- قضاوت در مورد وجود یا عدم وجود ابهام در استدلال
- قضاوت بر تناقضهای موجود در عبارت
- قضاوت در مورد صراحت عبارتها
- قضاوت در مورد کاربرد اصل خاصی در عبارتها
- قضاوت بر اعتبار مشاهدهها
- قضاوت در مورد تائید نتایج استقرایی
- قضاوت بر صریح و روشن نمودن مساله
- قضاوت در مورد مفروضات
- قضاوت در مورد کفایت تعریف
- قضاوت در مورد پذیرش عبارتها
انیس همچنین معتقد است تفکر انتقادی قضاوت هدفمند و خود تنظیمی است که مستلزم مهارتهای تفسیر، تحلیل، ارزشیابی و استنتاج میباشد.
فاسیون نیز معتقد است که مهارتهای تفکر انتقادی شامل تحلیل، تبیین، تفسیر، ارزشیابی و خودتنظیمی میباشد.
ادوارد، دویونو، تفکر انتقادی را جزء مهارتهای تفکر میداند. او معتقد است، تفکر انتقادی باید به عنوان جنبهای از تفکر در کنار سایر موارد درسی در مدارس، تدریس شود.
بنزلی یکی از صاحبنظران در زمینه تفکر انتقادی، ۳ عامل را در تفکر انتقادی موثر میداند:
- تشخیص و درک سئوال یا ادعا
-
- جمع آوری، مقایسه و بررسی دلیل معتبر برای ادعا
- نتیجه گیری با توجه به کمیت و کیفیت دلیل
گلاسر نیز سه عنصر تفکر انتقادی را که در آموزش تفکر انتقادی باید مورد توجه قرار گیرد را شامل:
- تمایل به ملاحظه منطقی در مورد مسائل و موضوعات
- آگاهی و شناخت به تحقیق منطقی و استدلال
- کاربرد بعضی مهارتها در تفکر انتقادی
مک پک معتقد است که سه عامل در تفکر انتقادی موثر میباشد که یک عامل به دانش خاص بر میگردد و دو عامل دیگر آمادگی و مرجعیت میباشد.
دانش : به نظر مک پک تفکر مجموعهای از قوانین انتزاعی نیست که در موقعیتی به کار برود. تفکر همیشه در مورد موضوع و امری است و دارای هدفی میباشد. تفکر وابسته به دانش است. گاه، عدم توانایی در نقادی به علت فقدان مهارتهای ضروری تفکر انتقادی نیست بلکه فقدان تجربه و دانش در مورد آن موضوع میباشد.
آمادگی: مک پک معتقد است که افراد کم و بیش آمادگی برای تفکر انتقادی در موقعیتهای خاص را دارند و این آمادگی را به عنوان تردید منطقی یا قضاوت معلق منطقی مینامد که به معنای آمادگی برای بررسی و نه تائید آن میباشد.
مرجعیت : مرجعیت یکی از پیش نیازهای اساسی و ضروری برای تفکر انتقادی است. اشتغال به تفکر انتقادی در جوامع دمکراتیک و معتقد به طور یکسان گسترش نیافته است.
گرایش انتقادی یک ویژگی مورد قبول نیست و به علت مقابله با آن ممکن است زمینه تفکر انتقادی فراهم نگردد.
لیپمن و همکارانش بر طرح مباحث فلسفی تاکید میکنند که کلاس بحث و گفتگو با راهنمایی معلم، ویژگیهای گروه تحقیق را بیاید و باعث رشد مهارتهای اجتماعی و شناختی گردد. لیپمن اعتقاد دارد در گروه تحقیق، افراد با یکدیگر بحث میکنند و معلم بحث شاگردان را هدایت میکند و تلاش میکند دانشآموزان با درک سئوال فلسفی، آن را بررسی نمایند وفرضیههایی را بر مبنای آن مطرح کنند. بنابراین مشاهده میگردد که لیپمن آموزش تفکر انتقادی را از طریق انجام تحقیق ممکن میداند و فقدان توجه به تفکرو تحقیق را عامل شکست دانشآموزان در حل مسائل زندگی در آینده در نظر میگیرد.
انیس معتقد است که دانش زمینه برای تفکر انتقادی ضروری است. اهمیت دانش زمینه نشان میدهد که نمیتوان از فردی که در یک زمینه آگاه نیست انتظار قضاوت خوب را داشت.
بیر نیز شش مفهوم را ذکر میکند که توجه به آنها با بهبود تفکر همراه است.
استدلال، که شامل استنتاج اطلاعات مطابق با قوانین منطق که شامل تعیین سئوال، تحلیل عناصر و تعریف واژههای مهم است. روش های شناختی که برای انجام فعالیتها لازم است شامل تحلیل (تشخیص عناصر و واژههای مساله یا استدلال) و مقایسه است و مهارتهای معین شده توسط فیلسوفان مانند قضاوت بر اعتبار مدرک، منابع مدرک و مشاهدات میباشند.
مهارتهای ویژه در تفکر انتقادی
- تمرکز بر روی سئوالها
- تحلیل استدلالها
- پرسیدن سئوالها و جواب دادن به آنها برای روشن ساختن موضوع
تفکر انتقادی، مهارتهای حل مسایل
«تفکر انتقادی» به معنای تفکر درست در راستای کسب دانش معتبر و مناسب از جهان تعریف میشود. تعریف دیگر تفکر انتقادی تفکر معقول و موجه بازتابی، مسئول و ماهرانه است و بر این که چه باید انجام دهیم یا بدان باور داشته باشیم، نتاکید میکند.
فردی که به صورت انتقادی میاندیشد، میتواند پرسشهای درستی را مطرح کند، اطلاعات مناسبی را گرد هم آورد، تدوین خلاقانه و موثری از این اطلاعات صورت دهد، به استدلالی درست از این اطلاعات برسد و در نهایت به نتایج معتبر و قابل اعتمادی در باب جهان دست یابد که این نتایج وی را قادر میسازند زندگی موفقی داشته باشد. تفکر انتقادی قادر نیست پردازش اطلاعات را به کفایت صورت دهد تا فرد بداند در مقابل چراغ قرمز توقف نماید و یا اینکه بداند آیا شما تغییر درستی در سوپر مارکتتان صورت دادهاید یا نه؟ چنین تفکر سطح پایینی، که البته میتواند مفید و انتقادی هم باشد، تنها برای زندگی فردی کفایت میکند که البته بیشتر افراد بر آن تسلط دارند.
«تفکر انتقادی» تفکری سطح بالاست که فرد را قادر میسازد به طور مثال قضاوت درستی درباره نامزدهای سیاسی داشته باشد، در یک دادگاه به عنوان قاضی خدمت کند، نیازهای جامعه را برای نیروگاههای هستهای بررسی و نتایج هشدارهای جهانی را ارزیابی نماید. تفکر انتقادی فرد را قادر میسازد شهروندی مسئول برای ساختن جامعه باشد و نه این که صرفاً مصرف کننده بی عقلیهای اجتماعی باشد. کودکان ما البته این گونه رشد نمیکنند که «تفکر انتقادی» داشته باشند و قابلیتهای خود را فراتر از تفکر امرار معاشی روزمره پرورش دهند. «تفکر انتقادی» این قابلیت را به آنها میآموزد. بیشتر افراد البته در زندگی این نکته را نمیآموزند. «تفکر انتقادی» به صورت قابل اعتمادی نمیتواند از سوی همسن و سالان این کودکان یا والدین آنها آموزش داده شود. آموزگاران با دانش و آموزش دیده باید اطلاعات و مهارتهای مناسب را در این زمینه آموزش دهند. زیرا در تاریخ آموزش و پرورش کمتر نهادی توانسته است این امیر خطیر را محقق سازد.
تفکر انتقادی نمیتواند به عنوان روشی عملی که از سوی افراد عادی درباره جهان روزمره به کار میرود، قلمداد شود. این نکته درست است که «تفکر انتادی» از روش های رایج و مشهور پژوهش علمی استفاده میکند، اما فراتر از آن میرود.
در این منظومه پرسشی مطرح می شود، فرضیهای تدوین می شود، اطلاعات مرتبط جستجو و جمع آوری میشوند فرضیه ای از جهت منطقی به آزمون در میآید و نتایجی از پیش فرضهایی به دست میآیند. با این همه، معادل قرار دادن تفکر انتقادی با روش علمی درست و موجهی قلمداد نمیشود.
همه مهارتهای پژوهش علمی از طریق «تفکر انتقادی» مورد توجه قرار میگیرند. بدین جهت «تفکر انتقادی» چیزی بیش از روش علمی به کارگیری شده در زندگی روزمره نیست. چنین نیست که این تفکر شامل آموزه های کاملاً عملی باشد، اما تفکر انتقادی تفکر علمی است.
کتابهای زیادی موجودند که اهداف و روش های تفکر انتقادی را اهداف و روش های علوم به شمار آوردهاند. یک فرد علم مدار نظیر یک ریاضیدان یا دانشمند آموخته است که انتقادی رفتار میکند تا به سطحی از آگاهی علمی برسد. به یقین هر فردی با درجه دانشگاهی آموخته است که چگونه تکنیکهای «تفکر انتقادی» را به خدمت بگیرد.
«تفکر انتقادی» قابلیتی است برای اندیشه در باب تصمیمهایی که زندگی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. با این حساب تفکر انتقادی، پژوهشی، انتقادی هم به شمار میآید. متفکران انتقادی مسایل را مورد پژوهش قرار می دهند، پرسشهایی را مطرح میکنند و جوابهایی بدان سئوالات میدهند که موقعیت مستقر را به چالش میکشند. این متفکران همچنین به دنبال اطلاعات جدیدی هستند که میتواند وضع را بهتر یا بدتر کند و از مراجعی میپرسند که قدرتی مضاعف را در اختیار دارند.
ممکن است جامعه یا فرهنگی عملگرا باشد که تنها به عده اندکی از متفکران انتقادی اجازه فعالیت دهد و به آموزش و فعالیت در زمینه تفکر علمی و انتقادی تشویق نگردد. طبیعی است که بیشتر مردم تابع مرجعیت قانونیاند. بیشتر افراد تفکر نمیکنند: کنجکاو نیستند و با افرادی که مدعی دانش و بصیرتی خاص هستند به بحث بر نمیخیزند از این رو بیشتر مردم به خودشان فکر نمی کنند و به تفکر دیگران در باب خودشان اعتماد میکنند.
بیشتر مردم به دنبال تفکر احساسی و امیدگرایانهاند و معتقدند، آنچه بدان باور دارند درست است، زیرا آنها به این تفکر امید دارند، باور دارند و تصور میکنند درست است. از این رو بیشتر مردم تفکر انتقادی ندارند.
تفکر انتقادی اجزای بسیاری دارد. زندگی در این منظومه میتواند به عنوان رشتهای از مسایل در نظر گرفته شود که هر فرد باید برای خودش آنها را حل کند. مهارتهای تفکر انتقادی یعنی مهارتهای حل مسئله مبتنی بر دانش معتبر بدین جهت انسانها همیشه و به صورت مداوم در حال پردازش اطلاعات هستند.
تفکر انتقادی فعالیت پردازش این اطلاعات به روشی است که تا آنجا که ممکن است ماهرانه، صحیح و دقیق باشد. این امر به صورتی انجام میگیرد که به نتایجی معتبر و درست و منطقی منجر شود و فرد بتواند تصمیمهایی مسئولانه در باب زندگی، رفتار و اعمالی بگیرد که بر دانش کافی مبتنی هستند.