تحلیل ریاضی پرتفولیو با بکاربردن توابع مطلوبیت خاص براساس فرضیه مطلوبیت انتظاری میباشد. با تعریف درجه ریسکگریزی کامل و نسبی تابع مطلوبیت را حداکثر میکند و تقاضای هر دارایی را بدست میآورد. در حالت ریسکگریزی کامل محدودیتی وجود دارد که این فرض را نقض کرده و به دنبال درجه ریسکگریزی نسبی میرود. آن فرض میکند که سرمایهگذار وقتی ثروتمندتر میشود، به طور فزاینده در داراییهای کمتر ریسکی سرمایهگذاری میکند اما درک شهودی از رفتار سرمایهگذار عکس این را نشان میدهد و سرمایهگذار در رابطه با ثروت محدودش تمایل دارد محتاطانه عمل کند اما همانطورکه ثروتش افزایش مییابد تمایل به ریسک وی افزایش مییابد.
اگر دقت کنیم داراییهای مالی بسیاری مانند پول رایج و سپرده دیداری بدون ریسک هستند و یا بسیار ریسک پایینی دارند، مانند انواع متفاوت سپردههای پسانداز، گواهی سپرده و ابزارهای کوتاهمدت بازار سهام. و از آنجاییکه آنها بازده بالاتری نسبت به M1 پرداخت میکنند، M1 دیگر بخشی از مکان هندسی بهینه فرصت نخواهد بود و برای اهداف سفتهبازی تقاضا نخواهد شد. درحالیکه تقاضای سفتهبازی قابل توجهی برای اشکال خاصی از سپردههای پسانداز و برای ابزارهای بازار پول وجود خواهد داشت. به عبارتی در اقتصادهایی که انواع داراییهای بدون ریسک که اسماً بدون ریسکاند، اما مستقیماً به عنوان وسیله مبادله رواج ندارند و بنابراین بخشی از تعریف محدود پول هستند، تقاضای سفتهبازی برای M1 (که وسیله مبادله هستند، ولی نرخ بهره کمتری میپردازند) کاهش مییابد. این مسئله باعث تغییر در نسبت پساندازها به M1 و نرخ M2/M1 و تغییر سهم M1 و M2 در تعریف پول خواهد شد.
نکته دیگری که در این تحلیل ذکر شد این بود که کینز تقاضا برای مقادیر سفتهبازی را شامل ثروت (به جای درآمد جاری) و بازده انتظاری حاصل از داراییهای در دسترس (بجای بازده واقعی) میباشد. چنین تابعی در شرایط محیطی ثابت و بدون تغییر، ثابت خواهد بود اما در دوره های تغییر در بازار سهام و اوراق، تغییر در قوانین مالی، اختراعات و خصوصیات داراییهای موجود و ابداع داراییهای جدید، و تغییر در مکانیزم پرداختها، میتواند متغیر باشد. بنابراین تغییرپذیری تابع تقاضا برخاسته از تغییر در بازده آتی انتظاری از اوراق و داراییها میباشد. درحالیکه اگر بپذیریم تابع تقاضای پول تابعی از نرخ بهره بازار باشد – به جای بازده کل که شامل تعییرات انتظاری در قیمتهای اوراق و دارایی است – تابع تقاضای پول ضرورتی ندارد که تغییرپذیر باشد. لذا باتوجه به این موضوع باید دید که تقاضای سفتهبازی پول در ایران تابعی از کدام عامل مهم میباشد، به عبارتی تأثیر تغییر نرخ بهره بر تقاضای پول در ایران تا چه میزان است.
۲-۱-۳-۵- نظریاتی بر تقاضای احتیاطی
تقاضای معاملاتی با فرض اطمینان از میزان و زمانبندی همهی متغیرها شامل دریافت درآمدها و مخارج و تقاضای سفتهبازی تحت فرض عدم اطمینان از بازده داراییهای مختلف بود. هردو با نا اطمینانی درآمد و نیاز به هزینهها در آینده سروکار دارد و فرد از طریق پسانداز احتیاطی – بخشی از درآمد که به این دلیل نگهداری میشود- نسبت به این نا اطمینانی واکنش نشان میدهد. مقادیر پولی که بدین منظور نگهداری میشود، تقاضای احتیاطی پول را تشکیل میدهد. این مقادیر احتیاطی تحت تأثیر محیط مالی و اقتصادی و همچنین وضعیت شخصی فرد قرار دارد. محیط اقتصادی– امکان یافتن شغل، امکان کنارگذاشتن از کار، رشد درآمدها، رفاه خالص جامعه – از عوامل مشخصه نا اطمینانی درآمد آتی فرد میباشد. ساختار مالی اقتصاد برای چنین مسئلهای ابزارهایی چون کارتهای اعتباری، اعتبار اضافی، اضافه برداشت و غیره فراهم کرده است که اجازه پرداخت مخارج ناگهانی را به فرد میدهد و درنتیجه تقاضای احتیاطی پول را کاهش خواهند داد. بنابراین تقاضای احتیاطی پول به این عوامل و همچنین نقدینگی نسبی و هزینه معاملات داراییهای متنوع نیز بستگی دارد. براساس تحلیل انبارداری تحت نا اطمینانی تقاضای احتیاطی پول بدین صورت خواهد بود:
که تقاضای احتیاطی پول، امید ریاضی درآمد، انحراف معیار درآمد، درجه ریسکگریزی، Ω جایگزین مقادیر احتیاطی پول (مانند کارتهای اعتباری، اضافه برداشت در بانکها، کارتهای اعتباری و غیره)، r نرخ بهره و اندیس y درآمد واقعی میباشد.
اما والن[۲۰]، مانند بامول به تشکیل تابع هزینه پرداخته و با برابر صفر قرار دادن مشتق آن نسبت به M، به حذف اجزای تقاضای معاملاتی پول پرداخته و تقاضای احتیاطی پول را بدست میآورد. مفهوم معادلهای که وی بدست میآورد اینست که تقاضای احتیاطی پول به واریانس درآمد خالص بستگی دارد و نه لزوماً به سطح درآمد. با توجه به معادله وی، کشش درآمدی تقاضای احتیاطی برابر ۲/۳ و کشش بهرهای آن برابر -۱/۳ میباشد.
اسپرنکل[۲۱] و میلر[۲۲] سه حالت را برای بنگاهها و خانوارها تحلیل میکنند: اضافه برداشتهای نامحدود برای بنگاههای بزرگ، بدون اضافه برداشت برای خانوارها و اضافه برداشت با محدودیت. در حالت تقاضای پول با اضافه برداشت آنها فرض میکنند که بنگاه یا خانوار میتوانند اضافه برداشت از بانک داشته باشند و درنتیجه هزینه نگهداری مقادیر احتیاطی حداقل شود. اگر مقادیر احتیاطی ناکافی نگهدارد، مجبور است نرخ جریمه ای معادل ρ را به اضافه برداشتها بپردازد اما نرخ بهره r را از مقادیر نگهداری شده در اوراق را کسب میکند. آنها هزینه نگهداری مقادیر احتیاطی را محاسبه و با حداقل کردن آن مقادیر احتیاطی را محاسبه و ثابت میکنند که این تقاضا با تغییر نرخ اوراق و نرخ اضافه برداشت تغییر مییابد. همچنین این تقاضا بستگی به توزیعهای احتمال و گشتاورهای آن دارد. اگر فرض وجود اطمینان را به تحلیل آنان اضافه کنیم، تقاضای احتیاطی برای پول صفر خواهد بود. در حالت دیگر تقاضای پول بدون اضافه برداشت، آنها فرض کردهاند که هزینه کل شامل زیان بهرهای نگهداری اوراق و هزینههای اداری اضافه برداشت معادل B (شامل نرخ جریمه اضافه برداشت) میباشد که برابر یا کمتر از هزینه به تعویق انداختن مخارج میباشد. با حداقل کردن آن به عکس العمل M1 و M3 نسبت به نرخ بهره میپردازند. حالت کلی تقاضای آنان را اینگونه میتوان نشان داد:
مدلهای ذخیره احتیاطی:
این مدلها اجازه میدهند که مقادیر کوتاهمدت پول در باندی که حد بالا و پایین دارد نوسان کند یا حول تقاضای مطلوب بلندمدت نوسان کند. دو نوع مدل ذخیره احتیاطی داریم: ۱) مدلهای قاعدهمند: یک تصمیم سیاستی توسط فرد از پیش گرفته میشود. هنگام دریافتهای خالص خودکار که منجر میشود مقادیر نقدی انباشته در بالاترین حد قرار گیرد، سرمایهگذاری در داراییهای دیگر به نام اوراق است که کاهش داراییهای نقدی را منجر میشود. و هنگام پرداختهای خودکار بالعکس آن اتفاق میافتد. ۲) مدلهای هدف یا هموارسازی: در این مدلها هدف برطرف کردن انتقالات در متغیرهای دیگر از جمله مصرف یا مخارج و داراییهای اوراق میباشد. در این مدلها مقادیر واقعی حول تقاضای بلندمدت مطلوبشان نوسان میکنند. نمونه این مدلها عبارتند از:
مدل قاعدهمند آکرلوف و میلبورن[۲۳]: فرض آنها دریافت نقدی Y در ابتدای دوره با C<Y و S=Y-C (برخلاف مدل بامول که مخارج و درآمد برابر بود). پسانداز طی دوره به مقادیر پولی اضافه میشود و تا انتهای دوره نگهداری میشود؛ بطوریکه متوسط مانده نقدی برای آن برابر S میباشد.از طرفی میزان C به طور مساوی طی دوره مصرف میشود، بطوریکه مقدار متوسط مانده نقدی مطابق با آن برابر C/2 میباشد. با این تفسیر، آنها مقدار ماکزیمم Z و مینیمم صفر با مقداری به اندازه z که مانده نقدی به سمت آن تمایل دارد را برای مانده پولی محاسبه و بیان کردند که متوسط مانده پولی بهعنوان ذخیره احتیاطی، از میانگین این دو مقدار حاصل میشود. تحلیل تقاضای معاملاتی برای این مدل اینست که مقادیر Z و z تابع مثبتی از مخارج خواهد بود؛ برخلاف مدل بامول که بیان میکرد تابع غیرخطی از مخارج هستند. محدودیت دیگر این مدل اینست که تمایزی بین تغییرات منتظره و غیرمنتظره درآمد قائل نمیشود. آنها مدلشان را با نااطمینانی در پرداختهای خالص بسط دادند با این فرض که بنگاه کالاهای بادوام را خریداری و در زمآنهای نااطمینانی پرداخت میکند، با P احتمال این پرداخت. با این کار تقاضای احتیاطی را به مدل خود اضافه کردند.
مدل قاعدهمند میلر و اور[۲۴]: آنها فرض کردند که خالص دریافتیها x و خالص پرداختیها با ارزش منفی در هر لحظه از زمان از یک فرایند تصادفی پیروی میکند که x در نتیجه آزمون مستقل برنولی تولید میشود. با این تفسیر آنها هزینه نگهداری و مدیریت پول نقد را شامل هزینه بهره نگهداری پول نقد نسبت به اوراق و هزینه حق العملی ایجاد تغییرات دانسته در داراییهای نقدی، را بدست آوردند و با بهینه کردن آن حد بهینه بالای Z* و درنتیجه مانده متوسط بهینه ذخایر احتیاطی را بدست میآورد. که ثابت میکند متوسط تقاضای پول به نرخ بهره و هزینه دلالی و همچنین به واریانس خالص پرداختها بستگی دارد. وجود یک محدوده برای کشش درآمدی مقادیر متوسط ذخیره احتیاطی نسبت به ارزش تنها برای مقادیر معاملاتی بامول از ویژگیهای این مدل میباشد.
مدل هموارسازی کاتربون و تیلور[۲۵]: مدل تطبیق جزئی اغلب فرض میکند تطبیق در مانده پولی شامل دو نوع هزینه (۱٫هزینه انحراف مانده واقعی از مقدار مطلوب آن و ۲٫ هزینه تغییر در سطح جاری ماندهها از مقدار آنها در دوره قبل) میشود. این بدین معنی است که مقادیر پولی هر دوره هزینه تطبیق مقادیر پولی دوره بعد را تحت تأثیر قرار میدهد. سپس با حداقل کردن این هزینه تقاضای پول را در هر دوره بدست میآورد که متأثر از ارزش گذشته و آتی مقادیر واقعی M و همچنین ارزش آتی M* میباشد. و در ادامه ثابت میکنند که تقاضای واقعی پول به مقادیر جاری و آتی درآمد و نرخ بهره بستگی دارد.
مدل هموارسازی کانیانن و تارکا[۲۶]: آنها تابع هزینه درون زمانی را به کار گرفتند که تابعی از تغییرات القایی در مقادیر پولی که فعالیتهای خود بنگاه مسبب آن بوده است و هزینه دلالی تبدیل اوراق به پول میباشد. تصریح این تابع هزینه برای نشان دادن این مسئله است که تغییرات القایی هزینه دلالی را تحمیل میکنند اما تغییرات خودکار که از فعالیت دیگران ناشی شده است چنین رفتار نمیکنند. تطبیق در مقادیر اسمی پول به علت تغییرات خودکار و القایی اتفاق میافتد.
سپس با حداقل کردن تابع هزینه ریشه پایدار و ثابتی را بدست آورده که تأثیر تطبیق درون زمانی بر تقاضای پول را نشان میدهد. نکته بارز این مدل اینست که فرض میکند تنها تغییرات الحاقی در مقادیر پولی بر هزینههای تطبیق تحمیل میشود.
این مدلها نیازمند تعیین فرآیندی برای تخمین ارزشهای آتی متغیرهای مربوطه و نیاز به تعیین فرایند براورد خالص پرداختها و دریافتهاست که این دریافتها و پرداختها میتوانند بخشی پیشبینی شده و بخشی پیشبینی نشده باشند.[۲۷]
۲ -۱-۴- فریدمن
فریدمن تقاضا برای پول را همانند تقاضا برای یک کالای معمولی تحلیل کرده و اظهار میدارد که پول را میتوان به عنوان یک کالای مولد، کالای سرمایهای و واسطهای لحاظ کرد. یعنی بنگاهها و واحدهای اقتصادی برای بالا بردن کارایی معاملات خود اقدام به نگهداری پول میکنند و آمادهاند بهای این کارایی را برحسب درآمد بهره حاصل نشده پرداخت کنند. وی همچنین بیان میدارد که پول را میتوان به صورت کالای مصرفی نیز لحاظ کرد. چون پول همانند کالا دارای مطلوبیت است.[۲۸]
وی در مقاله «تئوری مقداری پول» به بیان مجدد تمام تئوریهای مقداری که تاکنون وجود داشت، با توسعه آنها در سه بخش، پرداخت: ۱) توسعه نظریه کینزینها در تعیین رابطه سطح قیمتها با بازارهای نیروی کار و پول و تولید در مدلهای وسیع اقتصاد کلان و تحلیل محدود بازار پول به تعیین عرضه و تقاضا و تعادل در آن بازار. وی بحث میکند که سطح قیمتها میتواند متأثر از تغییر در بازار تولید باشد؛ مانند تغییر ایجادشده در سرمایهگذاری، و در اقتصادی پایینتر از اشتغال کامل، تغییر در عرضه پول میتواند تولید را متأثر سازد نه صرفاً قیمتها را. ۲) توسعه دوم وی مبنی بر تأکید کینز بر تقاضای سفتهبازی پول و بر نقش پول بهعنوان ذخیره ارزش موقت برای ثروت فردی میباشد. ۳) توسعه سوم مبنی بر ادغام تئوری تقاضای پول با تئوری تقاضای کالاها با نگریستن پول بهعنوان کالای مصرفی در تابع مطلوبیت مصرفکننده و بهعنوان محصول در تابع تولید بنگاه.
فریدمن درباره بحث اهمیت پول بیان میکند که تغییر در عرضه پول میتواند منجر به تغییر در متغیرهای اسمی و گاهی اوقات حتی متغیرهای واقعی مثل تولید و اشتغال شود. در نظریه وی افراد، پول را بهعنوان وسیله مبادله برای تأمین مالی معاملات یا صرفاً بهعنوان ذخیره ارزش نگهداری میکنند. دوام آن، این اطمینان را میدهد که بهعنوان ذخیره ارزش بکار رود، حتی زمانیکه بهعنوان وسیله مبادله نگهداری میشود. وی نتیجه میگیرد که مانده نقدی برای اهداف دیگری مانند یک دارایی در میان دیگر داراییها برای مصرفکننده نگهداری شود؛ بطوریکه آن شکلی از نگهداری ثروت تلقی شود. برای بنگاه مانده پولی یک کالای بادوام مانند سرمایه فیزیکی میباشد.
وی همچنین بحث میکند که یک واحد پول به دلیل خود پول درخواست نمیشود؛ بلکه برای قدرت خرید آن تقاضا میشود، بطوریکه آن یک کالا برحسب ارزش واقعی آن است نه اسمی. این قدرت خرید پول با نرخ تورم کاهش مییابد لذا نرخ تورم هزینه نگهداری مقادیر پولی است. از آنجاییکه هر واحد پول خدمات میدهد، مانند یک کالای مصرفی است و تقاضا برای آن متأثر از قیمت کالاهای مصرفی است. و ازآنجاییکه آن یک ذخیره ارزش نیز میباشد، لذا تقاضا برای آن به بازده دیگر داراییها نیز بستگی دارد.
همچنین وی در تئوری مصرفکننده خود بحث میکند که فرد، ثروت زندگیاش را بر کالاها و خدمات نقدی مقادیر واقعی تخصیص میدهد که ثروت وی جمع ثروت انسانی و غیرانسانی است. ثروت انسانی، ارزش فعلی درآمد نیروی کار است. درحالیکه ثروت غیرانسانی شامل ارزش داراییهای فیزیکی و مالی فرد است. ازآنجاییکه ارزش این داراییها درحال حاضر مشخص است، درحالیکه درآمد آتی نیروی کار نامطمئن است. درجه نا اطمینانی متأثر از ثروت انسانی و غیر انسانی متفاوت است و وی درجه نا اطمینانی ثروت را با نرخ ثروت انسانی و غیر انسانی نشان میدهد.
لذا عوامل تعیینکننده تقاضای مقادیر واقعی فریدمن ۴ مورد فوق میباشد:
متغیرهای فوق عبارتند از: تقاضا برای مقادیر واقعی پول، تقاضا برای مقادیر اسمی پول، p سطح قیمتها، نرخ تورم، بازده واقعی دارایی iام، ثروت واقعی و نسبت نسبت ثروت انسانی به ثروت غیر انسانی است. نکتهای که باید به آن اشاره کرد اینست که به دلیل آنکه دادههای ثروت انسانی و ثروت کل در دسترس نیست وی آن را با درآمد دائمی () جایگزین میکند:
از نظر فریدمن سرعت گردش پول ثابت نیست اما متغیرهایی که به بازده حاصل از داراییهای جایگزین و دیگر متغیرها بستگی دارند، ثابتاند.[۲۹]
۲-۱-۵- رویکرد اقتصاد خرد به تقاضای پول کینز
اغلب نظریههای تقاضا برای پول تأکید بر توضیح مقادیر داراییهایی دارند که مدعی پول هستند. مقادیر مطلوب این داراییها با تغییر در نهادها، تکنولوژی و مقررات، متفاوت می باشند. بنابراین تئوریهای اخیر تقاضای پول تأکید بر شیوههای پرداخت و هزینه مبادلات در ارتباط با مدیریت داراییها با خاصیت واسطه بودن میباشد. البته این عوامل ابعاد تحلیلی تئوری انبارداری بامول و توبین است که توسط میلر و اور بسط داده شد. این چارچوبها نقش بارز نرخ بهره بازار را از طریق نرخ بازده داراییها و یا هزینه فرصت نگهداری آنها همانند پول رایج – که وظیفه واسطه مبادله بودن را در بازده اسمی بازار دارند- نشان دادند.
تئوری توبین به عنوان بهترین تئوری تأکید بر نقش اثرات جانشینی به عنوان یکی از عوامل تعیینکننده مقادیر بهینه داراییهای نقدی دارد. طی دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تحقیقاتی گستردهای از تقاضای پول در حوزه نظری این تئوری را بسط دادند. با این وجود در ارتباط با علاقه شدید برخی اقتصاددانان به گسترش و توسعه تحلیلهای اقتصاد خرد برای اقتصاد کلان، نظریهپردازان اقتصادی مسیر مطالعه خود را از تقاضای پول در دهه ۱۹۸۰ تغییر دادند. و لذا تمرکز تقاضای پول معطوف به فراهم آوردن تئوری گستردهتری از تقاضای پول بر اساس تصمیمات تولید و مصرف بنگاه و خانوار به طور همزمان شد، تا تحلیل مقادیر مطلوب پولی بنگاه به عنوان یک مسئله جداگانه.
رویکردهای مختلفی به مدلسازی تقاضای پول در متن مسئله بهینهسازی مصرف و تولید بنگاه و خانوار وجود دارد. در این بخش سه رویکرد مهم را معرفی خواهیم نمود.
۲-۱-۵-۱- مدل همپوشانی نسلی[۳۰]
این مدلها پول را به عنوان یک کالای پست مینگرد که بهره پرداخت نمیکند. و این نکته را پذیرفتهاند که پول باید دارای بازدهی برابر با اوراق قرضه داشته باشند درغیر این صورت دلیلی برای نگهداری آن ها وجود ندارد. در این راستا به دنبال این مسئله بودند که چگونه میتواند پول در کنار دیگر داراییها به عنوان ذخیره ارزش وجود داشته باشد. در این دیدگاه پول برای اهداف مبادلاتی ضروری نیست. چرا هر مرجع پولی مرکزی مجبور به چاپ پول است درحالیکه میتواند اوراق قرضه چاپ کند؟! اگر پول هیچ کاربردی نداشته باشد بی ارزش میشود. بنابراین رویکرد OLG نمیتواند برای ایجاد تقاضای پول به کار رود و توضیحی در چگونگی ایجاد آن ندارد.[۳۱]
اینگونه مدلها، مدلهای تعادلی پویایی هستند که بر تفاوت پسانداز افراد پیر و جوان تکیه میکنند. و در شکل ساده فرض میکنند، افراد در دو دوره زندگی میکنند که هر دوره نیمی جوان و نیمی پیر هستند. در این مدلها پول بهعنوان وسیله مبادله نمیباشد، بلکه این امکان وجود دارد که مبادلات بین نسلی را آسان نماید. همچنین فرض میشود فرد در ابتدای هر دوره (بدو تولد) یک دارایی مشخصی از کالای بیدوام غیرقابل ذخیره را دریافت مینماید. در این صورت دارایی بهعنوان پول قابل مبادله میباشد و میتواند پس از آن ذخیره گردد. جوانان برخی از دارایی خود را برای دوران پیری مبادله میکنند تا بتوانند مصرف را در طول دوران زندگی خود هموار کنند. در واقع این مدلها با بهره گرفتن از نگرش پول بهعنوان دارایی در قالب تئوری مصرف کننده، تقاضای پول را در چارچوب تخصیص ثروت در میان یک سبد دارایی تفسیر میکنند و پول را به عنوان یک دارایی مثل درآمد به طور اشکار و خدمات به طور ضمنی وارد میکنند و به اهمیت ثروت و نقدینگی به عنوان عنصر کلیدی در تقاضای پول یاد میکنند.
این مدل، مدل ساده پول است و ساختار جمعیتی آن بدین صورت است: بنگاهها در دو دوره زندگی میکنند؛ Gt، نسلی که در t متولد شده و تا پایان دوره t+1 زندگی میکند؛ Gt+1، نسلی که در ابتدای t+1 متولد میشود و تا پایان دورهی t+2 زندگی میکند. رشد جمعیتی بدین گونه است: در هر دورهی t، Nt تعداد افراد جوانی است که در دوره جاری متولد میشوند و سپس برای دورهای درکنار Nt-1 فرد پیر زندگی میکنند بنابراین Nt-1 Nt+ برابر با کل جمعیت میباشد.
در این مدل فرض میشود هر فرد جوان موجودی W>0 را دریافت میکند و در پیری موجودی دریافت نمیکند. همچنین فرض میشود کالاها بی دوام هستند و هیچ نوع ابزار پساندازی وجود ندارد. همچنین حالت آتارکی فرض میشود. یعنی حالتی که هیچ نوع تعادل تجاری وجود ندارد. مردم موجودی خود تا زمانیکه جوان هستند مصرف میکنند و زمانیکه پیر هستند از پسانداز خود بهره می برند. تابع مطلوبیت عبارتست از:
که مصرف در دوره اول زندگی و مصرف در دوره دوم زندگی میباشد.
ساموئلسون فرض میکند که پیرهای اولیه شیءای را به اسم پول اختراع میکنند که به خاطر خودش ارزش ندارد و تنها زمانی ارزش دارد که دیگران آن را قبول داشته باشند. با قبول کردن این شیء بهعنوان پول پیرها جوانان را متقاعد میکنند به دادن ½ به آنها در ازای آن شیء. اگر جوانان اعتقاد داشته باشند که جوانهای فردا نیز این کار را خواهند کرد ½ را به پیرها میدهند تا ½ از جوانان فردا دریافت کنند. اینگونه پول ارزشمند خواهد بود.
برای پول فرض میشود پول بدون پشتوانه فی نفسه بیارزش میباشد. همچنین پول امکان تجارت را فراهم میکند؛ یعنی جوانها میتوانند بخشی از موجودی خود را برای پول بفروشند و بخشی از موجودی جوانان آینده را با پول خریداری کنند.
قیمتها اینگونه تعریف میشوند: اگر برای خرید یک سیب ۲۰ سنت لازم باشد، Pt=1/5$ قیمت یک سیب میباشد، به عبارتی ارزش ۱ دلار برابر ۵ سیب میباشد.
ارزش یک دلار برابر است با Vt=1/Pt. اگر Vt>0، پول ارزش دارد. که Pt سطح قیمت در اقتصاد است. ما با این فرض شروع میکنیم که پیرها رویهمرفته m دلار دارند. حال چقدر یک جوان باید پول نگهداری کند؟ باید به قید بودجه نگاه شود. فرض کنید که وی m دلار خریداری میکند. درعوض باید میزانی از کالا را از دست بدهد. با درنظر گرفتن w به عنوان موجودی اولیه داریم:
دوره دوم زندگیش وی هیچ موجودی ندارد و فقط mt دلار اسکناس دارد. چه مقدار موجودی (چند واحد کالا) وی میتواند با این مقدار پول خریداری کند؟
ترکیب بهینه مصرف طی دو دوره زندگی عبارتست از: (C1m,C2m)
* (vt+1/vt) بازدهی ناخالص واقعی پول رایج اعتباری است؛ زیرا بیان میکند که اگر یک واحد کالا برای پول در t فروخته شود، چه مقدار کالا میتوان در t+1 بدست آورد.
* ( vt+1/ vt)=pt/pt+1 مرتبط با تورم است.
* بازار پول باید شفاف باشد: تقاضا با عرضه پول باید برابر باشد.
* تقاضای پول هر فرد جوان برابر با mt دلار میباشد. اما؛ , mt=(w1- c1)/vt c1 + vtmt = w1
* Nt فرد جوان وجود دارد. بنابراین تقاضای کل برابر است با: Mt=Nt(w1- c1)/vt
حال برای آنکه تقاضای پول و مصرف را محاسبه کنیم باید مطلوبیت خانوار را که به صورت زیر است حداکثر نمائیم:
طرح های پژوهشی انجام شده درباره بررسی توابع تقاضای پول و بهینه پول با ...