این دو پیمان نیز در راستای تحقق امنیت بیشتر، بین این دو گروه منعقد شد.
پیامبر (ص) در متن پیمان با رئیس مسیحیان ایلا، چنین مرقوم فرمودند:
«این تضمینی است از طرف خدا و محمد پیامبر خدا به یوحنا من رعبه و مردم ایلا. به موجب این پیمان، کشتی ها و وسایل نقلیه، در خشکی و دریا، تحت حمایت وامان خدا و محمد پیامبر خدا هستند، و تمام کسانی که همراهشان هستند، چه از شام و چه از یمن، در امان هستند. افرادی که موجب بروز حادثه گردند، اموالشان هرگز مایه نجات آنها نخواهد بود و هرگاه در اسارت قرار بگیرند، به تملک در می آیند. بر مردم ایلا حرام است که مانع آب شوند یا سدّ طریق نمایند.»[۲۰۰] به دلیل اختصار از آوردن متن پیمان با مسیحیان سرزمین سینا خودداری می کنیم.[۲۰۱]
۲-۵-۲- تشکیل نیروی نظامی
حفظ امنیت مرزها و مقابله با دشمنان خارجی یکی از کارکردهای مهم هر دولتی است؛ نیروهای مسلح و ارتش توانمند کشور علاوه بر جلوگیری از تهدیدات و تعرضات خارجی، ابزار کارآمد حکومت و نشانه اقتدار نظام و پشتوانه مستحکم برای اعمال سیاست های داخلی و خارجی هستند، پیامبر اسلام (ص) با آگاهی از خطرها و تهدیدهای قریش از یک سو و همچنین خطر یهودیان و منافقان از طرف دیگر، ضرورت تشکیل و سازماندهی ارتش مقتدر اسلامی را احساس کرد. و با درک این ضرورت در بدو ورود به مدینه، تشکیل و سازماندهی نیروهای رزمی و تقویت بنیه نظامی خود را در رأس امور قرار داد.[۲۰۲]
پیامبر گرامی اسلام (ص) برای سپاهش فرماندهانی شجاع و برجسته انتخاب و پرورش می داد. فرماندهانی که صفات مورد نظر اسلام را دارا، و شایسته حمل امانت قرآنی بوده و خدا را در همه احوال درنظر داشته باشند.[۲۰۳]
مهمترین عمل پیامبر (ص) در اجرای سیاست نظامی عمومی، تأسیس یک پایگاه استراتژیک نظامی در مدینه بود که اقدامات راهبردی و حیاتی زیر از آثار آن به شمار می آیند:
الف ـ تأسیس دولت اسلامی در آن شهر به ریاست عالیه شخص پیامبر (ص) و تحکیم پایه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی آن.
ب ـ تبدیل آن شهر به مرکز بسیج و اعزام سپاهیان اسلام، به منظور دعوت مردم به دین خدا و دفاع از کیان اسلام.
ج ـ فرماندهی جنگهای گوناگون و اعزام سریه هایی از آن شهر به مناطق مختلف، توسط پیامبر اکرم (ص) در مدت هفت سال که مورخان مجموع آنها را حدود هشتاد مورد دانسته اند.
و بدین گونه شهر مقدس مدینه به کانونی نیرومند و استوار مبدل گردید که هدفهای حیاتی و راستین پیامبر (ص) را تحقق می بخشید، و مردمان سایر شهرها و مناطق بر آن حضرت وارد می شدند و مراتب اطاعت خود از اوامر پیامبر (ص) و پذیرش آیین آسمانی اسلام را عرضه میداشتند.[۲۰۴]
۳-۵-۲- برقراری عدل و قسط
امنیت همه جانبه در گرو استقرار عدالت همه جانبه است. بقای جامعه به عدالت است. روش و منش اسلام نیز به عدالت است. عدالت نگهدارنده ملت است. در جامعه بشری، عدالت باید بر مبنای محکمی استوار باشد تا بتواند از یک نقطه شروع شده، حرکت خود را ادامه دهد و از آفات و تهدیدات مصون بماند. نکته مهم دیگر اینکه از دیدگاه پیامبر اکرم (ص) نابرابری، جدایی و اختلاف دل ها را پدید می آورد، یکی از جهات اهمیت این سخن، آن است که مردم هر جامعه ای، با توجه به باورها و نگرش های خود نسبت به جامعه ای که در آن زندگی می کنند، رفتارهای خود را شکل و جهت میدهند، و میزان رضایت آن ها از زندگی و جامعه، به میزان نشاط و سرمایه گذاری اجتماعی آن ها بستگی دارد که در نوع نگرش و باور آن ها ریشه دارد. در یک جامعه نابرابر، معمولاً تعداد یا گروهی از افراد و طبقات، نسبت به تعداد یا گروهی دیگر از افراد و طبقات حقد و کینه دارند و حقوق خود را توسط آن ها پایمال شده می بینند، و چون امکان رویارویی یا گرفتن حقشان به صورت مستقیم امکان پذیر نیست، واکنش های غیر مستقیمی را در مجال های مختلف از خود نشان می دهند و دست به مقاومت های پنهان می زنند که تمام آن ها به ضرر کلیت جامعه است و ریشه در نگرش منفی افراد یا جدایی دل های آنان دارد که نابرابری موجب آن شده است.[۲۰۵]
پیامبر اعظم (ص) با هدف تکمیل و تقسیم مکارم اخلاقی، اجرای عدالت را سرلوحه رسالت خویش قرار داد و مساوات و برابری و اخوت را محقق ساخت؛ اما فقط به جنبه اخلاقی و نصیحت و دعوت ایمانی بسنده نکرد، بلکه موجبات کینه ها و حسدها و انتقام جویی ها، یعنی تبعیضات حقوقی را نیز از بین برد و یکپارچگی اجتماعی را در جامعه ای متوازن به وجود آورد. وی پس از دعوت به توحید و نفی شرک، مساوات و برابری را در حجه الوداع پیشنهاد کرد.[۲۰۶]
۴-۵-۲- رفتار پیامبر (ص) در مقابل منافقان
نفاق از پیچده ترین مسأله های جوامع بشری است و مشکل ترین مبارزه ها، مبارزه با نفاق است، قرآن کریم در آیات متعددی به پدیده نفاق اشاره می کند و منافقان را فسادگر،[۲۰۷] و آنها را بزرگ ترین دشمن حق و حقیقت[۲۰۸] می شمارد.
به پیامبر اکرم (ص) هشدار می دهد که به آنان اطمینان نکند،[۲۰۹] منافقان را بدتر از کفار می داند و جایگاه آنان را پست ترین مرتبه آتش دوزخ بیان می دارد.[۲۱۰]
نفاق از همان سالهای اول بعثت نبی مکرم اسلام (ص) در مکه، در بعضی از اصحاب آن حضرت رخنه کرده بود.
حضرت علامه طباطبایی در همین مورد می نویسد:
«شاید کسانی معتقد باشند که حرکت نفاق از بدو وارد شدن اسلام به مدینه شروع و تا نزدیکی وفات رسول خدا (ص) ادامه داشت…. ولیکن و با تدبّر و موشکافی حوادثی که در زمان رسول خدا (ص) رخ داد و فتنه های بعد از رحلت آن جناب و در نظر گرفتن طبیعت اجتماع فعال آن روز، علیه این نظریه حکم می کند. برای اینکه، هیچ دلیل قانع کننده ای در دست نیست که دلالت کند بر این که نفاق منافقین در میان پیروان رسول خدا (ص) و حتی آن هایی که قبل از هجرت ایمان آورده بودند، رخنه نکرده باشد، دلیلی که ممکن است، در این باره اقامه شود، مسلمانان قبل از هجرت به همین منظور مسلمان شده باشند؟ یعنی به ظاهر اظهار اسلام کرده باشند تا روزی به آرزوی خود که همان ریاست و استعلاء است، برسند…..»[۲۱۱]
بنابراین پیامبر (ص) باید در مقابل این حرکت خزنده، جبهه بگیرد و با به کار گرفتن راههایی، سعی در خنثی کردن نقشه منافقان برآید. در اینجا به مهمترین اقدامات رسول گرامی اسلام (ص) در مقابل این پدیده بر اساس قرآن کریم، می پردازیم.
۱-۴-۵-۲- موعظه
«أُولَئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغًا»[۲۱۲]
ترجمه: اینان همان کسانند که خدا می داند چه در دل دارند. پس، از آنان روی برتاب، ولی پندشان ده، و با آنها سخنی رسا که در دلشان مؤثر افتد، بگوی.
در آیه فوق استفاده می شود که رسول اکرم (ص) منافقان را می شناخت، لکن مأمور بود که متعرض آنها نشود و نفاق آنها را ظاهر نکند و به موعظه و نصیحت آنها بپردازد.[۲۱۳]
۲-۴-۵-۲- دعوت به تدبر در قرآن کریم
« أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا »[۲۱۴]
ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمی کنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف فراوان می یافتند.
از آنجا که مخاطبان این آیه کسانی همچون منافقان هستند که به حقانیت الهی این کتاب به دیده تردید می نگرند یا منکر آن می باشند، درمی یابیم که تدبر در قرآن داروی شفا بخش نفاق است.[۲۱۵]
۳-۴-۵-۲- انذار و تهدید
یکی دیگر از مهم ترین اصول و الگوهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) در رویارویی با پدیده نفاق انذار و تهدید است.
« بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا »[۲۱۶]
ترجمه: به منافقان خبرده که عذابی دردناک در پیش خواهند داشت.
منظور از هشدار آن جهانی پیامبر (ص) به منافقان این است که او به بازتاب رفتار منافقانه منافقان در زندگی پس از مرگ آنها اشاره می کند و به آنها هشدار می دهد که عذابی دردناک در انتظار آنهاست؛ اگر بر کفر و نفاق خود بمیرند.[۲۱۷]
این سه اقدام رسول خدا (ص) در مقابل پدیده نفاق، اقدامی در قالب موعظه و هدایت بود. اما رسول خدا (ص) در مقام بازدارندگی از پدیده نفاق و عمل منافقان چه اقداماتی داشت؟ باز به سراغ آیات قرآن می رویم.
۴-۴-۵-۲- مدارا
در آیه ۴۸ سوره احزاب، خداوند کریم، به پیامبر (ص) دستور به مدارا کردن با منافقان را میدهد.
«و کافران و منافقان را فرمان مبر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و کار سازی چون خدا کفایت میکند»[۲۱۸]
علامه طباطبایی در همین مورد می نویسد:
«آنچه به تو اذیت و آزار می رسانند رها کردن و نادیده بگیر و به دفع آنها مشغول مباش. به عبارتی در دفع شرّ آنها مستقل مباش، به خدا توکل کن که دفع شر آنها را خواهد کرد.»[۲۱۹]
۵-۴-۵-۲- افشاگری
در قرآن کریم خداوند به منافقان هشدار می دهد، که اگر دست از اعمال نفاق گونه و زشت خود برندارند، آنها را افشا خواهد کرد.
« یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ »[۲۲۰]
ترجمه: منافقان بیم دارند از اینکه مبادا سوره ای درباره آنها نازل شود که ایشان را از آنچه در دل هایشان هست؛ خبر دهد.
بگو: ریشخند کنید، بی تردید خدا آنچه را که از آن می ترسید برملا خواهد کرد.
۶-۴-۵-۲- حذر (هوشیاری
و احتیاط)
قرآن کریم بیش از هر کتاب دیگری بر احتیاط و حذر از منافقان تکیه کرده است.
«…. فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ….»[۲۲۱]
ترجمه: از آنان بپرهیز خدا بکشدشان.
حذر به معنای هوشیاری و آمادگی در برابر خطر احتمالی است، لذا «فاحذرهم» صریحاً پیامبر اکرم (ص) را به هوشیاری نسبت به اعمال و رفتار منافقان امر می کند.[۲۲۲]
۷-۴-۵-۲- اعراض
در آیاتی از قرآن کریم خطاب به رسول خدا (ص) دستور اعراض از منافقان داده شده است.
«اینان همان کسانی اند که خدا می داند چه در دل دارند، پس از آنها روی برتاب ولی پندشان ده، و با آنها سخنی رسا که در دلشان موثر افتد، بگوی.»[۲۲۳]
در آیه ۸۱ سوره نساء نیز خداوند دستور می دهد که پیامبر (ص) از منافقان اعراض کند.
«و می گویند: فرمانبرداریم، ولی چون از نزد تو بیرون می روند، جمعی از آنان شبانه، جز آنچه تو می گویی تدبیر می کنند. و خدا آنچه را که شبانه در سر می پرورند، می نگارد، پس از ایشان روی برتاب و بر خدا توکل کن، و خدا بس کارساز است.»[۲۲۴]
۸-۴-۵-۲- غلظت
خداوند متعال در دو آیه به پیامبر اکرم (ص) دستور داده است تا با منافقان و کافران با غلظت رفتار نماید. «ای پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر…»[۲۲۵]
اربکان به عنوان یک مسلمان معتقد و مجری احکام اسلامی، توانست طی یک فرایند تدریجی چند ده های و با ترویج و آموزش احکام اسلام و تربیت شاگردان اسلامگرای فراوان در ترکیه، یک نهضت اسلامگرایی و بازگشت به قوانین اسلامی را پایهریزی و سپس به پیروزی برساند.
نجمالدین اربکان را میتوان در ردیف بزرگانی دانست که معتقد به حضور اسلام سیاسی در حوزه عمومی کشور و به خصوص تأثیرگذاری اسلام بر هویت، سیاستهای داخلی و خارجی کشور و به ویژه تأثیر بر منافع ملی و فراملی ترکیه بودند. ایشان که طی سالها به ترویج و معرفی اسلام سیاسی در ترکیه پرداخته بودند، در دهه ۱۹۹۰ توانستند بار دیگر به جریانهای اسلامگرای ترکیه جان تازهای داده و فضای عمومی این کشور را برای حضور گسترده اسلامگرایان و به دستگیری قدرت توسط اسلامگرایان، فراهم نمایند.
در اندیشه های سیاسی اربکان، میتوان نشانههایی از همراهی و همخوانی با انقلاباسلامی ایران را مشاهده نمود، ایشان به شدت با پیوستن ترکیه به اتحادیهاروپا مخالفت نموده، بر لغو ممنوعیت حجاب زنان ترکیه پافشاری کرده و ضمن مخالفت با روابط ترکیه با اسرائیل، دارای دیدگاه گرایش به شرق و همکاری و پیوستن به کشورهای مسلمان منطقه بودند. به دست گرفتن دولت در ترکیه توسط اربکان و حزب اسلامگرای رفاه از طریق انتخابات و فرایند دموکراسی، موجب وحشت و ترس بسیاری از حکام مستبد و دیکتاتور جهان اسلام و از سوی دیگر ترس رهبران دول غربی از حضور و اقتدار یک دولت اسلامگرا در اروپا گردید (اسپوزیتو، کامروا و واتربوری ۱۳۹۱، ۲۹۶).
اربکان سرانجام بعد از عمری تلاش و کوشش برای ایجاد یک دولت اسلامگرا در ترکیه، توانست به عنوان اولین نخست وزیر اسلامگرای این کشور از اکتبر ۱۹۹۵ الی ژوئن ۱۹۹۷، یک دولت اسلامگرای مبتنی بر احکام و اندیشه سیاسی اسلام را تشکیل دهند. دولت کوتاه مدت حزب رفاه در ترکیه در همان مدت کم توانست آثار و نتایج فراوانی را بر آینده ترکیه غالب سازد. اربکان و دولت وی را میتوان یک واقعیت از اسلامگرایی سیاسی دانست که در صورت ادامه کار میتوانست به یک انقلاباسلامی در ترکیه منجر گردد. ایشان به جای توجه ظاهری به اسلام و احکام آن، به شدت به دنبال تقابل با اندیشه و اصول سکولار کمالیستی بوده و در این راه حاضر به مماشات و ظاهرسازی اسلامی نبودند.
اهداف و آرمانهای اربکان در مورد ایجاد یک حکومت اسلامی که میتوانست دارای قالبی از جمهوری اسلامی ایران باشد و البته روابط خوب و گرم ایشان با ایران اسلامی و دیگر کشورهای اسلامی منطقه موجب گردید تا ارتش ترکیه طی فرایند معروف به ۲۸ فوریه، بر علیه دولت حزب رفاه، کودتایی سفید یا نرم اجرا نموده و دولت را مجبور به استعفاء نماید.
حزب رفاه و شخص اربکان طی دوران فعالیت و مبارزه خود برای استقرار دولتاسلامی در ترکیه بر ایجاد هویت دینی و اسلامی تأکید داشتند. اربکان، حزب رفاه را از احزاب وابسته به نظام کمالیستی خارج میدانست و به صراحت راهبرد خود را در تقابل با نظام سکولار کمالیستی اعلام کرده و میگویند {ما جزو احزابی که نماینده نظامند، نیستیم} (یاووز ۱۳۸۹، ۲۳).
اینچنین بود که اربکان و اندیشه های مبتنی بر اسلام سیاسی و همزیستی مسالمتآمیز با کشورهای اسلامی وی، مورد حمله ارتش و سکولارها قرار گرفته و حتی شاگردانی مانند اردوغان و گل نیز از این اندیشه های صریح و مشخص استاد خود، دوری گزیدند.
۴-۲-۹- اسلامگرایی اردوغان و حزب عدالت و توسعه
از زمان فروپاشی و سپس الغای حکومت عثمانی در ۱۹۲۳ تا سال ۲۰۰۲، هیچ دولتی نتوانسته بود در مبارزه با ارتش و کمالیستهای ترکیه به پیروزی مستمر و طولانی مدت دست یابد، اما حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان از سال ۲۰۰۲ تاکنون در ترکیه در رأس قدرت بوده و ضمن تقابل با ارتش و لائیکهای سنتی این کشور، به اجرای سیاستهای خاص خود که ناشی از نوع خاصی از فلسفه سیاسی و دینی است، پرداختهاند.
اردوغان که مهمترین افتخارات اجتماعی و سیاسیاش را مدیون حزب رفاه و نجمالدین اربکان میباشد، در دوره حاکمیت دولت حزب رفاه در ترکیه، پست بسیار مهم و تأثیرگذار شهردار استانبول را در اختیار داشت. وی بعد از فرایند کودتای ۲۸ فوریه از مقام خود برکنار و به چهار سال حبس نیز محکوم گردید. اما اردوغان با همکاری و همفکری دوست نزدیک خود عبدالله گل که وی نیز از شاگردان برجسته اربکان بود، در سال ۲۰۰۱ به تأسیس حزب عدالت و توسعه منشعب شده از حزب اسلامگرای فضیلت، اقدام نموده و خیلی زود توانستند با ارائه نظریات جدیدی در باب تعامل با حکومت و کمالیستها برای کسب قدرت، طرفداران بسیاری را سازماندهی نموده و در انتخابات ۲۰۰۲ به راحتی به پیروزی دست یافته و دولت خود را تشکیل دهند. در آغاز کار حزب عدالت و توسعه و سپس به قدرت رسیدن این حزب در ترکیه، مسلمانان منطقه و جهان و به ویژه ایرانیان از پیروزی اردوغان و حزبش به شدت خوشحال شده و این موفقیت حزب عدالت و توسعه را در راستای اهداف جهانی گسترش اسلام و بازگشت اقتدار به جهان اسلام و مسلمان تلقی میکردند.
پیگیریهای اردوغان و حزب عدالت و توسعه در مورد لغو ممنوعیت حجاب در مدارس و دانشگاهها، تلاش برای تصویب قانون مجازات زنا، دفاع از آرمان آزادی فلسطین و برقراری روابط دوستانه با کشورهای اسلامی منطقه را میتوان از اقدامات اولیه حزب عدالت و توسعه به عنوان یک حزب ظاهراً اسلامگرا در ترکیه دانست.
به مرور زمان و با تثبیت دولت و قدرت حزب عدالت و توسعه در ترکیه، در پی انتخاباتهای بعدی، ماهیت واقعی حزب عدالت و توسعه و رهبر آن در حال نمایان شدن بود. ماهیت اصلی حزب عدالت و توسعه که حتی خود سران حزب به آن اذعان دارند را میتوان یک حزب بدون ایدئولوژی و هویت (به خصوص از نوع اسلامی) دانست (یاووز ۱۳۸۹، ۱۴۳).
هویت اصلی حزب عدالت را نمیتوان یک هویت اسلامی کامل دانست، زیرا این حزب در اهداف و سیاستهای درازمدت خود در نظر دارد تا ترکیه را جذب اتحادیه اروپا نموده و حتی هویت اروپایی را بر مردم ترکیه تحمیل نموده و به قول معروف ترکیه را در اروپا و هویت مسیحی و سکولار آن ذوب و محو نماید.
اسلامگرایی اردوغان و حزبش را میتوان در راستای همان اسلامگرایی با قرائت خاص ترکی دانست که ریشه در دو فلسفه اسلامگرایی عثمانی و سکولاریسم کمالیستی دارد.
این دو وجهی بودن فلسفهاسلامگرایی اردوغان و حزبش را باید در استفاده از دین و مذهب برای کسب و تثبیت قدرت در ترکیه و سپس در منطقه آسیای جنوب غربی (خاورمیانه، آسیای میانه، شرقاروپا و شمالآفریقا) دانست.
اردوغان به عنوان یک مسلمان سنی مذهب، طی چند سال اخیر به شدت بر آموزه و آرمانهای اهلسنت در محدودیت دیگر مذاهب اسلامی و به خصوص تشیع، پافشاری داشته است. اردوغان هرگز به اسلام سیاسی معتقد نبوده است بلکه هدف وی آنست که در چارچوب تظاهر به اسلام، هویت سکولار و غربگرای توسعه طلب خود را در ترکیه و جهان اسلام جاری ساخته و تحت عنوان اسلام معتدل و میانهرو، اهداف غرب در زمینه محدودسازی اسلام سیاسی و انقلابی را محقق سازد.
میتوان گفت که هویت سیاسی اردوغان و حزبش را باید هویتی مخدوش و نامشخص دانست. این هویت دارای پشت پردهای است که بعدها و با ظهور نتایج اقدامات کنونی آن به مرور زمان بر ما مشخص خواهد شد. اما منافع کنونی مرتبط بر این هویت را میتوان بهبود شرایط اقتصادی ترکیه، تغییر هویت اسلام سیاسی و جذب کردن مسلمان و ذوب آنان در فرهنگ و هویت اروپایی و غربی و در نهایت تضمین ادامه حضور ترکیه به عنوان یک کشور مستقل و مهم در منطقه و اروپا دانست که تغییرات در کشورش را به عنوان الزامی برای اروپایی شدن ملت - دولت ترکیه محسوب میکند (یاووز ۱۳۸۹، ۱۴۱).
اسلامگرایی حزب عدالت و توسعه را میتوان یک نمایش از اسلامگرایی ظاهری بر اساس قومگرایی ترکی دانست که هویت اسلام راستین در آن نهادینه نشده و جایی ندارد (یاوز ۱۳۸۹، ۱۶۴).
شاید بهتر باشد از صفت اسلامگرایی برای حزب عدالت و توسعه و به خصوص سران آن و به ویژه رجب طیب اردوغان استفاده نکرده و حزب عدالت و توسعه را یک حزب غربگرای سکولار بدانیم.
۴-۲-۱۰- غربگرایی کمالیستی در ترکیه
همانگونه که در بالا نیز ذکر گردید، نوعی خاص از گرایش به غرب و به خصوص هویت غربی در سرزمین آناتولی وجود داشته است که این تمایل به غرب با توجه به همسایگی و هم مرز بودن ترکیه با اروپا و یونان، از ریشهای قدیمی برخوردار بوده است.
تمایل به غرب یا غربگرایی در نزد مردم و البته بیشتر در نزد کارگزاران دولتی ترکیه، سرانجام بعد از سرنگونی حکومت عثمانی در ۱۹۲۲، فوران نموده و بسیاری از نخبگان و روشنفکران ترک را به ابراز این واقعیت و میل درونی برای جذب در هویت غرب، وادار نمود. نگاه حسرت بار آتاتورک و کمالیستها به وضعیت اروپا و اتحادیه اروپا، موجب گردیده بود تا آتاتورک و پیروانش به شدت به دنبال وارد کردن ترکیه در جامعه و سپس اتحادیهاروپا و تبدیل ترکیه به یک کشور تماماً اروپایی باشند.
یکی از دو اصل اساسی سیاست خارجی آتاتورک و کمالیستها، پیوستن به اروپا، پذیرش در اتحادیهاروپایی و تغییر هویت و ماهیت ترکیه از کشور شرقی و اسلامی به یک کشور اروپایی و غربی بوده که به شدت در تمام دوره های بعد از تشکلیل جمهوری ترکیه البته به جز دوران کوتاه دولت حزب رفاه، از سوی دولتمردان و حتی مردم این کشور دنبال شده است.
جمهوری ترکیه و کارگزاران آن به خصوص کمالیستها را میتوان به مغلوبی تشبیه نمود که برای سربلندی خود به تمجید از قدرت و برتری دشمن پرداختهاند. این وضعیت را احمد داوداوغلو اینگونه بیان میکند {ترکیه از این زاویه تنها جامعهای است که پس از مغلوب شدن در مقابل تمدن غرب، از سوی حاکمان سیاسی [خود]اراده الحاق به این تمدن [تمدن غربی] را نشان داده و از حیث هویت فرهنگی و ساختارها که نظام سیاسی مبتنی بر آن بود، گسستی تاریخی و روند مواجهه مجدد را تجربه کرده است} (داوداوغلو ۱۳۹۱، ۹۳).
نهادینه شدن فرهنگ و هویت غربی در ترکیه در سایه اقدامات و اندیشه های آتاتورک و پیروانش، در تمام ابعاد سیاستهای داخلی و خارجی این کشور نمایان و مشخص بوده است. این اقدامات توسط آتاتورک و ترکان جوانی در ترکیه نوینی پایه گذاری گردید که بیشترشان متولد یا ساکن سالونیکا(تسالونیکای کنونی در یونان) و دارای ریشه و هویت دینی یهودی بودند (شرابی ۱۳۷۵، ۶۱ و کینزر ۱۳۸۹، ۹۵،۱۹).
کمالیستهای ترکیه بعد از آتاتورک نیز به شدت به غربگرایی و جذب در اروپا، پایبند بوده و تلاش داشتند تا در سایه ورود به اروپا و پذیرش در اتحادیه اروپا، از خطراتی مانند کمونیسم[۱۴۹]اتحاد جماهیر شوروی و یا خطر کشورهای مسلمان ناراضی از دوران خلافت عثمانی، در امان بمانند.
دوران جنگ سرد[۱۵۰] و رقابت دو ابرقدرت شرق و غرب، برای کمالیستهای ترکیه مانند یک حوض پر از ماهی بود که کارگزاران ترکیه بر این حوض کمعمق به شکار ماهی مشغول بودند. ماهیهای این حوض را باید همان پاداشها و کمکهای گستردهای دانست که امریکا و اروپا به ترکیه میدادند. این کمکهای مالی، اقتصادی و نظامی گسترده که به عنوان کمک به جلوگیری از نفوذ کمونیسم در منطقه و جهان به ترکیه داده میشد، از ترکیه یک متحد و در واقع یک مهره دست نشانده امریکا و غرب در منطقه ساخته بود که در سیاست خارجی خود به شدت تابع سیاستهای امریکا و اروپا شده بود.
در این دوره، غرب در چارچوب سیاستگذاری خود در جهان، به تغییر هویت و فرهنگ جوامع جهان سوم و …، پرداخته و این جوامع را چنان هدایت میکند که به غربگرا تبدیل شوند. این فرایند را میتوان در گزارشات و رهیافتهای کمیسیون سه جانبه[۱۵۱] (آمریکا، اروپایغربی و ژاپن) مشاهده کرد، آنجا که یک گزارش کمیسیون سه جانبه میگوید {غرب نباید خود را به دفاع از ارزشهای اصولی خود قانع ساخته و در صدداجرای آنها در خاک خود باشد، بلکه باید نفوذ در روند طبیعی تغییرات در جهان سوم و حتی در جهان کمونیست را هدف قرار داده، آن را در جهت سازگاری به این ارزشها هدایت کند} (اسکلار ۱۳۷۲، ۹۰۶).
سیاستها و اقدامات کمالیستی در ترکیه را باید اقداماتی افراطی دانست که غربگرایی را در سرلوحه کار خود دارند. شاید بهترین تعریف برای اصول کمالیستی را باید، پروژه افراطی کمالیست به مفهوم اختراع هویت و حافظهای نوظهور در راستای ایجاد جامعهای غربی دانست (یاووز ۱۳۸۹، ۱۴۵).
۴-۲-۱۱- هویت اقتصاد سرمایهداری در ترکیه
یکی دیگر از مؤلفه های تأثیر گذار بر هویت و منافع هر دولت یا کارگزاری را باید اقتصاد و فعالیتهای تجاری و مالی آنها دانست. این اندیشه تأثیرگذاری فوقالعاده اقتصاد بر منافع و هویت را میتوان در اندیشه سه جانبه گرایان نیز مشاهده کرد، آنجا که اقتصاد را به عنوان قلب سیاست در قرن بیست و یکم دانسته و بر نقش اقتصاد در سیاست خارجی و روابط بینالملل نیز تأکید دارند (اسکلار ۱۳۷۲، ۷).
ترکیه نوین از آغاز کار خود، به دنبال کسب منافعی بود که این منافع باید در ازای یک معامله یا کالا به ترکیه داده میشد. ترکیهای که از معادن و منابع زیر زمینی مهمی مانند نفت، گاز یا اورانیوم و … برخوردار نبود، تنها یک کالا برای مبادله و معامله در اختیار داشت و آن کالا، هویت و موقعیت استراتژیک این کشور مسلمان در مرزهای شرق و غرب و نقش آن در موضع گیریهای دو ابرقدرت جهانی بود. کارگزاران ترکیه برای کسب درآمد مالی و اقتصادی و بهبود شرایط اقتصادی خود، مجبور شدند تا به تغییرات اساسی در ماهیت حکومتی خود دست بزنند. آنان با کنار گذاشتن اقتصاداسلامی، ترکیه را در مسیر اقتصاد سرمایه داری غرب هدایت کرده و امیدوار بودند در این مسیر به رشد و توسعه همتراز با کشورهای اروپایی دست بیابند.
یکی از مهمترین پاداشهای غرب و امریکا به کمالیستهااز آغاز تشکیل جمهوری ترکیه تاکنون را باید وامها و کمکهای مختلف غرب به ترکیه، دانست (جمهوری ترکیه ۱۳۸۶، ۲۶۹).
کمکهای مالی اروپا و امریکا به دولتهای ترکیه را میتوان همان پاداشی دانست که ترکها باید در مقابل آن به تغییرات به خصوص در حوزه هویت و منافع خود دست بزنند، الکساندر ونت به این تغییر هویت و پاداشها، اشاره کرده و میگوید، ایفای نقش، متضمن گزینش و انتخاب توسط بازیگر میباشد اما بازیگران مستمراً دست به تغییر هویت و منافع خود نمیزنند، مگر در شرایطی که پاداشهایی چشمگیر و قابل توجه که بیشتر از هزینه های این تغییرات باشد را به دست بیاورد (مشیرزاده ۱۳۸۳، ۱۸۲-۱۸۱).
اقتصاد سرمایه داری و لیبرالیسم اقتصادی[۱۵۲]در ترکیه، چنان مورد توجه و دارای اهمیت بود که مردم و کارگزاران به جای توجه به سیاست و هویت خود، به اقتصاد سرمایه داری توجه داشتند. این اقتصادمحوری و معاملات سرمایه داری با غرب در ترکیه چنان اهمیت و کارایی داشت که آنچه جهتگیری و مسیر جامعه ترکیه را مشخص میسازد، نه سیاست بلکه اقتصاد است (یاووز ۱۳۸۹، ۶۰).
یکی از مهمترین اظهارنظرهای داخلی ترکیه پیرامون نقش اقتصاد و مشوقهای آن در سیاستهای ترکیه را میتوان در کتاب عمق راهبردی مشاهده کرد، آنجا که احمد داوداوغلو میگوید {مؤثرترین مرهم[ دارو] روابط سیاسی تنش دار، شکلدهی حوزه منافع اقتصادی مشترک میباشد} (داوداوغلو ۱۳۹۱، ۳۹۵)، کاری که حزب عدالت و توسعه با همگرایی و تعامل اقتصادی با امریکا و اروپا طی یک دهه اخیر، از خود نشان داده و در واقع به شدت به اقتصاد سرمایه داری غربی وابسته شده است.
بنابراین باید گفت که اقتصاد سرمایه داری و پاداشهای مستمر و کلان غرب، یکی از مؤلفه های تغییر هویت و تغییر منافع ترکیه میباشند.
۴-۲-۱۲- ترکیه نماینده غرب در منطقه
جمهوری ترکیه از همان آغاز تولدش را میتوان یک کشور و یا دولت در خدمت اهداف غرب و به خصوص امریکا دانست.
منطقه مهم و استراتژیک آسیای جنوب غربی و شرق اروپا، چنان برای غرب و به ویژه امریکا اهمیت داشت که این کشور حاضر بود تا برای پیشبرد اهداف خود در این منطقه و به خصوص برقراری ثبات، هزینه های اقتصادی کلانی را پرداخت نماید. ترکیه از آغاز تشکیل جمهوری و بر اساس همان سیاست غربگرایی و پیوستن به اروپا، پیش زمینه های نمایندگی غرب در منطقه را کسب نموده بود. نمایندگی ترکیه در منطقه آسیای جنوب غربی را میتوان در همه ابعاد یک نمایندگی و بلکه فراتر از آن به عنوان یک دولت دست نشانده، مشاهده کرد.
بر اساس دکترین دوستونی[۱۵۳] نیکسون و کسینجر که دو کشور پادشاهی ایران و عربستان به عنوان دو ستون تأمین امنیت و ثبات منطقه خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس، انتخاب شده بودند و البته نقش اصلی بر عهده ایران بود تا به عنوان ژاندارم[۱۵۴] منطقه به ایفای نمایندگی آمریکا بپردازد، ترکیه دارای اهمیت و نقش کمتری در معادلات منطقهای بود، هر چند این کشور سعی داشت تا از طریق بزرگنمایی موقعیت خود در همسایگی اتحادجماهیر شوروی، از کمکهای مالی و اقتصادی غرب و امریکا حداکثر سود را ببرد.
ترکیه در مسایل مختلف منطقه مانند بحران فلسطین نیز از تابعان سیاست غرب و امریکا بوده و سیاست خود در قبال اعراب، فلسطین و اسرائیل را در چارچوب سیاستهای غرب تعریف کرده است.
ترکیه با بزرگنمایی موقعیت خود در منطقه و فضاسازی بیهوده در مورد بحرانهایی چون کمونیسم شوروی، اعراب و اسرائیل و … سعی داشت تا نمایندگی غرب را کاملاً در دست بگیرد. این رؤیای آرمانی ترکیه سرانجام با انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹، محقق شده و ترکیه با سوءاستفاده از وضعیت انقلابی ایران و ایجاد نوعی ترس از انقلاب ایران در دل کشورهای منطقه و کشورهای غربی، به مرور زمان به جای ستون تخریب شده ایران که دکترین دوستونی نیکسون را متزلزل کرده بود، توانست خود را به جای ایران به عنوان ژاندارم البته کم فروغ غرب در منطقه نشان داده و نمایندگی غرب را بر عهده بگیرد.
ترکیه که هر سیاستی را بر اساس منفعت اقتصادی آن در پیش میگیرد، برای نمایندگی غرب و اجرای دستورات غرب در منطقه، به مسأله هویت و فرهنگ غربی خود نیز متوسل گردیده و از تغییر هویتی خود در راستای به دست آوردن منافع نمایندگی غرب در منطقه استفاده کرده است. این سیاست ترکیه سالهای اول بعد از جنگ جهانی دوم مورد توجه و حمایت امریکا قرار داشته است (کسینجر ۱۳۸۳، ۲:۵۱).
۴-۲-۱۳- فتحالله گولن، پدر اسلامگرایی غربی
در میان گروه های اسلامگرا و یا بهتر بگوییم متظاهر به اسلامگرایی در ترکیه باید از جریان"گولن” نام ببریم. بعد از تلاش کمالیستها برای تغییر هویت اسلامی ترکیه و انطباق فرهنگ و هویت ترکیه با غرب، در این کشور به مرور زمان جریانهایی ایجاد شدند که بیشتر به مسایل ظاهری اسلام توجه نموده و مبانی اسلام را برای رسیدن به اهداف و منافع خود و البته حکومت ترکیه، با تغییراتی همراه ساختهاند. یکی از جریانهای اسلامگرای بعد از فروپاشی عثمانی را باید جریان نور[۱۵۵]به رهبری سعید نورسی[۱۵۶] دانست. این جنبش دارای اندیشههایی در زمینه انطباق اسلام و احکام آن بااندیشهها و مبانی دنیای مدرن میباشد.
این جنبش مجبور بود با توجه به سیاستهای کمالیستی، در چارچوب نظام هویتی ترکیه حرکت نموده و به مقابله با امپریالیسم غربی و به خصوص دشمنان قرآن در سطح منطقه بپردازد. البته این جریان که رهبر آن ادعای حمایت از اهل بیت(ع) را نیز داشته است، در زمان جنگ شبه جزیره کره[۱۵۷]، از مسلمانان و پیروان خود خواسته بود که در اتحاد و همکاری با امریکا بر علیه کره شمالی و کمونیسم به کره رفته و جنگ نمایند (اعتضادالسلطنه ۱۳۹۱، ۱۲۴). این اقدام دولت کمالیست ترکیه که با حمایت و پشتیبانی شیخ نورسی همراه بود، در جنگ کره از اهمیت بالایی برای ارتش امریکا برخوردار بود. پانزده هزار سرباز ترک به عنوان بخشی از ارتش امریکا که دارای شکل ظاهری متفاوت و با سبیلهای بلند و چهره خشن بودند، به عنوان جنگجویان بیرحم و گوش به فرمانی در خدمت ارتش امریکا بودند. جنگجویانی که حتی قربانیان خود را مثله کرده و سر و گوش آنها را از تن جدا میکردند، در حالی که اصلاً نمیدانستند که کشور کره در کجای دنیا یا آسیا قرار دارد! (کینزر ۱۳۸۹، ۱۳۱-۱۳۰).
این خدمت ترکیه و شیخ سعید نورسی به امریکا را میتوان نشانه بارزی از تغییر هویت و ماهیت برخی گروه های مدعی اسلامگرایی در ترکیه دانست، گروههایی که در مسیر خود، دچار تغییر شده و خدمتگزار غرب و هویت غربی میشوند.
بعد از درگذشت سعید نورسی در دهه ۱۹۶۰ و انشعاب گسترده در میان پیروانش، یکی از شاگردان وی با نام فتحالله گولن[۱۵۸] توانست در ازمیر[۱۵۹]، خودنمایی نموده و با ارائه افکار و نظراتی در دنباله نظرات استادش، پیروان بسیاری را جذب نماید.
علم ژنتیک به دنبال کشف تفاوتهای جنسی و در نتیجه، اسناد بسیاری از ویژگیهای رفتاری به مسائل ژنتیکی است. از جمله آنکه، مردان بیش از زنان متوجه ارزشهای اقتصادی و سیاسی بوده، به ارزشهای زیبایی شناختی، اجتماعی و مذهبی گرایش دارند. زنان نسبت به مردان احساسی تر و وابسته تر هستند و مردان پرخاشگرتر، جاه طلب تر و از استقلال و اتکا به نفس بیشتری برخوردارند.
در اینجا می توان این پرسش را مطرح کرد که آیا تفاوتها و ویژگیهای گفته شده رفتاری ناشی از جنسیت است یا عوامل دیگری در آن نقش دارند؟
بررسیها نشان می دهند، بسیاری از مفروضات رایج در مورد تفاوتهای جنسیتی هیچگونه پایه و اساسی ندارند. در این میان، یادگیریهای اجتماعی در شکل گیری برخی رفتارهای ویژه مردان و زنان نقش عمده ای دارند. یادگیریهای اجتماعی به طور عمده یا ناشی از عرف جامعه بوده، یا ناشی از الگوهای گوناگون ارائه شده در کتابها و رسانه های گروهی هستند. برای مثال: در کشور ما عرف بر این باور است که پسرها باید برای به دست آوردن حق خود بجنگند حال آنکه، این روش برای دختران پسندیده نیست.
می توان گفت، زیربنای تفاوتهای زن و مرد تحت تاثیر بسیاری از عوامل فرهنگی و اجتماعی قرار می گیرد. بنابراین وجود تفاوت میان زن و مرد به معنای برتری یکی بر دیگری نیست. آگاهی در مورد این گونه تفاوتها، جامعه را در جهت تربیت درست زنان و مردان و به کارگیری ظرفیتهای بالقوه
آنان در مشاغل مرتبط تسهیل می سازد (طبرسا ،۱۳۸۷،ص۲۳) [۶۶] .
تفاوتهای جنسیتی در حوزه مدیریت
غالباً نویسندگان بر این باورند که سبک رهبری ابزاری، وظیفه مدار و اتوکراتیک سبکی مردانه است و در برابر سبک رهبری رابطه مدار، کاریزماتیک و دموکراتیک سبکی زنانه است. از نظر این دسته از نویسندگان، سبک مردانه بر ضرورت حفظ کارآیی و انجام وظایف کاری تاکید دارد حال آنکه، سبک زنانه مبتنی بر گسترش روابط میان فردی اصرار می ورزد.
اگر کارکنان در امر تصمیمگیری مشارکت داشته باشند، سبک رهبری مشارکتی خواهد بود و در مقابل، اگر فاکتورهای مشورت و تفویض اختیار در تصمیمگیری موجود نباشد، سبک رهبری اتوکراتیک تلقی می شود زنان به طور عمده از سبک مدیریت دموکراتیک و مشارکتی بهره می گیرند. آنان تمایل به اعتماد به آرا و نظرات کارکنان خود داشته، به آنان امکان مشارکت در تصمیمگیریها را می دهند. به گفته روزنر میزان عدم تمرکز و تفویض اختیار تصمیمگیری و قدرت در سازمانهایی که توسط زنان هدایت می شوند از سطح بالاتری دارد (روزنر،۱۹۹۰، ۱۰۱) [۶۷]. از سویی دیگر براش نقش زنان کارآفرین را به طور عمده به عنوان برقرارکننده روابط و همکاری و نه کنترل کننده افراد، تصور می کند (براش،۱۹۹۲، ۷۴) [۶۸]. زنان سازمان خود را به صورت غیررسمی و سلسله مراتبی سازماندهی کرده، از سیاست درهای باز براساس پذیرش هرگونه انتقاد، دسترسی آزاد کارکنان تمامی سطوح به منابع و اطلاعات و احترام به کارکنان استفاده می کنند. همچنین به نظر می رسد، زنان به طور عمده از بازخوردهای مستقیم و مستمر استفاده میکند و از آنجایی که کمتر قادر به مجزا کردن زندگی شخصی از زندگی سازمانی خود هستند، از این رو غالباً انتظار می رود جو سازمانی حاکم بر سازمانهای تحت مدیریت زنان انعکاسی از زندگی شخصی آنان باشد (طبرسا ،۱۳۸۷،ص۲۳) [۶۹] .
شواهد هافستد در سال ۱۹۷۶ بیانگر این امر بود که مردان به طور عمده سبک مشورتی را ترجیح می دهند و پژوهشگر دیگری در سال ۲۰۰۲ دریافت که مدیر- مالکان زن، گرایش بیشتری به سبک اتوکراتیک دارند (ورهول،۲۰۰۳، ۸۹) [۷۰] .
با این وجود به نظر می رسد از آنجایی که زنان می بایستی مسئولیتهای کاری و خانوادگی خود را با هم ترکیب کنند، انگیزه توفیق طلبی آنان متفاوت از مردان است. آنان به پذیرش مسئولیتهای بیشتر که ممکن است به توازن میان زندگی کاری و زندگی خانوادگیشان لطمه وارد سازد، تمایل کمتری نشان میدهند. از این رو از سبکهای مشارکتی استفاده می کنند که این سبکها نزدیکی بیشتری با سیستم تعهد مدار مدیریت منابع انسانی دارند، بنابراین، انتظار آن میرود که سیستم مدیریت منابع انسانی در سازمانهای با مدیریت زنان به طور عمده تعهد مدار باشند، تا کنترل مدار (طبرسا ،۱۳۸۷، ۲۴) [۷۱] .
جنسیت و ابعاد مدیریت منابع انسانی
به منظور سنجش تاثیر جنسیت بر ابعاد مدیریت منابع انسانی، تعدادی از ابعاد معرفی شده بررسی بروی آنها انجام می شود.
تصمیمگیری:
بر اساس مطالعات صورت گرفته توسط ورهول و همکارانش میزانی که کارکنان قادر به مشارکت در تصمیمگیریها هستند، تحت تاثیر جنسیت مدیران نیز قرار دارد. مردان پس از دریافت نظرات پیشنهادی کارکنان، تصمیم نهایی را خود اتخاذ می کنند. در مقابل انتظار می رود زنان، تمایل بیشتری به مشارکت دادن کارکنان در فرایند تصمیمگیری نهایی داشته باشند (ورهول،۲۰۰۳، ۶۱) [۷۲].
عدم تمرکز:
در تحقیق صورت گرفته توسط براش، از منظر زنان، برقراری روابط از ارجحیت بالاتری نسبت به رعایت سلسله مراتب اداری برخوردار است (براش،۱۹۹۲، ۵۸) [۷۳]. بر اساس آنچه پیشتر گفته شد، میزان عدم تمرکز و تفویض اختیار در سازمانهایی که توسط زنان اداره می شود، در مقایسه با سازمانهای تحت مدیریت مردان، افزونتر است. در پژوهشی دیگر ادعا شده است که کارآفرینان زن انتقادپذیرتر و دسترسی به آنان آسانتر است. آنان سعی در اشاعه روابط مبتنی بر اعتماد دارند. از اینرو، می توان ادعا کرد که درسازمانهای با مدیریت زنان، عدم تمرکز بیشتری وجود دارد.
نظارت:
از آنجاییکه در سازمانهای تحت مدیریت زنان، روابط مبتنی بر اعتماد، از اولویت بالاتری نسبت به رعایت سلسله مراتب دارد، سیستم نظارتی در اینگونه سازمانها نیز بر همین اساس استوار میگردد. مردان به طور مستقیم فرایند تولید را کنترل کرده و به محض مشاهده انحراف در برنامه تولید، اصلاحات لازم را انجام می دهند، حال آنکه زنان، غالباً از روش های کنترل غیرمستقیم استفاده کرده، سعی بر آن دارند تا از راه انگیزش کارکنان به منظور ایجاد تعهد نسبت به هدفهای سازمان، بر فرایندهای سازمانی کنترل داشته باشند (ورهول،۲۰۰۳، ۶۱) [۷۴]. این شواهد ما را بر آن می دارند که بپذیریم مکانیسم های کنترلی در سازمانهای تحت مدیریت زنان به طور عمده غیر مستقیم است.
رسمیت:
مطالعات متعدد نشان دهنده آنست که زنان تمایل کمتری نسبت به رسمیت گرایی در سازمان از خود نشان می دهند، بدین معنا که ساختار سازمانی غیرسیستماتیک بوده، در نتیجه میزان انعطاف پذیری بیشتر، مستند سازی کمتر و تصمیمگیریها عمدتاً مبتنی بر شهود است. بر این اساس انتظار می رود این گونه سازمانها به صورت غیررسمی تری سازماندهی شوند.
نوع وظیفه:
بر اساس این فرض که بیان می دارد سیستمهای مدیریت منابع انسانی در سازمانها با مدیریت زنان تعهد مدارترند، انتظار می رود حیطه شغلی در چنین سازمانهایی وسیع بوده، در نتیجه تتوع وظایف بیشترباشد.
یادگیری و آموزش:
امروزه با توجه به این واقعیت که نیروی انسانی به عنوان یک مزیت رقابتی مطرح است، فرایند یادگیری کارکنان بیش از پیش مورد توجه واقع شده است. با این وجود، براساس بررسیهای صورت گرفته در سال ۲۰۰۲ توسط ورهول و همکارانش، می توان استنباط کرد که زنان کارآفرین با احتمال بیشتری کارکنان خود را به حضور در دوره های آموزشی متعهد می سازند. علاوه بر این، این امکان وجود دارد که هدف از آموزش نیز بین سازمانها متفاوت باشد. برای مثال، زنان ترجیح می دهند که کارکنانشان در دوره های آموزش مدیریت شرکت کنند و این امر از آنجایی نشأت میگیرد که مدیران زن غالباً از تجربه کافی در پستهای مدیریتی برخوردار نبوده، تمایل به اتکا بیشتر به کارکنانشان دارند. از آنجایی که کار جمعی و مهارتهای اجتماعی برای زنان اصل است، اهمیت بیشتری به بهبود کارکنانشان می دهند. از این رو زنان نسبت به مردان توجه آشکارتری به امر یادگیری کارکنان داشته و به طورعموم میزان آموزشهای عمومی در سازمانهای تحت مدیریتشان بیشتر است.
جذب و انتخاب: فرایند جذب و انتخاب در سازمانهای کوچک غالباً با موانع متعدی نظیر کمبود وقت و پول روبهرو هستند، از این رو به طور عمده این دسته از سازمانها از فرآیندهای غیر رسمی جذب، مانند معرفی دوستان و آشنایان، شبکه های موجود و تماسهای شخصی برای جذب و استخدام نیروی کار مورد نیاز خود، بهره می گیرند.
در مقابل، سازمانهای بزرگ، با بهره گیری از فرآیندهای رسمی جذب، مانند: چاپ آگهی یا بنگاههای کاریابی، این مهم را انجام می دهند. از آنجایی که همواره یکی از مفروضات اساسی که در اکثر پژوهشهای آکادمیک مورد تایید قرار گرفته است آنست که برای زنان روابط مبتنی بر اعتماد اولویت بالاتری داشته، در نتیجه انتظار می رود کیفیت تیمهای کاری از جایگاه ویژه ای نزد آنان برخوردار باشد (ورهول،۲۰۰۳، ۶۱) [۷۵]. بر پایه شواهد، چنین نتیجه گیریهایی قابل ارائه است: کارآفرینان زن بر معیار داشتن تناسب با تیم در انتخاب اعضا نسبت به مردان تاکید بیشتری ورزیده، با احتمال بیشتری تمایل به استخدام زنان نشان می دهند.
آموزش و بهسازی:
آموزش و بهسازی به منظور اطمینان از انجام درست امور و ایجاد انگیزه در کارکنان امری ضروری است. در حالی که کانون توجه آموزش نیروی کار، انتقال مهارتها و دانش مورد نیاز برای انجام کار است، هدف از بهسازی، دستیابی به مهارتها و دانش تکمیلی فراتر از قابلیتهای ضروری، در بلندمدت است. سازمانهای کوچک هزینه و زمان کمتری صرف آموزش و بهسازی نیروی کار خود می کنند و غالباً این دسته آموزشها به صورت غیررسمی صورت می پذیرد.در این میان، جنسیت نقش محدودی ایفا می کند، چراکه تمامی کارآفرینان، صرف نظر از جنسیت آنان، اهمیت بسزایی برای آموزش و بهسازی قائلند، تنها ممکن است تفاوتهایی در زمینه اعمال روش های آموزشی دیده شود. اما آنچه مسلم است آنست که، اغلب مدیران زن، کارکنان خود را وادار به حضور در دوره های آموزشی می کنند.
جبران خدمت:
حفظ کارکنان در بلندمدت عامل مهمی در تضمین بقا یک سازمان است. پاداش مادی می تواند نقش مهمی در انگیزش نیروی کار داشته باشد. با توجه به تفاوتهای جنسیتی در زمینه پاداش و انگیزش نیروی کار، انتظار میرود زنان با احتمال کمتری از روش های پرداخت بر مبنای عملکرد استفاده کرده، به استفاده از پاداشهای غیرمادی مانند انعطاف پذیری ساعات کار، ایجاد تسهیلات لازم به منظور نگهداری از کودکان، قدردانی شفاهی و بهره گیری از سیستم پاداش گروهی تمایل بیشتری نشان می دهند ( همان منبع، ۶۲) [۷۶] در مقابل، مردان غالباً از سیستم پرداخت بر مبنای عملکرد استفاده کرده از سیستم پاداش فردی بهره می گیرند (طبرسا ،۱۳۸۷،صص۲۴-۲۶) [۷۷] .
۳-۲-۲ سطح تحصیلات
سطح تحصلات افراد سازمانها از عوامل بسیار مهم در میزان موفقیت و اثربخشی سازمانها می باشند . دولتها همواره سعی می نمایند از طریق صرف مقادیر قابل توجهی از بودجه خود به امر آموزش و فراهم نمودن بسترهایی برای توسعه آموزش افراد را به کسب علم تشویق نمایند.طبق یک تقسیم بندی در ایران برای مقاطع مختلف تحصیلی گروه های یازده گانه ای به شرح زیر تعریف کرده اند.
-
- بی سواد
-
- ابتدایی ناتمام
-
- ابتدایی کامل
-
- راهنمایی ناتمام
-
- راهنمایی کامل
-
- دیپلم ناتمام
-
- دیپلم کامل
-
- فوق دیپلم
-
- لیسانس
-
- .فوق لیسانس
تغییر بار در ناحیه
تغییرات توان انتقالی خط ارتباطی میان دو ناحیه و
تغییرات فرکانس ناحیه
فصل اول: اصول کنترل بار فرکانس سیستم قدرت
۱-۱- مقدمه
عملکرد مطلوب یک سیستم قدرت منوط به برابر بودن میزان توان تولید با توان مصرفی و تلفات میباشد. در شبکه قدرت نقطه کار سیستم دائماً تغییر میکند. بنابر این جهت برقراری توازن میان تولید و مصرف باید سطح تولید واحدهای تولیدی تغییر یابد. در نتیجه فرکانس نامی شبکه و توان اختصاص یافته به واحدها دچار تغییراتی میگردد. این انحرافات میتواند سبب ایجاد تاثیراتی ناخواسته در شبکه گردد. کنترل بار فرکانس به همراه کنترل خودکار تولید به عنوان یکی از مهّم ترین سرویسهای جانبی در طراحی و بهره برداری سیستمهای قدرت به منظور کارایی بهتر، افزایش کیفیت توان و قابلیّت اطمینان شبکه، نقش اصلی در کنترل این نوسانات بر عهده دارد. اهداف اصلی کنترل خودکار تولید را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
تعقیب مناسب الگوی بار
به صفر رساندن خطای حالت ماندگار فرکانس
کمینه کردن انحرافات توان خطوط انتقالی توان بین ناحیه ای
کمینه کردن حداکثر فرا جهش و زمان نشست برای انحرافات فرکانس ناحیات و توان انتقالی خطوط.
در حال حاضر شبکه قدرت مشمول تغییراتی کلی در بدنه و ساختار خود است. بخشی از این تغییرات به سبب مسائل مربوط به تجدید ساختار یافتن شبکه و برنامهریزیهای رقابتی است. تغییری که عملاً سیستم قدرت را از حالتی که در آن تنها یک مالک برای سیستم توزیع، انتقال و تولید وجود دارد، به سمتی سوق میدهد که شرکتهای تولیدی انرژی در رقابت با یکدیگر توان درخواستی مصرف کنندگان را تأمین می کنند. این تراکنشهای توان مرزبندی جغرافیایی خاصّی نمیپذیرد و لزوماً تولید و مصرف در یک ناحیه واقع نمی شوند. علاوه بر آن ورود مصرف کنندگان بزرگ نظیر کارخانههای فولاد با نرخ تغییرات توان قابل توجّه به بازار مصرف، میتوانند سبب بروز اغتشاشات شدید فرکانسی گردند. بخش دیگری از تغییرات را میتوان به ظهور انواع جدید ادوات تولید توان، تکنولوژیهای جدید و حجم رو به افزایش بهره برداری از منابع انرژی تجدیدپذیر نیز نسبت داد. نیاز فزاینده به انرژی الکتریکی در کنار ذخیره محدود سوخت فسیلی و نگرانی روبه گسترش مشکلات زیست محیطی ناشی از مصرف سوخت فسیلی، ضرورت استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر نظیر باد و خورشید و ورود آنها را به شبکه قدرت دوچندان می کند. در نتیجه با توجّه به رشد روز افزون تقاضا در سیستمهای قدرت، در محیط رقابتی و ورود منابع انرژی تجدیدپذیر به سیستم قدرت، هر یک از عملیات های کنترلی خودکار نظیر کنترل خودکار تولید، نقش بسیار مهّمی در حفظ امنیت و پایداری سیستم قدرت پیدا میکند.
۱-۲- ضرورت پایداری فرکانس در شبکه قدرت
فرکانس در شبکههای قدرت نشان دهنده وجود توازن بین توان تولیدی و مصرفی است. اگر این توازن برقرار باشد، فرکانس سیستم ثابت خواهند ماند. با کاهش توان مصرفی فرکانس شبکه افزایش مییابد و با افزایش تقاضای بار فرکانس افت میکند. تغییرات فرکانس سبب تغییر در بارهای حسّاس به فرکانس در شبکه نیز خواهد شد [۱].
پایداری فرکانس در شبکه به دو دسته کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم میشود. در پایداری کوتاه مدت، نگرانی عمده تغییرات ناگهانی فرکانس میباشد؛ ولی در پایداری بلند مدت کارایی دینامیکی شبکه و باز گرداندن فرکانس به مقدار نامی آن هدف اصلی به حساب میآید [۲].
سیستمهای قدرت معمولا در فرکانس نامی (۵۰ یا ۶۰ هرتز) مورد بهره برداری قرار می گیرند. تمام اجزای سیستم قدرت اعم از توربین ژنراتورها، ترانسفورماتورها، موتورها، تجهیزات الکترونیکی و غیره برای کار در این فرکانس نامی طراحی و ساخته شدهاند. انحراف فرکانس شبکه از مقدار نامی خود باعث دور شدن آنها از حالت نرمال کاری شان میگردد. گرچه که میزان حسّاسیت این ادوات به تغییرات فرکانس متفاوت است. افت فرکانس در شبکه تاثیرات مشخّصی بر عملکرد این ادوات باقی میگذارد. به برخی از پیامدها در زیر اشاره شده است:
ترانسفورماتورها بر اساس رابطه ، به نحوی طراحی و ساخته شدهاند که بدون اشباع هسته، از حدّاکثر چگالی شار آن استفاده شود. در واقع هسته در نقطه زانویی و نزدیک به اشباع کار میکند. در پی بروز کاهشی در فرکانس و با توجّه به رابطه فوق، لازم است جهت حفظ سطح ولتاژ القایی، شار مغناطیسی از مقدار نامی بیشتر گردد. در پی بروز چنین وضعیتی، احتمال به اشباع رفتن هسته ترانسفورماتور قریب الوقوع می کند. اشباع هسته جریانهای مغناظیس کنندگی بزرگ و غیر سینوسی را نیز به دنبال دارد.
سرعت چرخش ماشینهای القایی و سنکرون با فرکانس شبکه متناسب است و بالطبع بروز هر انحرافی در فرکانس، تغییر سرعت ماشینها را در پی دارد. این تغییر میتواند عملکرد نامطلوب در بار متصّل به شفت ماشین را در پی داشته باشد. علاوه بر آن پدیده اشباع هسته نیز همانند ترانسفورماتورها، محتمل است.
ساعتهای الکترونیکی و ثوابت، با فرکانس شبکه نسبت مستقیم دارند و هر گونه تغییری در فرکانس مستقیماً بر عملکرد صحیح آنها تاثیر میگذارد. در نتیجه تغییر فرکانس، موجب ضعف عملکرد این ادوات خواهد شد.
توربینهای شبکه قدرت و بالاخص توربینهای بخار را میتوان حسّاسترین اجزاء شبکه نسبت به تغییرات فرکانس دانست. هر توربین بخار دارای روتوری کشیده است که معمولا از چندین بخش تشکیل شده است. هر بخش شامل مجموعه ای از پرههای ثابت و متحرک است. تنشهای مکانیکی وارده به روتور در قسمتهای مختلف یکسان نیست. این ساختار پیچیده دارای مجموعه وسیعی از فرکانسهای تشدید مکانیکی است. تغییر در فرکانس میتواند موجب بروز پدیده تشدید زیرسنکرون در توربین گردد. طراحی توربین باید به صورتی انجام پذیرد که در پی بروز انحراف فرکانس در سیستم قدرت، فرکانس حاصله به اندازه کافی با فرکانسهای تشدید فاصله داشته باشد. هرگونه افت فرکانس سبب کاهش سرعت توربین شده و مرز مضارب سرعت با فرکانسهای تشدید را کم میکند. بر اثر نزدیک شدن سرعت توربین به یکی از این فرکانسهای تشدید، دامنه ارتعاشات توربین افزایش مییابد و خطر بروز تشدید زیر سنکرون را افزایش میدهد [۱].
از آن جا که تغییر فرکانس شبکه نتیجه وجود عدم تعادل بین توان تولیدی و مصرفی (به اضافه ی تلفات) است، هر گونه اقدام اصلاحی تغییر سطح تولید و یا مصرف را در پی دارد. برای حفظ فرکانس شبکه راهکارهایی وجود دارند که در زیر به بعضی از آنها اشاره میشود:
واحدهای آبی و یا گازی واکنش سریع که قادرند طی زمان محدودی (در چند دقیقه) وارد مدار شده و کمبود شبکه را جبران سازند.
استفاده از ظرفیت آزاد نیروگاهها (رزرو گردان) که مستلزم عملکرد صحیح سیستم کنترل سرعت توربین، موسوم به گاورنر است. ثابت زمانی پاسخ گاورنر در نیروگاههای مختلف متفاوت است. به عنوان مثال واحدهای بخاری که در آن تغییر سریع فشار دیگ بخار مجاز نیست، نیازمند چند ده دقیقه زمان جهت تنظیم بارند. با عملکرد گاورنر نیروگاههای شبکه، اضافه بار متناسب با تنظیم دروپ سیستم گاورنر سرعت، بین واحدهای تولیدی توزیع میشود.
از آنجا که توان مصرفی شبکه به سطح ولتاژ آن وابسته است، میتوان با کنترل ولتاژ شبکه ی توزیع تا حدی تقاضای بار را کنترل کرد. کاهش ولتاژ توزیع منجر به تغییر در بار خانگی میگردد. اعمال این تغییرات از طریق تغییر تپ چنجر ترانسفورماتورهای شبکه میسّر است و نیازمند محدوده زمانی در حدود چند دقیقه است.
یکی دیگر از راههای حفظ فرکانس سیستم، حذف بار است. حذف بار یکی از سریعترین راههای جبران کمبود توان حقیقی در سیستم قدرت به حساب میآید. فاصله زمانی صدور فرمان حذف بار تا انجام آن بسیار محدود بوده و در واقع زمان عملکرد کلیدهای قدرت شبکه تعیین کننده سرعت عمل حذف بار است. زمان لازم برای عملکرد کلید قدرت معمولاً چند سیکل الکتریکی است. صدور فرمان میتواند به صورت دستی توسط بهره بردار شبکه و یا توسط مکانیزمی هوشمند و خودکار صادر میشود. حذف بار دستی جهت افت ماندگار فرکانس شبکه صورت میگیرد و میزان آن در حدود ۵% است. حذف بار دستی در واقع زمانی عمل میکند که ذخیره گردان یا واحدهای راه اندازی سریع، در کوتاه مدت قادر به جبران عامل افت فرکانس نباشند و وضعیت شبکه به حالت هشدار وارد شده باشد. در برابر حذف بار دستی از حذف بار خودکار برای حذف لااقل چند ده درصد بار شبکه در زمانی بسیار کوتاه استفاده میشود. زمان عملکرد حذف بار خودکار مجموع زمان تشخیص افت فرکانس و زمان قطع کلید قدرت است و حداکثر چند ده سیکل الکتریکی به طول می انجامد.
از میان روشهای فوق، از رزرو گردان در حضور واحد کنترل فرکانس برای جبران نوسانات فرکانسی شبکه که دارای دامنه ای محدود هستند، استفاده میشود. در این حالت معمولاً تعادل توان با عملکرد گاورنر واحدهای تولیدی شبکه برقرار میشود. حذف بار دستی و کنترل ولتاژ شبکه پس از رسیدن سیستم به وضعیت پایدار مورد استفاده قرار میگیرند و به صورت عمده خطاهای ماندگار شبکه را اصلاح میکنند. حذف بار خودکار هر چند سریعترین مکانیزم محسوب میشود اما آخرین راه حل برای پاسخ به عدم توازن توان حقیقی شبکه است. این راه حل تنها زمانی انتخاب میشود که عدم تعادل به قدری بزرگ باشد که گاورنرها فرصت لازم برای پاسخ به آن را نداشته باشند. در این حالت فرکانس شبکه به سرعت افت میکند و از محدوده ی مجاز کار دائمی خارج میشود. با رسیدن وضعیت شبکه به آستانه ی خطر، این مکانیزم سریعاً بار اضافی سیستم را حذف میکند. مهّمترین اشکال این روش آنست که هزینه ی حفظ انسجام سیستم و حفظ پایداری، قطع برق و انرژی الکتریکی و ضرر مالی منتج به آنست.
افزایش ضریب نفوذ انرژی تجدیدپذیر در سیستم قدرت شاید به معنی ارتقای عدم قطعیتها، موانع جدید در بهره برداری و پیدایش سوالهای جدید در باب چگونگی کنترل این منابع در کنار ساختارهایی مانند کنترل خودکار تولید به نظر آید. سوال مهّمی که در بدو امر نظر مخاطب را به خود معطوف میدارد این است که در صورت افزایش ضریب نفوذ منابع انرژی تجدیدپذیر در شبکه، ملزومات کنترل خودکار چگونه با شرایط جدید مطابقت داده میشوند؟
اثرات ورود این منابع با ضریب نفوذ بالا در شبکه را، باید در چهارچوبهای زمانی مناسب دید. در چهارچوبهای زمانی چند ثانیه تا چندین دقیقه، قابلیّت اطمینان کلی سیستم قدرت تماماً بوسیله ادوات کنترلی خودکار و سیستمهای کنترلی نظیر کنترل خودکار تولید، سیستم گاورنر سرعت ژنراتورها و سیستمهای تحریک آنها، پایدارسازهای سیستم قدرت، تنظیم کنندههای خودکار ولتاژ، رلهها و برنامههای حفاظتی مخصوص و سیستمهای تشخیص و عملیاتی خطا در شبکه کنترل میشوند. در چهار چوب زمانی چند دقیقه تا یک هفته، بهرهبرداران سیستم می بایست تولید توان را به نحوی مدیریت نمایند تا با برقراری سطحی منطقی و اقتصادی از قابلیّت اطمینان، تولید نیروگاهی را با توجّه الگوی بار مصرف کنندگان و همچنین قیود عملیاتی شبکه تطبیق دهند.
واحدهای تولیدی انرژی تجدیدپذیر باید ملزومات فنی لازم جهت کنترل ولتاژ و فرکانس را در خود داشته باشد و نیز در صورت بروز شرایط هشدار در شبکه از خود انعطاف لازم را نشان دهند. در کنار آن واحدهای تولیدی انرژی تجدیدپذیر می باید سرعت عمل لازم جهت ایزوله ساختن واحد تولیدی در صورت بروز وضعیتی بحرانی در شبکه را از در خود ملحوظ دارد. آنها باید به عنوان عضوی از شبکه الکتریکی به صورت موثری فرمان پذیر باشند و به خصوص بتوانند در زمان بروز اغتشاشی در شبکه زمانیکه امنیت شبکه برق در معرض خطر باشد از خود انعطاف لازم را نشان دهند. ضریب نفوذ بالای تولیدات تجدیدپذیر به خصوص در مکانهایی دور از مراکز بار و تولیدات متداول انرژی، خطر اضافه بار بر روی خطوط انتقال توان را افزایش میدهد و در نتیجه بازنگری در طراحی شبکه و احیاناً اضافه نمودن خطوط ارتباطی جدید جهت پیش گیری از بروز اضافه بار بروی ارتباطی را طلب میکند. علاوه برآن به روز کردن کدهای شبکه در حضور ضریب بالای تولیدات تجدیدپذیر نیز ضروری به نظر میرسد.
۱-۳- ساختار مطالعاتی پایاننامه
برای غلبه بر موانع نامطلوب در استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر نظیر باد و خورشید با ضریب نفوذ بالا در شبکه چند ناحیه ای قدرت، داشتن برنامه کنترلی مناسب جهت کنترل فرکانس شبکه ضروری است. از اینرو موضوعی که این پایاننامه سعی در پوشش آن دارد، به کنترل فرکانسِ تولید بادی و تولید خورشیدی و مشارکت آنها در کنترل اولیّه فرکانس باز میگردد. به طور کلی میتوان حوزه ی دید کار حاضر را در چند بند زیر خلاصه کرد:
ارائه طرح کنترلی جدیدی برای شرکت دادن تولید خورشیدی در تنظیم فرکانس ناحیه در سیستم چند ناحیه ای قدرت.
مشارکت دادن تولید خورشیدی در کنترل اولیّه فرکانس.
پیشنهاد برنامه کنترلی مناسب جهت استخراج انرژی جنبشی ذخیره شده در جرم چرخان توربین، در پی بروز اغتشاش باری در شبکه و کمک گرفتن از این توان اضافی جهت کم کردن افت اولیّه فرکانس در پی بروز آن انحراف بار در سیستم چند ناحیه ای قدرت.
مشارکت دادن تولید بادی DFIG در کنترل اولیّه فرکانس .
بررسی پاسخ دینامیکی سیستم دو ناحیه قدرت متشکّل از واحدهای حرارتی در حضور تولید خورشیدی/بادی/ هر دو، در سیستم قدرت.
استفاده از ذخیرهسازهای انرژی برای کاهش نوسانات توان خروجی در سمت تولید بادی و برای کمک به قابلیّت تنظیم فرکانس و جلوگیری از بروز تغییرات شدید توان در سمت تولید خورشیدی.
بهینهسازی بهره انتگرالگیرهای کنترل تکمیلی دو ناحیه، ضرایب نفوذ بهینه تولیدات تجدیدپذیر(جهت تأمین سطح بهینه ای از پشتیبانی فرکانس) و همچنین تعیین ظرفیت ذخیرهساز در دو ناحیه، برای داشتن کمترین نرخ تغییرات فرکانس دو ناحیه و توان انتقالی خط واسط دو ناحیه.
به این صورت میتوان مطالبی را که در فصلهای بعدی بیان میشود، سازماندهی کرد. در فصل دوم پیشینه تحقیق مفصلاً بررسی میگردد. در فصل سوم به مطالعه و بررسی چگونگی استحصال توان بادی بوسیله DFIG پرداخته می شود. ایده ی استفاده انرژی جنبشی موجود در جرم چرخان توربین بادی و تزریق آن به شبکه جهت کاهش افت اولیّه فرکانس در زمان وقوع افزایش باری در شبکه مورد توجّه قرار میگیرد. در ادامه ساختار اصلی واحد تولید خورشیدی معرفی میشود. پس از آن برنامه کنترلی مناسبی جهت شرکت دادن تولید خورشیدی در کنترل اولیّه فرکانس بیان میشود. فصل چهارم به ارائه نتایج شبیه سازی اختصاص دارد. سیستم دو ناحیه ای حرارتی به عنوان مدل پایه در نظر گرفته میشود و پاسخ دینامیکی آن به انحراف بار در هر ناحیه شبیه سازی می گردد. اثر ورود تولید DFIG به شبکه با ضریب نفوذ مشخّصی در حضور برنامه کنترلی جهت پشتیبانی موقّت توان اکتیو و بدون حضور آن، بررسی میشود. تاثیرات ورود تولید خورشیدی با ضریب نفوذ بالا در شبکه در حضور استراتژی کنترلی پیشنهادی و عدم حضور آن بررسی میشود. در مرحله آخر تاثیرات توأماً ورود تولیدات باد و خورشید، در حضور برنامههای کنترلی مربوطه شان و در نبود آنها با مدل اصلی مقایسه میشود. در گام بعد با احتساب اثر ورود ذخیرهساز پارامترهای مهّم شبکه بهینه می گردند. در فصل پنجم، اقدامات صورت گرفته جهت مطالعه تأثیرات ورود تولیدات بادی DFIG و تولید خورشیدی به شبکه جمع بندی شده و در انتها گامها و پیشنهادهای ممکن در ادامه ی مسیر حاضر بیان می شوند.
فصل دوم: کنترل خودکار تولید
۲-۱- تعریف مسئله
۲-۴- شبکه نوری غیرفعال اترنت
باتوجه به مزایای اترنت به سایر فناوریها، این فناوری به عنوان پروتکل لایهی پیوند داده انتخاب شده است. شبکهی نوری غیرفعال اترنت، یک شبکهی مبتنی بر فیبر نوری غیرفعال است که ترافیک داده را به شکل محصور در فریمهای اترنت، حمل و منتقل میکند. این شبکه به گونهای است که نمیتوان آن را یک شبکه با رسانهی مشترک یا یک شبکهی نقطه به نقطه دانست و در واقع ترکیبی از این دو نوع شبکه است. با توجه به شکل ۲-۶ در مسیر رو به پایین، فریمهای اترنت توسط ترمینال از طریق یک رابط غیرفعال ۱ به به واحدها فرستاده میشوند. معمولا عددی بین ۴ تا ۶۴ است که تعداد واحدهای نوری شبکه است. این رفتار مشابه یک شبکه با رسانهی انتقال مشترک است. در مسیر رو به پایین، از آنجایی که اترنت ذاتا انتشار دهنده است کاملا با معماری شبکه نوری غیرفعال اترنت تطابق دارد، بستهها توسط ترمینال انتشار مییابند و واحد مقصد براساس آدرس MAC آنها را دریافت میکند[۷].
شکل ۲-۶- ترافیک مسیر رو به پایین [۷]
در مسیر رو به بالا، فریمهای دادهی هر واحد فقط توسط ترمینال دریافت میشوند و نه واحدهای دیگر. در این حالت در مسیر رو به بالا، رفتار شبکه نوری غیرفعال اترنت مشابه معماری نقطه به نقطه است. اگرچه بر خلاف شبکهی نقطه به نقطهی واقعی، اگر واحدهای مختلف به طور همزمان فریمهای داده ارسال کنند ممکن است برخورد و تداخل به وجود آید. بنابراین در مسیر رو به بالا، شبکه به یک مکانیزم داوری برای جلوگیری از تداخل داده و تقسیم عادلانهی ظرفیت کانال نوری نیاز دارد. در واقع چالش دیگر در طراحی شبکه نوری غیرفعال، تقسیم کانال رو به بالاست که به تمامی واحدها تعلق دارد. اگر تقسیم کانال به شکل عادلانه و کارامد صورت نگیرد، احتمال دارد دو واحد انتقال اطلاعات خود را به گونهای آغاز کنند که وقتی فریمهای آنها به ارتباط دهنده میرسند، همپوشانی و تداخل داشته باشند. به عنوان مثال شکل ۲-۷ یک روش تقسیم کانال مبتنی بر زمان را در شبکه نوری غیرفعال اترنت مطرح میکند. به هر کدام از واحدها یک بازهی زمانی اختصاص داده میشود که در هر بازه چندین فریم اترنت میتواند منتقل شوند. هر واحد فریمهای ریافتی از مشترکان را بافر میکند تا زمانی که بازهی زمانی مربوطه فرا برسد. وقتی بازهی زمانی فرا میرسد، واحد تمام فریمهای ذخیره شده در بافر را با نهایت سرعت کانال براساس یکی از نرخهای استاندارد اترنتMbps 10/100/1000/10000 ارسال میکند. روش تخصیص بازهی زمانی میتواند یک روش تخصیص ثابت[۵۹] یا روش تخصیص پویا براساس اندازهی فعلی صف در هر واحد باشد[۷].
شکل ۲-۷- ترافیک مسیر رو به بالا [۷]
در شبکه دسترسی نوری تنها یک مسیر ارتباطی از ترمینال به هر کدام از واحدها و از هر واحد به ترمینال وجود دارد که در تمام همبندیهای مبتنی بر شبکه نوری غیرفعال صدق میکند. بنابراین ترمینال میتواند دسترسی به کانال مشترک را مدیریت و داوری کند. البته چالش این نوع پیادهسازی این است که ترمینال نمیداند هر واحد چند بایت اطلاعات را بافر کرده است. برای آنکه ترمینال بتواند تخصیص صحیح بازههای زمانی را انجام دهد، باید وضعیت دقیق واحد را بداند. یکی از راه حل ها استفاده از سرکشی[۶۰] براساس پیامهای اعطا[۶۱] و درخواست[۶۲] است. پیام درخواست از یک واحد به ترمینال فرستاده میشود تا تغییرات وضعیت واحد مانند مقدار دادهی بافر شده را گزارش کند. سپس ترمینال درخواستها را پردازش کرده، بازههای زمانی متفاوت را به واحدها تخصیص میدهد و اطلاعات مربوط به این تخصیص را با پیام اعطا به واحدها ارسال میکند[۷].
برای پشتیبانی از تخصیص پهنای باند توسط ترمینال، پروتکل کنترل چند نقطهای[۶۳] ارائه شده است. این پروتکل مبتنی بر دو پیغام اترنت دروازه[۶۴] و گزارش[۶۵] است. پیغام دروازه از ترمینال به یک واحد فرستاده میشود تا یک بازهی زمانی را به آن اختصاص دهد. پیغام گزارش توسط یک واحد استفاده میشود تا شرایط محلی خود مانند میزان فضای پر شدهی بافر را به ترمینال اطلاع دهد بدین منظور که به ترمینال در تخصیص هوشمندانه کانال کمک کند. هر دو پیغام، فریمهای کنترلی MAC هستند که توسط زیرلایهی کنترلی MAC در لایه پیوند داده پردازش میشوند[۷].
۲-۵- چالش تخصیص پهنای باند در شبکه فیبر نوری غیرفعال اترنت
یکی از مهمترین چالشها در شبکههای نسل آینده، تامین، تخصیص و تضمین منابع موردنیاز برای فراهم آوردن و پشتیبانی از انواع مختلف سرویس است. منابع در شبکههای نسل آینده شامل توان پردازشی(پردازنده)، حافظه و پهنای باند میباشند که مدیریت و کنترل صحیح هرکدام از این منابع منجر به ارائه سرویس با کیفیت سرویس مطلوب کاربر است. همانطور که در بخش ۲-۴ توضیح داده شد، شبکهی فیبر نوری غیرفعال اترنت، شبکهای یک به چند نقطهای و یک همبندی رایج است. در مسیر رو به پایین، ترمینال خط نوری[۶۶]، فریمها را به واحدهای شبکهی نوری[۶۷] ارسال میکند و هر واحد فریمهای مربوط به خود را دریافت میکند. در مسیر رو به بالا، واحدهای شبکهی نوری فریمها را از طریق شبکهی توزیع نوری، مستقیما به ترمینال میفرستد اما نمیتواند به سایر واحدها دسترسی داشته باشند. در صورتی که تمامی واحدها به طور همزمان فریمی ارسال کنند، یک الگوریتم تخصیص پهنای باند مناسب برای جلوگیری از برخورد موردنیاز است تا منبع پهنای باند سیستم را به واحدها، به طور مساوی و کارامد تخصیص دهد[۹].
به منظور تخصیص پهنای باند (یا بازه زمانی) برای هر واحد، ترمینال باید یک الگوریتم تخصیص پهنای باند براساس درخواستهای واحدها، چند سیاست تخصیص و/یا قرارداد سطح سرویس، اجرا کند. در این زمینه الگوریتمهای تخصیص پهنای باند بسیاری ارائه شدهاند که در دو دستهبندی گستردهی تخصیص پهنای باند ایستا[۶۸] و تخصیص پهنای باند پویا[۶۹] قرار میگیرند. در روش ایستا، به هر واحد یک بازهی زمانی با طول ثابت اختصاص مییابد که پیادهسازی راحتی دارد. اما در این روش ذات دورهای[۷۰] ترافیک شبکه، ممکن است منجر به موقعیتی شود که در آن بعضی بازههای زمانی حتی در بار کم، سرریز کنند و بستهها دچار تاخیر شوند، در حالی که برخی بازههای زمانی دیگر حتی در بار زیاد به طور کامل استفاده نشوند و پهنای باند رو به بالا کمتر از حد استفاده شود[۹].
به همین علت تخصیص پهنای باند ایستا مورد توجه قرار نمیگیرد و برای افزایش بهرهوری از پهنای باند، ترمینال باید به طور پویا یک بازهی زمانی متغیر را براساس تقاضای لحظهای واحدها به آنها تخصیص داد. برای پیادهسازی تخصیص پهنای باند پویا، سرکشی بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. با سرکشی، ترمینال میتواند به طور پویا پهنای باند را به واحدها تخصیص دهد و به طور انعطاف پذیر انتقال چند واحد را مدیریت میکند که منجر به افزایش بهرهوری پهنای باند و بهبود کارایی شبکه میشود. با در نظر گرفتن این حقیقت که کیفیت سرویس مهمترین دغدغه در شبکهی فیبر نوری غیرفعال اترنت است، الگوریتمهای تخصیص پهنای باند پویا به دو دستهی الگوریتمهای تخصیص پهنای باند پویا بدون تامین کیفیت سرویس و با تامین کیفیت سرویس نیز تقسیم میشوند که در هر کدام از این دسته ها، روشهای متعددی ارائه شدهاند[۹]. در ادامه در بخش پیشینه تحقیق به بررسی این روشها و الگوریتمها میپردازیم.
۲-۶- پیشینه تحقیق
۲-۶-۱- روش IPACT[71]
روش پیشنهادی در [۱۳] اولین روش تخصیص پهنای باند پویا برای شبکهی فیبر نوری غیرفعال اترنت است که یک فرایند مذاکرهی منبع را برای سهولت در گزارشدهی صف و تخصیص پهنای باند، به کار میگیرد. ترمینال به واحدها سرکشی میکند و به هر واحد با روش دورهای[۷۲]، بازهی زمانی اعطا میکند. بازهی زمانی اعطا شده به هر واحد به وسیلهی وضعیت صف که از سمت واحد گزارش داده میشود، مشخص میگردد. بنابراین ترمینال قادر خواهد بود تا بار ترافیکی پویای هر واحد را بداند و پهنای باند رو به بالا را براساس تقاضای هر واحد تخصیص دهد. علاوه بر این، این روش قرارداد سطح سرویس کاربران نهایی را به کار میگیرد تا پهنای باند مخصوص هر واحد را محدود کند. برای سادگی در بیان نحوهی عملکرد این الگوریتم، فرض میکنیم سیستم دارای ۳ واحد است:
۱- فرض میکنیم ترمینال در زمان t0 میداند دقیقا چه تعداد بایت در بافر هر واحد در حال انتظار است و زمان رفت و برگشت[۷۳] به هر واحد را نیز میداند. ترمینال این اطلاعات را در یک جدول سرکشی همانطور که در شکل ۲-۸ قسمت الف میبینیم، نگهداری میکند. در زمان t0 ترمینال یک پیغام کنترلی به واحد اول میفرستد تا به این واحد اجازه دهد ۶۰۰۰ بایت ارسال کند. این نوع پیغام، مجوز[۷۴](همان دروازه در مباحث قبلی) نامیده میشود. از آنجاییکه در جهت رو به پایین، ترمینال اطلاعات را به تمام واحدها اطلاعرسانی می کند، یک مجوز باید شامل شناسهی واحد مقصد و اندازهی مجوز برحسب بایت باشد.
۲- پس از دریافت مجوز از ترمینال، واحد ۱ شروع به ارسال دادهی خود به اندازهی مجوز اعطا شده میکند که در این مثال با توجه به شکل ۲-۸ قسمت ب، واحد ۱ تا ۶۰۰۰ بایت داده ارسال می کند. به طور همزمان واحد ۱ از کاربران بستههای داده نیز دریافت میکند. پس از پایان انتقال، واحد ۱ پیغام کنترلی خود (گزارش) را تولید میکند. در گزارشی که توسط واحد ۱ ارسال شده به ترمینال گفته میشود که در بافر این واحد لحظهای که گزارش اعطا شده، چند بایت وجود داشته است. در این مثال این مقدار ۵۵۰ بایت است.
۳- حتی پیش از آن که ترمینال پاسخی از جانب واحد دریافت کند، میداند که چه زمانی آخرین بیت انتقال واحد میرسد. چگونه این مسئله را میداند؟
الف- اولین بیت دقیقا بعد از زمان رفت و برگشت، می رسد. زمان رفت و برگشت در گردش ما، شامل زمان رفت و برگشت واقعی، زمان پردازش مجوز، زمانی برای تنظیم بیت و بایت براساس دادهی دریافتی است، که مجموع این موارد دقیقا برابر بازهی زمانی از هنگام ارسال مجوز به یک واحد تا هنگام رسیدن داده از همان واحد، است.
ب- از آن جایی که ترمینال میداند مجوز ارسال چه تعداد بایت را به واحد ۱ داده است، اطلاع دارد که آخرین بیت چه زمانی از این واحد میرسد. با دانستن زمان رفت و برگشت برای واحد ۲، ترمینال میتواند یک مجوز را برای این واحد برنامهریزی کند، بنابراین اولین بیت از واحد ۲ بلافاصله بعد از آخرین بیت از واحد ۱ با یک بازهی محافظ[۷۵] کوچک فی مابین میرسد. بازههای محافظ، در مقابل نوسانات زمان رفت و برگشت و زمان پردازش پیغامهای کنترلی از واحدهای مختلف، حفاظت را تامین می کنند. علاوه بر این، ترمینال به زمانی نیاز دارد تا حساسیت خود را با توجه به این حقیقت که واحدها در فواصل مختلفی نسبت به ترمینال قرار دارند، مجددا تنظیم کند.
۴- پس از مدتی مطابق شکل ۲-۸ قسمت ج داده از واحد ۱ میرسد. در پایان انتقال از واحد ۱، گزارش جدیدی وجود دارد که شامل اطلاعاتی مبنی بر این مسئله است که چه تعداد بایت در بافر واحد ۱ هنگام ارسال گزارش باقی مانده است. ترمینال از این اطلاعات برای به روز رسانی جدول سرکشی خود استفاده می کند.
۵- مشابه مرحلهی فوق، ترمینال می تواند زمانی که واحد ۲ آخرین بیت خود را ارسال میکند، محاسبه کند. بنابراین ترمینال میداند چه زمانی مجوز را به واحد ۳ ارسال کند لذا دادهی آن به انتهای دادهی واحد ۲ متصل میشود. پس از مدتی با توجه به شکل ۲-۸ قسمت د دادهی واحد ۲ میرسد و ترمینال مجددا جدول خود را این بار برای واحد ۲ به روز رسانی میکند. باید توجه داشت که اگر واحد بافر خود را به طور کامل تخلیه کند، صفر بایت را به ترمینال گزارش میدهد. به همین علت در چرخهی بعدی به واحد به اندازه صفر بایت مجوز داده میشود به این معنا که میتواند گزارش جدیدی ارسال کند(نه هیچ دادهای).
براساس توضیحات فوق بدیهی است که هیچ نیازی به همگامسازی واحدها و همچنین نیازی به اجرای محدوده گذاری[۷۶](با ایجاد تاخیر در پاسخدهی از طرف واحد به یک اندازهی مشخص، اینگونه به نظر میآید که همهی واحدها در یک فاصلهی مساوی از ترمینال قرار دارند)که در گذشته در طرحهای تقسیم زمانی چندگانه به کار گرفته میشد، نیست.
در IPACT طرحهای تخصیص پهنای باند متعددی شامل تخصیص سرویس ثابت[۷۷]، سرویس محدود[۷۸]، اعتبار ثابت [۷۹]، ، اعتبار خطی[۸۰] و تخصیص ارتجاعی[۸۱]، بررسی شده اند که هر کدام از آنها به شکلی متفاوت به درخواست پهنای باند واحدها پاسخ میدهند.
شکل ۲-۸- مراحل الگوریتم IPACT [۱۳]
تخصیص سرویس ثابت به حداکثر دادهی دریافتی موردتقاضا توجهی ندارد و همواره حداکثر دادهی دریافتی را به واحد اختصاص می دهد. در طرح تخصیص سرویس محدود، ترمینال به سادگی تعداد بایتهایی که واحد تقاضا کرده است در اختیارش قرار میدهد اما از حداکثر دادهی دریافتی در یک مرحله[۸۲]، تجاوز نمیکند. این طرح قدیمیترین روش است زیرا فرض می کند که پس از اینکه واحد درخواست خود را ارسال کرد، هیچ بستهای وارد نمیشود. در عمل، به خاطر زمان دورهای میان ترمینال و هر واحد، ممکن است بستههای بیشتری از لحظهای که واحد پیغام گزارش خود را ارسال میکند تا لحظهای که پیغام دروازه را دریافت میکند، وارد شوند. در این شرایط بستههای تازه وارد نمی توانند در چرخهی جاری ارسال شوند که منجر به افزایش تاخیر بسته میشود. برای حل این مشکل، طرحهای اعتبار ثابت و خطی ارائه شدند.
در تخصیص اعتبار ثابت، به حداکثر دادهی دریافتی مورد تقاضا، اعتباری اضافه میشود و در حداکثر دادهی دریافتی اعطا شده، در نظر گرفته میشود. اندازهی اعتبار ثابت است و هیچ اهمیتی ندارد که حداکثر دادهی دریافتی مورد تقاضا چقدر بزرگ باشد. وقتی واحد پیغام دروازه را دریافت میکند، بستهها را به اندازهی حداکثر دادهی دریافتی به اضافهی ترافیک ثابت، میفرستد. نحوهی انتخاب اندازهی اعتبار ممکن است بر عملکرد شبکه تاثیر بگذارد. اگر اندازه خیلی کوچک باشد نمیتواند تاخیر بسته را بهبود دهد و اندازهی خیلی بزرگ، بهرهوری پهنای باند کانال رو به بالا را کاهش میدهد. انتخاب اندازهی اعتبار بهتر است براساس ویژگیهای ترافیک و دادهی تجربی باشد.
در تخصیص اعتبار خطی نیز اعتباری به حداکثر دادهی دریافتی مورد تقاضا اضافه میشود البته اندازهی اعتبار خطی متناسب با حداکثر دادهی دریافتی مورد تقاضا است. این طرح از آنجا نشات میگیرد که ترافیک شبکه معمولا به اندازهی مشخصی قابل پیش بینی است به این معنا که اگر انفجار داده[۸۳] رخ دهد این انفجار به احتمال بسیار زیاد برای زمان طولانیتر ادامه مییابد.
در تخصیص ارتجاعی، هیچ محدودیتی بر حداکثر دادهی دریافتی اعمال نمیشود و تنها محدودیت، حداکثر چرخهی زمانی است. حداکثر دادهی دریافتی به گونهای اعطا میشود که اندازهی انباشتهی اعطا شده به آخرین N از تجاوز نکند، N تعداد واحدهاست. بدین روش اگر فقط یک واحد داده برای ارسال داشته باشد، حداکثر دادهی دریافتی اعطا شده است.در میان طرحهای تخصیص پهنای باند فوق، تخصیص محدود بهترین عملکرد را ارائه میدهد.
الگوریتم IPACT پهنای باند را براساس نیاز دقیق هر واحد، توزیع می کند به همین خاطر هیچ بازهی زمانی بلااستفادهای وجود ندارد. در این روش، ترمینال فریمهای گزارش را از واحدهای مختلف از طریق سرکشی آمیخته دریافت میکند سپس فریم دروازه (مجوزدهی) را به هر واحد به طور مستقل براساس درخواست پهنای باند در فریم گزارش، میفرستد. با این روش سرکشی آمیخته، انتقال رو به بالای فریم گزارش و انتقال رو به پایین فریم دروازه، با زمان ارسال داده به واحدها همپوشانی دارد لذا زمان بیکاری وجود ندارد. این در حالی است که در تخصیص پهنای باند به روش ایستا در هر چرخه، ترمینال پهنای باند ثابتی را به هر واحد اختصاص میدهد و واحد هیچ درخواستی ندارد. به همین علت میزان بهرهوری روش IPACT از پهنای باند نسبت به روش ایستا بسیار بیشتر است. البته این روش برای سرویسهای با الویت بالا که نسبت به تاخیر و واریانس تاخیر حساس هستند، مناسب نیست.
۲-۶-۲- روش صف دو مرحلهای
روش صف دو مرحلهای مطرح شده در [۱۴] یک روش سلسله مراتبی پویا برای تخصیص پهنای باند براساس تقاضای واحدها است. در این روش ابتدا پهنای باند به کلاسهای سرویسهای متمایز دارای اولویت بالا، متوسط و کم تخصیص داده میشود که این مرحله، مرحلهی تخصیص لایهی کلاس[۸۴] نام دارد. پس از اتمام این مرحله، کل پهنای باند تخصیص داده شده به هر کلاس توسط ترمینال میان تمام واحدهای متعلق به همان کلاس براساس تقاضای آنها با روش عدالت حداکثر-حداقل[۸۵] توزیع میشود. این مرحله نیز مرحلهی تخصیص لایهی واحد[۸۶] نام دارد. در این روش یک شبکه نوری غیرفعال اترنت با N واحد و سه کلاس سرویس مختلف با اولویتهای بالا، متوسط و کم در نظر گرفته شده است. ترمینال از یک جدول برای ذخیرهسازی درخواستهای واحدها، نگهداری میکند و بلافاصله پس از دریافت پیغام گزارش، این جدول را به روزرسانی میکند. در صورتی که پهنای باند رو به بالا نتواند تمام درخواستهای واحدها را تامین کند، ترمینال برخی تقاضاها را نادیده میگیرد. از آنجایی که ترمینال، پهنای باند را متناسب با تقاضاها تقسیم میکند، یک مقدار تقاضای زیاد ممکن است تمام پهنای باند را به تصرف دراورد. بنابراین برای جلوگیری از به انحصار درامدن پهنای باند در ترافیک بالا، یک آستانهی پهنای باند برای هر کلاس سرویس به شکل در نظر گرفته میشود که برابر با حاصلضرب دو مقدار و است به طوری که پهنای باند موردنیاز یک فریم است و شرط را با تامین میکند. زمانی که هر کلاس پهنای باند موردنیاز خود را اعلام میکند، پهنای باند تخصیص داده شده به آن توسط معادله (۲-۱) محاسبه میشود.
(۲-۱)
در صورتی که پهنای باند موردنیاز یک کلاس از آستانهی پهنای باند آن کمتر باشد، پهنای باند باقیمانده به تناسب میان سایر کلاسها براساس وزن آنها توزیع میشود. آستانهی پهنای باند همچنین، حداقل مقداری را برای گذردهی یک کلاس سرویس در ترافیک بالا، تضمین میکند. این روش حداقلِ سهم از یک منبع را میان متقاضیان آن که نمیتوانند تمامی سهم موردنیاز خود را دریافت کنند توسط مراحل زیر به حداکثر میرساند.
-
- منبع به اشتراک گذاشته شده به طور مساوی میان تمام کاربران تقسیم میشود.
-
- هیچ کاربری بیشتر از تقاضایش، منبع دریافت نمیکند.
-
- کاربرانی که به اندازهی تقاضای خود، منبع دریافت نکردهاند، منبع باقیمانده را به طور مساوی به اشتراک میگذارند.
علیرغم مزایایی که این روش دارد، برای سرویسهای با الویت بالا، تاخیر بسته را افزایش میدهد و گذردهی آن برای بستههای با الویت کم، پایین است.
۲-۶-۳- روش BGP[87]
روش سرکشی تضمین شدهی پهنای باند در [۱۵]، به پهنای باند رو به بالا اجازه میدهد براساس قرارداد سطح سرویس میان مشترکین به اشتراک گذاشته شود. در این روش واحدهای شبکه به دو دستهی مجزا تقسیم میشوند، دستهی اول شامل تعدادی از واحدها با پهنای باند تضمین شده است در حالی که دستهی دیگر شامل واحدهایی است که به سرویس با پهنای باند تضمین شده نیاز ندارند. این سیستم طراحی شده تا تضمین کند واحدها با پهنای باند تضمین شده، زمان انتقال کافی که میان مشترک و تامین کنندهی سرویس در قرارداد سطح سرویس توافق شده است را دریافت خواهند کرد، درحالی که از هر پهنای باند بلااستفاده برای تامین سرویس بدون تضمینِ تحویل[۸۸] برای واحدها با پهنای باند تضمین نشده، استفاده میکند.
این روش، سرکشی تضمین شدهی پهنای باند نامیده میشود زیرا یک سیستم سرکشی حضور و غیاب [۸۹] است که در آن ترمینال به واحدها یکی پس از دیگری به ترتیب سرکشی می کند تا به آنها اجازه دهد به ترمینال داده ارسال کنند. ترمینال، کنترل کنندهی مرکزی است که به واحدها با ارسال پیغام سرکشی دائما سرکشی می کند تا به آنها بازهی انتقال اعطا کند. پس از دریافت پیغام سرکشی، واحد شروع به ارسال داده به ترمینال می کند. پهنای باند رو به بالای کلی به واحدهای(ورودیها) پهنای باند مساوی تقسیم میشود. ترمینال یک جدول ورودی شامل دنبالهای از ورودیهای سرکشی شده را نگهداری میکند. هر ورودی یک واحد پهنای باند را فرا میگیرد که یا به یک واحد با پهنای باند تضمین شده تخصیص خواهد یافت یا به طور پویا به یک واحد با پهنای باند تضمین نشده اختصاص مییابد. هر ورودی دو بخش دارد، بخش اول شامل شماره شناسهی واحدی است که ورودی را تصرف می کند و بخش دوم شامل تاخیر انتشار واحد به ترمینال است. تعداد ورودیهای نهایی جدول برابر حداکثر تعداد واحدهای پهنای باند است. ترمینال همچنین لیستی از واحدها با پهنای باند تضمین نشده دارد که دنبالهی سرکشی به واحدها را مشخص میکند. این لیست ساختاری مانند جدول ورودی دارد و هر المان دارای دو بخش است. بخش اول شامل شماره شناسهی واحد با پهنای باند تضمین نشده و بخش دوم شامل تاخیر انتشار واحد به ترمینال است، تعداد نهایی المانها در لیست ثابت نیست. به هر واحد با پهنای باند تضمین شده میتوان یک یا چند واحد پهنای باند(ورودی) براساس نیازمندیهای پهنای باند در قرارداد سطح سرویس که مرتبط به پرداخت کاربران نهایی است، تخصیص داد یعنی هرچه واحد با پهنای باند تضمین شده، ورودی بیشتری دریافت کند، پهنای باند بیشتری از مسیر رو به بالا را تصرف می کند و بیش از یکبار در دورهی سرکشی توسط ترمینال به آن سرکشی خواهد شد. ورودیهایی که توسط واحد با پهنای باند تضمین شده تصرف نشدهاند به طور پویا میتوانند به واحدها با پهنای باند تضمین نشده اختصاص یابند.
ترمینال برای تخصیص این ورودیهای موجود به واحدها با پهنای باند تضمین نشده به ترتیب لیست سرکشی میکند. علاوه بر این میتوان پس از استفادهی یک واحد با پهنای باند تضمین شده از یک ورودی، میتوان پهنای باند زائد و اضافی باقی مانده را به واحدی با پهنای باند تضمین نشده به طور پویا تخصیص داد. در این شرایط باید یک آستانهی از پیش تعریف شده برای تشخیص این مسئله که آیا پهنای باند اضافی باقی مانده قابل استفاده است یا خیر، وجود داشته باشد. اگر پهنای باند اضافی از آستانه کمتر باشد، قابل تخصیص به واحدی با پهنای باند تضمین نشده است، در غیر این صورت پهنای باند اضافی رها خواهد شد. ترمینال به واحدها به ترتیب ورودیها در جدول ورودی به همراه اشارهگری که ورودی جاری را نشان میدهد، سرکشی میکند. اگر یک ورودی در جدول ورودی به واحدی با پهنای باند تضمین شده تخصیص نیافته باشد، میتوان آن را به واحدی با پهنای باند تضمین نشده که توسط اشارهگر دیگری در لیست مربوط به این واحدها مشخص میشود، اختصاص داد. روش BGP شامل دو قسمت است، قسمت اول الگوریتم زمانبندی برای سرکشی و قسمت دوم الگوریتم توزیع عادلانه[۹۰] برای توزیع عادلانهی چند ورودی از میان تمام ورودیها به یک واحد با پهنای باند تضمین شده است.
قسمت اول:
۱- در ابتدا ترمینال، جدول ورودی واحدها با پهنای باند تضمین شده و لیست واحدها با پهنای باند تضمین نشده را براساس نیازمندیهای پهنای باند واحدها در قرارداد سطح سرویس و سایر پارامترهای سیستم مانند تاخیر انتشار برای واحد مستقل و حداکثر اندازهی دادهی دریافتی ، مقداردهی اولیه میکند. در مقداردهی اولیه، الگوریتم توزیع عادلانه نیز به کار گرفته میشود.
۲- ترمینال شروع به سرکشی به واحدها با پهنای باند تضمین شده به ترتیب مشخص شده در جدول ورودی یا سرکشی به طور پویا به واحدها با پهنای باند تضمین نشده به ترتیب لیست میکند که این کار را با ارسال پیغام اعطا با اندازهی مناسب دادهی دریافتی در مسیر رو به پایین انجام می دهد.