۲-۲-۸-۱ وجوه اشتراک سازمان ها
سازمان ها از ابعاد مختلفی با هم متفاوت اند. برخی مانند وزارتخانه ها و سازمان های بزرگ دولتی هزاران نیروی انسانی و میلیون ها تومان سرمایه و امکانات در اختیار دارند و اهداف بسیار وسیعی را دنبال می کنند و برخی مانند بسیاری از شرکت های خصوصی و… با عده ی کمی از افراد و منابع مالی محدودتر برای نیل به اهدافی خاص تشکیل شده اند. برخی سازمان ها بطور رسمی و از طریق قانون ایجاد شده اند مانند شرکت های بزرگ و برخی بطور غیر رسمی و براساس تصمیم های شخصی سازمان یافته اند مانند تیم فوتبال محلی (علاقه بند، ۱۳۷۰). ولی کلیه سازمان ها اعم از رسمی و غیر رسمی، کوچک و بزرگ و جز آن دارای عوامل مشترکی به شرح زیر هستند:
هدف یا منظور: روشن ترین عامل برای تشکیل هر سازمانی اهداف آن سازمان است. بدون هدف هیچ دلیلی برای تشکیل سازمان وجود ندارد.
برنامه: سازمان ها برای نیل به اهداف خود برنامه هایی را تنظیم می کنند. آن ها بدون برنامه نمی توانند فعالیت مؤثری داشته باشند.
منابع: سازمان ها برای نیل به اهداف و اجرای برنامه هایشان باید منابعی در اختیار داشته باشند و آن ها را به فعالیت های مورد نظر اختصاص دهند.
مدیر: سرانجام، سازمان ها برای نیل به اهداف و اجرای برنامه ها و تأمین منابع به مدیرانی نیاز دارند که آن ها را در این جهت هدایت کنند (Stoner, 1992).
۲-۲-۸-۲ انواع سازمان
سازمان ها با توجه به اهداف اولیه آن ها به انواع مختلف تقسیم می شوند:
سازمان های انتفاعی و غیرانتفاعی: سازمان های انتفاعی سازمان هایی هستند که با هدف کسب سود تشکیل می شوند و ممکنست یک مالک و یا چندین هزار صاحب سهام داشته باشند. سازمان های غیرانتفاعی معمولاً به جای کسب سود، با اهداف اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی تشکیل می شوند.
سازمان های تولیدی و خدماتی: سازمان های تولیدی از مواد خام یا اولیه برای تولید کالا استفاده می کنند. این کالاها معمولاً محسوس و ملموس هستند و قابل ارزیابی. اما سازمان های خدماتی، خدمات ارائه می کنند که این خدمات ملموس نیستند و از نظر فیزیکی نیز قابلیت اندازه گیری ندارند. البته برخی سازمان ها هم تولیدی و هم خدماتی هستند.
سازمان های دولتی و خصوصی: سازمان ها از نظر مالکیت نیز به دو دسته دولتی و خصوصی تقسیم می شوند. برخی سازمان ها در ایران دولتی محسوب می شوند زیرا دولت آن ها را کنترل می کند. برخی سازمان های دیگر چون به جای کنترل دولت توسط افراد با بخش غیر دولتی کنترل می شوند به آن ها سازمان های خصوصی گفته می شود (Bovee, 1993).
۲-۲-۸-۳ ابعاد سازمان
ابعاد سازمان بیانگر ویژگی های خاص سازمان هستند و به همان صورت سازمان را تشریح می نمایند که شخصیت، رفتار، ویژگی های عینی و ظاهری معرف افراد هستند و به دو گروه تقسیم می شوند:
الف) ابعاد ساختاری[۹۴]: بیانگر ویژگی های درونی یک سازمان هستند و مبنایی برای مقایسه و اندازه گیری سازمان ها می باشند. به عبارت دیگر ساختار عبارت است از مجموعه روابطی که بر رفتار افراد و گروه ها که در جهت کسب اهداف تلاش می کنند حاکم می باشد. اجزای ابعاد ساختاری عبارتند از:
رسمی گرایی[۹۵]: عبارت از اسناد و مدارکی که به صورت روش ها، شرح وظایف، مقررات و سیاست های مکتوب جهت اجرای برنامه در سازمان موجود است. این اسناد نشان دهنده نوع رفتار و فعالیت ها می باشد.
تخصص گرایی[۹۶]: یعنی این که یک سازمان تا چه حد کارها و فعالیت های خود را به وظایف جداگانه و تخصصی تقسیم کرده باشد.
استاندارد گرایی[۹۷] (داشتن استاندارد): یعنی این که بسیاری از کارها مشابه به روشی یکسان و همانند انجام شود.
سلسله مراتب اختیارات[۹۸]: براساس سلسله مراتی اختیارات مشخص می شود که هر یک از افراد گزارش کار خود را به چه کسی باید بدهند و نیز حیطه کنترل مدیران مشخص می گردد.
پیچیدگی[۹۹]: منظور تعداد کارها یا نظام های فرعی است که در درون یک سازمان انجام می شود یا وجود دارد. پیچیدگی را می توان بر سه مبنای عمودی، افقی و جغرافیایی سنجید.
تمرکزگرایی[۱۰۰]: در سلسله مراتب اختیارات، متمرکز بودن به آن سطح از اختیارات گفته می شود که قدرت تصمیم گیری دارد. هنگامی که تصمیم در سطح بالای سازمان اخذ شود، آن را سازمان متمرکز می نامند و هنگامی که تصمیم گیری به سطوح پایینتر سازمان تفویض گردد، به آن سازمان غیر متمرکز گفته می شود.
حرفه گرایی[۱۰۱]: حرفه ای بودن به سطح تحصیلات رسمی و آموزش کارکنان اطلاق می شود.
نسبت کارکنان[۱۰۲]: این نسبت بیانگر میزان بکارگیری نفرات انسانی در دوایر گوناگون سازمان به منظور انجام وظایف سازمانی است.
ب) ابعاد محتوایی[۱۰۳]: معرف کل سازمان بوده و نشان دهنده رابطه آن دسته از مفاهیم درونی است که به تحلیل اثرهای انسانی و محیطی در سازمان می پردازند و اجزای آن عبارتند از:
اندازه[۱۰۴]: عبارت از بزرگی یا کوچکی سازمان است که با تعداد افراد یا کارکنان واحدها، تعداد دوایر و بخش ها و یا کل سازمان مشخص می شود.
فن آوری سازمانی[۱۰۵]: عبارت است از ماهیت نظام تولید و ارائه خدمات که شامل عملیات و روش های فراگرد تولید و ارائه خدمات از طریق تبدیل اقلام داده ها به خدمات و محصولات می باشد.
راهبردها و هدف های سازمانی[۱۰۶]: منظور مقاصد و فنون رقابتی است که یک سازمان را از دیگر سازمان ها مشخص می نماید.
محیط[۱۰۷]: شامل عواملی می شود که در خارج از مرز سازمان وجود دارد و در اختیار و کنترل سازمان و مدیریت نمی باشد و عملکرد و برنامه های سازمان را متأثر می سازد.
فرهنگ سازمان[۱۰۸]: نشان دهنده مجموعه ای از ارزش ها، باورها، هنجارها و ادراکاتی است که کارکنان در آن سهیم بوده و براساس آن ها با هم تعامل دارند (سید جوادین، ۱۳۸۲).
۲-۲-۸-۴ سازمان و محیط
هر سازمانی دارای محیط های داخلی و خارجی است. محیط داخلی سازمان احساسات، عواطف، ارزش ها، اعتقادات، منافع کارکنان، سهام داران و هیئت مدیره را در بر می گیرد. محیط خارجی به سازمان امکان می دهد تا مواد اولیه، پول، انرژی، اطلاعات و نیروی انسانی را دریافت و آن ها را به کالا یا خدمت یا اطلاعات تبدیل کند و مجدداً به محیط خارجی بازگرداند. محیط های سازمانی دارای عواملی هستند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر سازمان اثر می گذارند، در فعل و انفعالات سازمان مؤثرند و تصمیم ها و خط مشی های سازمان را تحت تأثیر قرار می دهند. آن دسته از عواملی که بر سازمان تأثیر مستقیم دارند به دو گروه ذینفعان داخلی و ذینفعان خارجی تقسیم می شوند.
ذینفعان سازمان افراد و گروه هایی هستند که با پیگیری اهداف سازمانی بر سازمان تأثیر می گذارند.
ذینفعان خارجی شامل اتحادیه ها، عرضه کنندگان، رقیبان، مشتریان، گروه های با منافع ویژه، سازمان های دولتی و مانند آن ها هستند و ذینفعان داخلی را کارکنان، صاحبان سهام و هیئت مدیره سازمان تشکیل می دهند. دسته ای دیگر از عوامل محیط خارجی تأثیر غیرمستقیم بر سازمان دارند. در واقع آن ها بر جوی که سازمان در آن فعالیت می کند تأثیر غیرمستقیم می گذارند اما دارای توان بالقوه ای هستند که می تواند آن ها را به عواملی با تأثیر مستقیم نیز تبدیل کنند؛ مانند عوامل فناوری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی (Stoner, 1995).
شکل (۲-۴): تأثیر مستقیم و غیرمستقیم عوامل محیطی بر سازمان (STONER, 1995)
عوامل اجتماعی
فناوری
فبب
رقیبان
مشتریان
عرضه کنندگان
کارکنان
موسسات مالی
صاحبان سهام، هیئت مدیره
اتحادیه های کارگری
دولت
گروه های با منافع ویژه
رسانه ها
ععوام
عوامل اقتصادی
عوامل سیاسی
با توجه به اهمیت محدودیتهای تحقیق و با عنایت به اینکه تشخیص محدودیتهای تحقیق و بیان آن در طرح تحقیق بر ارزش داخلی و خارجی تحقیق می افزاید (نادری، سیف نراقی، ۱۳۷۱، ۲۰۴) اهم محدودیتهایی که در این تحقیق برای محقق بسیار قابل لمس و محسوس بوده اند را می توان به شرح ذیل خلاصه کرد :
الف _ در اختیار نداشتن آمار درستی از گردشگران عراقی به ایران که متاسفانه منجر به بدست آمدن دقیق حجم نمونه نشده است .
ب_ محدود بودن زمان تحقیق، با عنایت به اینکه تحقیق حاضر بر حسب موضوع می توانست دارای ابعاد وسیعی باشد لذا توزیع و جمع آوری پرسشنامه ها و همچنین انجام مطالعات مقدماتی و بررسی سایر تحقیقات برای انجام تحقیق مذکور امری اجتناب ناپذیر است که این امر مستلزم وقت زیادی می باشد که متاسفانه به دلیل معین بودن طول ایام تحصیل برای محقق یکی از محدودیتهای اصلی قلمداد می شود
ج – یکی دیگر از محدودیتهای این تحقیق را می توان امکان عدم صداقت پاسخ دهندگان در پاسخ به سوالات تحقیق دانست . بدین معنا که برخی پاسخ دهندگان امکان داشت بر اساس نداشتن وقت ، یا کم اهمیت جلوه نمودن تحقیق برایشان پاسخ سوالات را داده باشند .
پژوهش مقدماتی
بررسی مطالعات و پژوهش های انجام شده در زمینه شناسایی تاثیر تبلیغات در جذب گردشگر جهت ورد به ایران
شناسایی عوامل تبلیغاتی
کسب نظرات خبرگان و متخصصین به منظور تعیین و رفع اشکالات احتمالی
جمع آوری و تحلیل داده ها
تحلیل داده ها
طراحی پرسشنامه
شناسایی و تعیین اولیه ی عوامل موثر
شکل۱-۱ متدولوژی تحقیق
۱-۱۵ - خلاصه فصل
در فصل اول همان طور که مشاهده گردید در ابتدا به بیان مسئله پرداختیم و پس از آن اهمیت انجام این پژوهش را به تفضیل توضیح دادیم . در ادامه سوالها و فرضیات تحقیق را بیان نموده و به مطالعات داخلی و خارجی در راستای پژوهش پرداختیم. و سپس روش تحقیق خود را توضیح دادیم . و در نهایت موانع و محدودیتهای تحقیق را برشمردیم.و در یک نگاه متدولوژی تحقیق را به تصویر کشیدیم .
فصل دوم
مبانی نظری
۲-۱ مقدمه:
((جهانگردی پدیدهای است چند بعدی که عوامل مختلفی چون شرایط عمومی کشور، ثبات اقتصادی و اجتماعی، امنیت داخلی، تقویت و گسترش زمینه های مختلف خدماتی از قبیل سیستم حمل و نقل، توسعهی هتلها، مراکز تفریحی و… در موفقیت آن سهم بسزایی دارند.))
« نگاهی به تاریخ گسترش جهانگردی در قرن بیستم نشان میدهد که پس از جنگ جهانی دوم جهانگردی به ویژه در اروپا از رشد صعودی و مداوم برخوردار شده است. از دید اقتصاددانان این رشد و تداوم که از مسافرت و انتقال بخشی از قدرت خرید مردم کشورهای مختلف به یکدیگر و به ویژه انتقال قدرت خرید از کشورهای مرفه به کشورهای فقیرتر ناشی میشود، به عنوان منبعی برای درآمد پدیدار شده است که میتوان از آن به سود اقتصاد ملی کشورهای میزبان بهره گرفت. براساس این دیدگاه گسترش صنعت گردشگری در هر کشور بخشی از گسترش ظرفیتهای اقتصادی و افزایش کمی و کیفی موقعیتهای شغلی و صنعتی است. بنابراین سهم آن را در توسعهی ملی نمیتوان نادیده انگاشت. این صنعت توان آن را دارد که همواره با جلب جهانگردان بدون نیاز اساسی اولیه به سرمایهگذاریهای کلان درآمد ایجاد کند و سودآور باشد.»
نتایج حاصل از تجارب کشورهای صاحبنام در این صنعت نشان می دهد که یکی از عوامل اساسی رکود گردشگری در ایران عدم اطلاعرسانی و تبلیغات مناسب در عرصهی بینالمللی است. فقدان تبلیغات مناسب موجب شده تا کشور ایران علیرغم دارا بودن توانمندیهای بسیار برای جهانیان ناشناخته بماند. از این روی دغدغهی پژوهشگر بر این است تا به بررسی تأثیر تبلیغات در جذب گردشگران خارجی به ایران بپردازد و شیوهها و ابزار مناسب در این زمینه را شناسایی نماید. امید است نتایج حاصل از این پژوهش موجب ایجاد تحول، رشد و شکوفایی صنعت گردشگری و در نتیجه توسعهی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور عزیزمان ایران گردد.
امروزه با گسترش روزافزون ارتباطات رسانهای میتوان از رسانهها بخصوص رسانههای نوین در ابعاد گسترده برای توسعهی صنعت گردشگری یاری جست. رسانهها باتوجه به قدرت، اهمیت و توان خود به معرفی، شناسایی و ترغیب گردشگران برای سفر به مناطق خاص میپردازند.
لازمه اثرگذاری تبلیغات جهانی گردشگری آشنایی با ملل مختلف، فرهنگ، ارزشهاوباورها، اعتقادات، قوانین اخلاقی و رفتاری آنان است نیز برای دستیابی به اهداف توسعه گردشگری فراملی لازم است تا تبلیغات در زمینهی گردشگری به شکلی علمی و حرفه ای نهادینه شود.
۲-۲مفهوم تبلیغات
در منابع مختلف با توجه به نوع فعالیت، نوع مخاطب و اهداف گوناگون شرکتها، سازمانها و افراد، تعاریف بسیاری از سوی متخصصان ذکر شده است. تعاریف موجود در کتابهای عربی تحت عنوان «الاعلان» و در کتابهای انگلیسی تحت عنوان «Advertising» آمده است. کتب لغت فارسی نیز تبلیغ را رساندن پیغام یا خبر و همچنین امری را به دیگران شناساندن، امری را خوب یا بد وانمود کردن و چیزی را زیاده از حد جلوه دادن تفسیر کردهاند. (اربابی، ۱۳۵۰، ۱۸)
تبلیغ از نظر لغوی به معنای رسانندگی است و مبلغ “رسانندهی پیامها و آموزههای ویژهی تبلیغی” است. (زورق، ۱۳۶۸، ۳۹)
فرهنگ و بستر تبلیغات را اینگونه تعریف کرده است:
«تلاش برای ارائه آموزهها،ایدهها، دلایل، شواهد یا ادعاها از طریق وسایل ارتباط جمعی برای تقویت هدفی یا مبارزه با ضد آن هدف میباشد.»
در منابع مختلف تعاریف دیگری از تبلیغات ارائه شده است که در ذیل می آید :
در کتاب «پژوهش در تبلیغ» تبلیغات عبارت است از:
«رساندن پیام به دیگران از طریق برقراری ارتباط به منظور ایجاد دگرگونی در بینش و رفتار او که بر سه عنصر اصلی پیامدهنده، پیامگیرنده و محتوای پیام مبتنی است.» (رهبر، ۱۳۷۱، ۸۰)
“دیفلور[۱۴]” و “دنیس[۱۵]” تبلیغ را شکل کنترل شدهای از ارتباطات میدانند که میکوشد مخاطب مورد نظر را به گرفتن تصمیم در جهت خرید محصول و یا نوع خدمات اقناع کند. اقناع از نظر این دو، اساس تبلیغ است.
به نظر “دان واتسون[۱۶]” تبلیغات عبارت است از : “برون داده سازمان به صورت ارتباط غیر شخصی و پرداختن از طریق رسانه های مختلف به منظور آگاه سازی یا اقناع بخشی از مخاطبان تشکیل دهنده عامه به عنوان محیط سازمان". این تعریف از دیدگاه سیستمی به تبلیغات پرداخته است. (محسنیان راد، ۱۳۷۹، ۲۶۶ )
احمد روستا تبلیغات بازرگانی را ارتباط و معرفی غیر شخصی محصول یا خدمات از طریق حامل های مختلف در مقابل دریافت وجه برای موسسات انتفاعی وغیر انتفاعی یا افرادی که به خوبی در پیام مشخص شده اند می داند.(روستا و همکاران، ۱۳۷۸، ۳۲۹)
در تعریفی دیگر تبلیغات فن اثرگذاری بر عمل انسانی از راه دستکاری نمود گارها است که ممکن است شکل گفتاری، نوشتاری، تصویری یا موسیقیایی بگیرد.
اما در یک مفهوم کلی تبلیغات، رساندن پیام به دیگران از طریق برقراری ارتباط به منظور ایجاد تغییر و دگرگونی در دانش، نگرش و رفتار مخاطبان دانست.(سورین و تانکارد،۱۴۸،۱۳۸۵)
تبلیغات امروزه در دو زمینه استفاده میشود:
الف) تبلیغات بر سر محصول تولید شده یا خدمات ارائه شده (مانند شرکتهای تولید کنندهی مواد غذایی)
ب) تبلیغات برای افراد (مانند تبلیغات برای انتخابات ریاست جمهوری یک کشور)
تأثیرات تبلیغات را میتوان براساس بازخورد (فیدبک) یافت و ارزیابی کرد که آیا تبلیغات مؤثر بوده است یا نه.( سایت www.mofty.blogfa.com)
۲-۳ توریسم چیست؟
واژه ی"توریسم[۱۷]” از دو بخش تشکیل شده است: از کلمهی تور به معنای گشتن، سفر و مسافرت که ریشه در لغت لاتین"Turns” به معنای دور زدن، رفت و برگشت بین مبدأ و مقصد و چرخش دارد که از یونانی به اسپانیایی، فرانسه و در نهایت به انگلیسی راه یافته است.
و “ایسم[۱۸]” پسوندی است که اشاره به مکتب یا اندیشهای فلسفی، مذهبی، سیاسی، ادبی و… دارد. بنابراین توریسم یعنی مکتبی که پایهی فکری آن سیاحت و گردشگری است (کاظمی، ۱۳۸۵، ۱۴)
توریسم به طور کلی به عنوان مسافرت تفریحی در نظر گرفته می شود. هر چند که در سال های اخیر شامل هرگونه مسافرتی میشود که شخص به واسطه آن از محیط کار یا زندگی خود خارج شود.
جهانگردى واژهاى است فارسى به مفهوم ” جهانگردنده “جهانگردى معادل سیاحت در (عربی) و توریسم در (فرانسه) است. ”سیاحت“ در عربى به معناى زیاد سفر کردن است و سیاح یا معادل فارسى آن، جهانگرد، کسى است که زیاد سفر مىکند. اما در زبان رایج فارسی، از نظر کمّی، تفاوتى میان جهانگردى و مسافرت یا سفر وجود دارد. یعنى اغلب فارسىزبانان جهانگردى را مترادف با زیاد سفر کردن مىدانند، در حالى که واژههاى ”سفر و مسافرت“ به سفرهاى کوتاهمدت دور یا نزدیک نیز مربوط مىشود.
کلمات توریست و توریسم اولین بار به صورت رسمی در سال ۱۹۳۷ توسط اتحادیه ملل استفاده شد. توریسم سازمان یافته در حال حاضر یک صنعت بسیار مهم در تمام جهان است. قسمت عمده اقتصاد ملی در بعضی از کشورها به شدت به توریسم وابسته است. اغلب توریستها بیش از هر چیز به آب و هوا ، فرهنگ و طبیعت مقصد خود علاقمند هستند.
توریسم نیز ، مانند دیگر فعالیتهای اقتصادی زمانی پدید می آید که عناصر ضروری در کنار هم قرار گیرند و آن را پدید بیاورند. در اینجا سه عنصر وجود دارد:
· اول درآمد متغیر، یعنی پولی که صرف خرید لوازم غیر ضروری میکنیم.
· دوم وقت است، که صرف خرید میشود.
· و آخر سازماندهی را میتوان عنوان کرد که در غالب مسکن و تسهیلات و وسائل نقلیه نمود پیدا میکند.
توریسم دسته جمعی تا زمانی که دو چیز پدید نیامده بود، توسعه نیافت:
یکی از ارگانهای حساس که نقش تعیین کننده برای رسیدن به اهداف بالا را دارد، رادیو و تلویزیون است که به خاطر سطح پوشش و قدرت تأثیر بخش اش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. همین دستگاه بود که در نظام وابسته و استعماری گذشته این سرزمین، مبلغ فرهنگ استعماری و نظام منحط غربی بود و با حیطه نفوذ وسیع خویش می رفت تا جامعه ای خودباخته و مصرفی را پایه گذاری نماید.رادیو تلویزیون در نظام جمهوری اسلامی می تواند و می باید، با طرد ارزش های منحط و پوسیده طاغوتی و طرح ارزشهای متعالی اسلامی در جهت رهانیدن انسان از بندهای شیطانی همت گمارد و به گفته امام به دانشگاهی بزرگ تبدیل شود.
در ایفای این نقش حساس،مقدمه قانون اساسی چنین رهنمود می دهد.«وسائل ارتباط جمعی ( رادیو تلویزیون) باید در جهت روند تکاملی انقلاب اسلامی و در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرد و در این زمینه از برخورد سالم اندیشه های متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلتهای تخریبی و ضد اسلامی جداً پرهیز کند.اصل یکصد و هفتاد و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تامین گردد.نصب و عزل رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با مقام رهبری است و شورایی مرکب از نمایندگان رییس جمهور و رییس قوه قضاییه و مجلس شورای اسلامی (هر کدام دو نفر) نظارت براین سازمان خواهد داشت . خط مشی و ترتیب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معین میکند.[۱۹۵]»
«صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می باید از طریق دادن آگاهیهای مکتبی، سیاسی و اجتماعی و ایجاد احساس مسئولیت در مردم و افشای توطئه ها و نقشه های دشمنان داخلی و خارجی انقلاب در جهت حفظ و تداوم انقلاب تلاش نماید و زمینه را برای رشد و شکوفایی استعدادها و باروری خلاقیت های انسان تا مرز خلیفه اللهی آماده نماید. رسالت ارشادی و پیامبرگونه این رسانه عمومی، حضور فعال در کلیه جریانات اجتماعی و ایجاد روحیه امید و اعتماد در جامعه است. همچنانکه باید واقعیت های تلخ و خطراتی که امت را تهدید می کند پیشگویی کرده و به موقع هشدار دهد مردم را به سوی خیر و کمال مطلق دعوت نموده و در تنگناها و مشکلات راهگشای روشنی بخش باشند.
بدیهی است که صدا و سیما هرگز نباید خود را مرجع حل مشکلات قلمداد نماید، بلکه تنها با ایفای نقش ارشادی و آگاهی دهنده، زمینه ساز حرکتی شتاب گیر و انقلابی در متن جامعه اسلامی باشد. در این راه باید کلیه رویدادها و وقایع را آنگونه که هست به اطلاع مردم رساند و با بهره گیری از خلاقیت های هنری و اندیشه های پربار به آموزش فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، علمی، فنی و هنری و بالا بردن سطح آگاهی و دانش جامعه بپردازد. همچنین با ارائه اندیشه و فرهنگ اسلامی در سطح جهانی صدور انقلاب را عینیت بخشد. رسالت دیگر این رسانه پاسخگویی به نیازهای تفریحی جامعه و بارور ساختن اوقات فراغت عمومی از طریق اجرای برنامه های سالم تفریحی است. تا در سایه شادابی تن و روان سلامت و آرامش فکری جامعه تأمین گردد.[۱۹۶]»
از بسیاری جنبهها، صدا و سیما قدرتمندترین رسانه و نهاد آموزشی–فرهنگی در ایران بهشمار میرود. این سازمان علاوه بر تملک و کنترل رادیو و تلویزیون، مالک شرکت فیلمسازی سیما فیلم است؛جشنوارههای فیلم، موسیقی و هنری برگزار میکند؛کتاب، روزنامه و مجله منتشر میکند و از دانشگاه صدا و سیما به عنوان یک بازوی آموزشی بهره میگیرد.
فعالیتهای صدا و سیما به مرزهای ایران محدود نیست و در کشورهای مختلف جهان دارای تشکیلات است.سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به مثابه دانشگاه عمومی و با بهرهگیری از هنر فاخر و سمتدهی مؤثر و کارآمد آن،از طریق کانالهای رادیویی و تلویزیونی و برخوردار از رسانههای مجازی(شبکههای رایانهای و اینترنتی)و مکتوب،با تولید و پخش برنامه های متنوع آموزشی، خبری و اطلاع رسانی،سرگرمی و تفریحی و…،در حوزه استانی ،ملی،منطقهای و جهانی،با مخاطبان گسترده اعم از ایرانیان داخل وخارج از کشور،فارسی زبانان آسیای میانه و شبه قاره،مسلمانان جهان و دیگر شهروندان جامعه جهانی ، مأموریت"مدیریت و هدایت فرهنگ و افکار عمومی جامعه"را بر اساس “اهداف کلان” زیر بر عهده دارد:
۱ـ تعمیق و ارتقای معرفت و ایمان روشنبینانه، اخلاق فاضله و رفتار دینی خالصانه آحاد جامعه و حفظ و اعتلای فرهنگ و هویت ایرانی ـ اسلامی.۲ـ ریشهدار کردن شناخت و باور عمومی به ارزشها و بنیانهای فکری انقلاب و نظام اسلامی و ولایت فقیه.۳ـ مصونیت بخشیدن به اذهان عمومی جامعه در قبال تأثیرپذیری از موج مخرب تهاجم فرهنگی و فکری بیگانه به ویژه سکولاریزم،گرایشهای الحادی و مادی و فرهنگ لیبرالیزم غربی.۴ـ افزایش باور عمومی نسبت به اصالت و پایگاه مردمی و کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج از کشور.۵ـ ایجاد انگیزه ملی، همگرایی و همکاری عمومی در جهت افزایش اقتدار، وحدت و امنیت ملی.۶ـ ایجاد امید،نشاط وخودباوری ملی در جهت نهضت نرمافزاری و تولید علم و رشد و توسعه فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و اقتصادی کشور.۷ـ روشنگری همه جانبه در خصوص استعمار فرانو و ایجاد همگرایی و همبستگی عمومی در میان مسلمانان جهان در راستای حفظ منافع جهان اسلام و مقابله با تبلیغات مخرب رسانههای بیگانه در جهت تضعیف چهره اسلام و نظام جمهوری اسلامی در سطح برون مرزی.
در ایفای مأموریت فوق اهمّ اصول و ارزشهای حاکم بر رسانه ملی عبارتند از :۱ـ حاکمیت ارزشهای ایرانی، اسلامی و انقلابی بر تمامی سیاستگذاریها، برنامهریزیها و تولیدات .۲ـ امین نظام و مورد اعتماد مردم و پل ارتباطی مستحکم میان آحاد جامعه و مسئولان نظام و تسهیلکننده رابطه همدلانه و صمیمانه مردم و دولت .۳ـ توجه به نیاز، مصلحت و میل مخاطب در امر سیاستگذاری و برنامهسازی.۴ـ رعایت اصول و ارزشهای حرفهای، فنی، هنری و کارشناسی در تولید برنامهها.۵ـ رعایت بیطرفی در حوزه رقابتهای سیاسی جناحهای درون نظام و حاکمیت مصالح نظام و مردم در این حوزه.۶ـ احترام به فرهنگ اقوام و طوایف مختلف موجود در کشور و پرهیز از هر گونه تعریض قومی، مذهبی و دینی در راستای حفظ وحدت، یکپارچگی و انسجام ملی.۷ـ توجه به تمامی آحاد جامعه به عنوان مخاطبان رسانه ملی شامل اقشار،اقوام،جنسیت،طبقات سنی وگروههای تحصیلی مختلف.۸ـ پاسداری از خط و زبان فارسی و میراث کهن فرهنگ اسلامی ـ ایرانی و تاریخ کهن ایران زمین .۹ـ رعایت آزادی بیان و نشر افکار و تضارب آراء، با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور. ۱۰ـ حامی دیانت و معنویت، صلح و نوع دوستی، عدالت و برابری و حمایت از مستضعفان و امت اسلامی در عرصه جهانی.[۱۹۷]
دراجرای اصل یکصد و هفتاد و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سایر اصول قانون اساسی که به رسانه های گروهی(رادیو و تلویزیون)اشاره دارد و همچنین قانون اداره صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مصوب هشتم دی ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و نه،مجلس شورای اسلامی،اساسنامه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را تصویب می کند.
طبق ماده ی یک این اساسنامه، سازمان به موجب قانون اداره صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران،سازمانی است مستقل و زیرنظر قوای سه گانه کشور که بر طبق قانون اداره صدا و سیمای جمهوری اسلامی، قانون خط مشی و مفاد این اساسنامه اداره می شود.
در فصل دوم اساسنامه، هدفها و وظایف و اختیارات این سازمان به شرح زیرآمده است
هدف اصلی سازمان به عنوان یک دانشگاه عمومی،نشر فرهنگ اسلامی، ایجاد محیط مساعد برای تزکیه و تعلیم انسان و رشد فضایل اخلاقی و شتاب بخشیدن به حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در سراسر جهان میباشد . این هدفها در چهارچوب برنامه های ارشادی، آموزشی، خبری و تفریحی تامین می گردد. مشروح هدفها و برنامه های سازمان در زمینه های گوناگون در خط مشی و اصول برنامه های سازمان مصوب مجلس شورای اسلامی ذکر شده است .(ماده ۹)
به منظور بهره برداری بیشتر از امکانات موجود سازمان و شناسایی و جذب استعدادهای هنری موجود جامعه،سازمان میتواند با هماهنگی وزارت ارشاد اسلامی،به تشکیل واحدها و گروهای فرهنگی،هنری،تحقیقاتی و نیز تاسیس سالنهای نمایش و ایجاد نمایشگاهها اقدام کند.(ماده ۱۰)
سازمان باید از طریق تولید برنامه های مفید رادیو تلویزیونی وعرضه آن در سطح جهانی به گسترش مبادلات و ارتباطات بین المللی با رعایت موازین اسلامی اقدام کند.(ماده ۱۱)
به منظور تامین نیروی انسانی موردنیاز در رشته های هنری و تخصصهای فنی، سازمان موظف است به تکمیل و گسترش دانشکده صدا و سیمای جمهوری اسلامی در حد نیاز بپردازد.(ماده ۱۲)[۱۹۸]
در قانون خط مشی کلی و اصول برنامه های سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران آمده است:نظر به این که خط حاکم بر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران باید با توجه به اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران و نقش این رسانه همگانی تعیین شود، مواد زیر به عنوان اصول عام و کلی خط مشی این سازمان اعلام می گردد.
ماده ۱ - حاکمیت اسلام بر کلیه برنامه ها و پرهیز از پخش برنامه هایی که مخالف معیارهای اسلامی باشد.
ماده ۲ - حاکمیت روح انقلاب و قانون اساسی بر کلیه برنامه ها که در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی متبلور است.
ماده ۳ - تحقق بخشیدن به بینش مقام رهبری به عنوان ولی فقیه در تمامی ابعاد آن در برنامه های رادیو و تلویزیون در جهت اجرای اصول یاد شده.
ماده ۴ - زمینه سازی برای رسیدن به خودکفایی و تحقق کامل سیاست مستقل نه شرقی، نه غربی در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی آن در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی.
ماده ۵ - صدا و سیما باید به مثابه یک دانشگاه عمومی به گسترش آگاهی و رشد جامعه در زمینه های گوناگون مکتبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کمک نماید.
ماده ۶ - ارج نهادن به حیثیت انسانی افراد و پرهیز از هتک حرمت آنان طبق ضوابط اسلامی.
ماده ۷ - صدا و سیمای جمهوری اسلامی متعلق به تمامی ملت است و باید منعکس کننده زندگی و احوال تمامی اقوام و اقشار مختلف کشور باشد. بدیهی است که در این میان تکیه اصلی باید بر اکثریتهای اعتقادی ( مسلمانان)، اقتصادی ( مستضعفان) و سنی ( کودکان و نوجوانان) باشد.
ماده ۸ - به موجب آیه شریفه ” واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا"، حرکت کلی صدا و سیما باید در جهت وحدت، الفت، و انسجام هر چه بیشتر جامعه و برحذر داشتن مردم از پراکندگی و تفرقه باشد.
ماده ۹ - پذیرش انتقادات و نظرات سازنده مردم و ایجاد رابطه متقابل با جامعه و منظور داشتن این وسیله به صورت جزیی از کل نظام اجتماعی جهت غنی کردن برنامه ها و نفی تأثیر یک جانبه.
ماده ۱۰ - سازمان موظف است به منظور نفوذ در اندیشه و احساس جامعه، پیام خود را حتی الامکان با بهره گرفتن از بیان غیر مستقیم و در قالب های جذاب و هنری، متناسب با احوال و روحیات اقشار مختلف جامعه عرضه نماید.
ماده ۱۱ - تلاش در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای انسانی و بارور ساختن خلاقیتهای فکری و هنری.
ماده ۱۲ - تقویت روحیه امید، اعتماد، تلاش، ایثار و استقامت در جامعه و توجه به نیازهای معنوی و روحی مردم.
ماده ۱۳ - گسترش و توزیع عادلانه پوشش صدا و تصویر با توجه به اولویت های فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی.
ماده ۱۴ - زمینه سازی برای سرعت بخشیدن به اجرای برنامه های قوای سه گانه کشور.
ماده ۱۵ - صدا و سیمای جمهوری اسلامی،زبان گویای ملت و چشم و گوش حساس کشور است؛از این رو وظیفه دارد خواستها، نیازها و مشکلات مردم را به اطلاع مسئولین برساند و مردم را در جریان کامل فعالیتها، برنامه ها، پیشرفتها و مشکلات نهادهای قانونی کشور قرار دهد و در جهت برقراری تفاهم و ارتباط هر چه عمیقتر مسئولین و اقشار مختلف مردم تلاش نماید.
مسائل خبری
ماده ۱۹ - در کلیه برنامه ها به ویژه اخبار، مسائلی که حاوی نکات زیر باشد، قابل پخش نیست. الف - جزء اسرار نظامی، سیاسی، اقتصادی کشور محسوب شود و یا بر اثر انتشار، مورد سوء استفاده دشمن قرار گیرد.ب - تهمت به نهادها و ارگانهای رسمی کشور و گروه ها و جمعیت ها و احزابی باشد که طبق قانون احزاب فعالیت آنها قانونی است.ج - پخش آن موجب فساد اخلاق و هتک حرمت جامعه گردد ” ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا…"د - انتشار آن موجب لطمه زدن به احساسات دینی، وحدت ملی و ایجاد تشنج در جامعه گردد. ه - برای گروه های منحرف و ضد انقلاب جنبه تبلیغی داشته باشد. و - به روابط دوستانه با کشورهای برادر و دوست لطمه وارد کند یا موجب اخلال در روابط خارجی ایران گردد.
ماده ۲۰ - تلاش در جهت کسب اخبار و اطلاعات صحیح جهانی و رهایی از انحصار خبری خبرگزاریهای صهیونیستی و امپریالیستی جهانی.
مسائل عقیدتی
ماده ۲۱ - بالا بردن سطح بینش اسلامی مردم و آشنا ساختن اقشار مختلف جامعه با اصول مبانی و احکام اسلام به شیوه ای رسا و بدون ابهام.
ماده ۲۲ - تبلیغ و اشاعه فرهنگ اصیل اسلامی با بهره گیری از دیدگاه های روحانیت آگاه دانشمندان حوزه های علمیه و اسلام شناسان وارسته.
ماده ۲۳ - کوشش در جهت گسترش فرهنگ غنی اسلام و انقلاب اسلامی در منطقه و جهان از طریق تولید برنامه های مفید و عرضه آن در سطح جهانی.
ماده ۲۴ - معرفی فلسفه، عرفان و حقوق اسلامی و نقد و بررسی مکاتب مشابه در جهان.
ماده ۲۵ - تشکیل جلسات مناظره و احتجاج و برخورد سازنده با صاحبان مکاتب و اندیشه های غیر اسلامی و انحرافی بر اساس آیه شریفه ” ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن".
ماده ۲۶ - روشن کردن اذهان عمومی نسبت به بدعت ها و انحرافات عقیدتی به موجب روایت ” اذا ظهرت البدع فصلی العالم ان یظهر علمه والا فعلیه لعنه الله".
فصل چهارم - برنامه های فرهنگی
ماده ۲۷ - تلاش برای جایگزینی نظام ارزشی اسلام به جای نظام ارزشی شرق و غرب و مبارزه با عوارض و آثار باقیمانده فرهنگ طاغوتی.
ماده ۲۸ - تلاش در جهت تسریع انقلاب فرهنگی و بازگشت به هویت اسلامی خویش.
ماده ۲۹ - کوشش در ایجاد محیط مساعد برای تعالی انسان و رشد فضائل اخلاقی تزکیه نفس و بسط معنویت در جامعه.
ماده ۳۰ - شناخت و معرفی ادبیات و هنر پویا و خلاق در فرهنگ اسلامی و سایر فرهنگها و نقش مؤثر آنها در تحولات و دگرگونیها و رشد انسان و جامعه.
ماده ۳۱ - برقراری مناسبات فرهنگی دو جانبه برنامه های رادیو تلویزیونی با کشورهای دیگر بر پایه حفظ استقلال.
ماده ۳۲ - تلاش برای اشاعه و معرفی هنر متعهد و مردمی و تغییر هنر مبتذل به هنر متعهد و انقلابی که پاسخگوی نیاز فطری انسان باشد.
ماده ۳۳ - بالا بردن سطح دانش عمومی و تشویق و ترغیب به علوم و تکنولوژی متناسب با رشد جامعه و معرفی آنها به ویژه سیستمهای ساده علمی در کشور.
ماده ۳۴ - تقویت انگیزه های ابتکار و خلاقیت در مردم از طریق تشویق محققان و مخترعین و نمایش ابتکارات و اختراعات آنان.
ماده ۳۵ - اجرای برنامه های تفریحی سالم و شادی آفرین به منظور بارور ساختن اوقات فراغت مردم و تأمین شادابی و سلامت تن و روان.
ماده ۳۶ - اولویت دادن به ورزشهایی که علاوه بر سلامتی جسم نقش مقدماتی برای تمرینهای رزمی و آمادگیهای دفاعی دارد.
آثاری که در موضوعات ارتباط با بیگانگان و یا همزیستی و حقوق اقلیتها از نگاه دینی نوشته شدهاند نیز پیشینه این تحقیق بهشمار میروند. در میان اینگونه آثار مجموعه مقالات «دین و همزیستی مسالمتآمیز»،[۳۶۷] «مبانی همزیستی اجتماعی در اسلام»،[۳۶۸] «اسلام و همزیستی مسالمتآمیز»[۳۶۹] اشاره کرد. اثر اخیر از این جهت حائز اهمیت است که راهبردهای همزیستی در ابعاد معرفتی، اخلاقی و سیاسی را در فصول جداگانه به تفصیل بررسی کرده است.
شاید مهمترین اثر در زمینه جهانگردی، کتابی باشد که از سوی بوستان کتاب تحت عنوان «جهانگردی در فقه و تمدن اسلامی» منتشر شده است. این کتاب که از سوی جمعی از نویسندگان به رشته تالیف درآمده است، نگاهی نسبتا جامع به جهانگردی از منظر اسلامی دارد. هفت فصل از این کتاب با عنوانهای «گردشگری در قرآن»، «اصل نخستین در برخورد با غیرمسلمانان»، «بازدید جهانگردان غیر مسلمان از مکان های مقدس»، «زنان و محدودیتهای جهانگردی»، «آمد و شد با جهانگرد غیرمسلمان»، «حقوق گردشگران غیرمسلمان در کشورهای اسلامی»، «نگاهی به جهانگردی در تمدن اسلامی»، «گردشگری در سیره معصومان و ابرار» و «فقیهان جهانگرد» پیوندی نزدیک با رویکرد پژوهش حاضر به ارتباطات میان فرهنگی دارد.
این کتاب مجموعه مقالات است و همین امر سبب شده انسجام کافی در میان فصول وجود نداشته باشد. رویکرد پژوهش، جز در بررسیهای مفهومشناختی، کاملا فقهی است و به دلالتهای فرهنگی بحث توجه نکرده است.
جهانگردی مشترک موسی و خضر ع بهعنوان دو گردشگر ناهمگون تلقی شده به از سختیهای درک متقابل اشاره میشود.[۳۷۰] در صفحاتی از نفی سبیل بهعنوان قاعده حاکم بر روابط مسلمان با غیر مسلمان و از جهانگردی به عنوان بستر ابلاغ دینی[۳۷۱] بحث شده و در صفحاتی به اصول حاکم بر روابط (اصل اعتقاد به کرامت ذاتی انسان، اصل نفی سلطه، اصل پایبندی به پیمانها، پرهیز از خیانت) اشاره کرده است. احسان و نیکی، دستی با غیرمسلمانان، خودداری از برخوردهای توهینآمیز، حفظ روابط عاطفی و انسانی با فامیلهای غیرمسلمان مصادیقی از روابط انساندوستانه با غیرمسلمانان معرفی شده است.[۳۷۲] با این همه در حدود ۴۰ صفحهای که با عنوان گردشگری در سیره معصومان علیهم السلام و ابرار بحث کرده، جز تاکید بر اصل جواز گردشگری و پسندیده بودن آن هیچ نکته رفتاری برای امروز مسلمانان برداشت نکرده است.
کتاب «مدیریت گردشگری و وجهه ملی درجمهوری اسلامی ایران»،[۳۷۳] فصل سومش را به ارتباطات و گردشگری اختصاص داده و ارتباطات میانفرهنگی را بستر شناخت و تحلیل گردشگری تلقی کرده و در فصل پنجم به گردشگری بهعنوان ارتباطی میانفرهنگی پرداخته است.. نویسنده از زبان جیلز و واتسون[۳۷۴] بر این نکته تاکید میکند که، کاربرد اصلی و امروزین ارتباطات میانفرهنگی، «ایجاد مهارت کمک به افرادی است که از فرهنگهای مختلف تلاش در برقراری ارتباطات موثر با دیگران دارند.» زیرا اصولا شهروندان قرن ۲۱ باید بیاموزند که دنیا را از میان چشمان، قلبها و ذهنهای دیگر مردمان هم ببینند.[۳۷۵] بههمین دلیل یکی از صاحبنظران اصلی این حوزه معتقد است بیشتر پیشینه متداول ارتباطات میانفرهنگی حاوی رویکردهای آموزش مهارت و مبتنی بر سه ویژگی است: «دانش و شناخت افراد از فرهنگهایی که با آن سر و کار دارند؛ انگیزهی کافی برای برقراری ارتباطات موثر؛ و مهارتهای ارتباطی متناسب و کارامد.».[۳۷۶] مهمترین مزیت این اثر در فصل سوم ارائه جمعبندی مناسب از نظریههای میانفرهنگی است. در فصل پنجم از تاریخچه و نحوه ورود نگاههای فرهنگی به گردشگری بحث میشود.
آثاری که در قلمرو دیپلماسی عمومی و بهویژه دیپلماسی فرهنگی به رشته تحریر درآمدهاند نیز بهصورت غیرمستقیم میتوانند پیشینهای برای پژوهش حاضر قلمداد شوند. از این آثار میتوان به «حج: تجلی معنویت و کانون دیپلماسی فرهنگی جهان اسلام» نوشته ابراهیم حاجیانی[۳۷۷] اشاره کرد که کارکردهای حج در تبادل فرهنگی از رهگذر تعاملات حاجیها را بررسی کرده است. ارتباطات حاجیها در موسم حج در یک تعریف، نوعی از ارتباط میانفرهنگی است.[۳۷۸] عمده مباحثی که در کتاب دیپلماسی فرهنگی سیدرضا صالحی امیری و سعید محمدی[۳۷۹] آمده است به نوعی با مباحث ارتباط میانفرهنگی پیوند دارند. در واقع بخش قابلتوجهی از ارتباط میانفرهنگی امروزه در قالب دیپلماسی فرهنگی صورت شکل میگیرد. علاوه بر این که موفقیت در عرصه دیپلماسی فرهنگی، برقراری ارتباطات میانفرهنگی را تسهیل میکند. اما از آنجا که رویکرد عمده آثاری از این سنخ در ارتباط با تلاشهای دولتها بوده،[۳۸۰] از آوردن آنها در پیشینه صرفنظر شد.
تعدادی مقاله نیز در ارتباط با این موضوع نوشته شده که مهمترین آنها درآمدی بر نظریه ارتباط میانفرهنگی نوشته علی سلیمی است. این مقاله بهویژه از نقطه نظر روشی قابل استفاده است. اشاره به این نکته هم لازم است که آثاری که در حوزه حقوق اقلیتها از منظر اسلام و یا ارتباط با بیگانگان و نیز همزیستی مسالمتآمیز به رشته تحریر درآمدهاند میتوانند در شمار پیشینه این پژوهش قرار گیرند که عمده آنها در لابلای تحقیق ملاحظه شده و مورد استفاده واقع شدهاند.
فصل سوم: روششناسی
آهنگ فضای ملکوت نمایید و در آسمان قدس لاهوت به پرواز در آیید و اگر در پی رسیدن به اسباب رشد هستید، ابزار خیال و وهم را کنار نهاده و به ریسمان قرآن چنگ زنید؛ زیرا آنان که از این دستاویز بریدند دچار نابودی و شکست شدند و در نگاه اهل بصیرت از ارزش افتادند[۳۸۱]
مجموعه مرحله بهمرحله انجام یک فعالیت که سبب ایجاد اثر میشود را روش مینامند. روش، یک خطمشی معقول و منظم برای رسیدن بهیک هدف معین است.[۳۸۲] راهی که یک دانشمند برای معلوم کردن یک مجهول طی میکند با سختیها و زحمتهایی همراه است. عمده این سختیها و زحمتها مربوط به پیچیدگیهای راه است. کوشش «روششناسی» بر این است که به همان اندازه که «رفتنِ» راه سخت است، «ارائه» آن آسان باشد؛ یعنی زبان آسانی برای توضیح کارِ سختی که انجام دادهایم داشته باشیم… این امکان وجود دارد که با یک زبان ساده و قابلفهم، «راه» رفتهشده را به افراد دیگر نشان دهیم تا آنها بتوانند ادامه آن را طی کنند و این همان «روششناسی» است.[۳۸۳]
۳-۱- بررسی رویکردهای روشی موجود
ارتباطات میانفرهنگی تحتتاثیر بسیاری از شاخههای علوم اجتماعی همچون انسانشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، ارتباطات، جامعهشناسی و فلسفه قرار گرفته است[۳۸۴] و بههمین دلیل دانشمندان صاحبنظر، ارتباطات میانفرهنگی را دارای ویژگی میانرشتهای میدانند. همانطور که ارتباطات میانفرهنگی ترکیبی از رشتههای علوم اجتماعی است بههمین تناسب پژوهشهای این حوزه از روشهای متعدد متاثر شده است. لکن بهعنوان یک واقعیت، الگوی کامل برای روشهای تحقیق ارتباط میانفرهنگی وجود ندارد.[۳۸۵] انسانشناسان از روش مشاهده و مصاحبه بهعنوان یک روش کیفی برای جمع آوری اطلاعات دست اول استفاده می کنند، روانشناسان بر اعداد کمی و تحلیل دقیق دادهها بهعنوان قابل اعتمادترین روش تاکید میکنند، زبانشناسان بر دادههای زبانی که در فرایند ارتباطات میانفرهنگی ظاهر میشود تکیه میکنند، دانشمندان ارتباطی هم بر نظریههایی درباره ارتباطات میانفرهنگی علاقه دارند.
دانشمندان این حوزه توصیه میکنند که در ارتباطات میانفرهنگی از روشهای متعددی استفاده شود تا اطلاعات کاملتری بدست آید و چون روش خاصی وجود ندارد از ظرفیت همه روشهای کیفی و کمی علوم اجتماعی میتوان استفاده کرد.
بین سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۳ در چین بیش از ۱۱۰۹ مقاله با موضوع ارتباطات میانفرهنگی در ۵۳۶ نشریه چاپ شده است. در بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ در ۱۱ نشریه معتبر بینالمللی ۳۶۸ مقاله در ارتباط با موضوع میانفرهنگی چاپ شده است. بیشتر این مقالات که با اهداف آموزشی و ارتقای مهارتهای ارتباط میانفرهنگی نوشته شدهاند از روش تجربی کمی استفاده کردهاند.
براساس مطالعاتی که یک دانشمند چینی روی ۳۶۸ مقاله در ۱۱ نشریه معتبر بینالمللی انجام داده است،[۳۸۶] تحقیقات حوزه ارتباطات میانفرهنگی در دو بعد تجربی و غیر تجربی انجام میشود. پژوهشهای تجربی به فعالیتهایی اشاره دارد که در آن پژوهشگر پدیدههایی را مشاهده میکند و به شیوهای آنها را تفسیر میکند و سپس این تفسیر را برای دستیابی به یک تصمیم یا تعمیم آن درباره تحقیق بهکار میگیرد. در زمینه ارتباطات میانفرهنگی مستلزم این است که محققان مشاهده کنند که چگونه مردمانی با زمینههای فرهنگی گوناگون در ابعاد کلامی و غیر کلامی با همدیگر تعامل میکنند و نتایج بهدست آمده را بهشیوهای تفسیر کنند که در این حوزه معنادار باشد.[۳۸۷]
بهطو کلی، با مرور آثار موجود، با پنج رویکرد برای مطالعه ارتباطات میانفرهنگی مواجه میشویم که عبارتند از: رویکرد علوم اجتماعی یا رویکرد(کارکردگراها)، رویکرد تفسیری، رویکرد انتقادی و رویکرد دیالکتیکی. این رویکردها بر تصورات گوناگونی از ماهیت انسان، رفتار انسان و ماهیت دانش استوار شدهاند. هر کدام در یک شیوه منحصر بهفرد به فهم ما از رابطه میانِ فرهنگ و ارتباطات کمک میکنند گرچه هر کدام دارای محدودیتهایی هستند.
شواهد حاکی از آن است که یک تغییر پارادایمی یا دستکم توسعهای از سنت پژوهشی پوزیتویستیِ صِرف بهسوی تحقیقات کیفی روی داده است. اگر مسلم فرض کنیم که رشتههایی مانند روانشناسی و جامعهشناسی قویا به سنت کمی وفادارند، زبانشناسان و انسانشناسان بیشتر با رویکردهای تفسیری آشنایی دارند. امروزه توجه به ماهیت تفسیری و برساختی کنش اجتماعی(پدیدارشناسی، کنش متقابل نمادین، برساختگرایی اجتماعی و روششناسی مردمنگارانه) غلبه دارد.
این رویکردها از لحاظ پیشفرضشان درباره رفتار انسانی، اهداف پژوهشی، مفهومسازی از فرهنگ و ارتباطات و نیز روششناسی ترجیحی از همدیگر متفاوتند. یک دانشجوی فرهنگ و ارتباطات ممکن است خود را در مقام یک پژوهشگر درباره مسائل ارتباط میانفرهنگی نبیند اما این نکته اهمیت دارد که از فرضیههای موجود در پس هر کدام از این روششناسیها آگاه باشد. باید دید که این رویکردها چه فرضیهای درباره فرهنگهای دیگر و الگوهای ارتباطی آنان را تقویت یا تضعیف میکنند.
۳-۱-۱- رویکرد علم اجتماعی(پوزیتویستی)
رویکرد علوم اجتماعی که به رویکرد کارکردگرایی هم معروف است، بر مطالعات روانشناسی و جامعهشناختی مبتنی است. این رویکرد به قابلتوصیف بودن واقعیت خارجی و همچنین قابل پیشبینی بودن رفتار انسانی تاکید دارد. هدف محققان توصیف و پیشبینی رفتار است. محققانی که این رویکرد را در پیش میگیرند اغلب با بهره گرفتن از روشهای کمی و ارائه پرسشنامه یا مشاهده موضوع، به گردآوری داده دست میزنند. در نظر پژوهشگران علوم اجتماعی فرهنگ، متغیری است که میتوان آن را اندازه گرفت. در این نگاه فرهنگ، بر ارتباطات تاثیر میگذارد بههمان شیوهای که ویژگیهای شخصیتی بر آن تاثیر میگذارند. بنابراین هدف اینگونه پژوهشها مشخصاً پیشبینی این است که چگونه فرهنگ بر ارتباطات تاثیر میگذارد. مارتین و ناکایاما، ویلیام گودیکانست را در این گروه قرار میدهند چون گودیکانست در بررسی نحوه مواجهه افرادی از فرهنگهای مختلف، به خصوصیات و جهتگیریهای فرهنگی آنان از نظر فردگرا یا جمعگرا بودن توجه میکند و بدین نحو رفتارهای آنان را قابل پیشبینی میداند.[۳۸۸]
دانشمندان اجتماعی به پیشبینی رفتار انسانی علاقه دارند و هرکدام از نظریهها تلاش میکنند تا از طریق تاکید بر جوانب گوناگون فرایند و نیز نکات مختلف این فرایند تعامل ارتباطات میانفرهنگی را پیشبینی کنند. در تمرکز بر روی اولین برخورد با دیگران، گودیگانست در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۵ نظریه خود را بسط داد تا نقش اضطراب و نااطمینانی در ارتباط افراد با اعضای فرهنگ میزبان را در هنگام ورود به فرهنگ جدید تبیین کند. براساس نظریه گودیکانست سطح مطلوبی از نااطمینانی و اضطراب، افراد را برای درگیرشدن در یک تعامل موفقیتآمیز برمیانگیزد. همینطور نظریه تینگ تومی درباره حفظ وجه و آبرو در این گروه جای میگیرد. تینگ تومی هم در بررسی نحوه حفظ وجه و آبرو به فردگرایی یا جمعگرایی فرهنگها توجه میکند. بهعنوان مثال او میگوید آمریکاییها تلاش میکنند آبروی خود را حفظ کنند در حالی که برای ژاپنیها و کرهایها حفظ آبروی دیگران هم مهم است. [۳۸۹]
بسیاری از مطالعات علوم اجتماعی بدنبال این هستند که چگونه سبکهای ارتباطی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. دین بارنولد،[۳۹۰] پژوهشگری شناخته شده در ارتباطات میانفرهنگی، سبکهای ارتباطی ژاپنیها و آمریکاییها را مطالعه کرده و به چند تفاوت دست پیدا کرده است؛ از جمله اینکه چگونه اعضای این دو جامعه از طرف مقابل تعریف یا عذرخواهی میکنند. هرچند مردم هر دو کشور بهشکل خیلی ساده عذرخواهی میکنند ولی آمریکایی بیشتر از ژاپنیها از طرف مقابل تعریف و یا عذرخواهی میکنند و علاوه بر آن ژاپنیها ترجیح میدهند کاری انجام دهند درحالی که آمریکاییها مایلاند توضیح دهند.[۳۹۱]
این گونه مطالعات برغم این که در شناسایی تفاوتهای فرهنگی به دانشمندان کمک میکند اما دارای محدودیتهاییاند. بهعنوان مثال، بسیاری از دانشمندان امروزه پی بردهاند که ارتباطات انسانی اغلب خلاقانهتر از آناند که قابل پیشبینی باشند؛ علاوه بر آن واقعیت تنها در واقعیتهای خارجی خلاصه نمیشود لذا ما نمیتوانیم همه متغیرهایی که به ارتباطات ما تاثیر میگذارند را شناسایی کنیم. ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم که دقیقا چرا یک تعامل میانفرهنگی ظاهرا موفقیتآمیز میشود و دیگری نه. دانشمندان همچنین پی بردهاند که برخی از روشهای این رویکرد از لحاظ فرهنگی حساس نیستند و ممکن است پژوهشگران از پدیده و یا افرادی که مورد مطالعه قرار میدهند فاصله زیادی داشته باشند. بهعبارت دیگر، پژوهشگران ممکن است شناخت واقعی از گروههای فرهنگی مورد مطالعه خود نداشته باشند. مثلا تصور کنید ما با بهره گرفتن از رویکرد علوم اجتماعی، مطالعهای را درباره خودافشایی آمریکاییها و الجزایریها انجام میدهیم. بدین منظور پرسشنامهای را میان دانشجویان هر دو کشور پخش میکنیم اما متوجه نیستیم که عدم ترجمه دقیق مفهومِ خودافشایی سبب تصورات متفاوت این دو گروه میشود. برای غلبه به مشکلاتی از این سنخ دانشمندان علوم اجتماعی تدابیری اندیشیدهاند که توسل به ترجمههای متعدد یکی از آنهاست که البته در مواقعی این کار از طریق رایانهها انجام میشود که کارایی لازم را ندارد.[۳۹۲]
در هر حال، بهنظر برخی فرهنگشناسان، «بخش اعظمی از مطالعات اتیک در مورد ارتباطات درونفرهنگی، بازتاب فلسفه: “جهانشمولگرایی فرهنگی” است و هدف اصلی آن تعیین متغیرهای دورنفرهنگی پدیدههای ارتباطی در ابعاد جهانی است».[۳۹۳]
سلطه بلندمدت رویکرد عینگرا و اثباتی بر تحقیقات علوم اجتماعی سبب شده است که مفهوم روش بهطور متعارف و تاریخی عمدتا با این رویکرد تداعی شود بهطوری برخی در واکنش به این تلقی، از عنوان ضد روش برای مقابله با روش اثباتی استفاده میکنند. بهعنوان مثال، محمدپور بهمنظور اجتناب از این تداعی، عنوان کتاب خود را ضد روش گذاشته است و منظور وی روش ضد اثباتی است.[۳۹۴] مخالفت ﺑﺎ اﻟﮕـﻮﺑﺮداری ﻣﻄﻠـﻖ از ﻋﻠـﻮم ﻃﺒﻴﻌـﻲ اﮔﺮﭼﻪ از ﻣﺪتﻫﺎ ﻗﺒﻞ آﻏﺎز ﺷﺪه ﺑﻮد، اﻣﺎ دﻳﻠﺘﺎی آن را در روشﺷﻨﺎﺳﻲ ﺧﻮد ﺑﻨﻴﺎدی ﻧﻮ ﺑﺨﺸـﻴﺪ و ﻓﻬـﻢ را در ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺗﺒﻴﻴﻦ در ﻋﻠﻮم ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑـﺮد و ﺑﺪﻳﻦﮔﻮﻧﻪ ﺑﺮ ﻧﮕﺮش ﭘﻮزﻳﺘﻴﻮﻳﺴﺘﻲ اﻧﺘﻘـﺎدات اﺳﺎﺳـﻲ وارد آورد.[۳۹۵]
بهمرور یک تغییر پارادایمی یا دستکم توسعهای از سنت پژوهشی پوزیتویستی صرف بهسوی تحقیقات کیفی روی داده است. بیتردید، حرکت روششناختی پژوهش از شیوههای کمی به کیفی، معلول فرایند گسترده تغییرات در حوزههای تئوریک علوم انسانی و اجتماعی بوده است.[۳۹۶] امروزه توجه به ماهیت تفسیری و برساختی کنش اجتماعی(پدیدارشناسی، کنش متقابل نمادین، برساختگرایی اجتماعی و روششناسی مردمنگارانه) غلبه دارد.[۳۹۷]
۳-۱-۲- رویکرد تفسیری
رویکرد تفسیری در دهه هشتاد در میان دانشمندان ارتباطات جایگاه خود را پیدا کرد. یک رویکرد تفسیری که ریشه در زبانشناسی اجتماعی دارد، عبارت از قومنگاری ارتباطات است. قومنگارانِ ارتباطات به مطالعات توصیفی الگوهای ارتباطی میان گروههای خاص علاقه دارند. در نگاه پژوهشگران تفسیری، واقعیت نه تنها خارج از انسان قرار دارد، انسانها هستند که واقعیت را شکل میدهند. این پژوهشگران بر این باورند که تجربه بشری از جمله ارتباطات، ذهنی است و رفتار انسانی نه از پیش تعیین شده و نه قابل پیشبینی است. هدف پژوهش تفسیری فهم و توصیف رفتار انسانی است. درحالی که رویکرد علم اجتماعی ارتباطات را متاثر از فرهنگ میداند، تفسیرگراها بر این باور تاکید میکنند که فرهنگ از طریق ارتباطات شکل گرفته و تداوم پیدا میکند.
این سنخ از تحقیقات روشهای کیفی را بهکار میگیرند که ریشه در انسانشناسی و زبانشناسی همچون مطالعات میدانی، مشاهدات و مشاهده مشارکتی دارد. مثال دیگرِ رویکرد تفسیری عبارت از رویکرد بلاغی است که شاید قدیمیترین دانش ارتباطی است که تاریخ آن به یونان قدیم باز میگردد. دانشمندان بلاغی متن یا سخنرانیهای عمومی را در زمینهای که رخ میدهد بررسی و تحلیل میکنند. روانشناسان بینفرهنگی از اصطلاح اتیک و امیک برای تمایز علوم اجتماعی و رویکردهای تفسیری استفاده میکنند.[۳۹۸] این اصطلاحات از زبانشناسی (اتیک از فونتیک[۳۹۹] و امیک از فونمیک[۴۰۰]) به عاریت گرفته شدهاند. عالِم اجتماعی معمولا برای تعمیم در سطح جهانی تحقیق میکند و فرهنگ را بهطور عینی، از نگاه «بیرونیها» مینگرد که از این لحاظ «اتیک» است. در مقابل، رویکرد تفسیری معمولا بر فهم پدیده بهطور ذهنی، از درون یک زمینه یا اجتماع فرهنگی معین تمرکز میکند که در این شیوه «امیک» است. این تحقیقات تلاش میکنند تا الگوها یا نقشهایی که افراد در زمینههای مشخص دنبال میکنند را توصیف کنند. آنها بیشتر علاقه دارند بهجای مقایسههای بینفرهنگی، رفتار فرهنگی را در یک اجتماع توصیف کنند.[۴۰۱] هارولد گارفینگل، مبدع روششناسی قومنگارانه، پیشکسوت این رویکرد است. گارفینگل دانش عرفی اعضای فرهنگ مورد مطالعه را دارای ارزش تحقیق جامعهشناختی میداند.[۴۰۲]
فایده رویکرد تفسیری این است که بهدلیل تاکید بر بررسی ارتباطات در بافت، فهم ژرفانگرانه از الگوهای ارتباطی در اجتماعات معین فراهم میکند. محدودیت این رویکرد به این نکته بر میگردد که در خصوصی ارتباطات میانفرهنگی، تحقیقات زیادی با بهره گرفتن از این رویکرد انجام نشده است. دانشمندان تفسیری بهطور معمول چیزی را که هنگام تماس دو گروه با همدیگر روی میدهد مطالعه نکردهاند. البته مطالعات مقایسهای ناچیزی وجود دارد؛ بهعنوان مثال چارلز برایت ویت[۴۰۳]، قواعد سکوت در ۱۵ جامعه مختلف را مطالعه کرده است. محدودیت دیگر این است که محققان و حتی افراد مورد مطالعه معمولا در بیرون از جامعه مورد مطالعه قرار دارند.[۴۰۴]
نظریه تاثیرگذاری اروین گافمن چارچوب مناسبی را برای مطالعه ارتباطات میانفرهنگی از منظر تفسیری در اختیار پژوهشگر قرار میدهد. بنظر گافمن، ارتباطات در خلأ صورت نمیگیرد بلکه معمولاً در یک فضا[۴۰۵] صورت میگیرد که اروین گافمن از آن با عنوان «صحنه» نام میبرد. پس «صحنه» محیطی است که ارتباط در درون آن انجام میگیرد. فضا دارای دو بخش است: بخشی از آن طبیعی و خارج از کنترل کنشگر است و بخشی از آن قابل کنترل بوده و برای بهبود فرایند ارتباط بازسازی میشود. «پشت صحنه» جایی است که پیام فرست خود را برای ارتباط موفق آماده میکند. برای ارتباط موفق، کنشگر باید تجهیزاتی همانند لباس فرم مناسب را بههمراه داشته و منش رفتاری ویژهای ـ همانند قیافه، نوع نگاه و پردازش چهره ـ را بهنمایش بگذارد.[۴۰۶] گافمن تحت عنوان «مدیریت تأثیرگذاری» اصولی را به کنشگران ارتباطی منتسب کرده و معتقد است کنشگران برای ارتباط موفق معمولاً اصول زیر را بهنمایش میگذارند:
-
- میکوشند لذتهای پنهانیشان را قبل از اجرای نقش و نیز در زندگی گذشتهشان که با ایفای نقش آنها سازگار نیست از چشم مخاطب پوشیده دارند؛
-
- تلاش میکنند خطاهایی را که ضمن آمادگی برای اجرای نقش مرتکب شدهاند و نیز کارهایی را که برای تصحیح این خطاها انجام دادهاند، از دید مخاطبان پنهان سازند؛
-
- لازم میبینند که تنها محصول نهایی کارشان را نمایش دهند و فراگرد را پنهان نگه دارند؛
-
- ممکن است لازم ببینند «کارهای کثیفی» را که برای تهیه محصول نهایی انجام گرفته است، از دید حضار مخفی کنند؛
-
- کنشگران برخلاف واقعیت به مخاطبان چنین وانمود میکنند که به آنها بسیار نزدیکاند؛
-
- تلاش میکنند با تکنیک «هاله پوشی» یعنی محدود ساختن تماس با مخاطب، در چشم آنها حرمتی برای خود فراهم کنند.[۴۰۷]
۳-۱-۳- رویکرد انتقادی
رویکرد انتقادی به مطالعه ارتباط میانفرهنگی تعدادی از پیش فرضهای رویکرد تفسیری را شامل میشود. بهعنوان مثال، پژوهشگرانی که رویکرد انتقادی را بهکار میگیرند به واقعیت ذهنی و عینی باور دارند. آنها همچنین به اهمیت مطالعه در بافتی که ارتباط در آنجا رخ میدهد(یعنی وضعیت، زمینه و محیط) اهمیت میدهند. اما منظور آنها بافت کلان همچون ساختارهای سیاسی و اجتماعیای است که بر ارتباطات اثر میگذارد. آنها همچنین برخلاف دانشمندان اجتماعی و تفسیرگرایان، به بافت تاریخی ارتباط علاقمندند.[۴۰۸] دانشمندان انتقادی به روابط قدرت در ارتباط علاقه دارند. برای آنها تشخیص تفاوتهای فرهنگی در ارتباطات تنها تا جایی که به قدرت مرتبط میشود، اهمیت دارد. در این دیدگاه، فرهنگ در اساس میدان مبارزهای است که تفاسیر مختلف گرد هم میآیند اما همواره نیروی قدرتمند حاکم میشود. هدف مطالعات انتقادی نه تنها فهم رفتار انسان، بلکه همچنین ایجاد تحول در زندگی ارتباطگران روزمره است. آنها تصور میکنند که با گزارش نقش قدرت در وضعیتهای فرهنگی، به افراد کمک میکنند تا در مقابل ستم مقاومت کند.[۴۰۹]
روش مطلوب رویکرد انتقادی تحلیل متنی است که بعضی وقتها در بافتهای اقتصادیِ صنایع فرهنگیِ موجِد این متون انجام میشود. بدین معنا که پژوهشگران عموما بهجای مشاهده یا مشارکت در تعاملات چهره به چهره یا انجام مصاحبهها، «محصولات» فرهنگی همچون رسانهها(تلویزیون، فیلمها، روزنامهها و مانند آن) را بهعنوان صدای قدرتمند در شکلدهی فرهنگ معاصر تحلیل میکنند. [۴۱۰]
از محدودیتهای رویکرد انتقادی این است که بیشتر مطالعات انتقادی بر تعاملات میانفرهنگی چهره به چهره متمرکز نشدهاند در عوض بر اشکال ارتباطی رسانهای مانند برنامههای تلویزیونی، ویدئوها، آگهیهای مجلات و مانند آن تمرکز کردهاند. اینگونه مطالعات نتایج عملی کمتری دارند. بدین معنا که راهنمای عملی برای ارتباطات میانفرهنگی در اختیار ارتباطگران قرار نمیدهد.[۴۱۱] در عین حال نظریات هابرماس و بوبر بهویژه از دریچه فلسفی، چارچوب مناسبی را برای این رویکرد فراهم میکنند.[۴۱۲]
۳-۱-۴- رویکرد دیالکتیکی
مارتین و ناکایاما رویکرد دیالکتیکی را برای تحقیقات در عرصه ارتباطات میانفرهنگی پیشنهاد میکنند. رویکرد دیالکتیکی به ماهیت رابطهای و متناقض ارتباطات میانفرهنگی تاکید میکند که شامل مجموعه متنوعی از دانشهای میانفرهنگی است. نخستین نکته این است که فرهنگها همانند افراد تغییر میکنند. باید توجه داشت که انطباق، ارتباط و سایر الگوهای شناخته شده پویا و دائمالتغییر هستند حتی اگر لحظه معینی مورد بررسی قرار گیرد. دوم، رویکرد دیالکتیکی به جنبه رابطهای مطالعه میانفرهنگی تاکید میکند. یعنی رابطه میان جوانب متنوع ارتباطات میانفرهنگی و بهعبارتی نگاه کلینگر را برجسته میکند. پرسش محوری چنین میشود که آیا واقعا میتوان فرهنگ را بدون فهم ارتباطات و برعکس، فهم کرد. و سوم این که این رویکرد از ظرفیت رویکردهای سهگانه پیشین بهره میبرد. بهعنوان مثال معتقدند با پیشبینی رفتارِ مخاطب بهتر میتوانیم ارتباط خود را مدیریت کنیم(رویکرد اجتماعی) و با اصلاح ذهنیتهای نامتعادل درباره افراد سایر فرهنگها به برابری دست پید میکنیم(رویکرد انتقادی) و با رویکرد تفسیری در تعامل با افرادی از فرهنگ دیگر، فرهنگ خود را ارزیابی میکنیم. محدود شدن به هرکدام از این رویکردها سبب ناکامی در فهم پیچیدگیهای ارتباطات میانفرهنگی در عصر کنونی میشود. [۴۱۳]
۳-۱-۵- رویکرد ارتباطی
رویکرد ارتباطی[۴۱۴] نیز از رهگذر نقد رویکردهای پیش از خود هویت خود را تعریف میکند.[۴۱۵] از ریچارد ایوانف میتوان به عنوان مهمترین چهره این روش نام برد. ایوانف[۴۱۶] بر این نظر است که در حوزه ارتباطات میانفرهنگی سه رویکرد روششناختی مهم وجود دارد. الف) رویکردهای تجربی که با بهره گرفتن از روشهای کمی وکیفی تلاش میکنند فرهنگ را همانطور که هست توصیف کنند. ب) رویکردهای نظری که تلاش میکنند با بهره گرفتن از دادههای تجربی مدلسازی کنند و نتیجه را تعمیم دهند و ج) رویکردهای هنجاری[۴۱۷] ناظر به تلاشهایی در جهت حل مسائل مربوط به وضعیتهای میانفرهنگی است.
رویکردهای تجربی و نظری دادههایی را جمع آوری میکنند و نتیجه را در قالب قوانین جهانشمول تعمیم میدهند. اما این دانش مشخص نمیکند که مشکلات پدیدآمده در ازدواجها و تعاملات تجاری میانفرهنگی چگونه قابلحل هستند. در مقابل رویکرد هنجاری بیش از آنکه مسائل موجود را توصیف کند بهدنبال چارهجویی برای مشکلات ناشی از این موقعیتهاست. نگرانی عمده رویکردهای هنجاری به این مسأله بر میگردد که راه حل های اخلاقی چگونه میتواند مسائل را حل کند؛ با توجه به این که ارزشها و هنجارها در فرهنگهای مختلف متفاوت است.
رویکردهای سنتی درباره اخلاق میانفرهنگی به دو دسته قابل تقسیم است: رویکردهای عامگرا یا جهانشمولگرا که ریشههای اخلاق را در دین، فطرت، تاریخ، عقل و مانند آن جستجو میکنند. این رویکردها عمدتا شکست میخورند چون در خصوص هیچکدام از این منابع اتفاقنظر وجود ندارد. علاوه بر این جهانشمولگراها معمولا تنها فرهنگ خود را جهانی تلقی میکنند. این نگرش بهویژه در فرهنگهای غربی غلبه دارد. این رویکردها دارای ویژگیهایی از قبیل: عینیتگرایی، بنیادگرایی در اخلاق، مدرنیسم، جهانیشدن، و مدل تکخطی توسعه فرهنگی هستند که همه فرهنگها را محکوم به طی فرایند تکخطی توسعه و همگرایی درجهت مجموعهای از ارزشها و هنجارها میداند.[۴۱۸] اما به چه دلیل همه بشریت باید قوانینی را که از سوی یک فرهنگ خاص ارائه میشود بیچون و چرا بپذیرند؟ آیا ادعای جهانشمولی به این معنا نیست که تنها در یک دوره خاص از تاریخ بشر، آنهم در غرب، قوانین عام بدست آمده است؟[۴۱۹] علم، اقتصاد و سیاست غربی جهانشمول نیست بلکه آنها شیوههای خاصی را برای اندیشیدن و عمل ترسیم کردهاند.
در مقابل، رویکردهای هنجاری به اخلاق میانفرهنگی، وجود ارزشها و هنجارهای جهانی را منکرند و ارزشها و هنجارها را به افراد یا گروههای معین منتسب میکنند. فردگرایی اخلاقی، که نمونهای از آن این تصور است که تصمیمات اقتصادی بایستی بر اساس ترجیجات فردی استوار باشد، ادعا میکنند که افراد داوران نهایی ارزشها هستند. چنین چیزی ممکن است در مورد مثلا طعم بستنی قابل قبول باشد ولی در مورد بهداشت و سلامتی، امنیت و اثرات محیط زیستی محصولات صنعتی درست نیست. نسبیگرایی فرهنگی همینطور ادعا میکند که چون گروههای فرهنگی گوناگون دارای ارزشها و هنجارهای متفاوتاند، نمیتوان ارزشها و هنجارهایی را شکل داد که در همه فرهنگها معتبر باشد. این رویکردها دارای ویژگیهای ذهنی، تردید نسبت به اخلاق و نیز پستمدرنیسم، حفظ فرهنگهای محلی و هویتهای قومی و مدل چندخطی برای توسعه فرهنگی و واگرایی نسبت به ارزشها و هنجارها هستند. بهعنوان نمونه، رویکرد پست مدرن به ارتباطات میانفرهنگی ادعا میکند که چون همه ما در «جهانهای متفاوت»[۴۲۰] که بهلحاظ فرهنگی ساخته و پرداخته شدهاند، زندگی میکنیم، هرگونه ادعای بنیادی و جهانشمول در باب دانش، ارزشها یا اخلاق ناممکن است. همه چیز در پیوند با فرهنگی است که در آن ساخته میشود. قرار گرفتن هر کدام از فرهنگها در بافت تاریخی و جغرافیایی معین به این معنی است که هیچ فرهنگی نمیتواند ادعای جهانشمولی داشته باشد. از آنجا که گفتمانها محصول اشکال معینی از زندگی، و لذا در سایر فرهنگها گنگ[۴۲۱] هستند، گفتگوی معنادار بین فرهنگها نیز ناممکن است. در این صورت هیچ نظم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نمیتواند وجود داشته باشد.[۴۲۲]
روشن است که هیچکدام از این رویکردها چارچوب مناسبی برای اخلاق میانفرهنگی ارائه نمیکنند. در حالی که گرایشات جهانشمول هنوز بهطور گسترده در عرصههای سیاست و اقتصاد بینالمللی یافت میشوند، در عرصه ارتباطات میانفرهنگی بیاعتبارند. در عرصه ارتباطات میانفرهنگی تاکید بر بهرسمیت شناختن و حفظ تفاوتهای فرهنگی است. با اینحال نسبیت فرهنگی که در عرصه ارتباطات میانفرهنگی پذیرفته شده است، مسألهساز است. چون نسبیت فرهنگی به این مسأله پاسخ نمیدهد که تضادهای میان فرهنگها با ارزشها و هنجارهای متفاوت چگونه قابل حل است. صرفا گفته میشود ما بایستی فرهنگهای مختلف را درک کرده و بر آنها احترام بگذاریم؛ «هنگامی که در ایتالیا هستی مثل یک ایتالیایی رفتار کن». البته میتوان میان نسبیت فرهنگی(این واقعیت که فرهنگها متفاوتاند) و نسبیتگرایی فرهنگی (داروی ارزشی نسبت به این که فرهنگها بایستی همانطور که هستند پذیرفته شوند) تفاوت قائل شد.
اخلاق توصیفی برابر با اخلاق هنجاری نیست. برابر دانستن آنها اذعان به سفسطه طبیعتگرایانه[۴۲۳] است که باید را از هست منتج میکند. نسبیتگرایی فرهنگی بهنظر پیشرفته میآید اما محافظهکارانه و وابسته به سنت است چون بهجای اینکه این فرصت را در اختیار ما قرار دهد که به ارزشها و هنجارها نگاهی انتقادی داشته و قابلترین آنها را اخذ کنیم، ما را وادار میکند ارزشها و هنجارهای فرهنگهای دیگر را بپذیریم؛ این نگرش فرهنگها را غیرقابل تغییر میداند اما رویکرد برساختی چون فرهنگ را برساخته انسان میداند آن را در مقابل تغییرات خلاق منعطف میبیند.
در نتیجه بازنگری، هریک از اعضا در صورت اقتضا بایستی اقدام حفاظتی را فسخ کرده یا نرخ آزادسازی تجارت را افزایش دهد. ↑
- Article 7.2 of the Agreement on Safeguards.
یک اقدام حفاظتی نمیتواند بسیار مضیقتر از آن چیزی باشد که در پایان دوره آغازین بوده است. ↑
- Article 7.3 of the Agreement on Safeguards. ↑
- Article 7.5 of the Agreement on Safeguards.
استثنا بر این قاعده، اجازه اعمال اقدامات حفاظتی برای یک دوره زمانی کوتاه (ماکزیمم ۱۵۰ روز) است که در ماده ۷.۶
موافقتنامه اقدامات حفاظتی آمده است. ↑
- Article 9.2 of the Agreement on Safeguards. ↑
- سوال مطرح شده این بود که آیا یک دولت عضو میتواند محصولات آندسته از اعضایی را که شرکای ان در یک منطقه تجارت آزاد یا اتحادیه گمرکی هستند، از اعمال اقدام حفاظتی استثنا کند. در قضیه آرژانتین – پوشاک پا (کمیسیون اروپایی) نهاد استیناف رأی داد که اگر دولت عضو سازمان تجارت جهانی بعد از انجام تحقیق بر واردات از کلیه منابع، منجمله شرکایش در یک منطقه تجارت آزاد، اقدامی را وضع کرده باشد مطابق ماده ۲۰۲ موافقتنامه اقدامات حفاظتی ملزم است که چنین اقدامی را به تمامی منابع منجمله شرکایش در یک منطقه تجارت آزاد نیز اعمال کند.
Appellate body Report, “Argentina – Foot Wear (EC)”, op.cit., para. 112. ↑
- Article 5.2 (b) of the Agreement on Safeguards. ↑
- “US – Linepipe”: http://www.World trade law. net /reports/ WTO appellate bodies/ US – Linepipe (appellate body). pdf, paras. (125 – ۳۲), visited on 5.11.2007. ↑
- Article 5.1 of the Agreement on Safeguards ↑
- اما اعضا میتوانند از این قواعد سرپیچی کنند (ماده (ب) ۵۰۲ موافقتنامه اقدامات حفاظتی)، برخلاف ماده ۱۳ گات ۹۴، دومین جمله ماده ۵۰۱ و ماده (الف) ۵۰۲ به سهمیه بندیهای تعرفهای اعمال نمیشود.
“US – Linepipe”: http://www.World trade law. net /reports/ WTO panels/ US – Linepipe (panel). pdf, para. 7.75 ↑
- Vanden Bossche, Peter, op.cit., pp. (633-4). visited on 6.11.2007. ↑
- حق تعلیق امتیازات ماهوی معادل، مشروط به اطلاع اقدام تعلیقی پیشنهادی به شورای تجارت کالاهاست و عدم رد شورا. از آنجا که شورای تجارت کالاها تصمیمات خود را با کنسانسوس میگیرد لذا عدم تصویب دوفاکتو استثنا شده است. ↑
- گسترش دوره زمانی غیر ممکن است و دوره اقدامات حفاظتی موقتی بخاطر محاسبه دوره زمانی اقدام حفاظتی معین، شمارش خواهد شد. ↑
- Article 6 of the Agreement on Safeguards. ↑
- Appellate Body Report, “Argentina – Foot Wear (EC)”, op.cit., para.131. ↑
- “US – Steel Safeguards”: http: //www. World trade law. net/reports/wto appellate bodies/ US – Steel safeguards (appellate body).pdf, para. 346. visited on 9.10.2007. ↑
- Article 4.2 of the Agreement on Safeguards. ↑
- Appellate Body Report, “Argentina – Foot Wear (EC)”, op.cit., para. 124. ↑
- Vanden Bossche, Peter, op.cit., p. 642. ↑
- Appellate Body Report, “Argentina – Foot Wear (EC)”, op.cit., para. 130. ↑
- Working party Report, “US– fur Felt Hats”, para. 9. ↑
- Appellate Body Report, “Korea – Dairy”, op.cit., para. 84. ↑
- Appellate Body Report, “US – Steel Safeguards”, op.cit., para.319. ↑
- Ibidem. ↑
- Ibid., paras. (289 – ۹۱). ↑
- Panel Report, “US – Steel Safeguards”, op.cit., paras. (10.115). ↑
- Appellate Body Report, “US – Steel Safeguards”, op.cit., paras. (293 – ۶). ↑
- Ibid., paras. (228 – ۹) and paras. (301 – ۳). ↑
- Article 4.1(b) of the Agreement on Safeguards.
مفهوم “آشکارا قریب الوقوع” در قضیه “ایالات متحده – گوشت بره"، بند ۱۲۵ توضیح داده شده است. قریب الوقوع “یعنی یک صدمه جدی پیش بینی شده بر اساس وقایع و شواهد باشد. “آشکارا” یعنی یک احتمال بسیار بالایی بدهیم که تهدید در آینده خیلی نزدیک به وقوع خواهد پیوست. ↑
- “US – wheat gluten”: http://www.World trade law. net /reports/ wto appellate bodies/ US – wheat gluten (appellate body). pdf, para. 199, visited on 7.2.2009. ↑
- Vanden Bossche, Peter, op.cit., pp. (314 – ۱۶). ↑
- Ibid., pp. (354 – ۶۰). ↑
- Appellate Body Report, “US – Lamp”, op.cit., para. 90. ↑
- Ibid., para. 94. ↑
- این موضوع همچنین در زمینه اقدامات آنتی دامپینگ و کانتر ویلینگ نیز رخ داده است.
Vanden Bossche, Peter, op.cit., p. 596. ↑
- Article 4.2 (a) of the Agreement on Safeguards. ↑
- Appellate Body Report, “Argentina – Foot Wear (EC)”, op.cit., para. 136.
کوتاهی در بررسی عامل مربوطه، چه به طور کلی یا به طور جزئی، منجر به نقض ماده (a)4.2 موافقتنامه اقدامات حفاظتی خواهد شد. ↑
- Appellate Body Report, “US – Wheat Gluten”, op.cit., paras. (55 – ۶). ↑
- Appellate Body Report, “US – Lamp”, op.cit., para. 103.
این معمولاً برمی گردد به جنبه ماهوی بررسی عوامل آسیب رسان. ↑
- Ibid., para. 144. ↑
- صدمه ماده وارده بایستی آشکارا قریب الوقوع باشد.
Vanden Bossche, Peter, op.cit., p. 645. ↑
- Appellate Body Report, “US – Line Pipe”, op.cit., para. 215. ↑