نقش۱. دارالخلافه مخارج گروه را نمیپردازد و آنها را به بازگشت فرا میخواند.
نقش۲. «استاد دلنواز» درخواست دارالخلافه را نمیپذیرد.
نقش۳. «استاد دلنواز» برای تأمین مخارج گروه و برای رسیدن به مقصود، خانهی آبا و اجدادیاش را برای فروش میگذارد.
پارهی پنجم- بازگویی به اختصار:
نقش۱. اعضای گروه برای آماده شدن برای کنسرت به تمرین میپردازند.
نقش۲. «طاهر خان» و شاهزاده خانمی ترک به نام «لیلا» دل در گرو عشق یکدیگر میبندند.
نقش۳. «خسرو خان رهاوی» به کلاس پیانو میرود و خواهان آموختن موسیقی علمی است.
نقش۴. «فرج بوسلیکی» آشپزی سفارتخانه را برعهده میگیرد و در یکی از دیدارهایش با سفیر کبیر، شرح چگونگی نوازنده شدن خویش را بیان میکند.
پارهی ششم- نقش صفر: اعضای گروه برای اجرای کنسرت، آماده میشوند.
نقش۱. «طاهر خان» بیمار است.
نقش۲. روز کنسرت فرا میرسد.
نقش۳. نوازندهها به محل اجرای کنسرت میروند.
نقش۴. مدیر برنامه خواستار حذف آواز از پرگرام کنسرت میشود.
نقش۵. «طاهر خان» به هتل باز میگردد.
نقش۶. اعضای دیگر به اجرای موسیقی در سالن اپرا میپردازند.
نقش۷. «طاهرخان» خود را به پلههای ورودی اپرا میرساند و آواز سر میدهد.
نقش صفر صفر: پس از پایان یافتن برنامه و پایان آواز، «طاهر خان» میمیرد.
پارهی هفتم- نقش صفر: اعضای گروه در حالی که سازهای خود را در دست دارند، پانسیون را ترک میکنند و به طرف بندرگاه حرکت میکنند.
نقش۱. کالسکهی حامل جنازهی «طاهر» در بندرگاه آماده است.
نقش۲. افراد گروه غمگین، افسرده و گریان هستند.
نقش۳. کالسکهی حامل شاهزاده خانم ترک، از راه میرسد.
نقش۴. شاهزاده خانم از کالسکه پیاده میشود و به سوی کالسکهی حامل جنازهی «طاهر» میرود.
نقش۵. «خسرو خان رهاوی» به همراه «میرزا محمود مهندس» در پاریس میماند.
نقش صفر صفر: سایر اعضای گروه سوار بر کشتی میشوند و راه وطن را در پیش میگیرند.
با توجه به این تقسیمبندی دانستیم که داستان اصلی، سفر گروهی نوازنده به فرانسه برای ضبط موسیقی خود بر روی صفحهی گرامافون(پارهی اول) و عهدشکنی فردی که قرار بود مخارج گروه را تأمین کند(پارهی دوم) و مشکلات آنها در راه رسسیدن به مقصود(پارهی شش) و سرانجام، رسیدن به مقصود(پارهی هفت) است. اما علاوه بر این پاره ها و نقشهای آنها که در پیرنگ و جریان داستان مؤثرند، نقشهایی وجود دارند که تأثیر چندانی در این نظم و پیرنگ ندارند و باعث نوعی آشفتگی در انسجام داستان میشوند. پارهی سوم و نقشهای آن نظیر عاشق شدن «طاهر خان» (نقش ۲)، تعلیم پیانوی «خسرو خان» (نقش ۳) و شرح طولانی چگونه نوازنده شدن «آقا فرج»(نقش ۴)، از این قبیل نقشهایند که البته در زیبایی و جذابیت داستان نقش مؤثری دارند.این حوادث هرکدام جداگانه جذّاب هستند هرچند ربطی به نقشها و پاره های دیگر نداشته باشند.
«پیرنگ»
ابتدا شایسته است به طور مختصر دربارهی انتخاب نام این فیلمنامه توضیحاتی ارائه شود. فیلمنامه شرح سفر عدّهای هنرمند فقید به فرنگ است که میخواهند با ضبط موسیقی خود بر روی صفحهی گرامافون، آن را از خطر نابودی رهایی بخشند. «دلشدگان» در اصطلاح عارفانه به کسانی گفته میشود که عاشقانه در راهی گام بر میدارند. هر یک از اعضای این جمع هنرمندکه به سرپرستی «استاد دلنواز» و به قصد اجرای مقصود، راهی فرنگ میشوند، در جای جای داستان سرسپردگی خود را در برابر جاذبههای هنر نمایان میکنند. برای مثال:
* «طاهرخان بحرنور: اولین مرتبت راه ما، تردامنی است و آدم خیس، هراس بارون نداره.» (۱۱۶۱)
* «عیسی خان وزیر: ما به دل عشق دستک زدهایم، تنبک ما طبل بیعاری نیست. طغرای وزارت عیسی، وزیر شاهینپذیر، منّتپذیر طرب، مطرب نامراد. (۱۱۶۶)
«ناصر خان» در توصیف کلاس آموزش موسیقی خود چنین میگوید:
* اینجا میدان مشقه، نه حجرهی درس و مشق.(۱۱۷۰)
«خسرو خان رهاوی» هدف خود از سفر را برای همسرش چنین شرح میدهد:
* معنای این سفر برای من و دوستانم یکی نیست. من فقط برای ثبت آنچه داریم نمیرم، باید چنتهام رو پر بکنم از اونچه که اونا دارن. (۱۱۷۲)
و «استاد دلنواز» در گفتگو با همسرش چنین میگوید:
* همسر استاد دلنواز: زبونم لال اگر فرنگی به قول خود وفا نکرد، تو ولایت غربت، اسیر و ابیر موندین؟ رفقای عزیزتون، مجال چاره کار نمیدن.
استاد دلنواز: اگر همرهان محب امروز، مدعی شدند فردا، خانه را بفروش، آبروی شوهرت رو بخر. (۱۱۷۱)
همچنین هنگامی که «استاد دلنواز» پس از مستقر شدن در پاریس از افراد گروه می پرسد:
* اگر مخارج ضبط صفحه تأمین شود، همرهان حاضرند به اقل معیشت و بدون دریافت وجهی، کاری را که بنا بود، تمام کنیم؟(۱۱۷۴)
پاسخ افراد گروه، نشاندهندهی این شیدایی و تعهد نسبت به موسیقی است:
* طاهر خان: من رفیق نیمهراه نیستم. این که شاهراهه، در کورهراهم باشه، من چشمبسته با شمام.
خسرو خان: منم که ساقدوش طاهرم.
استاد دلنواز: آقا فرج، شما؟
آقا فرج: چی شد؟ فرنگی ترتیز انداخت، پاریس به آب… ؟
استاد دلنواز: شما میمانید؟
آقا فرج: اجازه من دست بزرگتره، از در ردم کنین از پنجره میام تو.
ناصر خان: بندهام در صورت اطمینان کامل از عملی شدن کار و حصول نتیجه مطلوب، و اینکه کمبود نقدینگی سبب آسیب کار نباشه، برای مدت معینی حاضر به انجام وظیفهام.(۱۱۷۵-۱۱۷۴)
علاوه بر این، نام این فیلمنامه، از این بیت گرفته شده است:
ما دلشدگان خسرو شیرینپناهیم/ ما تشنهی آن مه خورشیدکلاهیم/ ما در دوجهان غیر تو ای عشق نخواهیم…
واژهی «دلشدگان» و ترجیح ِ خواستن ِ عشق بر دوجهان، خود، دلیل گویا بر ویژگی شخصیتهای اصلی فیلمنامه و انتخاب این نام میباشد
«شخصیتپردازی»
ویژگیهای شخصیتپردازی فیلمنامهی «دلشدگان» عبارتند از:
- معرفی شخصیتها بهگونهی غیرمستقیم انجام پذیرفته است؛ به این ترتیب که نویسنده همچون راوی آنها را معرفی نمیکند، بلکه شخصیتها در مسیر حرکت و عمل داستان و در متن مواجهه و درگیری آدمها با یکدیگر شناخته میشوند.