این حدیث براساس اشتقاق لفظ درذیلآیه بیان شده است؛حدیث ابتدا ازعلم خداوندی صحبت به میان می آورد، سپس از دور بودن شیطان واین که دور بودن شیطان برای انسان امری بدیهی است، پس میتوان نتیجه گرفت که،دور بودنی منظور است که حاصل و نتیجه ای ندارد.
۲-۱-۶-خوا
مولف براین نظراست،که واژه خوا که کلمه خاویه از این ریشه است، به معنای خالی شدن است.[۵۱] آیهی آورده شده در این قسمت عبارت است از:
«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلى عُرُوشِها»(بقره /۲۵۹)«یا چون آن کس که به شهرى که بامهایش، یکسر فرو ریخته بود عبور کرد».
حدیثی که در ذیل آیه آمده،عبارت است از: وَ لَا بَأْسَ بِالْقِیَامِ وَ وَضْعِ الْکَفَّیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ الْإِبْهَامَیْنِ عَلَى غَیْرِ الْأَرْضِ وَ تُرْغِمُ بِأَنْفِکَ وَ یُجْزِیکَ فِی وَضْعِ الْجَبْهَهِ مِنْ قُصَاصِ الشَّعْرِ إِلَى الْحَاجِبَیْنِ مِقْدَارُ دِرْهَمٍ وَ یَکُونُ سُجُودُکَ کَمَا یَتَخَوَّى الْبَعِیرُ الضَّامِرُ عِنْدَ بُرُوکِهِ تَکُونُ شِبْهَ الْمُعَلَّقِ لَا یَکُونُ شَیْءٌ مِنْ جَسَدِکَ عَلَى شَیْءٍ مِنْه[۵۲]. و ایستادن و گذاشتن دستها و زانوها و انگشتان ابهام بر غیر زمین اشکالى ندارد؛ (بلکه لزوم بر زمین نهادن بىحائل مخصوص پیشانى است) و بینى خود را بر زمین بگذار یا بساى(حدّاقل اینست که بر زمین برسد)ودرگذاشتن پیشانى بر زمین براى تو کافى است، که از رستنگاه مو تا ابروها به اندازه یک درهم بر زمین گذارى (یعنى این مقدار موضع سجود است)و سجود تو یا حالت تو در هنگام سجود باید همانند فراخى و گشادگى میان اعضاى شتر لاغر به هنگام خوابیدن یعنى همچون کسى باشد که آویخته است؛(که کلیّه اعضاى او بسوى زمین میل کند و کشیده مىشود) و هیچ جزئى یا عضوى از بدنت بر جزئى یا عضوى دیگر متّکى نباشد، و اعضا یک دیگر را نگرفته باشند.
طبرسی در مجمع البیان آورده است، که خوی به معنای خالی وبه معنای خانه ای که از اهلش خالی شده باشد،است.[۵۳]
در مفردات آمده است، که"تَخْوِی خَوَاءً” به معنای این است،که خانه بکلّى خالى و ویران شد.[۵۴]
این حدیث با تمثیلی زیبا که امام آن را در حدیث آورده است، شخص سجود کننده را وصف می نماید،و معنای آن را به وضوح برای شخص مخاطب به تصویر میکشد، وبراساس اشتقاق لفظ بیان شده است، و در حهت تفسیرآیه موردنظر نیست.
۲-۱-۷-دحا
مولف براین باور است که، واژه دحابه معنای گستردگی و وسعت است.[۵۵] آیهی آورده شده توسط مولف، عبارت است از: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها » (نازعات/۳۰)«و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد». این دعا در ذیل آیهی بالا آورده شده است؛ که عبارت است، از: اللهم داحی المدحوات و بارئ المسموکات و جابل القلوب على فطرتها شقیها و سعیدها اجعل شرائف صلواتک و نوامی برکاتک و رأفه علی محمد عبدک ورسولک.[۵۶]
امام على(علیه السلام) می فرماید: خدایا! اى گسترنده گستردهها(زمینها)و نگاهدارنده برافراشتهها (آسمانها)و آفریننده دلها بر فطرت آنها، چه خوشبخت آنها و چه بدبخت آنها شریفترین درودها و افزونترین برکات خود را بر محمد بنده وفرستاده ات فرست.
علامه درتفسیر المیزان دحا را گسترش زمین معنا کرده است.[۵۷] اما راغب معنای دحا را جابجایی وحرکت زمین بیان کرده است.[۵۸]
با توجه به دعای آورده شده میتوان گفت گسترش چیزهایی که گسترده شده اند، می تواند معنای جابجایی را نیز داشته باشد، و طریحی این دعا را براساس اشتقاق لفظ بیان کرده است، ودر جهت تفسیر آیه نیست.
۲-۱-۸-رعا
طریحی براین نظراست، که واژه رعا به معنای رعایت کردن ومراعات و حفظ است.[۵۹] آیهی آورده شده، عبارت است از: آیه«وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّهً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ» (قصص/۲۳)«و چون به آب مَدْیَن رسید،گروهى از مردم را برآن یافت که[دامهاى خودرا] آب مىدادند، و پشت سرشان دو زن را یافت، که [گوسفندان خود را] دور مىکردند[موسى] گفت: منظورتان [از این کار] چیست؟گفتند:[مابهگوسفندانخود]آبنمىدهیم،تاشبانان[همگىگوسفندانشانرا] برگردانند، و پدر ما پیرى سالخورده است».
حدیثی که درذیل آیهی بیان شده،عبارت است، از: فالعلماء یحزنهم ترک رعایه القرآن و یغمهم عدم فهمهم له و فقد العمل به و عدم اقتدارهم على ذلک و الجهال یهمهم حفظ روایته و یغمهم عدم قدرتهم علیه لما یزعمونه کمالا و فوزا[۶۰].
آنچه مسلم است، این است که این حدیث براساس اشتقاق لفظ بیان شده است ودرجهت تفسیرآیه ی مورد نظر نیست؛ و بیان می دارد، که علما غمگین از ترک حفظ قرآن وعدم فهم آن می باشند،واین معنایی مجازی نیز می تواند داشته باشد،که علما غمگین ازترک عمل قرآن هستند؛ ودر آیه نیز رعا به معنای چوپان است، چرا که این چوپان است که از گوسفندان نگهداری وحفاظت می کندو هم چنین به معنای رهبر نیز آمده است، چرا که در این واژها معنای سرپرستی و حفظ وجود دارد.
۲-۱-۹-رقا
مولف بیان کرده است، که واژه رقا به معنای طبیب ونجات دهنده وشفا دهنده است[۶۱]. آیهی آورده شده، دراین قسمت عبارت است از: « وَ قِیلَ مَنْ راق» (قیامه/۲۷) «و گفته شود: بالا برنده (دعا و برطرف کننده بیمارى) کیست؟».
علامه در تفسیر المیزان بر این باور است،که راق اسم فاعل از مصدر رقی است وبه معنای این است،که چه کسی از اهل وعیال وپرستارانی که پیرامون اویند، میتوانند او را شفا دهند وبه معنای افسون کردن و شفا دادن است.[۶۲]
حدیثی که در ذیل آیه بالا آورده شده است عبارت است از: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) رَقَى النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) حَسَناً وَ حُسَیْناً فَقَالَ أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ وَ أَسْمَائِهِ الْحُسْنَى کُلِّهَا عَامَّهً مِنْ شَرِّ السَّامَّهِ وَ الْهَامَّهِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّهٍ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ (صلی الله وعلیه وآله)إِلَیْنَا فَقَالَ هَکَذَا کَانَ یُعَوِّذُ إِبْرَاهِیمُ- إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ (علیه السلام).[۶۳] حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: امیر المومنین (علیه السلام) فرمود: که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) حسن(علیه السلام) و حسین (علیه السلام)را رقیه نمود (رقیه بمعناى: دعا تعویذ افسون و آنچه براى حفظ و نگهدارى بکار برند می باشد.) باین کلمات و فرمود:«اعیذ کما بکلمات اللَّه التامات و اسمائه الحسنى کلها عامه من شر السامه و الهامه و من شر کل عین لامه و من شر حاسد اذا حسد» سپس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) رو به ما کرده فرمود: ابراهیم (علیه السلام) این سان اسماعیل و اسحاق را در پناه خدا می نهاد (و تعویذشان میکرد).
طریحی این حدیث رابراساساشتقاق لفظ واژه رقا بیان کرده است،وارتباطی به تفسیر آیه مورد نظر ندارد.
۲-۱-۱۰-غشا
درباب الف کلمه غشا، که طریحی آن را به معنای پرده و پوشش آورده است.[۶۴] آیهی آورده شده،دراین قسمت عبارت است، از:« إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» (اعراف/۵۴)«پروردگار شما آن خدایى است، که آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد، آن گاه بر عرش (فرمانروایى) قرار گرفت، روز را به پرده شب (و به عکس) در پوشاند،که با شتاب درپىآن پوید،و نیزخورشید و ماه و ستارگان را مسخّر فرمان خود آفرید آگاه باشید،که ملک آفرینش خاص خداست، و حکم نافذ فرمان اوست بس منزه و بلند مرتبه است، خداى یکتا که پروردگار عالمیان است».
در ذیل آیه بالا، این حدیث آمده است، که عبارت است از: لَا یَقْعُدُ قَوْمٌ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَهُ وَ غَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَهُ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَهُ وَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ.[۶۵]-مردمى که ذکر خدا گویند؛ ننشینند، مگر آنکه فرشتگان بر گردشان فراوان آیند، و رحمت ایشان را فرو گیرد و به ایشان آرامش عطا گردد، و خداوند او را در میان بندگان خود از او نام برد.
مولف معجم مقاییساللغه بر این عقیده است،که غشی به معنای پوشاندن شیءبه وسیله شیء است.[۶۶]
راغبدر مفردات آورده است،که غشی غشا چیزی است،که بوسیله همراه وملازمت چیز دیگر پوشیده شود.[۶۷]
طریحی این حدیث رابر اساس اشتقاق لفظ بیان کرده است، وحدیث ارتباطی به تفسیر آیه ندارد؛این آیه مجازآورده شده است، برای پوشاندن روز به وسیله شب و در حدیث مجاز است، برای فرا گرفتن رحمت خداوندی به وسیله فرود آمدن فرشتگان بر کسانی که ذکر خداوند گویند.
۲-۱-۱۱-تبب
کلمهتبب که مولف،آن رابه معنای خسران وهلاکت،بیان کرده است.[۶۸] آیهی عبارت است، از:«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ»(هود/۱۰۱)«و آنها که به هلاکت رسیدند؛ نه ما بر آنها بلکه خود بر خویشتن ستم کردند،وهنگامى که امر(قهر)خداىتو برهلاکشان دررسید،همه خدایان باطلى که غیر خدا مىپرستیدند، هیچ دفع هلاکت از آنان ننمودند، و جز بر خسران و تباهى آنها نیفزودند.»
حدیثی که در ذیل آیه بالا آمده است، عبارت است از: حَتَّى اسْتَتَبَّ لَهُ مَا حَاوَلَ فِی أَعْدَائِک.[۶۹] تا آنچه (فتح و فیروزى) که در باره دشمنانت (کافرین بتو) خواسته بود بدست آمد.
در تفسیر مجمع البیان آمده است،که تتبیب به معنای خسران وزیان است.[۷۰] هم چنین علامه آورده است، که تتبیب از مصدر تبب به معنای هلاکت و تدمیر است.[۷۱]
با توجه به حدیثی که طریحی آورده است، میتوان بیان داشت،که بر اساس اشتقاق لفظ درذیل آیهی مورد اشاره آمده است،وتبب به باب تفعیل رفته است ومعنایی دیگر گرفته است.هم چنان که در لسان العرب آمده است،که “اسْتَتَبَ” به معنای استقامت واستمرار است.[۷۲] و می توان گفت منظور این است،که آن نتیجه ای که پیامبر خواسته بود، به انجام رسید وتمام شد.
۲-۱-۱۲-حسب
واژه حسب طریحی آن را به معنای کافی،مراقب بودن، هم چنین جاری بودن وشمارش وعذاب بیان کرده است.[۷۳]
آیهی آورده شده، دراین قسمت،عبارت است از:«اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (اسرا/۱۴)«تو خودکتاب اعمالت را بخوان (و بنگر تا دردنیا چه کردهاى) که تو خود تنها براى رسیدگى به حساب خویش کافى هستى».
حدیثی که درذیل آیه ی بالاآورده شده است، عبارت است از:
فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا یَذُوبُ الْحَرَامَ مِنْ جَسَدِهِ وَ الثَّانِیَهُ یَقْرُبُ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ الثَّالِثَهُ یَکُونُ قَدْ کَفَّرَ خَطِیئَهَ أَبِیهِ آدَمَ (علیه السلام) وَ الرَّابِعَهُ یُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَهُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ السَّادِسَهُ یُعْطِیهِ اللَّهُ بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَهُ یُطْعِمُهُ اللَّهُ مِنْ طَیِّبَاتِ الْجَنَّهِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّد[۷۴]. نبى اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله) و سلم فرمودند: مومنى نیست که ماه رمضان را به امید اجر و پاداش روزه بگیرد؛ مگر آنکه خداوند هفت خصلت برایش مقرّر مىفرماید؛اوّل:حرام را از بدنش ذوب مىکند،دوّم:به رحمت بارى تعالى نزدیک مىگردد،سوّم: روزهاش کفّاره لغزش پدرش حضرت آدم (علیه السّلام) مىباشد؛چهارم: حق تعالى سختىهاى مرگ را بر او آسان مىفرماید؛پنجم: از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امانش قرار مىدهد، ششم: برات آزادى از جهنّم را نصیبش مىگرداند،هفتم: از طیّبات بهشتى بهرهمندش مىکند،یهودى عرضه داشت: اى محمّد راست گفتى.
طبرسی درذیل آیه بالا بیان داشته است،که انسان در روز قیامت برای حسابرسی اعمالش کافی است،چرا که وقتی اعمالش رادر آن روز میبیند، که سزای اعمالش بدون کم وزیادی و عادلانه ثبت شده است، اعتقاد پیدا می کند که خودش برای حساب رسی اعمالش کافی است[۷۵]. و هم چنین طریحی بیان داشته است، که حسب با کسر جیم به معنای اجر است.[۷۶]
این حدیث براساس اشتقاق لفظ بیان شده است، ودرحدیث به معنای طلب وامید اجرو ثواب آمده است.
۲-۱-۱۳-رحب
مولف براین این نظراست،که واژه رحب به معنای گسترش واتساع است.[۷۷] «وَ عَلَى الثَّلاثَهِ الَّذینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُم» (توبه/۱۱۸)«و [نیز] بر آن سه تن که بر جاى مانده بودند [و قبول توبه آنان به تعویق افتاد] تا آنجا که زمین با همه فراخىاش بر آنان تنگ گردید، و از خود به تنگ آمدند».
حدیثیکه،طریحی بیان داشته است،عبارتاست،از:«وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله) بَعَثَ سَرِیَّهً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَبَقِیَ عَلَیْهِمُالْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ ثُمَّ قَالَ (صلیاللهعلیهوآله)أَفْضَلُالْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ.[۷۸]امامعلی(علیهالسلام) فرمود:رسول خدا جوخهاى را به جهاد فرستاد،و چون برگشتند،فرمود:مرحبا به مردمى کهجهاد اصغر را انجام دادند، و جهاد اکبر بر عهده آنها است؛ عرض شد یا رسول الله جهاد اکبر کدامست؟فرمود: جهاد با نفس، سپس فرمود: بهترین جهاد از کسى است، که با نفس خود که میان دو پهلو دار بجنگد.
مولف درتفسیر المیزان آورده است،که کلمه"رحب” به معنای وسعت در مقابل ضیق است.[۷۹]
راغب در مفردات آورده است، که"رحب” به معنای فراخی جا ومکان است، ومرحباً واهلاً به معنای این است، که به مکان فراخ وراحتی رسیده ای.[۸۰]
طریحی این حدیث را در ذیل آیه بالا براساس اشتقاق لفظ بیان داشته است، هرچند مفهوم ومعنای کلمه رحب به معنای اتساع وگسترش است، ومرحبا نیز گسترش تشویق را می رساند، اما حدیث در تفسیر آیه نیست و رحب در آیه به معنا ی گسترش زمین است.
۲-۱-۱۴-ثجج
واژه ثجج مولف بر این عقیده است،که به معنای رونده و جهنده است.[۸۱] آیهی آورده شده، عبارت است از: « وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً» (نبا/۱۴)«و از ابرها آبى بغایت ریزان فرو فرستادیم.»
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با روش شناسی مجمع البحرین طریحی در بکار گیری روایات- ...