۳-۵-۱- طرح تحقیق
مطالعات کیفی با بیان مسئله پژوهش توسط پژوهشگر آغاز میشوند. پژوهشگر کیفی در چند بند ابتدای طرح مطالعه، «مسئله» هدایتگر مطالعه را بیان میکند. هدف مسئلهی پژوهش در مطالعات کیفی ارائه نوعی خردمایه یا ضرورت برای مطالعه یک موضوع بحث انگیز یا «مسئله» خاص است [۱۰۳].
اولین گام در این مرحله، بیان سؤال پژوهش است. سؤالاتی که در تئوری زمینهای مطرح میشوند، عموما سؤالاتی کلی و باز هستند˓ ضمن آنکه از پیچیدگی نسبتا بالایی برخوردار نیستند. سؤالات تحقیق در تئوری زمینهای خود منبعث از یک سؤال اصلی و آغازین میباشد. نباید غافل بود که این سؤالات در فرایند تحقیق به تدریج توسعه داده شده و با عمق بیشتر بر روی مسائل تحقیق متمرکز میشود[۱۰۶]. از آنجا که در این روش، تئوری به صورت استقرائی از دل دادهها بیرون میآید، بنابراین، سؤالات تحقیق در مراحل بعدی به صورتی سامان یافته مطرح میشوند تا در قالب تئوری زمینهای قابل آزمون باشند. سؤالات تحقیق در تئوری زمینهای بیانگر مفاهیم و شناخت پدیده مورد مطالعه است و به محقق این امکان را میدهد تا از دیدگاه علمی(جامعه شناختی) بر موضوع تمرکز داشته و آن را شناسایی نماید. سؤالات در این روش به سوی عمل و فرایند سوگیری دارند. برای درک کلیت مسئله در ابتدا محقق به طرح « سوالات تعاملی[۶۲] » میپردازد. بنابراین تمرکز محقق بر روی مشاهدات و مصاحبهها بوده و به بهترین نحوی کنش و کنش متقابل کنشگران را مورد تحلیل قرار میدهد. « سؤالات سازمانی[۶۳]» نوع دیگری از سؤالات مبتنی بر نحوه فعالیت جمعی در ارتباط با پذیرش، مشارکت اجتماعی فعالیتها گروهی و … است. نوع دیگری از سؤالات هم به بیوگرافیهای موضوع تحقیق میپردازد و به « سؤالات زندگینامهای[۶۴] » معروف هستند، در این سؤالات به تاریخچه شفاهی و تجارب قبلی از موضوع و عناصر مرتبط با موضوع پرداخته میشود[۱۰۶].
سوال اصلی: عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی کدامند و مدل آن چگونه است؟
سوالات فرعی:
- علل استفاده از کانونهای ارزیابی و توسعه چیست؟
- عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی قبل از اجرای کانون چیست؟
- عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی حین اجرای کانون چیست؟
- عوامل مؤثر بر موفقیت استقرار مراکز سنجش شایستگی بعد از اجرای کانون چیست؟
- پیامدهای اجرای کانون ارزیابی و توسعه موفق کدامند؟
۳-۵-۲- جمع آوری و مرتب کردن دادهها
دادههایی که توسط نظریهپرداز داده بنیاد برای تشریح فرایندها جمع آوری میشود، شامل انواع بسیاری از دادههای کیفی است؛ از جمله مشاهدات، گفت و شنودها، مصاحبهها، اسناد دولتی، خاطرات پاسخدهندگان و مجلات، و تأملات شخصی خود پژوهشگر [۱۰۳].
در مطالعات نظریه داده بنیاد، مصاحبه نقش محوری را در گردآوری دادهها ایفا میکند. در کنار مصاحبه از دیگر شیوههایی چون مشاهده مشارکتی، بازاندیشی پژوهشگر( یادداشتبرداری شخصی[۶۵])، رویدادنگاری مشارکتی و گروههای کانونی نیز میتوان برای تدوین نظریه استفاده کرد. با این حال طبق تجربه من این اشکال دادهها غالبا نسبت به مصاحبه نقشی فرعی در مطالعات نظریه داده بنیاد دارند[۱۰۳].
روش اصلی برای جمع آوری دادهها در این مطالعه مصاحبه نیمهساختار یافته فردی بود. مصاحبههای رو در رو و در یک جلسه انجام گردید. مصاحبهها به جز دو مورد با بهره گرفتن از دستگاه ضبط صدا ضبط شده، هر یک بلافاصله پیادهسازی شده و مورد کدگذاری و تحلیل اولیه قرار گرفت. مدت جلسات مصاحبه به طور متوسط نزدیک یک ساعت بود. به جز یک مورد از مصاحبهها که سه نفره انجام شد، بقیه مصاحبهها دو نفره بود.
۳-۵-۳- تجزیه و تحلیل دادهها
جمع آوری دادهها و تحلیل آنها در نظریه داده بنیاد، به نحوی تکرارشونده[۶۶] در مفهومسازی اولیه نظریه بنیانی، به هم مرتبط و پیوسته هستند. « نظریهی بنیانی، فرایند کدگذاری دادهها و سپس دستهبندی کدها در قالب مفاهیم به شیوهای بسیار سلسله مراتبی است. در نهایت، وقتی مفاهیم در قالب قضیههای نظری، سازمان مییابند، مدلهای نظری پدید میآیند. برخلاف فرایند آزمون فرضیه که با ایجاد فرضیههایی آغاز میشود که سپس بر اساس دادههای جمع آوری شده، مورد آزمون قرار میگیرند، در نظریهی بنیانی، هر مرحلهای با دادهها آغاز میشود. علاوه بر این، به جای به کارگیری نظم و ترتیب متعارف جمع آوری دادهها و سپس تحلیل آنها، جمع آوری و تحلیل دادهها در نظریهی بنیانی، فرایندی پویا و چند لایه است. دادهها جمع آوری و سپس تحلیل میشوند و سپس دادههای بیشتر جمع آوری و تحلیل میشوند تا موضوعات[۶۷] از موج اولیه تحلیل پدید آیند. این فرایند دوری تکرار میشود تا وقتی که دیگر اطلاعات مفهومی جدیدی به دست نیاید. این مرحله “اشباع”[۶۸] نام دارد» [۱۰۹] تحلیل داده ها در روش نظریه بنیانی، با سه رویه کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام میشود.
کد گذاری را قلب گراندد تئوری خواندهاند. کدگذاری یک روش اساسی برای مشخصسازی مقولات موجود در دادهها است که نماد یا مخففی است که برای مقولهبندی کلمات یا عبارات دادهها به کار میرود. هدف از کدگذاری تسهیل بازیابی قطعات دادهها است.
کدگذاری باز یا سطح اول کدگذاری: کد گذاری باز یا سطح اول کدگذاری که آن را کدگذاری مبنا[۶۹] نیز میخوانند اولین مرحلهی تجزیه و تحلیل و شکستن اولیهی دادههاست. دادهها به کوچکترین واحد خود شکسته میشوند. با به کارگیری یک سیستم باز کدگذاری، خط به خط دادهها را بازنگری کرده و فرایندهای آن را تشخیص داده و به هر جمله کد میدهد. او میکوشد تا حداکثر کدهای ممکن را تشخیص دهد تا مطمئن گردد که کاملا اطلاعات را بررسی نموده است. بهتر است کدها را در حاشیهی صفحه بنویسیم تا یافتن آنها ساده باشد. در این مرحله کدها را کدهای اساسی مینامند، زیرا از عین کلمات افراد مصاحبه شده استفاده میشود. دو شیوهی کدگذاری اساسی عبارتند از: ۱- از زبان فرد مصاحبه یا مشاهده شده. ۲- کدهای دلالت انگیز، که محقق بر مبنای مفاهیم موجود در اطلاعات میسازد[۱۰۹].
کدگذاری باز شیوهای از بررسی˓ مقایسه و خرد کردن دادهها است که به مفهوم پردازی و مقولهپردازی می انجامد. با مطرح کردن سؤال و انجام مقایسهها، دادهها را به واحدهایی که مورد نظر است، خرد و سپس آنها را مفهوم پردازی میکنند. بدین معنی که به پدیدهها یا حوادث یا اظهارات، نام میدهند. در این هنگام با قرارداد مفاهیم مشابه در یک گروه مقولات را شناسایی میکنیم یا به عبارتی به مقولهپردازی دست می زنیم[۱۰۹].
کدگذاری محوری: کدگذاری محوری، تعیین الگوهای موجود در دادهها را شامل میشود. در این مرحله، مقولات محوری و فرعی پژوهش در یک مدل نمایش داده میشوند. این مدل بسیار ساده و در عین حال بسیار کلی به روشن کردن روابط میان یک پدیده، دلایل پیدایش پدیده، راهبردهایی که برای تعامل با پدیده به کار میرود و پیامدهای آن، زمینه و شرایط مداخلهگر کمک میکند. مقوله محوری، پدیده محسوب میشود و سایر مقولهها، دلایل، راهبردها، پیامدها، زمینه یا شرایط مداخلهگر هستند. این مدل کشف یا روشن کردن ساختار روابط میان پدیدهها، مفاهیم و مقولهها را تسهیل میکند. مقولات بسط یافته و روابط میان آنها چندین بار در مقابل متن و دادهها قرار داده میشوند و محقق پیوسته میان تفکر استقرایی( ایجاد مفاهیم، مقولات و روابط بر اساس متن) و تفکر قیاسی ( آزمون مفاهیم، مقولات و روابط در قبال متن، به ویژه در قبال عبارتها و متونی متفاوت با متن قبلی) در رفت و برگشت است[۱۰۹].
در این تحقیق از الگوی پارادایم کوربین و اشتراوس( ۱۹۹۰) برای کد گذاری محوری استفاده شده است. در این الگو، مفاهیم حول مقولهی محوری، شرایط علی، بستر حاکم، شرایط مداخلهگر، کنشها و تعاملات ( استراتژیهای عملی) و پیامدها متمرکز میشوند.
کدگذاری انتخابی: در مرحله کدگذاری انتخابی، مقولات به مقوله مرکزی مرتبط میشوند و نظریه را شکل میدهند. یک یا دو مقوله اصلی که همه مقولههای به آن باز میگردد، بنیان چارچوب نظریه را خواهد ساخت. برقراری نوعی یکپارچگی در کدها و مقولهها برای یکپارچگی در نظریه نهایی مفید است. در این مرحله، روایت داستان کشف مقوله مرکزی که با سایر مقولهها ارتباط دارد، اعتباربخشی به روابط بین مقولهها در تقابل با دادههای خام، پرکردن جاهای خالی و تکمیل مقولههای فرعی که به اصلاح و بسط نیاز دارند و توضیح خط اصلی داستان انجام میشود[۱۰۳].
۳-۵-۴- ارائه نظریه و مقایسه با ادبیات
نظریهپردازان داده بنیاد، نظریه خودشان را در سه شکل ممکن ارائه میدهند: یک. الگوی کدگذاری بصری[۷۰]؛ دو. مجموعهای از قضایا (یا فرضیهها) و سه. داستانی که به شکل روایی[۷۱] نوشته میشود. قضایای نظری نیز همان قضایا یا فرضیههایی هستند که روابط بین مقولهها، مثلا روابط بین شرایط علی را با پدیده محوری بیان می کنند [۱۰۳].
گرچه ممکن است شناسایی نظریه داده بنیاد در هنگامی که نویسنده آن را به عنوان الگوی کدگذاری بصری یا مجموعهای از قضایا ارائه میدهد، ساده باشد، بحثی که به شکل یک داستان نوشته میشود، ممکن است برای خواننده کمتر واضح باشد. در فرایند یکپارچهسازی مقولهها، نظریه پرداز داده بنیاد، ادراک یا احساسی از آنچه که پژوهش راجع به آن است، ایجاد کرده و شروع به نگارش داستانی توصیفی در مورد آن فرایند میکند. استراوس و کوربین پیشنهاد کردند که پژوهشگر: «بنشیند و تعداد کمی جملات توصیفی در خصوص« آنچه به نظر میرسد که در آنجا روی میدهد»، بنویسید. ممکن است که نیاز باشد دو، سه دفعه یا بیشتر شروع کنید تا قادر شوید افکار فرد را به طور دقیق تشریح کنید. سرانجام، داستان ظاهر میشود.» پس از اصلاح و چندبار نوشتن، نظریه پردازان داده بنیاد این داستانها را در گزارش پژوهششان به عنوان وسیلهای برای تشریح نظریه فرآیندشان وارد میکنند[۱۱۰].
۳-۵-۵- اعتبار سنجی نظریه
درنهایت این مهم است که مشخص شود که آیا تبیین نظری شما برای مشارکتکنندگان معنا دارد و معقول است و برگردان دقیقی از وقایع و توالی آنها در [خود] فرایند است. در نظریه پردازی داده بنیاد، اعتبارسنجی[۷۲]، بخشی فعال از فرایند پژوهش است. برای مثال، در خلال روال تطبیق مستمر در کدگذاری باز، پژوهشگر، بین دادهها و اطلاعات و مقولههای در حال ظهور، کثرت ایجاد میکند. همین فرایند امتحان کردن دادهها در برابر مقولهها، در مرحلهی کدگذاری محوری روی میدهد. پژوهشگر پرسشهایی مطرح میکند که مقولهها را ربط میدهد و سپس به بین دادهها برگشته و به دنبال مدرک، پیشامد و وقایع میگردد. پس از تدوین یک نظریه، نظریهپرداز داده بنیاد، فرایند را به وسیلهی مقایسهی آن با فرآیندهای موجودی که در پیشینه تخصصی یافت میشود، اعتبارسنجی میکند. همچنین، مرورگران خارجی [۷۳]نظیر مشارکتکنندگان[۷۴] در این طرح که با بهره گرفتن از «محکهای» علم خوب، نظریه داده بنیاد را مورد قضاوت قرار میدهند، ممکن است اثبات کنند که نظریه مشتمل بر روایی و اعتبار دادههاست[۱۱۰].
۳-۶- روش نمونهگیری و حجم نمونه
به دلیل گستردگی جامعه آماری، امکان شناسایی و تعامل با همه افراد جامعه ممکن نمیباشد. از این رو انتخاب یک نمونه آماری به عنوان نماینده جامعه مورد نظر اجتنابناپذیر است. نمونهگیری تئوریک یا نظری مناسبترین شیوه انتخاب نمونه در پژوهشهای کیفی است. این نمونهگیری عبارت است از فرایندگردآوری دادهها برای نظریهپردازی که از این طریق تحلیلگر به طور همزمان دادههایش را گردآوری و کدگذاری و تحلیل میکند و تصمیم میگیرد که چه دادههایی را در مرحله بعدی گردآوری کند و آنها را کجا پیدا کند تا بدین وسیله نظریهاش را در حین شکلگیریاش تدوین کند. نظریه در حال تدوین، فرایند گردآوری دادهها را کنترل میکند. استفاده از نمونهگیری نظری به منزله یک استراتژی تنها زمانی امکانپذیر و عملی است که اقتضای آن را بپذیریم که تمامی مصاحبهها در یک مرحله انجام نشوند و تفسیر دادهها پیش از پایان مصاحبهها آغاز شود. تفسیر فوری دادههای گردآوری شده مبنای تصمیمگیری درباره نمونهگیری است. این تصمیمگیری تنها به حوزه انتخاب موارد نمونه محدود نمیشود، بلکه تصمیمگیری درباره نوع دادههایی که در ادامه باید گردآوری شوند و در موارد حاد تغییر روش را نیز شامل میشود[۲۸].
نمونهگیری تا زمانی ادامه خواهد یافت که طبقهای به اشباع[۷۵] برسد. اغلب تصور بر این است که اشباع نظری زمانی اتفاق میافتد که دیگر، طبقهی تازهای از دادهها استخراج نمیشود؛ اما در اصل، اشباع نظری چیزی ورای این موضوع است. به بیان دیگر، هدف از این نوع بررسی صرفا، رسیدن به مجموعهای از طبقات نیست؛ بلکه اشباع نظری به توسعهی طبقهبندیها بر مبنای ویژگیها و ابعادشان اشاره دارد که شامل تنوعات و روابط ممکنشان با دیگر مفاهیم است[۲۸].
نمونه این تحقیق، خبرگان و افراد صاحب نظر در این حوزه شامل اساتید دانشگاه، مدیران منابع انسانی و مدیران و مجریان کانونهای ارزیابی در سازمانهای مختلف و همچنین ارزیابان در کانونهای مختلف میباشند، که نسبت به موضوع، آگاهی کافی و وافی داشتند. در طول نمونهگیری نظری سعی شده است از نظرات افراد مجرب که دارای سابقه کاری در زمینه کانونهای ارزیابی و تجربه کافی بودهاند و همچنین اساتید دانشگاه و خبرگانی که در این حوزه صاحب نظر بوده و دارای سوابق پژوهشی مرتبط بودهاند، استفاده شود.
برای نمونه، گروهی از افراد یا موقعیتها ( معمولا ۸ تا ۲۰ نفر) که جنبههای گوناگونی از این پرسش را نشان میدهند، انتخاب میشوند. کمتر از ۸ آگاهی دهنده منجر به رویکردی میشود که اساسا متکی بر مطالعه موردی است. بیش از ۲۰ نفر آگاهی دهنده، احتمالا دادههای زیادی تولید میکند که به تحلیل کامل نیاز دارند و به گردآوری دادههای اضافی و غیر لازم منجر میگردد. در این مطالعه تعداد ۲۶ نفر به مرور انتخاب شدهاند. هر مصاحبه به فراخور میزان جذابیت و اطلاع مصاحبه شونده از موضوع، از ۳۰ دقیقه تا ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه طول کشیده و در یک جلسه انجام شده است. به جز دو مورد مصاحبه ها با اجازه قبلی از آگاهی دهندگان به صورت کامل ضبط شده است. علاوه بر این در برخی موارد، آگاهی دهندگان، اقدام به ارائه شواهد و مستندات نموده اند که مورد بررسی و مشاهده محقق قرار می گرفت. تعداد شرکت کنندگان بر حسب تحصیلات، سابقه کار و تخصص آنان در جدول ۳-۳ ارائه شده است:
جدول ۳-۳: ویژگیهای مصاحبه شوندگان
ردیف | تحصیلات/رشته تحصیلی | نوع فعالیت در کانون | سابقه کار در زمینه کانون |
۱ | دکتری مدیریت بازرگانی |