ترجمه
۱-استراحت رومیها گوارایشان مباد همانا آنها از طریق راه های تنگ و بن بست احساس آرامش کردند و به خواب رفتند.
۲- آنان احساس امنیت کردند در حالی که از دست مرگ در امان نبودند تا این که این جلال و هیبت انها با خاک در هم پیچیده شد.
مضمون دعای شاعر همراه است با حالتی که خواهان آن است، آنها در سعادت و خوشبختی به جهت مرگ این فرمانده هستند، فرماندهی که از مرزهای اسلامی دفاع میکرد، دشمن رومی توسط این فرمانده به شکستهای پی در پی دچار شده بود، شاعر خواهان آن است که این خوشبختی آنها بر دوام نباشد و استراحت آنها کم باشد و خداوند فرمانده دیگری بفرستد که آنها را خوار و ذلیل کند و شکست و بدبختی آنها را ادامه دهد.
اما ایرانیها که راهی را برای ورود به دولت عباسی و اداره آن در ابتدا یافته بودند بر آن تکیه زدند اگر در پنهان برای نابودی دولت نقشه میکشیدند و ماجراجوئیها داشتند، بابک خرمدین (بابک خرمدین یکی از خاندان ابو مسلم خراسانی بود که خلیفه ابو جعفر منصور او را به قتل رساند) بر علیه دولت عباسی قیام کرد. این قیام او جنبه سیاسی و دینی داشت ابوتمام(وفات ۲۲۹ هـ ) به آن اشاره میکند و میگوید:
۱-رَمیِ اللهُ مِنُه بابَکاً وَ وُلاتَهُ ۲-باسَمعِ مِنْ غُرِّ الْغَمامِ سَماحهً |
بِقاصِمْهِ الْاَصلابِ فِی کُلِّ مَشْهَدِ وَ أشْجَعَ مِنْ صَرفِ الزِّمانِ وَ أنْجَدِ(ابو تمام؛۱۴۲۷: ۱ / ۲۴۶) |
ترجمه
۱-خداوند بابک و کارگزارانش را از آن از بین ببرد و در هر مکانی پشت آنها را بشکند و خردشان کند.
۲- از روی فضل و بخشش شنوانندهتر از غرش ابر بهاری و شجاعتر از گذشت روزگار و پیروزمندتر از آن.
شاعر صیغه (خداوند او را نابود کند) را برای نفرین بابک خرمدین همچنین تمامی کارگزارانش به کار میبرد که با او همراه بودند و سیاست او را تایید میکردند. ابوتمام او را نفرین میکند که دچار نابودی و عذاب شود و فرماندهان معتصم در آینده او را در هر کدام از میادین جنگی ذلیل و خوار خواهد کرد. اصلاب(شکننده استخوان پشت) کنایه از بین برنده شوکت و هیبت آنها در میدان جنگ است.
۴-۲- ۰۳ دعای شاعران بر ضد دشمنان شخصی در قالب لعن و نفرین آنان
عوامل بیشماری در مورد نفرین کردن دیگران دخالت است، که از آن جمله اینکه طرف دشمنی جدی و خطرناک است. یا تعصب دینی و مذهبی نفرین کننده یا اختلاف دیدگاه سیاسی طرفین و حسادت نیز میتواند در این باره مدخلیت داشته باشد و از همه مهمتر اینکه ظلمی از طرف نفرین شونده بر دیگری رفته باشد. و شاعران هم به دلیل جایگاه ادبی و اجتماعی شان از این قواعد مستثنی نبوده و نیستند و همواره در معرض دشمنی دیگران بودهاند.ولذا دیوانهای شعری آنها شامل اشکالی از این نفرینها بر ضد دشمنان شخصی است که یک نوع عکس العملی است برای نیازهایی که به شکلی اشباع نشده تا توازن داخلی آنها را محقق سازد، (عبدالقادر؛ ۱۹۷۰: ۱۰) به همین خاطر آنها رو به سوی خدا میکنند و از او طلب یاری میکنند و آرامشی است برای خشم و ناراحتی درونی آنها، با نفرین دیگران فروکش مینمایند جمله اشکال نفرین دشمنان شخصی، قول بشار بن برد (وفات ۱۶۸ هـ )است که شاعر حماد عجرد را نفرین میکند و میگوید:
۱-کُلَّ مَنْ وَدَّ أحْمَداً ۲-لا تَکُونا کَعَجْرَدٍ |
وَدَّ اَشیاعَ أحْمَدا لَعَنَ اللهُ عَجْرَدا(بشار بن برد؛۱۴۰۲:۲/۱۶۰) |
ترجمه
۱-هر کس که احمد را دوست میداشت پیروان احمد را نیز دوست میداشت.
۲- مثل عجرد نباشید خداوند عجرد را لعنت کند.
و نیز میگوید:
۱-تَنْحَ لَحَاکَ اللهُ لَسْتَ مِنَ الْعَددِ ۲- مَقامُکَ مَغْمُورٌ وَ اَنْتَ مُدْفَعُ |
وَ لَیْسَ اَبُوکَ الْوَ غْلِ بِالسیِّد السَّندِ وَ بَیْتُکَ بَیْتُ الْعَنْکبُوتِ عَلیَ الْعَمدِ(همان: ۳ / ۱۲) |