۲۱.۰%
۱۹.۰%
۱۶.۷%
مخالف
۱۶.۱%
۱۸.۷%
۲۱.۶%
کاملا مخالف
۹.۵%
۱۲.۷%
۱۸.۸%
Sig=0.000
Gamma= 0.134
همانگونه که مشاهده کردید (جداول(۴-۶۸و ۶۹)) هر دو گویه همبستگیای با سطح معناداری بسیار خوب نشان میدهد.
آنچه در جمعبندی تفاوتهای سنخهای ارزشی مادی و فرامادی در مورد نگرشهای خانواده گفت به این صورت است که مادیون بیشتر به خانواده سنتی (که در آن تعداد فرزند بیشتر، مطیع بودن زن نسبت به مرد، خصوصیات زن سنتی و مذهبی مانند حجاب و خانهداری ارزشهای بیشتری دارد) معتقداند. میتوان حدس زد مؤلفههای دیگر ازدواج سنتی همچون سن پایین زن برای ازدواج، ازدواج فامیلی و اظهار نظر والدین در امور فرزندان پس از ازدواج نیز مانند نگرشهای سنتی دیگر باشد و فرامادیون اعتقاد ضعیفتری نسبت به آنها داشته باشند.
در مورد نگرشهای جنسیتی هم اوضاع همینگونه است به این ترتیب که فرامادیون نگرشهای مدرنتر و غیر تبعیضآمیزتری را نسبت به جنسیت دارند. (تحصیلات و کار کردن زن خارج از خانه و زن سیاسی). حدس زده میشود که در مورد دیگر نگرشهای جنبشی نیز وضع به همین منوال باشد.
۴-۳-۲-۲-۳- رضایت از زندگی
در مورد رضایت از زندگی مسأله کمی متفاوت است. ارزشها و احساس سعادت رابطه تنگاتنگی اما پیچیدهای دارند. انسان موجودی است هدفمند و تا زمانی که به آنچه میخواهد دست نیابد احساس رضایت نمیکند. برعکس وقتی که مردم به خواستههای میرسند، احساس خوشبختی و رضایت میکنند ولی این احساس سعادت ذهنی ذاتاً زودگذر است، در کوتاهمدت ممکن است آنچه انسان بدست آورد موجب سرخوشی شود اما در بلندمدت این طور نیست زیرا اگر اینگونه بود فعالیتهای انسان متوقف میشد.
آنچه قطعی است این موضوع است که از لحاظ ذهنی پیامدهای کوتاهمدت دستیابی به هدفی خاص همانند پیامدهای بلندمدت آن نیست این داستان ما را به تناقض میکشاند که پژوهشگران آن را «اختلاف بین گروهی حداقل» مینامند. در تحلیل دادههای آمریکا تحلیلگران “اندروز” و “رایتی” (۱۹۷۶) متوجه شدند که آثار سن، جنس، نژاد، تحصیلات و حرفه تنها موجب ۸ درصد واریانس در شاخص رضایت کلی از زندگی میشود و هر چه ویژگی با ثباتتر باشد (مثل جنس) این تفاوت کمتر خواهد بود. مدلی را که اینگلهارت به منظور تأیید تحلیلهای بالا به کار میبرد مدل آرزو - تطابق نام داد. الگویی که طبق آن آرزوهای شخص به تدریح با تغییرات در وضعیت عینی تطابق مییابد و این تطابق به گونهای صورت میگیرد که بین غم و شادی موازنهای ایجاد میکند. او برای اثبات این الگو تحقیقات تجربی بر پایه زمینهیابیهای جامعه اروپا (۱۲ کشور) و زمینهیابیهای ارزشی جهانی (نتایج حاصل از کانادا، ایالات متحده، مجارستان و ژاپن را در یک مطالعه طولی قرار داد و نتایج زیر را استخراج نمود(اینگلهارت،۱۳۷۳،ص ۲۵۰).
نتایج نشان میدهد که رضایت از زندگی به طور کلی و خوشبختی یک چیز نیست، اوّلی یک برآورد شناختیتر و دوّمی یک حالت بیشتر عاطفی است. لیکن هر دو پرسش احساس کلی سعادت ذهنی را نشان میدهند و ظاهراً پرسش اوّل با الگوی آرزو- تطابق کامل دارد.
- جنس : شواهد مربوط به ۱۰ کشور غربی مشخص میکند که زنان و مردان تفاوت محسوسی ندارند اما به طور کلی میانگین شانزده کشور هم برای رضایت از زندگی و هم خوشبختی نشانگر این است که زنان در سعادت ذهنی اندکی بالاتر از مردان میباشد(جدول(۴-۷۰)) این نتایج در ژاپن مقداری تفاوت است و زنان ۸% خود را خوشبختتر بیان داشتهاند که نشانه بهبودی وضعیت زنان ژاپنی باشد(اینگلهارت،۱۳۷۳،ص۲۵۱)
جدول ۴-۷۰: رضایت از زندگی بر حسب جنس و کشور (۱۹۸۰-۱۹۸۶)(اینگلهارت،۱۳۷۳۰،جدول۷-۱)
جنس
دانمارک
کانادا
ایرلند
ایالات متحده
ژاپن
مرد
۹۶%
۸۹%
۸۱%
۸۵%
۷۳%
زن
۹۶
۹۰
۸۶
۸۴
۸۱