ولی برای این که ما به ارزش و اهمیت نمایشنامهِهای تاگور زودتر و بیشتر پی ببریم و نکتهِهای نغز و پر احساس نوشتهِهای او را دریابیم لازم است ابتدا تا حدی به خصوصیات روحی و معنوی وی آشنا شویم.
برای معرفی تاگور از خود شاعر مدد می جوییم:
«در آن جا که فکر از هراس رسته و آدمی سربلند است.»
«در آن جا که دانش رایگان است.»
«در آن جا که جهان با دیوار اختلاف های ناچیز داخلی از هم جدا نشده،»
«در آن جا که کلمات از ژرفنای راستی بر می خیزد. »
«در آن جا که بازوان کوشا و خستگی ناپذیر به سوی کمال دراز است.»
«در آن جا که عقل به راهنمایی تو به سوی اندیشه و کردار رانده می شود»
«در آن بهشت آزادی، ای خدای من، کشور مرا بیدار فرما.»
افکار عمیق و احساسات رقیق این شاعر نیکومنش در این غزل و تقریبا در هر غزلی که از او مطالعه کنیم خلاصه شده و نمایشنامه های وی نیز همه بر همین افکار بنا شده است.
۳-۲-۹٫ سبک و زبان تاگور
در اوایل قرن نوزدهم تحقیق در زبان و ادبیات سانسکریت در منطقه ی بنگاله و مخصوصا در شهر بزرگ کلکته بر اثر نفوذ دولت انگلیس رونقی بسزا داشت.این تقید وتمایل به زبان سانسکریت هرچند بسیار مفید بود ولی بی زیان هم نبود، زیرا موجب شد که آثار ادبی به یک سلسله تعبیرات خشک و دور از ذهن و به عبارت دیگر متصنع و بیِروح گردد و فقط با انتشار نوشته های تاگور شیوه ی ساده اندیشی و ساده نویسی رواج گرفت. با تسلط انگلیس بر نیم قاره ی هند زبان های هندی به تدریج متروک شده و زبان انگلیسی جای آن راگرفته بود. در منطقه ی بنگاله سالی بیش از هزار کتاب و متجاوز از یک صد روزنامه و مجله به زبان انگلیسی منتشر میِشد. نفوذ زبان انگلیسی حتی در آثاری هم که به زبانِهای هندی نوشته میِشد محسوس بود ولی تاگور چه از لحاظ اندیشه و چه از لحاظ شیوهِی نوشتن همان سبک خالص هندی را برگزید.
در نثر بنگالی تاگور ما به هر دو سبک، سبک پیچیده و ساده برمیِخوریم. از یک سوی با بخشِهای توصیفی یا احساسی در اوج کلام با جملات بلند و مشروحی روبرو میِشویم که در نثر بنگالی سابقه نداشته است و از طرف دیگر برخی از اوقات سبک روایی او به طرز حیرت انگیزی ساده، صریح و بی پرده است.
۴-۱٫ گفتار اول: اصول وویژگیِهای رمانتیسم در اشعار فریدون مشیری
اصول رمانتیسم گاه به صورت مدون درآثار رمانتیک مطرح می شود وگاه نیز در میان آثار آنِها بیان میِشود. در این بخش به بررسی اصول و ویژگیِهای رمانتیسم در آشعار فریدون مشیری میِپردازیم.
۴-۱-۱٫ طبیعت گرایی
۴-۱-۱-۱٫ نقد تمدن جدید و زندگی شهری
تمدن جدید به عنوان یک تحول عظیم درکل جهان هستی پیامدهای مختلفی را به همراه داشته است که عدهِای از صاحب نظران آن را مهمِترین دستاورد بشریت تلقی کرده و نقاط مثبتش را بیش از منفی دانستندو عدهِای دیگر نیز به یکباره تمدن جدید را مورد نقد قرار داده و هیچ نقاط مثبتی در آن نیافته بلکه وجوه مخرب آن را بیش از منفعتش یافتند و رمانتیکِها نیز دنباله رو این دیدگاه منتقدانه بودند که تمدن جدید، مدینه فاضله و آرمان شهر سرشار از امنیت و اطمینان گذشته پرحلاوت و شیرین را به گلخنی مبدل ساخته که سراسر تلخی و تندی است.
مشیری شاعر لطیف و حساس رمانتیک نیز از جمله کسانی است که نگاهی نقادانه به تمدن دارد ودلیل اصلی از بین رفتن صفا و صمیمیت و خدشه دار شدن چهره طبیعت را در دنیای امروز ،تمدن میِداند. وی میِگوید: صنعت و تکنولوژی تمدن جدید پرواز کبوترها را در فضا ممنوع کرده است. زیرا پرواز پرندگان در آسمان را تجاوز به حریم جتِها تلقی میِکنند. تمدن جدید همانند یک ماشین به هرجا که راه یافته خوبی و محبت را از سر راه برداشته و کینه و بدی را جایگزین کرده و خودرأیی و خودکامی را دربین مردم رواج داده است به گفته اودر شعر” خوشهِی اشک":
روزگاری است که پرواز کبوترها
در فضا ممنوع است.
که چرا به حریم حرم جتِها خصمانه تجاوز شده است.
روزگاری است که خوبی خفته است.
و بدی بیدار است
و هیاهوی قناری ها
خواب جت ها را آشفته است (مشیری،۱۳۸۸، ج۱ :۵۰۵ )
مشیری تمدن جدید را سیاه نامه ناسازگاری بشر میِداند که بذر محبت را در سینهِها میِخشکاند و گل را از لبانشان میِچیند:
جهان پر از خبر است
در این کرانه که ماییم روز و شب،ده بار
خبر:
حوادث خونین و جنگ و شور و شر است
خبر:
تجاوز، بیداد، انفجار، فرار
گلوله باران، زندان، تهاجم و کشتار
سیاه نامهِی ناسازگاری بشر است
حکایت ستم آدمی به یکدگر است.
و همچنین تمدن جدید، محیط زیست را از بین برده است، محیط زیست
به لطف کارگزاران عهد ظلمت دود
-که از عنایت شان می رسد به گردون،آه
کبوتران سپید.
بدل شوند پیاپی به زاغ های سیاه! (مشیری، ۱۳۸۸، ج ۲: ۱۱۹۹)
مشیری در چند جای دیگر نیز تمدن جدید را نقد کرده است و از بین رفتن صفا و صمیمیت وهمدلی را مورد تأکید قرار داده است که بشر امروز با پیشرفت علم و تکنولوژی در خانه نشسته است و از طریق ماهواره و تلویزیون، از همه عالم خبر دارد الا همسایه تنها و بیمارش که سه روز دربستر بیماری است و داروی قلبش را در استکان ریخته و تا نزدیک لب آورده اما نتوانسته بنوشد.اودر این شعر از تنهایی انسان مدرن گلایه سرمیِدهد (همان: ۱۳۳۶).
همچنین در جای دیگر پیامد تمدن را علیرغم وعدهِهایش که میِبایست سرشار از خوبی و با اهمیت بوده باشد زوال خوبی و افزونی کشتار و ویرانی و جنگ و خونریزی قلمداد کرده است و میِگوید:
برای کودکان سوگند باید خورد
که روزی، موج میِزد، بال می گسترد
-چون دریا – درخت این جا
مبارک دم نسیمی بود و پروازی و آوازی
فشانده گیسوان رودی
…
چه پیش آمد؟
چه پیش آمد که آن گلِهای خوبی، ناگهان پژمرد
محبت را و رحمت را
پژوهش های پیشین درباره :نقد تطبیقی مکتب رمانتیسم در اشعار فریدون مشیری و تاگور ...