موضوع اصلی داستان، مقاومت مردم نیجریه و در رأس آنها مسلمانان آن کشور در مقابل تفرقه افکنیهای استعمار است که با بهره گرفتن از ابزار تبشیر سعی در تجزیهی آن کشور به سه قسمت شمالی (مسلمانان هوسا)، جنوبی (مسیحیهای قبایل ایبو) و غربی (قبایل بومی یوربا) داشتند (الکیلانی، ۲۰۰۵ م ۶۴).
شخصیت اول رمان و قهرمان آن فردی است به نام «عثمان أمینو» که رمان هم از زبان وی روایت میشود. او جوانی متعهد و پاکدامن و یک دعوتگر اسلامی است. شغلش هم تجارت حیوانات اهلی بوده و به صورت مجرد زندگی میکند. او دوستی به نام«نور» دارد. «نور» جوانی است که از پیروی از خواسته های نفسانی و شهوات ابایی نداشته و شخصیت او در طول رمان بین درستکاری و انحراف در نوسان است و این نوسان ادامه پیدا میکند و در نهایت هم به سقوط کلی وی منجر میشود. «نور»، «عثمان» را به رفتن به محلات تازه ساخت شهر و سینما دعوت میکند و«عثمان» بعد از مدتی کلنجار رفتن با خودش در نهایت قانع میشود که او را همراهی کند. در آنجا«عثمان» ناخواسته با دختری به نام«جاماکا» آشنا میشود. «جاماکا» از قبایل یوربا بوده و زمانی که به عنوان پرستار در بیمارستان کار میکرده تحت تاثیر تبلیغ مبشران به مسیحیت گرویده است. «عثمان» در این دیدار مهر وی را به دل گرفته اما به دلیل اینکه او مسیحی است و«عثمان» هم بالطبع چون یک مبلغ مسلمان است این اختلاف عقیده را مانعی بر سر راه خود میبیند.
دلبستگی«عثمان» به«جاماکا» یک نزاع و کشمکش درونی را برای وی درست میکند که تا آخر رمان هم ادامه دارد.«جاماکا» او را به ازدواج دعوت کرده اما«عثمان» این درخواست را رد میکند. سرانجام«عثمان» برای مشورت به«شیخ عبدالله» مراجعه میکند؛ او که از شخصیتهای اصلی رمان است و تقریبا تا آخر هم در پهنهی رمان حضور پررنگی دارد«عثمان» را به رفتن به جنوب و دعوت به اسلام رهنمود میکند.
حوادث اصلی رمان از این سفر«عثمان»شروع میشود، زمانی که«عثمان» همراه با «عبدالرحیم» به شهر لاگوس و از آنجا به میان قبایل بومی میروند و خطراتی در این راه متحمل میشوند.«عبدالرحیم» هم یک دعوتگر اسلامی است که«عثمان» را همراهی میکند. هنگامی که به میان یکی از قبایل میرسند در آنجا به صورت غیر منتظره با یک کشیش برخورد میکنند که برای تبلیغ به آن مناطق آمده و تعدادی از ساکنان آن مناطق را به دین مسیحیت درآورده است.«پدر تام» که شخصیت دیگر رمان است یک مبشر سالخوردهی غربی است که در نقطه مقابل«عثمان» میایستد.
تقریبا هم زمان با این سفر درگیریها هم در نیجریه شعلهور میشود و طرفداران«ایرونسی» که یک فرماندهی مسیحی است کشتارهای وسیعی از مسلمان را مرتکب میشوند و در جهت براندازی دولت«احمدوبیللو» که از مسلمانان آن کشور است شورش میکنند و این جاست که«عثمان» به شمال برمیگردد و همراه با مسلمانان در مقابل این توطئهها به مقابله میپردازد و یکی از فعالین در عرصهی وحدت کشور میشود. با کشته شدن«احمدو بیللو» و پیروزی«ایرونسی»، «عثمان» هم به زندان میافتد. در زندان شخصیتهای علمی، سیاسی و دینی زیادی وجود دارند، علاوه بر«عبدالرحیم» و«شیخ عبدالله»، «نور» هم به جمع زندانیان اضافه میشود اما بعد از مدتی «نور» با قول همکاری راه خیانت را در پیش گرفته و آزاد میشود.
در زندان به طور ناگهانی«جاماکا» به ملاقات«عثمان» آمده و او را از مسلمان شدن خود خبردار میکند و اینکه اسمش را به«سعیده» تغییر داده است. «سعیده» با این کارش تحت فشار و آزار مبشران قرار گرفته و از بیمارستان اخراج میشود. در این بین حکومت«ایرونسی» سقوط کرده و«عثمان» هم پس از رهایی از زندان همراه«عبدالرحیم» برای یافتن«سعیده» و نیز تبلیغ اسلام راهی زادگاه«سعیده»میشود، اما متوجه میشود که قبیله «سعیده» هم به مسیحیت گرویدهاند.
بعد از مدتی شورش«اوجوکو» حاکم نظامی اقلیم شرقی هم شروع شده و«عثمان»نیز از روی احساس مسئولیت به جمع مبارزان میپیوندد. در این میان است که قبیلهی«سعیده» هم اسلام میآورند، بعد از پیروزی مقابل«اوجوکو» تا اندازهای آرامش به کشور برمیگردد و«عثمان» نیز با«سعیده» ازدواج میکند. کیلانی پایان داستان را خاموش شدن شورشها و بازگشت امنیت به نیجریه و همزمانی آن ازدواج«عثمان» و«جاماکا»قرار داده است. این پایان نمادی از از این موفقیت است، چرا که«عثمان» و«جاماکا» هردو نمادی از مردمان این سرزمین هستند، همچنانکه در بخش نماد به این قضیه اشاره خواهد شد.
۳-۱-۲ نگاهی به سبک هنری رویکرد اسلامی در این رمان
رمان«عمالقه الشمال» از مشهورترین رمانهای نجیب کیلانی و در زمرهی رمانهای تاریخی وی قرار دارد که آن را در مورد مسلمانان غیر عرب زبان نوشته است. این اثر یکی از مهمترین و پختهترین کارهای کیلانی به شمار میآید(خلیل، ۱۹۸۱م ۲۱۴).
رمان از دید اول شخص مفرد روایت میشود و کیلانی برای این کار شخصیت«عثمان» را که قهرمان داستان است انتخاب میکند این زاویه دید«یک فضای شعری هیجان انگیزی را در بسیاری از آثار او به وجود آورده و خواننده را با خود در دل حوادث و روند جریانات همراه میکند»(همان ۲۲۰).
از نقاط قوت در سبک هنری این رمان این است که نویسنده تا حد زیادی توانسته از گزارش مستقیم رویدادها و تحلیل مواضع شخصیتها اجتناب ورزد و بجای آن به بکارگیری گفتگوهای کوتاه و پرمغز روی نماید.(یاسین، ۱۴۱۶هـ)
در مورد شکل فنی این داستانها کیلانی اینچنین میگوید«شکل فنی در این داستانها تقریبا کلاسیک است، اما خود داستان حاوی گفتگوها و حوادث و شخصیتهای خاص خود است که ما را به یاد ادبیات جهانگردان اروپایی میاندازد که کارهای هنری زیبایی در مورد هند، سرزمینهای آفریقایی، چین، شرق آسیا، و عربستان و مصر تالیف میکردند، با این تفاوت که آنها از دیدگاه هنری محض و در جستجوی عجایب و غرایب به نوشتن روی میآورند»(الکیلانی، ۱۹۹۱ ۵۰).
عماد الدین خلیل در رابطه با سبک هنری داستان میگوید«آنچه عمالقه الشمال را پربار ساخته وجود عناصر دراماتیک در آن است؛ کشمکشی که از بارزترین و اساسیترین اجزای داستان به شمار میآید»(خلیل، ۱۹۸۱م ۲۲۰) کشمکش«عثمان» با خودش، با دوستش«نور»، کشمکش میان قبیله هوسا و ایبو، کشمکش بین مسلمانان و مسیحیان و بتپرستان و در نهایت کشمکشی سیاسی بین نیجریه و گرگهای استعمار و صهیونیستها که سعی در تجزیه کشور دارند(همان ۲۲۱).
از لحاظ زبان هم کیلانی«به زبان فصیح و ساده تمایل دارد و از طریق همین زبان به ترسیم شخصیتها و رویدادها میپردازد، بی آنکه عبارات پیچیده، الفاظ گنگ و ترکیبهای نامأنوس را بکار گیرد. بلکه او با بکارگیری متون اسلامی و ادبی در آثارش توانست گام بزرگی در جهت غنا بخشیدن به زبان و توانایی های بیانی و تصویرپردازی خود بردارد»(القاعود،۱۹۹۶ ۱۰۵).
کیلانی گرایش فراوانی به بکارگیری الفاظ اسلامی دارد و آن را به مثابهی ظرفی میداند که میتواند افکار و اندیشه های خود را به راحتی در قالب آنها بیان کند. همچنین در آثار او اصطلاحات اسلامی مانند تکبیر، تسبیح، حمد، استغفار، دعا، بهشت و جهنم، استعاذه، نماز، روزه، حج، هدایت، و… بسیار دیده میشوند(همان ۱۱۵).
کیلانی همانطور که خودش هم میگوید این داستان را در راستای اهداف دعوت اسلامی و خدمت به اسلام نوشته است«مشاهده کردم که ادبیات داستانی معاصر عربی قضایای مسلمانان غیر عرب زبان را در برنگرفته است و بی شک این شکاف میان ادبیات ما و مشکلات امت اسلامی نمایانگر کاستی بزرگی در روابط است»(الکیلانی، ۱۹۹۱م ۴۷) به همین سبب بود که رمانهایی را در مورد نیجریه، ترکستان شرقی، اندونزی و اتیوپی تالیف نمود.
نویسنده در رمان«عمالقه الشمال» با دقت فراوانی به بیان حقایق تاریخی بحران نیجریه و ریشهیابی آن پرداخته است؛ یکی از این حقایق این است که تقسیم نیجریه توسط استعمار انگلیس به مناطق مختلف نژادی و مذهبی موجب بروز جنگهای خونین میان فرقههای مختلف این کشور شد. حقیقت دیگر که نویسنده آن را ابراز داشته، نفوذ قوی اسرائیل در نیجریه است که زیر پردهی تاسیس شرکتها به ویژه شرکتهای کشاورزی، و نیز فرستادن عواملی برای امور آموزشی و… نقش بارزی در برانگیختن بحران در این کشور داشته و از بزرگترین پشتیبانان جدایی طلبان بیافرا در سالهای(۱۹۶۵-۱۹۷۰م) بوده است. همچنین از دیگر حقایقی که کیلانی آن را در خلال رمان بیان کرده، ارتباط مشکوک مبشران مسیحی با استعمارگران خارجی است که میتوان گفت دیدگاهش در این زمینه بدون اغراق بوده، چرا که تمرکز تلاشهای مبشران بر مناطق شرقی بود که بعدا هم از آن کشور جدا شد(یاسین، ۱۴۱۶هـ).
با مطالعهی این رمان به این نکته پی می بریم که نجیب کیلانی توانسته مفاهیم دینی و افکار و دیدگاه های اسلامیش را به خوبی در میان داستان آورده و با تکیه بر اصول هنری داستان نویسی، اثری مهم در زمنیهی رمان اسلامی به جای بگذارد. «التزام کیلانی در این رمان در دو سطح دیده میشود در سطح یک اثر هنری مستقل و کامل به عنوان یک رمان اسلامی معاصر که از دریچهی هنر به یک موضوع اسلامی میپردازد، و در سطح ایراد عقاید و مفاهیم اسلامی فراوان در داخل متن داستان که هدف از آن تاکید بر عقاید اسلامی و عمق بخشیدن باورهای ایمانی است. به همین خاطر میتوان با اطمینان گفت موفقیتی که کیلانی در این رمان در هر دو سطح نصیب خود کرده خیلی بیشتر از سایرآثارش است»(خلیل، ۱۹۸۱م ۲۲۵).
۳-۱-۳ بینامتنی مستقیم (سطحی)
همانطور که در تقسیم بینامتنی اشاره شد، موارد بینامتنی در این رمان را تحت عنوان«بینامتنی مستقیم» و«بینامتنی غیر مستقیم» مورد بررسی قرار میدهیم، «بینامتنی مستقیم» شامل مقاطعی از رمان است که در آن نویسنده آیات قرآن کریم، داستانهای قرآنی، احادیث نبوی، شخصیتهای دینی، حوادث تاریخ اسلام و احکام دینی را به صورت مستقیم ذکر کرده است.
۳-۱- ۳-۱ بینامتنی با قرآن کریم
قرآن کتاب هدایت و منبع سعادت بشر، حرف به حرفش حق و خیر و حکمت و نور است، و اولین و اصلیترین کتابی است که بر تمام مصلحان مسلمان تاثیر گذاشته است. آنان دیدگاه ها و اندیشه های خود را در پرتو این کتاب شکل داده و آن را معیار اهداف و اعمال و رفتار خویش قرار دادهاند، و به جرأت میتوان گفت در طول تاریخ هیچ کتابی همانند قرآن کریم بر خوانندگانش تاثیری اینچنین عمیق نگذاشته است. در این بین قرآن کریم مائدهی آسمانی ادیبان مسلمان نیز بوده است. آنان چه از لحاظ سبک و چه محتوا آثار ادبی خود را به آیات پر نورش مزین کردهاند. کیلانی هم به عنوان یک ادیب مسلمان کمال انسان را در پیروی از این کتاب میداند، برای همین است که تاثیر آیات قرآن را به وضوح در آثارش میبینیم.
در این بخش مواردی که رمان «عمالقه الشمال» با قرآن کریم بینامتنی دارد را مورد بررسی قرار می دهیم. نجیب کیلانی گاه آیه را به صورت صریح و از زبان یکی از شخصیتها بیان کرده است و گاه هم مضمون آیهی قرآنی را در لابهلای متن رمان به صورت ضمنی آورده است، بر همین اساس بینامتنی قرآنی را به دو قسمت«بینامتنی صریح» و«بینامتنی ضمنی» تقسیم نمودهایم.
شایان ذکر است که کیلانی در اغلب موارد بسیار دقیق و هنرمندانه آیاتی را انتخاب کرده که هر یک به نوبهی خود یک اصل بزرگ در خیزش ملتهای مسلمان به حساب میآیند، و عظمت و بزرگی رسالت اسلام را به مخاطب القا میکنند، برای همین است که عنوان هر یک از موارد را از خود آن آیهی شریفه انتخاب نمودهایم.
۳-۱-۳-۱-۱بینامتنی صریح
نجیب کیلانی در رمان«عمالقه الشمال» آیاتی از قرآن پیرامون حتمی بودن یاری خداوند برای مؤمنان، پیروزی نهایی حق بر باطل، ارادهی مطلقهی خداوند، وجوب جهاد، تکریم انسان، یکی بودن رسالت همهی انبیاء و عفو خطاکار را به صورت بینامتنی مستقیم صریح در لابهلای گفتگوها آورده است.
۳-۱- ۳-۱-۱-۱ کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی
کیلانی در راستای اهداف هنری و فکری خود اهمیت زیادی برای عنصر شخصیت پردازی قائل است به همین دلیل است که میبینیم«شخصیتهای رمان با دقت تمام به تصویر کشیده شدهاند، هر کدام ویژگیهای روانی خاص خود را از لحاظ طرز تفکر، رفتار و تجربهی روحی دارا هستند»(خلیل، ۱۹۸۱م ۲۲۷).
در اینجا کیلانی شخصیت أحمدو بیللو را در اثنای گفتگو به تصویر میکشد، و علاوه بر شخصیت اسلامی وی یک ویژگی بارز دیگر او را نشان میدهد و آن هم یقین و باور قلبی او به پیروزی قطعی حق است که آیهای هم در همین رابطه بر زبانش جاری میشود. این ویژگی از صفات بایستهی یک رهبر مسلمان است؛ باور عمیق به پیروزی و جدیت در اجرای احکام. بر این اساس او در ادامه میگوید هرکسی جرمی مرتکب شود بر پایهی حکم خداوند وی را مجازات میکنیم. کیلانی با این تصویر پردازی به طور ضمنی به علت ترور شدن«احمدو بیللو» نیز اشاره کرده است.
ما در اینجا قسمتی از رمان«احمدو بیللو» رهبر نیجریه در یک مجلس با طرفدرانش جمع شده و از اوضاع کشور حرف میزنند، را ذکر میکنیم که در اثنای بحث در مورد«جانسون ایرونسی» که یک فرمانده مسیحی و متعصب و یکی از عوامل فتنه در نیجریه است، یکی از حاضران در مجلس به احمدو بیللو میگوید «لِلشَرِّ جَوَلاتٌ یَنتَصِرُ فِیهَا… أَغمَضَ أَحمَدو بِیللو عَینَیه وَ تَمتَمَ بِآیَهٍ مِنَ القُرآنِ (کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی) …. تَنَهَّدَ اَلمُتَحَدِّثُ فِی ضَیقٍ وَ قَالَ إنَّهُم یَعِیثونَ الفَسَادَ فِی الشَّمَالِ… إذَا ثَبَتَ عَلَی أَحَدِهِم جُرمٌ فَسَنُأخِذَهُ بِحُکمِ اَللهِ… »(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۲۵).
آیهای که احمدو بیللو میخواند از سورهی مجادله است که میفرماید«إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئِکَ فِی الأَذَلِّینَ * کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ»(المجادله/ ۲۱-۲۰) که بینامتنی مسقیمی را با این آیه ایجاد نموده است.
۳-۱-۳-۱-۱-۲ یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ
مشاهده میکنیم که کیلانی به صورت زیبایی یک اصل مهم قرآنی مبنی بر شکست قطعی تلاشهای باطل در جهت غلبه بر حق را در طی این گفتگو گنجانده است. آیهای که«شیخ عبدالله» برزبان میآورد، از سورهی(الصف) میباشد که میفرماید«یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»(الصف/۸). یکی از موضوعات اصلی این سوره بیان جهاد علیه کفار و نبرد حق و باطل و پیروزی مجاهدان است، که کافران همیشه با تلاشهای خود که در مقابل قدرت خداوند چیزی نیست سعی در خاموش کردن دعوت حق دارند اما راه بجایی نخواهند برد.
«شیخ عبدالله» یکی از شخصیتهای اصلی رمان است؛ او به عنوان یک عالم دینی و یک مرشد در رمان حضور پررنگی دارد و در اغلب مواقع وارد شدن او به صحنه برای ارائه توجیهات و رهنمودهایی از قرآن یا احادیث و یا حکمت هایی دینی میباشد. او از مشایخ صوفیان است و اینکه کیلانی شیخی صوفی را به عنوان دانشمند دینی رمان خود برگزیده به واقعگرایی کیلانی برمیگردد، چرا که برای اهالی این کشور و بسیاری از کشورهای آفریقایی تصوف از جایگاه ویژهای برخوردار است.(العرینی، ۱۹۸۹م ۷۵)
البته این شخصیتپردازی با یک ویژگی مهم نویسنده همراه است و آن ویژگی اینست که با خرافاتی که به عرصهی تصوف وارد شده موافق نیست؛ او از زبان«عثمان» در مورد«جاماکا» مینویسد«وَ رَوَت لَهَا اَلأَرمَلَهُ اَلحَاجَهَ اَلکَثِیرَ عَن اَلأَرَاضِی اَلمُقَدَّسَهِ وَ قَصَصِ اَلأَنبِیَاءِ وَ سِیرَهِ اَلمُصطَفَی عَلَیهِ اَلصَلَاهُ وَ اَلسَّلَامُ وَ کِرَامَاتِ اَلأَولِیاءِ غَیرَ أَنَّ اَلکَثِیرِینَ مِن أَهلِ نِیجِیرِیَا یَعشِقُونَ اَلتَّصَوفَ وَ اَلمُتَصَوِّفِینَ وَ لَدَیهُم کَثِیرُ مِنَ الأَقَاصِیصِ عِن رِجَالِ اللهِ قَد تَبلُغُ فِی کَثِیرِ مِنَ اَلأَحیَانِ مَبلَغَ اَلخُرَافَاتِ اَلَّتِی لَا یُصَدِّقُهَا عَقلٌ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۱۰۰).
جنبهی دیگر شخصیت پردازی ماهرانهی«شیخ عبدالله» که در این گفتگو دیده میشود، اشارهای است که او به شهادت احمد وبیللو دارد. این اشارهها که در فرهنگ اسلامی از آن به عنوان«فراست» نام برده میشود، همواره به عنوان یکی از ویژگیهای افراد متقی و پارسا ذکر شده است که، علت فراست، نوری است که خداوند در قبل بندهاش میتاباند، و این فراست بر حسب قوت ایمان متفاوت است، هر کس ایمان قویتری داشته باشد، فراست دقیقتری خواهد داشت.(ابن أبی العز، ۱۳۹۱هـ ۴۹۴).
در همان مجلس«شیخ عبدالله» هم حضور دارد که در مورد تفرقه افکنیهای«ایرونسی» و متعصبان مسیحی بحث میشود
«وَ عَادَ أَحمَدو بیللو یَقُولُ فِی دِهشَهٍ«لَستُ أَدرِی مَاذَا یُرِیدُونَ؟»
رَدَّ شَیخی قَائِلاً «اَلطَّمَعَ…»
هَمَستُ أَجَل
وَ قَالَ شَیخی «یُرِیدُونَ لِیَطفَئُوا نُورَ اَللهِ بِأَفوَاهِهِم…»
ثُمَّ نَظَرَ اِلَی أَحمَدو بیللو قَائِلاً«کُلَّمَا نَظَرتُ اِلَی وَجهَکَ یَا أَمِیرَ المُسلِمِینَ أَرَی مَلَامِحَ شَهِیدٍ یَقتَرِبُ مِنَ الجَنَّهِ…»
أَضَاءَ وَجهُ اَلأَمِیرِ وَ قَالَ فِی سَعَادَهٍ«مَرحَبَاً… مَرحَبَاً… هَذَا یَومُ المُنَی…» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۲۵).
۳-۱-۳-۱-۱-۳ لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ
گفتگوی زیر را میتوان نمونهی خوبی از توجیه غیر مستقیم در رمان به حساب آورد. ذهن پرسشگر«عثمان» به دنبال راز خلقت و حکمت پروردگار در آفرینش طبیعت اشیاء است و«شیخ عبدالله» هم پس از بیان حد و مرز سوال به آرامی مقدماتی را بر وی عرضه میدارد تا در نهایت نتیجه خود را بگیرد و جوابهای «بله»از زبان «عثمان»نشانهای از منطقی بودن مقدمات هستند.
در این میان یک مورد بینامتنی مسقتیم با قرآن وجود دارد که در مورد ارادهی مطلق پروردگار است که میفرماید«لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ»(الأنبیاء/ ۲۳) پرسشگری از نظر کیلانی امر مردودی نیست، اما آنچه که باید مدنظر قرار گیرد حیطهی کار عقل و مجال اندیشه است که زمانی که به ذات و صفات و افعال الله تعالی میرسد کاری دیگر جز تسلیم کامل از آن برنمیآید.
«عثمان» زمانی که به خاطر«جاماکا» دچار یک نوع تعارض در درون خود شده است با«شیخ عبدالله» در این رابطه صحبت میکند و گفتگویی میانشان شکل میگیرد
«-وَ أبحَث عَنِ الاِطمِئنَانِ
-سَتَجِدَهُ
-کَیفَ؟؟
-ِندَمَا تطلِقُ شَهَوَاتِ اَلدُّنیَا
-َلَا دَاعِی لِلزِوَاج إِذَن
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره تحلیل بینامتنی دینی در رمان های «عمالقه الشمال» ...