البته بزهکاری این کودکان دارای مراحل و شدت و ضعف فراوان است . مثلا” از یک دزدی کوچک ، فرار از مدرسه و … شروع می شود و به انواع بزهکاری ها ، طغیان علیه قانون ، انجام اعمال شنیع و جنایات مانند قتل نفس ، عمل منافی عفت و نظایر آن منتهی می گردد . این گونه کودکان نه تنها یک مشکل ، بلکه یک معما و مسئله بزرگ اجتماعی محسوب می شوند و هر متفکر اجتماعی می تواند به خود حق بدهد که درباره آنها و رفتار ضد اجتماعی آنان بیندیشد .
این کودکان چرا به جرم و جنایت دست می آلایند ؟ آیا آنان فطرتا” جانی آفریده شده اند ؟ یا آنکه بیمارانی روانی اند و در اثر ابتلای به یک بیماری روحی مرتکب جرم و جنایت می گردند ؟ و یا مسئله و مشکل دیگری دارند ؟
آیا حبس و نگهداری در زندان یا موسسات تربیتی توانسته است تعدادشان را کاهش دهد ؟ و اگر نمی تواند ، عیب کار کجاست ؟ از کودک بزهکار ؟ و یا از گرداندگان این موسسات که نتوانسته اند به درون وی مراجعه کنند و مشکلش را دریابند و در صدد رفع ناراحتی و معالجه اش بر آیند؟
کسانیکه دچار اختلال پاروای از این غدد می گردند به آسانی نمی توانند با زندگی و مردم از در آشتی در آیند ، کیفرهای سخت و پر شکنجه ، زندان با اعمال شاقه و نظیر آن نمی تواند اخلاق این گونه اشخاص را تغییر دهد . آنها بیمارند باید آنها را به جای کیفرهای شدید یا نگهداری در موسسات تربیتی ، معالجه و مداوا کرد و برای سازش مجدد با خانواده و اجتماع آماده نمود . (،روح بشر ، ورامین ،صص ۵۶ تا ۶۵)
۴-۸-۱-تعریف طفل بزهکار
اصولا بزهکاری عبارت است از جرائم کم اهمیت و چون اطفال معمولا مرتکب این نوع جرائم می شوند ، در مورد اطفال استفاده از واژه بزهکاری بهتراز استفاده از واژه مجرمیت است .( عباچی ، ۱۳۸۰،ص۴۹)
با یک تعریف ساده میتوان گفت ، طفل بزهکار فردی است که قبل از رسیدن به سن هیجده سالگی ، مرتکب جرمی شود .
الف. تاریخچه ی واکنش اجتماعی در مقابل اطفال و نوجوانان بزهکار:
اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستین بار در انگلستان و در قرن نوزدهم ( سال ۱۸۱۵ میلادی ) مطرح شد . در آن دوران جرائم کودکان و نوجوانان افزایش یافته بود ، از آن پس واژه ی بزهکاری اطفال در تمام کشورها متداول گردید . در آمریکا لایحه ی مربوط به تاسیس دادگاه اطفال در سال۱۸۹۱ در شیکاگو به مجلس قانونگذاری ایلینویز تقدیم شد . این لایحه درسال ۱۸۹۹ به تصویب رسید و به صورت قانون در آمد . همزمان با تصویب این قانون دادگاه های اطفال ونور تشکیل گردید و این اولین دادگاهی بود که رسما شروع به کار کرد . فکر تاسیس دادگاه های اطفال به سرعت در تمام ایالت ها پیدا شد و امروز در تمام ایالات آمریکا دادگاه اطفال وجود دارد.
همچنین در سال ۱۹۰۹ در شیکاگو سازمان بسیار مهم و ارزنده ای به نام موسسه ی پیسکوپاتیک جوانان تاسیس گردید که کار اصلی آن ، تحقیق و بررسی در رفتار وسلوک نوجوانان و همکاری نزدیک با دادگاه اطفال شهرشیکاگو بود .در کشور ما تا قبل از تشکیل دادگاه های اطفال ) مصوب سال ۱۳۳۸ ( مرجع قضایی واحد و صلاحیت داری برای رسیدگی به بزهکاری اطفال پیش بینی نشده بود . با تصویب این قانون دادگاه ویژه اطفال تشکیل شد .
متاسفانه با تصویب قانون اصلاح برخی از مواد قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۶۱ و تشکیل دادگاه های کیفری ۱ و ۲ ، حسب رای وحدت رویه قضایی شماره ۶ – ۲۳ / ۲ / ۶۴ ، دادگاه ویژه اطفال از نظام قضایی حذف و رسیدگی به اتهامات اطفال و نوجوانان بر حسب نوع و شدت جرم ارتکابی در صلاحیت دادگاه های کیفری ۱ و ۲ قرار گرفت .
از نظر تاریخی بنظر می رسد که اقدامات مقابله ای با بزهکاری اطفال و نوجوانان و در عین حال ریشه یابی آن خیلی دیر انجام شده واین موضوع از جمله مسائلی است که نهایتا به یک یا دو قرن پیش باز می گردد .( پیراسته ،۱۳۸۵،ص۴۱)
ب.آمار و ارقام مربوط به بزهکاری اطفال و نوجوانان :
در کوششی برای شناخت سبب شناسی بزهکاری روز نبیوم (۱۹۸۹) دریافت که نوجوانانی که پیوند قومی با والدینشان دارند کمتر مستعد برای انجام بزهکاری هستند . فالانری و همکاران (۱۹۹۹) گزارش دادهاند که نوجوانان بدون والدین به ویژه در زمان ساعات بعد از مدرسه استعداد بیشتری برای دست زدن به اقدامات بزهکارانه دارند. فیشرراستون و همکاران (۱۹۹۳) عنوان کردهاند که در جوانان خانوادههای والدینی سالم (زوج والدینی) مشکلات مدرسه کمتری نسبت به کودکان خانوادههای تک والدینی گزارش میشود .
طبق گزارشی که یکی از حقوقدانان به نام گادلی برای سومین کنگره جرم شناسی تهیه کرده بود ، نشان می داد که هفتاد درصد از کودکان و نوجوانان بزهکار، خانواده گسسته و در هم ریخته داشتند و آمار مشابه در کشور ایران بر روی اطفال کانون اصلاح وتربیت شهر ورامین ( ۱۳۴۸ ۱۳۵۱-) نشان داد که بین چهل تا پنجاه درصد این اطفال متعلق به خانواده های از هم گسیخته بوده اند .
همچنین در پژوهشی علمی دیگری که در بند اصلاح و تربیت اردبیل به انجام رسیده ، از لحاظ فراوانی بزهکاری نشان داده شده که بیشترین رقم بزهکاری را نوجوانان بین هیجده تا بیست سال مرتکب شده اند (۸/۵۳ درصد) . از لحاظ سطح تحصیلات نیز نتایج بدست آمده حاکی از اینست که دقیقا یک رابطه معکوس بین فراوانی بزه و تحصیلات این افراد بزهکار وجود دارد . در واقع هر چه سطح تحصیلات آن ها افزایش یافته ، درمقابل فراوانی ارتکاب جرم در آن ها کاهش یافته است . در مورد رابطه تعداد خانوار افراد بزهکاردر مقابل فراوانی بزه نیز باید گفت که در کل نوجوانان بزهکار با خانواده پر جمعیت ، بیشتر ازنوجوانان بزهکار با خانواده کم جمعیت مرتکب اعمال ضد اجتماعی می شوند .از اطلاعاتی که این پژوهش بدست آمده ، به خوبی نمایان است که خانواده بزهکاران دچار نوعی اختلال و اشکال به صور مختلفی همچون ازدواج مجدد ، اعتیاد و … می باشند .
۴-۸-۲-عوامل موثر در بزهکاری نوجوانان و جوانان :
عوامل گوناگونی در بروز بزهکاری موثر است و تنها نمی توان علت خاص و واحدی را برای آن در نظر گرفت . عوامل مختلفی نظیر عوامل اجتماعی ، اقتصادی ، فیزیولوژیکی و … در کنار هم باعث می شوند که بزهکاری در نوجوانان واطفال به منصه ی ظهور برسد.
الف. عوامل روانشناختی بزهکاری نوجوانان و جوانان
روان شناسان علل مختلفی را برای بزهکاری بر شمردهاند گاهی بزهکاری را نتیجه ناکامی و تعارضات شدیدی میدانند که کودک در حال رشد به شدت از آنها رنج میبرد، روان شناسان اهمیت زیادی به روابط مادر و فرزند دادهاند. محرومیت از وجود مادر عامل بزرگی است که باعث بزهکاری یک نوجوان میشود. بزهکاری با صفات روان شناختی مختلفی همراه است که برخی از آنها عبارتند از هوش کمتر از متوسط سطوح بالای خشم درونی و رفتار پرخاشگرانه، ناشکیبایی، نیاز به هیجان، فقدان هم حسی با دیگران و سطوح یا بین استدلال اخلاقی ثابت شده است که بزهکاران نسبت به غیر بزهکاران عزت نفس پائینتری داشته است بعضی از دانشمندان، ضعف و کم خونی و خستگی زیاد و کمی تغذیه را نیز جزو عوامل بزهکاری ذکر نمودهاند.
بنابراین روانشناسان عوامل گوناگونی را برای بزهکاری اطفال احصا کرده اند . بزهکاری با صفات روانشناختی مختلف و متنوعی همراه است که برخی از آنها عبارتند از هوش کمتر از متوسط ، خلق و خوی پرخاشگرانه و … روانشناسان ثابت کرده اند که بزهکاران نسبت به دیگرافراد به مراتب از عزت نفس پایین تری برخوردار بوده اند .
اگر به گذشته ی اطفال و نوجوانان بزهکار توجه داشته باشیم ، خواهیم دید که اکثر قریب به اتفاق آن ها ، به نحوی از انحاء مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند . در مباحث روانشناختی ، این نظریه در بین قشری از روانشناسان وجود دارد که اگر کودکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته ، فردی برون گرا باشد ، در آینده خود به طرق مختلفی در مقام انتقام برخواهد آمد . همچنین میزان آزار و اذیت و مدت زمان این آزار و اذیت از عوامل موثر ارتکاب بزه در اطفال و نوجوانان است(غفاری ، ۱۳۸۴ ،ص۱۱۲)
همچنین مهمترین اختلالات روانی که منجر به بزهکاری میگردد و به آنها نام بیماریهای شخصیت نیز دادهاند عبارتند از :
۱ ـ بیقراری: فرد فاقد قدرت تشخیص خیر از شر میگردد.
۲ ـ کژخوئی: یکنوع تمایل ذاتی است به فساد و بدی
۳ ـ پارانوئیهایها: که اشخاص بد بین، خود پرست، خود خواه و متنفر از اجتماع میباشند
۴ ـ صرع: اشخاصی هستند دروغ پرداز، گیج و متظاهر و اغلب در اثر حمله ناگهانی مرتکب ضرب و جرح و قتل میگردد.
۵ ـ هپستری: که مهمترین علائم آن بیحسی، کار نکردن یک عضو، گرفتگی صدا، تهوع و تنگی نفس
۶ ـ کاتاتونی: که یک حالت منفی بافی و لجاجت، خشم و فریاد و ناگمانی و گاهی حمله به دیگران از علائم آن میباشند.
۷ ـ برخی اختلالات روانی: که مهمترین علائم آن عبارتند از وسواس، انزوا، رفتار کودکانه و توهم از اینکه دشمنان میخواهند او را از بین ببرند بنابراین احتمال ارتکاب جنایت دارند.
عوامل دیگری که با میزان بالا بزهکاری همراه است عبارتند از، تغییرات سریع اجتماعی، مهاجرت، زندگی در شهرهای شلوغ و پرجمعیت و تماشای مکرر برنامههای خشونت باربسیار ی از روان شناسان معتقدند که شروع زودرس رفتار بزهکارانه نشان دهنده رفتار ضد اجتماعی شدید و طولانی مدت خواهد بود. از قبل اعتقاد بر این بود که سه علامت در اوائل کودکی ایجاد آتش سوزی ـ شب ادراری، آزار حیوانات نشان دهنده رفتارهای ضد اجتماعی در سالهای بعد زندگی خواهد بود. پژوهش نشان میدهد عوامل دیگر عبارتند از: جنگجو بودن، جار و جنجال به راه انداختن، داشتن مشکلاتی در مدرسه و گریز از مدرسه و ناتوانی سازگاری با دیگران.
ب. عوامل اجتماعی-فرهنگی بزهکاری
جامعه ای که از یک ثبات و پایداری اجتماعی برخوردار نیست و دائما دچار هرج و مرج و بی نظمی از قبیل جنگ ، شورش ، اختلافات طبقاتی ، آلودگی هوا ، وضع بد سکونت ، جمعیت بالا و … باشد ، قطعا شرایط و بستر مساعدی را برای ارتکاب بزه فراهم می کند و بالعکس جامعه ای که ازیک ثبات و نظم اجتماعی واقعی برخوردار است ، می تواند به مرور زمان ریشه های بزهکاری و عوامل آن را در خود بخشکاند.
از عواملی که سبب افزایش بزهکاری اطفال ونوجوانان می شود،می توان به مهاجرت از روستا به شهر و مشکلات مربوط به حاشیه نشینی اشاره کرد .
بعضی از جرم شناسان معتقدند که امروزه مهاجرت های داخلی و همینطور بین المللی ، یکی از دلایل عمده ی افزایش نرخ بزهکاری مخصوصا در میان نسل اول مهاجران است.
از طرفی همانند سازی شدید با همسالان با وابستگی به آنها، صرف نظر از طبقه اجتماعی ـ اقتصادی، عامل مهمی در بزهکاری است نوجوانی که توسط والدینشان مورد طرد قرار گرفتهاند برای کسب حمایت و تأیید به سوی همسالان کشانده میشوند.
چنین نوجوانی در مدرسه ضعیف هستند و به دنبال افرادی میگردند که مانند خودشان باشند از این رو احتمال دارد که دست به اعمال ضد اجتماعی زنند و همدیگر را برای این اعمال مورد تشویق قرار دهند. به عنوان مثال،در سؤال از بزهکاران در بند اصلاح و تربیت اردبیل در این باره که از چه کسی بزه را فرا گرفتهاند اظهاراتی داشتند. از اظهارات بزهکاران بر میآید که دوستان بالاترین منبع یادگیری بودهاند مسئله توجه بیشتر والدین و مربیان را به کنترل و نظرات بر دوستان فرزندان و مربیان میطلبد.
وضعیت خانوادگی بزهکاران در بند اصلاح و تربیت اردبیل نشان می دهد که مهمترین مشکلات خانوادگی آنان شامل:فوت والدین، طلاق،ازدواج مجدد،اعتیاد والدین،ناسازگاری والدین و عدم محبت بوده است.
از اطلاعات فوق می توان نتیجه گرفت که خانواده بزهکاران دچار نوعی اختلال و اشکال هستند. ۱۵/۵۳ درصد ناسازگاری در خانواده هایی که پدر و مادر زنده بود ه و با هم بوده اند نمایانگر ارتباط نادرست خانوادگی است .این ارتباط می تواند باعث اقدام به بزه در نوجوانان شود. ۴۷/۳۸ درصد این جوانان از محبت لازم که اعضای خانواده را به یکدیگر نزدیک می کند، محروم بوده اند.( پیراسته، ۱۳۸۵،ص۱۳۴)
همچنین پیشرفت و گسترش وسائل ارتباط جمعی می تواند از دیگر عوامل بزهکاری باشد. بدین صورت که پخش فیلم های رزمی و جنگی ، نشان دادن روش های سرقت و … هر کدام به نوعی می تواند تاثیراتی منفی بر کودکان بگذارد و در عین حا ل موجب سوق دادن آن ها به ارتکاب بزه های گوناگون گردد .
در مورد اطفالی که مرتکب جرائم گوناگون می شوند ، باید به این نکته مهم توجه داشت که بدلیل شرایط سنی حساس و ویژه این قشراز افراد جامعه ، نباید عناوینی همچون مجرم یا بزهکاربالفطره را در مورد آن ها به کار برد .
در واقع برچسب زنی و به کاربردن این عناوین از لحاظ روحی و شخصیتی می تواند تاثیرات زیانباری بر اطفال داشته باشد . متاسفانه طبق مطالعاتی که در مورد اطفال بزهکار انجام شده ، این موضوع مشخص شده که برچسب زنی زیر عنوان مجرم یا نقص کننده قانون به مراتب از سوی خانواده ها بیشتراز نهادهای کیفری انجام می گیرد .
به هر حال شایسته است برای ریشه کن شدن مساله بزهکاری اطفال و نوجوانان و پیشگیری از وقوع اینگونه جرائم در آینده ودر نهایت رسیدن به جامعه ای مطلوب که نظم و امنیت نسبی و در عین حال عدالت اجتماعی بر آن حاکم باشد ، در اتخاذ روش متناسب با وضعیت کودکان و نوجوانان تلاش شود . زیرا ممکن است برخورد نسنجیده و غیر کارشناسانه ، نتیجه معکوس به بار دهد و موجب تشدید وضعیت انحرافی و بزهکاری این قشر از افراد جامعه گردد .
پایبندی و دلبستگی افراد جامعه به قوانین و اجرای صحیح آنها و یا بیاعتنایی به قوانین وشانهخالی کردن از اجرای درست آنها دارای آثار و نتایج آشکار و پنهان در ابعاد اجتماعی, سیاسی, فرهنگی و اقتصادی میباشد.
اساساً آسیبهای اجتماعی ناشی از روابط انسانی است که جامعه را به طور جدی تهدید میکند و یا تحقق نیازمندیها و تقاضاهای افراد کثیری را مانع میگردد. آسیب اجتماعی وقتی به وجود میآید که به نظر میرسد نهادهای تنظیمکننده روابط بین افراد با شکست روبرو شده و دچار تزلزل شوند که نتیجه آن شکلگیری شکافهای عمیق بین افراد است. بنابراین در چنین شرایطی شاهد دوگانگی انسانها از نظر وضعیت فرهنگی, اقتصادی, اجتماعی خواهیم بود که باعث میشود افرادی که از توانمندی پائینی برخوردارند به تقاضاها و تأمین نیازمندیهای خود در چارچوب نهادهای مدنی دسترسی پیدا نکنند.
در این وضعیت قوانین تنظیمکننده روابط انسانها مورد بیاحترامی قرار میگیرند و متزلزل میشوند. چرا که قانونمندی و پذیرش قانون ریشه در ساختارهای جامعه دارد و در رابطه با فرهنگ عمومی جامعه قابل بررسی است. گرایش شهروندان به قانون و اجرای آن نیز در گرو داشتن آمادگی جسمانی (عدم فقر جسمانی), آگاهی (عدم فقر فکری) و احساسی (عدم احساس تبعیض) است. زیرا در صورت عدم رعایت قانون که بخشی از آن وابسته به فقر فرهنگی, اقتصادی و اجتماعی است میتواند وضعیت کلی اجتماع را دچار انواع دشواریها نموده و ساختهای اقتصادی نامطلوب و بیعدالتیها و به طور کلی نارضایتی و نابسامانی عمومی را سبب شود و در نهایت منجر به ورشکستگی دایره انسجام اجتماعی و درهم گسیختگی نظام اجتماعی گردد، الزامات و مؤلفهها و مهارتهایی که در جامعه مدنی ضروری است شکل نگیرد و در نهایت موجبات آسیبهای اجتماعی را فراهم آورد که نمونههایی از آنها عبارتند از: تشکیل گروههای فشار, عدم توجه به بهداشت اماکن, ایجاد آلودگیهای صوتی و دیداری, عدم حفظ اماکن عمومی, آسیب رساندن به وسایط نقلیه عمومی, از بین بردن حرمت افراد جامعه, بیتوجهی به قوانین راهنمایی و رانندگی و نیز پرداختن به مشاغل غیرقانونی.
همانطور که در عالم واقع می توان گفت ، عامل مستقیم و مباشر اصلی این نوع جرائم خود طفل یا نوجوان است و عنصر مادی جرم توسط وی واقع می گردد . در عین حال درعالم مجازی می توان گفت عوامل دیگری نیز مانند عدم ثبات اجتماعی ، فقر، خانواده ی از هم گسیخته و … به عنوان معاونان جرم دروقوع اینگونه بزه ها موثر هستند و به طورغیرمستقیم و به وسیله ی تحریک و ترغیب اطفال یا نوجوانان تاثیر خود را بر عمل آن ها می گذارند .
۴-۹-درمان مواد محرک شیشه
اعتیاد به مواد در هر نوع آن که باشد در ابتدا با تجربه های بسیار لذت بخشی همراه است بصورتی که شخص اعتقاد پیدا می کند که می تواند بصورت کنترل شده مواد را مورد سوء مصرف قرار داده و از تجربه های لذت بخش آن برخوردار شود! غافل از اینکه ثابت شده است که مصرف حتی مقدار کم مواد مخدر یا محرک ساختمان مغز و کارکرد آنرا بطور هم زمان تغییر می دهد که صحبت در مورد آن از حوصله این بحث خارج است.
مطالعات نشان داده است در مقایسه با درمان های دیگر برای اعتیاد، درمان با نوروفیدبک از بسیاری از روش های دیگر موفق تر بوده است. علاوه بر این درمان با این روش وسوسه و ولع فرد را کاهش می دهد و در درازمدت احتمال عود و بازگشت را پایین می آورد از طریق نوروفیدبک می توان تمامی موارد اعتیاد و نیز سوء مصرف الکل را درمان کرد.
راهنمای نگارش پایان نامه درباره : علل گرایش جوانان به استعمال شیشه در شهرستان ...