هوش بین فردی (مهارت برقراری رابطه با دیگران) .
هوش درون فردی (بصیرت به خود)
۵-۲-۲- انواع هوش چندگانه کدامند؟
هوش دیداری / فضایی این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان می آید. مهارت های آنها شامل موارد زیر است: ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعاره ها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری. شغل های مناسب برای آنها عبارتند از: دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک، مهندس هوش کلامی/ زبانی این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرنده ها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر می کنند. مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود: گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان شغل های مناسب برای آنها عبارتند از: شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم هوش منطقی / ریاضی / یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرنده ها به صورت مفهومی با بهره گرفتن از الگوهای عددی و منطقی فکر می کنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار می کنند. آنها همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی می پرسند و دوست دارند آزمایش کنند. مهارت های آنها شامل این موارد می شود: مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربرددن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی .رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از : دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان هوش بدنی/جنبشی/ این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا. این یادگیرنده ها خودشان را از طریق حرکت بیان می کنند. آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند)انها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند. مهارت های آنها شامل این موارد می شود: رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات، استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن شغل های مورد علاقه آنها عبارتند از : ورزشکار، معلم تربیت بدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتش نشان، صنعتگر.
هوش موسیقی / ریتمیک /این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده های متمایل به موسیقی با بهره گرفتن از صداها، ریتم ها و الگوهای موسیقی فکر می کنند. آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان می دهند. خیلی از این یادگیرنده ها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند. مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود: آواز خواندن ، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگ سازی، به یاد آوردن ملودی ها، درک ساختار و ریتم موسیقی. شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : موسیقی دان، خواننده، آهنگساز.
هوش درون فردی یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران. این یادگیرنده ها سعی می کنند چیزها را از نقطه نظر آدم های دیگر ببینند تا بفهمند آنها چگونه می اندیشند و احساس می کنند. آنها معمولا توانایی خارق العاده ای در درک احساسات، مقاصد و انگیزه ها دارند. آنها سازمان دهند ه های خیلی خوبی هستند، هرچند بعضی وقت ها به دخالت متوسل می شوند. آنها معمولا سعی می کنند که در گروه آرامش را برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند. آنها هم از مهارت های کلامی (مانند حرف زدن) و هم مهارت های غیرکلامی (مانند تماس چشمی، زبان بدن) استفاده می کنند تا کانال های ارتباطی با دیگران برقرار کنند. مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود: دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران (نقطه نظر دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلق و خو ، انگیزه ها و نیت های مردم، رابطه برقرار کردن چه از طریق کلامی چه غیر کلامی، اعتماد سازی، حل و فصل آرام درگیری ها، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم شغل های مناسب برای آنها عبارتند از : مشاور، فروشنده، سیاست مدار، تاجر .
هوش برون فردی (فرا فردی) این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی خود. این یادگیرنده ها سعی می کنند احساسات درونی، رویاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند. مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود: تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی از احساسات درونی، تمایلات و رویاها،ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن ، درک نقش خود در روابط با دیگران. مسیرهای شغلی ممکن برای آنها عبارتند از: پژوهشگر، نظریه پرداز، فیلسوف البته گاردنر اذعان می دارد که عدد هفت عددی اختیاری برای شمارش گونه های مختلف هوش است; برای بیان چندگانه بودن استعدادهای بشری هیچ عدد جادویی وجود ندارد.
تفکر گاردنر درباره چندگانگی هوش به تکامل خود ادامه می دهد. ده سال پس از آن که وی برای اولین بار نظریه خود را منتشر کرد، این خلاصه چند جمله ای را درباره استعدادهای فردی مطرح کرد: «هوش بین فردی توانایی درک افراد دیگر است: یعنی اینکه چه چیز موجب برانگیختن آنان می شود، چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آنان کاری مشترک انجام داد. بازاریاب های موفق، سیاستمداران، معلمان، پزشکان و رهبران مذهبی احتمالا در زمره افرادی هستند که از درجه های بالایی از هوش میان فردی برخوردارند.
هوش درون فردی… توانایی های مشابهی است که در درون افراد وجود دارد. این هوش به استعداد تشکیل الگویی دقیق و واقعی از خود فرد و توانایی استفاده از الگو برای استفاده ثمربخش در طول زندگی اشاره دارد»
ابعاد هوش درون فردی از نظر گاردنر عبارتند از:
۱- بصیرت به احساس های خود در همان زمانی که جریان دارند.
۲- مهار احساس های خود (قدرت خود) آرام بخشی در جریان حوادث به منظور تصمیم گیری های درست
۳- خودانگیخته سازی (ایجاد انگیزش در خود، به تعویق انداختن رضایت فوری، سرکوبی هوس ها)
۴- بصیرت نسبت به احساس های دیگران (درک و توجه به حالت های جاری و نیازهای دیگران، همدلی، نوع دوستی )
۵- تنظیم روابط با دیگران
گاردنر اعتقاد دارد که این ابعاد هوش درون فردی ۸۰ درصد موفقیت انسان را رقم می زند.
۶-۲-۲- هوش هیجانی چیست
از گذشته های دور شناخت عقلانی و عاطفی مطرح بوده اند ولی شناخت عقلانی در همه موارد بر شناخت عاطفی ترجیح داشت و انسان ها همدیگر را از گرایش های عاطفی و احساسی در تصمیم گیری ها و درک حقایق بر حذر می داشتند. در یونان باستان جنبش روا قیون اعتقاد داشتند شخص خردمند و عاقل هیچ هیجان یا احساسی را تأیید نمی کند. در سال ۱۹۲۰ ثراندایک برای نخستین بار ، توانایی اجتماعی را جزء مهمی از هوش دانست. هوش اجتماعی از نظر ثرندایک توانایی درک دیگران ، عمل و رفتار هوشمندانه و زیرکانه در روابط با دیگران است . (خسرو جاوید ، ۱۳۸۱ )
بار- اُن نیز برای اولین بار ، اصطلاح بهره هوشی مطرح کرد و از سال ۱۹۸۰ به تدوین پرسشنامه هوش هیجانی پرداخت .
در سال۱۹۹۰ مقاله ای توسط سالووی و مایر منتشر شد که در آن اصطلاح هوش هیجانی برای اولین بار استفاده شد . آنان هوش هیجانی را به عنوان توانایی درک و بیان هیجانات ، استفاده ار آن و مدیریت هیجان ها در خود و سایر افراد تعریف کردند. ( سالووی[۳۱] ، بیدل[۳۲] ، دتیلیر[۳۳]،مایر[۳۴]، به نقل از چرنیس[۳۵]،۲۰۰۲ )
از نظر گلمن (۱۹۹۵ ) گاردنر الهام بخش نظریه هوش هیجانی است . گاردنر معتقد است هوش یک نوع واحد و یکپارچه نیست . طیف گسترده ای از هوش وجود دارد که موفقیت در زندگی را تضمین می کند و هفت نوع اصلی آن عبارتند از :
هوش زبانی
استدلال ریاضی
درک فضا
جنبش جسمانی
موسیقی
مهارت های اجتماعی
استعدادهای درون فردی
هوش هیجانی یک مفهوم گسترده است که شامل مهارت های فردی و حالات درونی می باشد و به مجموعه مهارتهای درون فردی و برون فردی اطلاق می گردد. هوش هیجانی را می توان آگاهی از هیجانات و چگونگی تأثیر پذیری از هیجانات دیگر ، بروز احساسات ، مدیریت هیجانات و عواطف ، همدلی و خود آگاهی و چگونگی اداره ارتباطات بین فردی دانست . گاردنر خاطر نشان می کند که هسته هوش بین فردی توانایی درک و ارائه پاسخ مناسب به روحیات خلق و خو ، انگیزش ها و خواسته های افراددیگر است او اضافه می کند که در هوش درون فردی ، کلید خود شناسی عبارتست از آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود و توانایی متمایز کردن و استفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش .( گلمن ، ۱۹۹۵ )
تعاریف دیگری از هوش هیجانی وجود دارد که توانایی درک احساسات در آن نقش اساسی دارد :
مایروسالووی[۳۶] (۱۹۹۳) هوش هیجانی را نوعی از هوش اجتماعی می دانند که مستلزم توانایی درک دقیق ، ارزیابی و بیان هیجان ، نظارت بر هیجانات خود و سایرین ، تمیز دادن بین هیجانات و استفاده از این اطلاعات برای افزایش رشد عقلانی و هیجانی.
مایر و سالووی (۱۹۹۷ ) هوش هیجانی را به چهار بخش تقسیم کرده اند:
تشخیص هیجانات در خود و دیگران .
کاربرد هیجانات و توانایی ابراز احساسات و یکپارچه کردن احساسات /
فهم هیجانات و توانایی فهم علل هیجانات .
کنترل هیجانات و به کار گرفتن روش های موثر از احساسات برای دستیابی به اهداف . (کارسو[۳۷] ، ۲۰۰۲ )
در تعریف مدل مایر و سالووی از هوش هیجانی بیشتر به بعد بیولوژیک و روان شناختی هیجانات توجه شده و ادراک هیجانات نقش اساسی دارد. هوش هیجانی در این تعریف به قابلیت های اجتماعی توصیف نیافته اما در بهداشت و سلامت روان نقش مؤثری دارد.
برادبری و گریوز (۱۳۸۴ ) مدل چهار عنصری هوش هیجانی را بر اساس مدل مایر و سالووی به صورت هرمی نشان داده اند. در این مدل اصلی ترین و بنیادی ترین مهارت ها در سطح پایین قرار دارند و مهارت های بالاتر به مهارت های پایین تر وابسته اند.
مدل شماره (۱-۲ ): مدل چهار عنصری هوش هیجانی
۷-۲-۲- مدل هیجانی چهار عنصری هوش هیجانی
دانیل گلمن در سال ۱۹۹۵ با انتشار پر فروش ترین کتاب سال «چرا هوش هیجانی مهمتر از هوش عمومی است ؟ » هوش هیجانی را واژه فراگیر در محافل عمومی و علمی کرد.
در تعریف گلمن ( ۱۹۹۵ ) هوش هیجانی توانایی درک ، توصیف و کنترل هیجان هاست . هر شخصی با برخورداری از هوش هیجانی در مواجهه با وقایع مثبت یا منفی زندگی به موضع گیری پرداخته و به سازش با آنها می پردازد. انسان با برخورداری از هوش هیجانی به زندگی خود نظم و ثبات می بخشد . در تعریف دیگری از گاردنر ، هسته هوش بین فردی ، توانایی درک و ارائه پاسخ مناسب به روحیات ، خلق و خو ، انگیزش ها و خواسته های افراد دیگر است. به نظر گاردنر در هوش درون فردی ، کلید خودشناسی عبارتست از آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود و توانایی متمایز کردن و استفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش .
توصیف گلمن از هوش هیجانی چهار زمینه را شامل می شود:
خود آگاهی .
خود مدیریتی .
آگاهی اجتماعی .
مدیریت رابطه .
از نظر گلمن مفهوم هوش هیجانی بیست قابلیت مختلف را شامل می شود بنابراین نسبت به نظریه سالووی و مایر دید گسترده تری دارد و از طرفی بعضی قابلیت های مورد نظر گلمن ممکن است اصلاَ توانایی نباشند بنابراین از نظر تکنیکی نمی توانند هوش محسوب شوند ولی احتمالاَ خصوصیات شخصی را نشان می دهند ( برادبری و گریوز، ۱۳۸۴ ) در تعریف فوق به ابعاد بین فردی و روابط جمعی در تعریف هوش هیجانی توجه و تاُکید شده است اما در تعریف دیگر به اهمیت کنترل هیجانات اشاره شده است.
هین (۱۹۹۶ ) هوش هیجانی را مهارت در کنترل هیجانها دانسته است به طوری که تعادل بین هیجان و منطق را به نحوی افزایش دهد که فرد به شادکامی دراز مدت برسد ( نقل ازخلیل ارجمندی ، ۱۳۸۳ )
بار-اُن[۳۸] (۲۰۰۲ ) ، هوش هیجانی یک مفهوم جدیدی است و داده های موجود بیانگر آن است که می تواند به قدرتمندی بهره هوشی باشد و گاهی اوقات حتی بیشتر و دست کم بر خلاف بهره هوشی ما را قادر می سازد تا بر احساسات و هیجانات خودمان و دیگران نظارت کنیم. تفاوت های بین آنها را مشخص کنیم و از آن برای هدایت تفکر و عملکردمان استفاده کنیم . بار-اُن معتقد است افرادی که از نظر هیجانی باهوشند عموماَ خوش بین ، انعطاف پذیر ، واقع گرا ، موفق در حل مساله و کنار آمدن با استرس بدون از دست دادن کنترل هستند. (خلیل ارجمندی،۱۳۸۳ )
بار-اُن (۲۰۰۲) ، هوش هیجانی یا هوش غیر شناختی به عنوان یک توانایی اجتماعی شخصی و عاطفی است که فرد را برای سازگاری کارآمد و موثر با نیاز ها و فشارهای محیطی آماده می سازد مؤلفه های این مفهوم عبارتند از :
مولفه درون فردی که توانایی شخص را در آگاهی از هیجان ها و کنترل آنها مشخص می کند.
مولفه بین فردی که توانایی شخص برای سازگاری با دیگران در مهارت اجتماعی را بررسی می کند.
مولفه سازگاری که انعطاف پذیری ، توان حل مساله و واقع گرایی شخص را مورد بررسی قرار
می دهد.
مولفه اداره یا کنترل تنش های ، توانایی تحمل تنش و کنترل تکانه ها را بررسی می کند.
مولفه خلق و خوی عمومی ، نشاط و خوش بینی فرد را مورد بررسی قرار می دهد.
بار- اُن (۲۰۰۲ ) هوش هیجانی را دسته ای از مهارت ، استعدادها و توانایی های غیر شناختی می داند که توانایی موفقیت فرد در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی را افزایش می دهد او از جمله اشخاصی است که به هوش هیجانی به عنوان یک ویژگی شخصیتی می نگرد. در برداشت دیگر به هوش هیجانی به عنوان یک توانایی ذهنی نگریسته شده ( مایر و سالووی و کارسیو[۳۹] ،۲۰۰۰ )
دانلود مطالب پایان نامه ها در رابطه با مقایسه اثر بخشی آموزش هوش هیجانی و مصون سازی ...