“
-صرفه جویی در انتقال نفت خزر و گاز طبیعی از طریق لوله از جنوب کشور به شمال آن.
-شکوفایی اقتصادی مناطق محل عبور خطوط لوله که امکانات زیادی برای آن مناطق فراهم میکند.
-تامین منافع سیاسی- امنیتی از طریق توسعه نفوذ در کشورهای صادر کننده نفت و گاز از مسیر ایران.
-گسترش روابط اقتصادی و دستیابی به بازار مصرف آن کشورها برای فروش تولیدات داخلی.
علاوه بر موارد ذکر شده در چهار مورد بالا، نتایجی مثل جایگاه اقتصادی بهتر، امنیت بیشتر، همگرایی و همکاری منطقه ای مناسب تر، از پیامدهای عبور نفت و گاز از ایران است که میتواند ایران را که از مشکلات اقتصادی زیادی رنج میبرد، در پیش رفتن به وضعیت مناسب تری یاری رساند، و اطمینان و امید بیشتری را در جهت حل معضلات اقتصادی و امنیتی خویش فراهم آورد.
به طور کلی مسیر جنوبی از ایران با توجه به سه عامل امنیت، طول مسیر و هزینه سرمایه گذاری احداث خط لوله و حق ترانزیت نسبت به مسیرهای چهارگانه شرقی، جنوب شرقی، شمالی و غربی جذاب تر و با صرفه تر است، زیرا مسیر چین و ژاپن (مسیر شرقی) به خاطر طولانی بودن و پرهزینه بودن عملا امکان پذیر نیست، مسیر جنوب شرقی نیز دارای معایبی است، از جمله اینکه افغانستان دارای عوامل بحران زای داخلی زیاد هست و زیر ساخت های انرژی آن در طول جنگ داخلی ویران شده است به علاوه این کشور به آبهای آزاد دسترسی ندارد، خط لوله باید از پاکستان بگذرد تا به آبهای آزاد یا هندوستان برسد و در مسیر شمالی روسیه کشور صادر کننده نفت و گازمی باشد و علاوه بر آن اینکه کشورهای حوزه خزر را به عنوان رقیب خود می نگرد، لذا محدودیت هایی برای آن ها به وجود می آورد حتی خود این کشور نیز در قسمت جنوب غربی که مسیر عبور لوله های نفت و گاز خزر است به آبهای آزاد دسترسی ندارد. مسیر غربی هم نا امن است و هم طولانی، زیرا از یک طرف از منطقه متشنج قره باغ و مناطق کرد نشین ترکیه عبور میکند از طرف دیگر، منطقه زلزله خیزی است که سرمایه گذاری را به خطر می اندازد.[۴۵]
نقش ایران هم به عنوان بازار نهایی نفت آسیای مرکزی و هم مکانی برای ترانزیت آن، با توجه به ثبات و امنیت موجود در ایران، سوژه جذابی برای سرمایه گذاری های خارجی نفتی بالقوه فراهم آورده که البته در شرایط تحریم اقتصادی آمریکا فعلا جامه عمل نپوشیده است.
مهمترین عامل قدرت و فرصت تجاری برای ایران در خزر سوآپ نفت و گاز است٬ از آن رو که با توجه به اینکه کاوش های اخیر در سواحل و مناطق نزدیک به ایران در خزر، موفق نبوده اند و استحصال نفت خزر نیز ارزان نخواهد بود، ایران میتواند مهمترین مرجع سوآپ نفت و گاز کشورهای حاشیه خزر باشد.
اما نکته ای که توجه به آن لازم است٬ این که برای موفقیت بیشتر در نیل به هدف یادشده٬ مطلوب این است که زمینههای واگذاری فرایند معاوضه (سوآپ) نفت به بخش خصوصی فراهم شود.
در حال حاضر٬ قوانین و مصوبات کنونی به شکلی هستند که فرایند معاوضه نفت را در حیطه دولت تعریف میکند و برای واگذاری آن به بخش خصوصی باید ساز و کار قانونی مناسب در نظر گرفته شود.
در واقع انحصار معاوضه نفت در بخش دولتی، برای دولت هم از صرفه اقتصادی چندانی برخوردار نیست و از آنجا که بخش خصوصی هم در حال حاضر توان و امکانات معاوضه نفت را ندارد و با توجه به استقبال این بخش از در اختیار گرفتن سوآپ باید زمینههای لازم در این مورد فراهم شود.
نتیجه
هدف از انتخاب موضوع الحاق ایران به سازمان جهانی تجارت این است که علیرغم تلاش های فراوانی دیپلماسی کشور از سال ۱۳۸۴ تاکنون ایران به عنوان ناظر در جلسات سازمان جهانی تجارت شرکت میکند و تاکنون هم کارگروه الحاق ایران به جهت مسائل سیاسی تشکیل نشده است و این عدم الحاق محدودیت های تجاری بسیاری را برای کشورها در ارتباط با سایر کشورهای عضو این سازمان که بالغ بر ۱۶۰ کشور میباشد را ایجاد کردهاست. عمده ترین بخشی که ما در این پایان نامه برآن تأکید کردیم بخش های خدماتی و تولیدی است که نسبت به همدیگر وابستگی متقابلی دارند و مکمل یکدیگر هستند و بایستی راهکارهای مناسب در تاثیر آن بر این موضوع را در زمان الحاق در این خصوص مدنظر قرار داد. زیرا که خدمات بخش بزرگی از سهم تجارت جهانی را بر عهده دارد.
و پاکستان از این مسیر حمایت میکنند.
۵-مسیر شرقی نفت و گاز قزاقستان و ترکمنستان را به شرق چین منتقل میکند که چین از آن حمایت میکند. مسیر قزاقستان-ترکمنستان- ایران یا مسیر جنوبی که از این مسیر می توان نفت قزاقستان و ترکمنستان را به جزیره خارگ در خلیج فارس با طی مسافت ۹۳۰ مایل و ظرفیت روزانه یک میلیون بشکه منتقل کرد، این خط لوله ۵/۱ میلیارد دلار هزینه در برخواهد داشت و حق ترانزیت از آن نیز حدود ۲ الی۳ دلار در هر بشکه خواهد بود، با توجه به اینکه در بیشتر قسمت های این مسیر، شبکه خط لوله نفت ایران وجود دارد، با تکمیل و توسعه آن ها با هزینه کمتری می توان خط لوله مذکور را راه اندازی کرد.
بسیاری از شرکتهای اروپایی فعال در حوزه نفت همانند بسیاری از مقامات کشورهای منطقه آسیای مرکزی، معتقدند مسیر جنوبی از ایران مسیری کاملا معقول است اما صرفا به دلیل فشارهای سیاسی که بیشتر از جانب آمریکا و نیز روسیه اعمال می شود٬ چندان به احداث خط لوله از این مسیر امیدواری ندارند.
ایران با توجه به اینکه یکی از پنج کشور حوزه خزر است، همچنین با نگاه به مرزهای دریایی که در دریای عمان و خلیج فارس دارد و نیز وضعیت مناسب مسیرهای انتقال نفت که از ایران میتوانند عبور نمایند، میتواند به عنوان یک مسیر ترانزیت مؤثر و باصرفه از حوزه دریای خزر به بازارهای جهانی مطرح شود. برای مثال ترکمنستان علاقه مند است که گاز خود را به پاکستان و ترکیه صادر نماید و برای این کار ایران بهترین مسیر به لحاظ جغرافیایی است.
راه های جایگزین که به لحاظ اقتصادی با صرفه هستند به جهت مشکلات پیچیده سیاسی با موانعی برخورد میکنند، جهت فروش گاز ترکمنستان به غیر از پاکستان، راه جایگزین از آذربایجان و گرجستان یا آذربایجان و ارمنستان مطرح است، اما عبور خط لوله از دو کشور همراه با یک مشکل است، زیرا مذاکرات پیچیده در مورد هزینه آن را به دنبال دارد،عبور خط لوله از گرجستان با موانع طبیعی بسیاری روبرو است، همچنین مسیر عبور خط لوله از ارمنستان با مخالفت ترکیه روبرو است.
شرایط فوق به ایران اجازه میدهد تا هم جهت انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان و هم جهت خرید نفت در شمال و صدور همان مقدار نفت در جنوب (سوآپ) کارمزد و اجرت دریافت کند، همچنین ایران در این صورت میتواند به دلیل فراهم کردن یک راه ترانزیت نیز درآمد داشته باشد، ایران به لحاظ اینکه دارای یک شبکه انتقال وسیع نفت در سراسر سرزمین خود است، میتواند با بهره گرفتن از آن ها جهت راه های جایگزین، خیلی زود و با سرمایه گذاری کمتری نسبت به گزینه های دیگر انتقال انرژی خزر، مسیرهایی را برای رساندن نفت و گاز خزر به بازارهای مصرف جهان تامین کند، آن هم به ویژه برای بازارهای وسیع درحال گسترش جنوب شرق آسیا مثل چین و ژاپن؛[۴۶]
“