یکی از جنبه های اعجازآمیز دین مبین اسلام که هر مسلمان فهمیده و دانشمندی از آن احساس غرور و افتخار می کند این است که اسلام برای احتیاجات ثابت، قوانین ثابت و برای احتیاجات متغیر، وضع ناثابت ومتغیردر نظر گرفته است.پارهای از احتیاجات چه در زمینه فردی و شخصی و چه در زمینه های عمومی و اجتماعی که وضع ثابتی دارد؛ در همه زمانها یکسان است.آن نظامی که بشر باید به غرائز خود بدهد و آن نظامی که باید به اجتماع خود بدهد از نظر اصول، کلیات در همه زمانها یکسان است.
قسمتی دیگر از احتیاجات بشر احتیاجات متغیری است و قوانین متغیرو ناثابتی را ایجاب می کند، اسلام درباره این احتیاجات متغییر وضع متغیری در نظرگرفته است از این راه که اوضاع متغیر را با اصول ثابتی مربوط کرده است و آن اصول ثابت در هر وضع متغیری قانون فرعی خاصی را به وجود می آورد.
«قرآن جامعه اسلامی را به گیاهی که در حال رشد است تشبیه می کند .قوانین دنیوی ادیان باید حالت نرمش و انعطاف داشته و با پیشرفت علم و دانش وتوسعه تمدن هماهنگ و سازگار باشد و این قبیل نرمشها وانعطاف و قابل تطبیق به اقتضای زمان بودن نه تنها بر خلاف تعالیم عالیه اسلام نیست بلکه مطابق روح آن
میباشد».[۱۵۸]
چون مقتضای زمان درحال تغییرو دگرگونی است و هرزمانی قانون نوینی را ایجاب می کند وقوانین مدنی و اجتماعی اسلام متناسب است با زندگی ساده عرب جاهلیت و غالبا عین رسوم و عادات عرب جاهلی است و با زمان حاضر تطبیق نمیکند، پس امروزه باید قوانین دیگری به جای آنها وضع شود .
اقتضای زمان، یعنی: پیش آمدها وپدیدها و امور رایج زمان تبعیت انسان از این مقتضیات به این معناست که در هر زمانی هر چه که پیدا شد، چون پدیده قرن است ونسبت به گذشته جدید میباشد باید از آن پیروی کرد و این معنای تجدد و پیشرفت است.[۱۵۹] این انسان است که به مصداق «و خلق الانسان ضعیفا” ” زندگیش از صفرشروع شده و بسوی بینهایت پیش میرود.برای حیوانات، مقتضیات همیشه یک جور است.اقتضاهای زمان زندگی .برای آنها تجدد و نوپرستی معنی ندارد. علم برای آنها هر روز کشف تازهای نمیکند و اوضاع آنها را دگرگون نمیسازد چون با غریزه زندگی می کنند نه با عقل، اما انسان: زندگی اجتماعی انسان دائما دستخوش تغییر و تحول است.ودر هر قرنی دنیا برای انسان عوض می شود.راز اشرف مخلوقات بودن انسان هم در همین جاست.زیرا او با عقل زندگی می کند نه با غریزه.[۱۶۰]
۳-۶- انطباق دین اسلام بر همه زمانها
دین اسلام، به عنوان آخرین وکاملترین دین الهی، از سوی خداوند برای هدایت انسان و تربیت او و تأمین نیازهای مادی و معنوی وی نازل گشت؛ قرآن کریم در این رابطه، میگوید«امروز دین شما رابرایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما )به عنوان( آیینی برگزیدم»[۱۶۱]
این دین کامل و جاودانه، باید پاسخگوی همه نیازهای بشر در همه اعصار و امصار تا روز قیامت باشد و چنین هست.روشن است که لازمه دین جاودانه، این است که احکام آن ثابت بماند و با گذشت زمان و در اقوام مختلف تغییر بر او راه نیابد؛ چراکه ثابت نماندن آن در همه احوال، بدین معناست که توانایی تامین نیازهای انسان را در شرایط جدید ندارد و این، بر خلاف فرض جاودانگی آن است.این ثبات احکام درروایات نیز، مورد تأکید قرارگرفته است؛ حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید: «حلال محمدصلی الله علیه واله وسلم»همواره تا روز قیامت حلال است و حرام وی، همواره تا روز قیامت حرام است، نه غیر او می آید و نه تغییر می کند.»[۱۶۲]
از سوی دیگر، انسانها در مناطق و مکانهای مختلف، فرهنگها و شرایط زندگی متفاوتی دارند و از طرفی فرهنگ و شرایط زندگی هر قوم و ملتی در طول زمان و حتی یک عصر، تغییر و تحول مییابد.تفاوت و تغییر در زندگی انسان از یک طرف و ثبات احکام اسلام از طرف دیگر، این سوال را پدید می آورد که چگونه دین ثابت می تواند برای دنیای متغییر و نیازهای مختلف،جاودان بماند؟ در پاسخ به این سوال دو روش را میتوان پیمود:
الف- ثبات احکام با تغییر در شئون زندگی انسان، تضاد دارد و از اینرو، طبق این نظریه، احکام اسلام فقط شامل امور ثابت زندگی می شود و امور متغیّر، خارج از موضوع احکام دین است.
ب - میان ثبات احکام دین و تغییر زندگی بشر، تضاد نیست و شئون متغیر زندگی با لحاظ حیثیت متغیر بودنش، مشمول احکام ثابت می شود.البته، این پرسش پیش می آید که چگونه احکام دین، در عین ثبات و جهان شمولی، توانایی اداره امور متغیّر حیات انسان را دارد؟ پاسخی که به اجمال میتوان گفت، این است که وجود سیلان و انعطاف و نیز وجود قوانین عام در احکام دین، این اشکال را برطرف می کند.[۱۶۳]
بر اساس مبانی عدلیه، احکام و فروعات فقهی دارای حسن وقبح است؛ به این معنا که افعال و متعلقات آن، با قطع نظر از حکم شارع، دارای ارزش ذاتی و دارای صفت خوبی و یا بدی هستند و عقل می تواند خوبی و نیکویی آنها، یا بدی آنها را به دست بیاورد و به همین جهت، دلیل عقل را در کنار قرآن، سنّت و اجماع، از ادلّه اربعه قرار دادهاند درتعریف این دلیل گفته شده: دلیل عقل، حکم عقلی است.در پرتو حسن و قبح افعال واشیائی که به وسیله آن به حکم شرعی برسند و از علم به حکم عقلی در پناه ملازمه،علم به حکم شرعی پیدا شود.
از این تعریف بدست می آید که عقل، می تواند نخست خوبی و نیکویی یک کار یا چیز، یا بدی و زشتی آن را درک کند و بر پایه این درک عقلی، به حکمی مناسب، مثلا وجوب یا حرمت و استحباب یا کراهت و حتی اباحه دست یابد و با توجه به قانون ملازمه میان عقل و شرع- که آن را از روایات گرفتهاند و اجماع همه علمای عدلیه بر اعتبار آن منعقد گردیده است- به حکم شرعی دسترسی پیدا کند.[۱۶۴]
حُسن و قبح به معنای مدح و ذم را، اکثر علمای اصول فقه، دارای معنای وسیعی میدانند که شامل ثواب و عقاب اخروی می شود و به همین جهت، آنها قایل به ملازمه میان حکم عقل و شرع شده اند.به هر حال،آنچه در این نکته مورد توجه است این که،عقل انسان به عنوان حجت باطنی وی و ملاک تشخیص او قدرت درک خوبی و بدی اشیا را دارد و اکثریت قریب به اتفاق علما و اندیشمندان، قایل به ملازمه بین حکم عقل وشرع هستند؛ بنابراین، قاعده ملازمه بین حکم عقل و شرع، قاعدهای پذیرفته شده نزداکثر قریب به اتفاق علمای امامیه است.
«اسلام دین کامل, جامع و جهان شمول بوده و برای اداره جهان به عنوان آخرین دین, اختصاص به زمان یا منطقه معین ندارد و مربوط به همه زمانها و مکانها است.[۱۶۵] بسیاری از دانشمندان و نویسندگان خارجی، اسلام را از نظر قوانین اجتماعی و مدنی مورد مطالعه قرار دادهاند و قوانین اسلامی را بعنوان یک سلسله قوانین مترقی ستایش کرده و خاصیت زنده و جاوید بودن این دین و قابلیت انطباق قوانین آن را با پیشرفتهای زمان مورد توجه و تمجید قرار دادهاند.به عنوان مثال: «برناردشاو» نویسنده معروف و آزاداندیش انگلیسی گفته است: «من همیشه نسبت به دین محمد به واسطه خاصیت زنده بودن عجیبش، نهایت احترام را داشتهام. به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالتهای گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. همچنین دکتر«شبلیشمیل» یک عرب لبنانی مادی مسلک است.وی با آنکه ماتریالیست است از اعجاز و تحسین نسبت به اسلام و عظمتآورنده آن خودداری نمیکند و همواره اسلام را بعنوان یک آیین زنده و قابل انطباق با زمان ستایش می کند».[۱۶۶]
یکی دیگر از جهاتی که به این دین خاصیت تحرک و انطباق بخشیده و آن را زنده و جاوید نگه میدارد این است که یک سلسله قواعد و قوانین در خور این دین وضع شده که کار آنها کنترل و تعدیل قوانین دیگر است .فقها این قواعد را قواعد “حاکمه ” مینامند. مانند قاعده” اهم و مهم ” قاعده ” لاحرج ” وقاعده ” لاضرر” که بر سراسر فقه حکومت می کنند کار این سلسله قواعد، کنترل و تعدیل قوانین دیگر است و بر تمام قوانین و احکام دیگر این دین حاکم و ناظر است.در حقیقت اسلام برای این قاعدهها نسبت به سایرقوانین و مقررات حق ” وتو ” قائل شده است.[۱۶۷]
۳-۷- معارف سه گانه اسلامی
«پیش از بررسی مساله یاد شده لازم است مجموعه معارف اسلامی را دسته بندی کنیم تا آن دسته از معارف که با گذشت زمان در ارتباط وسازگاری آن با مقتضیات زمان لازم و ضروری است معین گردد در یک طبقه بندی، همه معارف اسلامی را به سه دسته میتوان تقسیم کرد:
۱-مسائل اعتقادی .یعنی ایمان به مبدا و معاد، ضرورت رسالت انبیاء و متعلقات آنها که به دلیل تقدم آنها بر اقسام دیگر معارف عنوان اصول به آنها داده شده است .
۲-مسائل اخلاقی .برخورد وگفتار افراد جامعه با یکدیگر مانند: راستگویی،صداقت، امانتداری …
۳- احکام وقوانین عملی .آئین و قانونی که جهت حیات اجتماعی و همزیستی سالم جامعه لازم است و شامل تمام ارتباطات مالی و اقتصادی و حقوقی افراد جامعه میگردد و یا فقه به معنای اصطلاحی آن، مانند کسب تجارت قراردادها، مانند مضاربه،مضارعه، تشکیلخانواده(احوال شخصیه)، عقود، ایقاعات، بانکداری،
وام و دیگر روابط مالی و داد و ستدهای که تضمینکننده زندگی دنیای و مادی افراد جامعه است».
از میان معارف یاد شده آنچه بیشتر با زمان و مقتضیات آن و تحول وترقی انسان در ارتباط است قسم سوم یعنی احکام وقوانین عملی است زیرا مسائل عقیدتی و ایمان به مبدا معاد و توحید و دیگر باورها، جنبه فردی و درونی دارد و گرچه اساس و زیر بنای احکام عملی است ولی ارتباط جمعی و ویژگیهای اقتصادی در آن مطرح نیست به بیان دیگر تحول زمان و کشفیات و اختراعات انسان در خداشناسی موحدین اثری چندان نخواهد داشت.
بخش دوم از معارف قرآنی یعنی«ارزشهای اخلاقی»نامتغیر است و تابع زمان و مکان و مقتضیات آنها نمی باشد.به عبارت دیگر صفات نیک، مانند صداقت، امانت و …از ازل مورد ستایش بوده و تا ابد مطلوب خواهد بود و صفات زشت نیز مانند دروغگویی، حسد و دیگر خصال زشت از دیر باز حتی پیش از ظهور اسلام مذموم شمرده شده است.
خلاصه آنکه اخلاق نیک برای همیشه نیک، و اخلاق ناپسند همیشه ناپسند بوده و هست مسائل اخلاقی نیز با گذشت زمان، نیازی به سازگاری با مقتضیاتی که پیش می آید نخواهد داشت.بنابراین روشن است که مسئله سازگاری با مقتضیات زمان و تحول فرهنگ و تمدن انسان و جامعه انسانی درحیطهی احکام فقهی و قوانین عملی مطرح است.[۱۶۸]
.برای انطباق اسلام با مقتضیات زمان و مکان در درجه اول تقاضای زمان و مکان بوسیله آموزهها و اهتمامات معارف اسلامی به دقت مورد ارزیابی قرار میگیرد.اگر این تقاضا از نظر اسلام مشروع و بر اساس مصالح و مفاسد انسان و اهداف خلقت بود با بهره گرفتن از روشها و ابزارهای فقهی که زمینه ساز پویایی اجتهاد در اسلام است حکمی هم جهت و هم سو با تقاضای زمان و مکان صادر می شود.لکن در صورتی که تقاضای زمان و مکان تقاضای نامشروعی بود نه تنها هیچ حکم همسویی در رابطه با آن نخواهد بود بلکه بیشک شاهد مبارزه و تعامل منفی اسلام و احکام اسلامی با این تقاضای نامشروع خواهیم بود.
منظور از پویایی دین نیز در همین نحوه عملکرد و تعامل با مقتضیات زمان و مکان است در غیر این صورت، اگر قرار بود اسلام با همه تقاضاهای زمان و مکان همسو و هم جهت باشد دیگر چیزی از ارزش اسلامی باقی نمیماند.[۱۶۹]
۳-۸- ضرورت سازگاری احکام فقهی با مقتضیات زمان
عوامل ضرورت سازگاری احکام فقهی با مقتضیات زمان را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
۱-تردیدی نیست که اسلام آئینی فراگیر و عام است و این آیه کریمه موید این مطلب است: «وما ارسلناک الاکافه للناس بشیرا ونذیرا (سباء /۲۸ )ای پیامبر ما تو را نفرستادیم مگر برای جمله خلایق، اعم از عرب، عجم، ترک وهند،بنابر آیه فوق وآیات دیگر بشریت از هر نژاد و هر سرزمین و متعلق به هر دوره و عصرتاریخی که میباشد به پیروی از این آیین فراخوانده شده است، خواه از فرهنگ و تمدن بالا برخوردار باشد و خواه فاقد فرهنگ و تمدن.
۲- آئین اسلام آئینی جاوید، ماندگار و پایان بخش همه ادیان وکتب آسمانی، چنانچه فرمود: انت منی منزله هارون من موسی الاانه لا نبی بعدی
۳-انسان آفریده ای ست متفکر، متعلم، جستجوگر، نوآور و پیوسته کاشف نهفتهها، مخترع صنایع و ابزار جدید است .قرآن نیز به این ویژگیها تصریح کرده و در مقایسه انسان با فرشتگان، انسان را فراگیر و آموزنده و متغیر ولی فرشتگان را ثابت و غیر متغیر معرفی کرده است.
لازمه چنین آفریدهای آن است که محیط حیات و زندگی خویش را از نظر علمی و فکری تحت تاثیر قرار
داده و پیوسته فرهنگ و تمدن خود را متحول و متعالی سازد.بنابر این آئین و قوانینی که برای انسان وضع می شود باید با محیط، فرهنگ و جامعه او متناسب باشد قوانین و احکام عملی اسلام از ناحیه حکیمی آگاه تشریع گردیده است،حکیمی که نسبت به تحول وضع انسان اگاه است و میداند که اگر انسان در عصر تشریع،زندگی خود را با وسائل ابتدایی تامین میکرد …شارع مقدس میداند که بر مخاطبان او روزی خواهد رسید که پیرامون کره زمین را با وسائل برآمده از فکرو دانش او، در کوتاهترین زمان، سیر وبا قدرت علمی و فکری او فضا وکرات آسمانی را نیز تسخیر خواهند کرد .
برای اداره زندگی و حیات اجتماعی ودنیائی انسان، قانون و احکام میباید تشریع شود که با تمام مراحل حیات او سازگار باشد ….احکام و قوانین اسلام،احکامی است یکسان ولی پیروان و عاملان آن در اعصار وقرون مختلف، متفاوت و مقتضیات عصر علم و تمدن با مقتضیات عصر تشریع نیز متفاوت است.
و همین تفاوتها اهل تحقیق و نیکاندیشان را به جستجوی مبانی و معیار سازگار ساختن احکام با مقتضیات زمان وا میدارد.در قران کریم و سنت نبوی نشانهها و اسنادی دیده می شود که شارع مقدس در طول رسالت و قانونگزاری پیوسته مصالح جامعه و سازگاری احکام با جامعه آن روز را مدنظر داشته است و از طرفی آثاری دیده می شود که جواز سازگاری ساختن احکام با مقتضیات را از آنها میتوان استنباط کرد.[۱۷۰]
۳-۹- مقتضیات زمان و مکان از دیدگاه قرآن
«اسلام دینی است پیش رو و پیش برنده، قرآن کریم برای اینکه مسلمانان را متوجه کند که همواره باید در پرتو اسلام در حال رشد و نمو وتکامل باشند، مثلی می آورد، میگوید:
پیروان محمد مثل دانهای است که در زمین کاشته شود .آن دانه ابتدا به صورت برگ نازکی از زمین میدمد، پس خود را نیرومند میسازد .پس روی ساقه خویش میایستد این مثلی است از جامعهای که منظور قرآن است، نموداری است از آنچه آرزوی قران است .قرآن اجتماعی را پی ریزی می کند که دائما در حال رشد و توسعه وانبساط وگسترش باشد.»
تاریخ صدر اسلام نشان داد که اسلام چقدر برای اینکه اجتماعی را از نوع بسازد و پیش ببرد تواناست، اما دیروز که به زن ارث نمیدادند حق مالکیت برایش قائل نبودند اراده و عقیده اش را محترم نمیشمردند.[۱۷۱]
قرآن کریم دارای افقهای بیانتهایی است که به تدریج یکی پس از دیگری آشکار میشوند.قرآن به گونه ای است که امام رضا(ع)در پاسخ فردی که پرسید: چرا هر چه قرآن نشر و تدریس می شود بر لطافت آن افزوده می شود؟
حضرت در پاسخ فرمود: «ان الله تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامه» خداوند قرآن را برای زمان و یا مردم خاصی قرار نداده است.از این رو قرآن در هر زمانی جدیدوتا روز قیامت برای هر قومی دارای لطافت است همچنان که ملاحضه، می شود امام رضا(ع)در این حدیث فقط به موضوع جاودانگی قرآن اشاره نکرده بلکه به رمز جاودانگی و لطافت دائمی آن که هیچ گاه غبار کهنگی و پژمردگی روی آن نمینشیند نیز اشاره کرده است.[۱۷۲]
پیامبر اسلام(ص)اولین کسی است که اندیشه بشر را به این ویژگی توجه داد و بیان کرد که این ویژگی از مهمترین ویژگیهای قرآن است.آنجا که در وصف قرآن کریم میفرماید: «قرآن، هم ظاهر دارد و هم باطن.ظاهر آن فرمان و باطن آن علم است.ظاهر آن زیبا و باطن آن عمیق است وعمق آن نیز عمق دارد(لایه های عمیق و متعددی از معارف در آن پنهان است)
شگفتیهای آن قابل شمارش نیست و تازگیهای آن کهنه نمی شود.در آن چراغ های هدایت و نور حکمت است.[۱۷۳]
۳-۱۰- قانون و قانونگزاری یا تشریع احکام و روش پیامبر اکرم (ص)در آن
قانونگزاری یا تشریع عمدتا پس از مهاجرت پیامبر از مکه به مدینه آغاز گردید .مجموعه آیاتی که متضمن احکام عملی است،آیات و احکام، حدود چهارصد آیه از کل قرآن است .این آیات به صورت تدریجی وبر مبنای مصالح و مقتضیات زمان فرود آمد و چنانچه اگر سازگاری قوانین و احکام و تشریع آنها با مقتضیات زمان ارتباطی نداشت، پس از تثبیت عقاید، به صورت یکجا فرود می آید.
ولی چنانچه کتب اسباب نزول و تاریخ تشریع و کیفیت آن، نشان می دهند هر یک از احکام و قوانین همراه با تناسب وضع گرویدگان اولیه یا حوادثی که رخ میدهد، فرود میآمد .یکی از نشانهای رعایت مقتضیات زمان، وجود احکام امضایی واحکامی است که در چند نوبت و متناسب با حال و هوای موجود تشریع گردید .مانند: حکم تحریم شرب خمردر چند نوبت که نخست در هنگام برگزاری نمازمورد نهی واقع شد وفرمودند: یا ایها الذین آمنو لا تقربوا الصلات وانتم سکاری حتی تعلمون ها تقربون[۱۷۴] وسپس به طور کلی حرام گردید: یا ایها الذین آمنو نما الخمر و المیسر …رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه[۱۷۵]و نیز برخی از آیات فقهی متضمن قانونی است که عمل به آن در بین اعراب یا مسلمانان اولیه معمول بود ولی ابطال آن با زمان سازگار نبود نخست مورد تایید و امضا قرار گرفت، مانند: والذین یتوفون ویذرون ازواجا وصیه لازواجهم متاعا الی الحول[۱۷۶] که زنانی که همسرشان وفات میکرد یک سال عده نگه میداشتند، اسلام نیز آن رسم را نخست مورد امضا و تائید قرار داد ولی چون هنگام تغییر آن فرا رسید حکمی که امروز به آن عمل می شود جایگزین آن گردید.[۱۷۷]
از مطالب ذکر شده میتوان نتیجه گرفت که پاسخگویی به نیازهای متغیر و موضوعات جدید، در چارچوب فقه سنتی و معیارهای آن باید با ملاحظه نقش زمان و مکان انجام گیرد .
انسان موجودى سیّال و متحرک بوده، ابعاد و مظاهر متعدد زندگى او هیچ گاه چهره ثابتى نداشته است.هر مکتبى که به فکر سامان دادن به زندگى متغیّر انسان بوده اما به تغییرات او اهمیتی نداده است، پس از مدت کوتاهى از سر راه قافله بشر عقب زده شده و جز نامى از آن در تاریخ نمانده است.
از سوى دیگر تعالیم و قوانین اسلام ثابت و جاودانه است.از این رو یکى از مباحث قابل تأمل براى دین شناسان در مبحث خاتمیّت مشکل هماهنگ سازى میان دین ثابت و احوال متغیّر انسان است.اگر انسان همواره در تغییر است و باید قالبهاى نوینى براى زندگىاش ارائه شود ختم نبوت و توقف وحى چگونه تفسیر مىشود؟[۱۷۸]
قانونگزاری اسلام براساس فطرت آدمی استوار است و فطرت از امور ثابت و لایتغیّر است ؛ و لذا تضادی بین دین و خلقت انسان(فطرت اوّلیه)وجود ندارد.بر این اساس شبهه تضاد ثابت ومتغیّر دفع می شود.فطرت دستخوش تغییر و تبدیل نمیگردد تا مثلاً در زمان ما دین و مقرراتی نوین بطلبد.عمل به همان دین نیاز وی را برمیآورد.
مرحوم علامه طباطبایی در پاسخ به این سؤال که آیا اسلام می تواند جهان بشریت را با وضع حاضر اداره کند با تکیه بر فطرت و وضعیت قانونگذاری اسلام و توجه آن به واقعیات این دین را برای همه زمانها قابل اجرا دانسته و میفرماید:«اسلام یعنی راه فطرت و طبیعت؛ همیشه راه حقیقی انسان در زندگیاش است و با این وضع و آن وضع تغییر نمیکند.»
تفاوت اساسی میان قوانین بشری و قوانین الهی همین نکته است.قوانین بشری )برخلاف مکتب اسلام( طبق خواست اکثریت و میل و احساسات و عواطف زودگذر تدوین یافته است و از این رو هیچ یک از قوانین بشری دائمی یا طولانی مدت نیست.اما قوانین الهی ریشه در نهاد و فطرت آدمی دارد و همواره ثابت و جاوید است و نیازهای اصیل انسان را برمیآورد.اموری مانند نحوهخوراک،پوشاک، مسکن، نیازهای ناپدیدار و متغیرند اما اصل نیاز بر خوراک و مایحتاج ضروری همواره ثابت است.همچنین اموری مانند عدالت مساوات، اخلاق، نیاز به قانون و نظم، هیچ گاه کهنه شدنی نیست و اسلام همیشه روی همین نیازهای ثابت مهر زده است.اما نیازهای متغیّر را تابع قوانین ثابت قرار داده است و این از اعجاز دین مقدس اسلام است برخی از قوانین مطابق فطرت که همواره ثابت بوده و هیچ گاه تغییر نمییابد از این قرار است:
بررسی پایان نامه های انجام شده درباره تبیین نسبت حقوق مدنی زن و مقتضیات زمان و ...