اگر چه هلاک میان هر دو مشترک است أمّا عذر نابینا بنزدیک اهل خرد و بصارت مقبول تر است (کلیله و دمنه، توضیح و تصحیح مینوی، ص ۴۰)
بزرگ مهتر است این احمد، أمّا آنرا آمده تا انتقام کشد. [۷۱]
(تاریخ بیهقی)
خر گفت: راست می گویی، أمّا من از پدر پندنامه ای مشهون بفوائد موروث دارم که دائماً با من باشد و شب گاه خفتن زیر بالین خود نهم.
(مرزبان نامه، به کوشش دکتر خطیب رهبر، ص ۸۷)
هر چه رود بر سرم چون تو پسندی رواست، بنده چه دعوی کند؟ حکم خداوند راستا
أمّا بموجب آنکه پرورده نعمت این خاندانم، نخواهم که در قیامت بخون من گرفتار آیی.
(گلستان سعدی،تصحیح فروغی، ص۴۰ )
«إمّا»
إمّا بِکسر اوّل و تشدید دوم مأخوذ از زبان عربی است و در سیاق زبان فارسی حرف ربط بسیط برای عطف محسوب می شود و در عربی آن را اداه تفصیل نامند. [۷۲] و در پاره ای از موارد همزه در « إمّا » به فتحه تبدیل می شود و همچنین گاه میم اوّل به یاء تبدیل می شود که در این حالت فتح و کسرِ آن « أیما – إیما » جایز است. [۷۳]
یکی از ویژگیهای این لفظ، عنوان شدن « إمّای» دیگری قبل از آن است و « إمّای » اوّل، إمّای توطئه نامیده می شود که در واقع مقدّمه ذکر « إمّای » دوم را فراهم می سازد و « إمّا » دوم از نظر اکثر نحویین ، عاطفه نامیده می شود مانند کلام حضرت علی (ع):
« وَ اَشْعِرْ قَلْبَکَ الرّحمهَ لِلرَّعیهِ ، و المَحَبَّهَ لَهم، و اللُّطْفَ بِهِم، و لا تکُونَنَّ عَلَیْهم سَبُعاً ضارِباٌ مُغْتَنِمُ أکْلَهُم، فَانَّهُم صِنْفانِ :إمّا أخٌ لکَ فی الدینِ ، و إمّا نظیرٌ لکَ فی الخلق [۷۴]
(نهج البلاغه فیض الإسلام، ص ۹۹۳)
تذکر : عده کمی از صاحب نظران مانند « یونس فارسی و ابن کسان » بر این باورند که « أمای » دوم همچون « إمّا ی» اوّل غیر عاطفه است و در اثبات ادّعای خویش گفته اند: نوعاً « إمّا ی» دوم ملازم با واو عاطفه است و دو حرف هم صنف بر یکدیگر وارد نمی شود و چون بر عاطفه بودن واو اتفاق نظر دارند، بنابراین إمّا عاطفه نخواهد بود. [۷۵]
باید توجه داشت که إمّا در سیاق فارسی مترادف « یا » حرف ربط است و بیشتر به دو معنی به کار می رود[۷۶]
-
- تخییر
-
- اباحه
ولی « إمّا » در زبان عربی دارای معانی وسیعتری ا ست و دارای پنج معنا ا ست . [۷۷]
-
- شک
-
- ابهام
-
- تخییر
-
- إباحه
-
- تفصیل
موارد مشابه
إمّا در زبان فارسی و عربی به دو معنای تخییر و اباحه به کار می رود مانند شواهد زیر:
-
- تخییر (در معنی یا)
« گفت:کار از این سه قسم که گفتند بیرون نیست صلح إمّا جنگ إمّا حیلت، لکن پیش دشمن بی باک و قاصد أفاک سفاک باز شدن و …..»
(مرزبان نامه، به کوشش دکتر خطیب رهبر، ص ۴۹۶)
« به کار بردن عدد و خاصیت های او اندر بیرون آوردن چیزها إمّا به جمله کردن و إما به پراکندن. »
(التفهیم به نقل از لغت نامه دهخدا، ج ۳، ص ۳۲۹۹)
از دو بیرون نیست، إمّا شربتی، یا ضربتی گرنعیم آید منازل و گر حجیم آید منال
(تازیانه های سلوک، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۶۴)
دستگیر آید مرا إمّا عطا إمّا به وام
(لغت نامه دهخدا، زیرنظر دکتر معین و شهیدی ج ۲، ص ۳۲۹۹)
تَعَلَّمْ إمّا القرآنَ وَ إمّا الحدیثَ (می خواهی قرآن را یادبگیر یا حدیث را)
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر محمد رادمنش، ص ۹۵)
« قالوا : یا موسی إمّا أنْ تُلْقِیِ و إمّا أنْ نکونَ أوَّلَ مَنْ ألقی » (طه ،۶۵) (ساحران به موسی گفتند:تو ابتدا به کار خواهی پرداختو یا ما اول کسی باشیم که به کار خود اقدام می کند؟)
« ….. قُلْنا یا ذَا القَرْنینِ إمّا أنْ تُعَذِّبَ و إمّا أنْ تَتَّخِذَ فیهم حُسْناً ) (کهف، ۸۶ )
یعنی:به ذوالقرنین دستور دادیم که تو درباره این قوم (اگر ایمان بیاورند) با قهر و عذاب و (اگر ایمان آوردند) لطف و رحمت بجای آور.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، سیدعلی حسینی، ج ۱، ص ۲۴۲)
خُذْ مِن مالی إمّا در هًما و إمّا دیناراً.
(شرح ابن عقیل، بهاء الدین عبدالله ابن عقیل، المجلدا الثانی، ص ۲۳۴)
و صفت واجد، إمّا حرکت بوده اندر غلیان شوق اندر حال حجاب و إمّا سکون اندر حال مشاهدت اندر حال کشف، إمّا زفیر و إمّا نفیر، إمّا أنین و إمّا حنین و إمّا عیش، إمّا طیش و إمّا طرب
(درویش گنج بخش،انتخاب و توضیح محمود عابدی،ص ۲۳۶)
-
- اباحه [۷۸]