-
- ارتباطات: یکی از نیازهای مهم انسانها آن است که میخواهند با دیگران ارتباطات صمیمی داشته باشند و مورد احترام و محبت قرار بگیرند. توسعه گروههای کاری با فراهم کردن جوّ دوستانه و همکاری توأم با اعتماد، امکان تأمین نیازهای اجتماعی و قدر و منزلت انسانها را فراهم میکند. کار کردن در چنین گروههایی برای انسانها لذتبخش است و موجب رضایت شغلی آنها میشود.
- سبک رهبری: بعضی دانشمندان بیان میدارند که در سازمان مهمترین عامل تضعیف روحیه[۲۶]یا تقویت روحیه سبک رهبری است. رهبران در سازمانها و گروهها دو وظیفه مهم به عهده دارند یکی هدایت و راهنمایی کارکنان برای انجام موفق شغل و وظایف خود، دوم حمایت کارکنان در بررسی و حل و فصل مسائل و مشکلات کاری، زندگی و ارائه بازخورد و مشورتهای ضروری.
به عبارت دیگر، مدیر در این نقش با سبک پدرانه و حمایتی و عاطفی کارکنان را در حل مشکلات و پیشرفت و رشد مورد حمایت قرار میدهد. این شیوه رهبری در رضایت شغلی تأثیر دارد.
- عدالت: همچنانکه در نظریه عدالت بیان شد، هرگونه بیعدالتی در پرداخت حقوق و مزایا و توجه مدیران به کارکنان در تمام عوامل مربوط به کار و پیشرفت آنها در رضایت شغلی تأثیر دارد.
- شغل مناسب و غنی: تحقیقات در مورد مشاغل و نقش آن رضایت شغلی نتایج جالبی را به دست آورده است. اگر در طراحی مشاغل به انسان اهمیت بیشتری داده شود و مسئولیت بررسی و کنترل وظایف بر عهده کارکنان باشد و شغل از پیچیدگی لازم برخوردار باشد و همچنین کارمند استقلال و آزادی عمل داشته باشد، برای بسیاری کارمندان رضایتبخش است.
زیرا کار کردن جزء نیازهای ذاتی همه انسانهاست. انسانها با کارکردن میتوانند از تواناییهای بالقوه خود استفاده کنند و موجبات رشد و تعالی خود را فراهم کنند. لذا انسانها به وسیله کار در مشاغل جذاب، پر معنی و غنی پاداش مهمی را دریافت میکنند و این پاداش ماهیتاً در طبیعت شغل وجود دارد.
- وجود فرصتهای پیشرفت: اگر چنانچه در سازمان شایستگی و عملکرد شایسته موجب ارتقا و پیشرفت شود، رضایت شغلی را تحت تأثیر قرار میدهد.
۷ . تطبیق مناسب شغل و شاغل: تطبیق شغل و شاغل یکی از مهمترین اقدامات برای توسعه شایستهسالاری در سازمان است. تحقیقات اخیر نشان میدهد که این عامل در رضایت شغلی تأثیر دارد و هرگونه عدم انطباق بین شغل و شاغل اثر نامطلوبی در رضایت شغلی دارد. علاوه بر آن تحقیقات نشان میدهد که کارکنان دوست دارند که از تمام تواناییها و مهارتهای خود در شغل و سازمان استفاده شود. لذا کارشناسانی که احساس میکنند که از تمام مهارتها و شایستگیهای[۲۷] آنها استفاده نمیشود، رضایت شغلی بالایی ندارند.
عوامل مؤثر بر رضایت شغلی از نظر لوکه
یکی از نخستین تقسیم بندیهای مربوط به عوامل سازنده رضایت شغلی را لوکه[۲۸] (۱۹۷۶) ارائه داده است. به اعتقاد وی سه مکتب عمده فکری درباره عوامل رضایت شغلی وجود دارد؛
۱) عوامل فیزیکی اقتصادی: که بیش از همه بر شرایط فیزیکی مناسب برای کار تأکید دارد،
۲) عوامل اجتماعی: که بیشتر بر اهمیت سرپرستی مؤثر، ارتباط کاری گروهی تمرکز دارد،
۳) ماهیت کار: که براحساس کارکنان تأکید دارد، و از طریق انجام وظایفی که از نظر روانی چالش برانگیز است، ارضاء میشود.
عوامل مؤثر بر رضایت شغلی از نظر ازکمپ
تقسیم بندی دیگری که درباره عوامل زیر ساز رضایت شغلی انجام گرفته مربوط به ازکمپ (۱۳۷۲) است. به اعتقاد وی هر چند سطوح مطلق رضایت شغلی را باید با احتیاط مورد تعبیر و تفسیر قرار داد، اما سطوح نسبی آن دررابطه با شرایط و عواملی که موجب افزایش یا کاهش رضایت شغلی میشود، در بردارنده اطلاعات چندی است. از این رو میتوان عواملی را که بر رضایت شغلی تأثیر دارد به دو طبقه عمده عوامل محتوایی درونی و عوامل زمینهای بیرونی تقسیم کرد.
در این تقسیم بندی، عوامل محتوای درونی که جزء ذات کار به حساب میآید شامل کار، کاربرد مهارت و مانند آن است. در حالی که عوامل زمینهای بیرونی شامل شرایط کاری غیر شخصی ( دستمزد، ایمنی شغلی، ابهام نقش، ساختار سازمانی، شرایط مادی کار، عوامل محیطی) و مناسبتهای شخصی ( روابط با همکاران، سرپرستی و مشارکت در تصمیم گیری) است. (ازکمپ، ۱۳۷۲)
یکی دیگر از تازهترین نظریهها درباره عوامل سازنده رضایت شغلی را رولینسون[۲۹] و همکاران (۱۹۹۸) ارائه کرده اند. به اعتقاد آنان رضایت شغلی یک نوع نگرش وابسته به کار است که برای سازمانهای مختلف اهمیت بسیار دارد. البته این مفهوم تا مدتها یکی از جالبترین مفاهیم برای پژوهش و مطالعه بوده است، در حالی که اکنون آنچه بیش از همه مورد توجه قرار دارد، تعهد کارکنان است. دراین بخش با توجه به نظریهها و تقسیم بندیهای مختلف درباره رضایت شغلی، عوامل شناخته شده آن مورد بررسی قرار میگیرد. (Rollinsn and et al, 1998)
عوامل موثر بر رضایت شغلی از نظر محققان مختلف
- دستمزد
دستمزد تقریباً برای همه گروههای شغلی یکی از مهمترین شرایط کاری به شمار میآید، هرچند شواهد مربوط به آن تا حدی ناکافی است. نتایج برخی مطالعات نشان
میدهد که در برخی از گروههای کارگران، دستمزد عامل اصلی رضایت شغلی به حساب نمیآید (ازکمپ، ۱۳۷۲).
پژوهشگرانی همچون بارلر[۳۰] (۱۹۹۲) و راولر[۳۱] (۱۹۸۱) معتقدند دستمزد جنبهای از شغل به حساب میآید که بخش عمدهای از کارکنان ازآن ناراضی اند. این مطلب با نظریه هرزبرگ منطبق است، زیرا بر پایه این نظریه، دستمزد یک عامل بهداشتی است که اگر کم باشد میتواند ایجاد نارضایتی کند، اما وقتی زیاد باشد منجر به رضایت شغلی نمیشود. این دیدگاه بسیاری از معانی نمادین سطوح دستمزد کارکنان (مانند نمادهای پیشرفت، شناسایی، قدرشناسی و ارزش دادن به کارکنان) را که میتواند در رضایت شغلی مشارکت داشته باشد، نادیده میگیرد.
به اعتقاد رولینسون و همکاران (۱۹۹۸) بین رضایت شغلی و دستمزد دو عامل ارتباطی وجود دارد. نخست آنکه آیا درآمد حاصل از شغل، کافی به نظر میرسد و دوم آنکه آیا این درآمد در مقایسه با آنچه دیگران دریافت میکنند مناسبت و برابری دارد یا نه. از آنجایی که بیشتر افراد برای زندگی نیازبه حداقل معینی از درآمد دارند، بنابراین به نظر میرسد رابطه بین دستمزد و رضایت شغلی بسیار پیچیدهتر از این باشد. برای برخی از افراد، دستمزد بیانگر اندازه تلاشهای آنهاست. مقصود آن است که دستمزد یک مؤلفه درونی است، هرچند اثرات خالص بیرونی آن نیز عمومیت بسیار دارد.
علاوه براین، بسیاری ار پاداشها مانند مزایای جنبی (درمانی) از نظر مادی هم ارز هستند. از این رو، دستمزد تنها یک عامل ساده و عینی نیست. به اعتقاد روان شناسان، تفاوتهای فردی نقش مهمی در معنا دادن به پول بازی میکند. این تفاوتها با تغییر سطح زندگی، تجربههای شخصی، جنسیت، وضعیت اقتصادی و ویژگیهای فردی تغییر میکند. بنابراین، هیچ فرمول واحدی نمیتواند رضایت شغلی را با توجه به دستمزد تعیین کند (ازکمپ، ۱۳۷۲). گذشته از این، حقوق و دستمزد میتواند الگویی برای پیشرفت و منبع شناخت و درک باشد زیرا کارکنان حقوق خود رابه عنوان توانایی انجام کار جهت مشارکت خود در سازمان تلقی میشود.
- نفس کار[۳۲]
همانند حقوق، مفهوم نفس کار نیز نقش بسیار مهمی در رضایت شغلی کارکنان بازی میکند. به گونه کلی افراد کاری را میخواهند که در آن رقابت وجود داشته باشد، نه آنکه تنها یک کار مستمر را روزها و روزها انجام دهند. دو جنبه بسیار مهم نفس کار که در رضایت شغلی تأثیر دارد عبارت است از؛
۱) تنوع،
۲) بررسی شیوههای کار و دستورالعمل کاری.
به گونه کلی مشاغلی که دارای حد متوسطی از تنوع و گوناگونی است، افزایش رضایت شغلی را دربردارد. مشاغلی که تنوع و تحرک آنها کم است، سبب بی حوصلگی و خستگی، و مشاغلی که تنوع و تحرک در آنها بسیار زیاد باشد موجب افزایش فشارهای روانی وعصبانیت کارکنان میشود.
بسیاری از صاحبنظران، نفس کار را شامل عوامل متعددی دانسته معتقدند برای افزایش رضایت و در عین حال عملکرد کارکنان، مشاغل باید از لحاظ درونی گسترش یافته و یا پرمایه شود. به عقیده کورمن (۱۳۷۶) این مطلب با توجه به عوامل زیر حاصل میشود.
تنوع: درجهای که کارکنان به انجام طیف گستردهای از وظایف میپردازند.
آزادی عمل: درجهای که شخص بر زمانبندی، برنامه ریزی و انجام فعالیتهای مربوط به کار خود اعمال نفوذ میکند.
تقویت وظیفه: درجهای که شغل مستلزم انجام یک واحد کامل کار است و میتواند با عنوان فرآورده یا بازده یک فرد خاص شناسایی شود.
بازخورد: درجهای که کارکنان میتوانند ضمن انجام کار از حسن انجام عمل خود آگاه شوند.
با معنا بودن: درجهای که شغل در بردارنده وظایف با معناست.
تماس با دیگران: درجهای از شغل که مستلزم تعامل با دیگران است.
فرصتهای ارزشیابی: درجهای که شغل اجازه تعامل با دیگران را میدهد و به برقراری روابط غیر رسمی که باعث دوستی و رفاقت میگردد، می انجامد (کورمن، ۱۳۷۶، ص۲۱۳).