﻮﻧﻪ ﻣﻲاﻧﺪﻳﺸـﻨﺪ ﻛـﻪ از ﻧﻈـﺮ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در آن ﺑﻪﺳﺮﻣﻲﺑﺮﻧﺪ(اسکات[۵۶] ،۳۷:۱۹۹۹).
هاﻧﺘﻴﻨﮕﺘﻮن[۵۷]،ﻟﻴﭙﺴـﺖ، آﻟﻤﻮﻧـﺪ و ورﺑـﺎ[۵۸] و ﺟـﻮرج ﻫﺮﺑﺮتﻣﻴﺪ[۵۹] ﺑﻪ ﻧﻘﺶ وﺳﺎﻳﻞ ارﺗﺒﺎطﺟﻤﻌﻲ در اﻓﺰاﻳﺶ آﮔـﺎﻫﻲ افراد و در ﻧﺘﻴﺠـﻪ اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﺸﺎرﻛﺖ اقتصادی اﺷﺎرهﻛﺮده اﻧﺪ. ﺑﻪﻧﻈﺮ آﻧﺎنﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼـﺎدی و اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲﻛﻪ ﻻزﻣﻪاش اﻓﺰاﻳﺶ ﺷﻬﺮﻧﺸـﻴﻨﻲ ، ﺳـﻄﺢﺳـﻮاد ، آﻣـﻮزش ، ﺻـﻨﻌﺘﻲﺷـﺪن و ﺗﻮﺳـﻌﺔ وﺳﺎﻳﻞ ارﺗﺒﺎطﺟﻤﻌﻲ اﺳﺖ ،ﭘﻴﺶﺷﺮط ﺑﺮﻗـﺮاری اﻓـﺰاﻳﺶ ﻣﺸـﺎرﻛﺖ اقتصادی زنان اﺳﺖ(گیدنز،۹۸:۱۳۸۶)
نظریه دال[۶۰] در حوزه تبیین رفتار اقتصادی افراد را متعلق به نحله رفتارگرایی اجتماعی می داند. درنتیجه می توان دال را در پارادایم رفتارگرایی در جامعه شناسی قرار داد که نگاهی خردگرانه و اقتصادی به رفتار افراد دارد(میل برات[۶۱] ،۳۴۸:۱۹۶۵).در ﻣﺠﻤﻮع متغیرهای مؤثر بر رفتار اقتصادی افراددر ﻣﺪل تبیینی راﺑﺮت دال را ﻣﻲﺗﻮان ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻗﺎﻋﺪه هزینه-فایده تحلیل کرد که براﺳﺎس آن اﻓﺮاد ﺑﺮﺣﺴﺐ ﺗﻔﺎﺿﻞ بین هزینه و ﻓﺎﻳـﺪه دﺳـﺖ ﺑـﻪ اﻧﺘﺨـﺎب ﻣـﻲزﻧﻨـﺪ. دستیابی ﺑﻪ ﭘﺎداش ﻣﻮرد اﻧﺘﻈﺎر، اﺣﺴﺎسﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬاری،توانایی تصمیمﮔﻴـﺮی درﺳـﺖ، ﻗﺎﻋﺪهﺳﻮارﻣﺠﺎﻧﻲ و داﻧﺶﻻزم از وضعیت موجود از متغیرهای ارزیابی فایده است که ﻫﺮﭼﻪ این ارزیابی مثبتﺗﺮ ﺑﺎﺷـﺪ اﺣﺘﻤـﺎل ﻣﺸـﺎرکت اقتصادی فرد افزایش می یابد و متغیرهایی نظیر مشکلات انجام رفتار، احساس خطر در انجام رفتار و برآورد هزینه اﻧﺠﺎم رﻓﺘﺎر در ﻣﺠﻤﻮع ﺑﺮآورد ﻧﻬﺎﻳﻲفرد از هزینه اﻧﺠـﺎم رﻓﺘـﺎر را ﺑـﻪ دﺳﺖ ﻣﻲدﻫﺪ. در نظریه دال بیشتر توضیح عدم تمایل و گرایش به مشارکت نسبت به خود مشارکت صورت می گیرد .
شاید کامل ترین دیدگاه در این زمینه را بتوان دیدگاه ترکیبی ماکس وبر[۶۲]دانست که در آن سه ملاک ثروت ،منزلت وقدرت برای تمیز دادن طبقات واقشار اجتماعی استفاده می گردد.
درنظریه وبر، منزلت (پایگاه ) به معنای تفاوت در میزان احترام یا شان اجتماعی است که دیگران به افراد و گروه ها نسبت می دهند. نشانه ها ونمادهای منزلت مثل خانه ومسکن، پوشاک، طرزصحبت وشغل همه به شکل گیری پایگاه اجتماعی فرد ازدید دیگران کمک می کنند (گیدنز[۶۳]، ۱۳۸۶ :۴۱۳ ) . وبر معتقد است که قشربندی اجتماعی مبتنی برسه عامل اصلی است .عامل اول، قدرت می باشد که براساس دسترسی نابرابر به منابع مادی پدیدار می شود . عامل دوم منزلت است، به این معنا که یک پایگاه اجتماعی ممکن است برای فرد اعتباراجتماعی به دنبال داشته باشد. وبر این را بعنوان قدرت اجتماعی مطرح می کند. عامل سوم، یک گروه ممکن است بر دیگران ازطریق کارگزاری دولتی، هم به وسیله کنترل مستقیم آن یا به وسیله نفوذ آنهایی که آن را کنترل می کنند، تسلط یابند ( همان ماخذ، ۴۱۵) .
به طورخلاصه، طبق نظریه وبر در جامعه ،پا یگاه اجتماعی براساس درجه آگاهی به وحدت و به اهداف جمعی ازهم متمایز می شوند ، علاوه بر این از لحاظ صفات اختصاصی و خاستگاه اجتماعی ازیکدیگر متفاوت می باشند. طبقات اجتماعی برپایه واقعیت اقتصادی تشکیل شده اند.گروه های منزلت برمبنای اعتبار و منزلت واحزاب براساس قدرت شکل میگیرند که امکان عضویت یک شخص در هرسه پایگاه همزمان وجود دارد ونتیجه آن یک سو بودن طبقه، موقعیت و منزلت حزب است.سه عامل دارایی، قدرت ومنزلت اجتماعی به علت توزیع نابرابر، اساس قشربندی اجتماعی درجوامع مدرن محسوب می شوند. درنگا ه ماکس وبر، مالکیت، قدرت وحیثیت با وجود وابستگی متقابلشان سه بنیان متمایزند که بر روی آنها نظام قشربندی در هرجامعه ای سامان می یابد. تفاوت در برخورداری ازمالکیت اموال منشا طبقه بندی اجتماعی است تقسیم نابرابر قدرت به تشکیل احزاب سیاسی می انجامد و درجات حیثیت گوناگون منشا پیدایش قشرهای اجتماعی است که ازدارندگان پایگاه های اجتماعی مشابه تشکیل شده اند .
براساس دید گاه وبرکه درکتاب اقتصاد وجامعه آمده است،نظام قشربندی اجتماعی بر اساس دیدگاه وبر به شرح زیر است :
ب) گروه های منزلتی ( پایگاه اجتماعی) : که بر اساس آبرو و حیثیت اجتماعی از یکدیگر متمایز می شوند و گروه واقعی هم محسوب می شوند .
در نتیجه پایگاه اجتماعی مورد نظر وبر مبتنی بر توزیع اعتبار و حیثیت اجتماعی است .
نظریه وبر درباره قشربندی اجتماعی و در نهایت پایگاه اجتماعی این است که وبر در بحث از قشربندی، از گروه های منزلتی ( پایگاه اجتماعی ) نام می برد و معتقد است که گروه ها ی منزلتی جزء گروه های واقعی هستند . گروه های منزلتی اغلب سبک زندگی یا شیوه رفتاری دارند که آنها را از بقیه افراد جامعه متمایز می سازد. در تمایز بین گروه های منزلتی و طبقه اقتصادی باید گفت که در حالیکه عضویت طبقاتی به میزان قدرت شخص در نظام اقتصادی دلالت می کند ، گروه های منزلتی بر حسب قدرتی که از آبروی اجتماعی یا حیثیت اجتماعی توزیع شده در نظام منزلتی سرچشمه می گیرد. لذا ، نظام طبقاتی – اقتصادی و نظام منزلتی دو سلسله مراتب متمایز برای مشخص کردن قدرت های نسبی افراد و گروه ها هستند .
درنهایت، چهارچوب نظری این تحقیق ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻧﻈﺮﻳه فوق با اندکی تغییرات به عنوان مدل نظری تحقیق استفاده شده است. براساس این نظریه و رویکردهای آن ، متغیرهای پژوهش اخذ شده اند و براین اساس مدل نظری پژوهش تنظیم گشته است.
۲-۴-تنظیم فرضیات تحقیق
جدول (۲-۵)ماتریس نظریه ها و فرضیات مستخرج
نظریه ها | نظریه پرداز | مفاهیم |
در این نظریه سه ملاک ثروت ،منزلت وقدرت برای تمیز دادن طبقات واقشار اجتماعی در مشارکت اقتصادی استفاده می گردد. | Max weber | منزلت اجتماعی وقدرت طلبی ومسئولیت اجتماعی و استقلال مالی ومشارکت اقتصادی |
در این نظریه زنان شاغل به دلیل بالابردن موقعیت اجتماعی خود، به مشارکت های اقتصادی رو می آورند . | Lipset | مشارکت اقتصادی در زنان شاغل |
طبق این نظریه موقعیت اجتماعی فرد که متغیرهایی چون وضعیت تأهل ، سطح تحصیلات، میانسال یا جوان بودن را در برمی گیرد، مشارکت در نهادهای سیاسی- اجتماعی و اقتصادی را در پی دارد. | Almond & Verba | میزان سن وتاهل ومشارکت اقتصادی |
۲-۵-مدل تحقیق
متغیر وابسته تحقیق حاضر میزان مشارکت اقتصادی زنان ومتغیرهای مستقل تحقیق شامل
استقلال مالی، قدرت طلبی ، مسئولیت اجتماعی ،منزلت اجتماعی، وضعیت تاهل و سن می باشد .
قدرت طلبی
استقلال مالی
عوامل اجتماعی
(متغیر مستقل)