یوستک[۳۱] و همکارانش، سرمایه فکری را به دو قسمت شامل کالاهای نامشهود و شایستگی های نامشهود تقسیم می کنند که کالاهای نامشهود، دارایی هایی هستند که می توان آنها را خرید و فروش کرده و به نحو مناسب از آنها حفاظت کرده و آنها را ذخیره کرد مانند کپی رایت ها، علائم تجارتی، طراحی ها، دانش فنی و فرانشیزها. همچنین ایشان و همکارانش معتقد هستند که این کالاهای نامشهود را می توان به شکل عینی تری[۳۲] ارزشگذاری کرد اما شایستگی های نامشهود به عوامل متمایز و مشخصی از مزیت رقابتی اطلاق می شود که یک شرکت را از سایر رقبا متمایز می کند که شامل شایستگی های نوآوری، شایستگی های ساختاری، شایستگی های بازاری و منابع انسانی است (سیتارامان، ۲۰۰۲).
طبقه بندی ادوینسون و مالون (۱۹۹۷)، این دو نفر در طرح ارزش اسکاندیای[۳۳] خود، سرمایه فکری را دو جزء سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری ارائه کرده اند که شکل آن به صورت زیر است:
نمودار شماره ۲-۳- طرح ارزش اسکاندیا
در این طبقه بندی، ادوینسون و مالون سرمایه مشتری را در زمره سرمایه ساختاری قرار داده اند که در بیشتر طبقه بندی های دیگر این کار صورت نگرفته بود و برای سرمایه ساختاری دو سرمایه سازمانی و مشتری را در نظر گرفته اند و برای سرمایه سازمانی نیز دو سرمایه فرآیندی و نوآوری را مطرح کردند.
در این طبقه بندی، سرمایه سازمانی شامل فلسفه سازمان، سیاست ها و سیستم هایی برای استفاده از قابلیت های سازمان است. سرمایه فرآیندی شامل تکنیک ها و رویه ها و برنامه هایی است که پیاده می شوند و تحویل کالا و خدمات را ارتقاء می دهند و سرمایه نوآوری شامل مالکیت معنوی و دارایی های نامشهود دیگر است (کانان[۳۴]، ۲۰۰۴).
طبقه بندی چن و همکارانش (۲۰۰۴)، آنها معتقد هستند که سرمایه فکری از چهار عنصر زیر تشکیل شده است:
۱- سرمایه انسانی ۲- سرمایه مشتری ۳- سرمایه نوآوری ۴- سرمایه ساختاری
ولی آنها معتقد هستند که این ساختار و اجزاء سرمایه فکری بسیار ضعیف و شکننده است مگر اینکه با یکسری روابط مستمر و بهم پیوسته حمایت شوند. در واقع آنها بر روابط بین اجزاء سرمایه فکری تاکید بیشتری دارند تا بر اجزاء آن (چن، ۲۰۰۴).
نمودار شماره ۲-۴- مدل چن و همکارانش از سرمایه فکری و روابط بین آنها
در این طبقه بندی چن و همکارانش بحث می کنند که منظور از سرمایه فکری دانش، مهارت قابلیت و طرز فکرهای کارکنان درباره کسب و کار است. از نظر آنها در واقع این سرمایه انسانی است که می تواند دانش را بوسیله تبدیل به سه جزء دیگر سرمایه یعنی سرمایه ساختاری، مشتری و نوآوری به ارزش بازاری تبدیل کند و از طرف دیگر این سرمایه انسانی است که اشکال عملیاتی سه سرمایه دیگر را تعیین می کند.
بطور دقیق تعریف اجزای سرمایه فکری از نظر آقای چن[۳۵] و همکارانش به شرح زیر است:
۱- سرمایه انسانی نمایانگر دانش ضمنی قرار گرفته در ذهن و افکار کارکنان است. سرمایه انسانی یک منبع مهم از نوآوری و بازآفرینی یک شرکت است و سرمایه انسانی بصورت ترکیبی از شایستگی ها، طرز فکر و خلاقیت کارکنان تعریف می شود.
شایستگی کارکنان در واقع بخش سخت افزاری سرمایه فکری است که شامل دانش، مهارت ها و استعدادهای کارکنان است و منظور از دانش، دانش فنی و دانش دانشگاهی است و مهارت های کارکنان در واقع توانایی انجام وظایف و تکالیف عملی کارکنان است که از طریق تمرین حاصل می شود و برخی از آنها از طریق تحصیلات بدست می آید.
طرز فکرها در واقع بخش نرم افزاری سرمایه فکری است که شامل انگیزه برای کار و رضایت از کار است و در واقع به عنوان پیش شرطی برای نمایش شایستگی های کارکنان در نظر گرفته می شود. خلاقیت کارکنان آنها را قادر می سازد تا از دانش خود استفاده کنند و بطور مستمر نوآوری داشته باشند بنابراین عامل مهمی در گسترش و ایجاد سرمایه فکری یک شرکت است.
۲- سرمایه ساختاری با سیستم و ساختارهای یک موسسه سروکار دارد و در واقع روتین های یک کسب و کار است یک موسسه با سرمایه ساختاری قوی می تواند شرایط مساعد و مناسبی را برای استفاده و بهر برداری از سرمایه انسانی ایجاد کند و به سرمایه انسانی اجازه دهد تا از توان بالقوه خود نهایت استفاده را ببرد بنابراین باعث افزایش سرمایه نوآوری و مشتری می شود. سرمایه ساختاری را می توان بصورت فرهنگ، ساختار سازمانی، یادگیری سازمانی و فرآیندهای عملیاتی و سیستم های اطلاعاتی طبقه بندی کرد. هر کدام از اجزاء سرمایه ساختاری می توانند روی سه سرمایهی دیگر و بخصوص سرمایه انسانی تأثیر بگذارند و متقابلاً از آنها تاثیر بپذیرند. برای مثال یک فرهنگ قوی می تواند عامل مهمی در انگیزش کارکنان باشد. سرمایه نوآوری به ارائه ترکیب جدیدی از عوامل حیاتی و ضروری تولید در درون یک سیستم تولیدی اطلاق می شود. این سرمایه می تواند محصولات جدید، تکنولوژی های جدید، بازار جدید و مواد جدید و ترکیب جدید باشد. با افزایش اهمیت دانش، سرمایه نوآوری به جزء مهمی از سرمایه فکری تبدیل می شود و این سرمایه می تواند به سه جزء موفقیت های نوآوری، مکانیسم های نوآوری و فرهنگ نوآوری تقسیم شود (چن، ۲۰۰۴).
۳- سرمایه مشتری به ارزش دانش قرار گرفته در کانال های بازاریابی یک سازمان اطلاق می شود که یک موسسه از طریق انجام کسب و کارهای خود، آنرا خلق و ایجاد می کند (بونتیس، ۱۹۹۸). در مقایسه با سه سرمایه دیگر این سرمایه دارای اثرات مستقیم بیشتری بر روی تحقق ارزش یک شرکت است و بطور فزاینده ای به عامل مهمی در کسب و کارها تبدیل شده است (چن، ۲۰۰۴).
طبقه بندی هاناس و لووندال[۳۶] (۱۹۹۷)، این دو نفر دارایی ها یا منابع نامشهود را به منابع ارتباطی و شایستگی تقسیم کردند منظور از شایستگی، توانایی انجام یک وظیفه یا کار معین است که این شایستگی در دو سطح فردی شامل دانش، مهارت و استعداد و در سطح سازمانی شامل رویه ها، تکنولوژی و پایگاه داده وجود دارد. منابع ارتباطی به شهرت یک سازمان و وفاداری مشتریان آن اطلاق می شود. بعداً لوواندال این طبقه بندی را قدری جزیی تر کرد (برنان[۳۷]، ۲۰۰۰).
نمودار شماره ۲-۵- طبقه بندی اولیه توسط هاناس و لووندال
نمودار شماره ۲-۶- طبقه بندی لووندال
پتی و گوتریه[۳۸] (۲۰۰۰) طبقه بندی ارائه شدهی ناظر دارایی های نامشهود اسویبی را به شکل جدول زیر اصلاح کردند (پتی، ۲۰۰۰). این دو نفر شاخص های مناسبی را به این چارچوب اضافه کردند.
جدول شماره ۲-۲ طبقه بندی پتی و گوتریه
مالکیت معنوی شامل حق امتیاز، کپی رایت، علائم تجاری؛ سرمایه های زیرساختاری شامل فلسفه مدیریت، فرهنگ شرکت، سیستم اطلاعاتی و سیستم های شبکه سازی و روابط مالی | سرمایه ساختاری (سازمانی): ساختار دولتی |
مارک های تجاری، مشتریان، وفاداری مشتریان، همکاری های تجاری، توافقات مربوط به گواهینامه ها، توافقات فرانشیزها و … | سرمایه مشتری (ارتباطی): ساختار بیرونی |
دانش فنی- تحصیلات- دانش مرتبط با کار، شایستگی مرتبط با کار، روحیه کارآفرینی، توانایی های مربوط به نوآوری و اثرگذار بودن قابلیت تغییر یا انعطاف پذیری، شایستگی حرفه ای | سرمایه انسانی: شایستگی کارکنان |
در واقع کار این دو، انطباق چارچوب ناظر دارایی های نامشهود اسویبی با چارچوب طبقه بندی های متداول دیگر شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری بوده است.
طبقه بندی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی به دو سرمایه انسانی و سازمانی (ساختاری) اشاره می کند و سرمایه فکری را بصورت ارزش اقتصادی این دارایی های نامشهود (سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری) توصیف می کند. سرمایه سازمانی به اجزایی مانند مالکیت سیستم های نرم افزاری، شبکه های توزیع و زنجیره های عرضه اطلاق می شود و سرمایه انسانی شامل منابع انسانی درون سازمان و منابع انسانی خارج از سازمان است که منابع انسانی درون سازمان شامل کارکنان و منابع انسانی و خارج از سازمان شامل مشتریان و عرضه کنندگان است (پتی، ۲۰۰۰).
طبقه بندی لیم و دالیمور[۳۹] (۲۰۰۴) سرمایه فکری را از طریق ارتباط دادن آن با دو مفهوم دانش فنی مدیریت و دانش فنی بازاریابی، تشریح و طبقه بندی می کنند. شایستگی یک شرکت برای یک رویکرد مدیریت استراتژیک شامل سرمایه انسانی، سرمایه شرکتی[۴۰]، سرمایه کارکردی[۴۱] و سرمایه تجاری[۴۲]است و روابط یک شرکت برای رویکرد بازاریابی استراتژیک شامل سرمایه مشتری، سرمایه عرضه کننده[۴۳]، سرمایه هم پیمانی[۴۴]، و سرمایه سرمایه گذار[۴۵] است. شکل این طبقه بندی در زیر ارائه گردیده است.
نمودار شماره ۲-۷- طبقه بندی لیم و دالیمور
طبقه بندی نورتون و کاپلان (۱۹۹۲)، نورتون و کاپلان کارت امتیازی متوازن خود را در سال ۱۹۹۲ ارائه کردند که این چارچوب ابتدا عملکرد یک سازمان را در چهار حوزه با دیدگاه مشتری، فرایند داخلی، رشد و یادگیری و مالی اندازه گیری می کرد. این چارچوب بیانگر یک مجموعه از روابط علّی معلولی میان معیارهای خروجی[۴۶] محرک های عملکردی[۴۷] یک سازمان بود. این چارچوب می توانست نتایج مالی و نامشهود یک سازمان را بطور همزمان کنترل و اندازه گیری کند. با نگاهی به این چارچوب، این نکته مشخص می شود که دیدگاه مشتری همان سرمایه مشتری و دیدگاه رشد و یادگیری همان سرمایه انسانی و دیدگاه فرآیندهای داخلی همان سرمایه ساختاری و دیدگاه مالی همان سرمایه مالی و مشهود است.
این چارچوب به علت کاربرد برنامه ریزی استراتژیک، اندازه گیری عملکرد و دارایی های نامشهود از مقبولیت بسیاری برخوردار شده است (برنان، ۲۰۰۰).
نمودار شماره ۲-۸- چارچوب کارت امتیازی متوازن
منبع: (Brennan et al, 2000)
طبقه بندی کنفدراسیون اتحادیه های تجاری دانمارک[۴۸] (۱۹۹۹)، آنها سرمایه فکری را متشکل از افراد، بازار و سیستم ها می دانند. شکل این مدل بصورت زیر است (برنان، ۲۰۰۰).
نمودار شماره ۲-۹- طبقه بندی کنفدراسیون اتحادیه های تجاری دانمارک