فرش، بعنوان یکی از مظاهر فرهنگ مادی ترکمن، حامل بخشی از تجربیات قومی حاصل از فراز و نشیب های طوایف مختلف در طول حیات خویش است. تراکمه، فرش را روح و یکی از اسناد چهارگانه اصالت و هویت قومی ( زبان، موسیقی، فرش، اسب) دانسته و به آن مباهات می کنند. در این نوشتار، به بررسی دگرگونی نقش در فرش ترکمن در دو طایفه یموت و گوگلان( ساکن در استان گلستان)، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از منظر انسان شناسی هنر پرداخته شده است.
از دیدگاه انسان شناسی، هیچ فرهنگی را نمی توان بدون هنر متصور شد. از اینرو، انسان شناسان هنر در مطالعه هنرجوامع کوچک، هنر را بر اساس مهارت های ویژه، زیبایی معنا دار و خلاقانه، که بر جنبه های ارتباطی و عقاید عموم تأثیر گذار است، تعریف می کنند. بر این مبنا، انسان شناسان هنر با کشف شیوه های زیست یک اجتماع، به فهم دلایل خاص تولید هنری و کشف نظام زیبایی شناختی یک پدیده فرهنگی می پردازند. فرش اصیل ترکمن، با حفظ ساختاری مشخص و دارا بودن ویژگی های منحصر به خود، تا دهه های اخیر، حافظ اصالت و هویت قومی بوده و مادر ترکمن آنرا سینه به سینه به دختران خود، به ودیعه می گذاشت.
قبل از پیروزی انقلاب ، فرش دستباف ترکمن نقش مؤثری در اقتصاد و رفاه خانوار داشته و پس از انقلاب، تحت تأثیر سیاست های اقتصادی داخلی و خارجی، به منظور رقابت و حفظ بازار ، اقدام به تغییراتی در ساختار دار،طرح و رنگ و… دستخوش دگرگونی گردید.
۱-۱ بیان مسئله:
فرش، تنیده با زندگی ترکمن است. فرش نه تنها، ارزشمندترین یادگار از مهارت خلاق مادر ترکمن محسوب می شود، بلکه، بدلیل شیوه خاص زندگی (معیشت بر پایه شکار، گردآوری، سکونت گاه های موقت، ساختار اجتماعی- قبیله ای و…) منبع غنی ای برای مطالعات مردم شناسی و تاریخی آنان نیز بشمار می آید. در فرش های اصیل ترکمن، ما به یک منبع زیبایی شناسی از کار و تلاش گروهی بر می خوریم که طی نسل های متوالی گردهم آمده و اگر خطری در کمین این بازمانده گرانبهای ازمنه دور دست و کهن باشد، همانا شرایط تمدن و تاراج گری زندگی کنونی است. بدون شک مطالعات انسان شناسانه بر روی یک فرهنگ، علاوه بر فراهم نمودن درک متغیرها موجبات شناخت عمیق و همه جانبه، زمینه را برای ایجاد تحولات مثبت آگاهانه در زمینه های مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فراهم می آورد.
پژوهش حاضر، بطور اخص با نگاهی انسان شناختی به بررسی و تحلیل دگرگونی فرش ترکمن های استان گلستان ( یموت و گوگلان) می پردازد تا در این میان بتوان، ضمن بیان ویژگی های زیبایی شناسی ذاتی فرهنگ ترکمن به موقعیت اجتماعی تولید، رواج و پذیرش اثر هنری توجه نمود. لازم به ذکر است که هدف از تحقیق حاضر، ورود به مبحث نمادشناسی نقوش نبوده چرا که خود مستلزم مطالعات و بررسی های درزمانی و تطبیقی بسیار گسترده تری است.
سؤال اصلی تحقیق این است که آیا تغییرات ساختاری دستبافته های ترکمن طی دو دوره، بر اقتصاد خانوار و رفاه جامعه تأثیر گذار بوده است؟ و یا دگرگونی های حادث در نقوش با سیر پذیرش بازار همسو و هم جهت بوده است؟
۲-۱اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش:
فرش دستباف ترکمن، به عنوان برترین فعالیت اقتصادی زنان، کاربردی ترین هنر و عامل تبلور عینی فرهنگ بومی و اصیل مردمی است که باور های طوایف مختلف ترکمن در آن متجلی است. مهمترین عامل توجه اقوام ترکمن به فرش دستباف ، به مبانی و ارزش ها ی والای فرهنگی این « هنر – صنعت»مربوط می شود چرا که هر طرح و نقش و هر رنگ و رنگامیزی ، خود یاداور آداب، رسوم، عادات و سنت ها و در مجموع فرهنگ بومی و آداب معنوی جامعه است که چون دری گران بها و تحفه ای نفیس باید حفظ و حراست شود و بدیهی است که هرگونه سهل انگاری و تعلل در این زمینه آثار زیانبار و غیر قابل جبرانی خواهد داشت.
از منظر دیگر، بدلیل آنکه ترکمن ها، جزو اقوام مرز نشین( گروهی از یموت ها در کشور ترکمنستان و جمع کثیری در ایران) هستند و با توجه به جایگاه هویتی- اصالتی فرش برای ترکمن ها و نیز فعالیت های گسترده کشور ترکمنستان در نشر فرهنگی و جاذبه های قومی، پرداختن به مطالعات انسان شناسی (هنر) ضمن صیانت از مرزهای فرهنگی-سیاسی، گسترش مرزهای فرهنگی را در پی خواهد داشت.
۳-۱ اهداف پژوهش:
- بررسی دگرگونی نقش، در فرش ترکمن یموت و گوگلان، در پس از پیروزی انقلاب(استان گلستان)
- تحلیل ساختاری فرش ترکمن در قبل و پس از انقلاب.
۴-۱ چارچوب نظری پژوهش:
تحقیق حاضر ، دگرگونی نقش فرش ترکمن را در چهار فصل بررسی می کند. در فصل اول، کلیات تحقیق مطرح می شود. فصل دوم، مشتمل بر مطالعه ای اجمالی از تاریخ، در سه دوره هخامنشیان، مغول، پهلوی است. از دیگر بخش های این فصل جغرافیا و بیان تأثیر آن بر فرهنگ، تبیین ساختار اجتماعی و اصالت ترکمنان و معرفی دو طایفه یموت و گوگلان است. در فصل سوم، به بیان روش انسان شناسی هنر و تعاریف آن از هنر و زیبایی در مطالعه جوامع کوچک و نیز به ساختار فرش ترکمن و مطالعه عناصر صوری در آن پرداخته شده است. فصل چهارم، اختصاص به تحلیل نقوش فرش قدیم و جدید، نتایج و پیشنهادات دارد.
۵-۱روش پژوهش:
این پژوهش، از نظر هدف، بنیادی-کاربردی و از منظرروش تحقیق، توصیفی است.
۶-۱قلمرو مکانی پژوهش:
تحقیق در دشت گرگان ( شرق دریای خزر)، محل سکونت اقوام یموت ( شهرستان های بندر ترکمن و آق قلا)و گوگلان( شهرستان گنبد کاووس) به عمل آمده.
۷-۱قلمرو زمانی پژوهش:
گردآوری اطلاعات از خردادماه تا مهرماه ۱۳۹۱ انجام شد. مصاحبه با اکثریت صاحب نظران فعال بخش خصوصی – دولتی و فعالین فرش انجام گرفت.
۸-۱ابزارهای گردآوری داده ها:
روش کار، بر اساس گردآوری اطلاعات بر پایه مطالعات کتابخانه ای، شرکت در همایش، مصاحبه مستقیم با سؤالات باز( بافندگان و کارشناسان)، مشاهده، استفاده از ابزارهای مردم نگارانه دیداری و شنیداری است.
۹-۱محدودیت های پژوهش:
عدم آشنایی به زبان ترکمنی– ارجاع دهی کلیشه ای کتب موجود از چند منبع خاص- کمبود و نبود اطلاعات متقن- انجام تحقیق بنیادی و بعد مسافت – مشکل دسترسی به منابع جدید لاتین(تحریم های بین المللی)
فصل دوم
تاریخ و ساختار اجتماعی ترکمن
مقدمه:
ترکمنان بنا بر یک حکمت ملی، فرش را روح، آب را زندگی و اسب را بال های خود می دانند.[۱] فرش با حیات مادی و معنوی ترکمن عجین گشته. کودک در گهواره ای می خوابد که نقش بافته شده بر آن، دفع کننده چشم زخم است و درون خانه ای رشد می کند که آراسته با میراث مادران خود گردیده. ترکمنان، با نمایش دست بافته هایشان، هنر و هویت طایفه خود را به همگان باز می نمایانند و با فروش آن اقتصاد خانواده را تأمین و در نهایت با آیت لیق[۲] رهسپار آرامگاه ابدی می گردند. نقش و رنگ در فرش اصیل ترکمن نمادین است و مادر ترکمن آنها را بازتاب نیازها و طبیعت زیستی قبیله خود می داند. بدلیل شیوه خاص زندگی ترکمن ها در گذشته (معیشت بر پایه شکارو گردآوری، کشاورزی، سکونت های موقت عمدتا چادر نشینی، ساختار اجتماعی قبیله ای مبتنی بر کوچ و …)دسترسی به عناصر فرهنگی آنان درتمامی زمینه ها، سخت و در مواردی غیر ممکن است. در این میان، دست بافته های اصیل قومی به مثابه جلوه های تثبیت شده فرهنگ و جهان نگری ترکمن، نقش مؤثری در بازخوانی فرهنگ آنان بازی می کنند.از اینرو، بررسی هرگونه تحول نقوش منوط به رمزگشایی معنای اولیه و فضای اجتماعی حاکم بر قوم مورد نظر خواهد بود.
۲-۱ واژه شناسی کلمه ترکمن:
نخستین بار، در قرن پنجم ه.ق/ یازدهم میلادی است که نامی از ترکمن، در کتب تاریخ نگاران ایرانی چون گردیزی و ابوالفضل بیهقی به شکل جمع فارسی (ترکمانان) و متناظر با « اُغز در ترکی» و « غُز» در عربی و فارسی به چشم می خورد. مسلمانان ماوراءالنهر، برای جدا کردن غزهای مسلمان از غزهای غیر مسلمان آنها را ترکمن نامیدند. غزها خودشان را ترکمن نمی دانستند. آنان این عنوان را که از طرف مسلمانان به آنها داده شده بود، مدت زمان طولانی نپذیرفتند.ولی از اوایل قرن سیزدهم دیگر در همه جا از نام ترکمن بجای نام غز استفاده می شد. عده ای، ترکمان را لقب طایفه ای از ترکان بی اعتدال و دسته ای دیگر آنان را در پایه ای فروتر از ترکان جای می دهند[۳].
پروفسور فاروق سومر، استاد تاریخ و قوم شناس شهیر ترکیه در کتاب خود با نام تاریخ غزها(ترکمن ها)، اشاره به دو نظریه پذیرفته شده در بین مؤلفان قدیم، درباره منشأ نام ترکمن می کند. وی آورده :« ترکمن از نام ترک و پسوند فارسی من(مانند) بوجود آمده است، یعنی همانند ترک( شبیه ترک)» این تعبیرمنطبق با دیوان لغات محمود کاشغری و دانشمند بزرگ ایرانی، ابوریحان بیرونی است. بنا بر نظر دوم، «نام ترکمن از واژه ترک-ئمان تشکیل شده» که مفسر و گذشته نگارانی چون ابن کثیر و محمد نشری قائل به آن هستند. در دوران معاصر، ترکمن ها خود را Turkmen ، کلمه ای با دو سیلاب می نامند.۴ این امر موجب گشت تا ترکشناسانی چون بارتولد، پسوند «من» در آخر واژه ترکمن را اشاره به اضافه مبالغه در زبان ترکی بدانند. مانند کوجومان« خیلی بزرگ» یا آزمان «خیلی کم». بنابر این تعریف واژه ترکمن به مفهوم ( ترکان خالص) و ( ترکان صحیح النسب) تلقی می گردد.( سومر،۱۳۹۰: ۹۰-۹۱)
۲-۲ تاریخ:
تاریخ هر ملتی به چند قرن اخیر آن مرتبط و محدود نمی شود، بلکه باید ریشه ها و گذشته های آن را در هر سرزمینی که بوده اند و از آن برخاسته اند مورد جستجو قرار داد. از اینرو می توان در صورت فقدان منابع مکتوب، نام افراد، شهرها، اماکن، کوه ها، رودخانه ها و نیز کاوش های باستان شناسی، خوانش نقوش و فرم های یافته شده را متمم و گاه همیار مطالعات فرهنگی و انسان شناسانه تلقی نمود.
بنابر نظر عده ای از محققین، ترکمنان گروهی از مردم ساکن در ایالت سین کیانگ، واقع در شمال غربی چین کنونی بودند که به دلیل تهور و نیز مهارت در تیراندازی و سوارکاری به مرور بخش های وسیعی از آسیا را درنوردیدند و تا سوریه کنونی به پیش رفتند. آنها وجود اسامی مناطق مختلف در آسیا چون صحراهای قره قوم، قزل قوم و… و نیز پراکندگی طوایف نه گانه ترکمن مانند چاودرها، ارساری، آل علی، قره، سالور، ساریق، تکه، یموت و گوگلان در سرتاسر این سرزمین و همچنین مشابهت های زبانی موجود را شاهدی بر ادعای خود می دانند.
۲-۲-۱ آسیای میانه:
زادگاه فرش ترکمن را آسیای میانه۵ می دانند. سرزمینی پهناور که از کهن ترین دوران شاهد ظهور و رشد مذاهب گوناگون بوده و به علت دارا بودن ویژگیهای خاص طبیعی و جغرافیایی( مناطق کوهستانی، بیابان ها، وا حه ها، جاده ابریشم و …)مأمنی برای افراد دگراندیش و محل تلاقی فرهنگ های بیشمار محسوب می شده است. از دلایل انحطاط فرهنگ های این منطقه میتوان به جنگ ها، مهاجرت ها، مجموعه عوامل از جمله شور و خشک کردن زمین قابل کشت، دوران طولانی خشکسالی یا سایر بلایای طبیعی اشاره کرد. کشفیات باستان شناسی و پژوهش های تاریخی انجام شده در آسیای میانه، علاوه بر اثبات هویت تاریخی و فرهنگی، بر مشترکات تاریخی و فرهنگی این سرزمین با ایران نیز صحه می گذارند. برای ایرانیان، تاریخ آسیای میانه با انعکاس فتوحات کورش در این منطقه آغاز می شود و در زمان داریوش به اوج خود می رسد. در دوره ساسانیان نیز، بسیاری از این سرزمین ها تحت اداره حکومت مرکزی ایران قرار داشت.(تقوی،۲۴:۱۳۷۳) تاریخ ورود اسلام به آسیای میانه را در حدود ۶۸۰ میلادی می دانند. اسلام پس از پیروزی های اعراب به ماورای قفقاز رسید و به مرور زمان، در آسیای میانه نفوذ بیشتری یافت. در زمان حکومت عباسیان، تمدن اسلامی در پایتخت های آسیای میانه، مانند سمرقند، تاشکند، بخارا، خوارزم رشد پیدا کرد.(شهاب،۵۴:۱۳۵۸) که می توان به حکومت های طاهریان، سامانیان، قراخانیان و خوارزمشاهیان در قرون اولیه اشاره نمود.
روس ها، نخستین کاوش های باستان شناسی را در آسیای میانه از سال ۱۸۶۸میلادی در حوضه پایین سیر دریا آغاز کردند و حدود ۷ سال بعد، اقدام به حفاری محوطه افراسیاب در نزدیکی سمرقند و ویرانه های قدیمی شهر مرو نمودند. یافته های هیأت آمریکایی در سالهای ۱۹۰۴-۱۹۰۵ در حوالی «تل آنو» در دوازده کیلومتری جنوب شرقی و«تپه جیتون» واقع در شمال غربی شهرعشق آباد، نشان از قدمت شش هزار ساله این منطقه و اشتراکات فرهنگی۷ با محوطه های باستانی ایران چون، تپه سنگ چخماق شاهرود، تورنگ تپه گرگان و یارم تپه گنبد کاووس داشت. همچنین، ادامه کاوش های در منطقه جیتون و ژاوکسیو( بیست کیلومتری شهر تجن) حاکی از پیشینه تمدن و فرهنگ کشاورزی، براساس یک شیوه آبیاری منظم و پیشرفته وکندن شبکه وسیعی ازنهرها، در این منطقه می کرد.(بلنتیسکی،۶۳:۱۳۶۴)
بنابر کاوش های باستان شناسان، در مکانی بنام پارهای «parhay» و دره سومبار «sumbar(Garrygala)»۸واقع در ترکمنستان کنونی، چهل ابزار ریسندگی، پره و سوزن را در گورهای باستانی منحصراً متعلق به زنان یافت شده است کهبخشی از آثار بدست آمده، کاملاً منطبق با چاقوی فرش امروزی کِسِرز «kesers»و ابزار بریدن پرز قالی است.(nesiryat gullugy,2002:16)
عده ای از پژوهشگران، غالبا تاریخ آسیای مرکزی را، تنها بوسیله حرکت و اعمال قبایل بادیه نشین و برخورد آنان با نواحی آباد مورد توجه قرار می دهند. در استپ ها و در واحه ها، رؤسای اتحادیه چادرنشینان عوام یکجا نشین را که همسایگان استپ ها را که جنگاورتر و پر شورتر بودند ستایش می کردند و زیر حمایت خود قرار می دادند.(ایرانیان پیش از یونانیان با چادرنشینان آسیای مرکزی آشنایی بهتری داشتند)چادرنشینان، آشکارا در استپ های جنوب روسیه و قزاقستان نیز در گردش بودند. مردم شناسان معتقدند یک رابطه سودمند مشترک میان عوام یکجانشین و چادرنشین، برای حیات چادرنشینان ضرورت داشت.از آنجاییکه چادرنشینان بر تجارت و روابط نزدیک با عوام یکجانشین متکی هستند، باید این انتظار را داشته باشیم مناطقی که چادرنشینان بعدی در آنجا می زیستند، همان محل هایی باشد که در دوران باستان در آنجا رشد و رونق یافته، دارای زمین و چراگاه های غنی برای گله داری بودند،مانند واحه بخارا، کوه پایه های کپه داغ و همچنین اطراف دره فرغانه در شرق تاجیکستان امروزی. هر چند، به علت کمبود منابع کتبی و اطلاعات پراکنده و اندک از آسیای مرکزی، آگاهی کافی از این منطقه حاصل نشده، ولی علومی چون باستان شناسی و زبان شناسی همواره راهگشای مورخین، در تنظیم داده های خودبوده است. سفالینه های شکسته، بیشترین بقایای موجود از فرهنگ مادی کشف شده از محل های باستان شناسی است.این امر سبب گشته تا محققینی چون فرای تاریخ این بخش از کره خاک را در دو کلمه آب و تجارت خلاصه کنند. وجود کوهها و بیابان ها، علاوه بر منقطع کردن مناطق و سخت کردن ارتباطات، مانع از تمرکز قدرت در این منطقه گردید. بنابراین در طول تاریخ، یکی ساختن واحه های آسیای مرکزی زیر یک حکومت، معمولاً بیشتر توسط یک نیروی بیگانه انجام می شد.(فرای،۳۷:۱۳۸۶- ۸۶)
۲-۲-۲ تاریخ ترکمنان:
تاریخ ثبت شده ترکمن ها به گفته بارتولد، بیش از یک هزاره را- بدلیل داشتن روابط اقتصادی و سیاسی مهم با مردم ساکن و شهری- در بر می گیرد. ترکمن ها، خود را از نوادگان اغوز۹ می دانند.در قرن هفتم میلادی، دسته های اغوز از ناحیه اورخون به سوی نواحی آرال و سیر دریا کوچ کردند و به سرزمین جیحون و قره قوم رسیدند.(سارلی،۹:۱۳۸۴-۱۰)بنا به نظر اصطخری۱۰ و دیگر جغرافی دانان، سرزمین غزهای کوچ نشین در غرب، محدود به دریای خزر می گشت. هرچند در مورد مرز شمالی غزها اطلاعات صریحی در دست نیست اما آنها با ورود به سرزمین غیر مسکون قراداغ، محدوده شرقی سرزمین خود را رقم زدند و گستره قلمرو خود را در ماوراءالنهر، تا قصبات مرزی با مسلمانان یعنی جنوب دریاچه آرال، دشت های شمالی بخارا گسترش دادند.بنابر روایات ترکمن ها، در شجره تراکمه ابوالغازی، نواحی اطراف سیردریا و رشته کوه های قراجق درشمال اسپیجاب،ازسرزمین های بااهمیت غزها بوده.(سومر،۷۳:۱۳۹۰-۷۵) منابع مکتوب قرن چهارم.ه.ق، اقوام غز را همسایگان بلافصل دارالاسلام – منطقه مابین گرگان تا فاراب و اسبیجاب در منطقه سیردریا- معرفی میکنند.(دهخدا.(غز))اتکای تدریجی امرای مسلمان نواحی شرقی به سپاهیان متشکل از غلامان ترک۱۱ و نیزفروپاشی دودمان های ایرانی شمال شرق، موجب تشدید قدرت و افزایش ورود ترکان به ماوراءالنهر و خراسان گردید.«چنین به نظر می رسد که در نیمه اول سده پنجم قمری/ یازده میلادی برج و باروی شمال شرقی ایران که وظیفه دیرینه اش بسته نگه داشتن این گذرگاه به روی اقوام گوناگون بود، فروریخت و آن نیروی کشش و جاذبه ای را که در گذشته داشت، از دست داد.»(بویل، ۱۷:۱۳۹۰-۱۸)
غزهای صحراگرد، همواره خطری عظیم و مهاجمانی پرورش یافته برای حکومت های منطقه به شمار می آمدند. تحرک خیره کننده، مهارت در تیروکمان-سوارکاری وقدرت تجمع در زمانی کوتاه، آنها را به نیرویی غارتگر در منطقه آسیای میانه تبدیل نموده بود(همان،۲۲۳:۱۳۹۰)بنا بر تاریخ ابن اثیر، تجاوزات مکرر غزها(ترکمن ها) از مردم نسا و اسفراین سبب گشت تا محمود غزنوی در سال ۴۱۹ ه.ق، آنها را مورد حمله قرار دهد.(سومر،۱۰۸:۱۳۹۰-۱۰۹)
در قرن ۶ امپراتوری سلجوقی، حاصل جنگاوری غزهای کوچ نشین بوجود آمد و ترکمن ها، مهمترین قوای آنها، جهت پیروزی در جنگ ها و حفظ حکومت بشمار می آمدند. (سومر،۲۰۹:۱۳۹۰) بر اساس کتیبه های اورخون۱۲، سلجوقیان، به عنوان یکی از نه قبایل ترکان اغز، نخستین بار در سده یازدهم.م( پنجم ه.ق) در ماوراءالنهر و خراسان پدیدار گشتند و دست به غارت و چپاول گسترده ای در آن نواحی زدند.(بویل،۲۲:۱۳۹۰-۲۴)بنا به عقیده تمام سیاحان، ترکمن ها در بین طوایف ترک موجود در آسیای میانه به عنوان جنگجوترین آنان توصیف شده اند، ولی آنها نه تنها موفق به تشکیل دولتی نشدند، بلکه ناگزیر به پرداخت صد ها سال باج به ازبک ها گردیدند.(سومر،۱۸۹:۱۳۹۰)بر اساس قالیهای کشف شده از دو مسجد علاءالدین قونیه و اشرف اغلو بایشهیر ترکیه، نقوش رایج فرش دوران سلجوقی را می توان، هندسی و دارای اشکالی مشبک به صورت واگیره ای، چند ضلعی با ستاره ای هشت پر، حاشیه هایی شبیه خط کوفی تصور نمود. مارکوپولو نیز در سفرنامه خود ضمن اشاره به سرزمین کارامانیا(سرزمین ترکمن ها) به توصیف ساکنان آن منطقه و از دستبافته های لاکی رنگ تراکمه یاد می کند.۱۳از آنجاییکه مواد بکار رفته در بافت فرش مانند پشم، پنبه در مقابل عوامل طبیعی چون حشرات، رطوبت و گرد وغبار مقاوم نیستند، بسیاری از فرشهای پیش از قرن دهم هجری از بین رفته است. از اینرو، با توجه به گستردگی و ظرایف لازم درمطالعات تاریخی،دراین رساله بدلایل ذیل، به سه دوران هخامنشیان، مغول و پهلوی به اختصاراشاره می شود:
بدلیل وجود شباهت نقش مقدس «گل یایدی- ستاره،گلی با نه برگ،خوش یمن،اولین نماد بافته شده و…- » با نقش مرکزی فرش پازیریک و احتمال حضور تراکمه در ساتراپی های هخامنشی واقع در آسیای میانه.
تأثیر گذاری سیاست های چنگیز بر اکثر اقوام استپ نشین آسیای میانه و نیز وجود برخی اشتراکات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی با ترکمن ها.
استقرار حکومت مرکزی، تخته قاپو شدن عشایر و تغییر در اقتصاد معیشتی خانوار ترکمن پس از اصلاحات ارضی.
۲-۲-۳ هخامنشیان:
کشف یک فرش با نقش مایه های هخامنشی در محلی بنام پازیریک و تشابه نقش مرکزی آن با نقش قالی ترکمن، کشف ابزار ریسندگی و فرش بافی متعلق به ۲۴۰۰ پ.م در منطقه ترکمنستان، استفاده از طیف های رنگی مشابه، رنگ زمینه غالب قرمز، همراه با تقسیم بندی هندسی،موجب گشته تا عده ای از ترکمانان خود را از مبدعان و اولین بافندگان فرش دور دست ایران هخامنشی و آن را سندی بر قدمت فرش بافی خود بدانند. تاریخ آسیای میانه با انعکاس فتوحات کورش در این منطقه آغاز می شود و در زمان داریوش به اوج خود می رسد.کورش در سال ۵۹۹ پ.م بابل را فتح کرد و اقوام گوناگون برده، از جمله یهودیان را آزاد نمود. بر اساس کتاب استر، عده ای از یهودیان ماندن در بابل را برگزیدند، عده ای استقرار در ولایات تحت فرمان پارسیان را، و بسیاری از آنها رو به شرق رفته در خود ایران اقامت گزیدند. از آنجا که کورش فتوحاتی نیز در شرق تا باکتریا و سغد داشت، محتمل است که برخی از یهودیان بابلی در آن ایالات نیز اسکان گرفته باشند.(فولتس،۱۳۸۵: ۳۹-۴۰)کوروش در جنگ با سکاهای۱۴ چادرنشین در گذشت.(مرگ وی در جنگ علیه چادرنشینان در بخش شمالی قلمرو فرمانروایی او، مورد تایید تمامی منابع و مدارک است). اما، در یک دهه بعد، داریوش در کتیبه بیستون، خبر فتح و پیروزی خود علیه سکاها و کشتن رئیس آنان را نوشت.«منسجم شدن آسیای مرکزی به خطه عظیم امپراتوری هخامنشیان باعث شد که آسیای مرکزی هم با غرب ایران و هم با تمامی خاورمیانه تماس گسترده تری حاصل کند…این تماس باعث تغییراتی در راه و روش زندگانی مردم این دو منطقه گردید.»(فرای،۱۰۵) کتیبه بیستون داریوش درباره آسیای مرکزی است. آنچه که در تاریخ آمده، مردم مرگیانه یا مرو از داریوش سرپیچی کردند و رهبر آنان بنام فرادا خود را پادشاه مرگیانه اعلام کرد. فرادا به دست ساتراپ باکتریا بنام دادارشی که طرفدار داریوش بود، شکست خورد. بر پایه گزارش منابع یونانی، آسیای مرکزی به هخامنشیان وفادار ماند و سربازان آسیای میانه در سپاه داریوش و خشایارشاه، در زمان حمله به یونان، خدمت می کردند.(ولایتی،۳۳:۱۳۹۰) عادات و رسوم پارسیان هم احتمالا به همین دلیل در مردم محلی تأثیر کرد. ورود این مناطق در حیطه امپراطوری هخامنشی، اگر هیچ کاری نکرده باشد، ثبوت و تماس های تجاری گسترده ای به همراه داشت.وجود سربازان از اصل و نسب های مختلف در پادگانهای بخش های گوناگون امپراتوری، ترکیبی از اطلاعات و فرهنگ ها را افزایش دادو آسیای مرکزی نمی توانست از این قاعده مستثنی باشد. بعلت عدم وجود اسناد موثق و مدارک باستان شناسی معتبر، قضاوت مورخین درباره ماهیت احتمالی موجودیت های سیاسی در آن زمان و مکان، بصورت فرضیه مطرح گردیده است. بر این اساس، بعلت مدت زمان کوتاه چیرگی کورش در شرق این نتیجه استنباط می گردد که این منطقه فاقد یک دولت متمرکز بوده و ملل محلی و مستقر برای حفظ حمایت و حفاظت زمین، تسلیم قدرت بالاتر می شدند. پادشاهان هخامنشی، شبکه بسیار خوبی از جاده ها را کشیدند و چاپارهای تیز پایی راه انداختند. انجام این تمهیدات، علاوه بر ایجاد وحدت در خاک، عاملی شد، تا قلمرو وسیع شاهنشاهی به یک واحد سیاسی مبدل گردد.