. متنهای پهلوی، ص ۶۷، ۱۵۱٫ ↑
. بیرونی، ص ۳۱۴؛ گردیزی، ص ۱۸۱؛ شهرستانی، جلد ۱، ص۲۱۹٫ ↑
. هر چند باید اشاره داشت که زردشتیان بعدها در جشن مهرگان گوسفندانی را قربانی میکردند و قسمتی از این گوشت قربانی را به بینوایان و مستحقان میدادند (آذرگشسب، موبد اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زردشتیان، تهران، فروهر، ۱۳۷۲، ص ۲۳۵). ↑
. صد در نثر و صد در بندهش، ویراستار دهابار بهمن جی ناصر وانجی، بمبئی، بینا، ۱۹۰۲م. ↑
. عوفی، ص ۲۲۶٫ ↑
. سه موعود دین زرتشتی به ترتیب عبارتند از: هوشیدر، هوشیدرماه و سوشیانت (ر.ک. مینوی خرد، ۱: ۹۵). ↑
. ارداویراف مرد پاک و پرهیزگاری بود که پیشوایان و موبدان زردشتی او را برگزیدند، تا به جهان دیگر رفته و اخباری از روان درگذشتگان به دست آورد و در دسترس همکیشان خود قرار دهد. او که به گفته موبدان، در تمام عمر خود گناهی نکرده بود و به حکم قرعه برای این سیر انتخاب شده بود، پس از شستن سر و تن و پوشیدن لباس نو، به همراه دو فرشته از طبقات مختلف بهشت و دوزخ دیدن کرد و روز هفتم به این جهان بازگشت. ↑
. یعقوبی، جلد ۲، ص ۳۰۵؛ طبری، جلد ۷، ص ۴۹۵؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۴۸۱؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۷۳٫ ↑
. یعقوبی، همانجا؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۳۹۳٫ ↑
. مسعودی، جلد ۳، ص ۲۹۴٫ ↑
. اسفهبد یا اسپهبد نامی است مخصوص پادشاهان ایران و به معنی سپهسالار میباشد (ر.ک. برهان، محمدبنحسین خلف، برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، تهران، زوار، ۱۳۳۰، جلد ۱، ص ۱۳۱). ↑
. سنباد (نظامالملک، ص ۲۵۸؛ ابنطقطقی، ص ۱۷۱؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۷۳؛ اعتمادالسلطنه، جلد ۱، ص ۱۳۷) سنباذ (طبری، جلد ۷، ص ۴۹۵)، سنفاد (مسعودی، جلد ۳، ص ۲۹۴)، سنفاذ (بلاذری، جلد ۲، ص ۴۱۶)، سیسان (شهرستانی، جلد ۱، ص ۲۱۸). ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۴۹۵؛ نظامالملک، ص ۲۵۸؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۴۸۱؛ ابنطقطقی، ص ۱۷۱٫ ↑
. یعقوبی، جلد ۲، ص ۳۰۵؛ طبری، جلد ۷، ص ۴۹۵؛ بلعمی، تاریخنامه طبری (بخش چاپ نشده)، تصحیح محمد روشن، تهران، نشر نو، ۱۳۶۶، جلد ۲، ص ۱۰۹۳؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۷۳؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۳۹۳٫ ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۴۹۵؛ بلعمی، جلد ۲، ص ۱۰۹۳٫ ↑
. ابناثیر، جلد ۵، ص ۴۸۱٫ ↑
. بلعمی، جلد ۲، ص ۱۰۹۳٫ ↑
. میرخواند، جلد ۳، ص ۴۰۴؛ تتوی، جلد ۲، ص ۱۲۸۱٫ ↑
. طبرستان به معنی منطقه کوهستانی است و بعدها به مازندران موسوم شد (ر.ک. لسترنج، ص ۳۹۴). ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۴۹۵؛ مسعودی، جلد ۳، ص ۲۹۴٫ ↑
. بلعمی، جلد ۲، ص ۱۰۹۳٫ ↑
. نظامالملک، ص ۲۵۸؛ تتوی، جلد ۲، ص ۱۲۸۱٫ ↑
. مسعودی، جلد ۳، ص ۲۹۴؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۴۸۱؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۳۹۳٫ ↑
. قومس: تعریب کومس و منطقهای بود که بین ری و نیشابور قرار داشت. این منطقه شامل شهرها، روستاها و مزارع زیادی بود. علاوه بر این، بخشی از کوههای طبرستان نیز در این منطقه قرار داشت و از شهرهای مشهور آن میتوان به بسطام، دامغان و احتمالاً سمنان اشاره کرد (ر.ک. یاقوت حموی، جلد ۴، ص ۴۱۴). ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۴۹۵؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۵۸۱؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۷۳؛ تتوی، جلد ۲، ص ۱۲۸۱٫ ↑
. نظامالملک، ص ۲۵۸٫ ↑
. ابناثیر، جلد ۵، ص ۴۸۱٫ ↑
. ابنطقطقی، ص ۱۷۱؛ میرخواند، جلد ۳، ص ۴۰۴؛ اعتمادالسلطنه، ص ۱۷۴٫ ↑
. میرخواند، جلد ۳، ص ۴۰۵٫ ↑
. علاوه بر این روایت (ابناثیر، جلد ۵، ص ۴۸۲)، در روایتی دیگر شاهزاده طبرستان قاتل سنباد بوده است و در روایات دیگری آمده که سنباد بین راه طبرستان به دست یک نفر کشته شده است (ر.ک. بلاذری، جلد ۲، ص ۴۱۶؛ طبری، جلد ۷، ص ۴۹۵؛ بلعمی، جلد ۲، ص ۱۰۹۳؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۳۹۳؛ خواندمیر، جلد ۲، ص۲۱۰). ↑
. طبری، همانجا، مسعودی، جلد ۳، ص ۲۹۴؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۴۸۱؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۷۳٫ لازم به ذکر است که نظامالملک طول قیام او را هفت سال ذکر کرده است (ر.ک. سیاستنامه، ص ۲۵۸). ↑
. ابنحزم، جلد ۲، ص ۱۱۵٫ ↑
. کلیما، اوتاکر، تاریخ جنبش مزدکیان، ص ۳۱۷٫ ↑
. شهرستانی، جلد ۱، ص ۱۴۰٫ ↑
. ابنداعی رازی، ص ۱۱۳٫ ↑
. صدیقی بر این باور است که سنباد اسم اعظم را از کیسانیه فرا گرفته و آن را وارد ساختار عقیدتی خود کرده است. در توضیح این مطلب باید گفت که بیانبنسمعان تمیمی -که فرقه بیانیه از کیسانیه- به وی منسوب است و پیروانش معتقد به امامت او پس از ابوهاشم بودند، ادعا داشت که اسم اعظم را میداند و با ستاره پروین گفتگو میکند. علاوه بر این، مغیرهبنسعید عجلی نیز که فرقه مغیریه - فرقهای از غلات شیعه- به وی منسوب است، ادعا داشت که پیامبر است و اسم اعظم را میداند. او میگفت قادر است با به زبان آوردن اسم اعظم مردگان را زنده نماید و خداوند هنگامی که انسان را آفرید اسم اعظم را به زبان آورد (ر.ک. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص ۶۶؛ ابنداعی رازی، صص ۱۰۶-۱۰۷). اسم اعظم در دین مزدک نیز وجود داشت. بر اساس عقاید مزدکیها، خداوند به یاری حروف و کلام، به خصوص اسم اعظم خود فرمان میراند. کسانی که به راز این حروف و کلمات و اسم اعظم واقف شوند، به سرالکبر دست مییابند و کسانی که به این راز دست نیابند در جهل خواهند ماند (ر.ک. بهار، ادیان آسیایی، ص ۶۷). ↑
. مادلونگ احتمال میدهد که منظور سنباد از مهدی، محمدبنحنفیه بوده است.
Madelung, Ibid, p 64. ↑
. نظامالملک، ص ۲۵۸؛ میرخواند، جلد ۳، ص ۴۰۵٫ ↑
. نظامالملک، همانجا؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۴۸۱؛ ابنطقطقی، ص ۱۷۱؛ میرخواند، همانجا. ↑
. Wahrām Warzāwand. ↑
. بهار، محمدتقی، ترجمه چند متن پهلوی، به کوشش محمد گلبن، تهران، سپهر، ۱۳۴۷، صص ۸۳-۸۴٫ ↑
. بندهش، دادگی، فرنبغ، گزارنده مهرداد بهار، تهران، توس، ۱۳۶۹٫ ↑
. زند بهمن یسن، تصحیح و برگردان فارسی و یادداشتها محمدتقی راشدحاصل، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۰٫ ↑
. صدیقی، ص ۱۸۹٫ ↑
. ابنندیم، ص ۴۸۳٫ ↑
. ابنندیم، همانجا. ↑
. زرینکوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۳، ص ۴۰۵٫ ↑
. بارتولد، ص ۴۳۶٫ ↑
. صدیقی، صص ۱۸۹-۱۹۰٫ ↑
. وی از والیان خراسان بود که پس از قتل ابومسلم، از حدود سال ۱۳۷ تا ۱۴۰ ه.ق. بر خراسان فرمانروایی میکرد (ر.ک. اصفهانی، حمزهبنحسن، تاریخ سنی ملوک الارض و الأنبیاء، بیروت، دار مکتبه الحیاه، بیتا، ص ۱۶۲؛ گردیزی، ص ۱۸۶). ↑
. وی پس از خالدبنالذهلی از ۱۴۰ تا ۱۴۳ ه.ق. والی خراسان بود. منصور در سال ۱۴۲ ه.ق. وی را از ولایت خراسان خلع کرد، به این دلیل که عبدالجبار برخی از سپاهیان را زندانی و برخی دیگر را میکشت و از دستورات منصور سرپیچی میکرد. به روایتی، وی هنگامی که خود را در قدرت دید، بر ضد منصور شورش کرد و منصور سپاهی را برای دفع وی فرستاد (ر.ک. گردیزی، ص ۱۸۶؛ ابنکثیر، جلد ۵، صص ۵۰۵-۵۰۶). ↑
راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع انعکاس اندیشه های ایران باستان بر جنبش های ...