چو او را گندمی بی صد بلا نیست
کجا بودی جوی غم مردمی را
زبهر گندمی خون ریخت بر خاک
به یک گندم هدف شد صد بلا را
ترا هم لقمهای بی غم روا نیست
اسرارنامه، ص ۱۸۰
***
که آدم هشت جنّت، جمله پر نور
به دو گندم بداد، از پیش من دور
همان، ۱۴۷
عطّار در تذکرهالاولیاء تأویل دیگری از آیه پذیرفته است: «[ابوعطا] گفت: چون آوازه و عَصی آدم برآمد، جمله چیزها بر آدم بگریستند مگر سیم و زر، حق تعالی به ایشان وحی کرد که: چرا بر آدم نگریستید؟ گفتند: ما بر کسی که بر تو عاصی شود نگرییم! حق تعالی فرمود که به عزّت و جلال من که قیمت همه چیز به شما آشکار کنم و فرزند آدم را خادم شما گردانم.»(تذکرهالاولیاء، ص۴۳۱)
از قول ابوالقاسم نصرآبادی میگوید: «و گفت: به صفت آدم ـ علیهالسلام ـ خبر دادند، گفتند: و عَصی آدم و چون به فضل خویش خبر دادند، گفتند: ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى.
ـ تحلیل نهایی
داستان خلقت آدم و حوّا و نقش ابلیس، از گستردهترین داستانهای قابل بحث در متون تاریخی، تفسیری و مذهبی بوده و اسرائیلیات زیادی وارد آن شده که سرچشمهی اصلی آنها را بایستی در متون کتب مقدّس و راویان و قصّاصان روایات مجعول و اسرائیلیات جست.
در موضوع خلقت آدم، آفرینش، خلقت حوا و فرزندان آنها و خطای آن دو به وسوسهی شیطان، جعلیّات فراوان وارد شده و البته عطّار نیشابوری به نسبت ادیبان هم دوره و قبل از خود، کمتر از اسرائیلیات استفاده کرده است، هر چند که تمثیل و حکایات و قصهگویی از مهمترین ترفندهای ادبی وی بوده و تسلیم باورهای به تمامی خرافی جامعهی خویش نبوده است از جمله تحقیر حوّا و سرزنش زن به طور کلی و خرافات هابیل و قابیل و خلقت آدم.
بخش دوم:
روایات مجعول و اسرائیلیات در داستان ادریس(ع)
ـ ادریس(ع) در قرآن
ادریس یکی از پیامبران الهی است که نامش فقط دوبار در قرآن آمده و در چهار آیه به داستان وی اشاره شده است.[۲۲۳]
الف) وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا (۵۶) وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا (۵۷) (مریم، ۵۷-۵۶) ؛ و در این کتاب از ادریس (نیز) یاد کن، او بسیار راستگو، و پیامبر(بزرگی) بود و ما او را به مقام والایی رساندیم.[۲۲۴]
ب) وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ(۸۵)وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِیرَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ(الانبیاء، ۸۶-۸۵)؛ و اسماعیل و ادریس و ذاالکفل را (به یاد آور) که جملگی از شکیبایان بودند و ما آنان را غرق رحمت خود کردیم چرا که ایشان از زمرهی شایستگان وبایستگان (بندگان ما) بودند.[۲۲۵]
چنان که مشاهده میشود در قرآن فقط اشارهای کوتاه به چند ویژگی شخصیتی ادریس (ع) شده است: پیامبری بزرگ، راستگو، صبور و دارای مقامی والا.
ـ ادریس(ع) در کتب مقدّس
ادریس در عهدین همان «خنوخ» است. خَنوخ در کتب مقدّس به عنوان هفتمین نسل آدم شهرت دارد و در سفر پیدایش عهد عتیق آیهی ۴ و ۵ و در عهد جدید در عبرانیان (۱۱: ۵ و ۱۳) و نامه یهودا آیهی ۱۴ و ۱۵ از نبوت، نسب، سلوک با خدا، عدم چشیدن ذائقه مرگ و عروج او به نزد خدا و… بحث میشود.
«خنوخ» پسر یارد و پدر متوشالح، نسل هفتم آدم و پدربزرگ نوح است او شصت و پنج سال داشت که متوشالح به دنیا آمد و بعد ۳۰۰ سال عمر کرد و رابطه نزدیکی با خدا داشت.
بعد از آن با خدا سلوک نمود و خدا او را با خود برد بدون اینکه طعم مرگ را بچشد[۲۲۶] و «او به خدا ایمان داشت و بدون چشیدن طعم مرگ، خدا او را از این جهان به جهان دیگر منتقل کرد و ازو خشنود بود و به واسطه ایمانش منجی موعود معروفی بود.»[۲۲۷]
«خنوخ از وضع افراد آگاه بود، پیشگو و پیامبر و منجی آینده بود که زشتیها را اصلاح میکند.»[۲۲۸]
کتاب «رازهای خنوخ» یکی از کتابهای الهامی دانشمندان یهود است که ترجمه فارسی آن هم موجد است. در گزارش خنوخ آمده است: «اکنون ای فرزندانم! من همه چیزها را میدانم زیرا این از لبهای خداست…. همه چیز را در کتابهایم نوشتم… من جمع بیشماری از ستارگان را اندازهگیری و وصف کردهام…»[۲۲۹]
ادریس در ادب فارسی مظهر علم و حکمت و ستارهشناسی و تدریس و علوّ مقام و جاودانگی است چنان که به خواب دیدنش را نماد رفعت و درازی عمر دانستهاند.[۲۳۰]
ـ ادریس در تفاسیر و تحلیلها
یکی از داستانهای شگفت انگیز در تفسیرها، داستان خنوخ یا ادریس است که لفظ ادریس را با صفت درس و تدریس او قرین هم داشتهاند.
در تفسیر سور آبادی، ذیل آیهی مربوط به ادریس رفعت و بلندی مقام وی را چنین توجیه میکند: « وقتی که هنگام مرگش فرا رسید و عزرائیل برای قبض روح ایشان آمد از عزرائیل خواست پس از مرگش و زنده کردنش، بهشت و جهنم را به او نشان دهد. هنگامی که وارد بهشت شد و بیرون آمد به رضوان بهشت گفت: کفشهایش را جا گذاشته است دوباره وارد بهشت شد و دیگر بیرون نیامد. وقتی که از او خواستند که بیرون آید؛ گفت: سختی مرگ و دوزخ را دیده و درک کردهام و میتوانم در بهشت بمانم…»[۲۳۱]
در تفسیر طبری آمده است: «دو پیامبر بوده که جاویدانند و شب و روز برای بندگان دعا میکنند و آمرزش میخواهند: عیسی و ادریس.
جهودان خواستند عیسی را بکشند، خدا او را به آسمان نزد خودش برد و زمان دجال، برای هدایت بر میگردد. دیگر ادریس که زنده و در بهشت است و علت آن است که به علت ایمان و عبادت زیاد، ملکالموت از او خواست هر گونه حاجتی دارد برایش برآورده سازد. ادریس درخواست رفتن به آسمان کرد و عجایبها دید و علم نجوم آموخت. پس از مدتها، باز از عزرائیل خواست دوزخ و بهشت را به او نشان دهد. به اذن خدا، دوزخ را و سپس بهشت را به او نشان داد. ادریس از بهشت بیرون نیامد گفت: «وعدهی این بهشت جاویدان است.»[۲۳۲]
اسرائیلیات مذکور پیرامون ادریس در اغلب کتب تفسیر مشهور آمده است: محمّد وهیب علّام که اسرائیلیات تفسیر قرطبی را بررسی نموده هیچ اشارهای به روایتهای اسرائیلی ادریس(ع) نکرده است.[۲۳۳] امّا رمزی نعناعه ـ در مقدمات گفتیم تا امروز کاملترین کتاب در زمینه بررسی اسرائیلیات است ـ در بررسی و معرّفی اسرائیلیات تفسیر قرطبی، موضع مفسرّ در آیه ۵۷ سوره مریم را نقل میکند: وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا (۵۶) وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا (۵۷)
روی عن وهب بن منبه انّه قال: کان یرفع لِادریس کل یوم من العباده… فادریس تاره یرتفع الی الجنه، وتاره یعبد الله تعالی مع الملائکه فی السماء.»[۲۳۴]
رمزی نعناعه پس از ذکر روایت قرطبی از وهب بن منبّه ـ که خلاصه آن قبلاً ذکر شد ـ با ارائه نظر ابن کثیر، نتیجهگیری میکند که این موضوع از اسرائیلیات و خصمانه و نفرت برانگیز است: «وَ قَد رَوی ابن کثیر خبراً قریباً من هذا عن کعب الاحبار، و علق علیه بقوله؛[۲۳۵] «علامه طباطبائی پس از نقل روایات یاد شده از الدّرالمنثور سیوطی میگوید: «هیچ نقّاد یا بصیرتی در این روایات با هیچ یک از موازین علمی و اصول مسلم و دینی سازگاری ندارد.»[۲۳۶] هم او روایاتی را از قمی و کلینی نقل نموده و به دلیل ضعف سند و متن آنها را مردود میشمارد.[۲۳۷]
در «اعلام قرآن» بحثهای مفصّلی دربارهی ادریس نوشته شده است، بر اساس روایات غیر قرآنی و غیراسلامی: «اولین کسی است که خط نوشته و لباس دوخته و لباس پوشیده و نخستین کسی است که شهر بنا کرده و علم نجوم و تقویم به وسیله او شروع شده و برای اینکه اسرار الهی کشف نشود کتب علمی ادریس در دریا افکنده شد.»[۲۳۸]