دقت در این روایات (به ضمیمه فرمایش مرحوم علامه) رابطه و هماهنگی بین مراتب ایمان و ذکر و اثرات آنها را، بهتر روشن می کند و همان طور که ایمان ابتدایی، با غفلت و نسیان و گناه، جمع میشود، ذکر و نیایش ابتدایی و از روی بیتوجهی نیز، با غفلت و نسیان منافات ندارد. ولی ایمان کاملتر و ذکر در مراحل بالاتر، باغفلت و معصیت، به هیچ نحو سازش ندارد و اثرات شگرف آن و از جمله وحشت از گناه و مصونیت در برابر آن، پدید میآید.[۲۲۹]
آثار فرعی دعا
الف- آثار فردی؛
ب- آثار اجتماعی؛
ج- آثار اخروی؛
د- آثار دنیوی؛
الف -آثار فردی
۱- حفظ پرورش سجایای اخلاقی؛
۲- نجات از نفاق؛
۳- طرد شیطان به وسیله دعا؛
۴- نورانی شدن دل؛
۵- حیات و شفای دل؛
۶- کلید دوستی و انس با خدا؛
۷- بهترین غذای روح؛
۸- آرامش روانی؛
۹- ایجاد معنویت و عرفان؛
۱۰- پرورش عواطف؛
۱۱- کسب اخلاق خدایی؛
۱۲- پاکی و پاکیزگی؛
۱۳- خودسازی؛
۱۴- تلقین نفس؛
۱۵- طغیان نفس یا اجتناب از معصیت؛
۱۶- موفق به توبه و استغفار؛
۱۷- انقطاع از غیر حق؛
آثار فرعی دعا
الف-آثار فردی؛
۱- حفظ و پرورش سجایای اخلاقی؛
اگر ایمان به خدا در جامعه و در درون خود وجود نداشته باشد، به طور کلی نمیتوان بنیان محکمی برای ساختمان سجایای اخلاقی بنیان نهاد و ارائه نمود. چرا که وقتی در دنیا، مادهی کر و کور، حاکم و همهکارهی جهان باشد، ارائه هرگونه نظام اخلاقی، نه تنها وجهی ندارد، بلکه ضمانت اجرایی هم نمیتواند داشته باشد. البته با فشار تبلیغات و وضع قوانین و قوای مسلح میتوان چند صباحی مردم را به اموری وادار کرد و نام آن را قوانین اخلاقی یا رعایت آنها گذاشت ولی وقتی پای تبلیغات و فریب یا زور به میان آمد، معلوم است که نام آن را هر چیز دیگری، غیر از اخلاق میتوان گذاشت.
بنابراین، اصل طرح نظام اخلاقی، بدون پشتوانهی ایمان و معنویت کاری است عبث و با وجود ایمان و طرح نظام اخلاقی بر اساس آن نیز، خطر پایان نیافته است و ضمانت اجرایی آن، در فرد و جامعه، کامل نمیباشد. درست است که بهترین ضامن اجرایی مسائل اخلاقی، ایمان درونی و قلبی افراد است، ولی همان طور که اشاره شد، این ایمان (ابتدایی) با گناه یا به تعبیری با مخالفت نظام اخلاقی، منافاتی ندارد. برای راه حل این مسأله، درست است که باید قوانین کیفری و دادگاه وجود داشته باشد، ولی همان طور که در جوامع مختلف دیده میشود، این اقدامات نمیتواند ضامن اجرایی کامل باشد. آنچه که میتواند در همه حال و شرایط، مؤثر باشد و انسان را از خطا و گناه نجات بخشد و در صورت ارتکاب، خرد را، به پشیمانی و در صورت امکان، جبران آن وادارد، تقویت ایمان بوسیلهی ذکر و یاد خدا است. اگر انسان به این مرحله رسید، همهی سجایای اخلاقی، نه تنها بر بنیانی محکم، استوار است، بلکه به بهترین وجه اجرا میگردد.
«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکراً کَثِیراً؛ ای کسانی که ایمان آوردید خدا را بسیار یاد کنید.»[۲۳۰]
خلاصه این که برای سعادت فرد و اجتماع و برای معنادار بودن اخلاق و نظام اخلاقی و برای رعایت آن به بهترین وجه، چارهای جز تقویت ایمان به وسیلهی نیایش و ذکر وجود ندارد.
این است که در روایات ذکر را موجب اصل صلاح قلب دانستهاند و این نکته که اصلاح فرد و جامعه با اصلاح دل او، ارتباط کامل دارد، احتیاج به دلیل و توضیح ندارد.[۲۳۱]
حضرت علی میفرماید: «مَن عَمَرَ قَلبِهِ بِدَوَامِ الذِّکرِ حَسُنَت اَفعَالِهِ فِی السِّرِ وَ الجَهر؛[۲۳۲] کسی که قلب خود را با ذکر دائمی آباد سازد کردار او در نهان و آشکار، نیکو شود.»
قانون اگر بتواند خوب اجرا شود و دچار آفتهای مختلف نگردد، تنها در ظاهر اجتماع رعایت میشود، ولی انسان هیچ لزومی نمیبیند که در خلوت و در جایی که کسی مطلع نمیشود آن را رعایت کند. تنها یاد واقعی خدا است که انسان را به حسن اعمال، در ظاهر و باطن و یا در خلوت و جلوت، میرساند.
در روایت دیگری باز حضرت میفرماید: «مُداوِمه الذِّکرِ قُوت الاَروَاح وَ مِفتَاحَ الصَّلاح؛[۲۳۳] کلید اصلاح فرد و اجتماع و نیروی روانی انسانها مداومت بر یاد خداست.»
۲- نجات از نفاق
انسان مؤمن وقتی دچار غفلت و نسیان به گناه و معصیت دچار شد، به لوازم ایمان خود پایبندی نشان نمیدهد و این، همان معنای نفاق است. یعنی در اعتقاد و سخن به طرفی گرایش دارد، ولی در عمل، خلاف آن را میرود، برای نجات از نفاق، باید به تقویت ایمان و ذکر خدا پرداخت و البته چون نفاق هم، مراتب و مراحلی دارد، نجات از هر مرحله، به ذکر مخصوص خود، احتیاج دارد.[۲۳۴]
قرآن میفرماید: «اِنَّ المُنَافِقینَ یُخَادِعُونَ اللهَ وَ هُوَ خَادِعُهُم وَ اِذَا قَامُوا اِلَی الصَّلاه قَامُوا کَسالی یُراون النّاس وَ لا یَذکُرونَ اللهَ اِلا قَلیلا؛[۲۳۵] همانا منافقان با خدا مکر و حیله میکنند و خدا نیز با آنها مکر میکند (یعنی مکرشان را باطل میسازد) و چون به نماز آیند با حال بیمیلی آیند و ذکر خدا را جز اندک (آن هم به قصد ریا) نکنند.»
علت این که منافقین، به خدعه و نیرنگ میپردازند و در برگزاری نماز، کسالت نشان میدهند، ضعف ایمان آنها است که نتیجه آن، کمی ذکر خداست و از طرفی دیگر، نتیجه قلت ذکر، ضعف ایمان است. (ذکر بر ایمان و ایمان بر ذکر تأثیر میگذارد.)
در روایت میفرماید: «من اکثر ذکر الله فقد بری من النفاق؛[۲۳۶] کسی که یاد خدا را زیاد کند از نفاق نجات مییابد.»
۳- طرد شیطان بوسیله دعا
تفاوت طرد شیطان، با عدم ارتکاب معصیت، این است که عدم ارتکاب، معلول طرد شیطان میباشد. به این معنا که در بسیاری مواقع، وسوسههای شیطانی وجود دارد و انسان را دچار گناه میکند و گاهی هم تا مرحله گناه ادامه نمییابد. اما اگر از ابتدا شیطان از انسان دور شد، دیگر معلول آن هم که گناه باشد، مطرح نمیشود (البته توجه داریم که علت گناه، منحصر به شیطان نیست.)
نقش ذکر، در هر دو مورد کارساز و تعیینکننده است. گاهی ذکر خدا، از ابتدا موجب میشود که شیطان و وسوسههای او، به انسان نزدیک نشوند و گاهی هم، در اثر غفلت، شیطان به انسان نزدیک میگردد و مقدمات کار را هم، فراهم می کند. ولی با یک توجه به خدا، شیطان طرد میشود.
«قال علی u ذکر الله رأس مال کل مؤمن و ربحه السلامه من الشیطان؛[۲۳۷] یاد خدا سرمایه هر مؤمن است و سود و ثمرهی آن رهایی از دست شیطان و سلامتی از دست وسوسههای آن میباشد.»
باز آن حضرت میفرماید: «ذکر الله مطرده الشیطان؛ [۲۳۸] یاد خدا، وسیله دور کردن شیطان است.»
۴- نورانی شدن دل
انسان که جز حیات و زندگی دنیا، اعتقاد دیگری ندارد و تنها به دنبال فراهم نمودن وسائل و آباد کردن دنیا میباشد یک نوع تاریکی و ظلمتی، دل او را فرامیگیرد که سوء اخلاق، تنگی دل و عدم شرح صدر را، به همراه خود دارد و به تعبیر دیگر، میتوان این دل را، مریض نامید و دل مریض و تنگ و تاریک نمیتواند مفهوم عشق و دوستی راستین را بفهمد. این است که این افراد، بیشور و عشق هم میباشند. بدین جهت در روایات تعبیرات مختلفی دربارهی این افراد بکار رفته است و در مقابل آن، (یاد خدا) را موجب شرح صدر و نور قلب و کلید دوستی با خدا و … بیان فرمودهاند که برای هر کدام از اینها، به عنوان نمونه، روایتی ذکر میگردد. البته باید توجه داشت که فهمیدن این مفاهیم، به تجربه دینی هر فرد، بستگی کامل دارد. و تا انسان خود، به تقویت ایمان نپردازد و اثرات نیایش و ذکر را به تجربه ننشیند، نمیتواند تصوری از واقعیت این مفاهیم ارزشمند، داشته باشد. و اگر کسی، خود، از تجربیات دینی و عرفانی، بهرهای داشته باشد، از توضیحات بیشتر، بینیاز میباشد.[۲۳۹]
حضرت علی u میفرماید: «عَلَیکَ بِذِّکرِ الله فَاِنَّهُ نُور القُلوب؛[۲۴۰] بر تو باد یاد خدا، زیرا که ذکر خدا نور دلهاست.»
۵- حیات و شفای دل
در روایات بسیاری، اثرات گناه را، مرض یا مرگ دل، بیان میفرماید. یعنی همان طور که جسم انسان، با تناول بعضی از غذاها مریض میشود و یا با خوردن سم مهلک، حیات خود را از دست میدهد، دل هم که محل تجلی قوای روحانی و روانی است، روشنایی و تاریکی و صحت و مرض و زندگی و مرگ مییابد و گناهان، موجبات ناخوشی و مرگ دل و قوای فطری و معنوی را فراهم میسازند. در مقابل توجه به خدا، باعث حیات و شفاء و رشد دلها میگردد.[۲۴۱]
حضرت علی u راجع به حیات دل میفرماید: «مِن ذِکرِ الله سُبحانَهُ احیا قَلبِهِ وَ نور قَلبِهِ ..؛[۲۴۲] هر کس خداوند را یاد کند دل او زنده میشود و عقل و دلش نورانی میشود.»
و پیامبر e میفرماید: «بِذِکرِ الله یُحیِی القُلُوب، وَ بِنسیَانه مُوتِهَا؛[۲۴۳] با یاد خدا دلها زنده میشوند و مرگ دلها بخاطر فراموشی خدا است.»
و راجع به شفاء و مرض دل، پیامبر e میفرماید: «عَلَیکُم بِذکرِ الله فَانَّهُ شِفَاء وَ اِیاکُم وَ ذکر النَّاس فَاِنَّهُ دَاء؛[۲۴۴] بر شما باد یاد خداوند که ذکر خدا، شفاست و پرهیز کنید از یاد مردم (اعتماد و تکیه به مردم و مخلوقات) که آن درد است.»
۶- کلید دوستی و انس با خدا
همان طور که ذکر شد، دعا در ابتداء با تکلف صورت میگیرد، ولی کمکم بر اثر مداومت، حالت تکلف برداشته شده و محبت خدا را در دل انسان، برقرار میکند و با برقراری محبت، انسان با خدا و وحشت از گناه و از مردمی که برخورد با آنها، موجب نسیان و گناه شود، پدید میآید.[۲۴۵]
حضرت علی میفرماید: «اِذَا رَایتَ الله یُونُسک بِذکرِهِ فَقَد اُحِبُّکَ، وَ اِذَا رَایتَ الله یُونُسک بِخُلقِهِ وَ یوحشک مَن ذِکرِهِ فَقَد اَبغَضَکَ؛[۲۴۶] آنگاه که مشاهده کردی خداوند، تو را به ذکر خود، مونس و علاقهمند ساخته است پس بدان که تو را دوست دارد و وقتی که مشاهده کردی خداوند ترا را به خلق خود علاقهمند ساخته و از یاد خود، تو را وحشت انداخته است، پس (بدان که) تو را دشمن داشته است.»