اما آنچه به نیمکره راست مربوط می گردد، ویژگی هایی است که خلاقیت و بهره وری حاصل آن است.ویژگی های نیمکره عبارتست از : تصور و تجسم، تخیلی و رؤیا، شناخت موسیقی. هرگاه در هنگام مطالعه به گونه ای عمل شود که ملزم به بهره گیری از تصور و تجسم و یا تخیل و رؤیا برای درک و به خاطر سپاری داده های دریافت شده، گردیم و یا با توجه به جزییات و شناخت رنگ و همچنین پخش موسیقی مناسب در هنگام مطالعه، به استخراج داده ها و نگهداری آن در حافظه بپردازیم، به افزایش تحرک و فعالیت نیمکره راست مغز، مبادرت ورزیده ایم که حاصل آن افزایش بازدهی از مطالعه است. این ویژگی ها که از عمده ترین خصوصیات مستقل و یا مشترک نیمکره راست می باشد، کلیدهایی است که با پرداختن به هر یک از آنها، افزایش فعالیت نیمکره راست مغز و شکوفایی استعدادها را موجب خواهیم شد. به یاد داشته باشید که در شرایط عادی در هنگام فراگیری، نیمکره چپ فعال می گردد چه یادگیری از اعمالی است که به نیمکره چپ مربوط می گردد؛ زمانی که نیمکره راست نیز به میدان وارد خواهد شد که یکی از ویژگیهای مربوط به نیمکره راست، در هنگام یادگیری مورد عمل قرار گیرد تا به تحریک نیمکره راست بی انجامد. ورود نیمکره راست به عرصه یادگیری، به معنای دو برابر شدن توان یادگیری به جهت فعالیت نیمکره ای دیگر نیست، یادگیری با بهره گیری از نیمکره راست در کنار نیمکره چپ، توان یادگیری را به چندین برابر افزایش می دهد چرا که نیمکره راست با خلاقیت؛ تفکر و کیفیت ارتباط دارد و ارزش و میزان یادگیری در این حالت به صورت تصاعدی افزایش می یابد. مقایسه میزان موارد درک به خاطر سپرده شده با و بدون حضور نیمکره راست، نشان از فزونی چشمگیر میزان یادگیری در هنگام حضور نیمکره راست در میدان یادگیری دارد. در پایان این سلسله مباحث، به طراحی آزمونهایی پرداخته ایم که با انجام آن، تفاوت فاحش یادگیری خلاق – که متضمن فعالیت ممتاز نیمکره راست مغز می باشد.پ – یادگیری عادی، مورد سنجش و اندازه گیری قرار خواهد گرفت.
تحریک نیمکره راست مغز :
کلید تحریک نیمکره راست مغز اقدام (مطالعه - یادگیری) بر مبنای ویژگیهای نیمکره راست است. نظام مطالعه ای که در این تحقیق تحت عنوان نظام مطالعه برتر طراحی و ارائه گردیده، مبتنی بر تهیه و تنظیم طرح شبکه ای همزمان با مطالعه است. عمده ترین ویژگی طرح شبکه ای، در ارتباط مستقیم آن با فعالیت مغز است چرا که در طبقه بندی مطالب بر اساس شبکه ای، ملزم به استخراج نکات کلیدی و طبقه بندی مطالب بر اساس تشخیص نکات و شاخه های اصلی ومواد پشتوانه یا فرعی می باشیم، این امر امکان پذیر نخواهد شد جز آنکه با عطف دقت و توجه به متن مورد مطالعه، به تشخیص مواد اصلی پشتوانه و طبقه بندی آنها توفیق یابیم. تشخیص مواد اصلی و پشتوانه و طبقه بندی نکات کلیدی، به معنای پی یردن به جزییات در پی دقت است که با عنوان شناخت رنگ، در ویژگی های نیمکره راست جایگاهی را به خود اختصاص داده است.
در نظام مطالعه برتر بر این نکته تأکید گردید که در مرحله بازیابی سنجش خود، به تجسم طرح شبکه ای بپردازیم که در این صورت اقدامی شایسته در جهت پایداری مطالب در حافظه انجام می پذیرد. تصور و تجسم از اعمالی است که فعالیت نیمکره راست مغز را موجب می شود و بدین جهت بر اجرای طرح شبکه ای و تجسم ان برای یادگیری خلاق و کسب بیشترین بازدهی تأکید می گردد. علاوه بر این چنانچه در حین مطالعه به تصویر سازی و صحنه پردازی از مفاهیم به شکلی تجسم پذیر مبادرت ورزیم و به لمس ارتباط میان مفاهیم از این رهگذر نایل شویم، به عرصه یادگیری خلاق از دروازه تصور و تجسم گام نهاده ایم. در بسیاری از موارد بهره گیری از ویژگی تصور و تجحسم به راحتی امکان پذیر است و می توان با شکل دادن به مفاهیم، به تجسم آن پرداخت. چنین اقدامی نه تنها درک وبه خاطر سپاری و بازیابی آن مفاهیم را آسان می سازد، که تأثیری نیکو بر خلاقیت ونوع نگرش فرد نسبت به خود و جهان هستی دارد و موجب روشن بینی و ژرف اندیشی وی می گردد که نتیجه اجتناب ناپذیر افزایش فعالیت مغز و بویژه حضور نیمکره راست مغز در برخورد با پدیدیه ها و فراگیری است.
از جمله ابزاری که برای یادگیری خلاق وافزایش زمان پایداری مطالب در حافظه به کار گرفته می شود، تخیل و رؤیا است. تخیل و رؤیا از ویژگیهای نیمکره راست می باشد که حضور و به کارگیری آن برای ایجاد ارتباط بین مفاهیم، افزایش فعالیت نیمکره راست و در نتیجه افزایش بازدهی را موجب می شود.
گسترش دامنه فعالیت مغز :
مغز در تمامی اوقات، در حال فعالیت است و در آن واحد از چند زواویه به طور ارادی یا غیرارادی، و یا آگاهانه و ناآگاهانه، تحریک می گردد که محصول آن تفکر و همچنین فرمان به انجام یا خودداری از انجام عملی خطاب به اعضای بدن است که به صورت کنش یا واکنش جلوه گر می شود. شکل تفکر به عنوان محصول عالی مغز، متفاوت است و ژرفای تفکر نیز در ارتباط با موضوع و زمینه تفکر، تغییر می یابد. شکل و چگونگی تفکر بهعوامل متعددی ارتباط می یابد که از جمله فضا و شرایط اندیشه، چگونگی دریافت و ثبت داده ها، پیشینه ارتباط تفکر و داده های دریافتی، نوع نگرش و برخورد با موضوع اصلی اندیشه از زوایای مختلف، ارتباط احساسی با موضوع و داده ها و …، در ارتباط با یادگیری خلاق و مهارتهای مطالعه موضوع این پژوهش، مورد توجه ویژه ماست.
ارائه برنامه به مغز در هنگام اندیشیدن، که از آن با نام تفکر هدفدار یاد می کنیم، نغز را از پرداختن به مسائل احساسی ای که آن را تحت تأثیر خود قرار داده و آن را از تفکر رو به تعالی باز داشته است، دور می دارد چه یکی از مهمترین آفاتی که سایر موارد را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهد، واگذاشتن مغز به خود در تمامی لحظات برای نشخوار مسائل احساسی، بازدارنده، منفی و در جا زننده ای است که مغز را به اشغال خود درآورده است و راه را بر حضور تفکر خلاق وپیش برنده، سد کرده است. برای رهایی مغز از این آفات، می بایست با ارائه برنامه به آن برای بهره گیری از تمامی لحظات، به تربیت و پرورش مغز برای تفکر هدفدار و خلاق مبادرت ورزید. هرگاه به دریافت و تحلیل داده ها به گونه ای آگاهانه و ارادی اقدام کنیم، گامی در جهت تربیت و پرورش مغز برای فعالیت و پرداختن به موارد رو تعالی برداشته ایم. نگریستن ژرف و تعمق در موضوع هایی که در مقابل دیدگان ما قرار گرفته است و یا از رهگذر مطالعه و یادگیری به آن پرداخته ایم و یا از طریق هر یک از حواس دیگر به دریافت داده هایی نایل شده ایم و آگاهانه به موارد انتخابی از آن میان می اندیشیم، حرکتی است برای افزایش فعالیت مثبت مغز و تفکر خلاق.
حافظه :
برای آدمیاتن، تنها راهنمای خوب، دانش و گمان درست است.
«افلاطون : رسالۀ منون»
مسایلی که در این فصل مورد بررسی قرار می گیرد، برمبنای کاربرد و انطباق آن با مجموعه قواعد مهارتهای مطالعه مورد توجه قرار گرفته است. بی تردید مسایل بیشماری را در رابطه با حافظه می توان بیان کرد و هر یک از تئوریهای مطرح را از زوایای مختلف مورد بحث قرار داد، چه دنیای حافظه ان چنان دنیای گسترده ای است که هرگز نقطه پایانی بر مطالعه درباره حافظه، نمی توان متصور بود. تمامی اعضای بدن، قلمرو فرماندهی مغز می باشد و کنش و واکنش انها بر اساس درستی شبکه ارتباطی عصبی و فرمانی است که از مغز دریافت می دارند و حافظه به جایی تعلق دارد که ستاد فرماندهی بدن (مغز) مستقر است و این نخستین خط متمایز کننده حافظه از سایر اعضاء و نقطه اهمیت آن است و همچنین این ویژگی، تحقیقات مشترک در باب مغز و حافظه را موجب شده است، چه هر یافته ای در باب هر یک از آنها به دیگری نیز مربوط می گردد. از این دنیای بی انتها وناشناخته، به بیان نکاتی کاربردی در رابطه با حافظه و کارکرد مغز که با موضوع یادگیری خلاق در ارتباط باشد، می پردازیم.
شناخت حافظه :
در تعریفی از حافظه، می توان آن را دستگاهی دانست که بوسیله آن نگهداری و بازیابی مطالب صورت می گیرد. پس حافظه دو عمل به خاطر سپاری نکات حال و به خاطر آوری نکات گذشته را به عهده دارد. نکات حال مطالبی را شامل می شود که هم اینک با آن روبرو هستیم و آگاهانه و یاناآگاهانه در حافظه نقش می بندد. نکات گذشته در برگیرنده مطالبی است که در حافظه نقش بسته اند و درصدد بازیابی آگاهانه ان برآمده ایم و یا ناخودآگاه هانه به ذهن تداعی و متبادر می گردد و ممکن است چند ثانیه و یا چندین سال از زمان نخستین حضور آن در حافظه، سپری شده باشد.
حافظه در تشبیه :
برای درک چگونگی کارکرد حافظه و یافتن شیوه هایی که تقویت حافظه و افزایش بازدهی را به همراه داشته باشد، به کشف کارکرد حافظه از طریق مقایسه و تشبیه آن با عناصر و عواملی که دارای وجوه مشترک با حافظه می باشند، می پردازیم. بر مبنای این مطالعه تطبیقی، مبانی و نظامهای تقویت حافظه این گونه ارائه و تدوین می گردد.
الف ) حافظه و عضله :
وجه تشبیه حافظه و عضله، تشابه اعمالی است که ورزیدگی و تقویت حافظه و عضله را در پی دارد. تقویت و ورزیدگی عضلات و اعضای بدن، در گروی به کارگیری بیشتر آنهاست، هر چه فعالیت یدی انسان بیشتر شود و عضلات و ماهیچه ها بیشتر به کارگرفته شود، قوی تر و ورزیده تر می گردد. مبنای فعالیت بیشتر عضلات و ورزیدگی آنها، در حرکت است و مبنای به کارگیری بیشتر حافظه وتقویت آن، افزایش داد و ستد اطلاعات است. هر گونه اطلاعاتی که از طریق حواس پنجگانه کسب و در حافظه بازیابی و استفاده های بعدی، ثبت گردد، در این و ستد اطلاعاتت با حافظه نقش دارد و هر چه اطلاعات دقیق تر و جزیی تر باشد، اثر گذاری آن در راستلی تقویت حافظه بیشتر است.
ب ) حافظه و انبار :
تشبیه حاحافظه به انبار بر مبنای ویژگی ذخیره سازی در انبار و حافظه است. همان گونه که مواد و قطعات مورد نیاز برای استفاده های بعدی در انبار ذخیره می شود، حافظه نیز به ذخیره سازی اطلاعات برای استفاده در مواقع مورد لزوم می پردازد. در این ذخیره سازی دو اصل مد نظر می باشد که عدم رعایت آن اصول، امر ذخیره سازی و استفاده از مواد ذخیره شده را با اشکال مواجه می سازد و گاه به کلی امکان بهره برداری از آن منابع سلب می کند. آن دو اصل عبارتند از :
۱ ) نظم و طبقه بندی
۲ ) نسبیت .
تفاوت های زبانی در طبقات اجتماعی مختلف :
کودکان خانواده های طبقه متوسط به طور کلی در تمام اندازه گیریهای استاندارد زبانی، یعنی در واژگان، ساخت جمله، تمایز آوازها و تلفظ از خانواده های طبقه پایین نمره بیشتری می آورند (تمپلین، ۱۹۵۷). شاید یکی از دلایل اساسی این تفاوتها این باشد که مادرهایی که متعلق به طبقات اجتماعی مختلفی هستند به نحو متفاوتی با فرزندان خود حرف می زنند، یک جامعه شناس انگلیسی با کارهای اولیه ای که درباره این موضوع کرد الگوی کنش متقابل کلامی را توضیح داد ( برنستاین، ۱۹۷۰ ). این جامعه شناس گزارش کرد که مادران طبقه پایین نوعاً «مجموعه علایم» زبانی محدودی را به کار می برند و با فرزندان خود جملات کوتاه، ساده و قابل مهم حرف می زنند، به طوری که رویدادهای فعلی و نزدیک موردنظر آنان است. از طرف دیگر، مادران طبقه متوسط برای نظم و ترتیب دادن به فرزندان خود و آموختن معیارهای اخلاقی و انتقال احساسات و هیجانات از «مجموعه علایم گسترده ای» استفاده می کنند. هرچند که مجموعه علایم ساده تر برای کودکان خردسالتر مفید است، ولی مجموعه علایم پیچیده تری که مادران طبقه متوسط به کار می برند کودکان بزرگتر را قادر می کند تا بیشتر به طرف انتزاعات، تعمیم دادن و روابط اجتماعی کشیده شوند. کودکان طبقه پایین احتمالاً بیشتر تفکر عینی دارند وکمتر ذهنی هستند و در مدرسه و در آزمونهای توانایی شناختی با مشکلات بیشتری مواجه اند.
این استدلالها به دلایل متعددی مورد تردید قرار گفته است. یکی اینکه، محقق این مطالعات نتوانست بین «عملکرد» زبانی و «توانش» زبانی ( دانش لازم برای به کاربردن زبان) تمایز قایل شود؛ او فقط عملکرد را سنجید. احتمال دارد که کودکان طبقه پایین توانش اساسی برای مجموعه علایم گسترده ای را داشته باشند، ولی آن را به کار نبرند، زیرا از نظر آنان به کاربردن آن نشانه خیال پرداز بودن یا سستی است و یا شاید بین آن توانشها و مدرسه و ارزشهایی که مدرسه با خود دارد ارتباطب بیش از حد قایلند. وقتی که از پسران طبقه متوسط و طبقه پایین خواستند که به «دوست نزدیکی» نامه ای دوستانه بنویسند و با نامه ای رسمی برای سفری تقاضای مقداری پول کنند نامه های رسمی این دو گروه با هم تفاوتی نداشت (رابینسون، ۱۹۶۵). وقتی که از پسران طبقه پایین خواستند تا مجموعه علایم گسترده ای را به کار برند از خود توانش و دانش لازم را نشان دادند، هرچند که معمولاً از مجموعه علایم محدود و «خشتی» استفاده می کردند.
ارتباط و مکالمه :
یکی از مهمترین عملکردهای زبان برقراری ارتباط است. برقراری ارتباط موثر نه تنها مستلزم داشتن دانشی از قواعد دستوری (نحو)، و دانستن معنای کلمات (معناشناسی) است، بلکه همچنین مستلزم داشتن «توانایی در گفتن حرف مناسب در زمان و مکان مناسب، به افراد مناسب و با توجه به موضوعات مناسب است » (دور، ۱۹۷۹ ، ص ۳۳۷). یعنی داشتن درکی از کاربردشناسی زبان.
همان طور که می دانیم کودکان پیش از اینکه حرف زدن بیاموزد می توانند ارتباط برقرار کنند؛ و این کار را از طریق حرکات و اعمال انجام می دهند تا به کمک آن حالات عاطفی خود را بیان کنند و برای ارضای نیازهای خود از دیگران کمک بگیرند. بچه دستش را به طرف شیء که می خواهد دراز می کند، اسباب بازی مکانیکی را به یک بزرگسال می دهد تا آن را برایش بیاندازد، و سرش را به علامت نفی تکان می دهد، ( چپمن، زیر چپ؛ پی، ۱۹۸۰ ). این حرکات با اولین ارتباط آوایی ارادی کودک همراه است. بعضی دیگر از ارتباطهای آوایی کودک توجه را به پدیده ها و اشیاء جلب می کنند. کودک دستش را به عنوان خداحافظی تکان می دهد و یا دالی بازی می کند. احتمالاً این حرکات و آواسازیها مقدمه ای است بر برقراری ارتباط از طریق زبان ( برونر، ۱۹۷۵ ).
مبادلات کلامی اولیه :
اکنون بر سر این مسئله توافق است که پیاژه توانش کودکان در برقراری ارتباط را بسیار دست کم می گرفت. کودکان دو ساله مستقیماً با یکدیگر و بزرگسالان حرف می زنند. معمولاً گفتارشان بریده بریده است و درباره اشیای آشنا در محیط پیرامونشان حرف می زنند. غالب پیامهای کودک پاسخ مناسب به دنبال دارد؛ در غیر این صورت پیامش را تکرار می کند. غالباً گفتارها کوتاه هستند، ولی گفتگوهای طولانی تر و مفصلتر نیز در بعضی از بازیها مشاهده می شود، مثلاً وقتی که کودکان می کوشند تا در جابه جا کردن اثاثیه ای کمک کنند ( ولمن و لمپرز، ۱۹۷۷ ). در مکالماتی که بزرگسالان آغازگر آن هستند کودکان دوساله غالباً صرفاً گفته های بزرگسال را تکرار می کنند.
کودکان سه ساله به هنگام گفتگو با بزرگسالان نوبت را رعایت می کنند و تقریباً نیمی از پاسخهای آن اطلاعات مربوط و تازه ای به گفته های بزرگسالان می افزاید. البته مکالمه کوتاه است و به ندرت به بیش از دو نوبت می رسد ( بلوم، رکیسانو، و هور، ۱۹۷۶ ). گفتگو با دیگر کودکان سه ساله گاهی طولانی تر می شود. در مطالعه ای بین دو کودک سه ساله ۲۱ سوال و جواب رد و بدل شد. آنان درباره مسافرتی که یکی از آنان قرار بود برود حرف می زدند ( گاروی، ۱۹۷۵ ، ۱۹۷۷ ).
کودکان در سن چهار سالگی توانایی چشمگیری در انعطاف پذیری دارند و می دانند که شیوه های مکالمه خود را در صورتی که موقعیت مخاطبشان اقتضا کند چطور تطبیق دهند. در مطالعه ای کودکان چهار ساله هنگام بازی خودجوش با کودکان ۲ سله، همسالان و بزرگسالان و هنگامی که درباره چگونگی کار یک اسباب بازی توضیح می دادند مورد مشاهده قرار گرفتند. این کودکان ۴ ساله به هنگام حرف زدن با کودکان ۲ ساله جملات کوتاهتر و ساده تری به کار می بردند و از کلماتی استفاده می کردند که توجه کودکان دو ساله را جلب می کرد مثل «نگاه کن». آنان به هنگام حرف زدن با بزرگسالان یا سایر کودکان ۴ ساله کمتر از چنین کلماتی استفاده می کردند. جملاتی که مخاطب آن بزرگسالان و همسالان کودک بود طولانیتر و پیچیده تر بود و بیشتر شامل بند وابسته و تبعی بود ( شانتز، گلمن، ۱۹۷۳ ).
آفرینندگی :
تعریف آفرینندگی :
همانند حل مسئله، از آفرینندگی نیز تعریف مشخصی به دست نیامده است. اکثر روانشناسان آفرینندگی و حل مسئله را فرایندهای مشابهی دانسته اند ( برای مثال، مایر، ۱۹۳۰ ؛ تورنس، ۱۹۶۰ ؛ دی چکو و کرافورد، ۱۹۷۴ ؛ گانیه، ۱۹۷۷ ؛ گیج و برلاینر، ۱۹۸۴ ) . گانیه در طبقه بندی خود از انواع یادگیری بالاترین سطح یادگیری را حل مسئله می داند، و معتقد است که آفرینندگی نوع ویژه ای از حل مسئله است.
یک اکتشاف علمی بزرگ با یک اثر بزرگ هنری مطمئناً از فعالیت حل مسئله سرچشمه می گیرد. این اعمال آفرینشی، همانند رفتار حل مسئله، برمقدار زیادی دانش قبلاً آموخته شده متکی هستند، چه این دانشها از نوع دانش «عمومی» شناخته شده در علوم باشند چه از نوع دانش «خصوصی» شناخته شده به وسیله شخص هنرمند. بسیاری از اندیشمندان آفریننده اظهار داشته اند که پیش از آفرینش یک اثر درباره مسائل مربوط به آن برای مدت طولانی عمیقاً به مطالعه و تفحص مشغول بوده اند. در واقع اگر مطلب به غیر از این بود تعجب آور می نمود. در اظهارات این افراد هیچ چیز نشان نمی دهد که بین حل مسئله و کوششهای آفریننده ای که منجر به کشفیات دارای آثار مهم اجتماعی می شود، تفاوت زیادی وجود دارد. ۰ گانیه، ۱۹۷۷ ، ص ۱۶۵ ).
در عین حال، می توان بین حل مسئله و آفرینندگی از این لحاظ تفاوت قائل شد که حل مسئله فعالیتی عینی تر از آفرینندگی است، و از آن هدف مشخص تری دارد. یعنی حل مسئله بیشتر بر واقعیات استوار است و هدف آن عینی و بیرونی است، در حالی که آفرینندگی بیشتر جنبه شخصی دارد و زیادتر از حل مسئله مبتنی بر شهود و تخیل است. به تعبیر دیگر، در حل مسئله شخص با موقعیتی رو به رو می شود که باید برای آن یک راه حل بیابد، اما در آفرینندگی فرد هم موقعیت مسئله و هم راه حل آن را خود می آفریند. به قول ویتیگ و ویلیامز ( ۱۹۸۴ ، ص ۲۴۵ )، «آفرینندگی مستلزم حل کردن مسائل است، اما افراد آفریننده، پیش از آنکه مسائل را حل کنند، آنها را می آفرینند یا بر پیچیدگی آنها می افزایند.»
ویژگی مهم دیگر آفرینندگی که آنرا از حل مسئله متمایز می سازد تازگی نتایج تفکر آفریننده است. مورگان و همکاران (۱۹۸۴) در این باره گفته اند :
در مقایسه با حل مسئله به طور متداول، راه حلهای آفریننده راه حلهایی تازه هستند که دیگران قبلاً به آن دست نیافته اند. محصول تفکر آفریننده ممکن است راه های تازه تدوین دنیای پیرامون ما باشد. تأکید تفکر آفریننده بر کلمه تازه است. ( ص ۱۹۸ ).
توانائیهای آفریننده :
آفرینندگی را میتوان با اشاره به تعدادی توانایی ذهنی که منجر به تولید آثار خلاق می شوند توصیف کرد. مهمترین این ویژگیها تفکر واگرا است. گیلفورد ( ۱۹۵۰ ، ۱۹۵۹ ، ۱۹۶۲ ) در بیان نظریه ساخت ذهنی خود گفته است که ویژگی مهم تفکر آفریننده واگرایی آن است. او به طور کلی شیوه تفکر آدمیان را به دو دسته واگرا و همگرا تقسیم کرده است. در نظریه گیلفورد هم تفکر همگرا و هم تفکر واگرا در ساخت ذهنی نقش اساسی دارند، اما تفاوت آنها در این است که در تفکر همگرا، نتیجه تفکر از قبل معلوم است، یعنی همیشه یک جواب «درست» یا غلط وجود دارد، اما در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب موجود است که از نظر منطقی هر یک از آنها ممکن است درست باشد. گیلفورد در نظریه خود تفکر واگرا را به سه ویژگی انعطاف پذیری یا نرمش، اصالتف و سیالی مشخص کرده، وبرای اندازه گیری هر یک از آنها آزمونی ساخته است.
آزمون گیلفورد برای اندازه گیری انعطاف پذیری تفکر، آزمون استفاده های غیرمعمول نام دارد. برای مثال، به آزمون شونده کلمه آجر داده می شود و از او خواسته می شود تا در مدت هشت دقیقه تمام موارد استفاده آجر را نام ببرد (گیلفورد، ۹۵۹ ). پاسخهای یکی از دانش آموزان از این قرار بوده است : ساختن خانه، ساختن طویله، ساختن مدرسه، ساختن کلیسا، ساختن دودکش، ساختن اجاق. چنانکه ملاحظه می شود همه این پاسخها به طبقه واحدی از موارد استفاده آجر، یعنی ساختن مربوط می شود، و نشان دهنده انعطاف پذیری و واگرایی کمی هستند. دانش آموز دیگر این پاسخها را داده است : گذاشتن جلو در، زدن به یک سگ، درست کردن قفسه کتاب، غرق کردن یک گربه، کوفتن یک میخ، ساختن خاک آجر، درست کردن دروازه های بیس بال. به اعتقاد گیلفورد، این پاسخها انعطاف پذیرترند و نشان دهنده واگرایی بیشتر تفکر هستند.
ویژگیهای افراد آفریننده :
استاین (۱۹۷۴) مطالعات انجام شده درباره ویژگیهای افراد آفریننده را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که افراد آفریننده دارای ویژگیهای زیر هستند :
۱ ) انگیزه پیشرفت سطح بالا
۲ ) کنجکاوی فراوان
۳ ) علاقه مندی زیاد به نظم و ترتیب در کارها
۴ ) قدرت ابراز وجود و خودکفایی
۵ ) شخصیت غیرمتعارف، غیررسمی، و کامروا
۶ ) پشتکار و انضباط در کارها
۷ ) استقلال
براثر تلقیح ۲۰ میکرولیتر از انواع عصارهای اسفنج Callyslpongia spبه محیط کشت مولر هینتون آگارمحتوی هریک از میکروب های مورد آزمایش هاله هایی ایجاد شد که میانگین قطر آنها بعد از سه مرتبه تکرار آزمایش در جدول ۴-۱آورده شده است در تمام تکرار های کشت میکروبی قطر هاله با احتساب ۶ میلی متر قطر دیسک دیفیوژن اندازه گیری شد.قطر هاله اطراف دیسک های آنتی بیوتیک جنتامایسین در محیط کشت اشریشاکلای ۲۳، شیگلا ۲۵، استافیلوکوکوس اورئوس ۲۰ میلی متر بوده است. میانگین قطر هاله عصارهD در محیط های کشتاشریشاکلای ۵/۷ در شیگلا ۵/۸و در استافیلوکوکوس اورئوس ۵/۱۱ میلی متی اندازه گیری شد در نتیجه عصارهDاثر بهتری بر استافیلوکوکوس اورئوس داشته است.
میانگین قطر عصارهE در محیط های کشت اشریشاکلای۸، شیگلا ۷ واستافیلوکوکوس اورئوس ۵/۱۱ میلی متربوده است در نتیجه اثر بهتر این عصاره بر استافیلوکوکوس اورئوس می باشد(جدول۴-۱).
میانگین قطر عصارهF نیز در محیط های کشت اشریشاکلای ۸، شیگلا ۷ و استافیلوکوکوس اورئوس نیز ۷میلی متر بوده است در نتیجه با اختلاف جزیی ۱ میلی متری اثر این عصاره بر اشریشاکلای بهتر می باشد(جدول ۴-۱).
جدول ۴-۱ قطر هاله عدم رشد میکر وب با تلقیح عصاره های متفاوت اسفنج Callyslpongia sp. برحسب میلی متر
میکروب بیماری زا | قطر هاله عدم رشد عصاره برمیکروب* | **قطر هاله آنتی بیوتیک |
||
Dعصاره | Eعصاره | Fعصاره | ||
E.coli | ۵/۷ | ۸ | ۸ | ۲۳ |
Shiglla sp. | ۵/۸ | ۷ | ۷ | ۲۵ |
S. aureus | ۱۱ | ۵/۱۱ | ۷ | ۲۰ |
* و**قطر هاله عدم رشد برحسب میلی متر ، با احتساب ۶ میلی متر قطر دیسک دیفیوژن می باشد.
۴-۴کدورت سنجی محیط کشت در رقت های متفاوت
سنجش کدورت لوله آزمایش حاوی محیط کشت نونرینت براث و باکتری تهیه شده ۵/۰ مک فارلند با هریک از باکتری ها توسط دستگاه اسپکتروفتومتری در طول موج ۶۱۰ نانومتر در جدول ۴-۲ آورده شده است.NBنوترینت براث عاری از باکتری و آنتی بیوتیک به عنوان شاهد محیط کشت خالص مقدار جذب ۰۱/۰را نشان داد که شفاف ترین محلول می باشد در لوله آزمایش حاوی اشریشاکلای و نوترینت براث ۳/۱، لوله حاوی شیگلا و نوترینت براث مقدار جذب ۳/۳، لوله حاوی استافیلوکوکوس اورئوس با مقدار جذب ۱/۲ نشانه مقدار تراکم رشد باکتری ها در این لوله ها بود. در لوله آزمایش حاوی جنتامایسین برای اشریشاکلای و شیگلا مقدار جذب برابر۵/۰ و برای استافیلوکوکوس اورئوس برابر ۹/۰می باشد که به عنوان کنترل منفی در نظر گرفته شد. با اضافه کردن هریک از رقت ها مقدار جذب محاسبه شدهبیشترین اثر بازدارندگی رشد رقت ۳ با جذب ۲/۱وکمترین اثر بازدارندگی رشد رقت ۲با جذب ۸/۱ بر اشریشاکلای را نشان می دهد. در محیط کشت حاوی شیگلا رقت ۱ بیشترین و رقت ۳ کمترین اثر بازدارندگی رشد به ترتیب ۲/۱ و ۸/۱ را نشان می دهد. در محیط کشت استافیلوکوکوس اورئوس بیشترین اثر باز دارندگیبرابر۶/۱و کمترین برابر ۹/۱ بهترتیب رقت ۱ و رقت ۳ اندازه گیری شد.
جدول ۴-۲ مقدار جذب نوری در محیط کشت
جذب نوری بر حسب nm | محیطکشت |
۰۱/۰ | NB |
۳- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و سودآوری شرکتها وجود دارد.
۴- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نسبت دارای مشهود شرکتها وجود دارد.
۵- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی خاص شرکت وجود دارد.
۶- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی اقتصاد کلان وجود دارد.
۲-۵-۲- مدل اول حالت پویا
فرضیههای مدل اثر مستقیم نااطمینانی بر ساختار سرمایه:
۱- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و ارزش بازار شرکت به دفتری آن وجود دارد.
۲- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و اندازه شرکتها وجود دارد.
۳- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و سودآوری شرکتها وجود دارد.
۴- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نسبت دارای مشهود شرکتها وجود دارد.
۵- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی خاص شرکت وجود دارد.
۶- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی اقتصاد کلان وجود دارد.
۲-۵-۳- مدل دوم حالت ایستا
فرضیههای مدل اثر غیرمستقیم نااطمینانی بر ساختار سرمایه:
۱- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و ارزش بازار شرکت به دفتری آن وجود دارد.
۲- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و اندازه شرکتها وجود دارد.
۳- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و سودآوری شرکتها وجود دارد.
۴- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نسبت دارای مشهود شرکتها وجود دارد.
۵- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی خاص شرکت وجود دارد.
۶- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی اقتصاد کلان وجود دارد.
۷- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی خاص شرکت از کانال سودآوری وجود دارد.
۸- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی اقتصاد کلان از کانال سودآوری وجود دارد
۲-۵-۴- مدل دوم حالت پویا
فرضیههای مدل اثر غیرمستقیم نااطمینانی بر ساختار سرمایه:
۱- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و ارزش بازار شرکت به دفتری آن وجود دارد.
۲- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و اندازه شرکتها وجود دارد.
۳- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و سودآوری شرکتها وجود دارد.
۴- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نسبت دارای مشهود شرکتها وجود دارد.
۵- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی خاص شرکت وجود دارد.
۶- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی اقتصاد کلان وجود دارد.
۷- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی خاص شرکت از کانال سودآوری وجود دارد.
۸- رابطه معناداری بین ساختار سرمایه و نااطمینانی اقتصاد کلان از کانال سودآوری وجود دارد.
۲-۵-۵- مدل سوم
فرضیه اول: بین سرعت تعدیلات نسبت اهرم واقعی شرکت بهسوی نسبت اهرم هدف و تغییر نااطمینانی اقتصاد کلان و خاص شرکتی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه بالا به فرض کلی است. برای درک اثرات نااطمینانی اقتصاد کلان و خاص شرکت بروی سرعت تعدیل نسبت اهرم واقعی بهسوی اهرم هدفش دو استراتژی زیر را در نظر میگیرم. این دو حالت باعث خلق ۲۰ فرضیه فرعی و درک بهتر و کاملتر فرضیه اصلی مدل میشود:
نااطمینانی را به چهار سطح متفاوت برای هر دو گروه نااطمینانی بهکاررفته در تحقیق، یعنی نااطمینانی اقتصاد کلان و نااطمینانی خاص شرکت، در سطح بالا، متوسط، پایین و حالت صفر تقسیم میکنیم.
اهرم مالی واقعی شرکت میتواند دو حالت مختلف به خود گیرد یعنی بالاتر از اهرم هدف و پایینتر از اهرم هدف، در نظر گرفتهشده است.
با توجه به حالتهای بالا، ۲۰ فرضیه فرعی داریم و هر فرضیه را آزمون میکنیم. شکل زیر فرضیههای فرعی را بهطور خلاصه نمایش میدهد؛ که در دو شکل نمایان شده است. شکل اول برای حالت بالاتر از اهرم مالی هدف و شکل دوم برای حالت پایینتر از اهرم مالی هدف.
بالاتر از هدف
نااطمینانی اقتصاد کلان بالا
نااطمینانی اقتصاد کلان متوسط
نااطمینانی اقتصاد کلان پایین
نااطمینانی اقتصاد کلان صفر
نااطمینانی خاص شرکت بالا
نااطمینانی خاص شرکت متوسط
نااطمینانی خاص شرکت پایین
نااطمینانی خاص شرکت بالا
نااطمینانی خاص شرکت متوسط
نااطمینانی خاص شرکت پایین
نااطمینانی خاص شرکت بالا
نااطمینانی خاص شرکت متوسط
نااطمینانی خاص شرکت پایین
نااطمینانی خاص شرکت صفر
شکل۲-۱۱ خلاصه فرضیههای فرعی برای مدل سوم برای حالت بالاتر از اهرم هدف
پایینتر از هدف
نااطمینانی اقتصاد کلان بالا
روند توسعه مدل پذیرش فناوری |
در فاز انطباق: این مدل در زمینه وسیع سیستمهای اطلاعاتی به کار گرفته شده است ( برخی از این سیستمهای صفحه گسترده –لوتوس 1،2 و 3 و نرم افزارهای واژه پرداز و عمدتاً از مجموعه نرمافزارهای آفیـس بوده اند) فناوریهای ارتباطی (ایمیل ، ایمیل صوتی، سیستم ارتباط با مشتری، و فاکس) سیستمهای مرکز داده کامپیوترهای کوچک و فناوریهایی در ارتباط با اینترنت بوده اند. (سیستمهای خدمات اطلاعات – خدمات آنلاین – سیستمهای مجازی و … کتابخانه های دیجیتال و …)است. این مدل در سازمانهای متعدد با فرهنگهای مختلف به کار گرفته شده است. ( سازمانهای مالی آمریکایی- کمپانی فولاد کانادایی – شرکتهای حسابداری بیمارستانهای عمومی هنگ کنگ، مؤسسات مالی و بانکها) |
در فاز اعتبار مدل پذیرش فناوری دو روند رخ میدهد. روند نخست: اعتبار سنجی ابزارهای سهولت و سودمندی درک شده می پردازد و سایرین به ارتباط بین سایر متغییرهای مدل پذیرش فناوری می پردازد. |
فاز گسترش نیز به دو بخش تقسیم می شود. بخشی به توسعه دو سازهی اصلی سودمندی و سهولت درک شده پرداخته و بخشی دیگر به سایر متغیّرها می پردازد. |
از نظر آدام[27]، نلسون[28] و تاد[29] دوره های تکامل مدل پذیرش فناوری به 4 بخش تقسیم شده است. که این دورهها شامل معرفی – اعتبار – گسترش و تکمیل استادانه است. از زمان معرفی مدل در سال 1989 تحقیقات در این حوزه به دو بخش اصلی تقسیم شده است یک بخش میکوشید تا برای اثبات صحت مدل آن را نمونه ای از سایر مدلها بداند. آدامز مدل را در پنج حوزه مختلف به کار گرفته و اعتبار آن را در پیش بینی رفتار مصرف کننده اثبات نمود (Adam, Nelson, & Todd, 1992).
بخش یک به مقایسه مدل پذیرش فناوری با تئوری TRA پرداخته و به بیان تفاوتهای آن می پردازد و از نظر قدرت پیش بینی و دشواری مقایسه مینماید.
دیویس مدل TAM را با TRA بین دانشجویان MBA مقایسه نموده و دریافت که TAM تبیین بهتری برای قصد استفاده از سیستم پردازشگر نسبت به TRA داشته است(Davis, Bagozzi & Warshaw, 1989).
در دوره اعتبار محققین برای تائید مدل شاخص های مناسب مرتبط با فناوریهای مختلف و جایگاه و وظایف تعیین نموده اند.آدام در سال 1992 با بهره گیری و توسعه مدل دیویس و به کارگیری دو سازهی اساسی مدل (سهولت و سودمندی درک شده) در دو نوع فناوری (پست صوتی و الکترونیک) در 10 سازمان با 118 کاربر انجام شده است اعتبار و روایی مقیاسهای ارزیابی سازه ها را تائید نموده است.
در دوره گسترش: محققین به نوعی متغیرهای مرتبط با سازههای اصلی مدل پرداختهاند. برخی از محققین (Sun & Zhang, 2006) برخی از محدودیتهای مدل را توان ناکافی پیش بینی و عدم وجود رابطه بین سازههای آن دانسته اند و نقش و متغییرهای میانجی را در ایجاد این محدودیتها مؤثر میدانند (Venkatesh, Morris & Davis, 2003).
یکی دیگر از محدودیتها شاخص های مرتبط با متغییرهای شخصی است که شامل سطح تحصیلات تجربیات پیشین و آموزش است. سه متغییر بر سودمندی تاثیر مشخص گذارده است. در مرحله ی پایانی نیز مدل همچنان به تکامل خود ادامه میدهد. در این مرحله با تمر کز به مدل جدیدتر که متغییر های خارجی که بر سودمندی و سهولت مؤثر است ادامه می یابد.
-
- مدل پذیرش فناوری 2
در سال 2000 مدل پذیرش فناوری 2 معرفی گردید (Venkatesh & Davis, 2000). همچنین در پایان همان سال شاخص های بیشتری برای تبیین سازهی سهولت درک شده معرفی گردید. که شامل خودکارایی با کامپیوتر و تجهیزات است و لذتبخشی استفاده از کامپیوتر و وجود احساس عصبیشدن حین استفاده از کامپیوتر بود که برای کاربرانی که نخستین بار از سیستمهای خاصی استفاده می کنند معرفی شد.
تحقیقات ثابت نمود که این متغییرها تا 60% قادر به تبیین سهولت هستند در این تحقیق عوامل که برای دفعات نخست و در مراحل اولیه ی استفاده مؤثر هستند را به چند دستهی ویژگیهای فردی و ویژگیهای موفقیتی تقسیم مینماید. در سال 2003 مدل تئوری یکپارچهی پذیرش و بهره گیری از فناوری معرفی شد. محققین در سال 2006 مدل توسعه یافتهای از پذیرش فناوری را توصیه نمودند. (Sun & Zhang, 2006) که ده فاکتور تعدیل کننده را شناسایی و در قالب سه گروه عوامل سازمانی (داوطلبی طبیعت وظیفه و کسب و کار) عوامل مرتبط با فناوری (دشواری فناوری بهره گیری فردی در برابر بهره گیری گروهی هدف به کارگیری فناوری کارگرا بودن در برابر تجهیزاتگرا بودن آن) و شاخص های فردی (ظرفیت های ذهنی – پیشینه ی فرهنگی – سن – جنس و تجربیات است) این متغییرها در کنار سازههای اصلی، سهولت و سودمندی درک شده و هنجارهای اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد.
-
- توسعه ی مدل پذیرش فناوری 2
در سال 2000 محققین برای تکمیل مدل ابتدایی پذیرش فناوری و تبیین سودمندی و سهولت درک شده از قصد به کارگیری در قالب واژه های تاثیرات اجتماعی و فرایندهای ارزیابی ابزارها استفاده نمودند چون هر چند مدل ابتدایی پذیرش فناوری بر پایه مدل رفتار منطقی آجزن استوار بود لیکن هنجارهای اجتماعی در ساختار آن موجود نبود. از زمان معرفی مدل همه محققان به لزوم و ضرورت ورود متغییر های بیشتر در مدل تاکید کرده اند.
در مدل پذیرش فناوری 2 یکی از مهم ترین اهداف تبیین شاخص های سودمندی و سهولت درک شده است. شکل 2-7 نمونه ای از این مدل را ارائه می دهد که شاخص هایی چون (هنجارهای فاعلی– داوطلبی و تصویر) ارائه شده و ابزارهایی چون ( ارتباط شغلی – کیفیت خروجی ارزیابی – نتایج و سهولت درک شده) معرفی شده است.
در این مدل تجربیات و داوطلبی به عنوان متغییر میانجی مطرح است. متغییر داوطلبی به عنوان متغییر میانجی بین به کارگیری و سطوح سازمانی مطرح است. هنجارهای اجتماعی از طریق سودمندی درک شده یا در قالب آنچه بین المللیشدن نامیده می شود بر مدل تاثیرگذار است. عامل هنجارهای اجتماعی بر تصویر ذهنی تاثیر می گذارد (Venkatesh & Davis, 2000).
نتایج
کیفیت خروجی
تصویر
ارتباط شغلی
هنجارهای فاعلی
تجربه
داوطلبانه بودن
سودمندی درک شده
سهولت درک شده
قصد استفاده
رفتار استفاده
شکل 2 7. مدل پذیرش فناوری 2
تحقیقات بیانگر این مطلب است که بهره گیری که بر اثر فشار عوامل سازمانی رخ دهد درک فرد از سودمندی درک شده بر اثر تاثیر عوامل اجتماعی سبب افزایش استفاده می شود. فرد نسبت به بهره گیری از سیستم هدف در صورتی که افراد شاخص در گروه یا تیم به آن اعتقاد داشتند بیشتر ترغیب می شود. مدل پذیرش فناوری 2 عواملی چون بین المللیشدن را زمانی که داوطلبی یا اجباری میباشد را مطرح مینماید متغییر میانجی یک تجربه است که بر هنجارهای فاعلی و قصد بهره گیری از سیستم تاثیر می گذارد رابطه بین هنجارهای فاعلی و قصد در مواقعی که بهره گیری اجباری بوده است و فرد در آغاز استفاده از سیستم است قویتر میباشد. تجربه بر رابطه بین هنجارهای فاعلی و سودمندی درک شده نیز تاثیر می گذارد.
در فرایند ابزاری، مدل پذیرش فناوری 2 پیشنهاد می کند که در حوزه فردی ارتباط بین اهداف شغلی و خروجی آن با به کارگیری سیستم ارتباط وجود دارد (ارتباط شغلی) این امر به عنوان اساسی در ارزیابی سودمندی سیستم به کار میرود (سودمندی درک شده).
مدل پذیرش فناوری 2 در مقایسه با مدل پذیرش فناوری نخستین که حدود 52-34 درصد قصد به کارگیری را توصیف می کند ؛تا حدود60 درصد متغییرهای مرتبط با سودمندی را توصیف می کند.
- مدل تناسب بین وظیفه و فناوری
یک شب وحشت زا که در آن تلخی برپا بودپا برجا (همه شب )
-
- شوم ووحشت انگیز :
هان ای شب شوم وحشت انگیز
تا چند زنی به جانم آتش ( ای شب )
- بیدارگر وتنگی آور
در شبی این گونه با بیدادش آیین
رستگاری بخش ای مرغ شبا هنگام ما را…
در شبان گاهی چنین دل تنگ می آید نمایان (مرغ آمین )
-تشویش آور
در خلوت شبان مشوش
با زندگان دیگر شان هست زندگی
این راست است ، زندگی این سان پلید نیست ؟ ( اندوهناک شب )
-خستگی آور :
چه فراوان روشنایی در اتاق توست
باز کن در برمن
خستگی آورده شب من (شب پره ی ساحل نزدیک )
-شب موذی گرم ، دراز ، سمج ،
چه شب موذی گرمی و دراز
چه شب موذی وطولانی
چه شب موذی گرمی و سمج
چه شب موذی وسنگین ، آری (کار شبپا )(همایش نیماشناسی ،۱۹۹)
همانطور که دیده شد دراشعار بالا نیما از تضاد ،مراعات نظیر ، تشبیه ، تشخیص ، اغراق ، و..استفاده نموده که به زیبایی وانگیزه مخاطب می افزاید. وی بین موصوف وصفت کسره اضافه نمی آورد و صفت را به اسم اضافه می نمایدکه این از ویژگی های صفت در آثار وی می باشد .
یکی از راه های شناخت شب در شعر نیما ، تصویر سازی نیما با واژه شب است در بسیاری از اشعار نیما ، شب با کریه ترین وجهی تصور شده است . تا به وسیله زشتی شب سیاه استبداد و ستم وظالت و جهالت به گونه ای ملموس و مشخص در نظر گاه خواننده مبهم شود .از نمونه هایی که ذیلا ارائه میشود . این نکته خوبی استنباط می شود .
در آغاز شعر (پادشاه فتح ) که در آن چهار بار ، واژه شب تکرار شده است نیما شب را به انسانی سیاه وسالخورده تشبیه می کنند که انبوه دندانهای او ریخته است . شبی که تیرگی های آن (مزور ) است : شبی در آن سایه ها ی قبر های مردگان و خانه های زندگان ئر هم ریخته است : در تمام طول شب :
کاین سیاه سال خورد انبوه دندان هایش می ریزد
وزدرون تیرگی مزور
سایه های قبر ها ی مردگان و خانه های زندگان در هم می آمیزد .(پادشاه فتح)
این که نیما با دیدن شب به یاد ( سایه های قبر های مردگان می افتد ؛ این مفهوم مرگ را با مفهوم (مرگ ) و (قبر ) پیوند می زند . در چندین شعر دیگر نیما نیز تکرار شده است و حاکی از چهره های منفور و مرگ آورشب در نظر نیماست ؛ برای نمونه
هم چو زندانی شب چون گور
مرغ از تنگی قفس جسته است ( خروس می خواند )
شب است
جهان با آن چنان چو مرده ای در گور (شب است )
در شب تیره پو گوری که کند شیطانی
وندر آن دام دل انسانش را
دهد آهسته صفا
زیک و زیک ، زیک زایی
لحظه ای نیست که بگذارم آسوده به جا (شب تیره )
در شعر چراغ نیز ، نیما شب را به کفن تشبیه می کند که مفهوم مرگ بار آن را منتقل کند . در برخی از اشعار نیز نیما شب رابه ((زندان))آن هم زندان تاریک ، تشبیه می کند :
این منم مانده به زندان شب تیره که باز
گوش برزنگ کاروانستم (شب همه شب )
در شعر دیگر نیما ترسناک بودن شب را با تشبیه آن به انسانی که دو چشم در شت دریده دارد ، به خواننده القا می کند ؛ دو چشم درشتی که قرمز و خون گرفته و خشم آلود نیز به نطز می رسد :
قرمز به چشم ، شعله خردی
خط می کشد به زیر دو چشم درشت شب (ققنوس )
در شعر دیگر از نیما ، شب به بیابان هولناکی مانند می شود که همانند دزدان و راهزنان (روشنی )) را به غارت می برد و در نتیجه (ره مقصود ) بر مسافران شب نورد گم می شود :
وبیابان شب هولی
که خیال روشنی می برد با غارت
و ره مقصود در آن بود ، گم ، ( مرغ آمین )
یکی از مهیب ترین ومرگ آور ترین تصویر هادر باره شب را در شعر (هست شب ) نیما در سال ۱۳۲۴ (ذو سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ) در سخت ترین سال های اختناق و استبداد سروده شده است ، شاهد هستیم . در این شعر نیز ، همچو برخی از اشعار ی که نقل شد (شب ) ، هم چو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا
هم از این دوست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را