بازگشت به استعلام شماره ۴۹۸ مورخ ۴/۴/۱۳۸۶ نظریه مشورتی اداره کل امور حقوقی و اسناد و امور مترجمین قوه قضائیه به شرح زیر اعلام میگردد:
الف و ب) از چنین شرطی در عقود و قراردادها به عنوان «شرط فاسخ» تعبیر می شود. گرچه در قانون مدنی در باب چنین شرطی نص صریح وجود ندارد لیکن با توجه به ماده ۱۰ قانون مدنی، مراضات طرفین میتواند چنن شرطی را در قرار داد توجیه نماید و به محض تحقق شرط، عقد قهراً منفسخ می شود. النهایه در صورتی که تحقق چنین شرطی محل اختلاف طرفین باشد ذی نفع با تقدیم دادخواست بایستی حکم اعلامی بر اعلام انفساخ عقد از دادگاه تحصیل نماید.
ج) با توجه به ملاک ماده ۴۵۹ قانون مدنی، که انتقال مالکیت (برگشت مالکیت بایع) را از زمان فسخ اعلام داشته، در فرض سؤال نیز، اثر شرط از زمان تحقق آن است و به زمان وقوع عقد قابل تسری نیست.
د) با توجه به بند ۱ ماده ۳۶۱ قانون مدنی که تصریح نموده، به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن می شود، منافع و نماآت نیز تابع مبیع است. یعنی از زمان عقد تا زمان انفساخ متعلق به خریدار و از زمان انفساخ به بعد متعلق به فروشنده می باشد. قسمت اخیر ماده ۴۵۹ قانون مدنی مؤید همین استنباط است. بدیهی است درخصوص نماآت متصله براساس قسمت اخیر ماده ۲۸۷ باید اتخاذ تصمیم شود.
هـ) با توجه به آن چه بیان شد پاسخگوئی به این سؤال منتفی است.
۲۰/۴/۸۶
بنابراین، به طور کلی شرط فاسخ در نزد علما و مراجع صحیح و معتبر است؛ اما کسانی که آن را صحیح اعلام کرده اند، دلیل و استدلال خود را بیان نکرده اند. استفتائات انجام شده در مقاطع مختلف زمانی با یک سئوال که مفهوم آن واحد می باشد، پاسخ های متفاوت از یک عالم یا مرجع مشاهده می شود.[۱۱۶]
برخی از پاسخ های ارائه شده مبهم هستند و برخی هم که بیانگر فساد و بطلان شرط فاسخ هستند، مستندی برای آن بیان نشده است و بدون استدلالی قوی آن را رد کرده اند. عمده دلیل کسانی که مخالف این شرط هستند این است که انفساخ احتمالی پس از وقوع معلّق علیه باید انشاء شود.
با توجه به سکوت قانون در خصوص شرط فاسخ، نظرات علما و مراجع می تواند دلیلی بر صحت آن، و یکی از مستندات صدور حکم دادگاه ها باشد.
۸- مبانی و ادله صحت شرط فاسخ در رویه قضایی
یکی از مبانی و دلایل صحت شرط فاسخ را می توان احکام صادر شده از سوی دادگاه های بدوی، تجدید نظر و شعب دیوان عالی کشور و حتی نظریه مشورتی اداره حقوقی قوه قضائیه دانست.
مبانی و دلایل صحت و بعضی از آثار شرط فاسخ که در برخی از احکام، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به آنها اشاره شده است، اکثراً مبانی و دلایلی است که در این پایان نامه بیان شده است.
جهت اثبات صحت شرط فاسخ در رویه قضایی ایران احکام دادگاه در حوزه قضایی استانهای قم، تهران، اصفهان مورد بررسی قرار گرفته اند. برخی از احکام جمع آوری شده، با مراجعه مستقیم به دادگاه های حقوقی، برخی دیگر با بهره گرفتن از نرم افزارهای مربوط به بانک اطلاعات آراء دادگاه ها و نظریات مشورتی و برخی از آنها هم با مطالعه کتابها و آثار مرتبط[۱۱۷] جمع آوری شده اند.
با توجه به فقدان رأی وحدت رویه در این زمینه، به نظر می رسد نوعی تشتت و اضطراب در آراء محاکم وجود دارد. به همین دلیل، در ذیل برخی از احکام و آراء صادر شده در رابطه با صحت یا بطلان شرط فاسخ را مطرح می نماییم و سپس آنها را مورد تحلیل قرار می دهیم.
۸-۱- تفکیک شرط فاسخ و خیار شرط، اعتبار و لزوم شرط فاسخ[۱۱۸]
کلاسه پرونده: ۸۲/۳۲۰۴/۶
شماره و تاریخ دادنامه: ۸۴/۱۷۴/۶ – ۲۷/۲/۸۴
مرجع رسیدگی: شعبه شش تشخیص دیوان عالی کشور
تجدیدنظر خواه: آقای حشمت الله با وکالت آقای احمد
تجدیدنظر خوانده: خانم مریم
تجدیدنظر خواسته: دادنامه شماره ۲۳۷۶-۳۰/۱۰/۸۲ صادره از شعبه دهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران
۸-۱-۱- خلاصه جریان پرونده شماره ۸۲/۳۲۰۴/۶:
به موجب دادنامه شماره ۲۴۴- ۲۷/۲/۸۲ شعبه ۶۰۵ دادگاه عمومی تهران، در خصوص دعوی تجدیدنظر خواه به طرفیّت تجدیدنظر خوانده به خواسته فسخ (تنفیذ انحلال) قرارداد مورخه ۲/۹/۹۰، تنفیذ احتساب سی درصد پیش پرداخت بابت خسارت و خلع ید خوانده از ملک موضوع دعوی، با این توضیح که حسب مفاد شرط ۴-۵ قرارداد تنظیمی بین طرفین مقرر گردیده که در صورت عدم حضور خریدار در موعد مقرره در دفتر خانه اسناد رسمی، بیع منفسخ شده و فروشنده می تواند بابت تخلف از انجام تعهد خریدار، سی درصد از پیش پرداخت را کسر نموده و باقیمانده را مسترد دارد و با توجه به گواهی مورخه ۱/۱۱/۸۰ دفتر ۱۱ تهران، مراتب حضور فروشنده در تاریخ معینه (۲۵/۱۰/۱۳۸۰) گواهی گردیده لذا شرط قراردادی موضوعاً تحقّق یافته و بنابراین قرارداد منحل گردیده، خلاصتاً چنین اصدار حکم شده است: «… با توجه به دفاعیات موجه خوانده و این که گنجاندن شرط فسخ یا انفساخ قرارداد در مبایعه نامه هایی که توسط مشاورین املاک تهیه و تنظیم می شود بدون تفهیم و توضیح آن به طرفین است که در نتیجه توافق اراده طرفین برای التزام به آن محقّق نمی شود به ویژه با توجه به تاریخ صدور گواهی از دفتر اسناد رسمی شماره ۱۱ تهران مبنی بر عدم حضور خریدار در دفتر خانه که ۱/۱۱/۸۰ می باشد و هر چند اشعار می دارد که فروشنده در تاریخ مقرر در دفتر خانه حاضر شده لکن خریدار حاضر نبوده لکن به نظر می رسد فروشنده اگر هم در تاریخ مقرر در دفتر خانه حضور یافته، به علت عدم اقناع وجدانی بر آگاهی و وقوف خریدار از شرط منفسخ (انفساخ) قرارداد مبادرت به اخذ گواهی عدم حضور در همان روز نکرده است بنا به مراتب دعوای مطروحه غیر ثابت تشخیص و به علت عدم احراز تحقّق قصد انشاء و توافق اراده طرفین در مورد شرط منفسخ (فاسخ)، حکم بر بطلان دعوی صادر می شود …» آقای احمد، به وکالت از آقای حشمت الله نسبت به دادنامه بدوی تجدید نظر خواهی نموده و به شرح لایحه تجدید نظر خواهی، تعلق اراده طرفین به مفاد قرارداد را مطابق ظاهر قلمداد و با استدلال به مفاد لاحیه خوانده که حاکی از پذیرش عدم حضور در دفتر خانه در موعد مقرر است و اعلام این که موکل وی تمامی تعهدات قراردادی را انجام و در روز موعود آماده تنظیم سند بوده، نقض دادنامه تجدید نظر خواسته و صدور حکم وفق خواسته دعوی نخستین را تقاضا نموده است. تجدید نظر خوانده با ارسال لایحهای دفاع نموده که طرفین قرارداد در بند ۱۰-۵ ماده ۵ قرارداد با اسقاط کافه خیارات، خیار تخلف از شرط منظور ده در بند ۴-۵ قرارداد را منتفی نموده اند تا قرارداد تنظیمی مخالفتی با ماده ۱۰ قانون مدنی نداشته باشد. اراده اخیر طرفین که در بند ۱۰-۵ منعکس گردیده ناقض اراده اعلامی در بند ۴-۵ قرارداد است چون الفاظ و عقود محمول است بر معانی عرفیه. در لایحه تقدیمی به شعبه دهم دادگاه تجدید نظر استان تهران، که رسیدگی به موضوع را عهده دار گردیده، آقای حشمت الله اعلام نموده: «… اینجانب آماده ام ۲ سال اجاره ملک و کلیه مخارجی را که طی این مدت متحمل شده ام (اعم از دارائی، شهرداری، دفترخانه) و جرائم و خسارات های پیش بینی شده در مبایعه نامه را به خریدار بخشیده و تنها تقاضای فسخ معامله و عودت ملک خود را دارم …»
دادگاه پس از تشکیل جلسه دادرسی و رسیدگی مقتضی، به شرح دادنامه شماره ۲۳۷۶- ۳۰/۱۰/۸۲، خلاصتاً چنین رأی داده است: «… علاوه بر استدلال دادگاه که از مفاد قرارداد استنباط نموده است با توجه به اینکه خیار شرط مندرج در بند ۴-۵ مبایعه نامه مقدم بر بند ۱۰-۵ همان مبایعه نامه است که اشعار می دارد: «اسقاط کافه خیارات خصوصاً خیار غبن فاحش از طرفین به عمل آمده» و خیار شرط مذکور نیز جزء کلیه خیارات است که ساقط شده است… لذا من حیث المجموع دادنامه تجدیدنظر خواسته موافق با موازین قانونی صادر شده …» و بر این اساس با رد تجدید نظر خواهی، دادنامه بدوی عیناً تأیید گردیده است. آقای حشمت الله با وکالت آقای احمد، در فرجه قانونی، رأی صادره را به ادعای مخالفت بیِّن با قانون و شرع مورد درخواست تجدید نظر فوق العاده قرارداده و به شرح لایحه تجدید نظر خواهی، با تبیین ماهیت شرط ۴-۵ قرارداد و ضرورت جمع آن با بند ۱۰-۵ در صورت اقتضاء رأی صادره را غیر صحیح دانسته و نقض آن و صدور رأی مقتضی را خواستار شده است. مشروح لایحه تجدید نظر خواهی هنگام شور قرائت خواهد شد. درخواست تجدید نظر فوق العاده تحت شماره ۳۶۱۴۲- ۲۳/۱۲/۸۲ در دفتر کل شعب تشخیص ثبت و جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع شده است. با قرائت گزارش عضو ممیز و بررسی و مداقه در اوراق و محتویات پرونده مشاوره نموده و به شرح ذیل مبادرت به صدور رأی می نماید:
۸-۱-۲- رأی شماره ۸۴/۱۷۴/۶ شعبه شش تشخیص دیوان در پرونده شماره ۸۲/۳۲۰۴/۶:
شرط ۴-۵ قرارداد مورخ ۲/۹/۸۰ تنظیمی بین طرفین، با توجه به صریح عبارات آن که حسب ظاهر حاکی از تعلّق اراده باطنی متعاقدین به مفاد آن است، ماهیتاً شرط فاسخ است و نه خیار شرط، که استدلال محکمه تجدید نظر محملی برای تأمّل داشته باشد؛ بدین توضیح که حسب مفاد شرط مذکور، طرفین توافق نموده اند که عدم حضور خریدار و عدم آمادگی وی برای تنظیم سند رسمی انتقال موجب انفساخ (انحلال بدون نیاز به اراده انشایی) قرارداد باشد. شرط مزبور صحیح و از حیث لزوم وفا مشمول ادّله لزوم است و تعارضی با شرط ۱۰-۵ قراردادی که حاکی از اسقاط کافه خیارات است ندارد که بحث تقدّم اراده اخیر متعاقدین مطرح شود. به علاوه تعلق اراده باطنی متعاقدین به تمامی اجزاء قرارداد تنظیمی، با توجه به کاشفیت ظاهری اراده ظاهری از اراده باطنی، موافق ظاهر است و مدعی خلاف، مکلف به اقامه دلیل و اثبات است که البته دلیلی بر این معنی، جز استنباطی که محکمه محترم بدوی نموده، ابراز نگردیده است. بنابراین با احراز اعتبار و لزوم شرط ۴-۵ قرارداد و با توجه به احراز تحقّق موضوع شرط مرقوم از حیث حضور فروشنده در محضر و آمادگی وی برای تنظیم سند رسمی به دلالت نامه های شماره ۳۸۳۶- ۱/۱۱/۸۰ و ۱۸۹۱- ۲۸/۵/۸۱ و عدم حضور خریدار در روز موعود، انفساخ قرارداد صدر الاشعار به نظر محرز و غیر قابل تردید است. بر این اساس، مستنداً به تبصره ۲ ماده ۱۸ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب، دادنامه شماره ۲۳۷۶ – ۳۰/۱۰/۸۲ شعبه دهم دادگاه تجدید نظر استان تهران و دادنامه بدوی به شماره ۲۴۴-۲۷/۲/۸۲ شعبه ۶۰۵ دادگاه عمومی تهران نقض می شود و با لحاظ این که خواهان نخستین به شرح لایحه ثبت شده به شماره ۱۱۸۱- ۲۹/۱۰/۸۲ خواسته خود را به اعلام انحلال معامله و استرداد مبیع محدود نموده لذا ضمن اعلام انفساخ قرارداد مورخه ۲/۹/۸۰ به لحاظ تحقّق موضوع شرط ۴-۵ قرارداد، خوانده را به خلع ید از ملک موضوع دعوی (استرداد مبیع) به عنوان اثر انفساخ محکوم می کند. دعوی مدعی نخستین دایر بر احتساب سی درصد پیش بینی پرداخت بابت خسارت با توجه به مفاد لایحه اخیر الذکر وی محمول بر انصراف و استرداد است و بنابراین در این قسمت قرار رد دعوی خواهان بدوی صادر می شود. ضمناً خوانده محکوم است مبلغ ۹۰۰/۲۷۰/۲ ریال بابت هزینه دادرسی و ۰۰۰/۲۱۰/۴ ریال بابت حق الوکاله وکیل به عنوان خسارات دادرسی در حق خواهان بپردازد. این رأی قطعی است.
۸-۱-۳- بررسی و تحلیل دادنامه شماره ۸۴/۱۷۴/۶:
خواهان دادخواستی به خواسته تنفیذ انحلال عقد و همچنین مطالبه سی درصد پیش پرداخت بابت خسارت و خلع ید خوانده به دادگاه تقدیم می نماید.
دادگاه بدوی (شعبه ۶۰۵ دادگاه عمومی تهران)، استدلالش این است که، قصد انشاء احراز نشده است و می گوید: «به علت عدم احراز تحقّق قصد انشاء و توافق اراده طرفین در مورد شرط منفسخ (فاسخ)، حکم بر بطلان دعوی صادر می شود …» در رابطه با حکم دادگاه بدوی باید گفت: اولاً، وقتی طرفین قرارداد را امضاء کرده اند، قصد انشاء که حاکی از اراده باطنی و توافق اراده ها می باشد؛ محقق شده است. ثانیاً، بند ۴-۵ قرارداد متفاوت از بند ۱۰-۵ قرارداد می باشد. ثالثاً، اراده طرفین این بوده که خیاری نباشد و تنها شرط مندرج در قرارداد (بند ۴-۵)، که متفاوت از خیار شرط است؛ ضمانت اجرای تعهدات طرفین قرارداد باشد و در صورت وقوع معلّق علیه قرارداد خود به خود منفسخ شود. رابعاً، دلیل محکمی از سوی خوانده مبنی بر رد ادعای خواهان و بطلان شرط ارائه نشده است.
دادگاه تجدید نظر (شعبه دهم دادگاه تجدید نظر استان تهران)، با استدلالی متفاوت، دادنامه دادگاه بدوی را تأیید نموده است. دادگاه تجدیدنظر شرط مندرج در بند ۴-۵ قرارداد را «خیار شرط» خوانده است و گفته: «خیار شرط مندرج در بند ۴-۵ مبایعه نامه مقدم بر بند ۱۰-۵ (اسقاط کافه خیارات) همان مبایعه نامه است …. و خیار شرط مذکور نیز جزء کلیه خیارات است که ساقط شده است…» و دادنامه دادگاه بدوی را عیناً تأیید کرده است.
در رابطه با حکم صادره از سوی دادگاه تجدید نظر باید بگوییم: اولاً، تشخیص دادگاه محترم تجدید نظر از شرط مندرج در بند ۴-۵ قرارداد، خیار شرط بوده است؛ در حالی که این گونه نیست. ثانیاً، وقتی شرط منفسخ (فاسخ) خیار شرط تشخیص داده شده، بالتبع آن را داخل در کلیه خیارات هم دانسته اند و طبق بند ۱۰-۵ (که حاکی از اسقاط کافه خیارات است) شرط مذکور را ساقط شده میدانند. ثالثاً، ماهیت «شرط فاسخ» متفاوت از خیار شرط و سایر خیارات است. رابعاً، تفسیر دادگاه بدوی و تجدید نظر از شرط مندرج در قرارداد متفاوت بوده است، اما هم دادگاه بدوی و هم دادگاه تجدید نظر، حکم بر بی حقی خواهان (فروشنده) داده اند.
با توجه به اینکه حکم صادره از سوی دادگاه تجدید نظر قطعی شده است خواهان بدوی، به ادعای مخالفت با قانون و شرع درخواست تجدید نظر فوق العاده می کند. و پرونده جهت رسیدگی به شعبه شش تشخیص دیوان عالی کشور ارسال می گردد.
شعبه شش تشخیص دیوان عالی کشور، با استدلال قوی به شرح ذیل، ضمن نقض احکام بدوی و تجدید نظر، خوانده را به خلع ید از ملک موضوع دعوی به عنوان اثر انفساخ، محکوم نموده است.
تفسیر و استدلال شعبه تشخیص دیوان این است که اولاً، شرط مندرج در قرارداد تنظیمی طرفین با توجه به صریح عبارات آن که حسب ظاهر حاکی از تعلق اراده باطنی متعاقدین به مفاد آن است ماهیتاً «شرط فاسخ» است و نه خیار شرط و اساساً تعارضی با شرط اسقاط کافه خیارات ندارد تا بحث تقدم اراده ی اخیر متعاقدین مطرح شود. ثانیاً، کاشفیت ظاهری اراده ظاهری از اراده باطنی موافق ظاهر است و مدعی خلاف، مکلف به اقامه دلیل و اثبات است.
در خصوص تفسیر و استدلال شعبه تشخیص باید گفت: اولاً، شعبه تشخیص دیوان بسیار عالی تشخیص داده، و ماهیت شرط مندرج در بند ۴-۵ قرارداد را شرط فاسخ تشخیص داده، که در صورت تحقق معلّق علیه باعث انحلال خود به خودی قرارداد می شود و بر همین اساس حکم صادر کرده است. ثانیاً، در تشخیص قصد انشاء بسیار خوب استدلال و تفسیر کرده است. ثالثاً، وقتی ماهیت شرط مندرج در قرارداد را متفاوت از خیار شرط دانسته، طبیعتاً آن را داخل در کافه خیارات هم ندانسته است. چون شرط فاسخ، خیار نیست که ساقط شده باشد. رابعاً، با تفسیر و استدلال های متفاوت دادگاه بدوی و تجدید نظر گمراه نشده است. خامساً، با توجه به اینکه معلّق علیه شرط مذکور محقق شده است، حکم به انحلال قهری قرارداد و آثار آن نیز داده است. سادساً، شرطی که بدون نام طرفین در قرارداد درج کرده بودند به عنوان شرط فاسخ شناخته که این خود می تواند یک عرف و رویه در سایر محاکم استفاده شود. و هم اینکه به عنوان یکی از مبانی و ادله صحت شرط فاسخ، به آن استناد کرد.
۸-۲- شرط قراردادی و تفسیرحقوقی ازآن[۱۱۹]
در پرونده کلاسه ۸۴/۳۵۶ ع ۲ م، تفسیر دادگاه بدوی و دادگاه تجدید نظر از شرط مندرج در قرارداد، میان خواهان و خوانده متفاوت از یکدیگر می باشد. تفاسیر متفاوت، به گونه ای می باشد که تأثیر مهمی در نحوه صدور حکم دارد. ابتدا رأی دادگاه بدوی و سپس رأی دادگاه تجدید نظر مطرح و تحلیل می گردد.
۸-۲-۱- رأی دادگاه بدوی:
کلاسه پرونده: ۸۴/۳۵۶ ع ۲ م
شماره و تاریخ دادنامه: ۷۸۳ - ۱۸/۷/ ۱۳۸۴
مرجع رسیدگی کننده: شعبه دوم محاکم عمومی حقوقی شهرستان مبارکه
خواهان: رضوان السادات … فرزند سید هادی به نشانی: اصفهان، خیابان … با وکالت آقای هومان … به نشانی: اصفهان، خیابان …
خوانده: حاج محمد تقی … فرزند حسین به نشانی: مبارکه، خیابان … با وکالت آقای بهروز… به نشانی: اصفهان، خیابان …
خواسته: اعلام فسخ معامله
خواهان دادخواستی به طرفیت خوانده به خواسته فوق تقدیم داشته که پس از ارجاع به این شعبه و ثبت با کلاسه بالا، پرونده در وقت فوق العاده تحت نظر قرار دارد. دادگاه با عنایت به بررسی جمیع اوراق و محتویات پرونده ضمن اعلام ختم رسیدگی به شرح زیر مبادرت به صدور رأی می کند:
درخصوص دعوای خانم رضوان السادات … فرزند سید هادی با وکالت آقای هومان … فرزند زکی به طرفیت آقای حاج محمد تقی … فرزند حسین با وکالت آقای بهروز … به خواسته اعلام فسخ معامله موضوع بیع نامه مورخ ۲۳ آبان ۱۳۸۱ مقوم به مبلغ ۱۱ میلیون ریال و مطالبه خسارات وارد شده به نظر کارشناس، فعلاً به میزان دو هزار ریال تمبر ابطال میشود. با عنایت به محتویات پرونده و نظر به رونوشت مصدق مبایعه نامه مورخ ۲۳ آبان ۱۳۸۱ وقوع معامله فیمابین خواهان و خوانده درخصوص ۳۸ جریب زمین کشاورزی محرز است. وکیل خواهان از طرف وی تقاضای فسخ معامله را نموده و دلیل درخواست فسخ را حقی دانسته که از عبارت ذیل مبایعهنامه «در ضمن هر زمان چکهای خریدار نقد نشد و دریافت نشد این قولنامه از درجه اعتبار ساقط میباشد» مورخ ۲۳ آبان ۱۳۸۱ به دست میآید.
اما با توجه به عبارت ذیل مبایعهنامه، حق موجده از خیار تخلف شده است نه خیار شرط. با عنایت به مواد ۲۳۹ و ۲۳۷ قانون مدنی در صورت تخلف طرف معامله ابتدا باید با رجوع به حاکم اجبار مشروط علیه را به انجام شرط بخواهد و در صورت عدم امکان اجبار مشروطعلیه به انجام شرط طرف مقابل حق فسخ معامله را خواهد داشت. در ما نحن فیه خواهان بدون درخواست اجبار مشروطعلیه به انجام شرط مبادرت به تقاضای فسخ نموده است. بهعلاوه اینکه حسب اظهارات طرفین مقداری از ثمن معامله پرداخت شده است. تقاضای فسخ معامله به لحاظ عدم پرداخت مقداری از ثمن است و عدم پرداخت ناشی از اختلاف در مساحت است. ازاینرو با عنایت به مراتب مذکور و دفاعیات مقرون به واقع وکیل خوانده، دعوای خواهان غیر ثابت تشخیص و حکم به رد دعوای وی صادر و اعلام میشود. رأی صادر شده حضوری بوده و ظرف ۲۰ روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظر در محاکم تجدیدنظر مرکز استان اصفهان میباشد.
۸-۲-۱-۱- بررسی و تحلیل دادنامه شماره ۷۸۳: