- محله ها و نواحی کوچک
بعضی نظریه های جرم، تفاوت بزهکاری را در سطح محلهها در نظر می گیرند. محلات در سطحی بالاتر از مکان یا خیابان، با محدودههای بزرگ سروکار دارد. در اینجا، تحلیلگر به چنین پرسشهایی پاسخ می دهد: کدام نواحی در اختیار گروه های تبهکار قرار دارد و کدام نواحی این گونه نیست؟ واحد تحلیلی مناسب، کاملاً متغیر است و می تواند شامل چند بلوک، محله یا حوزه های آماری و مانند آن باشد. در این سطح از تحلیل، از اشکال دوبعدی مانند بیضی، چهارضلعی، و چند ضلعیها برای نمایش رفتارهای مجرمانه روی نقشه استفاده می شود. اقدامات پلیسی در این سطح دقت مکانی کمی دارد، زیراً عموماً محدوده بزرگتر از آن است که امکان انجام گشتهای متمرکز و مؤثر، میسر شود. به هر حال، بسته به خصوصیات محله، قعالیتهای مرتبط می تواند شامل تلاش برای درگیر نمودن ساکنین برای رویارویی با جرایم و خلافکاریهای موجود باشد. اگر مجرمین به جای آنکه در مکانهای کوچک تمرکز داشته باشند، در تمامی سطح ناحیه جابجا شوند؛ آنگاه تلاش برای جلوگیری از اقدامات مجرمانه آنها باید در سطح ناحیه انجام گیرد.
- نواحی بزرگ
نظریه های دیگری نیز برای تشریح تفاوت میان الگوهای تمرکز جرم در سطوح بسیار وسیعتری ارائه شده است. برای مثال، نظریههای بزهکاری در مورد شهرها و منطقه ها متفاوت است. در سطح شهر، اقدامات پیشنهادی میتواند شامل تغییر در اقتصاد شهر، نظام حمل و نقل، سطح تحصیلات، امکانات رفاهی و سیاستهای مربوط به تفریح و سرگرمی باشد. در سطح منطقهای یا چند حوزه قضایی، اقدامات پیشنهادی برای رویارویی با تمرکز جرم میتواند شامل تغییرات اجتماعی یا تغییر سیاستهایی در مقیاس بزرگتر باشد. هرچند این نظریهها قابل توجه است، اما برای ادارات پلیس محلی، چندان کارایی ندارد. در نتیجه این نظریهها در این نوشتار مورد بررسی قرار نمیگیرد.
- تکرار بزهدیدگی
تکرار بزه دیدگی در پاسخ به این سوال را مطرح میشود که چرا بعضی به طور مکرر قربانی بزهکاری میشوند. این نظریهها میتوانند در هر سه سطح یاد شده قبلی یعنی: نقاط، خطوط و نواحی یا سطوح (چند ضلعیها)، به کار رود. به هر حال، تمامی موارد تکرار بزه دیدگی را نمیتوان روی نقشه نشان داد (اک و همکاران، ۱۳۸۷: ۱۱-۸).
۲ – ۲- ۱۳- ۲- تحلیل زمانی کانونهای جرمخیز
علاوه بر تحلیل مکانی بزهکاری که بر اساس تکرار بزه و تمرکز آن در محدوده های خاص شهر انجام می گیرد، کانون های جرم خیز می توانند بر اساس الگوهای زمانی ارتکاب جرائم مطالعه گردند. این بررسی بر پایه تغییرات نوع و میزان بزه در بستر زمان بر اساس معیارهایی چون کشف ارتباط و تغییرات در بین و میزان جرایم ارتکابی یک شهر در فصول مختلف یا ماه های مختلف سال، روزهای هفته و ساعات مختلف شبانه روز انجام می گیرد. این تحلیل در بسیاری از موارد در شناسایی بهتر نقاط جرم خیز و الگوهای مختلف بزهکاری کمک می کند و می تواند در پیشگیری بزهکاری به دست اندرکاران قضایی و انتظامی کمک نماید. علاوه بر این ترکیب تحلیل زمانی و مکانی بزهکاری امکان تحلیل های کامل تر و دقیق تری را فراهم می کند. چنانچه تحلیل مکانی محدوده های جرم خیز همانند گرفتن عکس از مقاطع مختلف زمانی باشد، استفاده از تحلیل زمانی به کنار یکدیگر قرار دادن این عکس ها شباهت دارد که در نتیجه همانند یک فیلم، پویایی و تغییرات محدوده های جرم خیز را در طول زمان( فصول، روزهای هفته و ساعات شبانه روز) نشان می دهد ( توکلی، ۱۳۸۴: ۷۱-۷۲ ).
۲-۲- ۱۳- ۳ - عوامل موثر در شکل گیری کانونهای جرم خیز
بیشک توزیع جغرافیایی بزه کاری در سطح شهرها یکنواخت و موزون نیست. علاوه بر این تحقیقات نشان می دهد وقوع بزه در شهرها تمایل و گرایش به تمرکز در برخی محدودههای خاص دارد حال پرسش اساسی این است که چرا برخی محدودههای شهری محل تمرکز و تراکم جرم و خشونت و نا امنی است و اساسا چگونه ممکن است مکان و شرایط مکانی بتواند عامل یا زمینه ساز این تمرکز باشد ؟ در پاسخ به این سوال اندیشمندان اظهار نظرهای متفاوتی کرده اند طرفداران نظریه فعالیت روزمره معتقدند همگرایی و ترکیب سه عنصر زیر موجب شکل گیری کانونهای جرم خیز می شود:
الف) وجود اهداف مجرمانه، در این مکانها که بزهکاران را ترغیب به ارتکاب جرم در این محدودهها می کند این اهداف می تواند مردم یا اشیایی باشد که معمولا قربانی بزه می گردند.
ب) وجود بزهکارانی که دارای انگیزه، توان و مهارت کافی جهت انجام عمل مجرمانه هستند.
ج) نبود مراقبت و کنترل مناسب جهت مقابله با اقدامات مجرمانه از سوی مردم و برخی از اندیشمندان در نقطه مقابل عامل اصلی شکل گیری کانونهای جرم خیز را تمرکز و تعدد بیش از حد اهداف مجرمانه (افراد یا اشیاء)دانسته اند که بطور مکرر قربانی بزه کاری می گردند . عده دیگری از محققین پیدایش کانونهایی جرمخیز را به این مهم نسبت می دهند که مجرمین همانند سایر مردم به زندگی کار و تفریح در سطح شهر مشغول هستند و در حین انجام امور خود در صدد ارتکاب عمل مجرمانه هستند و طبیعی است که افراد یا اشیایی که در مجاورت محل کار و زندگی و فعالیت این بزه کاران قرار دارند بیشتر در معرض بزه کاری آنها قرار می گیرند و بالعکس اهداف مجرمانه ای که در محدوده ها دورتر قرار گرفتهاند کمتر در معرض اقدام مجرمانه ی این بزه کاران قرار می گیرند بنابراین محدوده های جرم خیز عمدتا درمحل هایی شکل می گیرد که در مجاورت و نزدیکی محل سکونت، فعالیت و یا تفریح بزه کاران قرار دارد (توکلی، همان: ۷۳-۷۲).
عدهای از محققین دریافتهاند وجود برخی از کاربری ها در شکل گیری کانونهای جرم خیز تاثیر به سزایی دارد . شرمن ؛ گارتین و برگر از جمله کسانی هستند که به ارتباط نوع کاربری و شکل گیری این محدوده اشاره نموده اند همچنین “ران سک"و"مایر"در تحقیق خود در سال ۱۹۹۱ دریافتند ارتباط مثبت و معناداری بین میزان جرم و تعداد مشروب فروشی و عشرتکده ها در برخی بخشهای شهری وجود دارد این پژوهش نشان داد تاثیر مکانهای فوق در نرخ بزه کاری وقتی بیشتر است که مشروب فروشها و مراکز فساد در نواحی و محله های گمنام و با حفاظت و با مراقبت کمتر نیروی انتظامی قرار داشته باشد. همچنینی “کوهن” و همکارانش در سال ۱۹۹۳ در تحقیق مشابهی نتیجه فوق را تایید نمودند آنها در بررسی مکانهای تمرکز و تراکم جرایم مربوط به قاچاق مواد مخدر در یافتند این مراکز در نواحی شکل گرفته اند که مشروب فروشیها و مراکز فساد استقرار یافته است. عده ای دیگری از صاحبنظران به هم ریختگی فضایی و نبود انسجام اجتماعی را عامل اصلی شکل گیری کانونهای جرم خیز دانسته اند از جمله اسکوگان و ماکسی فیلد در سال ۱۹۸۱ چنین اظهار داشته اند که شرایطی محیطی چون وجود ساختمانهای متروکه و خالی از سکنه ، خرابه ها و فضاهای تخریب شده و در کنارآن وجود کج رویهای اجتماعی چون نزاع ، شرارت و اشکال مختلف خشونت در ملاء عام و یا مصرف مواد مخدر و مشروبات ولگردی باعث افزایش نا امنی و همچنین تشویق و ترغیب افراد به بزه کاری بیشتر در این محدوده ها می شود.
به نظر میرسد یکی از دلایل مهم فراوانی بزه کاری در این محدوده این است که بزه کاران در ارزیابی این مکانها در می یابند که جامعه و سازمانهای رسمی و غیر رسمی اجتماعی، توانایی و امکان کنترل مناسب این محدوده را نداشته و لذا در این مکانها امکان مناسب تری برای ارتکاب بزه با حداقل خطر و تهدید وجود دارد.
« ویزبرد»[۳۷] و « اک»[۳۸] چهار مفهوم اساسی زیر را در شکل گیری کانون های جرم خیز مؤثر دانسته اند:
الف) تسهلات[۳۹]: وجود امکانات و تسهلات مناسب بزهکاری چون وجود مشروب فروشی، قمارخانه، برخی مجتمع های آپارتمانی در یک محدوده جغرافیایی باعث ترغیب و تشویق بزهکاران به انجام رفتار مجرمانه در این محدوده ها می شود. علاوه بر این نوع و میزان بزهکاران به انجام رفتار مجرمانه در این محدوده ها می شود. علاوه بر این نوع و میزان بزهکاری بستگی به نوع افرادی دارد که به این مکان ها جذب می شوند.
ب) ویژگی های مکانی[۴۰]: وجود مشخصاتی چون دسترسی راحت، نبود گشت و نگهبان، عدم مدیریت اصولی و در کنار آن وجود برخی امکانات مجرمین را ترغیب به جنایت در برخی مکان های خاص می نمایند.
ج) اهداف مجرمانه[۴۱]: وجود اموال یا اشیایی که مطلوب بزهکاران است.
د) بزهکار[۴۲]: وجود تعداد بیشتر بزهکاران و داشتن توانایی و انگیزه کافی جهت عمل مجرمانه از دیگر عوامل مؤثر در شکل گیری کانون های جرم خیز است (اک و همکاران، ۱۳۸۸: ۱۶۰).
ملاحظه می گردد تمامی نظریات و دیدگاه های فوق که بر پایه نقش محیط و شرایط مکانی و اجتماعی محیط در ایجاد کانونهای جرم خیز ارائه گردیده است تا حدودی به یکدیگر شباهت دارد اما آنچه طرفداران نظریه کانونهای جرم خیز بر آن تأکید دارند اینکه این مکانها در نتیجه استقرار و ترکیب اهداف بالقوه مجرمانه (قربانیان بالقوه جرم) و بزهکاران ایجاد می گردد وموجب پیدایش حداکثر فرصت و امکان بزهکاری در این محدوده ها می شود. به عنوان مثال واقع شدن هتل ها، فرودگاه ها، پایانه های مسافربری توقفگاههای وسایط نقلیه، رستورانها و مکانهای جاذب گردشگران و برخی مراکز تجاری و سیاحتی وتجمع بزهکاران در بیشتر موارد باعث ایجاد محدوده های جرم خیز می شود.
نکته مهم دیگری که طرفداران نظریه مکانهای جرم خیز بر آن تأکید می نمایند. اینکه مکانهای جرم خیز بیشتر در محدوده هایی قرار دارد که قربانیان بزه (شخص یا شی) و بزهکاران در بیشترین مجاورت با یکدیگر قرار گرفته باشند و این مجاورت باعث افزایش شدید فرصتهای بزهکاران و تکرار جرم می شود. در واقع این مکانها نوعی عدم تعادل، انحراف از استاندارد و طغیان ناهنجاری ها دیده می شود که موجب می گردد این محدوده ها همانند دمل های چرکینی در سطح شهر خود نمایی کنند. دمل هایی که در ابتدا به صورت نواحی با میزان کم بزهکاری تولد یافته و سپس به عرصه های تراکم و تمرکز بزهکاری بدل می گردند (توکلی، همان: ۷۴).
۲-۲- ۱۳- ۴ – روشهای شناسایی کانونهای جرم خیز
۲-۲-۱۳-۴- ۱- آزمونهای آماری اولیه
در میان روش های شناسایی کانون های جرم خیز برخی روش های آماری یکپارچه وجود دارد که به تحلیل گران کمک می کند تا الگوهای کلی و عمومی بزهکاری را درک نمایند. آمارهای کلی اولیه نشان می دهد که چگونه با آزمون های ساده می توان حتی قبل از آن که نقشه ای ترسیم کرد، درکی از یک نقشه کانون جرم خیز به دست آورد. برخی از مهم ترین آزمون های اولیه در این رابطه عبارتنداز :
- مرکز متوسط
نقطۀ مرکز متوسط را میتوان به عنوان معیاری تقریبی برای مقایسۀ توزیع فضایی انواع گوناگون جرم یا برای بررسی وقوع یک نوع جرم خاص در دوره های زمانی مختلف به کار گرفت. اندازه گیری جابجایی فضایی یک نوع جرم خاص از این جمله است. مرکز متوسط برای مجموع جرایم را میتوان به عنوان معیاری برای مقایسه الگوهای بزهکاری مجموعه انواع جرایم به کار برد (اک و همکاران، ۱۳۸۸: ۳۵).
- فاصله از انحراف معیار
شاخص فاصله از انحراف معیار به تشریح سطح و نحوه توزیع داده های مجرمانه در یک پهنه جغرافیایی کمک کند. بهتر است این آمار به عنوان شاخصی نسبی مورد استفاده قرار گیرد، تا بدین وسیله امکان مقایسه انواع جرایم یا مقایسه یک نوع جرم در دوره های زمانی متفاوت فراهم شود. هرچه اندازۀ فاصله از انحراف معیار بیشتر باشد، پراکندگی داده های بزهکاری بیشتر است (همان،۳۵).
- بیضی انحراف معیار
سطوح پراکندگی را میتوان به وسیلۀ بیضی انحراف معیار نیز نشان داد. اندازه و شکل بیضی، میزان پراکندگی را معین می کند و امتداد آن جهت حرکت رفتارهای مجرمانه را نشان میدهد (همان،۳۷).
- آزمون خوشهبندی
چهارمین و مفیدترین آزمون آماری جامع مقدماتی، آزمون خوشهبندی است. تحلیلگران جرم اغلب فرض می کنند توزیع جرم شکلی خوشهای و گرد آمده دارد، چه این خوشه ها وجود داشته باشد چه وجود نداشته باشد، تعدادی از این خوشه ها در توزیعهای تصادفی بزهکاری قابل مشاهده است. آزمون خوشهبندی، اولین گام برای شناسایی کانون جرمخیز است. چند روش برای آزمون خوشهبندی در توزیع بزهکاری قابل استفاده است. اکثر این روشها در برگیرنده اصل اولیۀ آزمون فرضیه و آمار کلاسیک است. که در آن فرض می شود توزیع بزهکاری از نظر فضایی کاملاً تصادفی است (). در نظر گرفتن فرض توزیع فضایی کاملاً تصادفی جرایم به عنوان فرضیه صفر، میتوان توزیع جرایم را با سطح معناداری فرضیه صفر مقایسه نمود تا اعتبار آن قبول یا رد شود.”شاخص نزدیکترین همسایه“و آزمون ”خود همبستگی فضایی“از جمله آزمونهای خوشهبندی است (همان، ۳۸).