در سالهای اخیر، اصطلاح بهرهوری و کارایی متناوباً توسط برخی از کارشناسان کشور بصورت مترادف بکار برده شده، در حالیکه دقیقه به یک معنی نیستند. برای روشن تفاوت میان این دو اصطلاح، یک فرایند ساده با یک ورودی (X) و یک خروجی (Y) را در نظر بگیرید. در شکل (2-2) منحنی OF نشان دهنده تابع مرزی است که ارتباط بین ورودی و خروجی را نشان میدهد. این تابع حداکثر میزان خروجی قابل حصول از ورودی را نشان میدهد. چنانچه بنگاهی بر روی این تابع قرار بگیرد، کارا میباشد یعنی این بنگاه با بهره گرفتن از نهادههای موجود، بیشترین خروجی را داشته است ولی بنگاههایی که در زیر این تابع قرار دارند، با عدم کارایی مواجه میباشند. در این شکل نقطه A نشان دهنده نقطهای غیر کارا و نقطه B نشان دهنده نقطه کارا هستند. با بهره گرفتن از شکل (2-2) میتوان مجموعه تولید قابل دسترس را نیز مشخص نمود که شامل تمام نقاط روی منحنی تابع مرزی (OF) و زیر آن تا محور افقی میباشند. نقاط روی تابع مرزی، مجموعه ای از نقاط کارآمد را نمایندگی مینمایند. برای توضیح اختلاف بین کارایی و بهرهوری از شکل (2-3) استفاده می شود. در این شکل، برای اندازه گیری بهرهوری در نقاط مورد نظر، دسته خطوطی را از مبدأ مختصات با شیب Y/X به آن نقاط رسم نموده که معیاری برای اندازه گیری بهرهوری میباشد. اگر بنگاهی که در نقطه A فعالیت مینماید به نقطه کارای B نقل مکان نماید، آشکار است که شیب خط مورد نظر افزایش مییابد، که نشان دهنده بهرهوری بالاتر در نقطه B میباشد. همچنین با حرکت از نقطه B به نقطه C (نقطه مماس) شیب خط مماس بر منحنی افزایش بیشتری خواهد یافت، و در نقطه C به حداکثر خود خواهد رسی که بیانگر نقطه حداکثر ممکن بهرهوری خواهد بود. نقطه C مثالی از صرفهجویی ناشی از مقیاس اقتصادی بنگاه و مقیاس بهینه فنی است. فعالیت در هر نقطه دیگری بر روی تابع تولید مرزی باعث کاهش بهرهوری خواهد شد. پس نتیجه میگیریم که بنگاهی ممکن است به لحاظ فنی کارا باشد (نقطه B) ولی ممکن است بتواند با بهره گرفتن از صرفهجوییهای ناشی از مقیاس، بهرهوری خود را بهبود بخشد (نقطه C) (علینژاد ودیگران، 1390).
F
Y
Y
Y
B
Y
A
Y
O
Y
شکل 2-2- تابع تولید مرزی و کارایی فنی
X
F
Y
Y
Y
B
Y
C•
A
Y
X
O
Y
شکل 2-3- بهرهوری، کارایی فنی و مقیاس اقتصادی
4-2-2- اندازه گیری کارایی
در اواسط قرن بیستم، مدیران و مشاوران اقتصادی آنها متوجه شدند که تصمیم گیری بدون بکار بردن روشهای علمی، باعث اعمال نظرات فردی میگردد. از آنجاییکه گردآوری اطلاعات در مورد کارایی واحدها جز ملزومات محاسبه بهرهوری میباشد، لذا بهرهوری هر سیستم تابعی از کارایی و اثربخشی در نظر گرفته می شود که در آن منظور از سیستم، مجموعه ای است که واحدهای تحت ارزیابی از آن انتخاب میشوند و کارایی یک واحد بدین معنی است که آن واحد از امکانات موجود بیشترین سود را حاصل نموده است. اما برای محاسبه علمی کارایی تا کنون روشهای مختلفی ارائه شده است که میتوان مجموع این روشها را در دو دسته روشهای پارامتری و روشهای ناپارامتری تقسیمبندی نمود. روشهای پارامتری، آنهایی هستند که برای محاسبه کارایی نیازمند به تعریف تابعی به نام تابع تولید میباشند مانند رگرسیون. تابع تولید نشان دهنده رابطه موجود بین منابع تولیدی مورد استفاده یک سازمان (یعنی ورودی ها) و کالا یا خدمات بدست آمده (یعنی خروجیها) میباشد، در یک زمان واحد . بدون در نظر گرفتن قیمتها (لفت ویچ، 1354). تابعی است که بیشترین خروجی را از ترکیب ورودی ها حاصل میسازد و بهترین واحد را روی شکل قرار میدهد. محاسبه این تابع در حالت کلی دشوار است (کریمخانی، 1392) و روشهای ناپارامتری آنهایی هستند که برای محاسبه کارایی نیازی به تخمین تابع تولید ندارند ازجمله این روشها میتوان به روش تحلیل پوششی (فراگیر) دادهها[97] اشاره کرد.
اصولاً معرفی انواع روش اندازه گیری کارایی از طریق علمی، بر اساس روش فارل[98] (1957) صورت میگیرید. فارل پیشنهاد نمود، مناسبتر است که عملکرد یک واحد با عملکرد بهترین واحد موجود در آن صنعت مورد بررسی قرار گیرد. این روش دربردارنده مفاهیم تابع تولید مرزی است که به عنوان شاخصی برای اندازه گیری کارایی بکار میرود. از جمله روشهای پرکاربرد و سادهای که در اندازه گیری کارایی بکار میرود، روش تحلیل پوششی (فراگیر) دادهها میباشد. این روش با توسعه دیدگاه فارل در سال 1978 توسط چارنز، کوپر و رودز[99] معرفی شد.
3-2- تحلیل پوششی دادهها و مفاهیم آن
اندازه گیری کارایی به خاطر اهمیت آن در ارزیابی عملکرد شرکتها و یا سازمانها همواره مورد توجه بوده است. تحلیل پوششی دادهها ابزار توانمندی است که امروزه بصورت چشمگیری در ارزیابی عملکرد سیستمهایی با چندین و چندین خروجی کاربرد یافته است. رشد مستمر و کاربرد فراوان این تکنیک در سی سال اخیر، چه در بعد بسط تئوری و چه در قلمرو کاربردی، آنچنان بوده که حتی شگفتی خود صاحبنظران را برانگیخته است (جهانشاهلو دیگران، 1389).
این تکنیک، با بهره گرفتن از برنامه ریزی خطی، ورودی ها و خروجیهای چندگانه را با تخصیص وزنهایی که از حل مدل بدست می آید به یکی ورودی و یک خروجی تبدیل می کند و کار ارزیابی کارایی را انجام میدهد (معماریانی و ساعتی، 1381).
در اینروش نیازی به تخمین تابع تولید نیست و کارایی یک واحد تصمیم گیری، نسبت به کارایی سایر واحدهای تصمیمگیر، با توجه به مقادیر ورودی و خروجیهای آنها مشخص می شود (رزومی و دیگران، 1383).
منظور از واحد تصمیم گیری، یک جز عنصر که میتواند سازمان، واحد تولیدی، واحد خدماتی، یک بخش و… باشد که در یک مجموعه مستقلاً در حال فعالیت بوده و با مصرف تعدادی منبع به عنوان ورودی، تعدادی خروجی را تولید میکند. مفهوم تولید در مورد DMU بصورت عام مورد استفاده قرار میگیرد و صرفاً به معنای تولید کالا نیست (چارنز و دیگران، 1978).
ورودی 1
خروجی 1
واحد تصمیم گیری
⁞⁞⁞⁞
⁞⁞⁞⁞