۵-۵-۴چراغها را من خاموش می کنم :
-چرا هنوز سنگ داشناک ها را به سینه می زند.( چراغها را من خاموش می کنم ص ۲۱)
-باز ارمنی های جلفا ساز کوک کردند.( چراغها را من خاموش می کنم ص۲۷)
-تبریزی از دماغ فیل افتاده .( چراغها را من خاموش می کنم ص۲۷)
-مثل قاشق نشسته خودش را انداخت وسط .( چراغها را من خاموش می کنم ص۳۵)
-حالا پشم و پیلی هر دو مان ریخته .( چراغها را من خاموش می کنم ص۶۱)
-پیاز هم شده قاطی میوه ها .( چراغها را من خاموش می کنم ص۸۰)
-مادر مارگریتا را بشوید و بچلاند و پهن کند.( چراغها را من خاموش می کنم ص۷۵)
-برای هفت جدم بس است .( چراغها را من خاموش می کنم ص۷۳)
-مته به خشخاش گذاشتن های خودت.( چراغها را من خاموش می کنم ص۸۲)
-مبادا به تریج قبای خواهرت بر بخورد.( چراغها را من خاموش می کنم ص۸۳)
-از آب خلاص شدیم دچار سیلاب شدیم .( چراغها را من خاموش می کنم ص۶۹)
-پسرم برای سرزنش بعدی ام تره هم خورد نمی کند.( چراغها را من خاموش می کنم ص۴۲)
-همه چیز را به قول مادر برید و دوخت و پوشید.( چراغها را من خاموش می کنم ص۲۶)
-شاید از خر شیطان پیاده شد.( چراغها را من خاموش می کنم ص۲۶)
هر روز قال تازه ای چاق می کرد.( چراغها را من خاموش می کنم ص۱۲۱)
-تا دوقلو ها هم مثل آرمن آستین سرخود نشده اند.( چراغها را من خاموش می کنم ص۱۹۹)
جدول شماره ۵-۴: ضرب المثل ها
تعداد ضرب المثل ها | نام کتاب |
۸ | شازده احتجاب |
۵۳ | نام ها و سایه ها |
۲۶ | سوشوون |
۳۴ | چراغها را من خاموش می کنم |
۵-۶-قاعده کاهی سبکی: [۷۴]
در این حالت نویسنده یا شاعر از قواعد گونه نوشتاری فاصله گرفته و به واژگان ویا ساختهای نحوی گفتار نزدیک می شود.در این بخش ،تفاوتهای گفتاری زنان و مردان ،هم در بخش واژگانی و هم در بخش نحوبی بررسی می شوند. گویه های زیر نحوه برخورد نویسندگان زن و مرد را در نحوه کاربرد قواعد دستوری بررسی می کند.
قاعده کاهی سبکی در بخش واژگانی ( کاربرد صورت گفتاری کلمات نوشتاری )
۵-۶-۱شازده احتجاب :
-وقتی خواستم عینکو بگذارم … (شازده احتجاب ص۴۸)
-صورت شازده مث شاتوت سیاه شده بود . عینکو برداشت و انداخت روی اسباب آرایش خانم. (شازده احتجاب ص
۴۸)
-هی کتابارو ورق می زد. (شازده احتجاب ص ۴۹)
-فقط لباش تکون می خورد . (شازده احتجاب ص۴۹)
-خانم اینا دروغه . (شازده احتجاب ص۴۹)
-اگه شازده می گذاشت این عینکو بگذارم به چشمم. (شازده احتجاب ص۴۹)
-گردنت مث گردن فخرالنساء شده. (شازده احتجاب ص۴۹)
-می گم شازده جون من هم می خوام بخوابم. …اگه صپ زود بلن بشم برسم به کارا می گه فخرالنساءتا پیش از ظهر می خوابید . (شازده احتجاب ص۵۰)
-ازمردی افتاده اما هر شب می خواد. (شازده احتجاب ص۵۰)
-توی اون تخت آدم می تونه راحت بخوابه،دراز پاهاشو می تونه باز کنه و به تاق خیره بشه .به اون گل و بوته گچ بری نگاه کنه . (شازده احتجاب ص ۵۲)
-گفتم نمی خوام . (شازده احتجاب ص۵۸)