بین «صورت و دیدار» تناسب معنایی وجود دارد، بین «اخلاق و معانی» هم تناسب معنایی وجود دارد. بین «غایب و حجاب» هم تناسب معنایی است. و بین (غایب و نظر) تضاد وجود دارد.
بیت یازدهم :
سعدی در کل می گوید : مگر داستان عشق در چند نامه تمام و تکمیل می شود ؟ پس بنابراین نمی توان آن را در چند نامه جای داد و بازگو کرد و کار گفتن به دفتر کشیده می شود. یعنی حدیث عشق بسیار طولانی ست. این بیت تلمیح به شعر حافظ دارد.
بین «نامه، حدیث، قصه، دفتر» مراعات نظیر و تناسب معنایی موجود است.
بیت دوازدهم :
سعدی در این بیت در وصف حال عاشق بی پروا خود می گوید : تو ای سعدی مانند درختی هستی در بیابان که گرفتار برق و آتش رعد می گردد و می سوزد از شوق یار و هنوز میوۀ سخن و اعتقاد گفتارش نسبت به عشق و معشوق هنوز تازه است و از بین نمی رود. بین «درخت و میوه» مراعات نظیر و تناسب معنایی وجود دارد. «درخت بادیه» ترکیب و صفی به شمار می رود. بین «برق و سوزان» تناسب معنایی وجود دارد. بین «میوه و تَر» تناسب معنایی وجود دارد.
بیت سیزدهم :
سعدی در این بیت سوختن خود را همچو مجمر در راه عشق می داند و می گوید : دوستان از بوی خوش چوب معطر عود، وقت خوشی دارند ولی نمی دانند که این بوی خوش عود از سوختن دل عاشق سعدی در آتشدان جان می آید. در واقع می گوید زجر عشق و سوختن در راه عشق را من تجربه کردم و حکایات شیرین آن دل دوستان را خوش می کند. بین «عود، سوز، مجمر» مراعات نظیر و آرایه تناسب معنایی وجود دارد .
وزن غزل:
وزن این غزل : مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن در بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف است که از اوزان روان و مورد علاقه ی سعدی است که بسیار کار برد داشته است.
قافیه :
کلمات قافیه دراین غزل دلبر «کوثر» ، «پر» ، «منور» ومعّطر، عنبر، بردر، اکبر، کمتر، برابر، دفتر، تَر، مجمر هستند که در کنار ردیف «است» قرار گرفته اند و موجب خوش آهنگی در غزل شده اند.
ویژگی سبکی :
این غزل هم از آن دسته از غزلهایی است که آشکارا عاشقانه است، این غزل قابلیت تعبیر عرفانی ندارند و حول هر موضوعی که باشند از عشق معمولی یا مجازی، یا مناسبتهای مختلف، مدح و . . . نمی توان آنها را به عرفان پیوند زد. در این غزلها سعدی بن مایه ای به نام عشق دارد که با ارتباط آن به معشوق و عاشق معمولاً با مدح معشوق، بی قراری و کم طاقتی عاشق را در پنجره ای غنایی به نام غزل به تصویر می کشد .
۴-۱-۷
عیب یاران و دوستان هُنر است سخن دشمنان نه معتبر است
مُهر مِهر از درون ما نرود ای برادر که نقش بر حَجَر است
چه توان گفت در لطافت دوست هرچه گویم ازان لطیف تر است
آن که منظور دیده و دل ماست نتوان گفت شمس یا قمر است
هر کسی گو به حال خود باشید ای برادر که حال ما دگر است
تو که در خواب بوده یی همه شب چه نصیحت ز بلبل سحر است
آدمی را که جان معنی نیست به حقیقت درخت بی ثمر است
ما پراکندگان مجموعیم یار ما غایب است و درنظر است
برگ تر خشک می شود به زمان برگ چشمان ما همیشه تر است
جان شیرین فدای صحبت یار شرم دارم که نیک مختصراست
این قدر دون قدر اوست ولیک حدّ امکان ما همین پرده در است
پرده برخود نمی توان پوشید ای برادر که عشق پرده در است
سعدی از بارگاه قربت دوست تا خبر یافته ست بی خبر است
ما سَر اینک نهاده ایم به طوع تا خداوندگار را چه سَر است
درون مایه اصلی غزل :
در این غزل به نظر می رسد که سعدی در نظر دارد از مقام والایی که معشوق نزد عاشق بطور کل برخوردار است؛ سخن براند و همینطور بگوید معشوق در هر صورتی که باشد برای عاشق خود، خاص و خواستنی و قابل تقدیر است و کسی که عاشق نباشد نمی تواند از شیرینی حسّ عاشقی بویی ببرد، و نیز نمی تواند عشق معرفّت و حقیقّت و معنویت را درک کند.
در جای دیگر سعدی از حسّ و حال خود درباره معشوق می گوید، و مدّعی می شود که عشق باعث شد از پراکندگی «تفرقه» در مقام عرفان به مجموع شدن یعنی آسوده خاطر شدن برسد و اینکه سعدی در مقام یک عاشق همینکه از محضر و بارگاه یار خبر یافته و نزدیک شده است، دیگر خودش نیست و ازخود بی خود شده است و در پایان غزل تکرار می کند که سعدی عاشق با میل و رغبت فراوان هستی خود را پای معشوق نهاده است و سر انجام خود را بدست لطف و نظر معشوق خود می سپارد.
بافت معنایی و آرایه های ادبی :
بیت اول:
منظور سعدی را می توان در نگاه ساده اول اینطور تفسیر کرد که : عیب و بدی اگر مربوط به دوستان باشد، عین خوبی و لطف می باشد و بد زبانی دشمنان و بدگویان را نباید جدّی گرفت و باور کرد. در واقع سعدی منظورش این است که عیبی که از نظر دشمنان و بدگویان باشد چیزی جُز عاشقی نیست، از نظر سعدی عشق به معشوق می باشد که کمال انسان است و از دیدگاه بدگویان و افرادی که عاشق نیستند، بزرگترین عیب و نقص و گناه محسوب گردیده و نقل مجلس آنهاست. بین «عیب و هنر» آرایه تضاد وجود دارد، همینطور بین دوستان و دشمنان هم آرایه تضاد وجود دارد، بین یاران و دوستان هم مراعات نظیر، ترکیب وصفی و همینطور تناسب معنایی وجود دارد. به نظر می رسد با شروع این بیت، موضوعیت غزل را مشخص کرده است و سر صحبت خویش را با گفتن مطلق بودن حُسن یار و نشناختن بدگویان از مقام معشوق و حال و درک عاشق، باز کرده است.
بیت دوم :
سعدی در این بیت می گوید : ای برادر نشان و نقش عشق هیچگاه از دل عاشق پاک نمی شود زیرا آنقدر ماندگار است که مانند نوشته ای می باشد که بر روی سنگ حکّ کنند. بین «مُهر و مِهر» جناس ناقص وجود دارد و «مُهرِ مِهر» هم با هم تشبیه صریح می باشد. درون به معنای دل بکار رفته است. بکار بردن واژۀ حجر که عربی است به جای سنگ مختص دوره سبکی عراقی می باشد و طبق وزن بیت و شعر بجا بکار رفته است.
بیت سوم :
سعدی در این بیت بطور کلی بیان می کند که در مورد ظرافت و زیبایی محبوب و معشوق چه چیزی میتوان گفت. یعنی آنقدر حسن و کمال و شکوه در معشوق نهایت است که از وصف آن عاجز می شویم، و هر چند با دقّت و بصیرت و معرفت از معشوق بگویم باز هم از آن بالاتر است. بین «لطافت و لطیف» تناسب معنایی و ترکیب وصفی دیده می شود، همینطور آرایه مراعات نظیر وجود دارد.
بیت چهارم :
سعدی در این بیت به مخاطب می گوید آن کسی که در دل من عاشق جای دارد و مورد پسند من است و از من دل ربوده است، را نمی توانم به زیبایی ودرخشندگی و شکوه خورشید مانند بدانم یا ماه. بین «دیده و دل» مراعات نظیر وجود دارد.
بین «شمس و قمر» نیز مراعات نظیر وجود دارد.
واژۀ معشوق معنی پنهان «آن کسیت که منظور دیده و دل ماست» می باشد و به نظر می رسد حذف به قرینۀ لفظی شده است، تا بیت از نظر وزنی کامل باشد. همینطور در این مصرع تجاهل العارف بکار رفته زیرا سعدی جواب سوال و پرسش خود را می داند.
بیت پنجم :
سعدی می گوید ای برادر به دیگران می گویم که به حال خودشان مشغول باشند ولی من حالی مثل آنها ندارم وحالم گونه ای دیگر است یعنی مثل آدمهای عادی نیستم و عاشق شده ام. فعل جمع باشید بخاطر کاربردش در دوران قدیم که برای مفرد بکار می رفته، این چنین آمده است، بین حال و حال جناس مزدوج است، که جزء آرایه های بیرونی به شمار می رود .
بیت ششم :
در این بیت چون خطاب سعدی به کسی است که در تمام طول شب خوابیده بوده است، پس می فهمیم آن شخص عاشق نبوده زیرا اگر کسی درد عشق داشته باشد و مبتلا به هجران و فراق یار باشد از اندوه و غم یار نمی تواند چشم برهم بنهد و به راحتی و آرامش، در شب بخوابد و از آنجاییکه بلبل عاشق در سحرگاه نغمه عاشقی سر می دهد، کسی این بهره را از آواز سحرگاه بلبل می برد که بیدار باشد و کسی در آن زمان بیدار است که عاشق شده باشد و خود را واله و شیدای محبوب کرده باشد. بین «سحر و شب» مراعات نظیر وجود دارد. بین «خواب و شب و سحر» تناسب معنایی وجود دارد.
بیت هفتم :
در این بیت سعدی به وصف آدمی می پردازد که عاشق نیست و می گوید : انسانی که با معنویت و حقیقت و درواقع عشق آشنا و مأنوس نباشد چه بسا مانند درختی است که میوه و باری ندارد . این بیت ارسال المثل هم می باشد. بین «آدمی و جان» تناسب معنایی و مراعات نظیر وجود دارد. بین «درخت و ثمر» تناسب معنایی و مراعات نظیر وجود دارد.
بیت هشتم :
ابتدا لازم است در مورد واژگان عرفانی «پراکنده گان» و «مجموعیم» در این بیت صحبت شود، پراکندگان در این جا به معنای انسان های پریشان حال، است و معنای عرفانی این واژه «تفرقه» و در اصطلاح عرفانی به معنای ساده پراکنده کاری و یک سر وهزار سودا داشتن و در نتیجه به مراد نرسیدن است. یعنی آنچه که بنده آن را حاصل تلاش و همّت خود می داند زیرا او را از حق جدا می کند. معنای مجموعیم در واقع آسوده خاطر بودن است و در عرفانی، جمع و مجموع و جمعیّت در عرفان، آن است که تمام همّ وغم و آدمی فقط پی یک هدف باشد و آن پرداختن و مشغول بودن به عشق یک معشوق، در این صورت، خداوند او را از دلمشغولی های دیگر آزاد می کند. اگر بنده در طاعت خود به تلاش و توانایی خود عنایت داشته باشد در مقام تفرقه قرار دارد و اگر بنده در طاعت خود به لطف و رحمت حقّ چشم داشته باشد و امیدوار باشد در مقام جمعیت و آسوده خاطری قرار می گیرد. و در حقیقت جمع و تفرقه، نقطۀ مقابل یکدیگرند. بنابراین تعاریف معنی بیت اینگونه می شود : ما «عاشقان» پریشان حالانی هستیم که به جمعیّت خاطر رسیده ایم. در ظاهر پریشان و دگرگونیم و دچار تفرقه می باشیم و پراکندگی امّا در باطن و ضمیر دل، به یک معشوق دل باخته و امید داریم، یاری که ما به او دل داده ایم و عاشق او هستیم هم غایب است و هم پیش چشم ما حاضر. معنای عرفانی بیت هشتم : همۀ زیبا رویان جلوه های گوناگونی از زیبایی معشوق اَزَلی هستند، ما در عالم صورت پرستی و نظر بازی به این زیبا رویان عشق می ورزیم و ظاهراً یک سر وهزار سودا داریم، امّا در عالم معنی، معشوق ما یکی است، وگرچه از چشم سَر ما پنهان است امّا به صورت های گوناگون در برابر چشم دل ما جلوه گری می کند. پراکندگان و مجموعیم : اشاره به مراحل متفاوت و بُعد متفاوت عرفانی دارد. و باهم دارای آرایه تضادمعنایی هستند.
بیت نهم :