به طور قطع، یکی از اموری که زمینه ساز سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت است، داشتن محیطی سالم و امن است؛ که انسان بتواند در پناه آن، به تربیت جسم و جان خویش بپردازد و اصولاً یکی از وظایف مهم بشر که حفظ جان است، جز با زیستن در محیطی امن و سالم امکانپذیر نیست. بدین سبب، شرط اولیه داشتن روحی سالم، جسم سالم است و جسم سالم نیز فقط زمانی حاصل میشود که انسان از محیط زیست سالم بهرهمند باشد.
از آنجا که انسان به عنوان جزئی از جهان عظیم خلقت، با مجموعه بزرگی از مخلوقات دیگر، از جمله طبیعت و محیط زیست در ارتباط است، بدیهی است که زندگی شایسته او، در گرو تنظیم مناسب روابط با آن ها خواهد بود. اسلام در این باره راهکارهای اساسی ارائه داده است؛[۱۱۱] به طوری که میتوان گفت در اسلام، جامعترین دیدگاه و صحیحترین شیوه تعامل با طبیعت و محیط زیست بیان شده است.[۱۱۲]
با نگاهی به متون دینی و از جمله قرآن کریم میتوان دریافت که محیط زیست و تلاش برای به حفظ و حمایت از آن، برای بهرهمندی بشر از محیط زیستی امن و سالم جهت نیل به کمال، مورد اهتمام اسلام است.
از آنچه گفته شد معلوم میشود که طبیعت و محیط زیست در متون دینی، حق همه انسانها در همه دورانهاست. بنابرین، در مقابل حق استفادهای که خداوند برای انسان در محیط زیست و طبیعت قائل شده است، وظیفهای نیز بر عهده او گذاشته است که آن، حفظ و حمایت و بهرهبرداری صحیح از محیط زیست است؛ زیرا هدف خداوند از در اختیار گذاشتن طبیعت برای انسان این است که جهت رفاه، آسایش و تکامل خود از آن بهرهمند شود. بنابرین، اگر در استفاده از این امکانی که در اختیار او قرار گرفته، زیاده روی کند، بر خلاف آن هدف متعالی اقدام کرده که نتیجهاش به خطر افتادن حیات خود او و دیگران و بازماندن از سیر تکاملی در مسیر سعادت دنیا و آخرت خواهد بود.
به عنوان مثال، علم و فناوری، مهمترین ابزار تصرف انسان در طبیعت است. تلاش علمیو به کارگیری فناوری در طبیعت و محیط زیست برای این است، که انسان بتواند از محیط زیست و طبیعت، جهت فراهم آوردن یک زندگی سعادتمندانه همراه با امنیت و آرامش استفاده کند؛ اما اگر انسان در استفاده از علم و فناوری برای تصرف در محیط زیست زیاده روی کند، ثمرهای جز مقهوریت و مغلوبیت او در مقابل سلطه زندگی ماشینی و صنعتی نخواهد داشت. این همان چیزی است که امروزه شاهد آن هستیم و به طور قطع هم خلاف دستورات و تعالیم اسلام است؛ زیرا اسلام، تسلط بر طبیعت را میخواهد، اما زیاده روی در این امر باعث شده که کار از دست انسان خارج شود؛ به گونهای که سلامت، امنیت و انسانیت او در میان پیچ و مهرههای این زندگی صنعتی و ماشینی گم شده است[۱۱۳].[۱۱۴]
با این همه، تصرف در محیط زیست باید به گونهای باشد که انسان را در جهت دستیابی به حیات طیبه و توسعه متعادل که ضامن ارتقای وضع جسمیو روحی بشر است، یاری کند.[۱۱۵] به عبارت دیگر، تصرف در محیط زیست باید به شیوهای باشد که آدمی را به غایت و هدف خلقت برساند. بدین جهت، استفاده از آن به طور دلخواه و بدون در نظر گرفتن این که این نعمتها وسیلهاند نه هدف، خود باعث گمراهی و انحراف انسان از مسیر حق خواهد بود. انسان به عنوان موجودی مختار، باید به این واقعیت تن دهد، که زمین همان گونه که محل رشد تکوینی و جسمیاوست، باید محیط تکامل روحی و معنوی او نیز باشد؛ و چون اسباب و مقدمات تکامل روحیاش، ارادی و اختیاری است، پس باید به شیوهای عالمانه و مدبّرانه از محیط زیست، برای این هدف متعالی استفاده کند؛[۱۱۶] زیرا رسیدن به تکامل روحی و معنوی بدون بهرهمندی از محیط زیستی امن و سالم امکانپذیر نخواهد بود.
ج. عقل
قاعده «لاضرر ولاضرار فی الاسلام[۱۱۷]» از بنیادیترین قواعد فقهی است که باپذیرش نقش اثباتی آن در احکام شرعی ـ که برخی از فقیهان به آن اذعان نمودهاند میتوان به جبران خسارت ناشی از تجاوز به سرمایه های زیست محیطی به آن استناد نمود؛ زیرا همان گونه که ایراد زیان به سرمایه های مادی و معنوی خصوص بدون جبران نمیماند ایراد خسارت به مهمترین سرمایه طبیعی بشر چگونه میتواند نادیده گرفته شود. منطق حقوق اسلامیبه ما میآموزد تا با قیاس اولویت به ضرورت جبران خسارت ناشی از تجاوز به حقوق محیط زیست حکم نماییم.
حتی در صورت تعارض قاعده لاضرر با قاعده سلطنت «الناس مسلطون علی اموالهم »[۱۱۸]، قاعده لاضرر به جهت تقدم حقوق جامعه و حقوق نوعی بشر، بر حق فرد، بر قاعده سلطنت رجحان دارد و به اصطلاح حقوق اسلامی، قاعده لاضرر دایره سلطه مالک در تصرفات مضرّ بر محیط زیست را تخصیص میزند.
یکی دیگر از قواعد فقهی که در صورتپذیرفتن نقش اثباتی آن در احکام شرعی میتواند در زمینهی جبران خسارت ناشی از تجاوز به محیط زیست مورد استناد قرار گیرد قاعده نفی عسر و حرج است. زیرا عسر و حرجی که از به هم خوردن تعادل اکولوژیک طبیعت برای موجودات زنده و بشر پدید میآید چه بسیار مهمتر از عسر و حرجی باشد که از ناحیه افراد ایجاد میگردد. بنابرین اگر رفع یا کاهش عسر و حرج با جبران خسارت ممکن باشد متجاوز به حقوق محیط زیست به جبران خسارت آن ملزم میگردد.
عقل حفاظت از محیط زیست و جبران خسارت ناشی از تجاوز به آن امری ممدوح و پسندیده میشمرد و به ضمیمهی قاعده ملازمهی هر امری را که عقل به آن حکم نماید شرع نیز به آن حکم میکند؛ میتوان اذعان نمود که شناسایی حقوق محیط زیست و جبران خسارت ناشی از تجاوز به آن از جمله احکام شرع نیز میباشد.
د. بناء عقلا
بنای عقلا بر شناسایی حقوق محیط زیست و جبران خسارت ناشی از تجاوز بر آن استوار است و از ناحیه شارع نیز ردع و معنی در این زمینه در دست نیست. چنان که عدم ردع شارع را کاشف ازپذیرش آن بدانیم بر لزوم جبران خسارت اذعان مینماییم. همچنین بنای عقلا بر مجازات متجاوز به محیط زیست تحقق یافته است؛ چنان که حقوق محیط زیست بینالملل و حقوق کشورها بر آن دلالت دارد.
حقوق محیط زیست بینالملل مشتمل بر معاهدات بینالمللی (مشتمل بر ۳۰۰ معاهده) و قطعنامههای الزام آور و غیرالزام آور است. قطعنامههای غیر الزام آور به سه دسته توصیه ای، حاوی اعلامیههای اصولی و متضمن برنامه های عملی تقسیم میشود. عضویت کشورها از جمله ایران در برنامه محیط زیست ملل متحد (۱۹۷۲)، کنوانسیون تجارب بینالمللی گونههای جانوران و گیاهان وحشی در معرض نابودی (۱۹۷۳)، کنوانسیون رامسر در زمینهی تالابهای مهم بینالمللی (۱۹۷۲) و کنوانسیون منطقهای کویت درباره حمایت و توسعه محیط زیست دریایی و نواحی ساحلی (۱۹۷۸)، اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی (۱۹۸۴)، سازمان جهانی دریانوردی (IMO) و کنوانسیون مارپول (۱۹۷۳) به اهمیت کارکرد حقوق محیط زیست بینالمللی و بنای عملی عقلا در زمینهی جبران خسارت و مجازات متجاوز به محیط زیست دلالت نمینماید.
“