|
|
- Hamption, D. R., Contemporary Management, N. Y.: McGraw Hill Book Co. ١٩٨١, p. ٣٦١.
- Hasle, P., Kristensen T., Moller, N., & Olesen, G. (٢٠٠٧) “Organizational Social capital and the relations with quality of work and health”, international congress on social capotal and Networks of Trust, ١٨-٢٠ October, university of Jyvaskyla, Finland.
- Hersey, P., & Blanchard, K. H. (١٩٧٢), Management of organizational behavior: Utilizing Human Resources, N. J.: Prentice Hall Inc.
- Higgs, M. (٢٠٠٣). «How can we make sense of leadership in the ٢١st century», Leadership and Organization Development Journal, Vol.٢٤, No.٥, p.٢٧١-٢٨٤.
- Hitt, W. D. (١٩٩٥), ‘‘The learning organization: some reflections on organizational renewal’’, Leadership & Organization Development Journal, Vol. ١٦ No. ٨, pp. ١٧-٢٥.
- Hoffman, J., Hoelscher, M. L., & Sherif, K. (٢٠٠٥). ” Social Capital, Knowledge Management and Sustained Superior Performance”. Journal of Knowledge Management .Vol.٩, No.٣, p.١٧٠-١٨٢.
- Hofstede, G. (١٩٩٨). Attitudes, values and organizational cultures: Disentangling the concepts. Organization Studies, ١٩(٣), ٤٧٧-٤٩٢.
- Holdt, C. P. (٢٠٠٧) “Knowledge Sharing: Moving away from the Obsession with Best Practices”, Journal of Knowledge Management, Vol. ١١, No. ١, pp. ٣٦-٤٧.
- Huang, Q., Davison, R. M., Liu, H., & Gu, J. (٢٠٠٨), The Impact of Leadership Style on Knowledge-Sharing Intentions in China, Journal of Global Information Management, ١٦(٤), ٦٧-٩١.
- Howell, J. M., & Avolio, B. J. (١٩٩٣), Transformational Leadership, Transactional Leadership, Locus of Control and Support for Innovation:
١٧٢ ﻊﺟاﺮﻣ و ﻊﺑﺎﻨﻣ Key Predictors of Consolidated Business -Unit Performance, Journal of Applied Psychology,٧٨, ٨٩١-٩٠٢
- Hoy, W. K., & Miskel, C. G.(٢٠٠٨), Educational Administration: Theory, Research and Practice, New York: McGraw-Hill.
- Huysman, M. (٢٠٠٦) “IT to Support Knowledge Sharing in Communities: Towards a Social Capital Analysis”, Jornal of Information Technology, Vol. ٢١, No. ٣, pp. ٤٠-٥١.
- Huysman, M., & de Wit, D. (٢٠٠٠). Knowledge management in practice. In Edwards, J. & Kidd, J. (Eds.) Knowledge Management Conference (KMAC ٢٠٠٠), Birmingham, UK.
- Ivancevich J. M., et al. Organizational behavior and performance calif.: Goodyear Publisher Co. ١٩٨١, P. ٣٦١.
- King, W. R. (٢٠٠٦). Maybe a “knowledge culture” isn’t always so important after all. Information Systems Management, ٢٣, ٨٨-٨٩.
- Kogut, B. & Zander U. (١٩٩٦). “What do firms do? Coordination, identity and learning”, Organization Science, ٧:٥٠٢-٥١٨.
- Kramer, R. M., Brewer, M. B. & Hanna, B. A. (١٩٩٦), “ Collective trust and collective action: the decision to trust as a social decision”, in R. M. Kramer & Tyler T. R. (Eds.), Trust in Organizations, Frontiers of theory and research Thousand Oaks, CA: Sage, pp. ٣٥٧-٣٨٩.
- Kyriakidou, O. (٢٠٠٤). Developing a knowledge sharing culture. Management Services, ٤٨(٦), ٢٢-٢٣.
- Leo, R. A. (١٩٩٦). Iinside the Jnterrogation room. The journal of criminal law & criminology, ٨٦ (٢٦٦-٣٠٣).
- Lewicki, R. J. & Bunker B. B. (١٩٩٦), “ Developing and maintaining trust in work relationships”, in R. M. Kramer & T. M. Tyler(Eds.), Trust in organizations: Frontiers of Theory and Research, Thousand Oaks, CA: Sage, pp. ١١٤-١٣٩.
- Likert, R., New patterns of management, N.Y.: McGraw-Hill, ١٩٦١.
١٧٣ ﻊﺟاﺮﻣ و ﻊﺑﺎﻨﻣ
- McDermott, R. (١٩٩٩). “Why information technology inspired but cannot deliver knowledge management", California Management Review, Vol. ٤١ No. ٤, pp. ١٠٣-١٧.
- McDermott, R. (٢٠٠٠). Building a support structure for your communities. Knowledge Management Review, ٣(٣), ٥.
- McDermott, R., & O’Dell, C. (٢٠٠١). “Overcoming culture barriers to sharing knowledge", Journal of Knowledge Management, Vol. ٥ No. ١, pp. ٧٦-٨٥.
- Mishira, A. K. (١٩٩٦), “Organizational responses to crisis, the centrality of trust”, in R. M. Kramer & T. M. Tyler (Eds.), Trust in Organizations: ٢٦١-٢٨٧, Thousand Oaks, CA: Sage.
- Misztal, B. (١٩٩٦), Trust in modern societies, Cambridge, England: Polity Press.
- Nahapiet, J., & Ghoshal (١٩٩٨). “social capital, intellectual capital and the
organizational advantages”, Academy of Management Review, ٢٣(٢):٢٤٢-٢٦٦.
- Nonaka, I. (١٩٩٤). “A dynamic theory of organizational knowledge creation", Organizational Science, Vol. ٥ No. ١, pp. ١٤-٣٧.
- Nonaka, I., & Takeuchi, H. (١٩٩٥). “The Knowledge Creating Co.” New York, Oxford University Press, pp. ١١٢-١٣٦.
- Orr, J. (١٩٩٠), “Sharing knowledge, celebrating identity: Community memory in a service culture”, in D. Middleton & D. Edwards (Eds.), Collective Remembering, ١٢٠-١٦٩, London, Sage.
- Politis, J. D. (٢٠٠٣). The connection between trust and knowledge management: What are its implications for team performance. Journal of Knowledge Management, ٧(٥), ٥٥-٦٦.
- Putnam, R. (٢٠٠٠), Bowling alone: the collapse and revival of American community, New York: Simon & Schuster.
- Radding, A. (١٩٩٨) “Succeeding In The Information-Based Global Economy” Computer Technology Corp, p. ٣٤.
١٧٤ ﻊﺟاﺮﻣ و ﻊﺑﺎﻨﻣ
- Riege, A. (٢٠٠٥) Three-dozen knowledge-sharing barriers managers must consider, Journal of Knowledge Management, ١.٩, ٣, ١٨-٣٥.
- Roelof, P. (١٩٩٩), “Questions in Knowledge Management: Defining and Conceptualizing a Phenomenon”, Journal of Knowledge Management, Vol.٣, No.٢, pp.٨٩-١٠٠.
۱
تبلیغات
۸۲۱/۰
۲
فروش شخصی
۷۷۴/۰
۳
پیشبرد فروش
۷۲۴/۰
۴
بازاریابی مستقیم
۷۲۱/۰
۵
روابط عمومی
۵۷۲/۰
۲-۱-۴- استراتژی ترفیع استراتژی ترفیع همانطور که در فصل دوم به آن اشاره شد به عنوان یکی از استراتژیهای آمیخته بازاریابی که با سایر استراتژیهای بالا دستی دیگر همچون استراتژی بازاریابی، استراتژی کسب و کار و استراتژی در سطح بنگاه در ارتباط می باشد، می تواند بعنوان یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در استفاده از ابزارهای ارتباطی و به تبع آن ارتباطات هم پیوند (یکپارچه) بازاریابی قلمداد شود. در همین ارتباط اکثر مصاحبه شوندگان به نقش استراتژی ترفیع در ترکیب و نحوه استفاده از ابزارهای ارتباطی اذعان داشته اند که در ذیل برخی نظرات مصاحبه شوندگان در این خصوص آمده است: “آنچه به ذهنم می رست آن است که بین کانالهای توزیع و ابزارهای ارتباطی و استراتژی ترفیع رابطه همبستگی بالایی وجود دارد .” “دو عامل هدف و استراتژی در یکپارچه سازی ابزارهای ارتباطی عمده ترین تاثیر را دارند .” “استراتژی های ترفیع مختلفی می توان اتخاذ کرد و طبعا بر اساس نوع استراتژی انتخاب شده ابزارهای مناسب مربوط به آن استراتژِی مورد استفاده قرار میگیرد” “بطور کلی میتوان گفت بین استراتژی ترفیع ( کششی و رانشی ) و ارزش ویژه برند ارتباط وجود دارد ولی با توجه به نوع صنعت باید تست شود .” “اینگونه به نظر می رسد که در حقیقت آنچه ابزارهای ارتباطی را با یکدیگر هم پیوند ( یکپارچه ) و سازگار می سازد چیزی جزء هدف و استراتژی نیست . “ “به اعتقاد من در صنعت مواد غذائی شرکتهای که راهبرد کششی باشند از ارزش ویژه برند بیشتری برخوردار هستند” “در صنعت مواد غذائی با ویژگی تند گردش شاید استراتژی رانشی موثرتر باشد .” در گزینش استراتژی و ابزارهای مورد نظر باید توجه نمود که اگر نوع ابزار با استراتژی هماهنگ باشد اثربخشی بهتری دارد . “استراتژی های ترفیع می تواند ابزارهای ارتباطی مذکور را به سوی هماهنگی هر چه بیشتر سوق داده و نیز به ایجاد تناسب در انتخاب کانال و رسانه کمک کند .” بنابراین با توجه به تحلیل مصاحبه ها که نمونه های از آن ذکر شد مطابق با جدول۲-۴ استراتژیهای ذیل که حائز بیشترین اشتراک بوده مورد شناسائی قرار گرفتند.
جدول۲-۴ : مولفه های استراتژی ترفیع
ردیف
متغیر
میزان اشتراک
۱۰. نظر سرپرست
قضاوتی
عرضه و تقاضا
دستی
کم
کم
۱۱. دلفای
قضاوتی
عرضه و تقاضا
دستی
کم
کم
- برآورد عرضه نیرو از منابع خارجی
اگر در نتیجه برآوردی که از منابع داخلی به عمل آمده است معلوم گردد که نیروهای موجود در سازمان برای انجام دادن امور یا تصدی پستهای سازمانی در آینده کافی نخواهند بود، مسئولان سازمان باید به منابع خارجی، یعنی نیروهایی از خارج از سازمان متوسل شوند. میزان عرضه نیرو در بازار کار به وضعیت عمومی اقتصادی، بازارهای محلی و بازارهای تخصصی کار بستگی دارد (ابیلی، ۱۳۸۹).
مرحله پنجم: مقایسه عرضه و تقاضا آخرین مرحله در فرایند برنامهریزی نیروی انسانی، مقایسه تقاضای سازمان برای نیروی انسانی و عرضه ان است. نتیجه این مقایسه از سه حالت خارج نیست: - تقاضا با عرضه مساوی است. در چنین حالتی، تعداد کارکنان کافی است و لازم نیست اقدامی صورت گیرد، فقط در صورتی که تخصص نیروها با اهداف آتی سازمان متناسب نباشد، باید دورههای آموزشی بخصوصی طراحی و برپا شود تا افراد با گذراندن آنها، مهارتهای ضروری و مورد نیاز سازمان را بیاموزند. - تقاضا بیشتر از عرضه است. در این حالت نیاز سازمان به نیرو بیشتر از تعدادی است که در حال حاضر در سازمان وجود دارند. در چنین وضعیتی علاوه بر تعیین تعداد نفرات، باید تخصصها و مهارتهای مورد نیاز نیز به طور دقیق، مشخص شود. برای تأمین کسری نیرو، سازمان باید به اقداماتی از قبیل کارمندیابی، انتخاب و استخدام نیروهای جدید، آموزش کارکنان، تربیت مدیر، فراخوانی کسانی که سازمان را ترک کردهاند، استخدام پیمانی یا اضافه کاری متوسل شود. - تقاضا کمتر از عرضه است. در این حالت نه تنها سازمان برای نیل به اهداف خویش در آینده، نیازی جدید نخواهد داشت، بلکه نیروهای موجود نیز بیش از نیاز سازمان است. به عبارت دیگر، سازمان با اضافه نیرو مواجه است (سعادت، ۱۳۷۷). مهمترین مسالهای که سازمان در هنگام رکود با آن مواجه است، کاهش دادن نیروها مازاد است. روشهایی که معمولاً بدین منظور مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: برکناری برکناری افراد دائمی است یا جنبه موقتی دارد. برکناری موقتی معمولاً هنگامی صورت میگیرد که از حجم فعالیتهای سازمان کاسته شده است و نیازی به نیروی کار در سطح فعلی نیست. طبیعی است هنگامی که اوضاع به حالت عادی بازگردد و سازمان دوباره فعال شود، افراد برکنار شده نیز به کار فراخوانده میشوند. برکناری از کار به معنای اخراج نیست، ولی همان اثر و همان نتیجه را برای کارمند دارد؛ زیرا او در واقع بیکار است و حقوق و دستمزدی دریافت نمیکنند. اگر کارکنان سازمان عضو اتحادیهای باشند، شرایط برکناری آنها از کار در قراردادی که میان سازمان و اتحادیه منعقد میگردد، به طور صریح درج میشود (در این قراردادها، معمولاً کارکنانی که سابقه خدمت کمتری دارند، جزو اولین کسانی هستند که از کار برکنار میشوند). در غیر این صورت سازمان میتواند رأساً اقدام کند. معمولاً تصمیم به برکناری افراد براساس ترکیبی از عوامل مختلف از جمله شایستگی، تجربیات و سوابق خدمت فرد در سازمان اتخاذ میشود. تصمیم به برکناری یا ابقای مسئولان بلند پایه، مدیران و متخصصان به طور عمده به شایستگی آنها و میزان اهمیتشان براساس سازمان بستگی دارد. البته معمولاً «سیاست» و جنگ قدرت میان صاحب منصبان نیز نقش مهمی در این امر دارد (میرسپاسی، ۱۳۸۵). بازنشستگی زودرس و بازخرید یکی از تدابیر برای کاهش نیروی انسانی در سازمان، بازنشسته کردن افراد قبل از موعد مقرر قانونی است. با فراهم آوردن تسهیلات و دادن امتیازاتی به افراد، بخصوص کسانی که در سطوح بالای سازمان کار میکنند و معمولاً حقوق و مزایای زیادی دریافت میکنند، آنها را به بازنشستگی تشویق مینمایند. بدین طریق، عدهای از پرهزینهترین افراد از سازمان خارج میگردند و مسئولیتهای آنها به کسانی که حقوق و مزایای کمتری دریافت میکنند، سپرده میشود. علاوه بر بازنشستگی زودرس، بازخرید کارکنان با فرمولهای مختلف نیز برای جبران خدمات آنها در سازمان معمول است. نتیجه در هر دو حالت، یکی است و سازمان ضمن کاهش نیروی انسانی، از پرداخت حقوق و مزایای سنگین رهایی مییابد. باید دقت داشت که اگرچه بازخرید و بازنشسته کردن کارکنان معمولاً روش های خوبی برای کاهش نیروی انسانی مازاد بر احتیاج هستند، این احتمال نیز وجود دارد که مدیران و مسئولانی که سازمان به آنها نیاز دارد از فرصت به دست آمده استفاده کنند و از سازمان خارج شوند (سید جوادین، ۱۳۸۳). کاهش ساعات کار چنانچه در اثر وضعیت نامساعد اقتصادی، سازمان دچار مشکل شود و مجبور گردد بودجه استخدامی خود را کاهش دهد، میتوان به جای کاستن از تعداد کارکنان، بودجه کاهش یافته را میان افراد تقسیم کرد؛ در نتیجه، در حالی که هر یک از کارکنان حقوق کمتری نسبت به قبل دریافت میکند، کسی مجبور به ترک سازمان نخواهد شد. امروزه با مشکلات اقتصادیای که کم و بیش گریبانگیر همه جوامع شده، موارد بسیاری را میتوان ذکر کرد که کارکنان یک سازمان به خاطر گروهی از همکارانش، از بخشی از منافع خود صرفنظر کردهاند، روی این اصل که اگر حقوق دریافتی همه کمی کاهش یابد، بهتر از این است که چند نفر، همه حقوق خود را از دست بدهند. با وجود این، باید یک حس همکاری بسیار قوی میان اعضای سازمان وجود داشته باشد تا با چنین کاری موافقت کنند؛ بخصوص اگر خطر برکناری از کار به طور یکسان متوجه همه کارکنان نباشد. باید افزود گروهی معتقدند که این روش در مورد کسانی که ساعتی کار میکنند، کاربرد بیشتری دارد و برای کارمندان حقوق بگیر، چندان عملی نیست. در این مورد، اگر سازمان به دلیل کاهش بودجه، رکود عملیات یا هر دلیل دیگری نتواند از عهده پرداخت حقوق کارمندان برآید، معمولاً خود رأساً اقدام میکند و به جای ۴۰ ساعت کار معمول در هفته، تعداد ساعات کار را به ۳۰ ساعت تنزل میدهد (سعادت، ۱۳۷۷). حذف شغل مشاغلی را که دیگر سودمند نیستند میتوان از رده خارج کرد. بدین شکل که وقتی متصدی فعلی شغل، به دلیل بازنشستگی، استعفا، انتقال و یا هر دلیل دیگری سازمان را ترک میکند، آن شغل برای همیشه حذف میشود. حذف مشاغل معمولاً توأم با منع استخدام بری آنهاست؛ یعنی برای مشاغلی که قرار است حذف شوند، کارمندیابی و استخدام نیز متوقف میشود (سید جوادین، ۱۳۸۸). حذف شغل میتواند در سطح کلی سازمان به خاطر کاهش نیروی انسانی مازاد بر احتیاج باشد یا فقط به دلیل عدم نیاز آن شغل. در هر حال باید توجه داشت که حذف شغل و منع استخدام برای آن روشی مقطعی است و فقط در کوتاه مدت میتواند مشکل نیروی انسانی مازاد بر احتیاج را رفع کند. کاریابی چنانچه چارهای جز این نباشد که عدهای از کار بر کنار شوند، میتوان خروج آنها را از سازمان تسهیل کرد. به این منظور لازم است دفتری در سازمان دایر شود تا با مشاور و راهنمایی، به کسانی که از کار برکنار شدهاند در جستجو و یافتن کار دیگری کمک کرد. هنگامی که فرایند برنامهریزی نیروی انسانی، طراحی و به مورد اجرا گذارده شد، باید کارایی و کارآمدی ان مرتباً مورد ارزیابی قرار گیرد تا معلوم شود: آیا طرح، عملی است و در اجرای آن مشکلی وجود ندارد؟ چه نقاط ضعفی در طرح وجود دارد؟ آیا طرح، اقتصادی و مقرون به صرفه است؟ آیا نتیجه اجرای طرح در حد مورد انتظار هست؟ در برنامهریزیهای بعدی چه تغییراتی باید در طرح داده شود (سعادت، ۱۳۷۷). مزایای برنامهریزی نیروی انسانی مزایای برنامهریزی به طور عام و برنامهریزی نیروی انسانی به طور خاص مقولهای آشکار در فرایند مدیریت است. به عبارت دیگر کمتر کسی است که امروزه اهمیت برنامهریزی را انکار کند. به تبع آن با توجه به اهمیت منابع انسانی در بین منابع سازمانی، برنامه ریزی نیروی انسانی در سازمانها از اهمیت روزافزونی برخوردار گردیده ا ست. امری که حصول آن منافع بلند مدتی را برای سازمانها به همراه خواهد داشت. عمدهترین مزایای برنامه ریزی نیروی انسانی به شرح زیر است: ۱- استفاده بهینه و مطلوب از نیروی انسانی موجود در سازمان
کشف[۶۰]: هر فرد با مشاهده فاصله میان انتظارات و واقعیات، دانش جدید مورد نیاز را کشف می کند. اختراع و ابداع[۶۱]: افراد فواصل اجرا را تحلیل کرده و راه حل ها را توسعه می دهند. در این مرحله افراد برای رسیدن به این نیازهای جدید تحقیق انجام می دهند، با مشاوران مشورت می کنند و یا به تحصیل می پردازند.
پیاده سازی و استقرار [۶۲]: در این مرحله افراد راه حل ها را پیاده سازی می کنند. انتشار[۶۳]: سازمان آنچه را آموخته است یکپارچه می سازد. بنابراین آموخته ها بطور گسترده در دسترس خواهند بود و می توانند به راه حل های جدید عمومیت یابند. مراحل کشف و ابداع جزو “تولید ایده ها” و مراحل پیاده سازی و انتشار جزو “عمومیت دادن آن ایدهها” می باشند. یادگیری سازمانی اغلب از دو منبع اصلی حاصل می شود: تجربه مستقیم و تجربه دیگران. ویژگی های این دو منبع یادگیری سازمانی در جدول زیر بیان شده است:
یادگیری از تجربه دیگران |
یادگیری از تجربه مستقیم |
منبع یادگیری حوزه |
اگر سرعت تغییرات محیطی خیلی زیاد نباشد این نوع یادگیری مناسب است. |
اگر سرعت تغییرات محیطی خیلی زیاد باشد این نوع یادگیری مناسب است |
سرعت تغییرات محیطی |
در این حالت رقابت از طریق قیمت و هزینه خواهد بود. |
در این حالت رقابت از طریق نوآوری محصولات و تمایز انجام می شود. |
استراتژی رقابتی |
خیلی محدود |
خیلی فراوان |
منابع |
وقتی عملکرد سازمان رضایتبخش نیست از این نوع یادگیری استفاده می کنند |
وقتی سازمان موفق باشد از این نوع یادگیری استفاده می کنند |
موفقیت جاری |
پیچیده |
پیچیدگی کمتر |
پیچیدگی تکنولوژی |
جدول شماره (۲-۲) ویژگی های منابع یادگیری سازمانی ، یونگ ،۱۹۹۹، (سنجقی و کاشفی،چهارمین کنفرانس بین المللی مدیریت، ۱۳۸۵) سازمان ها به منظور کسب دو هدف اصلی یاد می گیرند: کشف امکانات و فرصت های جدید: بدین منظور سازمان ها از استراتژی تمایز و یا رهبری تکنولوژیکی استفاده می کنند. استفاده بهینه از فرصتهای موجود: بدین منظور سازمان ها از استراتژی رهبری هزینه استفاده می کنند. ۲-۱-۲۰ نظریه های یادگیری تئوری ها و نظریه های بسیاری در ارتباط با چگونگی و نحوه یادگیری ارائه گردیده است که مهمترین آنها«نظریه محرک و پاسخ»[۶۴] و «کتب گشتالت[۶۵]» است. البته دو نظریه دیگر هم تحت عناوین «تئوری یادگری اجتماعی»[۶۶] و «آسان سازی»[۶۷] ارائه گردیده است که در زیر به شرح مختصر هر یک از آنها می پردازیم. تئوری «محرک – پاسخ» که گاهی تحت عنوان تئوری و یا مکتب «رفتار گرایان»[۶۸] هم مطرح شده نظر دانشمندانی است که یادگری را ایجاد ارتباط بین یک محرک و یک پاسخ می دانند. این صاحب نظران آزمایشهایی را روی حیوانات انجام داده، نتایج حاصل را در نحوه یادگیری انسانها به کاربرده و بهاین نتیجه رسیده اند که یادگیری در انسان هم می تواند در نتیجه «تشویق و تنبیه» و یا بهتر بگوییم «پاداش و نتیجه» انجام پذیرد. اسکینر[۶۹] معتقد است به شرطی انسان یاد می گیرد که رفتار ناشی از یادگیری موجب دریافت پاداش گردد به عنوان مثال، اگر شخصی برای گذرانیدن یک دوره آموزشی معرفی شود زمانی به یادگیری اقدام می نماید که مطمئن شود که گذرانیدن دوره مذکور و افزایش دانش، مهارت و رفتار مطلوب، او را به هدفهای معنوی، مادی و یا هردوی آنها خواهد رسانید. مکتب گشتالت تاکید بسیاری به کل نگری دارد. پیروان این مکتب معتقدند برای ارتفای میزان یادگیری قسمتهای گوناگون یک برنامه آموزشی باید متشکل از مباحث با معنی و مرتبط با «کل» برنامه های آموزشی باشد. این مطلب در واقع اشاراتی به طراحی و تنظیم برنامه های آموزشی و سازماندهی دوره های مختلف آموزش دارد. «تئوری های یادگیری اجتماعی» به اهمیت مراودات اجتماعی و تاثیر آن در یادگیری انسان تاکید فراوان دارد. براساس این نظریه هرچیزی را که بتوان با تجربه مستقیم آموخت، با مشاهده مستقیم هم امکان آموختن آن وجود دارد. بنابراین به زعم پیروان نظریه مذکور انسان نمی تواند از مشاهدات خود الگوسازی نماید. این تئوری استفاده از وسایل آموزشی از قبیل تصویر، فیلم و ویدئو را به عنوان الگوهای رفتاری توصیه می نماید. سرانجام تئوری «آسان سازی» در یادگیری، تاکید بر مشارکت دادن آموزش گیرندگان در مراحل آموزشی دارد. بر اساس این تئوری شرکت کنندگان در دوره های آموزشی منابع خوبی برای انتقال دانش و مهارت و رفتارهای لازم هستند که به هر طریق باید آنان را به مشارکت در مباحث تشویق نمود. در این صورت کارشناسان، اساتید و یا مربیان آموزشی در واقع بیشتر نقش تسهیل کننده را ایفا می نمایند نه کنترل کننده و یا ارائه کننده کل مطالب(ابطحی،۱۳۸۳، ۱۹۹). ۲-۱-۲۱ اصول یادگیری هرچند که بطور کلی تئوریهای مذکور نمی توانند مراحل یادگیری را به سادگی بیان نمایند، ولی از مطالعه این تئوری ها ، اصولی را می توان مستفاد نمود که عمل به آن می تواند راهنمای خوبی برای کارشناسان امور آموزشی باشد. این اصول عبارتند از: راهنمایی[۷۰] استانداردهای عملکرد و آگاهی از نتایج آن[۷۱]
۱-تقویت مثبت یا اثرات تشویقی مواد ۲-اثرات تمایز دهنده ی مواد ۳-اثرات بیزار سازانه ی مواد (موجب تضعیف رفتار می شود ) محرک های شرطی شده با اثرات مواد (که رفتار موادطلبی را تسهیل می کنند ) (بزمی ۱۳۹۱) در جدیدترین مدل سبب شناسی اختلال سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد، از نظریات مختلف روان – پویشی، رفتاری، شناختی، شناختی – رفتاری، اجتماعی – فرهنگی، رفتار مشکل ساز، ژنتیک و یا عصب روان – شناختی کمک گرفته شده است (کاپلان، سادوک و سادوک، ۲۰۰۷). ۲-۵مبنای نظری وابستگی به مواد ۲-۵-۱نظریات روان پویشی براساس نظریات روان پویشی کلاسیک، سوء مصرف مواد معادل خود ارضایی بوده و مکانیسمی دفاعی در مقابل تکانه های همجنس گرایانه یا تظاهری از پیشرفت دهانی است. اما فرمول بندی های جدید. مصرف مواد را مربوط به افسردگی و یا بازتاب اعمال مختل اینگونه معرفی می کنند (کاپلان و سادوک و سادوک، ۲۰۰۷). ۲-۵-۲نظریات روان تحلیلی مطابق با نظریات کلاسیک روانکاوی مصرف مواد نمادی از پسرفت دهانی[۱۱۱] است و یا دست کم برخی از معتادان در مرحلهی دهانی تثبیت[۱۱۲] شدهاند و به همین دلیل در برخورد با هر گونه تعارض با نیازهای نهاد رفتارهای دهانی که معادل با مصرف ماده به شکلهای گوناگون (خوراکی، تدخینی و حتی مشامی و تزریقی) انجام میدهند و ناکامی خود را از طریق قرار دادن ماده در دهان تسکین میدهند. نکته ی جالب در این مورد اینکه در فرایند درمانهای نگهدارنده گاهی مشاهده میشود بیماران همین رفتار را در مورد مادهی نگهدارنده در پیش میگیرند و صرفاً رفتار دهانی برای آنان خاصیت تسکین دهنده دارد و حتی با افزایش حجم ماده (برای مثال افزایش حجم شربت متادون بدون افزایش دوز مصرفی) و نگهداشتن آن در دهان، احساس آرامش و رفع وسوسه پیدا میکنند. همچنین مصرف مواد به عنوان نوعی مکانیزم دفاعی در مقابل تکانههای همجنس گرایانه مطرح میشود که معادل خود ارضایی است . نظریات روان پویشی همچنین به سوپر ایگوی سختگیر و خود تنبیهگری اشاره میکنند که به کمک مصرف مواد آرام میگیرد و منجر به کاهش استرسهای ناخودآگاه میشود. که این تبیین شبیه به فرضیههای مربوط به اثرات اضطرابزا و یا مهار گسسته به خصوص در مورد الکل است (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۷؛ ترجمه پورافکاری، ۱۳۸۶).
البته روانشناسان ایگو مصرف مواد را بازتاب اعمال مختل ایگو معرفی میکنند که از ناکارآمدی مکانیزمهای دفاعی شکل دهنده ایگو در سازگاری با موفقیت و برقراری حد و مرز های کارآمد بین اصل نهاد و واقعیت پدید میآید این تبیین ها با توجه به نیاز به توضیح روابط مصرف مواد با مکانیزم های دفاعی، اختلالات عاطفی، مکانیزم های انطباقی و کنترل تکانهی جایگزین فرمول بندیهای روانی جنسی بشود. باید توجه داشت نظریات مبتنی بر روانکاوی و تثبیت رشد با وجود فایدهای که در درک بیماری دارند، در حال حاضر کانون تحقیقات گسترده نیستند (داوسون[۱۱۳]، ۲۰۰۴؛ نقل از شهابی، ۱۳۸۵). ۲-۵-۳ روانشناختی خود روانشناسی خود، تجربه ای است که در آن همدلی معرف قلمرو و اطلاعات مرتبط با هم داشت؛ ارتباط همدلانه، پایه ای برای تغییر و تحول و عملی شفابخش است. در ارتباط با افراد دیگر، خود واجد صفات، مهارت ها و دارای قریحه ای برای تجربه تمامیت می شود. این ارتباطات، ارتباطات «خود- خود- موضوع» نامیده می شود و همان طور که از نامش پیداست، افراد، دیگران را به قصد خود کنش وری و به هم پیوستگی با خود یکی می کنند. این عمل می تواند طبیعی و سالم یا آسیب شناسانه باشد که بستگی به شخص و موضوع خود دارد (بهرامی، ۱۳۸۳). ۲-۵-۴ نظریات رفتاری - شناختی به نظر میرسد شرطی سازی کلاسیک و عامل نقش مهمی در تداوم مصرف ایفا میکنند. برای مثال هر بار مصرف کوکائین سبب ایجاد وجد و سرخوشی میشود که بسیار تقویت کننده و موجب تکرار رفتار است. سرنخهای محیطی نیز تداعی خاصی با حالت نشئگی پیدا میکنند و افراد پس از درمان تحریک زیادی از ناحیه وسایل مصرف و سایر محرکهای شرطی شده اعلام میکنند این حالت در آمفتامینها شدت بسیار بیشتری پیدا میکنند و افراد موجبات وسوسههای شدید مصرف و اجبار به مصرف را پدید میآورد.رفتارگرایان شناختی دیدگاه های متفاوتی دارند، آنها رفتارهای ناسازگارانه را محصول عقاید نادرست درباره خود و محیط می دانند. در این دیدگاه، الکلیسم و وابستگی به مواد، ساز و کارهای سازشی ناسازگارانه هستند که با افزایش مهارت های حل مساله و مهارت های سازشی، می توان آنها را کاهش داد (شهابی، ۱۳۸۵). نظریه پردازان رفتاری معتقدند کلیه رفتارهای مرتبط با سبک زندگی اعتیادی آموخته شدهاند و برای درمان باید اصول درمان رفتاری برای تغییر آموخته به کارگیری شود (هینجینز[۱۱۴]، ۲۰۰۳؛ نقل از عارف نسب، ۱۳۸۴).انتظارات فرد در مورد اثرات پاداش دهندهی مواد، باور و نگرش در مورد مسئولیت رفتار و تقویت دریافتی از جمله عواملی هستند که موجب مصرف مجدد علی رغم بروز مشکلات میشوند مواد ممکن است از طریق رفع حالتهای آزارنده و ناخوشایند مانند درد، اضطراب و استرس و افسردگی نوعی تقویت منفی فراهم کنند. عوامل تقویت کننده ممکن است اجتماعی باشند. مثل: تایید دوستان یا فشار همسالان و یا ممکن است ثانویه باشند مانند همان وسایل مصرف، یک رفتار شدیداً تقویت شده مصرف، حتی سالها پس از ترک میتواند خاصیت چکانندگی[۱۱۵] بسیاری قوی داشته باشند و مواجهه با آن به شکل پاولفی میل شدید به مصرف را که گاهی با برخی از علائم ترک همراه است به وجود میآورد (سلیگمن، ۲۰۰۰؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۷).همچنین مشخص شده است مصرف کنندگان مواد مخدر میزان بالایی از تحریفهای شناختی و تفکرات ناکارآمد را به کار میبرند. با توجه به تاریخچه رشدی، اختلالات همراه و تجربه وابستگی به مواد، مشکلات شناختی در بین معتادان گسترهی وسیعی دارد و درمانهای مختلفی به منظور اثر گذاری شناختی بر بیماران طراحی و اجرا شده است .صادقی (۱۳۸۰) در پژوهش خود نشان داد حتی وابستگان به مواد بیشتر از افراد نابههنجاری که مواد مصرف نمیکنند از نگرشهای ناکارآمد و باورهای غیر منطقی استفاده میکنند. سالها استفاده از مواد مخدر و روان گردان باعث میشود با وجود قطع مصرف مواد این شیوه نگرش و برخورد با امور مختلف زندگی ادامه پیدا کند و نیاز به آموزشهای شناختی برای درمان این افراد کاملاً آشکار است. ۲-۵-۴-۱نظریات شناختی نظریه هایی که بر نقش باورها و عقاید در اعتیاد تاکید دارند، نظریه های شناختی نامیده شده اند. این نظریات مبنای خودرا بر دو فرض اساس استوار ساخته اند: الف)اساسی ترین دلیل فرد خصوصاً نوجوان برای مصرف مواد، انتظارات و برداشت های او درباره مواد مخدر است؛ ب)سایر عوامل نظیر صفات شخصیتی نوجوان یا ارتباط با همسالانی که ماده مخدر مصرف می کنند، بر شناختها، ارزیابی ها و تصمیم گیری های نوجوانان درباره مواد مخدر تاثیر می گذارند (بهرامی، ۱۳۸۳). دیدگاه شناختی بر این باور است که سوء مصرف کنندگان مواد از نظر شناختی در برابر مصرف مواد آسیب پذیرند؛ باورهای خاصی، در موقعیت های خاصی در این افراد بوجود می آیند که کاملاً فردی و غیر متعارف هستند (مانند بدون سرحال شدن و نمی توانم با دیگران بجوشم) و همین باورها احتمال سوء مصرف مواد را افزایش می دهند (گالانتر[۱۱۶] و کلبر[۱۱۷]، ۲۰۰۴) ۲-۵-۵ نظریه های یادگیری ۲-۵-۵-۱ نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی طبق نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی بندورا[۱۱۸] (۱۹۸۵) نوجوان باورهای خود در مورد مصرف مواد مخدر را از الگوهای نقش، خصوصاً دوستان نزدیک و والدین مصرف کننده مواد مخدر کسب می کند (سازمان بهداشت جهانی،[۱۱۹] ۱۹۹۶). مشاهده الگوهای نقش که ماده مخدر مصرف می کنند، مستقیماً سبب شکل گیری انتظار پیامد در نوجوانان می شود. یعنی باور آنها در مورد آثار مستقیم اجتماعی، شخصی و فیزیولوژیک مصرف مواد مخدر است. بنابراین مشاهده والدینی که الکل یا مواد مخدر می کنند، آرام شوند و یا مشاهده همسالانی که برای احساس راحتی در روابط اجتماعی، حشیش می کشند، باور نوجوان را در مورد عواقب مصرف مواد مخدر و نگرش آنها به مصرف مواد را تعیین می کند(هیگنز[۱۲۰]، ۱۹۹۸). ۲-۵-۵-۲نظریه یادگیری اجتماعی براساس این نظریه، رفتار الگوهای نقش و نگرش آنان نسبت به مواد تاثیر زیادی بر نوجوانان برای مصرف مواد مخدر دارد (پرتیتس،[۱۲۱] ۱۹۹۵). در این نظریه تاثیرگذاری الگوهای نقش در نوجوانان در سه مرحله متوالی صورت می گیرد: ۱)با مشاهده و تقلید، رفتار اجباری برای مصرف مواد مخدر شروع می شود. ۲) با تقویت های اجتماعی مصرف مواد مخدر ادامه می یابد (یعنی حمایت و ترغیب می شود). ۳)با انتظار عوارض فیزیولوژیک و آثار اجتماعی مثبت در دفعات بعدی مصرف مواد مخدر پایان می یابد. ۲-۵-۶دیدگاه های مبتنی بر ویژگی های درون فردی ۲ -۵-۶-۱مدل بوم شناسی اجتماعی از نظر کامفر[۱۲۲] و ترنر[۱۲۳] (۱۹۹۹) طراحان این دیدگاه، تنیدگی خصوصاً تنیدگی مربوط به مدرسه، اساسی ترین علت مصرف مواد مخدر است. نوجوانان که شرایط مدرسه را نمی توانند تحمل کنند و از مدرسه گریزان هستند، همسالان منحرف را برای رهایی از فشار روانی انتخاب کرده و به مصرف مواد مخدر تشویق می شوند براساس این نظریه، خودرکارآمدی یا خود اثربخشی تحصیلی ضعیف، مهمترین علت فشار روانی نوجوان در مدرسه است. بنابراین، مدل بوم شناسی اجتماعی مدعی است که اگر نوجوان در مورد مهارت های تحصیلی خود دچار تردید شود و مدرسه را محیطی پر فشار و نامساعد دریابد، ممکن است به مصرف مواد مخدر روی آورد. ۲-۵-۶-۲الگوی تحقیر خود گپلان[۱۲۴] و همکاران (۱۹۸۴، به نقل از طارمیان، ۱۳۷۸) نظریه ای مطرح کردند که در آن حرمت خود فرد، عامل اصلی در مصرف مواد مخدر و پیشگیری از آن است. در این نظریه فرض بر این است که اگر فرد مکرراً در معرض ارزیابی های منفی و انتقادات دیگران قرار گیرد، حرمت خود او پایین می آید، اغلب خود را تحقیر و احساس عدم کفایت می کند. نوجوانی که احساس می کند از سوی دیگران طرد شده است و عملکرد اجتماعی مقبولی ندارد، برای دفاع و حمایت از من، واکنش هایی را نشان می دهد که عبارتند از: ۱)طغیان در برابر معیارها و ارزشهای معمولی حتی اگر تصنعی باشد. ۲)از الگوهای نقش پذیری مرسوم، خود را دور می کند. ۳)این احساس که خود ارزشمندی او با انجام رفتارهایی به غیر از رفتارهای متداول تقویت می شود، سبب ارتباط با همسالان منحرفی می شود که احساس ارزش خود را در او تقویت می کنند (داوو و همکاران، ۱۹۹۶). ۲-۵-۶-۳یادگیری اجتماعی چند مرحله ای در این دیدگاه، سایمن[۱۲۵] و همکاران (۱۹۹۵) با بسط نظریه یادگیری اجتماعی کوشیدند تا علت گرایش نوجوانان به گروه های همسال مصرف کننده مواد را توضیح دهند. در این دیدگاه فرایندهای یادگیری اجتماعی با چند ویژگی درون فردی ترکیب شده اند. این ویژگی ها عبارتند از: حرمت خود پایین، آشفتگی هیجانی (تنش، اضطراب و خلق افسرده)، مهارتهای ضعیف در مقابله و رویارویی، مهارت های ضعیف در تعاملات اجتماعی و وجود سیستم ارزشی شخصی که بر اهداف فعلی و کوتاه مدت و نه اهداف بلند مدت مرتبط با خانواده، تعلیم و تربیت و مذهب تاکید دارد. ۲-۵-۷نظریه تعامل خانواده بروک و همکاران (۱۹۹۰) نظریه پیچده ای را توصیف می کنند که در آن دلبستگی عاطفی به والدین، یادگیری اجتماعی و ویژگی های درون فردی نوجوانان، مستقیماً بر مصرف مواد اثر می گذارد. اساس نظریه تعامل خانواده، ارتباط و پیوند قوی عاطفی میان والدین و کودک، خصوصاً ارتباط مادر با کودک است. براساس این نظریه، دلبستگی میان والد و کودک چهار علت و سه پیامد دارد. علل آن عبارتنداز: الف)ارزشهای مورد قبول والدین، ب)رفتار تربیتی توام با حمایت و عطوفت والدین؛ ج)سازگاری روانی مادر و کودک د) کنترل مادر در مورد کودک (هاونگ[۱۲۶]، ۲۰۰۶). ۲-۵-۸نظریه های یکپارچه نگر ۲-۵-۸-۱نظریه رفتار مشکل این نظریه راجسور و همکاران (۱۹۷۷) مطرح کرده و در آن به تبیین علل رفتارهای مخاطره آمیز نوجوانان پرداخته اند. در این نظریه نوجوانی که رفتار مشکل آفرین دارد (مثلاً بزهکاری) بیشتر در معرض مشکلات روانشناختی دیگر قرار می گیرد.(مثلاً مصرف حشیش) در تایید این نظریه، تحقیقات نشان می دهد نوجوانانی که حشیش مصرف می کنند، احتمال بیشتری برای مصرف الکل دارند و در عین حال از نظر جنسی بی مبالاتند؛ ممکن است کارهای خلاف انجام دهند، فرار و دعوا کنند یا با والدین خود مخالفت ورزند (پرتیتس و همکاران، ۱۹۹۵).براساس مطالعه کاندل[۱۲۷] آنهایی که در سنین دبیرستان ماری جوانا مصرف می کرده اند، میزان بالاتری از جدایی و طلاق، بزهکاری و تمایلات فزاینده جهت مشاوره با متخصصان بهداشت روانی داشتند. در میان زنان، الگوهای شغلی ناپایداری مشخص شد، گرچه مولف این نکته را هم در نظر دارد که این آثار ممکن است فقط به ماری جوانا وابسته نباشد، بلکه با مصرف الکل و کوکائین نیز مرتبط باشد (دیویس ونیل، ۲۰۰۱، به نقل از بهرامی، ۱۳۸۳). ۲-۵-۸-۲نظریه گروه همسالان: اوتینگو بوالیس[۱۲۸] نظریه ای را مطرح کردند که برخی مسائل و مفاهیم نظریه جسور و همکاران (۱۹۹۱) را نیز در بر می گیرد. طبق این نظریه، تنها متغییر منفرد و عمده در سوء مصرف مواد در نوجوانان، تاثیر همسالانی است که آنها برای ارتباط انتخاب کرده اند و به طور کلی استفاده از مواد مستقیماً به ارتباط با همسالان مربوط است (موک خلد[۱۲۹] و کلاتیون،[۱۳۰] ۱۹۹۵؛ به نقل از بهرامی، ۱۳۸۳). ۲-۵-۸-۳ الگوی آسیب پذیری این الگو تلفیقی است از چند نظریه که شر[۱۳۱] آن را ارائه داده است. به عقیده وی مصرف مواد مخدر ارتباط بسیار زیاد و نیرومندی با انتظارات ویژه درباره مواد در افراد (نظریه های شناختی – عاطفی)، مصرف مواد به وسیله والدین (نظریه یادگیری اجتماعی)، ناکامی و شکست تحصیلی (الگوی بوم شناختی)، آشفتگی های عاطفی و مهارت های سازشی ناکارآمد (یادگیری اجتماعی چند مرحله ای) دارد. وقتی دیدگاه شر را به سایر مواد تعمیم دهیم ممکن است برخی از علل مصرف مواد را در اساس زیست شناختی شخصیت، عملکرد شناختی و تفاوت های فرد در واکنش به مواد جستجو کنیم (طارمیان، ۱۳۷۸). ۲-۵-۸-۴نظریه تفسیر انتخاب عقلایی این نظریه معتقد است که افراد به سوی چنین فعالیت هایی رانده نمی شوند، بلکه فعالانه دست به این اعمال می زنند و فکر می کنند که ارزش خطر کردن را دارد. براساس چنین نظریه ای می توان به بعضی از علل فردی گرایش به اعتیاد نیز پی برد. مثلاً کنجکاوی یکی از عواملی است که باعث می شود تا فرد، بویژه در نوجوانی و جوانی به کشف ناشناخته ها تمایل پیدا کند. در چنین مواردی اگر چنین فردی در جمعی از همسالان خود قرار گیرد که دستی در مواد مخدر و اعتیاد دارند، تحت تاثیر تبلیغات مستقیم یا غیر مستقیم آنها و فقط براساس کنجکاوی خود شروع به مصرف مواد خواهد نمود (هاونگ، ۲۰۰۶). ۲-۵-۹نظریه های زیستی – روانی ۲-۵-۹-۱ نظریه وابستگی جسمانی اعتیاد
|
|