میزیاده و جبران
فصل پنجم
بخش اول بررسی دین و تکثرگرایی در اندیشهی جبران
۵-۱-۱ دین
جبران در یک خانواده مسیحی به دنیا آمد و لذا مسیحی است. گرایشهای دینی در او وجود داشت، از کودکی به کلیسا میرفت و به مسیح عشق میورزید. با این همه از تعصبات دینی درآثار او خبری نیست. هم نهج البلاغه میخواند و هم به قرآن علاقه نشان میداد. در برخی از نوشتههای خود از آیات قرآن استفاده میکند. اما دین در نظر جبران محدود به شریعتی خاص نمیشود بلکه امری است فرا گیر که به نوعی وحدت وجود کشیده میشود. خدای جبران در همه جا حضور دارد، نه فقط در کلیسا و مسجد(رامشینی ؛۱۵۹:۱۳۸۵)
جبران در مورد عقاید و آموزههای دینی خود اینگونه سخن به میان میآورد:
« سمعتُ تعالیمَ کنفوشیوس و أصغیتُ لحکمهِ برهماء و جلستُ بقرب بوذا تحتَ شجرهِ المعرفهِ، وها أنا الآنَ أغالبُ الجهلَ و الجهودَ. کنتُ علی الطورِ إذ تجلَی «یهوه » الموسی، و فی عبرِ الأردنَ فرأیتُ المعجزاتِ الناصری، و فی المدینهِ فسمعتُ أقوالَ رسولِ العربِ، وها الآنَ اسیرُ الحیرهَ. شاهدتُ قواتِ بابلَ و مجدَ مصرَ و عظمهَ الیونانِ، و لم أزل أری الضعفَ و الذلَ و الصغرَ بادیهِ فی جمیعِ تلکَ الأعمالِ. جالستُ سحرهَ عینِ دور و کهنهِ أشورَ و أ برحت أنشدُ الحقیقهَ».(جبران:دمعهو ابتسامه، بی تا؛ ۱۳۲-۱۳۳)
«تعالیم کنفوسیوس را شنیدیم و به حکمت برهما گوش سپردم و در زندگی بودا زیر درخت معرفت نشستم و اکنون بر جهل و انکار غلبه مینمایم. آنگاه که «یهود»بر موسی(ع) تجلی کرد در طور بودم و در معبر اردن معجزههای مسیح(ع) را دیدم و درمدینه به سخنان پیامبر عرب گوش سپردم اکنون در حیرت سیر
سیر میکنم . قدرت بابل، عظمت مصر، شکوه یونان را دیدم. با کاهنان آشور جادوگران عین دور، پیامبران فلسطینی نشستم و همچنان سرود حقیقت سر میدهم»
گفتهی خود جبران در مورد عقایدش گواه بر این است که بدون هیچ گونه تعصب مذهبی اکثر آیینهای مطرح جهان را مورد مطالعه و بررسی قرار میداده و طبق میل خود از هر کدام آنها تأثیر پذیرفته.
دیدگاه جبران نسبت به دین از یک منظر چیزی غیر از اعمال و تأملات نیست. و محدود به شریعتی خاص نمیشود بلکه امری است فرا گیر که به نوعی وحدت وجود کشیده میشود. خدای جبران در همه جا حضور دارد، نه فقط در کلیسا و مسجد(رامشینی ؛۱۵۹:۱۳۸۵)
در کتاب«النّبیّ» وقتی از پیامبر در مورد دین پرسیده میشود دین را از منظر خود اینگونه تعریف میکند.
ألیسَ الدینُ کلَ ما فی الحیاهِ من الأعمالِ والتأملاتِ؟
ألیسَ الدینُ کلَّ ما فی الحیاهِ مما لیسَ هو بالعملِ ولا بالتأمّلِ بل غرابه و عجب ینبعان من جداولِ النفسِ أبداً وإن عملت الیدانِ فی نحتِ الحجارهِ أو إداره الأنوالِ؟
من یستطیعُ أن یفصلَ إیمانَه عن أعمالِهِ. وعقیدتِهِ عن مهنتِهِ؟
من یستطیعُ أن یبسطَ ساعاتِ عمرِهِ أمامَ عینیِهِ قائلاً:
«هذهِ لاّه، وهذهِ لی، هذهِ لنفسی، و هذهِ لجسدی »؟
آیا دین جز همان اندیشهها و کردارهای ماست؟
آنچه از دیانت که اندیشه و کردار نیست، آیا غیر از شگفتی و اعجاب است که از
روح سر چشمه میگیرد، حتی در آن هنگام که دستهای ما سنگینی را شکل میبخشد یا
در گارگاه بافندگی انگشت را بر تار و پود مینهد؟
چه کسی میتواند ایمانش را از اعمالش جدا کند؟
یا اعتقادش را از اشتغالش جدا ببیند؟
چه کسی میتواند ساعات عمر را در پیش چشم بگستراند و بگوید:
« این ساعت برای خدا و آن ساعت برای خود؟ این ساعت برای روح و آن ساعت برای جسم ».
فإن جمیعَ ساعاتِ الحیاهِ أجنحهٌ ترفرفُ فی الفضاءِ منتقلهً من ذات إلی ذات.
وإن من ینظر إلی فضیلتِهِ إلی أفضلِ حلهِ یلبسها فالأجدر بهِ أن یسیرینَ الناس عاریاً.
لأن الریحَ والشمسَ لاتمزقانِ بشرته.
وکلُ من یقیدُ سلوکَه و تصرفَه بقیودِ الفلسفهِ والتقلیدِ إنما یحبسُ طائرَ نفسِهِ لِیغردَ فی قفصٍ مِن حدیدٍ.
لأن أنشودهَ الحریهِ لایمکنُ أن تخرجَ مِن بین العوارضِ والقضبانِ.
وکلُّ من یعتقدُ أن العبادهَ نافذهٌ یفتحُها ثمَ یغلقُها فهو لم یبلغ بعدَ هیکلِ نفسِهِ الفتوحهِ نوافذهٌ مِن الفجرِإلی الفجرِ. تمام ساعات شما بالهایی هستند که در فضا از نفسی به نفس دیگر پرواز میکنند.
آن کس که خرقهی تقوا را چون فاخرترین جامعه خویش بر تن میکند، همان بهتر که عریان باشد،
زیر از پشت آن تن پوش تظاهر، باد و آفتاب در پوست او رخنه نخواهد کرد.
و آن کس که رفتارش را با موازین اخلاق میسنجد، پرندهی خوش آواز روحش را در قفس اسیر میکند.
آزادترین آوازها از میان میلهها و سیمهای قفس بر نمیخیزد.
و آن کس که عبادت برایش یک پنجره است هم میتواند آنرا باز کند و هم ببندد،
هنوز خانهی روحش را زیارت نکرده است، خانه ایی که پنجرههایش به پهنایی از یک
بامداد تا بامداد دیگر گسترده است.
إن حیاتَکم الیومیهِ هی هیکلُکم و هی دیانتُکم.
فخذوا معَکم کلَّ ما لکم عندَما تدخلون هیکلَها.
خذوا السکهَ والکورَ والمطرقهَ والطنبورَ،
وکلَّ ما لدیکم من الآلاتِ التی صنعتموها رغبهً فی قضاءِ حاجاتِکم أو سعیاً وراءَ مسراتِکم ولذاتِکم.
لأنّکم لا تستطیعون أن ترتفعوا بتأملاتِکم فوقَ أعمالِکم ولا تقدرون أن تنحدروا بتصرفاتِکم إلی أدنی مِن خیباتِکم.
ولِیرافقَکم جمیعَ معارفِکم من أبناءِ الانسانِ.
لأنّکم لاتستطیعونَ فی عبادتِکم أن تحلّقوا فوقَ آمالهم ولا أن تضعوا ذواتِکم إلی أحقرَ مِن یأسِهم.
زندگی روزمره شما معبد شما و دین شماست.
هرزمان که بدین معبد وارد میشوید هرچه دارید را با خود ببرید:
ازگاوآهن تا کوره آهنگری،
وازتبرتا چنگ وعود