به قلبشان که ز آیینه صافیتر است
به جانتان که بود جان ملت ایران
ج
به استواری امیدتان درود، درود!
ج
تبارکالله زین، مایه قدرت ایمان کربلاست
کدام ملت این سان شکست لشکر خصم
از این صفت که تو بشکستهای در این میدان
(سرود درد سبزواری،۱۳۸۹: ۳۷۹)
۲-۹-موسوی گرمارودی:
در سی و یکم فروردین ماه ۱۳۲۰ در قم به دنیا آمد. تقریباً پنج سالگی به بعد خواندن و نوشتن را نزد پدر فرا گرفت وی دوران ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود گذراند؛ و در هفده سالگی به همراه پدر به مشهد رفت و به مدت چهار سال به تحصیل علوم پرداخت در ۲۱ سالگی به قم بازگشت و به فعالیتهای سیاسی پرداخت؛ و پس از واقعهی پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ در تهران ساکن شد. گرمارودی در سال ۱۳۵۲ به وسیلهی ساواک دستگیر و مدت ۴ سال در زندان بود.
۲-۹-۱-آثار گرمارودی
از گرمارودی شش مجموعهی مستقل به شعر در آمده است؛ عبارتند از:
۱-(عبور)، چاپ اول، انتشارات توس، تهران، اردیبهشت ۱۳۴۹، چاپ دوم، انتشارات رز، تهران، از در بهشت ۱۳۵۷٫
۲-(در سایهسار نخل ولایت)، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۵۷٫
۳-(سرود رگبار)، انتشارات رواق، چاپ دوم، تهران، ۱۳۵۷٫
۴-(در فصل مردن سرخ)، نشر امام، تهران، ۱۳۵۸٫
۵-(خط خون)، انتشارات زوار، تهران، ۱۳۶۳٫
۶-(چمن لاله)، انتشارات زوار، تهران، ۱۳۶۳٫
۷-(صدای سبز)، کتابی است از تمام شش دفتر اصلی اشعار موسوی گرمارودی و بیش از هشتاد شعر جدید که تاکنون چاپ نشده گنجانده شده است.
۲-۹-۲-نگاه گرمارودی:
گرمارودی شاعری است صمیمی و عاطفی! شاعری در مسیر مکتب انقلاب و ارزشهای حاکم بر جامعه و این ارزش بزرگی دارد. به ویژه که او سالها به خاطر انقلاب رنج زندان را به جان خرید و هدفش را طی کرده است. در این همراهی با سلاح واژه به جنگ طاغوت زمانه رفت شعرهای سیاسی وی در سالهای پایانی حکومت پهلوی دوم احساسات عمومی را بر انگیخت. گرمارودی در پرداختن به حوادث جنگ مورد اقبال عامه و دیگر شاعران بوده است. درهای انقلاب شیعه را رو به زمانهی ما گشوده است. شعرش از جهت دیگری صرفاً مربوط به احساسات و عواطف شخصی و درک دنیایی شاعر است. از جهت دیگر اشعار دینی ایشان که برای ائمه سروده است. آیینهی حوادث روزگار خویش است.
شعرهای گرمارودی مشحون از مضامین اسلامی، مذهبی، اجتماعی و سیاسی است. در زیر نمونهای از شعرش در رابطه با دفاع مقدس آورده میشود.
۲-۹-۳-نمونهای از شعر مقاومت گرمارودی:
از هوا باران اخم میبارد
باران زخم آگین اخم
و جانماز لبخند را
در ایوان خانه
خیس و مچاله میکند
و من، در سر پنا نمازم را بلندای قهقهه میخوانم!
در آسمان شهر
قلب کینه میترکد