«ادب ، کلمه ای متداول در فرهنگ اسلامی است که ریشه روشنی برای آن دانسته نیست در شعر جاهلی ظاهراً بکار نرفته،اما در شعر مخضرم واحادیث نبوی بارها آمده است»یا ادب به مجموعه دانش هایی که مردم فرهنگی را شایسته است اطلاق می شود.(احمد بن علویه، ازبک خان،۷/۲۹۶).
ادب به معنای نگهداری حدود، آداب شریعت، طریقت، حقیقت در ظاهر و باطن ، رفتار پسندیده در حد اصول اخلاقی پذیرفته شده و راه و رسم مناسب هر کاری می باشد.(نوربخش،۶/۷؛ انوری،۱/۲۹۷)
ادب عبارت است از هر ریاضت پسندیده ای که انسان به فضیلتی از فضایل آراسته گردد و نیز به معنای کردار و گفتار شایسته و بایسته متناسب با شئون انسانی است.(فیومی،۱/۱۳؛ حسینی دشتی،۱/۱۵۶)
ادب به معنای روشی که انسان دربرخورد با دیگران آن را به کار می برد و واژه ادب را ادب شناسان به معنای هنر،حسن معاشرت، حسن محضرآزرم، حرمت،پاس،تأدیب و تنبیه داشته اند.(معین،۱/۱۷۸)
بدین ترتیب می توان به معانی ارائه شده در مورد آداب چنین بیان نمود که:
ادب دعوت کردن بر سر سفره را همان دعوت به خوبی ها و بازداشتن از زشتی ها می دانند.
ادب را به معنای فرهنگ و دانش و علوم عربیه دانسته اند.
ادب را نگاهداشتن حد و اندازه هر چیزدانسته اند اما آنچه در تمام این نظرات در بحث لغوی ادب بیان شده است دعوت بر طعام بوده که همگی به نوعی به آن اشاره کرده اند پس می توان گفت: ادب در اصل به معنای دعوت از مردم برای اجتماع(مأدبه) یعنی طعام است و همچنین می توان گفت هر چند نظرات متفاوتی در مورد ادب بیان شده است ولی در همه آنها نوعی تربیت در مسیر صحیح و تعالی وجود دارد یعنی هدف از ادب همان رسیدن به تربیت و رشد صحیح در جهت تکامل و تعالی است.
۲-۱) معنای اصطلاحی آداب:
در معنای اصطلاحی ادب نظرات متعددی عنوان کرده اند از جمله:
ادب هیأت زیبا و پسندیده ای است که طبع و سلیقه چنین سزاوار می داند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان بر طبق آن هیأت واقع شود به عبارت دیگر ادب عبارت است از ظرافت عمل.(طباطبایی،۶/۳۶۶)
آداب در اصطلاح صوفیه مجموعه قواعد و رسوم و وظایفی است که رعایت آنها بر سالکان طریقت لازم است در تعریف ادب گفته اند : عبارت است از تحسین اخلاق و تهذیب اقوال و افعال . (کاشانی،۲۰۳)
و جرجانی در تعریفات آورده: ادب عبارتست از شناختن اموری که به وسیله آنها انسان از همه اقسام خطا مصون ماند.(جرجانی،۱/۵۴۶)
باید دانست که به لحاظ اصطلاحی ادب در طی قرون به دو معانی عمده ادبیات (علوم ادبی) و ادب دینی (اخلاقیات) بکار رفته است (احمد بن علویه، ازبک خان،۷/۲۹۶)
ولی مقصود از آن در این بحث ادب دینی است «حفظ حد و اندازه هر چیز و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند.» (طبرسی،الاداب الدینیه لخزانه المعینیه، ۱۹۹)
تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد از جمله خواجه عبدالله انصاری پبرامون ادب اینگونه بیان می دارند :
«ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدی(از حدود الهی) ، حد میان غلّو و جفا را حفظ کند.» (انصاری،شرح منازل السائرین، ۱/۳۸۳) و در کتاب ارشاد القلوب می خوانیم :
حقیقت ادب، جمع شدن صفت های نیک و دور کردن صفات زشت است.(دیلمی،۱/۳۸۳)
بنابراین با توجه به معانی اصطلاحی ادب می توان گفت که ادب عبارت است از طریقه ای پسندیده و با صلاح که پیش از هر چیز ، و بیش از همه چیز به چشم می خورد. زیرا پیشوایان دین اسلام از پیامبر(ص) گرفته تا سایر معصومین (ع) خدایان سخن بودند که قرآن ، معجزه فصاحت و بلاغت، به زبان پیامبر نازل گشته و نهج البلاغه نمونه گفتار بی تکلیف حضرت علی (ع) است و یا خطبه های حضرت صدیقه (س) در آن شرایط حاد گویای فصاحت و بلاغت گوینده در حد اعلای ادب است.
۳-۱) کاربردهای قرآنی آداب :
هرچند خود واژه ادب و آداب در قرآن بکار نرفته است اما در آیات فراوانی که نحوه ی برخورد یا رفتاری آکنده از ادب را به آدمی می آموزد در قرآن به آن اشاره شده است. نمونه این آیات عبارتنداز:
«$pkr’¯»t tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä w (#þqãèsùös? öNä۳s?ºuqô¹r& s-öqsù ÏNöq|¹ ÄcÓÉ<¨Y9$# wur (#rãygøgrB ¼çms9 ÉAöqs)ø۹$$Î/ Ìôgyfx. öNà۶ÅÒ÷èt/ CÙ÷èt7Ï۹ br& xÝt7øtrB öNä۳è=»yJôãr& óOçFRr&ur w tbrâßêô±s? » (حجرات/۲)
(ای کسانیکه ایمان آوردید، صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر(ص) نکنید، همچنانکه بعضی از شما با بعضی دیگر سخن می گوئید با او به صدای بلند سخن مگوئید ، مبادا بی آنکه بدانید کرده هایتان تباه شود).
«$pkr’¯»t tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä w (#qè=äzôs? $·?qãç/ uöxî öNà۶Ï?qãç/ ۴_®Lym (#qÝ¡ÎSù’tGó¡n@ (#qßJÏk=|¡è@ur #n?tã $ygÎ=÷dr& 4 öNä۳Ï۹ºs ×öyz öNä۳©۹ öNä۳ª=yès9 crã©.xs? » (نور/۲۷)
(ای کسانیکه ایمان آورده اید، به خانه هایی که خانه شما نیست داخل نشوید تا اجازه بگیرید بر اهل آن سلام گوئید این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید).
«$pkr’¯»t úïÏ%©!$# (#qãZtB#uä w (#qè=äzôs? |Nqãç/ ÄcÓÉ<¨Z9$# HwÎ) cr& cs÷sã» (احزاب/۵۳)
(ای کسانیکه ایمان آوردید، داخل اتاقهای پیامبر نشوید ، مگر آنکه برای (خوردن) طعامی به شما اجازه داده شود).
از این آیات می توان چنین استنباط کرد که هر چند واژه ادب در قرآن بکار نرفته است ولی خداوند متعال با نزول این آیات مردم را به این امر مهم متوجه ساخته که در مقابل اشخاص مقدس و بزرگان دین خصوصاً پیامبر اکرم (ص) باید ادب را رعایت نمود حتی خداوند سبحان کوچکترین بی ادبی در محضر پیامبر اکرم(ص) را نهی فرموده است.
۴-۱) واژگان مرتبط با آداب:
در بررسی واژه های مرتبط با ادب چند واژه با آن قریب المعنی است با مراجعه به تفاسیر و کتب لغات آنها را مورد بررسی قرار می دهیم.
۱-۴-۱) واژه های قریب المعنی:
سه واژه در قرآن قریب المعنی هستند که شرح داده می شود.
۱-۱-۴-۱) تعظیم
تعظیم از ریشه عَظِمَ به معنای بزرگ شد و خلاف صغر می باشد.(قرشی،۵/۱۷)
اصل آن کَبُرَ عظمهُ به معنای استخوانش بزرگ است و به طور استعاره به هر بزرگی گفته می شود چه محسوس و چه معقول باشد عین باشد یا معنی.(راغب،۱/۵۷۳)
تعظیم به معنای بزرگ داشتن و بزرگ گردانیدن و متداول با فارسی امروز دوتا شدن است.(دهخدا،۴/۵۹۶۶)
در آیه«y7Ï۹ºs `tBur öNÏjàyèã ÏM»tBããm «!$# uqßgsù ×öyz ¼ã&©! yYÏã ¾ÏmÎn/u » (حج/۳۰)
(این است [آنچه مقرر شده] و هرکس مقررات خدا را بزرگ دارد ،آن برای او نزد پروردگارش بهتر است…). منظور ازNÏjàyèã بزرگداشتن حرمات الله (حریم های الهی ، حدود و مقررات الهی) مطرح است.
تفسیر نمونه در این مورد آورده است: حرمات در این آیه اعمال و مناسک حج است ممکن است خانه کعبه خصوصاً و حرم مکه عموماً نیز به آن افزوده شود و حرمات جمع حرمه در اصل چیزی است که باید احترام آن حفظ شود و در برابر آن بی حرمتی نگردد.(مکارم شیرازی،۱۴/۸۹)
و در المیزان ذیل همین آیه اشاره شده که منظور از واژه«حرمت» به معنای هر چیزی که امانت به آن جایز نیست و رعایت حرمتش لازم می باشد و جمله «مَن یعَظِّمْ حُرُمات اللهِ فَهُوَ خَیرٌُ لَهُ» تحریک و تشویق مردم است به تعظیم حُرُمات الله، و حرمات خدا همان اموری هستند که خدا از آنها نهی فرموده و برای آنها حدودی معین کرده که مردم از حدود تجاوز نکنند و به ماوراء آنها قدم نگذارند، پس تعظیم، آن حدود معین است که از آنها تجاوز نکنند (طباطبایی،۱۴/۵۲۴)
امیرالمؤمنین در نامه ۶۹ نهج البلاغه به حارث همدانی می فرماید:
«عَظِّمِ اَسْمَ اللهِ أنْ تَذْکُرَهُ الّا عَلَی حَقٍّ …»،(نام خدا را بزرگ شمار و جز به حق سخنی به زبان نیاور…)(حسینی دشتی،۶۱۱).
از مجموع مباحثی که عنوان شد می توان گفت که تعظیم به معنای گرامی داشتن و بزرگ داشتن است همچنانکه در فرمایش حضرت علی(ع) نیز عَظِّم به معنی بزرگداشت و گرامی داشت آمده است و ارتباط واژه ادب با تعظیم در این است که ادب در برخی موارد به معنی تعظیم و احترام آمده است.
۲-۱-۴-۱) توقیر
توقیر در لغت به معنی بردبار شدن، حرمت نگه داشتن است (دهخدا،۵/۶۲۶۳) .
وقرمانند ابری است که حمل می کند سنگینی آب را(طبرسی،۲۸/۲۱۷؛طریحی ،۵۳۳) .
و کلمه وقر به کسر واو و سکون قاف به معنی سنگینی بار در پشت یا شکم است(قرشی،۷/۲۳۴؛ طباطبایی،۱۸/۵۶۴) و کلمه وقر به معنای عظمت است از توقیر به معنای تعظیم (طباطبایی،۲۰/۴۸؛کاشانی،۱۰/۲۰؛مکارم شیرازی،۱۴/۴۲)
پژوهش های انجام شده درباره : آداب دعا از منظر قرآن و سنّت