۶
شراکت (Partnership)
سطح مساوات طلبی
نمایشی(مشارکت جزئی)
۵
تسکین بخشیدن (Placation)
۴
مشاوره (Consultation)
۳
اطلاع رسانی (Informing)
سطح عدم مشارکت
۲
درمان (Therapy)
۱
دستکاری و عوام فریبی (Manipulation)
در پایینترین سطح نردبان، آرنشتاین، هیچ قدرتی برای شهروندان متصور نیست؛ به عبارت دیگر، عدم مشارکت در دو رده خود را نشان میدهد که وی آنها را ظاهرفریبی و درمان مینامد. براساس نظر آرنشتاین، بعضی از سازمانهای دولتی، شکلهای ساختگی از مشارکت را تدارک دیدهاند که هدف واقعی آنها، آموزش شهروندان برای قبول کارهایی است که از قبل تکلیفش روشن شده است. در پلکان بعدی، نزدیک به پایین نردبان، شکل دیگری از عدم مشارکت، معرفی میشود که درمان نام گرفته است. این نوع عدم مشارکت، هم غیرصادقانه و هم خودخواهانه است. در اینجا، هدف پیدا کردن راه و چارهای برای دیدگاه ها و رفتارهایی است که یک مؤسسه خودش با آنها موافق نیست، اما در زیر سرپوش نظرخواهی از شهروندان چنین چیزی را اعلام میکند. پلههای دیگر این نردبان که به عنوان یک قدم اولیه مفید، توجیهشدنی است، اطلاعرسانی و مشاوره است. آگاه کردن شهروندان از حقایق موجود در مورد برنامه های حکومت و حقوق و مسئولیتهای آنان و راهکارهای موجود، بهخصوص اگر طوری طراحی شده باشد که جریان اطلاعات یکسویه نباشد، گامی مثبت در جهت حرکت به سوی جلب مشارکت شهروندان به شمار میآید. مشاوره و کسب نظر شهروندان، در صورتی که واقعی باشد، مفید است. بهطور مثال، بررسیهای نظرخواهی از شهروندان ممکن است اطلاعات واقعی را در اختیار تصمیمگیرندگان قرار دهد ولی اگر تنها روش مشارکت باشد، نقش زیادی در تضمین به کارگرفتن دیدگاه های شهروندان به طور مؤثر و جدی نخواهد داشت و شهروندان نیز فاقد این قدرت خواهند بود که ناظر به کارگیری دیدگاههایشان به وسیله قدرتمندان باشند. تسکین بخشیدن و فرونشاندن خشم شهروندان پلهای از نردبان مشارکت است که بر اساس آن مدلی از مشارکت ارائه میشود که نتیجهاش بهرهمند شدن شهروندان ضعیف از سهمی است که از آن طریق خشمشان فرو مینشیند و بهطور موقت تسکین مییابند. این مدلی رضایتبخش برای مشارکت واقعی به نظر نمیرسد. ارنشتاین، این سه پله از نردبان مشارکت را زیر عنوان مساواتطلبی نمایشی قرار میدهد. به عبارت دیگر، هنوز اقتدار یافتن شهروندان در مفهوم کنترل آنان بر برنامهها و اجرای آن تحقق نمییابد و حق تصمیمگیری نهایی برای صاحبان قدرت باقی میماند. در بالاترین پلههای این نردبان، شراکت، قدرت تفویضشده و اختیار شهروندی به عنوان شکلهای واقعیتری از مشارکت شهروندی شناسایی و مطرح میشود. آرنشتاین مشارکت واقعی را در نردبان هشت پلهای خود، در بالاترین جایگاه میبیند. زیرا آن را نشانگر توزیع قدرتی میداند که از طریق مذاکره به دست میآید.
هر چند این نربان هشت پلهای از مشارکت شهروندی در واقع بیانی ساده از مفهومی بس پیچیده است، اما به روشن شدن نکتهای که بسیاری از افراد آن را فراموش کردهاند کمک میکند؛ و آن اینکه مشارکت شهروندان، در سطوح مختلف و درجات متفاوت تحقق مییابد. به عبارت دیگر، بین وارد شدن در مشارکتی تشریفاتی و ساختگی، و مشارکتی که نشانگر قدرت واقعی برای اثر گذاشتن بر نتایج فرایند مشارکت است، تفاوت وجود دارد. این نکته بسیار مهمی است که باید در تمامی برنامههای مدیریت شهری و حکمرانی شهری مورد توجه متخصصان برنامه ریزی و مدیریت و سیاستگذاران قرار گیرد.
- پس از بحث آرنشتاین در قالب نردبان مشارکت شهروندی، صاحبنظران و پژوهشگران دیگری نیز به این مقوله پرداختند. پل در سال ۱۹۸۸ چهار سطح را برای مشارکت در اجتماعات محلی شناسایی کرد، که به ترتیب عبارتند از: سطح اول: تسهیم اطلاعات (پایینترین سطح)، سطح دوم: مشاوره، سطح سوم: تصمیمگیری، سطح چهارم: اقدام به عمل(بالاترین سطح). (شریفیانثانی،۴۵:۱۳۸۰).
- کانر نیز نردبان جدیدی از مشارکت شهروندی را (با هفت پله) پیشنهاد میکند که پایینترین پلههای آن آموزش و بازخورد اطلاعات و بالاترین سطح، دادخواهی و عزم پیشگیری است. (همان).
- یکی از متخصصان برنامه ریزی به نام دیویدسون با روند تکاملی سطوح و نردبان مشارکت، مدل گردونه مشارکت را برای بحث مشارکت شهروندی طراحی کرد. در این گردونه سطوح مختلفی از مشارکت، بدون اینکه ترجیحی برای هر کدام قائل باشد تعیین شد .سطوح چهارگانه وی برای مشارکت عبارتند از: ۱٫ اطلاعرسانی، ۲٫ مشاوره، ۳٫ مشارکت و ۴٫ توانمندسازی (Davidson، ۱۹۹۸).
- در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ کارهای بیشتری برای کشف طبیعت مشارکت به عنوان یک فرایند انجام شد. برای مثال، نورمن آپهوف (Norman Uphoff) و جی. کوهن (J. Kohen) سوالات زیر را برای کمک به ما در درک طبیعت مشارکت جامعه نوشتهاند:
- چه نوع مشارکتی اتفاق میافتد (در تصمیم گیری، در اجرای برنامه، در انتخاب ذینفعان برنامه و در ارزشیابی)؟
- چه کسی مشارکت میکند (ساکنین محلی، رهبران محلی، افراد دولتی و اشخاص خارجی)؟
- چگونه مشارکت انجام میشود (از بالا یا پایین، داوطلبانه یا با انگیزه، از کدام کانالها)؟
- چه ساختاری برای حمایت از مشارکت وجود دارد؟
- تا چه حد مشارکت تداوم خواهد یافت؟
- آیا مشارکت به مردم کمک میکند تا در تصمیمگیری و از طریق تجارب و اعتمادشان شرکت کنند؟ (۱۹۸۰,Uphoff, Cohen).
- سایر افراد نیز به ما کمک کردهاند تا ارتباط بین مشارکت و توانمندسازی را بهتر درک کنیم. برای مثال، پیتر اوکلی (Peter Oakly) پیشنهاد کرده که سه دسته یا نوع مختلف از مشارکت وجود دارند:
مشارکت در جاهایی که مردم محلی، فقط در فعالیتهای برنامه درگیر هستند.
مشارکت در جاهایی که افراد محلی در تصمیمگیری اولویتهایی که باید برای برنامه اتخاذ شود، کمک کرده و نیز در فعالیتها درگیر هستند. اگرچه افراد حرفهای و متخصص هنوز کنترل کل هدف توانمندسازی را به عهده دارند.
مشارکت در جاهایی که افراد محلی، نقش فعال و مستقیم در توسعه پروژه را به عهده دارند. آنها در مشخص کردن مشکلات و اولویتبندی آنها، یافتن راه حل ها، انجام فعالیتها و فعالیتهای مربوط به ارزشیابی مشارکت میکنند. این نوع مشارکت به مردم محلی اجازه میدهد تا بر اوضاع کنترل داشته و سهمی در حفظ برنامه داشته باشند. این کار پتانسیل زیادی برای قادرسازی مردم در توانمندشدن و ارائه فرصتهایی برای مردمی را دارد که محروم و ضعیف و فاقد قدرت بوده و در انتخابهای واقعی برای زندگی خودشان درگیر میشوند.