۲-۱-۱-۲-۱ جنبش نمایشی
هنگامی که افراد خود را در وضعیت مایوس کننده ای میبینند جنبش نمایشی پدید می آید. افرادی که در جنبش اجتماعی نمایشی شرکت می کنند میخواهند به مردم بگویند که نگرش آن ها نسبت به واقعیت اجتماعی تغییر یافته است، اما خود عملاً این واقعیت را دگرگون نمی سازند.
۲-۱-۱-۲-۲ جنبش واپس گرا (ارتجاعی)
جنبش واپس گرا تلاش میکند که جامعه را به وضعیت گذشته بازگرداند و در واقع، زمان را به عقب بازگرداند. افرادی که به این جنبش ها می پیوندند، آشکارا از رویه های جاری اجتماعی ناراضی اند. «جنبش های ضد مهاجرت» و«جنبش های نژاد پرستی» نمونه ای از جنبش واپس گرا هستند.
۲-۱-۱-۲-۳ جنبش های ترقی خواهانه
جنبش ترقی خواهانه جنبشی است که تلاش میکند با ایجاد تغییرات مثبت در نهاد ها و سازمان ها وضع جامعه را بهبود بخشد. جنبش های کارگری و جنبش های طرفدار حفظ محیط زیست از این دست جنبش میباشند.
۲-۱-۱-۲-۴ جنبش محافظه کار
این جنبش مرکب از افرادی است که از وضع موجود راضی اند و دربرابر نوآوری ها مقاومت میکنند. جنبش محافظه کار تلاش میکند از تغییر در جامعه جلوگیری کند. افرادی که از این نوع جنبش طرفداری میکنند وضعیت موجود جامعه را مطلوب ترین وضعیت میدانند.
۲-۱-۱-۲-۵ جنبش اصلاح طلب
این جنبش تلاش میکند که برخی از شئون جامعه را تغییر دهد. بدون اینکه قصد دگرگون کردن جامعه را داشته باشد. جنبش صلح سبز در اروپا، جنبش ضد تبعیض نژادی در آمریکا و جنبش سرخپوستان آمریکا نمونه هایی از جنبش اصلاح طلب است.
۲-۱-۱-۲-۶ جنبش انقلابی
این نوع جنبش خواستار تغییر سریع و بنیادی در جامعه است. هدف جنبش انقلابی سرنگون کردن نظام حاکم و جایگزین ساختن یک نظام دیگر است. نمونه ای این جنبش را در انقلاب روسیه که دودمان نظام تزار ها را در هم ریخت و نظام سوسیالسیتی را در این کشور برپا کرد، میتوان مشاهده کرد.
۲-۱-۱-۲-۷ جنبش آرمان گرا
این نوع جنبش کوششی است به منظور ایجاد محیط اجتماعی ایده آل برای گروه کوچک پیروان آن. جنبش های آرمانی گاهی به جنبش های انزوا طلب یا جدایی طلب اتلاق میشود. به عنوان مثال در دهه ۱۹۶۰، اجتماعی تحت عنوان اجتماع خودبسای روستایی در ایالت متحده ی آمریکا به وجود آمد و محبوبیت کسب کرد.
۲-۱-۱-۲-۸ جنبش کوچنده
افرادی که به این نوع جنبش میپیوندند، از وضع موجود زندگیشان ناراضی هستند و به امید زندگی وآینده روشن تر از محل سکونتشان به مکان دیگر نقل مکان میکنند مهاجرت یهودیان سراسر جهان به فلسطین نمونه ای از جنبش اجتماعی کوچنده است.
۲-۱-۱-۳شرایط پیدایش جنبش های اجتماعی
یکم . زمینه ساختاری به معنی شرایط کلی اجتماعی که مشوق یا مانع تشکیل انواع مختلف جنبش های اجتماعی باشد در شکل گیری این جنبش ها نقش دارد. هرچقدر جنبش های اجتماعی بیشتر توسط سیاست گذاران جامعه تحمل شود؛ این جنبش ها بیشتر توسعه خواهند یافت.
دوم. فشار ساختاری به تنش ها، تضاد ها و ابهام هایی مربوط میشود که باعث ایجاد منافع متعارض در درون جامعه میگردد. این گونه فشارها در شکل نگرانی درباره آینده، اظطراب ها، ابهامات، و یا برخورد مستقیم هدف ها ابراز میشوند. منابع فشار ممکن است کلی و یا ویژه موقعیت های معینی باشند. گسترش باور های تامین یافته به معنی تاثیر گذاری جهان بینی های مختلف؛ میتواند باعث افزایش نارضایتی ها و هدایت مردم برای یافتن راه های عملی رفع آن ها شود.
سوم. عوامل شتاب دهنده، حوادث یا رویدادهایی هستند که در واقع موجب میشود کسانی که در جنبش شرکت میکنند مستقیماً وارد عمل شوند در حقیقت، این عوامل جرء شرایط اولیه پیدایش جنبش ها نیست؛ بلکه به شکل گیری آن سرعت میبخشد.
چهارم. شرط دیگر پیدایش جنبش های اجتماعی وجود گروه هماهنگ است که برای عمل بسیج شده، وجود داشته باشد. هر جنبش اجتماعی نیازمند رهبر، منابع پولی و مادی و وسایل ارتباط منظم بین شرکت کنندگان است.
چگونگی پیدایش و توسعه جنبش های اجتماعی به شدت از عملکرد کنترل اجتماعی تاثیر می پذیرد.حاکمان ممکن است با مداخله و تعدیل زمینه ی ساختاری و فشار که انگیزه ظهور جنبش را ایجاد کرده است؛به جنبش پاسخ دهند.نیروهای مسلح در کنترل اجتماعی تاثیر گذار هستند.اختلافات در درون پلیس وارتش می تواند تأثیر قاطع در تعیین نتیجه رویارویی های میان جنبش های انقلابی و حاکمان داشته باشد.,Snow,2004:434-437)به نقل از اقارب پرست)
۲-۱-۱-۴آلن تورن و جنبش های اجتماعی جدید
اجماعی نظری وجود دارد که تورن را پدر جنبش های اجتماعی جدید و پارادایم هویتی می داند.تورن معتقد است ما اکنون از عصر انقلابات بیرون آمده ایم،زیرا جنبش تقریباً در همه جا،جای نظم را گرفته است.او می گوید هنگامی که از جنبش های اجتماعی صحبت می کنیم منظور بحرانها،فوران ها و واژگونی های نظام اجتماعی نیست بلکه این است که فقط کنشگر اجتماعی در بردارنده معناست،اما این معنای بحران نیست بلکه خواست دگرگونی و از آن خود کردن دوباره جامعه به وسیله انسان است.جنبش اجتماعی استناد به خویشتن و به آزادی کنشگری اجتماعی است که بر ضد وابستگی خود و غیر انسانی شدن وضع خویش و بهره کشی،سر به شورش برمیدارد.این رابطه با خویشتن مستلزم کنش جمعی است.از این رو،جنبش اجتماعی با افشای یک رسوایی یا بی عدالتی تعریف نمی شود،زیرا تغییراتی از این دست معنای کنش اجتماعی را روشن نمی سازند و سرانجام اینکه کنش اجتماعی را نمی توان جنبش اجتماعی نامید مگر زمانی که در اعتبار مدیریت اجتماعی،جهت گیریهای بزرگ و سرمایه گذاریهای عظیم،چون و چرا کند.( تورن،۶۴،۱۳۷۹)
تورن با بیان اینکه خود اصطلاح جنبش اجتماعی شیوهای از برساختن واقعیت اجتماعی است و نه توصیف عینی واقعیتهای موجود،به نقل ایدئولوژی های خام دستانه و متوهمانه پوزیتیویستهای علوم اجتماعی می پردازد.وی معتقد است زمان بسط ایده های مربوط به بخشهای پیشرفته و توسعه یافته جهان [غرب] به سراسر جهان و انتقال آنها توسط جامعه شناسان مقلد یا وابسته گذشته شده است.(همان:۷۰) به این ترتیب،تورن نظریه های مدرنیستی و تک قطبی را زیر سوال می برد و علوم اجتماعی را براساس نوعی سازه گرایی تفسیر می کند که ناگزیر از ترکیب نظریه های مختلف و در نظر گرفتن تفاسیر و معانی هویتی کنشگران اجتماعی و منظرگرایی[۳] می باشد.
۲-۱-۱-۵جنبش های اجتماعی در عصر انقلاب اطلاعات
جنبش ها با تحولات سیاسی و اجتماعی،دستخوش تغییر شده اند،اما با جهانی شدن و ظهور انقلاب در عرصه فن آوری اطلاعات و ارتباطات،شاهد تحولی گسترده در عرصه های مختلف اجتماعی بوده ایم.تحولات دو دهه اخیر که از آن تحت عنوان «جهانی شدن»نیز یاد می شود،تاکیدی شگرف بر ماهیت جنبش های اجتماعی داشته است.از ویژگی های جنبش های جدید اجتماعی،می توان از «تمرکز زدایی»،«نداشتن رهبری مشخص»،«نمادین بودن» و «الگوی جدید بسیج» منابع و گروه ها یاد کرد.از این رو،نقش شبکه های اجتماعی مجازی در شکل گیری و هدایت جنبش های جدید اجتماعی،اهمیت پیدا می کند.
بدین ترتیب،به زیر سوال بردن الگوهای رسمی و غیر رسمی از سوی نسل جدید و پیگیری آرمانها و علایق با بهره گرفتن از ابزارهای جدید ارتباطی،به ظهور نسلی جدید از فعالان سیاسی- اجتماعی منجر شده است که بیش از آنکه از احزاب و گروه های سیاسی موجود برخاسته باشند،در لایه های اجتماعی ریشه داشتند.بهره مندی از ابزار نامنسجم اینترنت،این امکان را برای جنبش اجتماعی نسل جدید فراهم کرد تا برای حرکت آغازین خود شبکه های اجتماعی جدید تشکیل دهند واز آن طریق به کنش سیاسی- اجتماعی بپردازند.در حقیقت،فناوری های اطلاعاتی،نقش تسهیل کننده و بسترساز را در وقوع تغییرات ایفا می کنند.فناوری های اطلاعاتی با ارتقای توانمندی ها و مهارتهای ارتباطی و ظرفیتهای هماهنگی افراد،فارغ از محدودیت ها وموانع جهان فیزیکیاین امکان را به افراد می دهند تا بتوانند اهداف،خواسته ها و آرزوهای خود را با دیگر همنوعان به اشتراک بگذارندو با تشکیل اجتماعات مجازی و احساس جو جمعی مشترک،هرچند مجازی،فشارها را برای وقوع تغییرات تشدید کند.
۲-۱-۱-۶ماهیت جنبش های جدید اجتماعی در خاورمیانه
آنچه که هم اکنون در خاورمیانه و شمال آفریقا رخ می دهد علی رغم ماهیت دموکراتیک و دموکراسی خواهانه اش،از این حیث بیشتر خودنمایی می کند که آنچه که هست و کشورهای عربی خاورمیانه را بستر این تحولات ساخته است،جنبش های اجتماعی مردمی است که سرشتی ضداستبدادی،ضد فساد و ضد تبعیض و بی عدالتی دارند.در اینجا هیچکس وهیچ چیز غیر از «مردم»(و البته نه تنها توده)نقش نداشته اند و انقلاب به مفهوم سنتی آن مطرح نمی باشد،زیرا در این جنبش ها،از اصول سه گانه بنیادین انقلاب یعنی رهبری،ایدئولوژی و سازمان به معنی گذشته آن خبری نیست.( واعظی،۱۳۹۰: ۲۷۳)البته رهبری هایی خود خوانده در گوشه و کنار پیدا می شوند که نمی توانند نقش اساسی در هدایت جنبشها داشته باشند.
این جنبش های مردمی نتیجه تلاقی مبهم و پیوستگی چند فرایند تاریخی معاصر است؛گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات منجر به شکل گیری فضایی از ارتباط آنی و همزمان مجازی گردید که کنشگران مدنی،از طریق آن به مدیریت جنبش ها می پرداختند.در کنار انقلاب اطلاعات که زیر ساخت این جریانات بودند؛باید از فعالان حاضر در عرصه عمل یعنی از اکثریت جوانان تحصیلکرده و طبقه متوسط فرهنگی نام برد که همین ها، محصول کارکردهای دولت مطلقه می باشند.مصر و تونس اگرچه رژیم های غرق در فساد بودند،با این حال،زیر ساختهای آموزشی پیشرفته ای به وجود آورده بودند،اما بدلیل ناکارآمدیهای سیاسی و اقتصادی،رژیم قادر به جذب نیروهای تحصیل کرده نبود.اکثر اعتراضات مردمی و جنبش های اجتماعی اخیر شباهت هایی با یکدیگر دارند که از جمله می توان به چگونگی بسیج افکار عمومی و شکل تظاهرات ،دوری جستن از خشونت،مشارکت معترضین متعدد با زمینه های اجتماعی و طبقاتی و تصورات مختلف،نقش برجسته جوانان و زنان و استفاده از تکنولوژی جدید رسانه ای اشاره نمود.هدف اعتراضات مزبور پایان دادن به حاکمیت اقتدارگرا و غیر دموکراتیک در این کشورها می باشد.ممکن است شکل مقاومت و اعتراض در میان گروه ها و طبقات اجتماعی در این کشورها متفاوت باشد،اما وجود پیوستگی و ارتباط میان این جنبش ها و برخورداری از اهداف مشترک حائز اهمیت است.به عبارت دیگر،شباهت آنها در این است که شکلی از مبارزات اجتماعی هستند که توسط کنشگران منفرد و غیر سازمان یافته صورت می گیرند؛کنشگران منفردی که کنش و یا عمل و یا هدف واحدی را دنبال می کنند.
نکته محوری در خصوص ماهیت تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا این است که جنبش های اخیر،جنبش هایی مردمی با ویژگی های خاص خاورمیانه ای است.این جنبش ها از یک سو با تحولات نخبه محور و جنبش های ایدئولوژیکمنطقه در گذشته و از سوی دیگر، با جنبش های دموکراتیک سکولار غربی متفاوت است.از نکات مهم دیگر این جنبش ها نیز این است که مردم بدون واسطه و هدایت احزاب،گروه ها، حکومت و یا بازیگران خارجی به متن سیاست وارد می شوند و تمام ابعاد آن را تحت تاثیر قرار می دهند که این امر برای نخستین بار در این حوزه رخ داده است.(همان:۲۷۶) بدین ترتیب،جنبش های جدید اجتماعی بر تداوم کنترل اجتماعی و استقلال عمل خود تاکید می کنند.از نظر کیفی برای درخواستهای آنها اغلب نمی توان مذاکره ای انجام داد.جنبش های جدید اجتماعی روی دو نکته عمده تمرکز می کنند؛یکی آگاهی و دیگری رهایی؛این دو نقطه در تغییرات اجتماعی مورد توجه قرار می گیرند.
۲-۱-۲تاریخچه مطالعات جنبش های اجتماعی
متون کلاسیک جامعه شناسی یعنی آثار مارکس،وبر و دورکهایم،هیچکدام به طور مستقیم به مطالعه جنبش های اجتماعی نپرداخته اند.در این بین شاید بتوان تا حدودی آثار مارکس را مستثنی کرد،زیرا وی با مبنا قرار دادن تضاد اجتماعی،سنتی عظیم در مطالعه تضادهای اجتماعی از قبیل جنبش های اجتماعی و انقلابات بر جای می گذارد.با این حال،خود مارکس نیز هیچگاه به عنوان یک جامعه شناس تئوریک به نظریه پردازی سیستماتیک جنبش های اجتماعی نپرداخت. این موضوعی است که در موارد دیگر نیز مانند جامعه شناسی طبقات نزد مارکس دیده می شود.
مع هذا در مورد جنبش های اجتماعی نیز مانند حوزه های دیگر،جامعه شناسان بعدی نظرگاه های جسته و گریخته مارکس،وبر و دورکهایم را مبنای نظرپردازی های سیستماتیک خود قرار دادند.در آثار مارکس و دورکهایم و به میزانی به مراتب کمتر در آثار ماکس وبردیدگاههایی دیده می شود که از خلال آنها می توان خطوط کلی یک نظریه جامعه شناختی درباره جنبش های اجتماعی را پیدا کرد.اصولاً اهمیت متون کلاسیک در این است که پرسشها و دیدگاههایی در خصوص مسائل پیش روی عصر خود مطرح نموده اند که هم اکنون نیز موضوع بحث جامعه شناسی می باشند. مهمتر اینکه دیدگاه های اولیه آنها ستون های محکمی برای چهار چوب نظری رهیافت های جامعه شناختی بعدی بنیان نهاده است.به این ترتیب ،هیچکدام از این نظریه پردازان نظریه ای منسجم درباره جنبش های اجتماعی ارائه نداده اند؛اما می توان حداقل مارکس و دورکهایم را بنیان گذار دو سنت بزرگ جامعه شناسی در نظریه های انقلاب و جنبش اجتماعی تلقی کرد.(همان:۱۳۲)
در نیمه اول قرنبیستم،موضوعی مهم در سطح تحول تاریخی پدیدار شد که منجر به نظریه پردازی منسجم جنبش های اجتماعی گردید و آن شکل گیری برخی تضادهای اجتماعی و رفتارهای گروهی بود که قابل تقلیل به مبارزات طبقاتی صرف نبود؛یعنی گروه های اجتماعی معترضی ظهور یافتند که حول یک رشته خواسته های غیرطبقاتی و یا نه کاملا طبقاتی،دست به بسیج جمعی و اعتراض اجتماعی زدند،از جمله آن می توان به جنبش های زنان،سیاهان،دانشجویان و اقلیت ها اشاره کرد.البته جنبش های کارگری- طبقاتی نیز همچنان وجود داشته و در حیطه ی نظریه پردازی های جنبش اجتماعی بوده اند، این رهیافتها نسبت به نظریه جنبش اجتماعی در ایالت متحده و تحت تاثیر کارکردگرایی ساختاری پارسونز و شاگردان وی صورت گرفته بود.
جنبش های اجتماعی جدید،همانطور که قبلا نیز بیان گردید بر این نکته تاکید دارد که فقط کنشگر اجتماعی در بردارنده ی معناست و همانطور که گفته شد تورن را پدر این جنبش های جدید اجتماعی نامیده اند.تورن در مقاله کلاسیک خود در مجله سوشیال ریسرچ در سال ۱۹۸۵،برای ارائه ی تعریف از جنبش های اجتماعی جدید،ابتدا انواع تضاد اجتماعی را نام می برد و آن گاه مشخص می کند که کدام نوع تضاد اجتماعی جدید می باشد.از نظر تورن،بسیاری از انواع رفتار جمعی تضاد اجتماعی نیستند،از قبیل هراسها،شورها، مدها،جریان های فکری و نوآوری های فرهنگی.تضاد متضمن تعریف روشنی از حریفان یا کنشگران رقیب و از منابعی است که آنها برای آن مبارزه یا برای در کنترل گرفتن آن مذاکره می کنند.
۲-۱-۳ویژگی جنبش ها در خاورمیانه
خیزشهای مردمی و تحولات کشورهای عربی علیرغم تفاوت هایی که با هم دارند در بسیاری از موارد از تشابهات و نکات اشتراک زیادی برخوردار می باشند و شاید به همین دلیل است که اصطلاح «جنبش های اجتماعی جدید»بی وقفه،تمامی کشورهای عربی خاورمیانه را در ذهن خطور می نماید.
این جنبش ها ضمن اشتراکات با جنبش های پیشین، بدلیل تحولات گسترده در فناوری ارتباطات و اطلاعات و نوآوری های جدید،تمایزاتی نیز با جنبش های پیشین دارند که می توان مواردی از آن را به شرح زیر نام برد:
۲-۱-۳-۱مردمی بودن
اصلی ترین مشخصه جنبش های اجتماعی جدید در خاورمیانه،«مردمی بودن»و عنصر حضور مردم از طبقات مختلف جامعه در خیزش ها می باشد به طوری که ویژگی های دیگر این جنبش ها،ذیل این مشخصه معنا می یابند.تحولات کشورهای عربی را تحت عناوینی چون «بهار عربی» یا «انقلاب های عربی» نام می برند که شاید «بیداری مردمی»می تواند عنوان مناسبی برای این تحولات نامیده شود که هدف غائی اش برقراری نقطه جدید مبتنی بر خواست مردم و دوری از نظام خود کامه و موروثی می باشد.مردمی بودن این تحولات بدین معناست که هیچ حزب یا جریانی سیاسی،این خیزشها را برنامه ریزی نکرده بلکه تماما حاصل بیداری مردمی بوده که همه اقشار و لایه های جوامع را متحد هم ساخته بود.
۲-۱-۳-۲فقدان رهبری مشخص
اعتراضات موفق مردم تونس و مصر و دیگر کشورهای عربی که بر عمل جمعی،بدون برخورداری از رهبری مشخص استوار بود،نشان داد که پیشبرد اهداف جنبش می تواند وابسته به شخص یا اشخاص خاصی نباشد.البته بهره گیری از رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی،در این میان توانست ارتباطات و سرعت عمل معترضان را افزایش داده و در نتیجه موجب سردرگمی نیروهای امنیتی و کاهش هزینه ها گردد.در جریان این تحولات، هرچند برخی گروه ها و شخصیت ها نقش پررنگتری داشتند،اما در مرحله آغاز و روند اعتراضات،کمتر شخص یا گروهی توانست نقش رهبری را ایفا کند و می توان شاهد پیدایش نوعی رهبری جمعی برای این جنبش ها بود.
۲-۱-۳-۳ پیشتازی جوانان
علیرغم حضور اقشار و گروه های مختلف مردم در خیزش های جهان عرب،نقش جوانان در شکل دهی و سازمان دهی اعتراضات بسیار برجسته بوده است.جوانان و خصوصا جوانان تحصیلکرده که از فناوری های جدید ارتباطی نیز استفاده می کردند،در رأس نیروهایی بودند که خواستار مبارزه با فساد واستبداد بودند و نقش مهمی نیز در مدیریت جنبش ها ایفا کردند.
در حقیقت،جرقه حرکت ضد دولتی به دست همین جوانان که کسی آنها را چندان جدی نمی گرفت زده شد.دعوت اولیه برای برگزاریتظاهرات ۲۵ ژانویه(روز خشم)از سوی اینان صورت گرفت وبیشترین نیروی حاضر در خیابانهای قاهره و دیگر شهرها را نیز همین افراد ناشناس،اما مصمم،تشکیل می داد.
۲-۱-۳-۴نقش تسریع کننده رسانه ها
رسانه ها یکی از ابزارهای جنبش اجتماعی خاورمیانه محسوبمی شود.هرچند باید گفت که این رسانه ها و شبکه های اجتماعی علت اصلی وقوع تحولات کشورهای عرب نیستند ولی مشخصاً آنها بیشتر در روندانقلاب و تقویت توانمندیها و مهارتهای افراد برای به ثمر رساندن اعتراضات و گسترش دامنه بیداری در میان تعدادی زیادی از مردم می باشد.رسانه های جمعی تظاهرات را برجسته می کنند؛چرا که با بدست دادن تصویری از جهان بیرون به بیننده داخلی،امکان مقایسه بین وضعیت داخلی و خارجی را برای او فراهم می آورند و در نتیجه،شهروند جوامع عربی فاقد بسیاری از آزادی های سیاسی و اجتماعی را،در قیاس با جوامع آزاد،دچار احساس محرومیت نسبی میکنند.به عنوان مثال،در بحبوحه ی انقلابهای تونس و مصر شاهد بودیم که شهروندان این دو کشور و از جمله فعالان حقوق بشری،اخبار و اتفاقات سیاسی و اجتماعی و حتی امنیتی را چگونه از طریق کانال الجزیره که وابسته به دولت قطر میباشد بازتاب می دادند.در انقلابهای تونس و مصر شبکه های اجتماعی مجازی نقش اصلی را در سازمان دهی جنبش انقلابی بازی کردند و ازین رو بیش از هرچیز از امکانات نوینی که روند جهانی شدن در اختیار بشر امروز قرار داده بهره گرفتند.بنابراین، دیگر سیاست خارجی و برنامه ریزی های داخلی عرصه ای نخواهد بود که صرفا حکومتها در آن حضور داشته باشند.
منابع پایان نامه با موضوع مقایسه تحولات سیاسی- اجتماعی مصر و تونس از سال ...