۷)لب چو جام پر شکرخندست عالم را از آنک خاتم گم گشته با دست سلیمان آمدست
شکرخند: کنایه از تبسّم شیرین زیر لب، آن که خندهی زیبا و شیرین داشته باشد.
به خسرو ده که من نا داده وامی بر آن لبهای شکرخند دارم
(امیر خسرو، به نقل از فرهنگنامه شعری)
خندهی جام: کنایه از موج شراب در جام و فروغ و پرتو آن.
نمیرود ز دلم لعل یار و خندهی جام کجاست باده که نعلم در آتش است هنوز
(بابا فغانی، به نقل از همان)
مصرع دوم تلمیح است و اشاره دارد به یافته شدن خاتم سلیمان و به قصّهی صخرجنّی که خاتم سلیمان را ربود و بر جای سلیمان نشست و مدتی ملک راند و سلطنت کرد و آن قصّهی مشهور و تفصیل آن در قصص الانبیاء ثعلبی (ص، ۲۷۳) مذکور است (تعلیقات دیوان مجیر ، ص ۵۱۵).
عالم مجاز است: ذکر محل و ارادهی حال (مردم عالم).
معنی بیت: لب مردم جهان (مانند جام شرابی که روشن باشد یا موقع ریختن شراب صدایی از آن برخیزد). از شدت شادی با خنده شیرین قرین گشته. گویا حضرت سلیمان(ع) به انگشتری که صخرجنّی دزدیده بود، دست یافته است.
۸)این سعادت بین که مهد کبریای احمدی پیش بو ایوب انصاری به مهمان آمدست
مهد: مأخوذ از تازی: گهواره و بستر، جمع مهود ، مهاد (فرهنگ نفیسی).
کبریا: بزرگ منشی و بزرگی و عظمت (منتهی الارب).
احمدی: منسوب به احمد، نام حضرت محمد در انجیل که فقط یکبار در قرآن مجید، سوره صف، آیه ۶ یاد شده (۸).
مهد کبریای احمدی: کنایه از اهل بیت و خاندان پاک حضرت محمد(ص) است.
بیت تلمیح دارد به نزول حضرت پیامبر در خانهی ابو ایوب انصاری.
ابو ایوب انصاری: ابو ایوب خالد بن زید از صحابه و صاحب رحل پیامبر(ص) ]وفات ۵۲ هجری قمری[. حضرت رسول(ص) هنگام هجرت از مکه به مدینه، بار خود را در منزل وی فرود آورد. انصاری در عقبه حاضر بود. در غزوات بدر، احد، خندق و دیگر غزوات، حضور داشت. در سالی که یزیدبن معاویه به جنگ قسطنطنیه میرفت، درگذشت (معین).
معنی بیت: ولادت شاه محمود عادل، آنگونه سعادت را بر مردمان جهان ارزانی داشته که گویی حضرت محمد(ص) مهمان خانهی ابو ایوب شده است.
۹)آیت انی اناالله دان که از طور جلال سوی گوش محرم موسی عمران آمدست
آیت: نشانه، آیه قرآنی.
انی اناالله: به موجب قرآن مجید موسی در اثناء راه (مدین به مصر) هنگامی که برای تهیهی هیزم آتش در وادی طوی به دامنهی کوهستان متوجه شد، در درختی نور حق تجلی کرد. و ندایی از درخت برآمد. این ندا موسی را مکلف ساخت که به مصر برود و فرعون را به پرستش خدای یگانه و آزاد ساختن بنی اسرائیل دعوت کند (در قرآن مجید نخست به کندن نعلین مأمور میگردد)(۹).
انی اناالله: همانا منم آن خدای بزرگ، خطاب به موسی در سوره قصص (۲۸) آیه ۳۰:« فلمّا اتیها نودی من شاطی الواد الایمن فی البقعه المبارکه من الشجره اَن یا موسی انی اناالله رب العالمین».
خاقانی گوید:
موسیم انّی اناالله یافتم نور پاک و طور سینا دیدهام
(خاقانی، به نقل از فرهنگ لغات و تعبیرات)
طور: کوهی است در شبه جزیره سینا، که موسی (ع) در آن به مناجات پرداخت و نور الهی را مشاهده کرد. (معین).
جلال: مأخوذ از تازی، بزرگی و کلانی و عظمت و بزرگواری و سرافرازی و جاه و بلندی مرتبه و قدرت و قوت و شکوه و شوکت و رونق و عزت و هیبت و وحشت (فرهنگ نفیسی).
بیت تلمیح است به داستان حضرت موسی (ع) و کوه طور در قرآن.
معنی بیت: ولادت شاه محمود، بدانگونه پر نور و سعادت گستر است که گویی آیه انّی اناالله از طور جلالت خداوندی به سوی گوش رازدار حضرت موسی(ع) فرود آمده است.
۱۰)هین که باز از بهر دفع فتنه افراسیاب روستم بر پشت رخش از زاولستان آمدست
در بیت تلمیح است (جنگ افراسیاب و رستم).
فتنه: گمراه کردن، اختلاف کردن مردم در رأی و تدبیر، گناه ورزی، عذاب، محنت، جنگ و آشوب (نقل با تلخیص از معین).
افراسیاب: پسر پشنگ و نبیرهی تور است که در اوستا (Frangrasyan) فرگوسن، به معنی شخص به هرای افکننده است. بارها به ایران حمله کرده و نوذر پادشاه ایران را کشته و با رستم در آویخته و نجات یافته. او سیاوش پدر کیخسرو را کشت و در آخر به وسیله نوه دختری خود (کیخسرو پسر فرنگیس) به قتل رسید. (فرهنگ نامهای شاهنامه، صص ۱۰۱-۱۱۰ )
روستم: روستم یا رستم در ادبیات ما به صورت رستهم آمده، در اصل از دو جزء تشکیل شده است: رس (بالش و نمو)+ تهم. در اوستا به معنی دلیر و پهلوان آمده است (همان، ص ۴۰۹).
پسر زال و رودابه است. با راهنمایی سیمرغ به دنیا آمده، پشت و پناه ایرانیان بوده، پسرش سهراب را به خاطر ایران کشته و با اسفندیار به جنگ پرداخته. او از هفت خوان گذشته و در آخر با رخش خود به چاهی که برادر ناتنیاش کنده بود افتاده و کشته شده است.
رخش: رنگ سرخ و سفید و درهم آمیخته باشد و بعضی گویند رنگی است میان سیاه و بور و اسب رستم را نیز به این اعتبار رخش میگفته اند و مطلق اسب را نیز میگویند (برهان).
زاولستان: همان زابلستان است، حمدالله مستوفی گوید:« بلاد گهستان و نیمروز و زاولستان هفده شهر است و هوای معتدل دارد و حدود آن تا ولایات مفازه و خراسان و ماوراءالنهر و کابل پیوسته است. (فرهنگ لغات و تعبیرات).نام ولایت آبا و اجداد رستم است (لغت نامه).
معنی بیت: گویا برای دفع محنت و بلای افراسیاب زمانه و به پایان رسانیدن مصائب ملت ایران، رستمی دیگر، سوار بر رخش از زابلستان فرا رسیده است.
۱۱)از کبوتر خانه های مرغ عرش نامهبر این بشارت نامه در پر بسته پنهان آمدست
کبوتر ]پهلوی Kapōtar از ریشه کبود، آبی[ پرندهایست با پرواز عالی و با استقامت…حس جهت یابی این پرنده بسیار قوی است و بدین جهت برخی گونه های آن را به منظور نامه رسانی و کسب خبر تربیت میکنند و به آنها کبوتر قاصد (نامهبر) گویند. چنین کبوترانی در موارد لزوم، خدمات ذی قیمتی را انجام میدهند (معین).
کبوترخانههای مرغ عرش: کنایه از فلک (فرهنگنامه شعری)
بشارت: مژده و خبرخوش.
بین کبوتر، مرغ، پر و نامهبر تناسب و بین نامه و نامهبر جناس زاید (مذیل) وجود دارد.
معنی بیت: در نسخهی «م» به جای مرغ عرش، عرش مرغ آمده که از لحاظ معنایی به نظر صحیحتر میرسد؛ لذا ما بیت را بر اساس آن معنی می کنیم:
خبر ولادت شاه محمود عادل، از سمت غرفههای عرش که مانند کبوترخانههای آسمانند، به وسیلهی کبوتران نامه بر فلکی که این خبر را در میان پرهای خود پنهان کرده اند، به دست زمینیان رسیده است.
۱۲)یا رب این سور است یا صور دوم کز یک دمش رفتگان را قوت جان در تن آسان آمدست
سور: اوستا «سوئیریا» (صبحگاهی، روزانه، چاشت، صبح، طعام، عروسی، نامزدی، ضیافت جشن و عروسی، مهمانی و شادی و… (لغت نامه)
صور: شاخ و جز آن که در آن دمند تا آواز برآید، بوق (معین) آنچه اسرافیل روز محشر خواهد دمید یکبار جهت میرانیدن و بار دیگر برای زنده کردن و میان هر دو نفخه، چهار سال فاصله باشد. (لغت نامه)
بین سور و صور جناس لفظی وجود دارد.
در بیت صنعت تجاهل العارف وجود دارد.
در کلمه دم ایهام وجود دارد: هم به معنی یک لحظه و هم به معنی دمیدن است.
بین رفتگان و آمدست طباق وجود دارد.
منابع پایان نامه درباره واژه ها، ترکیبات، صنایع بدیع، نکته های بلاغی و بعضی ...