- نسبت درآمدهای حاصل ازمنابع غیردولتی به کل اعتبارات دولتی آموزش وپرورش
- سهم اعتبارات جاری آموزش وپرورش عمومی ازکل بودجه جاری آموزش وپرورش
۲- شاخص های فرایندنظام آموزشی :
دراین مورد،منظور میزان موفقیت به دست آمده درتحقق بخشیدن به اهداف تبیین شده نظام می باشد.یابه عبارت دیگر ،کارآیی نظام موردنظر است .زیرا،با دراختیار داشتن شاخص هایی دربارۀ کارکرد فرایند نظام ،نقاط ضعف وقوت آن مشخص می شود ومحدوده هایی که به بازبینی ،تجدیدنظر واصلاحات نیازدارد،تعیین می شود .
۳- شاخص های بروندادنظام آموزشی:
برونداد نظام آموزشی عبارت است ازدانش آموختگانی که درسطوح مختلف آموزشی نظام را ترک می کنند.این افراد بادرجات متفاوتی از دانش،تخصص ومهارت وبا دردست داشتن گواهینامه ها وارد بازار می شوند. برای برنامه ریزان آموزشی اطلاع از «کیفیت برون داد» نظام آموزشی ازاهمیت ویژه ای برخوردار است.
الف. برون داد واسطه ای
برون داد واسطه ای به نتایج مورد انتظار نظام آموزشی درسطح خرد و نتایج درحال تکوین گفته می شود.
-ضریب کارایی درونی
- نرخ قبولی دانش آموزان
- نرخ ارتقای دانش آموزان
- نرخ تکرار پایه دانش آموزان
-دانشآموزان مردودی در صد نفر دانشآموز در منطقه:
- تعداد دانشآموزان ترک تحصیل کرده در صد نفر دانشآموز در مقطع متوسطه.
- نرخ فارغ التحصیلی دانش آموزان
- نسبت دانشآموزان قبولی در کنکور سراسری به هزار نفر دانشآموز پیش دانشگاهی در منطقه.
- نسبت دانشآموزان قبولی در دانشگاه آزاد به هزار نفر دانشآموزپیش دانشگاهی در منطقه.
- متوسط نمرات امتحانات نهایی پنجم ابتدایی، راهنمایی و دوره متوسطه:
- درصد قبولی دانشآموزان منطقه در کنکور سراسری:
- نرخ ماندگاری دانش آموزان
- نرخ گذر دانش آموزان
- نرخ اتلاف
- نرخ باسوادی گروه های سنی(۱۰- ۶ ، ۱۳- ۱۱ ، ۱۷- ۱۴ )
- میانگین طول تحصیل دانش آموختگان
ب.برون داد نهایی
به نتایج مورد انتظار و سازمان یافته نظام آموزشی در سطح کلان«برون داد نهایی» گفته می شود؛ به عبارت دیگر تغییراتی که انتظار می رود در شناخت، نگرش و رفتارهای روانی - حرکتی فراگیران به وجود آید، برون داد نهایی می گویند.
متغیرهای مربوط به شاخص های برون داد نهایی با توجه به اهداف دوره های تحصیلی به تفکیک ساحت های هشتگانه (اعتقادی، اخلاقی، علمی- آموزشی، فرهنگی- هنری، اجتماعی، زیستی، سیاسی و اقتصادی) تعریف و با بهره گرفتن از الگوهاوروش های ارزشیابی مناسب داده های لازم جمع آوری و مورد بررسی قرار می گیرد.
۲-۵- برنامه ریزی و مدیریت آموزش و پرورش
سرمایه گذاری در سرمایه انسانی، نه تنها در کشورهای پیشرفته، بلکه در کشورهای در حال توسعه نیز نقش برجستهای ایفا می کند. زمانی که تلاش برای توسعه آغاز شد، آموزش و پرورش به دلیل مزایای اجتماعی، اقتصادی و کسب برتریها، مورد توجه بیشتری قرار گرفت و توزیع آموزش و پرورش در سطح کشورها و چگونگی بهرهمندی افراد از آن، یکی از شاخص های پیشرفت به حساب آمد. امّا به دلیل محدود بودن امکانات و منابع انسانی و مالی برای دستیابی به آن، مباحث شدیدی بین تصمیم گیران و برنامه ریزان به وجود آمد و لزوم اتخاذ شیوه های مناسب را برای برنامه ریزی موجب گردید. امروزه اثبات شده است که یکی از تأثیرگذارترین عوامل بر تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آموزش و پرورش است.
“از نظر راسخ، برنامه ریزی عبارت است از طرح تدابیری که بتوان به مناسبترین صورت از منابع موجود برای رسیدن به هدفهای مطلوب استفاده کرد. از نظر فیلیپ کومز، کارشناس برجسته یونسکو، برنامه ریزی آموزشی «کاربرد تجزیه و تحلیل منطقی در آموزش و پرورش به منظور افزایش کارآیی» است؛ یعنی کار برنامهریز آموزشی، تحلیل نظامدار و منطقی مسائل و مشکلات آنی و آتی آموزش و پرورش و تلاش به منظور حل این مشکلات است. این اقدام،در نهایتبهرهوری و کارآیی نظام آموزشی را افزایش خواهد داد و محور آن، نظام آموزشی تلقی می شود. برنامه ریزی آموزشی را میتوان «سازماندهی یا اصلاح فعالیتها، تجهیز منابع و امکانات آموزشی برای تحقق بهتر اهداف آموزشی» تعریف نمود. قلمرو برنامه ریزی آموزشی، معطوف به وضع شاخص های کمّی، هدفهای کمّی برای نظام آموزشی در سطوح مختلف از خرد تا کلان و ارزیابی میزان تحقق آنها از منظر کمّیتهاست” (فیوضات، ۱۳۸۴: ۱۶).
موافقان و طرفداران برنامه ریزی آموزش و پرورش معتقدند آموزش و پرورش امروز زیربنای اجتماع است . فراهم کردن فرصت های مساوی برای آموزش و پرورش همه مردم ضروری است زیرا زیربنای عدالت اجتماعی و لازمه از میان بردن فاصله ناشی از نابرابری هایی است که دسترسی پیدا نکردن به آموزش و پرورش مناسب به وجود می آورد(همان :۲۸).
از نظام آموزشی انتظار میرود تابا برنامه ریزی صحیح در تخصیص امکانات، بتواند نابرابریهایبرآمده ازساختار سیاسی ـ اقتصادی را جبران کند؛یعنی، سیاستهایاصلاحی آموزشی باید در جهت کاهش نابرابریها گام بردارد. نمیتوان از سیاستهایآموزشی انتظار داشت که به تنهایی عدالت را حکمفرما کند؛ امّا میتوان گفت کهبرابریفرصتها در آموزش، به برابری فرصتها در زندگی کمک میکند. به عبارت دیگر،بسته به دقت و سنجیدگی سیاستهای اصلاحی، نظام آموزشی میتواند با برنامه ریزی صحیح، نابرابری فرصتهای آموزشی طبقات و اقشار مختلف کودکان را کاهش دهد. در این راستا، برنامه ریزی در هر یک از سطوح نظام آموزشی حائز اهمیت میباشد. همچنین مدیریت،واژه ایاستکهفرآیندهایانتزاعی،سیاسی،اداریو مدیریتیرابهیادمیآورد. درنظرنگرفتنتاثیرواقعیکه عملکردهایمدیریتدرحوزه یآموزشبرزندگیمردمعادی،امید وآرزوهایوالدینوکودکانوچشم اندازهایتوسعه ایملتهامی گذاردآساننیست. درنظرآوریشقوقمختلفبرایدرکبهتراینکهچرامدیریت کارآمددرحوزهآموزشمهماستضرورتدارد. مدیریتنامناسب، والدینوجوامعراباآموزشیمواجهمیسازدکهنسبتبهنیازهای آنانپاسخگونیست. مدیریتنامناسب،نظامآموزشیکهدربهبود دستاوردهاییادگیریمؤثرنیستبهبارمیآورد . درچنیننظام آموزشیای،کودکاندرکلاسهایدرسیپرورشمییابندکهفاقد موادآموزشی،معلمانتربیتیافتهوبیانگیزهاند . دربرخیموارد، مدیریتنامطلوببدینمعنیاستکهمنابعمالیتخصیصیافته برایمدارسهرگزدرمدارسصرفنمیشود. عملکردهاینامناسبمدیریتیدرحوزهآموزشبرکلجامعهتاثیر میگذارد. مدیریتکارآمدنهفقطبهمعنیشفافیتومسئولیت پذیری؛بلکهبهمعنیفراهمآوردنفرصتبرابربرایتمامشهروندان است. برخلافافرادثروتمندکهخواهانآموزشخصوصیهستند، خانوادههایفقیربرایبهرهگیریازخدماتآموزشیوابستهبه دولتهستند . اگرخدماتآموزشیدولتیازکیفیتمناسبی برخوردارنباشندودسترسیبهآنهادشوارباشد،افرادفقیربیش ازهمهازاینشرایطمتضررخواهندشد . نشانههایمدیریت ناکارآمدبرآموزش،شاملشکافهایمالیبزرگبینمناطقغنیو فقیر،پیشبینیهایغیرقابلتأمینازسویافرادفقیروعدم توجهبهراهکارهاجهتدستیابیبهافرادمحروماست. ناتوانیبرای رفعفسادکهشاخصدیگرمدیریتناکارآمداستپیامدهایمخربی برخانوارهایمحرومدارد. اگرمنابعبهمدارسنرسندیامدارس شهریه هایغیرمجازدریافتکنند،افرادفقیرازثبتنامکودکاندر مدارسبازمیمانندوازعهدهتأمینمنابعمدرسهایبرنمیآیند(گزارش پایش آموزش برای همه٬ ۱۳۸۸: ۱۲۷). مدیریتآموزشیصرفاًنظامادارهومدیریتآموزشدر کشورنیست؛بلکهدرمفهومیگسترده،درارتباطبا فرآیندهایرسمیوغیررسمیایاستکهطیآن سیاستهاتدوین،اولویتهاشناسایی،منابعتخصیصو اصلاحاتبهاجراءدرمیآیند. مدیریتآموزشیبهسطح نظاموزارتیمحدودنمیشود؛بلکهایننوعمدیدیتاز سطحکلاسدرستاسطحستادمرکزیوزارتآموزش وپرورشگسترشدارد. زمانیکهدموکراسیواحترام بهقانونتضعیفمیشودازمیزانمشارکتوپاسخگویی کممیشود. برعکس،وقتیاموراشارهشدهمورداحترام واقعمیشوندوالدینبرایمشارکتدرتصمیماتمدرسهترغیب میشوندوبرایآنانامکاندسترسیبهاطلاعاتتعریفمیگردد .
دراینصورتاستکهمسئولیتپذیریهاوپاسخدهی هاداوطلبانه رخمیدهد.همچنینقوانینمدیریتشرایطیراتوصیفمیکنند. کهبرآناساس،معلماناستخدامشدهوتعلیممیبینند.اینروند، تأثیرمهمیبرمهارتهاوانگیزه هاییداردکهمعلمانآنهارابه سرکلاسدرسمی آورند. خارجازکلاسدرس،نظامهایمدیریت شکلدهنده یروابطبینگروههایمدرسه،مدیریتداخلیودولت مرکزیاست. آنهامشخصمیکنندچهکسیاولویتهاراتعیین کردهودرحوزه هایمهمیهمچونبرنامه یدرسی،مدیریتمعلمو مدیریتبرمدارسدستبهتصمیمگیریمیزند . نقشمدیریت آموزشیدربخشمالی،بهتعییناولویتهاوبسیجمنابع،تخصیص ومدیریتآنهامحدودمیشود. همانگونهکهاینفهرستنشانمیدهد،مدیریتشاملمجموعه ای وسیعیازدستاندرکارانودارایلایه هایمختلفمدیریتیاست کهبهلحاظنظریهمهتصمیماتمتخذهبرایآموزشراتحتتأثیر قرارمیدهد. دردرونهرکشور،روابطبیندست اندرکارانونهادهایدولتیمیتواندبسیارپیچیدهومتنوعباشد. بدینترتیب، تغییرمدیریتیدرزمینه هایمختلفمیتواندبهصورتهای گوناگونیرخدهد. برایمثال،ممکناستتمرکززداییماموریتیرا دریکبخشمجازدانسته(استخداممعلم)امادربخشدیگرغیرمجازبداند(پرداختحقوقمعلمیاطراحیبرنامهیدرسی)؛ همچنین،ممکناستماموریتسیاسیراتفویضکردهامابه مسئولیتمالیمرکزیتدهد(گزارش پایش آموزش برای همه٬ ۱۳۸۸: ۱۳۶).
۲-۵-۱-برنامهریزی استراتژیک در آموزش و پرورش
پیشرفت سریع و تغییرات پرشتاب محیطی در جهان معاصرآگاهی از تحولات را ضروری کرده است. عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی و کسب سود بیشتر موجب شده است برنامه ریزی به صورت یک ضرورت انکارناپذیر تلقی شود. از جمله انواع برنامه ریزی سازمانی می توان به برنامه ریزی استراتژیک اشاره نمود. کلمه استراتژیک به معنی هر چیزی است که به استراتژی مربوط باشد. واژه استراتژی از کلمه یونانی “استرانگوس” به معنای رهبری گرفته شده است. تعاریف مختلفی برای برنامه ریزی استراتژیک بیان شده است(امینی و سماواتیان، ۱۳۸۹)برنامهریزی استراتژیک عبارت است از تعیین اهداف کلی و جزئی سازمان و چگونگی رسیدن به آن هدفها و تصمیمهای استراتژیک است. استراتژی طرحی جامع، هماهنگ، یکپارچه و سودآور است که در داخل سازمان به منظور رقابت با عوامل محیطی تدوین میشود و به منظور تحقق اهداف اصلی به نحو مناسبی توسط سازمان اجرا میگردد. به عبارت دیگر استراتژی عبارت است از خطمشی کلی که از بین شقوق مختلف عمل به عنوان راه بهینه دستیابی به هــدفها انتخاب شده و در این انتخاب، تواناییها، مـفـروضات اساسی، سـیاسـتها و مــنابع مورد توجه قرار میگیرد. طبق این تعریف هدف استراتژی دستیابی به یک موقعیت بهتر با بهرهگیری از نقاط قوت و فرصتها و اجتناب از نقاط ضعف و تهدیدات میباشد. استراتژی صرفاً برنامه نیست بلکه ابزار یا وسیلهای است که برای نیل به اهداف جزئی و کلی سازمان تدارک دیده میشود. تصمیمگیری در واقع مهمترین وسیله اجرای برنامه است. تصمیمات راه رسیدن به هدف را نشان میدهند و به همین دلیل تجلی همبستگی وظایف مدیر را میتوان در تصمیمهایی که اتخاذ میشود ملاحظه کرد. یک تصمیم مؤثر، تصمیمی است که از قابلیت انعطاف لازم برخوردار بوده و برای کارکنان قابل فهم باشد. بعلاوه یک تصمیم مؤثر باید بتواند هماهنگی لازم را بین واحدهای مختلف یک سازمان ایجاد کند(موسوی و حسنی ، ۱۳۹۰).
اغلب چنین تصور میشود که برنامهریزی استراتژیک همان برنامهریزی دراز مدت است در حالی که گرچه هر دو با آیندهنگری همراه میباشد ولی بین آنها تفاوتهای اصولی و ساختاری وجود دارد. برنامهریزی دراز مدت اهداف و پیش بینی ها بر اساس فرض ثبات سازمانی است در حالی که در برنامه ریزی استراتژیک نقش سازمان در محیط آن بررسی می شود. به عبارت دیگر در برنامهریزی دراز مدت، روندهای گذشته و حال مورد مطالعه قرار گرفته و براساس وضعیت نسبتاً ثابتی آیندهنگری میشود. ولی برنامهریزی استراتژیک فعالیتها و اقداماتش را با بررسی محیط خارج شروع میکند و اطلاعات بدست آمده از این بررسی را به منظور باز آزمایی و بررسی مجدد رسالت سازمان در مقابل حوادث محیط اجتماعی مورد استفاده قرار میدهد(امینی و سماواتیان، ۱۳۸۹).
اساس و مبنای برنامهریزی استراتژیک از جامعه صنعتی و بازرگانی گرفته شده است. در فاصله سالهای ۱۹۶۰، کارخانه جنرال الکتریک مکرراً به خاطر پیشگام بودن در کاربرد برنامهریزی استراتژیک مورد احترام و تشویق قرار گرفته و اعتبار کسب نموده است. همچنین سایر شرکتها متوجه شدند که تغییرات محیط خارجی تأثیر قابل توجهی در ادامه حیات آنان دارد و اهمیت آنها کمتر از امور داخلی تحت کنترلشان نیست. امروزه برخی از اشکال برنامهریزی استراتژیک در بعضی از شرکتهای بزرگ و بسیاری از سازمانهای کوچک مورد استفاده قرار میگیرد. در اواخر سالهای دهه ۱۹۷۰ بود که مراکز دولتی نیز به اهمیت برنامهریزی استراتژیک پی برده و آنرا به عنوان یک ابزار مناسب و روش علمی و منظم جهت برآورد نیازهایشان پذیرفتند و تعدادی از برنامهریزان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت نیز آن را عملاً در تصمیمگیریهای مهم آموزش و پرورش در سطوح مختلف تحصیلی مورد استفاده قرار دادند و موفقیتهای نسبتاً خوبی نیز در این زمینه بدست آوردند. البته میزان موفقیتها در سطوح مختلف سازمان و در مناطق مختلف، متفاوت بود. تعداد نواحی و مناطق که برخی از اشکال برنامهریزی استراتژیک را بهکار گرفتند حدوداً ۵۰۰ ناحیه و منطقه آموزشی را شامل میشد.
آموزش و پرورش سرمایهگذاری یک نسل برای نسل دیگراست، نهاد آموزش و پرورش پرهزینه است و باید این هزینهها را به حساب سرمایهگذاری منظور داشت. در بودجه بسیاری از کشورها هزینه آموزش و پرورش رقم عمدهای را به خود اختصاص میدهد با این امید که نظام آموزشی، شهروندانی مولد و مطیع به جامعه تحویل خواهد داد، از این رو ماهیت آموزش و پرورش آیندهنگری را ایجاب میکند. اما حرکت به سوی آینده بدون شناخت روندها و نیروهایی که عمل میکنند از یک سو و تلاش و کاوش برای آفرینش واقعیاتی که خواهان آن هستیم از سوی دیگر به از دست دادن فرصتها برای ایجاد زندگی بهتر می انجامد، برنامهریزی استراتژیک به عنوان یک فرایند پویا با دورنگری نسبت به واقعیات و موقعیتهای موجود ارائه راهبردها و تاکتیکهای مؤثر برای رسیدن به فردایی بهتر را امکانپذیر میسازد (مشایخ، ۱۳۸۳: ۵۸). در این نوع برنامهریزی سیاستگذاری و تصمیمگیری بر مبنای دریافت درونی (شهودی) مدیران انجام نمیگیرد و بلکه مشارکت همه افراد ذینفع، ذیربط و ذی علاقه مبنای بازاندیشی، بازسازی و بازآفرینی در نظام آموزشی است بر خلاف برنامهریزیهای رایج که در رویارویی با کژیها و کاستیهای نظام آموزشی به صورت واکنشی عمل میکنند؛ در برنامهریزی استراتژیک یاران آموزشی نخست با تعریف آینده مطلوب و سپس شناخت وضعیت موجود به تعیین نیاز میپردازند و برای رفع آن به گونهای فراکنشی اقدام می کنند. لازمه این برنامهریزی استراتژیک برخورداری از تفکر استراتژیک است منظور از تفکر استراتژیک ژرف نگری بخردانه در سه سطح فراسوی کلان (جهان) کلان (جامعه) خرد (نهاد یا سازمان) است (مشایخ، ۱۳۸۳: ۵۸). در واقع برنامهریزی استراتژیک در آموزش و پرورش فرایندی منظم و عقلانی است که از مراحلی تشکیل شده و سازمان آموزشی را در راستای چگونگی طی کردن این مراحل هدایت میکند. در واقع تعریف برنامهریزی استراتژیک در آموزش و پرورش عبارت است از:
۱- فرایند مدیریتی جهت تغییر شکل سازمان و بهبود و اصلاح برنامه های سازمان
۲- فلسفه مدیریتی جهت تعین اهداف، اولویتها و نیازها با توجه به ارزشهای حاکم بر جامعه و باورهای مورد قبول افراد ۳-روش تفکر جهت حل مسائل سازمان
۴- تجربه تربیتی و فعالیت ارشادی برای کارکنان و توسعه سازمانی
-
- نوعی آموزش اجتماعی از طریق مشارکت افراد در آن (کرامتی، ۱۳۷۴ به نقل از موسوی و حسنی ، ۱۳۹۰).
۲-۵-۲- اصول برنامهریزی استراتژیک در آموزش و پرورش
برنامهریزی استراتژیک ۴ اصل اساسی را بهمنظور بهبود عملکرد سیستمهای مدیریت پیشنهاد میکند:
۱- توسعه سیستم اطلاعات به منظور بهبود امر تصمیمگیری
نواحی آموزش و پرورش بهطور منظم اطلاعات لازم را درباره دانش آموزان، کارکنان، معلمان، هزینهها، موفقیت و افت تحصیلی، فضای آموزشی و … تهیه می کنند. این اطلاعات به دفتر هماهنگی و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش ارسال می شود تا از طریق بررسی و تجزیه و تحلیل به اطلاعات کاربردی جهت تصمیم گیری آموزشی تبدیل شود و کارکنان ناحیه هر وقت که بخواهند نمی توانند به این اطلاعات دسترسی پیدا کنند زیرا آنها به مرکز فرستاده می شوند و در نتیجه کارکنان سازمان اطلاعات زیاد درباره ویژگیهای جامعه دانش آموزان ناحیه خود ندارند و از تغییرات جدید کمی و کیفی کم اطلاعند. یکی از اصول برنامهریزی استراتژیک این است که اطلاعات باید قبل از تصمیم گیری جمع آوری شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
۲- هدایت کارکنان به سوی هدف و جهت مشترک
برای سهولت دستیابی به هدفهای از پیش تعیین شده باید بین سطوح مختلف سازمان وحدت و انسجام لازم برقرار گردد و این وحدت و هماهنگی در سطح نسبتا مطلوبی حفظ شود که این موضوع بیش از هر چیز تشریک مساعی کارکنان را در امور مختلف طلب می کند و برای رسیدن به این مهم مدیریت در سازمانهای آموزشی باید بیشتر روی انگیزش، تشویق، هدایت و رهبری تاکید کند نه این که از روش های تنبیه و تهدید و اعمال قدرت وکنترل و نظارت مستقیم استفاده نماید.
۳- مشارکت افراد ذی نفع در تصمیم گیری و اجرا
اصولا اداره مراکز دولتی از اداره سازمانهاو مشکلتر است زیرا تصمیم گیری در سازمانهای دولتی وسیعتر بوده و تحت تاثیر نفوذ گروه های مختلفی قرار گیرد. گر چه کارگزاران هر ناحیه گردانندگان اصلی تعلیم و تربیت هستند، اما والدین، اتحادیه ها، گروه های مختلف صنعتی و تجاری، کسبه، دانش آموزان و سایر گروه های ذی نفع می توانند تاثیر قابل ملاحظه ای بر تصمیم گیری های ناحیه آموزش و پرورش داشته باشد. البته اگر برنامهریزی و مدیریت در سازمان بتواند بخوبی از وجود نیروهای مذکور در راستای هدفهایش استفاده نماید، تاثیرش بر تصمیم گیرها مثبت خواهد بود و در این صورت وجود افراد و گروههای ذینفع خود یک نعمت است. اما در صورتی که سیستم مدیریت قادر به استفاده مؤثر از آنها نباشد تاثیر نا مطلوبی بر کیفیت تصمیم گیری ها و اجرای برنامه ها خواهد گذاشت و به عنوان یک مانع بزرگ بروز خواهد کرد. اهمیت برنامهریزی استراتژیک بیشتر از این جهت است که گروه های ذینفع و علاقهمند را در فرایند برنامهریزی مشارکت می دهد و اولین قدم برنامهریزی استراتژیک نیز در گیر ساختن این گروه ها در فعالیت های آموزشی است تا از این طریق بتوان اطلاعات مربوط به بررسی عوامل محیطی را بدست آورد.