روش برنامه ریزی استراتژیک در دو سطح انجام می پذیرد: نخست، برنامه ریزی راهبردی یا برنامهریزی کلان؛ و دوم، برنامه ریزی اجرایی کلان شامل ماموریت ها، ارزش های بنیادین و چشم اندازها بر مبنای مطالعات و تحلیل های درونی و بیرونی شکل می گیرد و چارچوب برنامه ریزی کلان را تشکیل می دهند. (سعید نیا، ۱۳۸۲، ص ۱۱)
وضعیت ثابت و یکسان بوروکراتیک توانایی انطباق پذیری با شرایط نو و اعمال راهبرد متناسب با آن را ندارد و قادر به ایفای ماموریت های نو نیز نخواهد بود. بنابراین در مدت استراتژیک ساختارهای سازمانی با پیروی از استراتژی ها تغییر می کند. بنا به گفته «چندلر»، «ساختارها از راهبردی پیروی می کند» (سعید نیا، ۱۳۸۲، ص ۱۲)
۲-۲-۲-۲ مزایای برنامه ریزی استراتژیک شهری
سازمانها به دلایل مختلف برنامه ریزی استراتژیک انجام میدهند. برخی نظریه پردازان معتقدند که برنامه ریزی استراتژیک از جنبه های زیر برای سازمانها مفید میباشد. (مرادی مسیحی، ۱۳۸۱، ص ۲۲)
مسیر حرکت آتی سازمان از روشن ساخته، چشماندازی برای آینده فراهم سازد.
اولویتها را جهت اجرا و به کارگیری منابع مشخص مینماید.
تصمیمات امروز را برحسب تبعات آتی آن اتخاذ مینماید.
مشکلات عمده سازمانی را حل مینماید.
عملکرد سازمانی را بهبود میبخشد.
برای تغییرات سریع شرایط موثر و کارآ میباشد.
گروه های کاری ماهر ایجاد مینماید.
ایجاد فرصتهایی جهت مشورت عمومی فراهم میکند.
در انتها باید خاطر نشان شد اگرچه برنامه ریزی استراتژیک دارای مزایای فوق میباشد، اما ضمانتی وجود ندارد که حتما چنین شود. بنابراین برنامهریزان باید مراقب باشند که چگونه در امر برنامه ریزی دخالت کنند، زیرا که تمامی رویکردها نمیتواند موفقیتآمیز باشد. (مرادی مسیحی، ۱۳۸۱، ص ۲۲)
میزان “اثر بخشی” و ” تعامل اثر” دو شاخص کلیدی در تصمیمات برنامه ریزی استراتژیک محسوب میشوند. هرگونه تغییر که موجب افزایش و یا کاهش متغیرهای اصلی شود تغییر بنیادی خواهد بود. هر حوزه سیاستگزاری در برنامه ریزی میتواند مثالی جهت تصمیمات که دارای تاثیرات عمدهای هستند، فراهم سازند مانند یک طرح بزرگ توسعه با تغییرات وسیع در کاربری زمین؛ یک مجتمع صنعتی که موجب افزایش قابل ملاحظه استخدام است و یا یک محدوده مسکونی وسیع با امکانات خدمات انسانی مرتبط با آن.
به علاوه تغییراتی که خود دارای تاثیراتی اندک از لحاظ میزان اثربخشیاند، ممکن است بسیار تعاملی بوده و موجب کنش میان تغییرات شوند، که مجموع آن میتواند تاثیرات عمدهای داشته باشد. ایجاد یک جاده یا مرمت آن، که الگوهای سفر در یک محدوده را بازسازماندهی میکند و یا ایجاد مسکن برای تامین نیازهای ضروری مسکن یک گروه ویژه همچون اقشار کمدرآمد، نمونههایی قابل اشاره در این زمینه هستند. (همان، ص ۲۳)
۳-۲-۲-۲ ویژگی های برنامه ریزی استراتژیک شهری
«برنامه ریزی راهبردی» در سطوح شهری و منطقهای دارای ویژگیهایی است که به صورت فشرده، عبارتند از:
برنامه ریزی راهبردی بیشتر “فعالیت-گرا” و با صراحتی بیش از برنامههای سنتی با “تصمیم گیری” و “اجرا"ی برنامهها سروکار دارد.
در این رهیافت از برنامهریز خواسته میشود که چند تفکر “هنجارین” تحلیلی، آیندهنگر، بازگرد کننده و راهبردی را همزمان دارا باشد.
در برنامه ریزی راهبردی به کارگیری فنون وبرنامهریزی در مراحل مختلف فرایند برنامه ریزی (چون ممیزی، پردازش و تحلیل داده، تعیین اهداف، آیندهنگری، طراحی برنامه و ارزشگذاری) اهمیت دارد.
برنامه ریزی راهبردی فرایند مدیریتگونه و ممتد مرور و جرح و تعدیل سیاستگذاری است، به دور از محدودیتهای رهیافتهای سنتی که یک “وضعیت نهایی"را برای آینده دور در نظر میگرفتند.
یک عنصر مهم برنامه ریزی راهبردی، فرابینی است که کارکرد گستردهی آن ارزیابی تغییر و اندازه گیری تأثیراتی است که نتیجهی اجرای برنامهها نمود مییابد و بدین ترتیب نیاز به “مرور برنامه” آشکار میشود.
در رهیافت برنامه ریزی راهبردی بر “مشارکت” تأکید شده است. خردمایهی “مشارکت” در فرایند برنامه ریزی راهبردی آن است که گروه های مختلف ناظر بر موضوعات بر راهبردی نه تنها میتوانند داده های اطلاعاتی با ارزشی را وارد فرایند کنند، سهم بیشتری در درک موضوعات داشته باشند و تصمیمهای مهمی بگیرند، بلکه میتوانند به پیامدهای ممکن اختیار اختیار مسیرهای مختلف عمل نیز اشاره کنند.
برنامه ریزی راهبردی نیاز به ساختار سازمانی و “چارچوبهای روند کاری” ویژه خود دارد که بتواند از طریق آنها سلسله مراتبی از سیاستهایی را که در چارچوب برنامه ریزی راهبردی و برابر با ویژگیهای آن تهیه شدهاند، به اجرا برساند. به کارگیری رهیافت پیشایندی، شهر و مناطق را به صورت سیستمهای پیچیدهی متشکل از اجزای به هم مرتبط در درون زمینهای محیطی یا فرا-سیستمی در نظر میآورند، کوشش بر ترک برخورد سادهانگارانه در برنامه ریزی راهبردی در سطوح شهری و منطقهای داشته است.
یک ویژگی مهم و شرط موفقیت سیستم برنامهریزی مبتنی بر رهیافت راهبردی، نرمشپذیری و توان تطابق باشرایط ویژهای که در درون آن تصمیمها گرفته میشود و به اجرا در میآیند وابسته است. به کارگیری این اصل در برنامه ریزی راهبردی، بدون پیشزمینه در برنامه ریزی سنتی، منجر به شکل گیری تفکر و رهیافت پیشایندی در برنامه ریزی راهبردی شد.
یک ویژگی مهم دیگر برنامه ریزی راهبردی، سلسله مراتب سطوح مختلف سیاستگذاری است. به این ترتیب، نه تنها در هر سطح برنامه ریزی دارای کارکردی راهبردی برای سطوح مختلف سیاستگذاری است. به این ترتیب، نه تنها در هر سطح، سیاستها دارای ارتباط متقابلاند، بلکه بین سطوح مختلف سیاسگذاری نیز ارتباط (عمودی) وجود دارد. هر سطح برنامه ریزی دارای کارکردی راهبردی برای سطح پایینتر از خود است و بر عکس، هم به وسیله “برنامه ریزی راهبردی” سطح بالاتر از خود مقید میشود.
(دانشپور، ۱۳۸۲، ص ۱۹)
برنامه ریزی راهبردی در بخش عمومی و برنامه ریزی شهری و منطقهای دارای اصول پایه، ویژگیها و اهداف متفاوتی با برنامه ریزی در عرصه های بازرگانی، صنعتی و جز آن در بخش خصوصی است. اهداف بخش عمومی متفاوت و گاه متضاد با اهداف بخش خصوصی است –که مبتنی بر بیشینه کردن سود است. بسیاری از تجارب بکارگیری برنامه ریزی راهبردی در بخش عمومی نشان از کم توجهی – و حتی بیتوجهی– به اینگونه تفاوتها دارد. (دانشپور، ۱۳۸۲، ص ۱۹)
برنامه ریزی کاربردی، چون رهیافتی در چارچوب یک سیستم برنامه ریزی، با وجود تأکید بر جامعیت، محدود مانده است به سیاستها و پیشنهادهایی برای تغییر و توسعهی کالبدی؛ و این متضاد با هدف پایهگذاران “جنبش برنامه ریزی شهری” است، که اصلاح شرایط اجتماعی و اقتصادی رایج و معمول نادیده گرفته شده است. (دانشپور، ۱۳۸۲، ص ۲۰)
اجرای برنامهی راهبردی مستلزم وجود نهادی مسئول و متعهد به اجرای آن است. در بیشتر موارد چنین نهادهایی موجود نبودهاند. (دانشپور، ۱۳۸۲، ص ۲۰)
برنامههای راهبردی دارای نقش روشن و مشخصی نبودهاند؛ به ویژه آنکه فقدان سازوکار مشخص برای بنیان نهادن چارچوب اجتماعی – اقتصادی که راهبردهای کالبدی از درون آن تولید شود، حیطه وظایف این برنامه را به جنبه های کالبدی برنامه ریزی محدود ساخته است. (دانشپور، ۱۳۸۲، ص ۲۰)
۴-۲-۲-۲ شرایط امروز برنامه ریزی شهری
الگوی برنامهریزی راهبردی، تا حدود زیادی از نظریهها و دانش های عام فلسفی و علمی همچون نظریه سیستمها، نظریه تصمیم، نظریه مشارکت، نظریه کثرتگرایی و دموکراسی، نظریه توسعه پایدار، نظریه عدالت اجتماعی و مانند اینها تأثیر پذیرفته است و بنابراین خصایل عام علوم فلسفی و اجتماعی را در خود دارد. با توجه به این ملاحظات، الگوی برنامه ریزی راهبردی فقط شیوهای فنی و راهکاری عملی برای تهیه و اجرای طرحهای توسعه شهری در کشور یا کشورهایی خاص نیست، بلکه نوعی پارادایم جدید در برنامهریزی از جمله برنامهریزی فضایی، محسوب می شود که تا حدود زیادی محصول خرد جمعی و تجارب جامعه بشری است و هدف نهایی آن نیز تأمین توسعه پایدار و اعتلای کیفیت زندگی برای تمام شهروندان جهان است. از این نظر، الگوی برنامهریزی راهبردی دارای خصلت جامعیت، انطباقپذیری و تعمیمپذیری نسبی است. با وجود همه اینها، لازم به یادآوری است که هر گونه استفاده درست از این الگو مستلزم انطباق مبانی آن با شرایط ویژه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر کشور است و هرگونه گرتهبرداری و تقلید سطحی از کاربردهای عملی آن در سایر کشورها، با ماهیت نگرش راهبردی منافات دارد. (مهدی زاده، ۱۳۸۲، ص ۵۱)
مجموعه تجارب شهرسازی جهان در قرن بیستم حاوی درسهای بسیار مهم و ارزنده ای است که بنیانهای برنامهریزی راهبردی بر آنها استوار شده است. از مهمترین این آموزهها میباید به موارد زیر اشاره کرد:
ماهیت شهرها و زندگی انسانهابسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان تحولات و نظم فضایی آن را در چارچوب طرحهای ساده توسعه شهری مورد شناسایی کامل قرار داد.
علاوه بر این، مسئله مهم شهرسازی فقط شناخت سیستم شهر و اجزای آن نیست بلکه تأثیرگذاری در روندها و نیروهای واقعی مؤثر در توسعه و عمران شهر است که بخش مهمی از آنها به عوامل ناشناخته و پیشبینی ناپذیر طبیعی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جز اینها مربوط میشود.
امکانات شناختی، فنی، اقتصادی و سازمانی ما برای دخالت در حیات شهرها و تغییر و اصلاح آنها بسیار محدودتر از آن است که در الگوی طرحهای جامع- تفصیلی یا مدل سازی سیستمی برای شهرها تصور و تصویر شده است.
شهرها بستر اصلی زندگی و فعالیت انبوه شهروندان محسوب میشوند که نیازها، باورها، منافع و رفتارهای گوناگون و تعارض دارند و بنابراین برنامهریزان و مدیران حق ندارند و نمیتوانند به جای همه آنها تصمیم بگیرند. هرگونه اقدام در توسعه و عمران شهری به تأمین حداقل وفاق و همکاری شهروندان و تأمین منافع مشترک همگانی نیاز دارد.
هرگونه دخالت در ساختار و عملکرد شهرها امری بسیار حساس و تأثیرگذار است و به احتمال زیاد با عوارض و مسائل جدی پیشبینی نشده همراه خواهد بود. این ویژگی ایجاب میکند که مداخله در روند توسعه و عمران شهر با احتیاط تمام و به صورت تدریجی و ارزیابی مستمر صورت گیرد.(همان، ص ۵۲)
برنامه ریزی استراتژیک در بخش عمومی به دلایل مختلفی مورد توجه واقع شده است. با پیچیده شدن چارچوب فعالیتی شهرها (بدون درنظر داشتن اندازه)، با دشواری با تغییرات عظیم، عدم قطعیت و خطرپذیری به مقابله برمیخیزید. آنها در «محیطی آشفته» فعالیت میکنند. (مرادی مسیحی، ۱۳۸۱، ص ۱۸) در عرصه شهر و صحنه جامعه شهری که افراد و گروه های ذی نفع و ذی نفوذ به عنوان بازیگران صحنه در جهت اهداف و مقاصد خود عمل می کنند، در صورت فقدان قدرت کارگردانی بازیگران، مدیریت شهری خود بازیچه بازیگران صحنه شهر خواهد شد. (سعید نیا، ۱۳۸۲، ص ۸) استراتژی های توسعه شهری ذاتاً بخشی از طیف پیچیده برنامه ها و تعاملاتی است که منجر به توسعه شهر، رشد اقتصادی، کاهش فقر و حکمروایی مطلوب خواهند شد. (Partidário, 2008, P225)
اوضاع اقتصادی از جمله تورم، کمبود درآمد و کاهش تخصیص اعتبارات از سطوح بالاتر حکومتی (منطقهای، ایالتی و ملی) موجب تغییر در نحوه انجام برنامه ریزی سنتی شده است. زمانی که این عوامل با افزایش انتظارات مردم برای خدمات بیشتر و مالیاتهای کمتر همراه شود، چارچوبی که اکثر شهرها در آن فعالیت مینمایند روشن میشود. (مرادی مسیحی، ۱۳۸۱، ص ۱۸) روی هم رفته، رشد جمعیت شهری خیلی سریعتر از رشد جمعیت جهانی به طور کلی است. ۳۹ درصد جمعیت جهان در سال ۱۹۷۵ در نقاط شهری زندگی میکردند، در حالی که برطبق برآوردهای سازمان ملل پیشبینی شده است که این رقم در سال ۲۰۲۵ به ۶۳ درصد میرسد. (گیدنز، ۱۳۸۹، ص ۵۹۵)
مفاهیمی چون «جامعه مدنی»، «توسعه پایدار»، «مدیریت مشارکتی»؛ طرح های کوتاه مدت و عملیاتی در چارچوب «مدیریت بحران» برای حل مشکلات شهری قرار گرفته است. (سعید نیا، ۱۳۸۲، ص ۷) از این دیدگاه، اجرای طرح های شهری بدون بهره مند شدن از مدیریت مشارکتی در شهرها امکان پذیر نیست. (سعید نیا، ۱۳۸۲، ص ۸) استراتژی های توسعه شهری به سمت شهرهایی هدف گذاری شده که در جهان رو به توسعه کنونی، زمانی که برای تأسیس یک شهر برنامه ریزی می شود ویا در خلال فرایند استراتژیک سازی آن، نقش بازیگران محلی و نیز جهانی در این فرایند در نظر گرفته می شود. (Partidário, 2008, P221)
نمودار ۸-۲ پایگاه موفقیت استراتژیک
چشم انداز دورنگر از آینده خلق یک سازمان و ساختار آن گسترش سازمان تا جای ممکن به فراتر از وضعیت فعلی خلق چشم انداز (جایگزین) شریک بریا آینده به وسیله اختیار دادن به مردم (یا کارکنان) در سراسر سازمان |
پای در واقعیت داشتن بنگاه دقت در بهره گیری از توان های سازمان برای استفاده از فرصت های محیطی بنیاد نهادن هسته مهارت ها (شایستگی) به عنوان کلید تحصیل قدرت به وسیله روابط توسعه و سازمان فرا زمان رهبری کاریزما (فرهمند) توجه به جزئیات |