باید ملی شدن صنعت نفت را بهعنوان نقطه آغازی درراستای بومیشدن صنعت پیچیده در نظر گرفت. صنعتی که تماما وارداتی و تحت یوغ استعمار انگلستان قرار داشت. با اين حال انحلال کمپانی نفت انگلیس در ایران صورت نگرفت و پس از این واقعه حضور خواهران نفتی و در قالب کنسرسیوم نفت نوینی را در تاریخ هفتم آبان 1333از سوی انگلستان و البته دیگر غول های استعمارگر نفتی در ایران می باشیم(فرشادگهر، 1381: 281-296)، شرکت های عضو کنسرسیوم نفت ایران دو شرکت به نامهای شرکت سهامی اکتشاف و تولید نفت ایران و شرکت سهامی تصفیه نفت ایران تشکیل دادند که روی هم شرکتهای عامل نفت ایران نامیده می شد(آبراهامیان،1387 : 327). این دو شرکت به ترتیب اختیار اکتشاف و تولید نفت خام و گاز طبیعی در حوزه معینی در جنوب ایران به نام حوزه قرارداد و تصفیه نفت خام و گاز حاصله را عهدهدار بودند(شیخ نوری،1387: 32-40).
شرکتهای عامل نفت ایران طبق قوانین کشور هلند تشکیل شده و در ایران به ثبت رسیده بودند. هر یک از شرکتهای عضو کنسرسیوم نفت ایران یک شرکت بازرگانی تاسیس کرده و در ایران به ثبت رسانده بودند که مجزا از یکدیگر عمل کرده و نفت خام و گاز طبیعی حاصل از حوزه قرارداد را از شرکت ملی نفت ایران خریداری کرده و به خارج از کشور صادر میکردند(همدانی زاده، 1390: 37-43). این شرکتهای بازرگانی همچنین بخشی از نفت خام خریداری شده را پالایش نموده و به صورت فرآورده به خارج صادر می کردند(موحد،1369: 61-82).تعهدات مالی شرکتهای بازرگانی تاسیس شده در دل شرکتهای عضو کنسرسیوم، عبارت بود از پرداختي مشخص، تحت عنوان حقالارض که شامل کلیه نفت خام صادراتی می شد و مالیات بر درآمدی بود که به نسبت درصدی از منافع حاصل از صدور نفت بر اساس بهای اعلان شده نفت خام به دولت ایران میپرداختند[43](ساتن،1372: 266). همان طور که اشاره گردید، آنچه که در بحبوحه ملی شدن صنعت نفت برای سیاست مداران بریتانیا مسجل گردیده بود اثبات این قضیه بود که دیگر نمیتوان نیروهای مبارز در ایران را از تحقق ملی شدن نفت باز داشت. لذا سیاست انگلستان در این بازه زمانی معطوف به مذاکرات نفتی با ایران می گردد. در آغاز نخستوزیری دکتر مصدق، هیئتی از جانب شرکت نفت به ریاست “بازیل جکسون”[44] به ایران آمد مذاکرات به نتیجهای نرسید و هیئت انگلیسی بازگشت. یک ماه بعد نیز هیئت نمایندگی شرکت نفت به ریاست استوکس، اصل ملی شدن را از جانب دولت انگلستان و شرکت نفت به رسمیت شناخت. در مذاکرات بعدی که آمریکایی ها نیز مداخله داشتند اصل ملی شدن تأیید شده بود. دکتر مصدق پیشنهادات نفتی انگلیسی ها و دیگر غول های نفتی غرب را زیر پوشش نوعی ملی شدن مغایر با قانون ملی کردن میدانست و معتقد بود که باید ایستادگی کرد و حتی برای مدتی از صدور و فروش نفت به خارج و تحصیل عواید آن چشم پوشید(نجاتی،1366: 90).
اورل هریمن[45] نماینده آمریکا نیز با موافقت دکتر مصدق برای میانجیگری به ایران آمد. حزب توده که به نوعی پوشش دهنده منافع کمونیسم شوروی بود، در این هنگام جنبش ملی را رقیب خود میدانست، تظاهرات بزرگی به راه انداخت و دکتر مصدق را به عنوان عامل امپریالیسم آمریکا مورد حمله قرار داد. نتیجه تظاهرات 25 کشته و 250 زخمی بود (ایرانی، 1371: 393). نشریات وابسته به حزب توده حملات خود را به دکتر مصدق تشدید کردند. پس از هریمن یک هیئت انگلیسی به ریاست ریچارد استوکس[46] در مرداد 1330 به تهران آمد که موفقیت خاصی را در این خصوص بدست نیاورد. انگلیسی ها، که در تلاش های دیپلماتیک ناکام شده بودند دست به تحرکات و اقدامات متعدد زده و شرایط را بار دیگر در راستای تزلزل سیاسی در داخل سوق دادند. جمال امامی، رهبر نمایندگان مخالف مصدق، که از سیاست مداران برجسته آنگلوفیلی آن برهه به شمار می رفت و با سفارت انگلیس ارتباطات نزدیکی داشت و به محافظه کاری و طرفداری از غرب شهره مند گردید، مؤثرترین شیوه مبارزه با آنان را توسل به سرکوب و اختناق میدانست(ایرانی،1371: 85). در شهریور ماه، که شرکت نفت انگلیس در ایران، تکنسین های خود را خارج و تأسیسات نفتی را تعطیل کرد، دولت انگلیس همزمان هم نیروی دریایی خود را در خلیج فارس تقویت نمود وهم علیه ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرد. شکایت انگلیس به شورای امنیت، فرصت مغتنمی بود تا از ایران در یک مجمع جهانی دفاع شود و تبلیغات انگلیسی ها خنثی گردد. مصدق، در مهر ماه، برای اقامه دعوی در شورای امنیت به نیویورک رفت، برای دستیابی به کمک مالی بانک جهانی به تلاش ناموفقی دست زد و با متهم کردن انگلیس به مداخله در سیاست داخلی ایران، همه کنسول گری های این کشور را تعطیل کرد. بدین ترتیب، در اواخر پاییز 1330، مصدق در یک انقلاب بزرگ دیپلماتیک درگیر شده بود(آبراهامیان،1388 :330). از سویی دیگر وی در تلاش بود تا دولت از آمریکا در راستای نجات مالی حکومت خود یاری طلبد چرا که بحران های سیاسی منتج از اقدامات انگلستان شرایط متزلزلی را برای حکومت وی ایجاد نمود به نحوی که ریچاردکاتم در مورد موضع آمریکا در قبال دولت مصدق چنین مینویسد"از دیپلماسی ایالات متحده در نخستین سال زمامداری مصدق و نیمه اول دوره حکومت وی چنین برمیآید که بسیاری از مقام های آمریکایی، موافق ناسیونالیست ها بودهاند. گفته میشد که آمریکا با اعمال فشار فراوان بر بریتانیا مانع از مداخله نظامی آن کشور در ایران شده و انگلستان را به مذاکره با مصدق تشویق کرده است. از دیگر نشانههای سیاست مساعد آمریکا نسبت به ایران، تمدید مهلت اقامت هیئت نظامی آمریکایی در ایران و اجرای برنامه اصل چهار با کمک 23 میلیون دلار سالانه بود"(کاتم،1383: 267).
از دیگر بحران های سیاسی دوران مصدق که با رهبری انگلیس در ایران اجرا گردید، انتخابات مجلس هفدهم بود. انگلیس درصدد ورود نمایندگانی که به نحوی گرایشاتی آنگلوفیلی داشتند به مجلس ایران بود تا بتواند حقوق ازدست رفته خود را احیا نماید لذا بیشترین تلاش ممکن را در انتخابات به سود خود کرد امری که مسبوق به سابقه بوده است. اما در انتخابات، ملی گرایان توفیقات سیاسی بهتر و بیشتری نسبت به طرفداران سیاست انگلستان داشتند.آبراهامیان در این زمینه مینویسد"در شهرهای بزرگ، جبهه ملی بیشتر کرسی ها را صاحب شد. در تهران که مجموع آرا دو برابر انتخابات پیشین بود، جبهه ملی دوازده کرسی را به دست آورد. ولی در اکثر حوزههای دیگر استان ها بویژه نواحی روستایی، مخالفان موفقتر بودند. مصدق با پی بردن به اینکه جناح مخالف، اکثریت قابل توجه کرسی های استانی را به دست خواهند آورد، پس از اینکه انتخاب شوندگان به حدنصاب لازم رسیدند (79 نماینده)، انتخابات را متوقف کرد.از 79 نماینده، 30 نفر، یا وابسته به جبهه ملیبودند و یا موضعی بسیار نزدیک با آن داشتند. 49 نماینده دیگر، که بیشتر از زمینداران بودند،به دو فراکسیون سلطنتطلب و طرفدار انگلیس تقسیم میشدند(آبراهامیان ،1388 :331وهمچنین، سفری،1371: 422).
انگلیس که خطر قدرت ملی گرایان را بیش از پیش احساس می کرد در انجام انتخابات نیز به کرات اغتشاشات را ایجاد نمود تا از اقتدار هرچه بیشتر ملی گرایان جلوگیری به عمل آورد تا جایی که با پرداخت رشوه های کلانی به برخی از نیروها و مامورین دولتی سیاست های خود را اجرا نمود. در همین خصوص،دکتر مصدق طی پیامی رادیویی گفت"مداخلات بعضی از مأمورین دولتی و ثروتمندان متنفذ محلی در شهرستان ها و آزادی بیسابقه انتخابات موجب گردید بعضی از انجمن های نظارت سوء استفاده کنند” وی در عین حال اظهار اطمینان کرد که هشتاد درصد نمایندگانی که به مجلس میروند، نماینده حقیقی ملت خواهند بود(نجاتی، 1366 :219).
با ورود مصدق به مجلس و در ادامه انتصاب وی به صدارت عظمی، در طی جریاناتی وی در ابتدا با پهلوی دوم دچار چالش هایی در زمینه قدرت های سیاسی و مناصب دولتی می شود و در ادامه با حمایت نیروهای مذهبی در راس امور فعالیت می کند. وقایع مذکور که صرفا ابعاد تاریخی و روندی روزشمار به خود می گیرند، نویسنده را از بررسی موشکافانه وقایع مذکور(استعفای مصدق، قیام سی تیر و بازگشت مجدد وی به قدرت) منصرف می نمایدهرچند باید اشاره نمود که درخلال عزل و نصب های متمادی این دوران کماکان سایه های بریتانیا برجستگی خاص خودرا داراست و سیاست مداران حامی آنگلوفیل نصب شده در این ایام گواهی فرضیه مذکور است. در دوره دوم حکومت، ملی گرایان پس از واقعه سی تیرماه، حملههای شدیدی را علیه افراد یا گروه هایی که به نحوی حامی منافع انگلیس در ایران بودند اعمال کردند، افراد یا گروه هایی همچون شاه، ارتش، اشراف زمیندار و مجالس سنا و شورای ملی. انگلستان نیز همچنان سیاست های خصومت آمیز خود را علیه ملی گرایان به طور عام و دکتر مصدق به طور خاص ادامه می داد(سفری، 1371: 640-662 و همچنین، آبراهامیان، 1388 :326-348).
متن ملی شدن صنعت نفت:
به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاء کنندگان زیر پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، بعنی عملیات اکتشافی، استخراج وبهره برداری در دست ملت ایران قرار گیرد. امضاء دکتر مصدق، اللهیار صالح، ابوالحسن حائریزاده، دکتر علی شایگان، حسین مکی.
بند3- ابزارهای انگلستان در طراحی، هدایت و وقوع کودتای 28 مرداد 1332، ایالات متحده آمریکا، نخستین هم پیمان انگلیس در براندازی کابینه مصدق:
دامنه چالش ها و کشمکش های سیاسی میان دولت مصدق و بریتانیا کماکان ادامه داشت. بریتانیا به خوبی واقف گردید تا هنگامی که حمایت های آمریکا از دولت مصدق، علی الخصوص حمایت های اقتصادی ادامه داشته باشد، اعمال فشار و ایجاد تنگنا در حکومت مصدق ممکن نخواهد بود(کاتوزیان،1371 :236-255). لذا بحران دیگر را می توان ترغیب و تحریک ایالات متحده از سوی انگلیس در عدم حمایت و در ادامه اتخاذ رویکرد تخاصمی علیه کابینه مصدق از سوی سیاستمداران آمریکایی دانست. به دیگر سخن، انگلستان تنها راه حل و مدیریت بحران(تئوری برچر) در حذف ملی گرایان و شکست آنان را تحریک و ترغیب ایالات متحده در اجرای کودتا می دانستند.
در ابتدا، اظهارنظرها در محافل سیاسی آمریکا نیز درباره دولت دکتر مصدق متفاوت بود. مک.گی[47]، معاون وزیر امورخارجه، نظر مثبتی درباره مصدق داشت و مخالفان او را عناصر ارتجاعی دربار و مجلس میدانست اما آرتور ریچاردز[48]و گریدی[49] در سفارت آمریکا، نسبت به توانایی مصدق برای فائقآمدن بر مشکلات و بخصوص بر مشکل نفت، تردید داشتند و او را غیرقابل اعتماد میدانستند(بیل،1371: 100-104). این دوگانگی در ارزیابی ها تا ماه های بعدی ادامه داشت تا اینکه با تغییریافتن دولت دموکرات آمریکا و روی کارآمدن آیزنهاور، حمایت ها از دولت دکتر مصدق در آمریکا بسیار کمتر شد. آمریکا در آغاز نسبت به نتایج هرگونه اقدام نظامی احتمالی از سوی انگلیس بر ضد ایران در منطقه استراتژیک خاورمیانه ابراز نگرانی میکرد چرا میتوانست بهانهای برای تحرک نظامی شوروی قرار گیرد. در چهاردهم اردیبهشت ۱۳۳۰،استوتزمن[50]، دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران، گزارشی درباره موقعیت دولت مصدق تهیه کرد و توصیه نمود دولت آمریکا حمایت خود را از مصدق آشکار کند. در بخشی از این گزارش آمده بود"حمایت و راهنمایی ها و حتی کمک های اقتصادی ما میتواند مصدق را از نفوذ و سلطهطلبی چپیهای رادیکال که در گذشته نفوذ بسیار بر او داشتهاند، خلاص کند. اگر ما کارت های خود را درست بازی کنیم، میتوانیم در مصدق نفوذ واقعی پیدا کنیم و به اهداف خود نائل شویم"(استوتزمن،1951: 451). درنهایت ارزیابی دستگاه سیاسی آمریکا بر آن قرار گرفت که کمک های اقتصادی به دولت مصدق مانند رزمآرا ادامه یابد. اما درادامه و با سعایت های دولت بریتانیا اوضاع منقلب گردید. هنگامی که چالش های سیاسی دولت مصدق و بریتانیا شدت بیشتری یافت و تهدید و ترغیب انگلیسی ها در عدم کمک رسانی مالی به ایران نیز موثر واقع شد، مصدق رویکردهای مختلفی را در راستای اخذ کمک های مالی به آمریکا اتخاذ نمود. دکتر مصدق امیدوار بود با بزرگنمایاندن خطر تهدید کمونیست ها احتمالا خواهد توانست از کمک آمریکا بهرهمند شود امادرنهایت این کار او بهانهای بهدست حامیان سیاست انگلیس در آمریکا داد تا با تاکید بر ناتوانی دولت دکتر مصدق در کنترل اوضاع، زمینه اقدامات مستقیم بر ضد او را فراهم کنند. تنها کمک آمریکا که فراتر از گفتوگوهای سیاسی همچنان ادامه داشت، اعتبارات اصل چهار ترومن بود، اما مصدق از کمبودن کمک های اصل چهار نیز ناراضی بود. در این اوضاع و احوال، افشای متن نامههای مصدق به رئیسجمهور آمریکا برای دریافت کمک مالی از ایالاتمتحده، در داخل کشور انعکاسی منفی علیه او ایجاد کرد وحمله مخالفان او را در پی داشت. نامههای مصدق در میان گروه های مخالف بازخوردهای منفی زیادی به همراه داشت و روزنامههای چپگرا با انتشار مقالههای مختلف به افشاگری دراینباره پرداختند.روزنامه داد در شماره بیستوسوم آبان ۱۳۳۰، پس از اولین نامه مصدق به ترومن، چنین نوشته بود"دکتر مصدق شخصانامهای خصوصی برای ترومن فرستاده و در آن تقاضای کمک مالی آمریکا به ایران را داده است. گفته میشود شاید متن این نامه از طرف رئیسجمهور آمریکا منتشر شود و یک نامه خفتآور برای ملت ایران محسوب شود"(یوناه وناتر،۱۳۷۸: 335).
مصدق هنگام تسلیم این نامهها به هندرسون، سفیر آمریکا، گفته بود: “ایران گدایی، هدیه و بخشش نمی خواهد، بلکه فقط از دوست خود وام میخواهد. اگر آمریکا مایل باشد، ایران آماده و علاقمند است در ازای کمک آمریکا، تمام نفتی را که درحالحاضر موجود دارد، با پنجاهدرصد تخفیف به آمریکا بفروشد".[51] هندرسون در پاسخ به این پیشنهاد، با صراحت و قاطعیت اعلام داشت"اگر آمریکا این مقدار نفت را از ایران خریداری کند، امیدهای موجود برای حل مشکلات میان ایران و انگلیس از بین میرود"(یوناه وناتر،۱۳۷۸:۳۳۶).نارضایتی دکتر مصدق از کمک های اقتصادی اندک آمریکا، زمانی بیشتر شد که سفارت آمریکا در تهران اعلام کرد کمک های اصل چهار برای سال مالی ۱۳۳۲ نیز تا نیمه سال بهدست مجریان طرح هایی که هنوز در مرحله ابتداییاند، نخواهد رسید. اصل چهار ترومن تا پایان سال مالی ۱۳۳۱ مبلغی بالغ بر شصت ویک میلیون وهفتصد وپنجاه هزار دلار به ایران کمک کرد و پیشبینی شده بود این مبلغ در سال ۱۳۳۲ به دویستوسیودومیلیون دلار برسد اما به علت اوضاع ایران، دولت آمریکا هرگونه کمک جدید را به امضای قراردادی جدید در چارچوب قانون امنیت مشترک (M.S.A) موکول نمود. نیویورکتایمز در اول بهمن ۱۳۳۰، نوشته بود: “دولت آمریکا موافقت کرده است بدون بهدستآوردن عهدنامه رسمی از شرایط برنامه امنیت مشترک، یک وام بیستوسهمیلیون دلاری به ایران بدهد".[52] اما دکتر مصدق عقیده داشت پذیرفتن شرایط قانون امنیت مشترک، بیطرفی ایران را به خطر خواهد انداخت. این قانون تاکید میکرد کشورهاییکه از کمک آمریکا برخوردار میشوند، موظف به تقویت نیروی دفاعی خود و کمک به دفاع از دنیای آزاد میباشند و باید در پیشرفت و ترقی حسن نیت بینالمللی، سهیم باشند(ذبیح،1360: 125).
این مساله، آزمونی دشوار برای دولت ایران بود که همچنان بر حفظ بیطرفی تاکید میکرد. در آبانماه ۱۳۳۱ اعتراضات شدیدی در مجلس از سوی نمایندگان تندرو جبهه ملی شکل گرفت و آنها نارضایتی خود را از این تقاضای آمریکا اعلام داشتند. درهرحال پیشازآنکه مصدق کمک جدیدی از آمریکا دریافت کند، جمهوری خواهان در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی رسیدند. آیزنهاور نشان داد خواستار اجرای نقشی فعالتر در امور ایران است. در دولت او، تفکر مسلط آن بود که کمونیست ها بهسادگی در جنبش های ناسیونالیستی رسوخ میکنند و در ایران هم حزب توده موفق به چنین کاری شده است. آنها معتقد بودند درکل قدرت کمونیست ها از قدرت طرفداران دکتر مصدق بیشتر است. جان فاستر دالس، وزیر امورخارجه آمریکا، عقیده داشت ادامه بحران ایران به قدرتیافتن کمونیست ها منتهی خواهد شد وشخص دکتر مصدق را مسئول ادامه بحران می دانست(روبین،1363: 65).با توجه به این مسائل بود که بهتدریج سیاست آیزنهاور به انگلیسی ها نزدیک تر شد و سرانجام حذف دکتر مصدق در دستور کار قرار گرفت اما بهنظر میرسید دکتر مصدق همچنان این تغییر سیاست آمریکا را درنمییافت و یا عمدا آن را نادیده میگرفت. او در آخرین تلاش ها برای دریافت کمک مالی از آمریکا در اواخر سال ۱۳۳۱، از هندرسون خواست تقاضا برای خرید یکصدهزار تن شکر را به دولت آمریکا اطلاع دهد اما پاسخ هندرسون منفی بود. شاید درماندگی مصدق برای دریافت کمک از آمریکا موجب شد او به همان حربه قدیمی روی آورد و با ایجاد یک بحران داخلی توجه آمریکا را به حساسیت اوضاع ایران جلب کند ولی در این مورد هم موفق نبود و چون در پانزدهم فروردین 1332 شمسی بار دیگر پاسخ منفی هندرسون را دریافت کرد، از سفیر آمریکا پرسید: “به عقیده شما من چه باید بکنم؟".[53]آخرین پیام های مصدق به آیزنهاور، رنگ و بویی تهدیدآمیز داشت. او در هفتم خرداد ۱۳۳۲ در پیامی به رئیسجمهورآمریکا گفت:"اکنون که در اثر اقدامات شرکت سابق نفت و دولت انگلیس، ملت ایران در برابر مشکلات اقتصادی و سیاسی بزرگی قرار گرفتهاند که ادامه این وضعیت از نقطهنظر بینالمللی هم ممکن است عواقب خطیری داشته باشد و اگر در این موقع کمک موثر و فوری به این مملکت نشود، شاید اقداماتی که فردا بهمنظور جبران غفلت امروز به عمل آید، خیلی دیر باشد"(روحانی، 1381: 329).
پیام مصدق در ادامه همان سیاست قبلی برای جلب حمایت آمریکا، تاکید بر خطر کمونیسم بود و اینبار هم به نتیجه مطلوب نرسید. آیزنهاور در دوازدهم تیر ۱۳۳۲ چنین پاسخ داد:"تا زمانیکه ایران نتواند از فروش نفت و محصولات نفتی خود وجوهی بهدست آورد و با انعقاد قرارداد معقول و عادلانه درباره غرامت، بار دیگر مشکلات خود را حل کند، هرگاه دولت آمریکا بخواهد از طرق اقتصادی به ایران کمک کند، در حق مؤدیان مالیاتی آمریکا شرط انصاف را رعایت نکرده است بسیاری از مردم آمریکا هم تا وقتی اختلاف نفت حلوفصل نشود، با خرید نفت ایران از سوی دولت آمریکا جدا مخالفت خواهند کرد"( یوناه و ناتر،1378: 355-359).
از مضمون پاسخ آیزنهاور به مصدق آشکار بود او قصد ندارد کمک به دولتی را که با بیثباتی سیاسی و رکود اقتصادی دست به گریبان است، به بهانه خطر موهوم و یا حتی واقعی نفوذ کمونیسم ادامه دهد و منافع آمریکا و اتحاد با انگلیس را در هنگامه دشوار جنگ سرد به خطر اندازد(همان:359-366). بهاینترتیب، با قدرتیافتن جمهوری خواهان و درحالیکه برنامه کمک های خارجی آمریکا به طرف کمک های نظامی تغییر جهت مییافت، بهنظر میرسید ایران دیگر نخواهد توانست کمک مالی جدیدی از آمریکا دریافت کند. اینبار دکتر مصدق هرقدر سعی میکرد پاسخ آیزنهاور را با خوشبینی تعبیر کند، نتوانست از مضمون اصلی آن مبنی بر حمایتنکردن آمریکا از دولتش، غافل بماند. ازطرفدیگر آمریکایی ها درصدد برآمدند موضوع این نامهها را علنی کنند. این کار به ضرر دولت مصدق بود. سفارت آمریکا به وزارت امورخارجه ایران اطلاع داد چون خبرگزاری آسوشیتدپرس خلاصهای از این نامهها را بهدست آورده، بهتر است اصل نامهها بهطورهمزمان در تهران و واشنگتن منتشر شود. دکتر مصدق چارهای جز پذیرفتن این پیشنهاد نداشت لذا در بیستم تیر 1332شمسی، متن نامههای تبادلشده بین مصدق و آیزنهاور در دیماه ۱۳۳۱ و خرداد و تیر ۱۳۳۲ منتشر شد. انتشار این نامهها ضربه سختی به موقعیت دکتر مصدق در داخل کشور وارد کرد و موجب تقویت منتقدان او به خصوص نیروهای هوادار سیاست های انگلستان در ایران شد. مخالفان دکتر مصدق آشکارا دریافتند که دولت او مورد حمایت آمریکایی ها نیست و آنچه تاکنون دراینباره گفته شده، بیاساس است. دو روز بعد از انتشار این نامهها، روزنامه نیویورک پست به نقل از دالس، وزیر امورخارجه آمریکا، چنین نوشت"ما به این نتیجه رسیدهایم که امکان سازش با مصدق وجود ندارد و هر نوع حکومت غیرکمونیستی در ایران روی کار بیاید، بهتر از مصدق است".[54]ولی دکتر مصدق هنوز این علائم خطر را جدی نمیگرفت. او ناامیدانه میکوشید با برگزارکردن تظاهراتی به مناسبت سالگرد سیام تیر، نشان دهد هنوز جامعه ایران طرفدار او است ولی این تظاهرات در عزم مخالفان او برای سرنگونی وی تغییری نداد و کاردار سفارت آمریکا در تهران این تظاهرات را نتیجه قدرتنمایی حزب توده ارزیابی کرد و تحلیل نمود که ازاینپس دکتر مصدق روزبهروز بیشتر به تودهای ها وابسته خواهد شد. دالس هم در یک کنفرانس مطبوعاتی، نسبت به فعالیت های فزاینده حزب توده ابراز نگرانی کرد و گفت"تساهل دولت ایران نسبت به اقدامات مزبور، موجب نگرانی دولت ما شده است. این تحولات بیتردید اعطای کمک ایالاتمتحده به ایران را دشوار میکند(یوناه و ناتر،1378: 378).
این سخنان درحالی ابراز میشد که سازمان CIA مشغول بررسی طرح کودتا در ایران بود که از سوی انگلستان طراحی و دراختیار سیاست مداران آمریکایی قرار گرفت. جالب آنکه اردشیرزاهدی که با توافق آمریکا و انگلیس و پس از کودتای 28 مرداد به نخستوزیری رسید بیشترین کمک های اقتصادی که دولت آمریکا از دکتر مصدق دریغ کرده بود، را دریافت نمود(یوناه و ناتر،1378 :383) و شاید بر این نکته مهم تاکید داشت که دولت آمریکا برای تضعیف دولت مصدق بهخوبی از حربه اقتصادی استفاده کرده و کوشیده است با بهره گرفتن از موقعیت بحرانی اقتصاد ایران، دکتر مصدق را برای پذیرفتن خواسته های انگلیس تحتفشار قرار دهد.با تنگ تر شدن دامنه بحران اقتصادی، تورم و رکود در دولت مصدق، بحران سیاسی و مواضع انفعالی ملی گرایان نیز برجسته تر می شد. انگلیس با اعمال نفوذ بر سیاست مداران آمریکایی به خوبی به اجرای نقشه انحلال مصدق و ملی گرایان نزدیک تر می شد. لذا جهت اضمحلال کامل آنان، کودتای 28 مرداد را از مدت ها پیش طرح و در آستانه اجرا بود را به منصه اجرا درآورد.پس از آنکه انگلستان آمریکایی ها را هم متقاعد کردند که وجود مصدق باعث سلطه و استیلای کمونیست ها بر ایران خواهد شد، آمریکا نیز هماهنگی هایی نشان میداد که از نمونههای آن، پیام مشترک “چرچیل- ترومن” به مصدق بود که پیشنهاد میکردند موضوع پرداخت و میزان غرامت به شرکت نفت، به حکمیت بینالمللی واگذار شود، که با مخالفت ایران و پافشاری انگلیس بر ادامه اقداماتش علیه ایران، دولت ایران روابط خود را در همه زمینهها با انگلیس قطع کرد. قطع رابطه با انگلیس، به روابط ایران و آمریکا هم لطمه زد و همانگونه که اشاره گردید پیروزی حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 1952 زمینه را برای همکاری نزدیکتر انگلیس و آمریکا آمادهتر ساخت و اندیشه توسل به کودتای نظامی را قوت بیشتری بخشید (ایرانی، 1371 :88).
انگلیس تنها به جلب رضایت و حمایت آمریکا بسنده نکرد و هم زمان در چند جبهه در راستای سقوط مصدق و شکست نهضت ملی کوشا بود و علاوه بر فتنه گری در دربار به تحریک و بسترسازی در میان جراید و روزنامه هایی که به نحوی مخالف سیاست های مصدق بود پرداخت وبا تمهیدات ویژه رسانه ای و زمینهسازی مطبوعاتی همچون فرمان به مدیریت شاهنده، شاهد به مدیریت بقایی، آتش به مدیریت میراشرافی و مانند آن، که همگی در دشمنی با مردم و نهضت ملی همپیمان شده بودند، متحدان سابق، رودرروی همدیگر قرار گرفتند. روزنامههای طرفدار دولت مانند باختر امروز به مدیریت دکتر فاطمی، توفیق، نیروی سومبه مدیریت خلیل ملکی، شورش به مدیریت کریمپورشیرازی، جبهه آزادی و مطبوعات وابسته به حزب توده نیز از موضع حمایت از دولت دکتر مصدق به حملات شدید و تحریک کننده علیه آیتالله کاشانی و سایر منتقدان و مخالفان دولت دست میزدند و آنان را همدست دربار و عامل انگلستان توصیف میکردند(حسینیان،1381: 200-205). تا آنجا که از ابتدای بهار 1332 مطبوعات طرفدار دولت، هماهنگ و در کنار مطبوعات چپگرا و تودهای بر شدت حملات خود بر مخالفان میافزودند و چنین بود که بخش های مهم و تعیین کنندهای از بدنه جامعه، سردرگم و مأیوس شدند تا کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد به ثمر رسد. کودتا، پس از فرار شاه از ایران، در دو مرحله (25 و28مرداد) که در پی هم پیشامد کرد و مرحله نخستین آن شکست خورد، روی داد و فضلالله زاهدی با فرمانی که از پیش نوشته شده بود، به نخستوزیری رسید.از حیث پدیدهشناسی، جمعبندی مشترکی از رویدادها و تحولات منجر به کودتا را می توان ارائه داد. واقعه ای که می توان از آن به عنوان فاجعه سیاسی دوران سلطنت پهلوی دوم یاد نمود و از سویی دیگر رگه های برجسته ای از مدل ساندرز را در تبیین جز به جز واقعه کودتا مشاهده نمود. آنچه که در میان تئوریسین ها و صاحبان نظریه در علم سیاست بدیهی به نظر می رسد، نقش انگلستان در وقوع کودتای 28 مرداد با حمایت ها و همیاری های ایالات متحده آمریکا بوده است، لکن اثبات قضیه مذکور با تطبیق بر مدل ساندرز مورد نظر می باشد:
- درآبان 1330 دولت “کلمنت اتلی”[55] رهبر حزب کارگر، سقوط کرد و وینستون چرچیل[56] به نخستوزیری رسید. سران دولت حزب کارگر با دخالت مستقیم در ایران مخالف بودند، و میل داشتند مشکل را از راههای آشتیجویانه حل نمایند(بیل،1371 :100-112) طرح کودتا در دولت حزب محافظهکار به طور جدی پیگیری شد.
- بخشی از نخبگان حاکم در ایران، که با قدرت یافتن ملی گرایان در مواضعی انفعالی قرار داشته و از سوی دیگر درصدد یافتن موقیت بهتری بودند، با ترغیب مستقیم نیروهای انگلیسی وارد میدان کودتا شدند.
- در صفوف نهضت ملی تفرقه و تشتت روی داد و برخی از مهمترین رهبران درجه دوم نهضت (مکی، بقایی، حائریزاده و چند تن دیگر) از دولت جدا شدند. در این میان، اختلافات بین دکتر مصدق و آیتالله کاشانی، به نهضت، لطمه زیادی وارد کرد.
- شکست حزب دمکراتدر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و روی کار آمدن حزب جمهوری خواه، که به طور سنتی بیش از حزب دمکرات در دفاع از منافع سرمایهداران و کمپانی های بزرگ به شیوه مداخله آشکار و خشونتبار عمل میکرد، در نزدیکی و هماهنگی انگلیس و آمریکا بسیار مؤثر بود (ایرانی ،1371 :160-172).
- استفاده از حربه خطر کمونیزم با بهرهگیری از تبلیغات سیاه و جنگ روانی شبکه بِدامَن در بستر اشتباهات تاکتیکی دولت در قبال نیروهای چپ و اقدامات خائنانه و دسیسهگرانه حزب توده(شهبازی،1382: 175-188). در اینکه حزب توده یکی از عوامل مؤثر در شکست جنبش ملی ایران بود تردیدی نیست چرچیل و ایدن، نخستوزیر و وزیر امور خارجه انگلیس، جهت تشویش افکار عمومی در آمریکا این نظریه را تبلیغ میکردند که ادامه زمامداری مصدق، موجب نیرومندتر شدن حزب توده و توسعه نفوذ و نهایتا سیطره کمونیست ها در ایران خواهد شد. دکتر مصدق نیز از حزب توده به عنوان سمبلی از بحران کمونیسم در ایران استفاده میکرد. با این تفاوت که دخالت های شرکت نفت و بریتانیا را در ایران موجب فقر و فساد و عامل پیشرفت حزب توده و گسترش نفوذ کمونیست ها میدانست(نجاتی،1366 :174-179). در همان زمان با اقدامات کمیته رسیدگی به عملیات عناصر ضدآمریکایی به ریاست سناتور مک کارتی، فضای ضدکمونیستی شدید و گستردهای در افکار عمومی و نخبگان آمریکا ایجاد شده بود. در واقع تقارن مک کارتیسم با ماه های آخر نهضت ملی، فرصت مناسبی برای کارآمدی تبلیغات انگلیسی ها در مورد خطر کمونیزم در ایران، فراهم آورده بود(نجاتی،1366 :179-182).
انگلیسی ها، در جلب پشتیبانی دولت آمریکا، کوشش های موفقیتآمیزی برای قدرتمند نشان دادن حزب توده به عمل آوردند. عوامل آنها، در شورای رهبری حزب توده و دیگر نهادهای آن نفوذ کردند، حتی موفق به سازماندهی گروه های بدلی به نام حزب توده شدند و در راستای ارعاب و تهدید آمریکایی ها و نگران ساختن مردم ایران، به خصوص روحانیون و قشرهای مذهبی آنها را به تظاهرات ضدملی و ضدمذهبی واداشتند. شبکه وسیع گروه ها و تشکل های اجتماعی و کارگری حزب توده در کنار مطبوعات متعدد و تأثیرگذار وابسته به آن با کارآیی و موفقیت، طرح های تشنجآفرین و بحرانساز علیه نهضت ملی را به اجرا در میآوردند. البته حزب توده با ایفای نقش دوگانه، تا قبل از قیام سی تیر در موضع کاملا مخالف دولت دکتر مصدق، و پس از آن به مرور به عنوان مدافع و در ماه های آخر در قالب مؤتلف و متحد دولت دکتر مصدق، ظاهر شد. دقیقا برعکس نقشآفرینی افرادی مانند بقایی، زاهدی، شمس قناتآبادی و مکی که در دولت اول دکتر مصدق از حامیان و متحدان وی و جبهه ملی بودند، اما از سیتیر به بعد در صف مخالفین قرار گرفتند و در کودتا مشارکت و یا سکوت کردند.
- به نتیجه نرسیدن مذاکرات مربوط به نفت و لاینحل ماندن آن و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از عدم صدور نفت و مسدودسازی ذخایر ایران در انگلیس و خودداری شوروی از پرداخت مطالبات ایران نیز از عوامل مؤثر در تضعیف نهضت ملی و زمینهسازی کودتا محسوب میشوند.
- برخی خطاهای بارز در انتصاب های سیاسی و اداری و نظامی توسط دولت، اشتباهات تاکتیکی و عدم قاطعیت در عملیات ضدکودتای دولت در خلال 25 تا 28 مرداد 32 نیز از اهمیت برخوردارند"در آن سه روز سرنوشتساز که آینده سیاسی ایران تعیین میشد، مسئولین مملکت و رهبران احزاب سیاسی در انجام وظایف خطیری که به عهده داشتند غفلت کردندفرصت های گران بهایی از دست رفت"( نجاتی،1366: 415). همچنین در ادامه داریم"مردم شهر تهران، که چند بار توطئههای علیه نهضت ملی را با قیام خود و پشتیبانی از دولت مصدق خنثی کرده بودند، صبح روز 28 مرداد، بدون رهبر و فرمانده، شاهد تردید و تزلزل رهبران نهضت ملی و خیانت و سهلانگاری چند تن از فرماندهان نظامی و رؤسای سازمان های انتظامی بودند. پیروزی سریع کودتاچیان در روز 28 مرداد نه تنها برای ملت ایران بلکه برای کرمیت روزولت و سردمداران کودتا، باور کردنی نبود"( نجاتی،1366 :439).
هرچندبررسی چگونگی وقوع کودتا، به جهت ویژگیهای آن، میتواند در شناسایی ساختار قدرت سیاسی و ارتباطات سیاسی یک کشور بسیار مفید واقع شود.کودتای 28 مرداد 1332 حادثه مهمی در نحوه حضور نیروهای بیگانه و استعمارگر در مدیریت کشور محسوب میشود. بررسی این کودتای مرکب انگلیسی _ آمریکایی، که در فضایی بحرانی اجرا، و موفق شد به اهداف خود دست یابد، علاوه بر آشکار ساختن ضعفهای نظام استبدادی، گویای شدت وابستگی دولت پهلوی دوم به استعمار انگلیس و غرب نیز می باشد. همانگونه که پیشتر بیان گردید، از اوایل قرن بیستم و از سال 1901 میلادی، انگلیسیها به استخراج و بهرهبرداری از نفت ایران مشغول بودند. اما در سال 1329شمسی، پس از آنکه مجلس شورای ملی ایران قانون ملی کردن صنعت نفت را به تصویب رساند، تلاش های ایرانیان به نتیجه رسید. هنگامی که متعاقب آن، دکتر محمد مصدق به نخستوزیری منصوب گردید، روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس وارد یک مرحله بحرانی شد. این دوره در 1332 با کودتای 28 مرداد پایان گرفت. درواقع این رویداد یکی از حوادث عمده تاریخ سیاسی معاصر ایران است، زیرا از یک طرف برای اینکه کودتای یادشده نهضت ملی کردن نفت را به نابودی کشاند و از طرف دیگر بدین سبب که این کودتا به عنوان نقطه شروع توسعه نفوذ ایالات متحده در ایران مورد ملاحظه قرار میگیرد. کودتا نتیجه همکاری اینتلیجنس سرویس و سیا بود و اجرای آن با مشارکت ابزارهای انگلیسی در داخل و نیروهای نظامی تسهیل گردید. به هر نحو، طرح و اجرای کودتا از سوی انگلیس گریزناپذیر گردید و در یک همکاری اطلاعاتی- نظامی وسیع با نیروهای آمریکایی برچیدگی ملی گرایان از قدرت در داخل ایران را انجام دادند. به گفته ویلیام روجر لوئیس[57]، انگلستان فقط یک ماه و نیم پس از به قدرت رسیدن مصدق عملیات محرمانه خود را علیه وی آغاز کرد(بیل و لوئیس، 1368: 378). انگلستان تنها راه حل مساله نفت را خلع دولت مصدق میدانست که شرکت نفت انگلیس و ایران نیز با آن موافق بود. همچنین طرح آنها در مورد این سقوط، در همان زمان که چرچیل و ترومن پیشنهادات مشترک خود را در طی مذاکرات به دولت ایران ارائه میکردند در حال تهیه شدن بود، لذا جهت درک برنامهریزی انگلیسیها به منظور بهکارگیری گروههای ایرانی علیه دولت مصدق، باید اطلاعات ارائهشده توسط سی. ام. وودهاوس[58] را مطالعه کرد. وی در سالهای 1952-1951 در سفارت انگلیس در تهران کار میکرد و در ساماندهی عملیات هدایتشده علیه مصدق (عملیات چکمه) نقش داشت. وودهاوس توضیح میدهد که وی و همکارانش در راستای هدایت گروههای ایران علیه دولت کشور خودشان، چگونه عمل کردند. شایان ذکر است که همه همکاران وی از متخصصان جاسوسی در ایران بودند. همچنین، برادران رشیدیان، که نفوذ زیادی در پارلمان و در بازار داشتند، به طرح وودهاوس وارد شدند. درواقع، آنها قادر بودند که مردم کوچه و بازار را هماهنگ با سیاستهای بریتانیا جهت دهند. نیازهای مالی این سازمان را سفارت بریتانیا در تهران تامین میکرد. همچنین برخی دیگر از ایرانیها نیز در راستای سیاست های بریتانیا بودند.به عنوان مثال، فردی که در جلسات هیات وزیران ایران شرکت مینمود، تصمیمات و مباحث محرمانه دولت مصدق را به سفارت بریتانیا گزارش میکرد(Woodhouse,1982: 117-148) علاوه بر آن وودهاوس و همکارانش از همکاری روزنامهنگاران خارجی بهرهمند بودند. او مخفیانه از طریق مرز عراق و با مقدار بسیاری سلاح به ایران وارد شد. این سلاحها در اطراف تهران، زیر خاک پنهان گردید و در هنگام ضرورت آماده استفاده بود(نجاتی،1366 :35).
در اکتبر 1952، هنگامی که روابط دیپلماتیک انگلیس و ایران قطع شد، وودهاوس باید ایران را ترک میکرد. با وجود این، به لطف بریتانیاییهای مقیم ایران و یک مامور سرویس مخفی این کشور، وی با واسطههایی ایرانی در ارتباط بود. او دفتر جدیدی در قبرس ایجاد کرد که سرفرماندهی نظامی ایران آن را هدایت میکرد. از طرف دیگر مصدق نیز به کمک و حمایت آمریکا امیدوار بود. برای حل مساله نفت، آمریکاییها استفاده از دیپلماسی را ترجیح میدادند و هنگامی که بریتانیا تصمیم به اقدام نظامی در ایران گرفت، پرزیدنت ترومن با آن مخالفت کرد و برای برقراری گفتوگو بین طرفین، مشاور خود، آورل هریمن را به ایران فرستاد، اما وی نتیجهای حاصل نکرد. دولت بریتانیا در تلاش سیاسی خود برای به دست آوردن همکاری دولت آمریکا، روی خط نفوذ کمونیستها در ایران تکیه میکرد. این دولت میکوشید ترس را از روح و جوهره آمریکاییها، که معتقد بودند سقوط مصدق کمونیستها را به قدرت میرساند، بیرون کند(ایدن،1357: 288) .در تعقیب این هدف، پس از قطع روابط انگلیس و ایران، وودهاوس عازم واشنگتن شد و کوشید مقامات آمریکایی را متقاعد کند و حمایت سیا را جلب نماید. در این باب، وی خطر کودتا توسط حزب توده (حزب ایرانی کمونیست طرفدار شوروی) را خاطرنشان میکرد(وودهاوس،1367: 38). هنگامی که روزولت، رئیس عملیات سیا در خاورمیانه، از تهران بازمیگشت، در راستای مذاکره با مقامات انگلیسی در لندن توقف کرد و این برای اولینبار بود که طرحی که هدف آن سقوط دکتر مصدق بود با روزولت مورد بحث قرار گرفت(روزولت، بیتا:116- 115).
روزولت، به محض بازگشت به واشنگتن، نتیجه مذاکرات خود با مقامات انگلیسی در لندن را برای آلن دالس[59]معاون CIA، توضیح داد. این مذاکرات بین طرفین محرمانه باقی ماند و پرزیدنت ترومن و آچسون[60]وزیر امورخارجه، از این مذاکرات مطلع نشده بودند، زیرا از یک طرف آچسون جذب مصدق شده بود و از طرف دیگر انتخابات ریاستجمهوری، که بنا بود چندی بعد برگزار گردد، اجازه این تفکر را میداد که جمهوریخواهان به قدرت خواهند رسید و در نتیجه فاستر دالس[61]، برادر آلن دالس، به وزارت امورخارجه منصوب خواهد شد لذا، روزولت و آلن دالس نمیخواستند که دولت دموکرات، که به زودی جای خود را به رقیب میداد، در مسیری وارد شود که مواضعشان کمتر از جمهوریخواهان قاطع و مشخص بود با توجه به این وضعیت، وودهاوس نتیجه مساعدی از این مذاکرات حاصل نکرد و میبایست تا انتخابات ریاستجمهوری منتظر میماند. در مورد همکاری انگلیس- آمریکا، باید ما نگاه خود را متوجه این موضوع سازیم که لویی هندرسون[62]، سفیر آمریکا در تهران، با انگلیسیها همکاری میکرد، و وودهاوس، رئیس ام. آی سیکس در ایران، بر آن تاکید کرده است. مصدق بر این باور بود که هندرسون حتی در توطئه 28 ژانویه 1953 نیز دست داشته است. در آن روز، شاه ایران تصمیم گرفت به خارج از کشور مسافرت کند، مصدق نخستوزیر برای دیدار وی به کاخ شاه رفت. در آنجا وی پیغامی دریافت کرد مبنی بر اینکه لویی هندرسون به منظور مذاکره در مورد موضوعی فوری میخواهد وی را ملاقات نماید. در بازگشت، در حالی که مصدق از کاخ شاه خارج میشد، گروهی در اطراف قصر در حال تظاهرات بودند و میخواستند به وی سوءقصد کنند. مصدق بلافاصله از توطئه مطلع شد و از در دیگری خارج گردید و خطر مهاجمان را پشت سر گذاشت. مدتی بعد، او اظهار کرد که سفیر آمریکا برای هیچ موضوع فوری به ملاقات وی نیامده بود(مصدق،1365: 186- 185). در خصوص توطئه آمریکایی- انگلیسی علیه مصدق، به نظر میرسد باید نکته دیگری را خاطرنشان کرد، هنگامی که آخرین پیشنهاد آمریکا را، که میخواست مانع ملی شدن صنعت نفت شود، دولت ایران رد نمود، ایالات متحده عزم خود را در مقابل مصدق جزم کرد. نهایتا طرح کودتا را مقامات انگلیسی تهیه کرده بودند و وودهاوس، هنگامی که به آمریکا بازگشت، خلاصهای از طرح را با خود برد. براساس این طرح، انگلیسیها از دو نیروی مجزا بهره میبردند: دسته اول سازمان شهری تحت هدایت برادران رشیدیان، متشکل از افسران عالیرتبه پلیس، چندین نماینده و سناتور، عدهای از روزنامهنگاران و سیاستمداران، و علاوه بر آن افراد ولگرد بودند. مقرر شده بود آنها تهران را تحت کنترل درآورند و سپس مصدق و وزرایش را بازداشت کنند. عوامل دیگری که در طرح بریتانیا جای میگرفتند روسای قبایل جنوب ایران بودند که میبایست زمانی که سازمان های شهری عملیات خود را شروع میکردند، در شهرهای بزرگ جنوب قدرت خود را به نمایش میگذاردند. علاوه بر طرح کودتا، لیستی از پانزده سیاستمدار ایرانی، که مستعد جانشینی مصدق بودند، به مقامات آمریکایی ارائه گردید(وودهاوس،1367: 36-43).
با پایان یافتن انتخابات ریاستجمهوری، آیزنهاور به عنوان رئیسجمهور آمریکا در دسامبر 1952 انتخاب گردید و کار خود را از ژانویه 1953 آغاز کرد و از فوریه همان سال مذاکرات جدیدی بین طرفین انجام شد. نمایندگان دولت بریتانیا و اینتلیجنسسرویس در 3 فوریه در واشنگتن گرد آمدند و طرح عملیات مشترک تحت عنوان عملیات آژاکس (Ajax) مورد توافق قرار گرفت (وودهاوس،1367 :147)برای جانشینی مصدق، آمریکاییها ژنرال فضلالله زاهدی را انتخاب کردند. سپس تصویب نهایی طرح مدنظر قرار گرفت. در پایان مارس 1953 این طرح را چرچیل، نخستوزیر و ایدن، وزیر امورخارجه بریتانیا، و همچنین آیزنهاور و جان فاستر دالس، وزیر امورخارجه آمریکا، تصویب کردند. در 25 ژوئن 1953، جلسه نهایی برای تصویب طرح اجرای کودتا در دفتر وزیر امورخارجه آمریکا برگزار شد و آمریکاییها روی جزئیات طرح اجرایی کنکاش نمودند. این طرح را که به تصویب انگلیسیها رسیده بود، آمریکاییها نیز تصویب کردند. جان فاستر دالس محتوای طرح را چنین خلاصه کرد"این طرح توضیح میداد که چگونه آنها از دست مصدق خلاصی و رهایی خواهند یافت” (نجاتی، 1366: 333). تغییر حکومت ملی گرایان و کابینه مصدق، نیازمند طراحی و اجرای دقیق برنامه ای منظم و هدفمند از سوی انگلستان و آمریکا در ایران بود. در روند اجرای کودتا انگلستان ابتدا از برخی ابزارهای متعدد استفاده نمود و سپس به هدف نهایی خود دست یافت.
بند4- انگلستان و ترغیب دربار پهلوی دوم و مخالفان دولت ملی گرایان:
انگلستان پس از جلب حمایت و رضایت آمریکا در اجرای کودتا، در داخل کشور نیز دست به تحرکاتی در این زمینه زد، لذا در نخستین گام سعی در ارعاب و تهدید دربار پهلوی دوم در راستای معیت با انگلیس در اجرای کودتا گرفت. پهلوی دوم نیز که ثبات و بقای خود را بیش از بیش وابسته به انگلیس و آمریکا می دید و از دیگر سو از قوام روز افزون نیروهای ملی گرا دچار وحشت شده بود نیز به خواسته آنان تن داد. این امرخصوصا زمانی از سوی شاه دوم پهلوی مورد حمایت و رضایت قرار گرفت که معضلات مهم پهلوی دوم با دولت ملی گرای مصدق اعمال سلطنت مطابق قانون اساسی بود در حالی که پادشاه پهلوی اساسا هیچ گونه انتقاد و محدودیت را تحمل نمی کرد، چند عامل اورا در همراهی با کودتا متقاعد کرد :1- از سوی انگلیسی ها تحت فشار بود 2- از نظر روانشناسی فردی به محبوبیت روز افزون مصدق حسادت می ورزید 3- منتقدان درون دربار وحامیان خارج از دربار نیز نقش موثری در بدبینی او به مصدق داشتند (گازیورسکی ،1384: 345).
بند5- رادیو بی بی سی و مطبوعات، ابزارهای رسانه ای انگلستان در کودتا:
از دیگر مهره های انگلیسی کودتای 28 مرداد که می توان آن را ذیل چالش های مسالمت آمیز مدل ساندرز قرار داد، فعالیت های رسانه های جمعی اعم از رادیو بی بی سی و روزنامه ها بود. واقعیت اینست که در بسترسازی کودتا، ایجاد التهاب سیاسی و تشویش اذهان و به دیگر سخن ایجاد و اعمال فضای روانی از ابزارهای مهم و کارآمد تلقی می شوند که استعمار انگلوفیل به خوبی در اوان کودتا از این حیلت در راستای سقوط کابینه مصدق بهره برد.کما اینکه بعدها یکی از نویسندگان و فعالان رادیو بی بی سی لاتین در این خصوص گفت:"دولت انگلیس از رادیوی فارسیزبان بیبیسی برای پیشبرد پروپاگاندای خود علیه مصدق استفاده کرد و مرتبا مطالبی بر ضد مصدق از این شبکه رادیویی پخش میشد، به حدی که کارکنان ایرانی رادیوی فارسیزبان بیبیسی به خاطر این حرکت دست به اعتصاب زدند"(هوشنگ مهدوی، 1387: 53-116)همچنین، انگلیس پس از روی کارآمدن حزب محافظه کار سعی داشت به هر طریق که شده دولت مصدق را ساقط کند لذا همانگونه که تبیین شد، در این کار لازم بود آمریکایی ها را با خود همراه سازد.سپس تصمیم گرفت در اوج جنگ سرد، با بزرگ جلوه دادن نقش حزب توده در ایران و خطر نفوذ کمونیسم، آمریکا را از حمایت دولت مصدق منصرف کند و با خود همراه سازد. دولت جدید انگلستان قصد داشت به آمریکا بقبولاند که مصدق توان کنترل اوضاع ایران و جلوگیری از نفوذ کمونیسم را ندارد.لذا برای رسیدن به این هدف، دست به یک جنگ روانی زد(چمنکار،1389: 53-78). اصولا هدف از جنگ روانی رسیدن به اهداف زیر است:
-کسب حمایت دوستان یا تقویت آنها.
- شکل دهی یا تغییر نگرش ها یا طرز تلقی ها نسبت به ایده ها و رخدادها.
- تضعیف یا تحلیل بردن قدرت دولت های خارجی غیر دوست یا تضعیف برنامه ها و سیاست های آنها.
- مقابله با تبلیغات خصمانه دیگر گروه ها و کشورها و افراد.
در سال 1330 شمسی در ابتدای ورود هریمن، نماینده ی آمریکا به ایران، انگلیس سعی داشت از طریق حزب توده در خیابان های تهران آشوب ایجاد کند. این آشوب در 23 تیر به وجود آمد که طی آن عده ای کشته و زخمی شدند. روز 24 تیر، رادیو بی. بی. سی در تفسیر وقایع ایران گفت: “فاجعه روز یکشنبه نشان داد که دکتر مصدق حاکم و مسلط بر اوضاع نیست و کمونیست ها در کمین هستند که ایران را ببلعند و اگر انگلستان پای خود را کنار بکشد کار ایران تمام خواهد شد” این تبلیغات سوء بر بستر زمینه سیاسی و ضعف دولت مصدق با تکنیک قطره چکانی، یعنی به تدریج، اما در زمان های گوناگون، تا زمان سقوط دولت ادامه داشت. اصولا این نوع تیلیغات برای آنکه مؤثر باشد، باید ساده و پیوسته بوده و دائما تکرار شود به گونه ای که مخاطب متوجه ماهیت تبلیغاتی آن نشود.بی بی سی رسانه ای بود که دولت انگلستان را برای سقوط دولت ملی همراهی می کرد. این شبکه در مرداد 1332 شمسی با مشارکت در کودتا و سقوط دولت مصدق نقش مهمی ایفا کرد. در این کودتا عوامل انگلیس و آمریکا، بعضی مطبوعات و رسانه های داخلی و خارجی مانند بی. بی. سی، و بعضی از نیروهای داخلی همچون اشرف پهلوی و برادران رشیدیان حضور داشتند. نقش برجسته رادیو بی بی سی به هر حال تا آن حد برجسته بود که از آن با عنوان “بیسیمچی کودتا” یاد می کنند(مرشدی زاد ودیگران،1389: 45-64). فعالیت های مطبوعاتی نیز نقش مهمی را در زمینه سازی کودتا ایفا کردند جنگ روانی شدیدی که در عرصه هردو طیف مطبوعات حاکم بود اوضاع سیاسی وخیمی را به وجودآورده بود.در این میان حتی مطبوعات موافق دولت ملی نقش نقش اساسی در سرنگونی دولت ملی ایفا کردند موضع گیری های شدید این دسته علیه نیروهای مذهبی و توهین و اهانت به آنها سبب بدبینی مذهبی ها به مصدق شد طوری که گاهی احساس می شد اگر مصدق در مصدر امور بماند مانند زمان رضاشاه با مذهب بر خورد خواهد شد. حتی برخی موضع گیری های شدید این طیف علیه شاه خیلی ها را نگران می کرد از طرف دیگر حزب توده هم با بهره گرفتن از شرایط آزاد بوجود آمده فعالیت مطبوعاتی و تبلیغی خود را گسترش دادند این هم باعث نگرانی مذهبی ها از تسلط کمونیسم می شد و هم بهانه ای دست آمریکا می داد تا با بزرگ نمایی خطر کمونیسم شاه را با کودتا همراه سازد(گازیورسکی،1384 :325 ).
در کنار این مسائل فعالیت مطبوعاتی مخالفین را هم باید در نظر گرفت سازمان اطلاعاتی انگلستان از 1948طرحی با نام رمز بدامن تهیه کرده بود که هدف آن گردآوری اطلاعات و تبلیغ علیه کمونیسم بود(موحد،1382: 780). بنابراین یکی از مهمترین بخش از فعالیت های مهم ام آی 6 در ایران همین کارهای تبلیغی بود در اسناد آنان آمده است که به مسعودی مالک روزنامه اطلاعات 4500دلار وام شخصی داده شد تا به فعالیت مطبوعاتی بپردازد(صعود و سقوط تیمورتاش،1379: 56).در زمانی که شاه در رامسر بود اوراق عزل مصدق ونصب زاهدی را نصیری نزد شاه می برد جنگ روانی مطبوعات علیه مصدق اوج می گیرد مطبوعات تحت کنترل ام آی 6 با تمام قوا علیه مصدق مطلب می نوشتند و مطالبی را که ایستگاه سیا مفید قلمداد می کرد چاپ می کردند از استراژی های آنان بزرگنمایی خطر کمونیسم وحزب توده بود تا به رهبران مذهبی اعلام خطر کنند(موحد،1382:780). با دستور مستقیم وحمایت های فراوان بریتانیاکاریکاتورها و مطالب گوناگونی را تهیه و در اختیار مطبوعات و جراید داخلی مورد نظر قرار می داد و آنها با بهره گرفتن از این مطالب جنگ روانی علیه مصدق را تشدید می کردند مطبوعات مهمترین نقش خود را زمانی ایفا کردند که به طور گسترده حکم نصب زاهدی و عزل مصدق را پخش کردند که این امر طرفداران شاه را امیدوار تر کرد و یاس و ناامیدی را در جبهه دولت ملی مستولی کرد شرایط را در آستانه بحران سیاسی مطلق قرار داد(گازیورسکی،1384 :325).
بند6- بحران اقتصادی دردولت ملی گرایان:
از جمله مسائل دیگر که دولت ملی را با مشکل مواجه کرد و زمینه را برای کودتا فراهم نمود شرایط نابسامان اقتصادی بود که در نتیجه تحریم نفتی در کشور بوجودآمده بود که در این خصوص نیز بریتانیا در جبهه پیشین بحران مذکور قرار داشت. از یک سو بریتانیا بدین نکته واقف بود که وابستگی دولت مصدق به درآمدهای نفتی گریزناپذیر است و از دیگر سو با اعمال سیاست های تحریم می توان زمینه های اعمال فشار و نهایتا تغییر حکومت وی را فرآهم آورد. همچنین، این مساله از یک طرف به مخالفان امکان می داد که دولت مصدق را نا کارآمد معرفی کنند و اقدام علیه او را مشروع جلوه دهند از طرف دیگر لزوم بازگشت کشورهای دیگر به عرصه نفت را مطرح سازند در حقیقت تحریم اعمال شده از جانب شرکت نفت ایران انگلیس با محروم ساختن دولت از منابع مالی و ابتکار سیاسی و ایجاد مشکلات جدی برای مردم فشار سنگینی بر دولت وارد می کرد گرچه بیشتر مردم این فشارها را به عنوان هزینه لازم برای دست یابی کنترل ملی به منابع خود می دانستند و دولت هم به فکر راه حل مشکل بود و تا حدودی هم توانست بر این مشکلات غلبه کند که پیشتر اشاره گردید. مصدق با گرفتن اختیارات کامل بانکی ومالی به دنبال راه حل بود و سعی می کرد بازار های جدیدی برای نفت پیدا کند اما با گذشت زمان و ادامه تحریم ها از آغاز سال 1332 بحران اقتصادی شدت گرفت چنان که چهار صد میلیون کسری بودجه بوجود آمد .این مساله خیلی ها را متقاعد کرد که مصدق باید کنار رود بسیاری از بازرگانان و تجار که شاید تا مدتی قبل طرفدار دولت بودند به صف مخالفان پیوستند در بحث بحران اقتصادی هم نقش جنگ روانی مطبوعات واقدامات آمریکا وانگلیس را نباید نادیده گرفت.
بند7- دیگر اقدامات انگلیس در اجرای کودتا:
انگلیس علاوه بر ابزارهای فوق الذکر، از برخی دیگر ابزارها نیز درراستای ضربه زدن به دولت مصدق بهره برد.همانگونه که پیشتر اشاره شد، بریتانیا با نهضت ملی شدن نفت ایران، به شدت دچار تضرر گردید. لذا از همان ابتدای نهضت اقدامات سری بریتانیا برای بر اندازی دولت ملی شروع شد. یکی از عوامل اطلاعاتی بریتانیا که با برخی از ایرانیان هم ارتباطاتی داشت به ایران آمد و زیر نظر هربرت موریسن[63] وزیر خارجه کار را شروع کرد. وود هاوس نیز که از ام ای 6 به ایران آمده بود سرپرستی جاسوسان را به عهده گرفت.آنان شبکه ای فراهم آورده که وظیفه اش بسترسازی سقوط دولت مصدق بود هدف انگلیس را می توان در ابتدا احیای منافع نفتی کلان از دست رفته در ایران دانست.تلاش در تحریم ها و ایجاد بحران هم در همین راستا بود، اما وودهاوس معتقد بود براندازی مصدق بدون همکاری آمریکا و با اقدامات پنهان امکان پذیر نیست و از همان ابتدا سعی کرد روابط نزدیک تری با ماموران اطلاعاتی آمریکا که در ایران مستقر بودند بر قرار کند، در حقیقت انگلیس کوشید از طریق آمریکا به ایران برگردد. ابزارها و رویکردهای متنوع بریتانیا در راستای تغییر حکومت مصدق که ذیل دومین تئوری بی ثباتی دیوید ساندرز قرار می گیرد، اوضاع سیاسی ایران را بیش از پیش به سمت التهاب سوق داد. رساله حاضر بیشتر درصدد تبیین ابزارها و حیلت های سیاسی انگلیس در کودتای 28 مرداد برآمده است. کودتای مذکور صرف نظر از اینکه تمامی مدل های سیاسی دیوید ساندرز اعم از آشوب، سخنرانی های ضد دولتی، تحرکات سیاسی، ترور، تجمعات خشونت آمیز و نهایتا تغییر حکومت را دربر گرفت، دامنه وابستگی ها را به سمت و سوی ایالات متحده آمریکا نیز سوق داد واهداف بریتانیا که در ذیل بیان می شود را نیز به خوبی تامین و تطمیع نمود.
نمودار رویکردهای انگلستان در کودتای 28 مرداد