-
- دوران قبل از توقف: به موجب ماده ۴۲۴ ق.ت در صورتی که ثابت شود تاجر قبل از تاریخ توقف خود معاملاتی برای فرار از دین یا اضرار به طلبکارها منعقد نموده است و این معاملات متضمن ضرری بیش از ربع قیمت حین المعامله بوده است، این معامله قابل فسخ میباشد.
- دوران توقف: به موجب ماده ۴۲۳ ق.ت، در صورتی که تاجر بعد از توقف اقدام به صلح محاباتی، هبه، نقل و انتقال بلاعوض، تادیه هر نوع قرض و یا انجام معاملاتی که منجر به مقید شدن اموال و اضرار به طلبکاران باشد، بنماید این معاملات باطل است.
- دوران ورشکستگی: این دوران از تاریخ صدور حکم ورشکستگی آغاز می شود. در این دوران تاجر بر اساس ماده ۴۱۸ ق.ت از تاریخ صدور حکم از مداخله در تمام اموال خود حتی آنچه که ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او گردد ممنوع میباشد. (حاجیانی، ۱۳۸۶، ص ۲۲۸)
اما این سوال همچنان باقی است که ورشکستگی آمر یا نماینده چه تاثیری بر قرارداد نمایندگی دارد؟
در واقع تاجر در سه محدوده زمانی مذکور اهلیت انجام معاملات و تصرف در اموال خویش را از دست میدهد. بنابراین نماینده وی نیز اختیارات خویش را از دست میدهد. زیرا بر اساس ماده ۶۶۲ ق.م موکل باید توانایی انجام اموری که برای آنها وکالت میدهد را داشته باشد.
جهت بررسی تاثیر ورشکستگی طرفین قرارداد نمایندگی، دو دوره زمانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
- ورشکستگی آمر یا نماینده قبل از انعقاد قرارداد
همانگونه که بیان گردید ممنوعیت تاجر با ممنوعیت محجورین ماده ۱۲۰۷ ق.م متفاوت است. به عبارت دیگر ممنوعیت تاجر ناشی از نقص در اهلیت وی نمی باشد و هدف قانونگذار از ممنوع نمودن تاجر در انجام معاملات بر خلاف سایر محجورین حمایت از خود وی نیست، بلکه هدف حمایت از طلبکاران تاجر است.
بر اساس مقررات حقوق ایران مسلما ورشکسته نمیتواند جهت تصرف در اموال خود به دیگری نمایندگی اعطاء نماید مگر بعد از انعقاد قرارداد ارفاقی و حکم تصدیق آن از سوی محکمه که تاجر تمامی اختیارات خویش نسبت به اموالش را به دست می آورد و ممنوعیت مداخله وی در اموالش برداشته می شود. به موجب ماده ۴۱۸ ق.ت: «تاجر ورشکسته پس از صدور حکم از مداخله در تمام اموال خود حتی آنچه که در مدت ورشکستگی عاید او میگردد ممنوع است». و تفاوتی نمیکند که این مداخله به صورت مستقیم باشد یا به وسیله وکیل یا نماینده تاجر. (کاتوزیان، ۱۳۷۸، ص ۱۴۸)
اما در خصوص اینکه ورشکسته بتواند نماینده شود باید بررسی بیشتری نمود. به نظر میرسد از آنجایی که اثر قراردادهای نماینده ورشکسته، مربوط به اموال شخصی آمر میباشد و به حقوق طلبکاران وی زیانی وارد نمیسازد، قبول نمایندگی از سوی نماینده با مانعی روبه رو نمی باشد. (کاتوزیان، ۱۳۷۸، ص ۱۴۹)
از سویی به موجب ماده ۵۵۷ ق.ت، کلیه قراردادهایی که پس از تاریخ توقف تاجر منعقد شده باشد، نسبت به هرکس، حتی خود تاجر ورشکسته محکوم به بطلان است و طرف قرارداد مجبور است که اموال و وجوهی را که به موجب قرارداد باطل شده، دریافت کرده است به اشخاص ذیحق مسترد دارد. بطلان مذکوردر این ماده شامل قرارداد وکالت نیز میباشد. (کاتوزیان، ۱۳۷۸، ص ۱۴۹)
اما حکم این ماده از جهات گوناگون مخالف مبانی ورشکستگی میباشد. زیرا باعث حجر کامل تاجر شده، محدودیتهای بیهوده بر وی تحمیل مینماید و مانع انعقاد قراردادهای مفید فایده برای طلبکاران میگردد. لذا مفاد این ماده را باید شامل معاملات مقرر در ماده ۴۲۳ ق.ت[۷۷] و قراردادهایی دانست که به موجب آن اموال ورشکسته در اختیار دیگران قرار میگیرد. (کاتوزیان، ۱۳۷۸، ص ۱۴۹)
- ورشکستگی آمر یا نماینده بعد از انعقاد قرارداد نمایندگی
ممکن است هریک از نماینده یا آمر در جریان قرارداد نمایندگی متوقف از پرداخت دیون و تعهدات مالی خودگردند. حال سؤال این است که ورشکستگی طرفین نمایندگی در خلال قرارداد چه تاثیری بر قرارداد خواهد داشت؟
موضوع نمایندگی تجاری فعالیت در امور تجاری است. بنابراین فعالیت در این زمینه بار مالی در پی خواهد داشت. در صورتی که آمر ورشکسته گردد، از تصرف در اموال و دارایی های خود محروم است. بنابراین نماینده نیز که در جهت اهداف وی و به نام و حساب او فعالیت می کند، نمیتواند به حساب وی اقدام به انجام فعالیتهای تجاری نماید. زیرا نماینده با انعقاد قراردادها با اشخاص ثالث در واقع آمر را متعهد میسازد. در حالی که تاجر، از انعقاد هر نوع قراردادی که موثر در حقوق طلبکاران باشد منع گردیده است. (آخوندی، ۱۳۸۴، ص ۱۳۱) (اسکینی، ۱۳۸۰، ص ۹۲) بنابراین پس از ورشکستگی آمر قرارداد نمایندگی موضوعا منحل میگردد. بر اساس ماده S 418 قانون تعهدات سوئیس[۷۸] نیز ورشکستگی آمر از موجبات خاتمه قرارداد میباشد.
اما ورشکستگی منجر به فسخ قراردادهای جاری تاجر ورشکسته نخواهد شد و مدیر یا اداره تصفیه میتوانند فعالیت تاجر را ادامه دهند. منظور از قراردادهای جاری، قراردادهایی است که تاجر ورشکسته قبل از صدور حکم ورشکستگی با اشخاص ثالث منعقد کرده است و به گونه ای است که استمرار داشته یا در حال اجرا است. مانند قرارداد کار، وکالت، اجاره و بیمه. (اسکینی، ۱۳۸۶، ب، ص ۱۵۰)
به موجب ماده ۵۰۷ ق.ت: «اگر طلبکارها بخواهند تجارت تاجر ورشکسته را ادامه دهند، میتوانند برای این امر وکیل یا عامل مخصوص انتخاب نمایند….» همچنین ماده ۲۶ ق.ا.ت.ا.و مقرر مینماید که: «بستانکاران میتوانند پیشنهاداتی راجع به ادامه جریان کار بازرگانی یا حرفه مربوط به متوقف بنمایند، ولی تصمیم با اداره تصفیه است و به طور کل اداره تصفیه نماینده منافع بستانکاران میباشد».
با این حال هرچند ورشکستگی قانونا منجر به انحلال قرارداد نمایندگی نمی باشد، اما عملا اجرای آن را متوقف می کند. زیرا فقط در صورت تشخیص اداره تصفیه (ماده ۲۶ ق.ت.ا.و) یا طلبکاران تاجر ورشکسته (ماده ۵۰۸ ق.ت) نماینده می تواند با همان شرایط مذکور در قرارداد با تاجر ورشکسته به فعالیت خود ادامه دهد. اما در صورتی که آنان نماینده دیگری انتخاب نمایند یا با همان نماینده سابق قرارداد جدیدی منعقد کنند، قرارداد سابق منحل خواهد شد. (آخوندی، ۱۳۸۴، ص ۱۳۲)
ورشکستگی نماینده عموما تاثیر کمتری بر قرارداد خواهد داشت، زیرا کلیه اعمال و فعالیتهای نماینده متوجه آمر است. در واقع اگر آمر به جهت توانایی و تخصص نماینده با وی قرارداد منعقد نموده باشد ورشکستگی نماینده لطمه ای به مهارت و تخصص وی وارد نمیکند، مگر آنکه همکاری با نماینده ورشکسته به اعتبار آمر خدشه وارد نماید یا طلبکاران تقاضای مهر و موم وجوه و اموالی که از آمر نزد نماینده است را به عنوان اموال نماینده بنمایند و از این حیث به آمر ضرری وارد شود. در این صورت آمر می تواند نماینده را عزل نماید. اما به نظر میرسد ورشکستگی نماینده از موجبات انحلال قهری قرارداد نمایندگی نباشد. (آخوندی، ۱۳۸۴، ۱۳۳-۱۳۲)
برخی از نویسندگان حقوقی معتقدند که در صورتی که نماینده ورشکسته گردد به علت معوض بودن قرارداد نمایندگی تجاری و تاثیر آن در اموال و دارایی های تاجر، قرارداد نمایندگی منحل میگردد. (حاجیانی، ۱۳۸۶، ص ۲۲۹)
نتیجه گیری
اهمیت ویژه تاسیس حقوقی نمایندگی تجاری، نیاز به تدوین قوانین و مقررات در این خصوص را در پی داشته است. متاسفانه در قوانین تجاری حقوق ایران به این مساله پرداخته نشده و صرفا مقررات مصادیقی از نمایندگی مورد بررسی قرار گرفته است.
بر اساس مقررات فعلی قانون تجارت شخص اگر به نام خود و به حساب دیگری عمل نماید به وی حق العملکار گفته می شود. اگر به نام و حساب دیگری عمل نماید، حسب میزان اختیارات می تواند قائم مقام تجاری و یا مستخدم باشد.
بر اساس مفاهیم فوق، بسیاری از حقوقدانان نمایندگی را به اعتبار وابستگی نماینده به اصیل، به نمایندگی مستقل و غیر مستقل تقسیم نموده اند. برخی از آنان تنها حق العملکار و قائم مقام تجاری را در زمره نمایندگان غیر مستقل قرار می دهند. در این نوع از نمایندگی، نماینده غیر مستقل تجاری، به آمر وابسته بوده و اجرت خویش را از وی دریافت مینماید.
قسم دیگری از نمایندگان تجاری که قانون تجارت در خصوص مقررات راجع به آنها ساکت است، نمایندگان مستقل میباشند. نماینده مستقل طبق قرارداد منعقده با آمر اختیار مییابد که کالا یا خدمات در اختیار آمر را به نام و به حساب خویش به فروش رساند. نماینده مستقل وابسته به آمر خویش نبوده و اجرت خود را از وی دریافت نمیکند.
در لایحه تجارت ۱۳۹۳ نوآوری در خصوص مفهوم نمایندگی تجاری ایجاد گردیده است. بر اساس ماده ۵۵ لایحه مزبور: «نمایندگی تجاری عبارت است از انجام مذاکرات مقدماتی، انعقاد قرارداد و یا ارائه خدمات پس از اجرای قرارداد به نام و به حساب دیگری در مقابل دریافت اجرت، بدون اینکه نماینده، مستخدم یا اجیر طرف دیگر باشد».
بر اساس تعریف فوق الذکر، نماینده تجاری وابسته به آمر بوده و نتیجه اعمال وی وارد دارایی آمر میگردد، همچنین نماینده، اجیر آمر نمی باشد. در واقع نماینده با آمر رابطه استخدامی نداشته و روابط آنان مشمول مقررات قانون کار نمی باشد. ضمن آنکه آمر در قرارداد نمایندگی تاجر است و نماینده نیز به موجب اشتغال به نمایندگی تجاری تاجر محسوب میگردد.
به نظر میرسد نمایندگی تجاری موضوع ل.ت. ۱۳۹۳ همان عاملیت تجاری مذکور در بند ۳ ماده ۲ ق.ت. ۱۳۱۱ است. در خصوص تعریف عامل سه فرض وجود دارد:
- عامل کسی است که همانند فروشنده مستقل به نام و حساب خود عمل مینماید.
- عامل کسی است که همانند حق العملکار به نام خود و به حساب دیگری عمل مینماید.
- عامل شخصی است که به نام و حساب دیگری معامله می کند.
فرض اول منتفی میباشد زیرا وضع فروشنده در بند یک ماده ۲ ق.ت. پیش بینی شده است و عامل با فروشنده که به نام و حساب خود خرید و فروش می کند، متفاوت است. همچنین عامل نمیتواند حق العملکار باشد، زیرا مقنن در بند ۳ ماده ۲ حق العملکار را از عامل جدا کرده و در مواد بعدی مقررات حق العملکاری را بیان نموده است. آنچه میماند این است که عامل را کسی بدانیم که به نام و حساب دیگری عمل مینماید.
به علاوه تعریف ارائه شده از نمایندگی تجاری در ل.ت. بسیار مشابه ماده L134-1 قانون تجارت فرانسه میباشد. از این رو به نظر میرسد نویسندگان لایحه تجارت ۱۳۹۳ در تدوین مقررات نمایندگی تجاری، قانون تجارت فرانسه را مورد توجه قرار دادهاند. در قانون مزبور در تعریف نمایندگی به لفظ Agence اشاره شده است که قانونگذار آن را در بند ۳ ماده ۲ عاملی ترجمه کرده بود و معنای آن به نام و حساب دیگری عمل نمودن است. ضمن آنکه در بند ۳ ماده ۱ ل.ت. ۱۳۹۳ لفظ نمایندگی تجاری در کنار دلالی و حق العملکاری ذکر گردیده است و به نظر میرسد جایگزین لفظ عاملی در بند ۳ ماده ۲ ق.ت میباشد.
مساله دیگر در خصوص آثار قرارداد نمایندگی میباشد. حقوق و تکالیف طرفین قرارداد نمایندگی شامل تعهدات قانونی و قراردادی میگردد. قانون تجارت در خصوص حقوق و تکالیف نمایندگان تجاری مقررات جامعی پیش بینی ننموده است. متاسفانه این نقص در لایحه تجارت ۱۳۹۳ نیز وجود دارد.
با آنکه لایحه تجارت مبحث جداگانه ای را به حقوق و تکالیف طرفین اختصاص داده است، اما جامع تمامی تکالیف آنان نمی باشد. ایراد قابل توجه دیگر در این خصوص این است که با وجود مبحثی جداگانه در خصوص حقوق و تکالیف طرفین، نویسندگان لایحه، اجرت نماینده را در مبحث دوم جداگانه بررسی نموده اند. حال آنکه اجرت نیز از حقوق نماینده بوده و بهتر بود مقررات آن در همان مبحث اول بررسی گردد.
مساله حائز اهمیت دیگر، موارد خاتمه قرارداد نمایندگی میباشد. بر اساس مقررات عام در قانون مدنی، عقود جایز به موجب عزل، استعفا، موت و حجر (جنون، سفاهت) طرفین و همچنین انقضاء مدت و انجام موضوع نمایندگی منحل میگردد. مورد عزل و استعفا از موجبات انحلال ارادی و موارد فوت، حجر، انقضاء مدت و انجام موضوع نمایندگی از موارد انحلال قهری میباشند.
در خصوص انحلال قرارداد نمایندگی نیز گفتنی است که قانون تجارت و لایحه تجارت در خصوص موارد انحلال ارادی مقرراتی نداشته و صرفا در خصوص برخی موارد انحلال قهری مقررهای پیش بینی گردیده است. بر این اساس، قواعد مربوط به فوت و حجر نماینده در هر دو یکسان بوده اما در خصوص فوت و حجر (جنون، سفاهت، ورشکستگی) آمر تفاوتهایی وجود دارد. بر اساس ماده ۴۰۰ ق.ت، فوت و حجر آمر از موارد انعزال نماینده نمی باشد، در حالی که به موجب ماده ۹ ل.ت، فوت و حجر تاجر از موارد انحلال قرارداد نمایندگی است.
البته به نظر میرسد عدم انعزال به موجب فوت و حجر آمر در ماده ۴۰۰ ق.ت نیز تا زمان تعیین جانشین جدید و تعیین تکلیف از سوی وراث، ولی یا قیم و مدیر تصفیه آمر در صورت ورشکستگی میباشد.
در مجموع چنین به نظر میرسد که لایحه تجارت ۱۳۹۳ پاسخگوی نیازهای فعلی آمر و نماینده نبوده، فاصله زیادی با مقررات سایر کشورها دارد. قواعد عمومی نیز نمیتواند جوابگوی کل مسائل مربوط به قرارداد نمایندگی تجاری باشد. به همین جهت بازنگری مقررات لایحه تجارت ۱۳۹۳ با بهرهمندی از تجربه و دانش سایر کشورها، امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
فهرست منابع
الف- منابع فارسی: