بازارگرایی بعنوان
هنجارهای رفتاری
شناسایی و تشخیص سیستم ارزشی جاری سازمان؛ تدوین لیستی از رفتارهای مورد نظر؛ تدوین برنامه های از بالا به پایینی جهت تغییر هنجارها و/یا خلق هنجارهای جدید
مقاله مفهومی
روکرت
بازارگرایی به
عنوان اقدامات
شناسایی و تشخیص رفتارها، سیستمها، نتایج فردی و عملکرد کسب و کار؛ تنظیم و انطباق سیستم مناسب جهت استخدام و انتخاب کارمندان؛ تنظیم و انطباق سیستم مناسب جهت آموزش کارکنان؛ تنظیم و انطباق سیستم مناسب جهت پاداشها و جبران خدمات
داده های جمعآوری شده از ۴۰۰ مدیر نشاندهندهى ارتباط بین بازارگرایی با سیستمهای استخدام، آموزش و پاداشها میباشد.
دی
بازارگرایی بعنوان
قابلیت
شناسایی قابلیت های جاری ادراک بازار، ارتباط با مشتریان و پیوستگی با کانال توزیع در سازمان / پیش بینی و تخمین نیازهای آتی هر یک از این قابلیتها / طراحی مجدد فرآیندهای کسب و کار / ابلاغ تعهد مدیریت استفاده خلاقانه از فنآوری اطلاعات؛
توسعهى اهداف توسعه و بازبینی مستمر پیشرفت
عمدتا بصورت مفهومی ، توصیفات موردی فرایند بازارگرا شدن را به تصویر میکشند.
نارور و اسلاتر
بازارگرایی بعنوان
فرهنگ
استفاده از آموزش قیاسی جهت کسب تعهد برای خلق پیوسته ارزش برتر برای مشتری؛ استفاده از یادگیری تجربی برای خلق درکی روشن از نحوهى پیادهسازی این هنجار.
مقالهى مفهومی
هامبورگ
مدیریت بازارگرا
بعهنوان سیستمهای سازمانی
کاهش تعداد سطوح سلسله مراتبی سازمان، انتساب مدیران مسئول کلیدی؛ مناصب مدیریتی کلیدی با کارکنانی دارای زمینهى بازاریابی؛ افزایش یکپارچگی بینوظیفه ای / اجازه دادن به مشتری برای تماس با کارکنان و درگیرکردن مشتری برای بازطراحی فرآیندها / جمعآوری و اشاعه اطلاعات بازار و نگهداری این اطلاعات در سیستمهای اطلاعاتی سهل الوصول و در دسترس / تعیین اهداف مبنای بازار، تشویق کارکنان برای پویش محیطی و تشویق مشتریان جهت تماس با کارکنان و همچنین در تصمیم گیریها؛ اندازه گیری و تجزیه و تحلیل عملکرد براساس داده های بازار؛ استخدام افراد مشتریگرا، استفاده از آموزشها جهت نشر اطلاعات بازار، استفاده از سنجهى رضایت مشتری برای ارزیابی عملکرد و تخصیص پاداشها و معیار قراردادن مهارت های بازاریابی بعنوان مبنای پیشرفت شغلی
داده های جمعآوری شده از ۲۳۴ واحد کسب و کار استراتژیک نشان دهندهى رابطه بین سیستمهای بازارگرایی و عملکرد میباشد، ۵۰ مصاحبه با مدیران بر درستی بسیاری از فاکتورهای پیشنهادی پیادهسازی صحه گذاشته است.
هریس[۷۱]
بازارگرایی بعنوان
فرهنگ
شناسایی و مقابله با رفتارهای سازمانی منفی (همچون رفتارهای تضاد برآنگیز، بسیار رسمی و سیاسی)؛
تشخیص و تقویت رفتارهای سازمانی مثبت (همچون ارتباطات)؛ استفاده از سبک رهبری مشارکتی یا حمایتی جهت پیادهسازی بازارگرایی و اجتناب از سبک رهبری دستوری؛ استفاده از استخدام و آموزش برای برقراری سبکهای رهبری مناسب.
سه مطالعه ى موردی مفصل انجام شده و داده های بدست آمده از ۱۷۰ مدیر فروشگاه از فاکتورهای پیادهسازی رفتاری پشتیبانی می کنند. داده های ۳۲۳ شرکت بر انتخاب سبک رهبری مناسب صحه میگذارند.
کندی
گلزبی و آرنولد
بازارگرایی بعنوان
فرهنگ
حصول اطمینان از پیوستگی ارتباطات سطوح بالا از رهبری متعهد به سمت مدیران محلی، «همراهی کردن در مسیر» مشتریگرایی / استفاده از نیاز اتحاد، صداقت و اشتیاق مشتریان و بازخورد از عملکرد برای تزریق فرهنگ پیوستگی و یکپارچگی بین واحدی /جمعآوری، نشر و استفاده از داده های مربوط به مشتریان خارجی و داخلی سازمان برای اینکه مشتری گرایی بصورت درونی تقویت گردد.
دو مطالعهى مورد مفصل نشا ندهنده تفاوت های مابین دو سازمان در حال پیشرفت و در حال تقلا میباشد.