«کلیم آسایش عیش وطن را
برای اهل کاشان میگذارد»
بنابراین میتوان نتیجه گرفت، که اصل او از همدان بوده ولی در کاشان نشو و نما یافته، اگر چه به گفته خود او، اهل «دیار سخن» بوده است:
«من زدیار سخنم چون کلیم
نه همدانی و نه کاشانیم»
به هر روی میرزا ابوطالب، پس از نام یافتن در شعر، مانند بسیاری از سخنوران همزمان خود، فیلش یاد هندوستان کرد. نخست در خدمت شاهنوازخان یکی از نوادگان شاه اسماعیل صفوی، که در درگاه ابراهیم شاه ثانی از سلسله عادلشاهیان دکن، مقام بلندی داشت، اقامت گزید. لیکن این سفر نخستین او چندان با کامروایی همراه نبود، لذا به سال ۱۰۲۸ه.قم، پس از مرگ شاهنوازخان به وطن برگشت، و این قطعه را در تاریخ مراجعت خود سرود:
«طالب ز هوا پرستی هند
تاریخ توجه عراقش
برگشت سوی مطالب آمد»
«توفیق رفیق طالب»
(۱۰۲۸)
«لیکن زمانی بعد، در خدمت روح الامین اصفهانی، شاعر و سیاستمدار معروف، که بعدها به مقامهای بلندی در دستگاه جهانگیر و شاه جهان نایل شد، رهسپار هند گردید. این بار توفیق الهی یار او گردید و مورد توجه شاه جهان قرار گرفت و به مقام ملک الشعرایی دربار او رسید». (دلیری مالوانی، ۱۳۸۱: ۱۸۲).
«کلیم یکی از شاعران برجسته ایرانی سده ۱۱ ق و از بنیان گذاران سبک هندی است که به گفته بیشتر شعرشناسان و سخن سنجان و تذکره نویسان و آنچه از خود اشعار به ویژه غزلیات و قصایدش برمیآید زبانی روان و اشعاری نغز و بیانی استوار دارد و از لحاظ مضمون نیز نوگرائی خاص سبک هندی، با نازک خیالیها و باریک اندیشی های ویژه کلیم، او را از بسیاری از اقران خویش ممتاز ساخته است چنانکه برخی او را «جادوی فن تازه گفتار» و بعضی «خلاق المعانی»، و گروهی «در فنون انواع سخن سنجی طاق و در جمیع کلمات نکته وری شهره آفاق» یا «رنگ بخش گلستان سخن و عندلیب چمستان این فن» خواندهاند». (صدری، ۱۳۷۶: ۲۳-۲۰).
کلیم تا پایان زندگی خود در کشمیر ماندگار شد و در ۱۵ ذیحجه سال ۱۰۶۲ ه در گذشت و در کنار قدسی مشهدی و سلین تهرانی به خاک سپرده شد. ملا محمد طاهر غنی کشمیری در تاریخ وفات و خاک جایش چنین سرود:
«حیف کز دیوار این گلشن پرید
رفت و آخر خامه را ازدست داد
اشک حسرت چون نمیریزد قلم
عمرها در یاد او زیر زمین
عاقبت از اشتیاق یکدیگر
گفت تاریخ وفات او غنی
طالبا آن بلبل باغ نعیم
بی عصا طی کرد این ره راکلیم
شد سخن از مردن طالب یتیم
خاک بر سر کرد قدسی و کلیم
گشتهاند این هر سه در یک جا مقیم
طور معنی بود روشن از کلیم
(به نقل از دلیری مالوانی، ۱۳۸۱: ۱۸۵-۱۸۴)»