-۰٫۱۵۱ (-۶٫۵۶۰)
LOIL
-۰٫۳۴۹ (-۸٫۴۴۲)
LRGDP
۱٫۰۰۰
منبع: محاسبات محقق
(توضیحات: اعداد داخل پرانتز مربوط به آماره t است.)
معادله همجمعی بدین صورت است:
با ملاحظه جدول ۴-۵، مشاهده میشود که رابطه نهایی تعادلی بلندمدت بین متغیرهای مدل، به لحاظ آماری کاملاً معنیدار هستند.
رابطه فوق نشان میدهد که در بلند مدت، متغیرهای لگاریتم نوسانات قیمت نفت و نرخ ارز، بر لگاریتم تولید ناخالص داخلی واقعی تأثیر مثبت دارند. در معادله فوق، کشش نرخ ارز واقعی برابر ۱۵/۰، و کشش قیمت نفت برابر ۳۵/۰ برآورد شده است. ضریب قیمت نفت در معادله فوق نشان دهنده این است که در بلند مدت، با یک درصد افزایش در قیمت نفت، با فرض ثابت بودن سایر شرایط، رشد اقتصادی به اندازه ۳۵/۰ درصد افزایش پیدا میکند.
این نتیجه منطبق با تئوریهای اقتصادی است. به طوری که عقیده غالب اقتصاددانان این است که تأثیر افزایش قیمت نفت بر رشد اقتصادی به دو اثر تقسیمبندی میشود: اثر انتقال درآمد و اثر تولیدی. بعبارت دیگر نوسان در قیمت نفت از دو طریق اثرات درآمدی و تولیدی بر رشد اقتصادی تأثیر میگذارد. اثر انتقال درآمد میتواند هم اثر مثبت و هم اثر منفی بر رشد اقتصادی هر کشور داشته باشد. این اثر بستگی به موقعیت و چگونگی مبادلات نفت در اقتصاد کشورهای مختلف دارد. یعنی اینکه بستگی دارد کشور صادر کننده نفت باشد یا واردکننده نفت. اما از سوی دیگر اعتقاد بر این است که اثر تولیدی معمولاً منفی است.
اثر انتقال درآمد به این دلیل رخ میدهد که افزایش در قیمت نفت، ارزش صادرات نفتی را نسبت به سایر کالاهای تجاری افزایش میدهد. این امر موجب بهبود رابطه مبادله برای کشورهای صادرکننده نفت میشود. از سوی دیگر، این موضوع منجر به تضعیف رابطه مبادله برای کشورهای واردکننده نفت میگردد. این وضعیت منجر میشود که انتقال درآمد از کشورهای واردکننده نفت به کشورهای صادرکننده نفت صورت پذیرد. همچنین بخش نفتی یکی از بخشهای اقتصادی کشورهای صادرکننده نفت است که سهم زیادی در ارزش افزوده این کشورها دارد. بنابراین افزایش در قیمت نفت، منجر به بهبود رابطه مبادله ایران و افزایش جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی میشود؛ و در نتیجه علامت مثبت ضریب متغیر قیمت نفت منطقی است.
از طرفی دیگر، اثر تولیدی منجر به کاهش در تولید، بهخصوص برای صنایع وابسته به نفت میشود؛ به دلیل اینکه افزایش در قیمت نفت باعث بالا رفتن هزینه تولید میگردد. همچنین اقتصادی که در بخش تولید دارای وابستگی زیاد به نفت باشد، و از طرفی دیگر به واردات نیز اتکا داشته باشد، نسبت به کشوری که وابستگی چندانی به نفت در بخش تولیدی ندارد، از افزایش قیمت نفت بیشتر متضرر میشود. در مجموع میتوان گفت که ضریب مثبت قیمت نفت در ایران، نشان دهنده این موضوع است که مقیاس اثر انتقال درآمد بزرگتر از اثر تولیدی بوده است.
همچنین ضریب نوسانات نرخ ارز نشان دهنده این است که در بلند مدت، با افزایش یک درصد در نرخ ارز، با فرض ثابت بودن سایر شرایط، رشد اقتصادی ۱۵/۰ درصد افزایش مییابد.
در تفسیر این نتیجه میتوان گفت که با توجه به مطالعات نظری، افزایش در نرخ ارز اسمی باعث تضعیف پول ملی میشود. از طرف دیگر این موضوع باعث تشویق صادرات و کاهش در واردات میگردد. با توجه به اینکه این امر موجب افزایش خالص صادرات میشود، بنابراین افزایش در نرخ ارز اسمی موجب افزایش در رشد اقتصادی میگردد. البته این موضوع در کوتاه مدت مصداق دارد و در بلند مدت، افزایش نرخ ارز، رفته رفته موجب افزایش سطح عمومی قیمتها و خنثی شدن اثرات مثبت افزایش خالص صادرات بر رشد اقتصادی میشود. بنابراین به نظر میرسد که افزایش نرخ ارز واقعی یا همان تقویت پول ملی، باعث کاهش صادرات و افزایش در حجم واردات، و در نتیجه کاهش در رشد اقتصادی شود. به نظر میرسد که این موضوع با نتیجه این پژوهش در تضاد است. اما از طرفی بخش عمده صادرات کشور ما را نفت و مشتقات آن تشکیل میدهد. در واقع صادرات نفت بر حسب دلار صورت میپذیرد. همچنین تقاضا برای نفت به لحاظ قیمتی بیکشش است. در نتیجه این بخش از صادرات از تقویت پول ملی تأثیر چندانی نمیپذیرد. از سوی دیگر، افزایش نرخ ارز واقعی باعث کاهش قیمت کالاهای وارداتی سرمایهای میشود. این موضوع باعث میشود که هزینه های بخش تولید کاهش پیدا کند؛ و بنابراین رشد اقتصادی افزایش یابد. همچنین تقویت پول ملی باعث میشود ارزش بدهیهای خارجی کشور کمتر شده، و بازپرداخت آن آسانتر گردد. بنابراین علامت مثبت ضریب نرخ ارز واقعی در مدل معقول و منطقی است.
۴-۲-۶- نتایج تخمین کوتاه مدت مدل با بهره گرفتن از الگوی تصحیح خطای برداری
در تحلیلهای همجمعی برخلاف رویکردهای سنتی اقتصاد سنجی، ساختارهای کوتاهمدت و بلندمدت به طور صریح از یکدیگر تفکیک میشوند. الگوی کوتاهمدت تصحیح خطا، یک مکانیزم بازخور تلقی شده که مطابق آن متغیر وابسته (رشد اقتصادی) نسبت به بیتعادلی دستگاه تعدیل میشود. در واقع مکانیزم بازخور مذکور، رسیدن به رابطه تعادلی بلندمدت را تضمین میکند. مطابق این مکانیزم، یک رابطه تعادلی بلندمدت میان مجموعهای از متغیرها، مستلزم یک الگوی تصحیح خطای کوتاهمدت است. این موضوع یک مبنای کاملاً آماری داشته و هیچ ارتباطی به نظریههای اقتصادی ندارد.
با توجه به وقفه بهینه تعیین شده، نتایج تخمین الگوی تصحیح خطای برداری که بیانگر ارتباط کوتاه مدت بین متغیرها است، برآورد میشود. برای تفسیر نتایج باید به این نکته توجه کرد که اساساً در تخمین دستگاه معادلات، ضرایب و درصد توضیحدهندگی پارامترهای الگو اهمیت روش های تک معادلهای را ندارند و انتظار نمیرود کلیه ضرایب برآورد شده مربوط به وقفه متغیرها از نظر آماری معنیدار باشند. اما آماره F، در مجموع معنیداری کل مدل را تأیید میکند. بر این اساس، برای تجزیه و تحلیل نتایج از توابع تجزیه واریانس و عکسالعمل آنی (که در ادامه به آنها اشاره میشود) استفاده میشود.
در جدول (۴-۶) نتایج تخمین مدل تصحیح خطای برداری نمایش داده میشود:
جدول ۴-۶: نتایج تخمین مدل تصحیح خطای برداری
D(LREX)
D(LOIL)
D(LRGDP)
۲۷۰/۰
]۳۴۰/۲[
۴۶۵/۰
]۸۹۴/۱[
۲۶۷/۰-
]۸۷۶/۳-[
CointEq1
۰۳۴/۰
]۱۸۸/۰[