فرهنگ بازاری: این نوع از فرهنگ مجموعه مفروضات متفاوتی با فرهنگ سلسله مراتبی دارد.واژه بازار در اینجا به گونه ای از سازمان گفته می شود که خود به مثابه یک سازمان عمل می کند . این نوع از سازمان به جای امور داخلی به سوی محیط خارجی جهت گیری دارد . تمرکز بر تعامل با ذیمدخلان خارجی مشتمل بر ارائه کنندگان، مشتریان، پیمانکاران، اتحادیه ها و … است. علی رغم فرهنگ سلسله مراتبی که در آن کنترل داخلی از طریق قواعد، شغلهای تخصصی شده و تصمیمات متمرکز صورت می پذیرد، در سازمان با این فرهنگ این کار اساس ا ازطریق سازوکارهای بازار اقتصادی، عمدتا تبادل پول، انجام می شود. یعنی تمرکز عمده این نوع از سازمان تبادل با سا یر اجزا است تا مزایای رقابتی ایجاد شود. سودآوری، بازده ملموس، قدرت در بازار، دستیابی به اهداف و حفظ مشتریان اهداف اساسی سازمان هستند.
فرهنگ طایفهای: سازمانهایی با چنین فرهنگهایی بیشتر به خانواده هایی گسترده شبیه هستند تا واحدهای اقتصادی. به جای قواعد و رویه ها برای فرهنگ سلسله مراتبی یا مراکز سود برای فرهنگ بازاری ویژگیهای این نوع از فرهنگ، کار تیمی، برنامه های درگیر کردن کارکنان وتعهد سازمان به کارکنان هستند. در فرهنگ طایفه ای محیط دوستانه ای برای کار وجود داشته، اشتراکات زیادی بین افراد وجود دارد.سازمان مانند یک خانواده بزرگ بوده که از طریق وفاداری و سنت به هم پیوند خورده است.رهبران به مثابه رایزنان و شاید و الدین تلقی می شوند. میزان تعهد بالا و منافع بلندمدت ناشی از بالندگی کارکنان، انسجام بالا و حفظ روحیه آنان از اهمیت برخوردار است. موفقیت از طریق فضای داخلی و ملحوظ داشتن کارکنان تعریف می شود .سازمان اهمیت زیادی برای کار تیمی، مشارکت و دستیابی به توافق قائل است.
فرهنگ ادهوکراسی: همگام با گذر از عصر صنعتی به عصر اطلاعات، شکل چهارمی از سازمان پدید آمد که ویژگی آن پاسخ به شرایط محیطی بسیار متلاطم و تغییرات پرشتاب است. در اینجا بیشتر افراد در کمیته ها یا نیروهای کاری موقت ی کار می کنند که به مجرد اتما م کار منحل می شوند. درواقع آنها شکل خود را به سرعت مطابق شرایط جدید تغییر می دهند. هدف عمده این شکل سازمانی تقویت انطباق و انعطاف پذیری و خلاقیت است در هنگامی که بی یقینی ابهام و همپوشی اطلاعات وجود دارد (Valle et al,2011)
انعطاف و آزادی عمل
طایفهای
ادهوکراسی
پایدار و کنترل
تمرکز خارجی
تمرکز داخلی
بازار
سلسله مراتبی
شکل ۲-۶: توصیف فرهنگ سازمانی کامرون و کویین(Valle et al,2011)
۲-۲-۱۱) تغییر فرهنگ در سازمانها
باید در نظر داشت، فرهنگسازی مناسب یک هنر است و باید هنرمندانه به آن پرداخته شود. ویژگی و مبانی فرهنگی باید باور شوند و به باور افراد برسند تا در زندگی فردی و در سطح جامعه و سازمان نمود داشته باشند(Wilenues, 2012). فرایند تغییر در سازمانها مشتمل بر شش قدم است. این قدمها به گونه ای طراحی شده اند که میزان درگیر شدن کسانی که مرتبط با موضوع هستند به حداکثر افزایش پیدا کرده مقاومت در برابر تغییر در فرهنگ سازمانی به حداقل کاهش یابد.
قدم اول؛ تشخیص فرهنگ موجود سازمان: در این مرحله، تعدادی از افراد کلیدی در سازمان که درباره فرهنگ
سازمان درتمامی آن دارای دیدگاه هستند، انتخاب می شوند. این افراد بعداً با یکدیگر ملاقات کرده تا به دید مشترکی درباره فرهنگ سازمان دست یابند.
قدم دوم؛ تشخیص و توافق برای آینده: این مرحله با تمرکز بر فرهنگ مطلوب انجام می شود. در این جهت میتوان از چنین پرسشهایی به عنوان راهنما استفاده کرد: سازمان برای دستیابی به توفیق عالی در آینده چگونه باید باشد؟ با چه مطالباتی در محیط مواجه خواهد بود؟ چه روندهایی از آینده باید مورد توجه واقع شوند؟ درچه حیطههایی می خواهد پیشرو باشد؟ هم اکنون در چه زمینه هایی عقب مانده است؟ و … در نتیجه این مرحله باید دستیابی به توافق درباره فرهنگ مطلوبی باشد که سازمان می خواهد درجهت تحقق آن حرکت کند.
قدم سوم؛ فهرست نکات مهم: پس از آنکه نیمرخهای فرهنگ سازمانی مشتمل بر نمرات هریک از نوعهای فرهنگ سازمانی در وضعیتهای موجود و مطلوب مشخص شدند، مقایسه این دو، سرنخهایی برای آنچه که باید تغییرکند را دراختیار قرار می دهد. در این مرحله، از کسانی که در گام اول انتخاب شدند درخواست می شود بر مواردی که موفقیت در تغییر فرهنگ سازمانی به آنها وابسته است، تاکید کنند. برای این منظور توجه به این پرسشها می تواند سودمند باشد: اگر سازمان بخواهد نو ع خاصی از فرهنگ ر ا تقویت کند بر چه موضوعهایی باید تاکید شود؟ در فرهنگ جدید مطلوب چه ویژگیهایی باید غالب باشد؟ اگر درنظر باشد نوعی از فرهنگ تغییر یابد، چه خصوصیاتی باید کاهش یافته یا کنارگذاشته شوند؟ و … بنابراین، تیم کاری منتخب در این مرحله به توافق وسیعی درباره اینکه چه ویژگیهایی از فرهنگ سازمانی موجود باید تغییر کرده یا پایدار باقی بماند تا فرهنگ جدید محقق شود دست مییابد.
قدم چهارم؛ ترویج داستانهای روشنگر: محتوای فرهنگ سازمانی به بهترین وجهی از طریق داستانها انتقال یافته، برای افراد روشن می شود. در این مرحله تیم کاری باید دو یا سه مورد از رویدادهایی که نشان دهنده ارزشهای کلیدی هستند و سرایت آنها در فرهنگ سازمانی در آینده مورد نظر است را معین کنند. داستانهایی که به این ترتیب از طریق مباحثات مورد توافق قرار می گیرند باید دارای قدرت کافی برای دربرگرفتن ارزشها و فرهنگ مطلوب باشند.
قدم پنجم: مشخص کردن اقدامات راهبردی: پس از مشخص شدن ارزشهایی که برای تغییر فرهنگ باید آنها را تقویت کرد، اقدامات خاص و ضرور برای ترویج تغییر مطلوب باید معین شوند این اقدامات باید مورد توافق تیم قرار گیرد. این اقدامات بخشی از تغییر فرهنگ هستند. برای مشخص کردن این اقدامات، توجه به چنین پرسشهایی کمک کننده است : از کجا باید شروع کرد؟ چه عواملی می توانند حامی تغییر باشند؟ چه منابعی باید فراهم شوند؟ چه رویدادها ی نمادینی می توانند به عنوان شروعی برای فرهنگ جدید درنظر گرفته شوند؟ البته برای اینکه کوشش برای تغییر ثمربخش باشد، اصول مهم و متعدد تغییر سازمانی باید مدنظر قرار گیرند. نکته حائز اهمیت در قدم پنجم آن است که فهرستی از اقداماتی که تهیه می شود آن قدر مفصل نباشد که اجرای آنها ناممکن باشد . پس از آنکه هریک از اعضای تیم فهرست خود را تهیه کرد، باید آنهایی را انتخاب کرد که موردتوافق هستند. چنین اقداماتی بیشترین اثر را در بلندمدت دارا هستند.
قدم ششم؛ تهیه طرح اجرایی: قدم نهایی برای ایجاد طرح اجرایی با محک زنیهای کوتاه مدت و جداول زمانی که آغازگر تغییر فرهنگ است تکمیل می شود. مشخصاً باید چند اقدام کلیدی تعیین شوند که فرایند تغییر فرهنگ می تواند از طریق آنها شروع شود. حداکثر چهار یا پنج اقدام که توجه و انرژی را میطلبند. بعد تیمها یا نیروهای کاری برای مواجهه با موضوعات هدف تغییر، باید شکل داده شوند . سپس از آنجا که تغییر فرهنگ مستلزم فراهم آمدن شایستگیهای خاص در رهبران تغییر است، تغییر فرهنگ باید جنبه شخصی پیدا کند. منظور آن است که رفتارها و شایستگیهایی که هر عضو تیم برای انعکاس فرهنگ جدید باید ایجاد کرده یا رشد دهد تعیین گردد .
البته تغییر فرهنگ سازمانی کوششی است دشوار و بلندمدت. بنابراین، لازم است که تمام جنبه های سازمان با آن همسو شده، فرهنگ مطلوب تقویت شود. قدمهای نخستینی که درجهت تغییر فرهنگ برداشته میشوند باید باهم هماهنگ باشند. در این راستا به این سوالها باید پاسخ داده شود:
از چه راههایی کارکنان میتوانند در اجرای استراتژی های تغییر درگیر شوند؟ چگونه میتوان از برقراری ارتباط مستمر درباره ارزشهای فرهنگی جدید اطمینان حاصل کرد؟ چه اطلاعاتی باید به چه کسانی توزیع گردد؟ و …(زاهدی؛۱۳۸۹).
بخش سوم
رفتارشهروندی سازمانی
۲-۳-۱) مقدمه
رفتار شهروندی سازمانی در سال های اخیر مورد توجه بسیاری از پژوهشگران و صاحب نظران علوم رفتاری و نظریه پردازان سازمانی قرار گرفته است. پس از مطرح کردن نوع خاصی از رفتار سازمانی که چیستر بارنارد[۱۱] (۱۹۳۸)، کتز[۱۲] (۱۹۶۴) و کتز و کاهن[۱۳] (۱۹۷۸)، آنرا رفتارهای فرانقشی نامیدند، رفتار شهروندی سازمانی در دهه ۱۹۸۰ برای نخستین بار در ادبیات سازمانی ظاهر گردید(Zheng et al , 2011). در این دهه صاحبنظران به ارائه تعاریف مختلفی از این پدیده پرداختند و به منظور بررسی و مطالعه این پدیده رفتاری اقدام به مطالعه گستردهای کردند که تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد. یکی از پیشگامان مطالعه این پدیده پژوهشگر علوم رفتاری، دنیس اورگان است(دانایی فرد و ابراهیمی، ۱۳۸۸) .ارگان معتقد است که رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری فردی، اختیاری و داوطلبانه است که مستقیماً به وسیله سیستمهای رسمی پاداش در سازمان طراحی نشده است، اما با این وجود باعث ارتقای اثر بخشی و کارایی عملکرد سازمان می شود (موذنی،۱۳۹۰).
در طول این سه دهه که از معرفی رفتار شهروندی سازمانی میگذرد، اکثر پژوهشگرانی که در این زمینه فعالیت کرده اند مطالعات خود را بر روی عواملی که باعث بهبود رفتار شهروندی کارکنان میشوند متمرکز کرده اند، چرا که آنها معتقدند رفتار شهروندی باعث اثر بخشی سازمان و در نهایت به سود همه کارکنان است. همان طور که اغلب صاحبنظران(برای مثال اسمیت و همکاران[۱۴] (۱۹۸۳)، اورگان[۱۵] (۱۹۸۸)، (۱۹۹۰) ، عنوان می کنند، رفتار شهروندی سازمانی مجموعه رفتارهایی است که باعث بهبود اثر بخشی ، کارایی و بهرهوری کلی سازمان می شود. با توجه به اهمیت اساسی رفتار شهروندی برای سازمانها در افزایش اثر بخشی سازمان و دستیابی به منافع سازمان و همچنین منافع افراد سازمان، که جدا از منافع سازمان نیست و با توجه به اهمیت ذاتی سازمانهای دولتی و عمومی و تاثیر روز افزون آنها بر جامعه، بیتردید ارتقا اثر بخشی این سازمانها می تواند منجر به بهبود جامعه شود به این منظور رابطه سطوح مختلف استخدامی به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار بر رفتار شهروندی سازمانی مورد بررسی قرار میگیرد(Gatman et al , 2012).
۲-۳-۲) تعاریف و مفاهیم رفتار شهرونی سازمانی
به رغم اینکه مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفته است،مناقشات زیادی بر سر ارائه یک تعریف جامع و دقیق از رفتار شهروندی سازمانی وجود دارد و این تا حدی بدان دلیل است که اغلب تحقیقات در رابطه با رفتار شهروندی سازمانی،بیشتر از اینکه به تعریفی مفهومی از ماهیت رفتار شهروندی سازمانی بپردازند، بر درک ارتباط بین رفتار شهروندی سازمانی و سایر موضوعات و مفاهیم متمرکز بوده است(Oplatka et al , 2013). در حال حاضر همگرایی چندان زیادی از لحاظ تئوریک نسبت به این رفتارهای مطلوب، وجود ندارد.رفتار شهروندی سازمانی تعبیری است که توسط ارگان و در طی نخستین کوششهایش در درک چنین رفتارهایی که تا آن زمان بدون تعبیر و نامگذاری بودند و برای ارائه توضیح بهتر، در مبحث مربوط به عملکرد و رضایت حاصل از عملکرد، ایجاد شد و این سرآغازی بود بر تحقیقات دیگر که به نوبه خود منجر به ارائه نظریاتی در رابطه با رفتار شهروندی سازمانی و عوامل تاثیرگذار بر عملکرد سازمانی نظیر:رضایت شغلی، تعهد سازمانی و درک از عدالت سازمانی، رفتارهای رهبر و حالت یا ویژگیهای شخصیتی، گردید(Cropanzano – Byrne, 2007).
کاتز به نظریه رفتارهای فرانقشی کارکنان توجه نمود. او اشاره کرد که در این حالت، کارکنان با میل و رضایت خود تلاشی فراتر از آن چیزی که باید انجام دهند را به منظور دستیابی و نیل به بروندادهای سازمان، انجام می دهند بُرمن[۱۶] (۱۹۹۳) و ماتویلدو[۱۷] (۱۹۹۷) ، استنباط دیگری مرتبط با رفتار شهروندی سازمانی تحت عنوان “عملکرد قضاوتی” را ارائه نمودند که طبق آن مشارکت در اثر بخشی سازمانی، توسط ایجاد یک زمینه روانشناسی، اجتماعی و سازمانی که تسریع کننده فعالیتهای وظیفه ای و فرآیندها میباشد، صورت میگیرد(شکرشکن و همکاران، ۱۳۸۹). ارگان در سال ۱۹۸۸ تعریفی از رفتار شهروندی سازمانی ارائه کرد که تا امروز تقریبا مورد توافق بیشتر صاحب نظرانی است که در این زمینه مطالعه و پژوهش کرده اند. اورگان رفتار شهروندی سازمانی را اینگونه تعریف می کند: ” رفتار شهروندی سازمانی شامل رفتارهای اختیاری کارکنان است که جزء وظایف رسمی آنها محسوب نمی شود و مستقیماً توسط سیستم رسمی پاداش سازمانی در نظر گرفته نمی شود ولی میزان اثر بخشی کلی سازمان را افزایش میدهد” (Orang, 2011). البته ارگان نشان میدهد که این تعریف، روشنی و وضوح کافی را ندارد، زیرا نقش فرد وابسته به انتظارات از نقش و ارتباط نقش است. نقش میتواند نسبت به نیازمندیهای واقعی شغل کمتر یا بیشتر ارائه شود. این تعریف رفتارهای فرانقشی و رفتارهای شهروندی سازمانی را در حیطهی پدیدهشناسی و غیر قابل مشاهده و در ماهیت کاملاً ذهنی قرار میدهد. ضمن اینکه در این تعریف جداسازی بین رفتارها و زمینه های رفتاری از دید خواننده کاملاً محو شده است.
یکی از جدیدترین تعاریف در مورد رفتار شهروندی سازمانی توسط رابینز و جاج[۱۸] مطرح شده است.رفتار شهروندی سازمانی،رفتاری بر اساس صلاحدید شخصی است که جزء نیازمندیهای شغلی کارمند نبوده اما در عینحال باعث افزایش اثربخشی سازمانی در جهت ارضای منافع ذی نفعان خواهد بود(dyne & Ang,2010). مکنزی[۱۹] و همکاران (۱۹۹۸) رفتار شهروندی سازمانی را تحت عنوان رفتارهای آگاهانه و داوطلبانه از جانب کارمند که به طور مستقیم عملکرد موثر یک سازمان را، جدا از هدف بهرهوری کارمند ، افزایش میدهد، تعریف کرده اند (قربانیزاده و کریمیان،۱۳۹۱).
در تعریف دیگری لی پین و جانسن[۲۰] (۲۰۰۴) رفتار شهروندی سازمانی را تحت عنوان تمایل به تشریک مساعی و مفید بودن در محیط های سازمانی تعریف کرده اند.همچنین رفتار شهروندی سازمانی رفتارهایی سازنده و همکارانهای را در بر میگیرد که نه تنها بوسیله شرح شغل دستور داده نشدهاند بلکه به طور مستقیم و یا قراردادی به وسیله سیستم رسمی سازمان پاداش داده نمیشوند(Zheng et al , 2011).
ویگود و همکاران[۲۱] (۲۰۰۷) رفتار شهروندی سازمانی را کمکهایی غیر رسمی میدانند که کارمند بدون توجه به تحریمها و پاداشهای رسمی به عنوان یک فرد، می تواند آزادانه آنها را انجام دهد و یا از انجام شان خوداری نماید. ارگان اخیراً به نقل از بلیندا و فیونا[۲۲] (۲۰۰۶) رفتار شهروندی سازمانی را به عنوان عملی که از محیط اجتماعی و روانشناختی که در آن عملکرد شغلی اتفاق میافتد، حمایت می کند، تعریف نموده است (مستبصری و نجابی، ۱۳۸۷).
بولینو و تورنلی [۲۳] اعتقاد دارند که رفتارهای شهروندی به طور کلی دارای دو حالت عمومی می باشند اولاً آنها به طور مستقیم قابل تقویت نیستند و دوماً آنها ناشی از تلاش های ویژه و فوق العاده هستند که سازمان ها برای دستیابی به موفقیت از کارکنان شان انتظار دارند(Gatman et al , 2012).از سوی دیگر،برخی از محققان،رفتار شهروندی سازمانی را به صورت مجموعه ای از رفتارهای مطلوب اجتماعی، تصور کرده اند. در سال ۱۹۹۶ والز و نیهاف [۲۴]به این نکته اشاره نمودند که رفتار شهروندی سازمانی مجموعه ای از رفتارهای مطلوب سازمانی است که نشاندهنده وجود روابط چند بعدی با نتایج مثبت سازمانی میباشد. چیزی که در این بین مورد توجه قرار نگرفته است، یک چارچوب مفهومی برای درک چرایی رخ دادن رفتار شهروندی سازمانی است. با مرور مقالات و منابع مختلف در رابطه با موضوع تحقیق، این نکته حاصل شده است که هر یک به نوعی پیشینه و مقدمه ای جدید و گستردهتر از رفتار شهروندی سازمانی را ارائه کرده اند. اما این نکته کاملا آشکار است که یک اجتماع و همگرایی جمعی در رابطه با درک مفهومی رفتار شهروندی سازمانی در ادبیات موضوع مربوط به آن مفقود است. اعتقاد بر آن است که این فقدان موجود در تحقیقات، به دلیل عدم وجود سنجههای مناسب برای مساله نیست، بلکه بیشتر به این دلیل است که اصولاً رفتار شهروندی سازمانی، از زوایه عاملی موثر در عملکرد سازمانی در کنار سایر متغیرهای سازمانی نظیر تعهد سازمانی، رضایت شغلی، یا عدالت سازمانی، مورد بررسی قرار گرفته است. به علاوه به نظر می رسد که محققان در تشخیص اینکه اصولاً در وهله نخست چرا کارکنان در عرصه سازمانی چنین رفتارهایی را بروز می دهند، دچار اشتباه شده اند (یوسفی، ۱۳۹۰).
.تحقیقات اولیهای که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیتها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند؛ اما اغلب نادیده گرفته میشدند. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابیهای سنتی عملکرد شغلی، به طور ناقص اندازه گیری میشدند و یاحتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار می گرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند. این اعمال راکه در محل کار اتفاق می افتند، اینگونه تعریف می کنند: مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود، توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف ونقشهای سازمان میشوند(موذنی،۱۳۹۰). سازمانهای موفق به کارکنانی نیازمندند که بیشتر از وظایف عمومی کاری خود انجام دهند وعملکردی فراتر از انتظارات داشته باشند. رفتارهای شهروندی سازمانی اعمالی را توضیح میدهند که کارکنان، فراتر از حیطهی وظایف و نقش خود آن را انجام میدهند. سازمانها بدون اعضایشان که شهروندانی خوب بوده و نسبت به رفتارهای سازمانی مثبت متعهد باشند، نمی توانند رشد کرده یا بقا داشته باشند. به دلیل اهمیت شهروندان خوب برای سازمانهاست که همچنان فهم ماهیت و منابع رفتارشهروندی سازمانی اولویت بالایی برای محققان سازمانی دارد.
نکته آخر در رابطه با تعاریف متعدد رفتار شهروندی سازمانی، تمایز قائل شدن بین رفتارهای درون نقشی/ فرانقشی در رفتارهای کاری مورد علاقه شده است که مسئلهای غامض است و مشخص کردن تفاوت بین رفتارهای درون نقشی و فرانقشی در محیط کار، بسیار دشوار است. رفتار درون نقشی ، عملکردی فنی است که شغل آن را میطلبد. به عبارتی دیگر، رفتار درون نقشی، رفتارهایی قابل مدیریت هستند. از سوی دیگر، رفتار فرانقشی به رفتار ابتکاری و خود انگیزشی باز میگردد. رفتارهای فرانقشی شامل فعالیتهای غیر رسمی همکاری، برآمده از حسن نیت و مساعدت هستند که اثر بخشی سازمانی را افزایش می دهند (Bergeron , 2012) .
۲-۳-۳) تاریخچه رفتار شهروندی سازمانی
این واژه اولین بار در سال ۱۹۸۳ توسط ارگان و همکارانش بیان شد. مبنای این موضوع به مفاهیمی از قبیل « تمایل به همکاری[۲۵] » مطرح شده توسط چیستر بارنارد (۱۹۳۸) و نیز تمایز بین « عملکرد قابل اعتماد نقش » و « رفتارهای نوآورانه و خودجوش» مطرح شده توسط کتز و کان بر میگردد.
سایر مفاهیم مربوط به عملکرد فرانقشی، که تشابه زیادی به رفتار شهروندی سازمانی دارند عبارتند از رفتارهای اجتماعی گرایانه، رفتارهای خودجوش، و عملکرد زمینه ای. ولی دراین میان رفتار شهروندی سازمانی مقبولیت بیشتری یافته است؛ و در دو دهه اخیر و به ویژه با آغاز قرن بیست و یکم پژوهشها در این زمینه رشد چشمگیری یافته است.
۲-۳-۴) انواع رفتار شهروندی در سازمان
گراهام[۲۶] معتقد است که رفتارهای شهروندی در سازمان سه نوعاند:
اطاعت سازمانی: این واژه توصیف کننده رفتارهایی است که ضرورت و مطلوبیتشان شناسایی ودر ساختار معقولی از نظم و مقررات پذیرفته شده اند. شاخصهای اطاعت سازمانی، رفتارهایی نظیراحترام به قوانین سازمانی، انجام وظایف به طور کامل و انجام دادن مسئولیتها با توجه به منابع سازمانی است.
وفاداری سازمانی: این وفاداری به سازمان از وفاداری به خود، سایر افراد و واحدها و بخشهای سازمانی متفاوت است و بیان کننده میزان فداکاری کارکنان در راه منافع سازمانی و حمایت و دفاع ازسازمان است.
مشارکت سازمانی: این واژه با درگیر بودن در اداره سازمان ظهور مییابد که از آن جمله میتوان به حضور در جلسات، به اشتراک گذاشتن عقاید خود با دیگران و آگاهی به مسایل جاری سازمان، اشاره کرد.گراهام با انجام این دستهبندی از رفتار شهروندی، معتقد است که این رفتارها مستقیماً تحت تأثیر حقوقی قرار دارد که از طرف سازمان به فرد داده می شود. در این چارچوب حقوق شهروندی سازمانی شامل عدالت استخدامی، ارزیابی و رسیدگی به شکایات کارکنان است. بر این اساس وقتی که کارکنان میبینند که دارای حقوق شهروندی سازمانی هستند به احتمال بسیار زیاد، از خود رفتار شهروندی (ازنوع اطاعت) نشان می دهند. در بعد دیگرحقوقی یعنی تأثیر حقوق اجتماعی سازمان - که دربرگیرنده رفتارهای منصفانه با کارکنان نظیر افزایش حقوق و مزایا و موقعیتهای اجتماعی است - بر رفتار کارکنان نیز قضیه به همین صورت است. کارکنان وقتی میبینند که دارای حقوق اجتماعی سازمانی هستند به سازمان وفادار خواهند بود و رفتار شهروندی(از نوع وفاداری) از خود بروز می دهند و سرانجام وقتی که کارکنان میبینند به حقوق سیاسی آنها در سازمان احترام گذاشته می شود و به آنها حق مشارکت و تصمیم گیری در حوزه های سیاستگذاری سازمان داده می شود، باز هم رفتار شهروندی( از نوع مشارکت) از خود نشان میدهند (Biemenstok et al,2012).
۲-۳-۵) ابعاد رفتار شهروندی سازمانی از دیدگاه صاحبنظران
درباره ابعاد رفتار شهروندی سازمانی هنوز توافق واحدی بین محققان وجود ندارد. ابعادی نظیر رفتارهای کمک کننده، رادمردی و گذشت، وفاداری سازمانی، پیروی از دستورات، نو آوری فردی، وجدان کاری، توسعه فردی، ادب و ملاحظه، رفتار مدنی، نوع دوستی و … در تحقیقات مختلف بعنوان ابعاد رفتار شهروندی سازمانی مورد توجه قرار گرفتهاند(میرسپاسی و همکاران،۱۳۹۰). لذا در این بخش ابعاد رفتار شهروندی سازمانی از دیدگاه صاحبنظران بیان می شود.
یکی دیگر از روش های حسی ارزیابیکیفی سیستمTorry میباشد. دراین روش نمرهبندیها و مقیاسهای جداگانهای برای حواس مختلف بینایی، بویایی، چشایی و لامسه درنظرگرفته شده است. در این سیستم برای تشخیص تفریقی بهتر ماهی، برای حواس بینایی و چشایی درجاتی از۱۰-۰ درنظرگرفته شده که در آن نمره۱۰ مخصوص ماهیان خیلی تازه و نمره صفر برای ماهیان کاملا فاسد میباشد. البته از نظربسیاری از مصرفکنندگان درجات کمتر از ۵ قابل قبول نمیباشند (Shewan et al., 1953).
۱-۱۱-۲- روشهای غیرحسی
۱-۱۱-۲-۱- روشهای میکروبیولوژیکی
معمولا از این روشها بیشتر برای ارزیابی کیفیت بهداشتی ماهی، تعیین استاندارد بهداشت در طول نگهداری اولیه و آمادهسازی و جستجوی باکتریهای عامل فساد که از نظر سلامت عمومی بشر حائز اهمیت بالایی هستند استفادهمیشود. این روش براساس شمارشکلی باکتریها میباشد که در واقع تعداد ارگانیسمهای زنده را به صورت کلنیهای قابلرویت در سطح محیط کشت آشکارمینماید (Gram, 1990).
با پیشرفت فساد در طی نگهداری در یخ فقط باکتریهایی که قادر به رشد در سرما هستند افزایش مییابند و لذا تعداد باکتری های نمونه مورد آزمایش شاخص خوبی از کیفیت نخواهدبود، علت این امر تعداد باکتریهای ماهی تازه است که بیشتر از تعداد باکتریهای ماهی نگهداری شده در یخ میباشند. علیرغم این، در حال حاضر قبول شده که اگر نمونهای از ماهی دارای۱۰۶ باکتری در هرگرم باشد این امر نشانهای از آغاز فساد و پیشرفت آن و اگر دارای ۱۰۸ باکتری در هرگرم نمونه باشد نشانه غیرقابلمصرفبودن آن است. در این روش معمولا شناسایی گروه های مختلف باکتریایی نیاز به روشهای خاص و محیطهای کشت اختصاصی دارد و از دیگر مسائلی که در ارتباط با این روش مطرح است زمان میباشد که حداقل ۲ روز و یا زمان بیشتری برای دستیابی به تعداد و شناسایی آنها مورد نیاز میباشد که این مسئله نقطه ضعف بزرگی برای کنترل کیفی ماهی به حساب میآید (رضوی شیرازی، ۱۳۷۳).
۱-۱۱-۲-۲- روشهای شیمیایی
برخی از متابولیتهای فساد بعنوان شاخص کیفیت استفاده میشوند. در مقایسه با روش میکروبیولوژیکی که کند هستند، آنالیزهای شیمیایی ممکن است بطور قابل توجهی سریعتر باشند. هرچندکه که برای برخی از ترکیبات غلظتهای اندازهگیری تا زمان نزدیک به فساد موجود نمیباشد. شاخص قدیمی ترکیب منفرد کیفیت[۴۱] برای غذاهای دریایی شامل اندازهگیری TVN، TMA و هیپوگزانتین هستند همچنین ازشاخص Kvalue و آمینهایبیوژن نیز به عنوان شاخص کیفیت استفاده میشود. شاخصهای چندترکیبیکیفیت[۴۲] که در آن ترکیبات چندین متابولیتها بوسیله روش آماری تشخیص داده میشود اخیراً معرفی شدهاند. روشهای شیمیایی،غلظت مواد خاص را در گوشت ماهی اندازه گیری می کنند. این مواد بطور طبیعی با افزایش روند فساد تغییراتی را نشان می دهند و غلظت آنها می تواند به عنوان شاخص فساد در نظر گرفته شود، بعلاوه روشهای شیمیایی می توانند بجای روشهای میکروبیولوژیکی که زمان بر هستند جایگزین شوند (Connell, 2002). این روشها بطور عمده براساس اندازهگیری آمونیاک یا آمینها و اندازهگیری فرآوردههای حاصل از شکستنATP برای ارزیابی کیفی ماهیان و سایر فرآوردههای خوراکی دریایی مورد استفاده قرارمیگیرند.
۱-۱۱-۲-۲-۱- اندازهگیری تریمتیلآمین(TMA) :
یکی از روشهای شیمیایی مورد استفاده برای سنجش کیفیت ماهی و سایر فرآوردههای غذایی دریایی اندازهگیری میزان تریمتیل آمین یباشد (Gill, 1990; Tozawa, Enokihara & Amano, 1971).
تریمتیلآمین ترکیبی است که از طریق فعالیت آنزیمی باکتریهای موجود در پوست در اثر شکستهشدن تریمتیلآمین اکسید در عضلات ماهیان آبشور بوجود میآید. به طوری که تشکیل آن سبب ایجاد بوی مخصوص در ماهی[۴۳] میشود. ماهیان زنده و تازه صیدشده معمولا دارای میزان کمی تریمتیلآمین میباشند، به همین دلیل ماهیان تازهصیدشده هنوز دارای بویخاص علفدریا بوده ولی با گذشت زمان و با تجزیه اکسید تری متیل آمین و تبدیل آن بهTMA بوی مخصوص در آنها استشمام میشود(Gram & Huss, 1996; Olafsdottir et al., 1997).
در ارتباط با تشکیل و نقش TMAOدر بدن ماهیان نظریههای مختلفی وجود دارد ولی آنچه که مورد قبول متخصصین است بیوسنتز اولیه آن در برخی ازگونههای زئوپلانکتونی میباشد و بنابراین ماهیان پلانکتونخوار، TMAO را با تغذیه از این نوع زئوپلانکتونها بدست میآورند. تحقیقات اخیر دانشمندان ژاپنی نیز نشان داده که در عضله تیره ماهیان پلاژیک یک سیستم احیاءکننده وجود دارد که TMAO را احیاء نموده و آنرا تبدیل بهTMA میکند. تری متیل آمین در اثر فعالیت آنزیمهای موجود در بدن ماهی به خصوص کلیه و عضلات به دی متیل آمین DMA و آلدئیدفرمیک تبدیل میشود. که عامل مهمی در کاهش کیفیت ماهی منجمد به شمار میآید. بنابراین تبدیل TMAO به TMA وDMA از جمله شاخصهایی است که برای ارزیابی کیفی ماهی مورد استفاده قرارمیگیرد (Villareal & Pozo, 1990).
این روش ارزیابی کیفی فقط در ماهیانی قابلاجرا است که در بدن آنها TMAO به مقدار کافی وجود دارد و بنابراین استفاده از آن برای گونههای آبشیرین که فاقد TMAO هستند یا ماهیان پهن و صدفداران[۴۴] که مقدارTMAO در بدن آنها بسیار کم میباشد روش مناسبی نمیباشد (Huss, 1995).
۱-۱۱-۲-۲-۲- اندازهگیری مجموع بازهایفرار(TVB) :
روشهای متعددی برای اندازهگیریTVB وجود دارد که اختلاف عمده بین آنها فقط در نحوه آزادسازی بازها از ماهی و تقطیر آنهاست. تغییراتTVB در طی فساد بسیار شبیه تغییراتTMA میباشد ولی تنها اختلاف آنها در این است که مقدارTVB در مراحل اولیه نسبت به مقدارTMA بالاتر میباشد که علت آن به دلیل وجود آمونیاک بعنوان یکی از اجزاءTVB در ماهیان تازهصیدشده میباشد. در این روش با تقطیر و جمع آوری بازهایفرار و خنثیسازی آنها بوسیله اسید میتوان از میزان آنها و پیشرفت فساد اطلاع حاصل نمود(Finne, 1982; Erkan, 2005).
۱-۱۱-۲-۲-۳- آنالیزهیستامین :
با توجه به این که ماهی کنسروشده با میزان هیستامین بالا در هنگام خوردن احساس تندی به دهان میدهد بنابراین مزه کردن بر اساس روش همیشگی یک روش مطلوب اطمینان کیفیت است .(Etkind et al., 1987)
چندین نوع روش برای اندازهگیری فساد ماهی در ارتباط با سطوح هیستامین وجود دارد ولی معمولا بهترین آنها تعیین غلظت هیستامین بعنوان یک شاخص موثر سطوح هیستامین است. اعتبار آزمایش شیمیایی برای هیستامین در عضله ماهی بستگی به طرح نمونهبرداری دارد، زیرا معمولا هیستامین بطور یکنواخت در یک ماهی تجزیه شده توزیع نشده است.(FDA,1998)
بسیاری از روشهای تحلیلی گوناگون برای سنجش هیستامین در ماهیان عملآورینشده و ماهیان کنسروشده بوجود آمده است که شامل روش کروماتوگرافی لایه نازک، روش فلوئورومتریک، روش Flow-injection و نیز استفاده از دستگاه HPLC و غیره میباشد.
به علاوه روش های آزمون سریع برای تشخیص و اندازهگیری میزان هیستامین فرآوردههای مختلف دریایی نیز در دسترس میباشد. برای مثال کیتهای تجاری الیزای رقابتیALERT (حساسیتppm 50-5، کیفی، h2) و Vertax (حساسیتppm5 <، کمی از صفرتاppm50، h1) بوسیلهNeogen، USAو سیستمهایElisa، در استرالیا فروخته میشوند. و چندین کیت تست ایمنواسی آنزیم شامل کیت تست هیستامین(حساسیتppm5/0، کمیppm500-1، h1) از ایمنوتک فرانسه، بوسیلهAOAC موردتایید قرار گرفته است (Lehane & Olley, 2000).
۱-۱۱-۲-۲-۴- جستجو و اندازهگیری هیپوگزانتین(HX) :
پس از صید ماهی و مرگ آن به دلیل تخلیه گلیکوژن و متوقفشدن تولیدATP، شکسته شدنATP و تبدیل آن به ADP شدت گرفته و به تدریج ذخیره آن در عضلات ماهی به حداقل میرسد. شکستنATP در عضله با مجموعهای از واکنشهایشیمیایی از جمله دیآمیناسیون[۴۵] و دیفسفریلاسیون[۴۶] همراه میباشد که در طی این واکنشها ابتداATP به اینوزینمنوفسفات(IMP) تبدیل شده و سپسIMP به ترتیب به هیپوگزانتین(HX) و ریبوز تجزیه میشود که این تغییرات در اثر فعالیتهای آنزیمی درونعضلانی بروز مینمایند و قادرند اطلاعات مفیدی از درجه تازگی را در طی مراحل نگهداریاولیه در اختیار قراردهند. افزایش هیپوگزانتین برخلاف تریمتیل آمین و دیمتیل آمین در بسیاری از گونهها در روزهای اول پس از صید رخ میدهد و درنتیجه اندازهگیری آن میتواند شاخص خوبی از تازگی باشد (Hattula, 1997).
۱-۱۱-۲-۲- ۵- (Kvalue) : تعیین نسبت درصد مجموع اینوزین و هیپوگزانتین به مجموعه موادحاصل ازتجزیهATP :
عضلات ماهیان تازه دارای درصد بالایی از ATP، ADP، AMP وIMP میباشد، در حالیکه در ماهی مانده که علایم فساد در آن ظاهرگردیده، مقدار هیپوگزانتین و اینوزین افزایش مییابد بنابراین تعیین نسبت درصد مجموع اینوزین و هیپوگزانتین به مجموعه موادحاصل ازتجزیهATP (Kvalue) میتواند به عنوان شاخص خوبی برای ارزیابی تازگی ماهی باشد. در این رابطه هر چه مقدار Kvalue کمتر باشد(کمتر از۲۰%) نشانهای از تازگی ماهی محسوب میشود. در حال حاضر برای اندازهگیری این تغییرات از Ion exchange chromatography وHPLC استفاده میشود(Hattula, 1997).
۱-۱۱-۲-۲-۶- اندازهگیری تندیاکسیداتیو(PV) :
در ماهیان نگهداریشده در یخ، اکسیداسیون چربیها اثر زیادی در ایجاد تغییرات نامطلوب ندارد ولی هنگامی که فعالیت باکتریها از طریق انجماد و سایر روشها متوقف یا کند میشود، اکسیداسیون چربیها از مهمترین دلایل کاهش کیفیت و ارزش خوراکی ماهی میباشد. با توجه به اینکه بسیاری از ماهیان دارای مقادیر فراوانی از اسیدهای چرب چندغیراشباعی میباشند بنابراین تندیاکسیداتیو میتواند مهمترین مشکل تکنولوژیکی محصولاتدریایی باشد زیرا فرآوردههای منجمد که در انبارسرد[۴۷] به مدت طولانی نگهداری میشوند عمدتا در اثر اتواکسیداسیون کیفیت خود را از دست میدهند که از نظر زمان ماندگاری[۴۸] فرآورده دارای اهمیت بالایی میباشد. پراکسیدها که ترکیباتی بدون طعم وبو میباشند در مرحله اولیه تغییرات که معمولا هیچ نوع تغییر ارگانولپتیکی در ماهی هنوز پدیدار نشده از طریق شیمیایی قابل اندازهگیری هستند و بنابراین اندازهگیریPV میتواند نشانهای از شروع تغییرات در ماهیانچرب را نشان دهد. به طوری که پیشنهاد شده اگر میزانPV، ۲۰-۱۰ باشد این افزایش میتواند نشانهای از اکسیداسیون چربیها باشد(رضویشیرازی، ۱۳۷۳).
۱-۱۱-۲-۳-۲- اندازهگیری pH :
تغییرات pH بدن ماهی را میتوان از طریق قراردادن الکترودها در سوسپانسیون گوشت ماهی یا قراردادن مستقیم آنها در درون عضلات اندازهگیری نمود. البته به دلیل اینکه تغییرات pH در مراحل مختلف پس از صید و نگهداری تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد بنابراین استفاده از آن به تنهایی نمیتواند شاخص خوبی در ارزیابی کیفی ماهی و درجهتازگی را در آن نشان دهد (AOAC, 1995).
۱-۱۱-۲-۳- روشهای فیزیکی
۱-۱۱-۲-۳-۱- اندازهگیری تغییرات خواص دیالکتریک بدن ماهی :
پس از مرگ ماهی برخی از خواص دیالکتریک در پوست وعضلات آن تغییر مینمایدکه یکی از مهمترین این تغییرات، کاهش تدریجی مقاومت غشایسلولی است که توأم با کاهش سریع در ظرفیت بافتی، به فاصله چند ساعت پس از مرگ رخ میدهد. معمولا برای اندازهگیری این نوع تغییرات از وسیلهای به نام GR Torrymeter استفاده میشود این روش با قراردادن دستگاه مذکور بر روی بدن ماهی، یک جریان متناوب از بین دو الکترود که بصورت متحدالمرکز قرار دارند خارج گشته و از میان بدن ماهی عبور می کند و در همان حال ولتاژ حاصل بوسیله زوج الکترود داخلی دریافت میگردد سپس زاویه فاز بین جریان متناوب و ولتاژ بوسیله دستگاه، اندازهگیری شده و به صورت درجاتی از ۱۶-۰ بر روی صفحه نمایش دستگاه ظاهر میشود. زاویه فاز و به تبع آن عدد خوانده شده با ظهور فساد در ماهی بتدریج کاهش مییابد (Jason and Richards, 1975).
۱-۱۱-۲-۳-۳- اندازهگیری پتانسیل اکسیداسیون- احیاء(Eh) :
مطالعات متعددی در مورد امکان استفاده از پتانسیل اکسیداسیون- احیاء به عنوان ارزیابی تازگی ماهی انجام شده است. بر طبق این مطالعات نشان داده شده که ماهیان تازهشده در عضلاتشان دارای پتانسیل اکسیداسیون- احیاء بالایی میباشند ولی به تدریج با گذشت زمان مقدار Eh در طی فساد کاهش یافته و حتی منفی میگردد. بنابراین Eh پایین در عضلات ماهیان نشاندهنده پیشرفت فساد بوده و در ارزیابی کیفیت تغییرات آن میتواند نقش موثری در تعیین درجهتازگی ماهیان داشته باشد (رضوی شیرازی، ۱۳۷۳).
۱-۱۱-۲-۳-۴- اندازهگیری ظرفیت نگهداری آب(WHC) :
برای اندازهگیری ظرفیت نگهداری آب روش های مختلفی شاملCenrifugation method، Suction method و روش Filter-paper press وجود دارد که سادهترین آنها روش Filter-paper press میباشد. در این روش وزن مشخصی از نمونه در بین دو کاغذ صافی قرار داده شده و با اعمال فشار بوسیله دو Plexiglass plate آب موجود در نمونه رها میشود بنابراین آب رهاشده از نمونه از طریق توزین کاغذصافی و مقایسه با وزن اولیه تعیین میشود (رضوی شیرازی، ۱۳۷۳).
۱-۱۲- پیشینه موضوع
مطالعات و بررسیهای متعددی در ارتباط با کنترل کیفی ماهیان و تعیین مدت زمان ماندگاری در آنها از طریق روشهای مختلف حسی، شیمیایی و میکروبیولوژیکی در ایران و جهان انجام شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱-۱۲-۱- مطالعات وپژوهشهای انجام شده در ایران
تخم افشان در سال ۱۳۷۵ در مطالعه ای میزان تری متیل آمین (TMA) را در برخی از ماهیان پر مصرف و نقش آن در کنترل کیفیت را مورد بررسی قرار داد. به طوری که در ماهی صافی و شائوم در روز ۱۷ و در ماهیان حلواسفید و زمین کن و شوریده در روز ۲۴ حداکثر تولید تریمتیلآمین اندازه گیری شد.
در تحقیقی توسط عیدانی (۱۳۷۵)، کیفیت ماهی ساردین چرب (Sardinella longiceps) نگهداری شده در یخ خردشده و آب دریای سردشده، با بهره گرفتن از برخی روش های شیمیایی (pH, TVN, PV) و میکروبیولوژیکی (شمارش کلی میکروبی) کیفیت در طی جابجایی در زمان های مختلف مورد بررسی قرار گرفت.
آخوندزاده و همکاران (۱۳۷۹)، با اندازهگیری تغییرات تریمتیلآمین، ازتفرارتام و شمارشکلی باکتریهای هوازیسرمادوست در تعیین کیفیت سه گونه ماهی هوور (Tonnus tonggol)، زرده (Euthynnus affinis) و بادبانماهی (Istiophorus platypterus) چنین گزارشکردند که همبستگی معنیداری بین دو فاکتور تریمتیلآمین(TMA) و شمارش کلی باکتریهایهوازیسرمادوست (TC) این گونهها وجود دارد.
سلمانی و همکاران در سال ۱۳۸۰ به منظور بررسی روش های نگهداری ماهی کیلکا در مخازن آب سرد دریا و یخ خرد شده، در فصول مختلف و مقایسه آنها با روش سنتی، تغییرات TVN و هیستامین را جهت بررسی کیفیت مورد مطالعه قرار دادند.
مقایسه برخی روش های شیمیایی کنترل کیفیت (ازت فرارتام، تریمتیلآمین و هیستامین) با شمارش کلی باکتریهای هوازی سرمادوست توسط حیدری در سال ۱۳۸۲ در ماهی هوور مسقطی (Katasuwonus pelamis) و سارم (Scomberoides commersonianus) صورت گرفت.
در سال ۱۳۸۴ مطالعه ای روی تغییرات آمینهای بیوژن و رابطه آنها با بارمیکروبی در ماهی قزل آلای رنگین کمان در طی نگهدار در یخ با بهره گرفتن از دستگاه HPLC توسط منتظری مورد بررسی قرار گرفت.
۱-۱۲-۲- مطالعات وپژوهشهای انجام شده در جهان
Takagi وهمکاران (۱۹۶۹)، میزان هیستیدین و هیستامین را در ۲۱ گونه موجودآبزی در هنگام فساد را آزمایش کردند و دریافتند که هیستامین بیشتری در ماهی گوشت قرمزمثل ماکرل نسبت به ماهی گوشت سفید مثل سنگماهی تولیدمیشود.
تعیین میزان ترکیبات آمینی شامل NH3،TVN و TMA به عنوان فاکتورهای ارزیابی کیفی در ماهیان استخوانی از قبیل روغنماهی، کفشک و هرینگ مورد مطالعه قرار گرفت (Gouid and Peters, 1971) و مشخص گردید که ارزیابی NH3 به عنوان معیاری ضعیف در تعیین کیفیت ماهیان استخوانی بوده و با تغییرات ارگانولپتیکی تطابقی ندارد ولی TVN به عنوان معیار بهتری در تعیین کیفیت این ماهیان نسبت به دو معیار دیگر میباشد.
در سال ۱۹۷۵ توسط Mendens و Lajolo استفاده از TVB و TMA بعنوان شاخص کیفیت در ۴ گونه ماهی Micropogon furnier، Umbrina canosair، Centropomus undecimalis و Cysnoscion acoupa در طی نگهداری در یخ در دمای ۴ درجهسانتیگراد به مدت ۱۵ روز مورد بررسی قرار گرفت، نتایج یک ارتباط لگاریتمی را بین درصد TVB و TMA در بافت ماهیان را در روزهای مختلف نگهداری نشان داد.
Cobb وهمکاران در سال ۱۹۷۶ اثر زمان نگهداری درون یخ بر تغییرات شیمیایی و میکروبی میگو را چنین تشریح نمودند که در ابتدا جنسهای Vibrio، Pseudomonas، Moraxella و Acinetobacter به ترتیب غالب بوده، در صورتیکه پس از ۱۵ روز جنسهای Vibrio، Pseudomonas حذف و Moraxella و Acinetobacter جنسهای غالب را تشکیل میدهند و همچنین در زمان فوق یک افزایش ۵/۲-۲/۲ لگاریتمی در شمارش کلی باکتریها و افزایش میزان کل بازهای فرار از ۱۵ به kg100/mg18 گزارش گردیده است.
Arnold و Brown (1978) بر روی فاکتورهایی مثل اثرpH و دما بر روی میزان هیستامین تولیدشده در ماهی گوشت قرمزمثل ماکرل و ماهی گوشت سفید مثل Rockfish بحث کردند.
G
G
Y
Y
G
G
S
S
۲۰ cm
G
۱۰
cm
G
۴ متر
شکل ۲–۳: نقشه یک کرت آزمایشی
G= خطوط حاشیه S=خطوط نمونه برداری Y=خطوط عملکرد
۶–۳: عملیات زراعی
عملیات زراعی انجام شده شامل مراحل آماده سازی زمین و پیاده نمودن طرح، کاشت، داشت و برداشت به شرح زیر بودند:
آماده سازی زمین و پیاده نمودن طرح
عملیات آماده سازی زمین شامل آبیاری تهیه زمین، شخم توسط گاوآهن برگردان دار و دو دیسک عمود بر هم بود. پس از انجام عملیات تهیه زمین و بستر بذر، کرت های آماده شده توسط گندم رقم چمران به روش دستی نیمه دوم آذرماه کشت شد. هر کرت آزمایش مشتمل بر۱۰ خط کاشت به فاصله ۲۰ سانتی متر بود، در هر کرت دو خط از راست ، دو خط از اول از طرفین به عنوان حاشیه و نمونه برداری از خطوط وسط کرت انجام شد. فاصله بین کرت های متوالی در هر تکرار از هم، یک متر و فواصل بین بلوک ها، ۲متر بود (شکل ۳–۳)، محلول پاشی عناصر کم مصرف و پر مصرف در دو مرحله پنجه دهی و ساقه دهی صورت گرفت.
ﻫﻤﺰﻣﺎن با ﻛﺎﺷﺖ ﺑﺬر از دو ﻧﻮع ﻛﻮد ﺳﻮﭘﺮ ﻓﺴﻔﺎت ﺗﺮﻳﭙﻞ و اوره اﺳﺘﻔﺎده ﺷـﺪ . مقادیر کود بر اساس آزمون خاک و توصیههای تحقیقاتی تعیین گردید. ﻛﻮد ﺳﻮﭘﺮ ﻓﺴﻔﺎت ﺗﺮﻳﭙﻞ به میزان ۱۰۰ کیلوگرم در هکتار قبل از کاشت در زمان تهیه زمین مصرف گردید.
ﻛﺎرﺑﺮد ﻛﻮد اوره بر اساس آزمون خاک و توصیههای تحقیقاتی تعیین و در سه ﻣﺮﺣﻠﻪ شامل حدودا ً یک هفته پس ازکاشت ، اواسط پنجه دهی و اﺑﺘﺪای ﺳﺎﻗﻪ دهی ﺑﻮد. ﻛﻮد اوره به میزان ۲۰۰ کیلوگرم در هکتار مصرف گردید. کلیه عملیات داشت نظیر آبیاری بر اساس عرف منطقه صورت گرفت.
پس از انجام عملیات تهیه زمین و بستر بذر، کرت های آماده شده توسط گندم رقم چمران به روش دستی کشت شد.
ﻫﻤﺰﻣﺎن با ﻛﺎﺷﺖ ﺑﺬر از دو ﻧﻮع ﻛﻮد ﺳﻮﭘﺮ ﻓﺴﻔﺎت ﺗﺮﻳﭙﻞ و اوره اﺳﺘﻔﺎده ﺷـﺪ. صفات مورد مطالعه دراین آزمایش شامل دو بخش صفات مربوط به علف هرز و محصول است.
شکل ۳–۳: مرحله آماده سازی زمین و پیاده نمودن طرح
عملیات کاشت
عملیات کاشت بر اساس اولین آبیاری، در تاریخ ۱۶ آذر ماه انجام گرفت. برای کاشت بذور گندم، ابتدا در هر کرت آزمایشی، به وسیله شیارزن دستی، تعداد ۱۰ شیار به طول کرت و عرض ۲۰ سانتی متر ازهم و عمق تقریبی ۴ سانتی متر ایجاد شد و سپس میزان بذر مصرفی بر اساس قوه نامیه، وزن هزاردانه و برای ایجاد تراکم گندم در چهار سطح ( ۴۰۰، ۵۰۰، ۶۰۰ و ۷۰۰ بوته در مترمربع) به ترتیب به میزان ۸/۱۲ گرم، ۱۶ گرم، ۲/۱۹گرم، ۴/۲۲ گرم برای هر خط کاشت به وسیله ترازوی دیجیتالی توزین و تعیین گردید و به طور یکنواخت و به صورت دستی درون شیارها کشت گردید. بذر رقم چمران از آزمایشگاه زراعت دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین تهیه شد (شکل ۴–۳).
شکل ۴–۳: مرحله کاشت گندم
عملیات داشت
عملیات مختلف داشت شامل آبیاری، پخش کود سرک (در سه ﻣﺮﺣﻠﻪ شامل حدودا ً یک هفته پس ازکاشت ، اواسط پنجه دهی و اﺑﺘﺪای ﺳﺎﻗﻪ دهی) و اعمال تیمار محلول پاشی عناصر کم مصرف و پر مصرف در مرحله پنجه دهی و ساقه دهی ﺑﻮد (شکل ۶–۳). آبیاری بر اساس نیاز گیاه و مطابق با عرف کشاورزان منطقه انجام گرفت، و به دلیل بارندگیهای متعدد در سال زراعی زمان آزمایش کلاً دوبار آبیاری صورت گرفت، که شامل آبیاری زمان کاشت و آبیاری در مراحله ساقه دهی بود (شکل ۵–۳). علفهای هرز درون کرتهای شاهد، حاشیه کرتها و نهرهای آبیاری توسط کارگر در طول فصل رشد کنترل و پاکسازی شدند.
شکل ۵–۳: انجام عملیات آبیاری
شکل ۶–۳: انجام عملیات محلول پاشی عناصر مغذی در مرحله ابتدای ساقه دهی
عملیات برداشت
عملیات برداشت گندم در تاریخ سوم اردیبهشت ماه و در مرحله رسیدگی کامل از خطوط وسط کرت به میزان یک متر مربع از سطح زمین کف بر و در داخل پلاستیک قرار داده شد و پس از کد گذاری جهت انجام مراحل بعدی کار به آزمایشگاه منتقل شدند (شکل ۷–۳).
شکل ۷–۳: انجام عملیات برداشت
۷–۳: صفات مورد بررسی
۱–۷–۳: تعیین روند رشد گیاه
به منظور تعیین روند رشد گیاه و بررسی تغییرات تعداد بوته در واحد سطح، تغییرات شاخص سطح برگ، روند پنجه زنی، تغییرات ارتفاع و تجمع ماده خشک کل در طول فصل رشد، تحت تأثیر عوامل آزمایشی مورد مطالعه، از هر کرت نمونه گیریهای جداگانه انجام شد. در طی آزمایش جمعاً ۶ بار نمونه گیری از آغاز مرحله پنجه زنی (۳۰ روز پس از کاشت) تا رسیدگی فیزیولوژیک و به فواصل تقریبی هر ۱۴ روز یکبار انجام گرفت.هر مرحله نمونهبرداری از فاصله طولی ۲۵ سانتی متری از خطوط شماره ۳، ۴، با در نظر گرفتن حاشیه، از هرخط نمونهبرداری و فاصله ۲۵ سانتی متر از محل نمونهبرداری قبلی با خروج کامل گیاه از سطح زمین صورت گرفت.
۲-۷-۳: روند تغییرات ارتفاع گیاه
برای تعیین روند تغییرات ارتفاع، درهر مرحله نمونهبرداری، تعداد ۱۰ بوته به طور تصادفی از هر نمونه جدا شده و سپس ارتفاع آنها، از محل طوقه گیاه تا انتهای نوک آخرین برگ و در مرحله سنبله تا انتهای ریشک بهوسیله متر اندازه گیری شد. سپس میانگین ارتفاع ۱۰ بوته بهعنوان ارتفاع بوته در آن مرحله نمونهبرداری برای هر کرت آزمایشی محاسبه شد.
۳-۷-۳: شاخص سطح برگ
برای تعیین شاخص سطح برگ درهربار نمونهبرداری، ابتداء برگهای همه بوته های برداشت شده جدا شد. و تمام برگ ها از هر بوته را جدا نموده و سطح هر کدام از برگها به وسیله دستگاه شاخص سطح برگ سنج (CI-202 Portable laser leaf area meter) محاسبه شد (شکل ۸–۳).
شکل ۸–۳: اندازه گیری شاخص سطح برگ به وسیله دستگاه شاخص سطح برگ سنج
۴-۷-۳: وزن خشک کل
برای تعیین وزن خشک کل گیاهان درهر مرحله نمونهبرداری، پس از انتقال نمونهها به آزمایشگاه، ابتداء برگها و سایر اجزای گیاهان به طور جداگانه در پاکتهای کاغذی قرار داده شدند و سپس جهت خشک شدن، به مدت ۴۸ ساعت در آون با دمای ۷۵ درجه سانتی گراد قرار گرفتند و پس از حصول اطمینان از خشک شدن نمونهها مورد توزین و سنجش قرار گرفتند.
۰ % (نمونه شاهد)
۱۶۷/۹۲ ± ۰/۱۲b
۴/۵۷ ± ۰/۰۴b
۱% نانو دی اکسید تیتانیوم
۱۴۶/۲۳ ± ۰/۰۸c
۳/۸۷ ± ۰/۰۹c
۲ %نانو دی اکسید تیتانیوم
۱۲۵/۱۶ ± ۰/۱۸d
۲/۹۵ ± ۰/۱۲d
۳% نانو دی اکسید تیتانیوم
۹۸/۶۲ ± ۰/۲۱e
۲/۰۴ ± ۰/۱۴d
۵ % نانو دی اکسید تیتانیوم
داده ها بیانگر میانگین± انحراف استاندارد می باشند. اختلاف در حروف لاتین در هر ستون بیانگر اختلاف معنی دارد در سطح ۵% احتمال می باشد.
۴-۴- بررسی اثر نانو دی اکسید تیتانیوم بر خواص مکانیکی فیلمهای ترکیبی
نتایج خواص مکانیکی بدست آمده از دستگاه آنالیز بافت در جدول ۴-۴، نشان داده شده است. نتایج نشان داد هنگامی که غلظت نانو دی اکسید تیتانیوم در فیلم از صفر تا ۵% افزایش مییابد، مقاومت به کشش مربوط به این فیلمها از ۸۴/۱۵ تا حدود ۳۷/۲۵ مگاپاسکال به صورت معنی داری افزایش یافت (۰۵/۰>p). که با توجه به نتایج حاصل از تحقیقات جییوآگو [۱۶۷]و همکاران در سال ۲۰۰۹، نتایج مشابهی به دست آمد این محققین نشان دادند هر چه میزان نانو ذرات ترکیبی ZnO _ CMC از صفر تا ۵ درصد وزنی افزایش پیدا کند قدرت کششی(TS) هم از Mpa9/3 تا Mpa8/9 افزایش مییابد، که این مربوط است به تعامل خوب بین ZnO _CMC و ماتریکس گلیسرول- نشاسته نخود میباشد. در تحقیقی دیگر که توسط لی[۱۶۸] و همکاران در سال ۲۰۰۹، انجام شد اثر نانو ذرات ZnO را بر روی فیلمهای پلی اورتان (PU) بررسی شد. نتایج نشان دادند که قدرت کششی (TS) و مدول یانگ ابتدا افزایش و سپس با افزایش محتوی ZnO کاهش مییابد ( از صفر تا ۲% افزایش ، از ۳ تا ۴% کاهش). افزایش TS در فیلمهای کامپوزیتی ممکن است به علت محدودیت ناشی از حرکت (حرکت محدود ) در ماتریکس پلی اورتان با اضافه کردن ZnO باشد. علاوه بر این هنگامی که نانو ذرات ZnO درون شکاف از زنجیرههای پلی اورتان پر میشوند، نیروهای تعاملی در برابر زنجیرههای پلی اورتان ممکن است ایجاد شود در حالت کلی میتوان علت افزایش استحکام کششیTS را این چنین تفسیر کرد که با توزیع یکنواخت نانو ذرات در ساختمان پلیمر و ایجاد سطحی اتصال دهنده بین مولکولها و نیز تشکیل پیوندهای یونی بین نانو ذرات و ترکیبات تشکیل دهنده پلیمر افزایش مییابد. افزایش در مقاومت کششی یک معیار اساسی و واجب برای کاربرد های بسته بندی غذاست چون مقاومت کششی بالا به فیلم های بسته بندی اجازه می دهد که در برابر فشار های نرمالی که در طی جابجایی غذا ، بارگیری و حمل ونقل مواجه می شوند مقاومت کنند.(ریورو[۱۶۹] و همکاران، ۲۰۰۹)
در این تحقیق مشاهده شد که میزان درصد کشیدگی با افزایش غلظت نانو دی اکسید تیتانیوم از حدود ۰۶/۳۱% تا ۴۷/۵ % کاهش معنی داری(۰۵/۰>p) مییابد. این نتایج با نتایج بدست آمده از تحقیقات جییوآگو [۱۷۰]و همکاران در سال ۲۰۰۹ مطابقت داشت (جییوآگو و همکاران در سال ۲۰۰۹). در تحقیقی دیگر که اثر افزودن نانو ذرات اکسید روی بر سطح فیلمهای پلی ونیل کلراید بررسی کردند، به این نتیجه رسیدند که پوشش ذرات اکسید روی بر روی سطح فیلمهای PVCاثر ناچیزی بر روی درصد کشیدگی(E%) دارد که علت آن این بود که در این تحقیق نانو ذرات اکسید روی بر شکافهای زنجیرهPVC پر نشده بلکه روی سطح فیلم پوشیده شدند. بنابراین تعامل بین نانو ذرات و زنجیره هایPVC ممکن است ایجاد نشود. این مطلب گویای این است که چگونگی قرار گرفتن ذرات نانو در زنجیره های پلیمر بر اثر بخشی آنها بر خواص مکانیکی بسیار حائز اهمیت است ( لی[۱۷۱] و همکاران، ۲۰۱۰).
از طرف دیگر داده های حاصل از خواص مکانیکی و خواص فیزیکوشیمیایی کاملا یکدیگر را توجیح می کنند. همان طور که گزارش شد، با افزایش غلظت ترکیبات نانو میزان رطوبت فیلمها کاهش پیدا می کند. کاهش میزان رطوبت فیلمها انعطاف پذیری آنها را کاهش داده و به استحکام آنها کمک می کند. نتایج خواص مکانیکی به خوبی نتایج ایزوترم جذب تعادلی را تفسیر نموده و تایید می کند.
جدول ۴- ۴: اثر نانوذرات دی اکسید تیتانیوم بر خواص مکانیکی فیلمهای ترکیبی نشاسته ssps / ژلاتین گاوی.
Young Modulus (GPa)
Elongation at break (%)
Tensile strength (MPa)
درصد حضور ترکیب نانو
۳۹۷/۴۲ ± ۰/۲۵c
۳۱/۰۶ ± ۰/۱۱a
۱۵/۸۴ ± ۰/۱۲e
۰ % (نمونه شاهد)
۴۲۷/۸۱ ± ۰/۶۵c
۲۶/۸۹ ± ۰/۲۴b
۱۷/۳۶ ±۰/۲۲d
۱% نانو دی اکسید تیتانیوم
۴۸۳/۹۵ ± ۰/۷۴b
۲۲/۴۱ ± ۰/۳۲c
۲۰/۰۸ ± ۰/۳۴c
با توجه به تاریخچه و قدمت این اختلال شایع، درمانگران و پژوهشگران حوزه اختلالات روانی گفتار، لکنت را از جنبه های مختلف عضوی(ارگانیسم و فیزیولوژیکال)، روانشناختی و زبانشناختی بررسی کردند. گرچه شواهدی دال بر عوامل ژنتیکی، سابقه خانوادگی، نارسایی های زبانی و روانی و تاخیر بازخورد شنیداری وجود دارد، اما تاکنون علت واحد و اصلی بر ایجاد آن نیافتند. به چند نمونه جدید و مهم آن اشاره می شود.
۲-۲-۱ ) لکنت به عنوان یک اختلال سازماندهی مغزی
بسیاری از مطالعات در هر دو گروه گویندگان با گفتار طبیعی و بیماران آسیب دیده مغزی نشان می دهد که نیمکره چپ در بسیاری از افراد، نیمکره غالب برای گفتار است. یکی از اولین تئوری هایی که لکنت را به عنوان فقدان برتری نیمکره ای در نظر می گیرد، تئوری اورتون(۱۹۲۷)[۲۱] و تراویس(۱۹۳۱)[۲۲] است. تئوری آنها اولین تئوری رسمی در زمینه لکنت بود که دارای یک نظریه علت شناسی بر پایه دستگاه عصبی مرکزی افراد لکنتی بود. این تئوری براساس فقدان برتری طرفی در گفتار بود. طبق این نظریه، برتری طرفی طبیعی نیمکره چپ در گفتار و زبان در افراد لکنتی وجود ندارد. در افراد دارای گفتار روان، برتری طرفی نیمکره چپ موجب می شود که مناطق حرکتی نیمکره راست از دستورات نیمکره چپ در زمینه سرعت، دقت، دامنه، قدرت حرکات پیروی کنند. هنگامیکه هر دو نیمکره در ارسال دستورات یکسان به نیمکره های هم جهت خود، همکاری دارند، روانی گفتار رخ می دهد. اما هنگامی که این هماهنگی از بین می رود، هیچکدام از نیمکره ها در کنترل گفتار برتری نخواهد داشت و در این حالت هر دوی آنها قادر به ارسال پیام به دستگاه گفتاری هستند. نتایج این عدم هماهنگی منجر به اختلال در عملکرد هر دو سمت عضلات در گفتار می شود. این اختلال همان علائم آشکار در گفتار است. این تئوری برای سال های متمادی کنار گذاشته شد، زیرا درمان تجویز شده بر اساس این تئوری موثر نبود. این درمان شامل، ایجاد برتری نیمکره چپ بوسیله به کاربردن دست و پای راست به تنهایی بود. گشویند[۲۳](۱۹۸۵) نمونه جدیدی از تئوری برتری مغزی بیان نمود. وی بیان نمود که بسیاری از اختلالات گفتاری از جمله لکنت در نتیجه تأخیر ها در رشد نیمکره چپ در دوره جنینی است که متعاقبا منجر به برتری نیمکره راست برای گفتار و زبان می شود. دیدگاه دیگر از تئوری عدم سازمان دهی مغزی توسط ویلیام وبستر[۲۴](۱۹۹۳) مطرح شد. وبستر تاثیر مداخله کنترل حرکتی غیر گفتاری( توالی ضربه زدن با انگشت) با تکلیف دیگر ( چرخاندن سر در پاسخ به سیگنال شنیداری)که به طور همزمان توسط دست دیگر انجام می شد، بررسی نمود و نتیجه گرفت که در افراد لکنتی برتری طرفی در نیمکره چپ برای گفتار و زبان طبیعی است اما ساختار نیمکره چپ برای توالی و طرح ریزی منطقه حرکتی مکمل (SMA)[25]، مستعد از هم گسیختگی توسط فعالیت های سایر مناطق مغزی است. SMA در شروع، طرح ریزی و توالی حرکات و فعالیت های حرکتی درگیر است. SMA چپ در کنار کوپوس کالوزوم[۲۶] است و درون داد ها را از پل نیمکره راست دریافت می دارد و به همان میزان از نیمکره چپ نیز دریافت می دارد. این درونداد ها ممکن است در معرض از هم گسیختگی توسط افزایش فعالیت در هر کدام از نیمکره ها باشد. وبستر فرض می نماید که در افراد لکنتی بیش فعالی نیمکره راست، جریانی از فعالیت نیمکره راست، به خصوص عواطف نیمکره راست، می توانند عملکرد های SMA را در طرح ریزی، شروع و توالی برون داد حرکتی را مختل نمایند.
۲-۲-۲) لکنت به عنوان نقص تولید زبانی
در نظریه لکنت به عنوان نقص تولید زبانی، به بررسی تأثیر عوامل زبانشناختی بر لکنت پرداخته می شود. از جمله مدارک تایید کننده این نظریه آن است که لکنت وقتی شروع می شود که کودک وارد رشد فشرده زبانی می شود. همچنین لکنت وقتی که بار عملکردهای زبانی سنگین تر است ( مثل جملات طولانی تر، جملات آغازین، کلمات طولانی تر و ناآشنا) بیشتر رخ می دهد. این عوامل محققان را بر آن داشت که بیان کنند؛لکنت بازتاب نقص در برخی جنبه های زبان بیانی است. در این قسمت صرفا به دو نظریه که مشکلات پردازش زبانی را در لکنت مطرح می نمایند، می پردازیم.
الف)فرضیه اصلاح پنهان(CRH)[27]: کولک و پستما[۲۸](۱۹۹۷) این فرضیه را برای توضیح لکنت از نقطه نظر تولید زبان بیان نمودند. آن ها معتقد بودند که لکنت و ناروانی طبیعی در نتیجه پردازش باز بینی داخلی [۲۹] است که ما به کار می بریم برای اینکه بدانیم آن چه که تولید می کنیم دقیقا همان چیزی است که می خواهیم بگوییم. اگر تولید زبان را به یک کارخانه تولید دوچرخه تشبیه کنیم. کارخانه باید کیفیت دوچرخه هایش را کنترل کند. برخی از این مراحل کنترل کیفیت در بیرون کارخانه اتفاق می افتد، برخی کنترل کیفیت ها نیز در داخل کارخانه انجام می شود، مانند وقتی که کارگران خود کارخانه سوار دوچرخه می شوند و نقایص دوچرخه را می گویند. در گفتار نیز بازخورد شنیداری همین وظیفه کنترل را انجام می دهد. در زمان تولید گفتار وقتی بازبینی داخلی خطایی را شناسایی می کند، تولید از هم گسیخته می شود و قبل از اینکه این فرایند ادامه یابد به اصلاح نیاز دارد. کولک و پستما معتقد هستند که توقف در تولید و فرایند اصلاح، موجب ناروانی در گویندگان دارای لکنت و طبیعی می شود.
با توجه به نظریه کولک و پستما، ناروانی های معمول و شایع ( تکرار ها، کشیده گویی ها و قفل ها) اغلب در نتیجه تصحیح خطاهای واج شناختی [۳۰] تشخیص داده شده در طرح آوایی قبل از سخن گفتن به وجود می آیند. وقتی یک خطا شناسایی می شود، تنس عضلانی ، تشخیص خطای اتوماتیک و اصلاح شروع می گردد. کولک وپستما بیان می نمایند که افراد دارای لکنت تمایل دارند خطاهای رمز گردانی [۳۱] واج شناختی را بیشتر داشته باشند؛ چراکه آنها در رمز گردانی کند تر عمل می کنند و نسبت به سرعت محاوره ای معمول، سرعت گفتاری کند به آنها زمان بیشتری برای رمز گردانی واج شناختی می دهد.
ب)مدل تنظیم(همسویی) برنامه زبرزنجیری در جمله(SPA)[32]: این مدل از سوی کارنیول[۳۳](۱۹۹۵) مطرح شد و علت لکنت را دو عامل می داند: ۱) تغییرات همزمان در فرمول سازی جمله که زیر بنایش نقص در پردازش زبانی است. و ۲) نقصی در ظرفیت تنظیم فرکانس پایه صوت[۳۴] در پاسخ به آن تغییرات. لکنت در هنگام تنظیم برنامه زبرزنجیری روی می دهد. طبق گفته کارنیول مشکل افراد لکنتی در تعدیل فرکانس پایه صوت و نقص مهارتهای زبانی به همراه یکدیگر، لکنت را موجب می شود. هر یک از این دو عامل مطرح شده در این مدل برای بروز لکنت لازم است اما کافی نیست. به بیان دیگر، تغییر همزمان در فرمول سازی جمله و مشکل همراه در تعدیل فرکانس پایه صوت برای وقوع بار ای لکنت در فرد کافی و لازمند و بنابراین هیچ لکنت گذرایی بدون آنها به وقوع نخواهد پیوست. بر اساس تغییر کارنیول افراد لکنتی اغلب برنامه های گفتاری خود را همزمان تغییر می دهند. این تغییرات همزمان هم شامل برنامه های واژگانی[۳۵] و هم نحوی[۳۶] است و از آن به عنوان تغییرات چارچوب یاد می شود. این تغییرات ممکن است طی گفته یا حتی قبل از شروع گفته به وقوع بپیوندند. طبیعتا این تغییرات ویژگی های زبرزنجیری( تکیه، زیرو بمی، زمانبندی[۳۷] و ریتم) عبارت را مختل می کند. بر اساس این درک از تولید طبیعی گفتار، علت لکنت مزمن ضرورت تنظیم فرکانس پایه صوت جهت سازگار شدن با فرآیندهای همزمان و وجود اصلاحات هنگام گفتار خود انگیخته است و لکنت اختلالی در سطح جمله است نه در سطح کلمه. شواهد این امر شامل: اولأ لکنت بیشتر در فعالیت هایی دیده می شود که نیازمند فرمول سازی جمله است. به عنوان نمونه، وقوع لکنت در گفتار خودانگیخته بیش از بلند خواندن است. دومأ مشاهده وقوع بیشتر لکنت در ابتدای جملات و ارتباط آن با پیچیدگی های نحوی نیز به عنوان شاهدی برای در سطح جمله واقع شدن لکنت است. سومأ برخی مطالعات از سوی کارنیول و همکارانش مدعی است که افراد لکنتی توانایی زبانی کمتری دارند و برای برنامه ریزی جملاتشان زمان بیشتری لازم دارند و دچار نقصی در پردازش زبانی هستند. در ارتباط با عامل دوم، افراد لکنتی توانایی کمتری در تعدیل زیرو بمی دارند، به همین دلیل افراد همراه با لکنت مزمن مشکلاتی در تعدیل فرکانس پایه دارند.
۲-۲-۳) لکنت با علل روانشناسی
در حوزه روانشناسی، نظریه های مهمی مطرح است که عبارتند از: نظریه “یادگیری[۳۸] ” که معتقدند لکنت یک رفتار عامل یادگرفته شده است که تحت تأثیر پیامدهایش قرار می گیرد. نظریه” تشخیص زاد[۳۹] لکنت"(جانسون) مدعی است که تشخیص والدین (به غلط) موجب ایجاد لکنت می شود که یک رفتار اجتنابی است(۲۲).
۲-۲-۴) لکنت به عنوان اختلال چند عاملی
در این زمینه دیدگاه هایی وجود دارد که لکنت را اختلالی چند عاملی می دانند که شامل:
الف) مدل درخواستها و ظرفیتها[۴۰](DC): این مدل از سوی استارک وتر و گوتوالد(۲۰۰۰) مطرح شده است. مدلDC معتقد است لکنت هنگامی روی می دهد که تقاضاها و مطالبات از جانب دیگران بیش از توانایی و ظرفیت کودک جهت ارائه آن است. به بیان دیگر، لکنت به عنوان” عدم تعادل بین مطالبات و ظرفیت کودک” تلقی می شود. بر اساس این مدل نه ظرفیت کودک و نه مطالبات، الزاما غیر طبیعی یا مختل نیستند تا لکنت بوجود بیاید(استارک وتر و همکاران۱۹۹۰). معمولا عملکرد گفتاری فرد( چه فردی که لکنت دارد و چه فردی که روان صحبت می نماید) در موقعیت های گفتاری تابع دو مؤلفه زیر است.
الف) ظرفیت ذاتی سیستم گفتار و زبان ب) مطالبه فرد از این سیستم
مدلDC، چهار عامل رشدی مربوط به روانی گفتار را به شرح زیر مطرح می کند:
۱) عامل کنترل حرکتی ۲) عامل رشد زبانی ۳) عامل عملکرد اجتماعی و عاطفی ۴) عامل رشد شناختی
بنابراین، مطالبات مربوط به این ظرفیت ها، یا در خود کودک یا در محیط بیرونی وی و یا در هردو وجود دارند. این عوامل شامل فشار زمانی فزاینده، فشار درونی و محیطی، فشار برای استفاده از زبان پیچیده تر، هیجان سطح بالا یا نگرانی کودک و همراهان، تعامل ضعیف والدین، واکنش منفی و ناخوشایند گروه های همسن و سال و درخواستهای والدین جهت ارتقاء عملکرد شناختی می باشد. در واقع در این مدل با افزایش سن کودک و رشد وی، ظرفیتها(حرکتی، زبان شناختی، عاطفی-اجتماعی، شناختی) افزایش می یابد. همزمان مطالبات ( حرکتی، زبان شناختی، عاطفی-اجتماعی، شناختی) از سوی محیط ارتباطی بدلیل مطالبه یا انتظار داشتن رفتار پخته تر از سوی افراد موجود در محیط کودک و خود کودک افزایش می یابد. زمانیکه ظرفیتها از مطالبات پیشی می گیرد، کودک قادر است تا روان صحبت کند اما هنگامی که تقاضا ها فراتر از ظرفیتها باشد، کودک ممکن است لکنت کند. ظرفیت ها الزامأ با سرعت یکسانی رشد نمی کنند(۱۴).
۲-۳) سنجش شدت لکنت
یکی از ابزارهای استفاده شده برای بررسی شدت لکنت SSI-3 می باشد. این ابزار برای اولین بار از سوی رایلی(۱۹۷۴) جهت استاندارد و روایی سازی ابزاری برای ویژگی های قابل مشاهده لکنت مطرح شد. این آزمون بسامد لکنت، دیرش لکنت و رفتارهای فیزیکی همراه لکنت را محاسبه و نهایتأ شدت لکنت را تعیین می کند. به هریک از این متغیرهای اصلی جداگانه امتیازی داده می شود. این ابزار نیازمند نمونه های گفتاری در موقعیت های گوناگون در زمان های مختلف است تا مشکلات تغییر پذیری لکنت فرد را به حداقل برساند. معمولأ از یک نمونه گفتاری۱۰۰ الی ۳۰۰ کلمه ای استفاده می شود و بیمار با صدای بلند متن را می خواند و یا راجع به یک موضوع داستانی یا روایتی و یا در مورد شغل، مسافرت، مدرسه، و سایر موارد صحبت می کند. محاسبه مؤلفه های سه گانه به طریق زیر می باشد.
“فراوانی” از طریق محاسبه درصد هجاهای لکنت شده، ” دیرش” از طریق محاسبه میانگین سه تا از طولانی ترین بار لکنت و ” رفتارهای فیزیکی همراه” نیز از طریق مشاهدات رفتارهای آشکاری چون شکلک های چهره ای، صداهای حواس پرتی، حرکات سر و حرکات اندام ها( دست و پا) تعیین می شوند. رفتارهای همراه به چهار زیر گروه تقسیم شده و امتیاز ۰(هیچ) تا ۵( خیلی شدید) به هر زیر گروه تعلق می گیرد. امتیاز رفتارهای همراه برآیند امتیازات زیرگروه ها خواهد بود.(رایلی،۲۰۰۹) این زیرگروه ها شامل:
۱) صداهای جلب توجه کننده: مانند صدای نفس کشیدن از راه بینی، سوت زدن، بالا کشیدن بینی، نفس نفس زدن و صداهای تیک مانند
۲) شکلک های صورت: تکان دادن چانه، بیرون زدن زبان، فشار دادن لبها و سفت کردن عضلات چانه
۳) حرکات سر: مانند حرکات عقب، جلو، چرخیدن مداوم، تماس چشمی ضعیف و نگاه مداوم به اطراف
۴)حرکات اندامها: مانند حرکات بازو ودست، حرکات دست ها در اطراف صورت، حرکت تنه، حرکات پاها و ضربه زدن با پاها و حرکت دادن پاها
امتیازات این سه مؤلفه با هم جمع می شوند و شدت لکنت فرد به پنج درجه خیلی خفیف تا خیلی شدید برآورد می شود. مطابق این آزمون، لکنت خیلی شدید در خواندن شفاهی و در گفتار محاوره ای زمانی است که امتیازات شاخص فراوانی، دیرش لکنت و رفتارهای فیزیکی به ترتیب برابر ۲۰،۱۸،۹ باشد این آزمون بر روی ۷۲ کودک پیش دبستانی، ۱۳۹ کودک دبستانی و ۶۰ فرد بزرگسال همراه با لکنت هنجار شده است(۱۵).
۲-۴ مروری بر درمان لکنت کودکان دبستانی
۲-۴-۱ برنامه قوانین روانی [۴۱]
این برنامه برای کودکان پیش دبستانی و کودکان سن مدرسهی کوچکتر که لکنت میکنند طراحی شده است. ولی تمرکز ما در اینجا کودکان سن مدرسه است. نویسندگان این برنامه از این رویکرد به صورت اولیه برای کودکانی استفاده میکنند که لکنت میکنند اما دیگر مشکلات گفتاری زبانی، یادگیری، یا شناختی ندارند. هدف اساسی برنامه، گفتارروان شبیه به حالت طبیعی [۴۲]است. اهداف میانی (متوسط) این است که کودک با کمک قوانین یاد میگیرد که به صورت دائمی و مداوم روان باشد. دسته اول از قواعد از اهداف میانی قوانین جهانی هستند چون همه کودکان باید آنها را یاد بگیرند و از آنها استفاده کنند این قواعد شامل: (۱) کاهش سرعت گفتار، (۲) حذف تکرار کلمات تک هجایی و/ یا قسمتی از کلمات (۳) حذف کشیدهگویی. دسته دوم از اهداف میانی قواعد اولیه نامیده میشود و برای کودکانی است که بعد از یادگیری قوانین جهانی هنوز به صورت کامل روان صحبت نمیکنند. این قوانین شامل یادگیری (۴) تنفس مناسب در طول گفتار به جای نگه داشتن نفس در طول لکنت، (۵) شروع کردن آواسازی به آرامی در زمان قفل حنجره (۶) لمس تولیدگرها به آرامی به جای قفل در زبان و لبها. برای کودکانی که در استفاده از رفتارهای جانبی (فرعی) مثل بستن چشم (چشمک زدن) یا تکان دادن سر بعد از روبهرو شدن با رویکردهای مناسب پافشاری میکنند. (۷)هدف هفتمی که باید انجام شود شامل استفاده از کمک کنندههای گفتاری برای صحبت کردن به جای حرکت دادن ساختارهای دیگر زمانی که لکنت میکنند.
فعالیتها برای برنامهی قوانین روانی با یک آنالیز از لکنت شروع میشود تا تصمیم گرفته شود که کدام قوانین به کار گرفته شود. درمانگر زمانی قوانین جهانی مناسب را به کودک آموزش میدهد و از گفتار مکالمهای در بازی و دیگر فعالیتها به عنوان بافت استفاده میکند که در آن کودک میتواند یاد بگیرد که از قوانین استفاده کند. برای مثال درمانگر به کودک نوعی مدل لکنت کردن در یک بازی (catch me) (مرا بگیر) میدهد تا به کودک کمک کندکه یاد بگیرد لکنت ها را شناسایی کند. متعاقب آن درمانگر به کودک برای تشخیص لکنت ها در گفتار خودش پاداش میدهد. آموزش قوانین اولیه با راهنمایی و دستورالعمل پایههای تولید گفتار شروع میشود مثل: حمایت شخصی، صداسازی و حرکات تولیدگرها. درمانگر کودک را در تمرینات تولید گفتار روان در یک سلسله مراتب زبان شناختی راهنمایی میکند.
همانطور که گفتار روان کودک پیشرفت میکند چندین فرایند برای پیشرفت عمومی استفاده میشود. کلماتی که کودک در آنها خارج از جلسات درمان لکنت میکند، در منزل تمرین میشوند. همانطور که درمان پیشرفت میکند، والدین و معلمان با درمانگر و کودک برای رشد اشارات بینایی تمرین می نمایند تا به کودک یاد آوری کنند که از قوانین روانی در محیط خانه و مدرسه استفاده کند. در انتهای درمان، درمانگر با کودک در منزل تلفنی صحبت میکند سپس اشارات برای استفاده از قوانین روانی حذف می شوند تا روانی شکل گرفته باقی بماند.
درمان شامل افزایش آگاهی از لکنت بدون ایجاد عواطف منفی است. مشاهدهی دوم در تئوری آنها این بود که کودکان بزرگتری که لکنت میکنند مشکل در هماهنگی فرایند تولید گفتار برای گفتار روان دارند. پس یک جزء مهم از درمان قوانین روانی برای کودکان یادگیری در مورد تولیدات گفتار طبیعی و تمرین کردن یک ساختار سلسله مراتبی تمرکز شده روی تفکر استفاده از اصل گفتار روان می باشد(۱).
۲-۴-۲ گفتار نرم و درمان رفتاری- شناختی[۴۳]
این رویکرد برای کودکان و نوجوان بین ۱۴-۹ سال که لکنت میکنند توصیه میشود. اهداف پایهای برای این رویکرد آموزش گفتار نرم و مهارتهای سایکولوژیکال به مراجعان برای کمک به بهبود تواناییهای ارتباطی آنها و تعامل آنها با دیگران می باشد. اهداف میانی شامل: (۱) یادگیری صحبت کردن بدون لکنت با بهره گرفتن از مهارتهای گفتار نرم به آرامی و سپس پیشرفت آن به سرعت گفتار نرمال در مکالمه (۲) انجام دادن سلسله مراتبی از فعالیتهای انتقال که برای گفتار عمومی (لکنت عادی) با حداقل لکنت در موقعیتهای زندگی هر روزه طراحی شده (۳) یادگیری استفاده از تکنیکهای شناختی، کاهش ترس و نگرش منفی در مورد صحبت کردن و (۴) رشد یا ایجاد برنامه نگه دارنده که مسئولیت صحبت کردن
درست را برعهده خود مراجع میگذارد شامل خودتمرینی و خودارزیابی و همچنین حمایت خانوادگی است.
فعالیتهای آن شامل دنبال کردن ۹ مرحله میباشد: (۱) ارزیابی درمانگر از بسامد لکنت، ماهیت گفتار، اضطراب و نگرش مراجع (۲) درمانگر به مراجع گفتار نرم را در طول ۳ روز یاد میدهد و به صورت تدریجی سرعت گفتار را در مکالمه طبیعی میکند. (۳) درمانگر صحبت کردن مراجع را با سرعت مناسب در دو زمان در هر روز ضبط ویدئویی میکند و فیلم ضبط شده را برای ارزیابی مرور می کند. (۴) مراجع گفتار نرم را هر غروب در منزل با والدینی که در جلسات حضور داشتهاند تمرین میکند. (۵) مراجع که در گفتار نرم خالی از لکنت ماهر شده است (هم در کلینیک و هم در منزل) به صورت سلسله مراتبی انتقال را به موقعیتهای هر روزه کامل میکند وگفتار روان را با حداقل لکنت ادامه میدهد. مراجع همچنین تکالیف انتقال را ضبط میکند و خودش را با راهنمایی درمانگر ارزیابی میکند. (۶) در طول مراحل انتقال، مراجع در طول راهنمایی و بحث نمودن در مورد مسئولیت صحبت کردن برای پیشرفت خودش یاد می گیرد (۷) همچنین در طول مراحل انتقال، مراجع تکنیکهای رفتاری شناختی مثل آرامسازی عضلانی (ریلکسیشن عضلانی) و صحبت با خود به شکل مثبت بکار میگیرد و این مهارتها را در طول فعالیتهای انتقال (۸) در طول ۱ یا ۲ روزتمرین می کند. مراجع در استراتژیهای حفظ و نگهداری درازمدت تمرین می نماید که شامل کسب مسئولیت بیشتر برای ارزیابی گفتار خودش و برنامهریزی اینکه چگونه با خودش سر و کله بزند. (۹) مراجع و خانوادهاش با درمانگر ملاقات می کنند تا برای بکار گماشتن حمایتهای فامیلی که مراجع برای حفظ روانی دارد تصمیماتی بگیرند. بعد از دورهی یک ساله، مراجع و خانوادهاش به صورت مداوم با درمانگر برای مرور پیشرفت و کار کردن با موضوع حفظ ملاقات میکنند. اساس تئوریکی این رویکرد دو چیز است: اول: آن فرض میشود که لکنت از یک نقص نوروفیزیولوژیکی (که باید توسط مهارتهای روانی جبران شود مثل سرعت کم و شروع ملایم آواسازی) بوجود می آید که الگوهای درست گفتار را تغییر داده است. دوم: فرض میشود که لکنت در کودکان بزرگتر جزء فاکتورهای سایکولوژیکال باشد (مثل اضطراب و اجتناب) پس تنوعی از تکنیکهای شناختی- رفتاری مثل ریلکسیشن عضلانی و آموزش مهارتهای اجتماعی باید تمرین شود(۱).
۲-۴-۳ برنامه لیدکامب[۴۴] برای کودکان سن مدرسه که لکنت میکنند
برنامه لیدکامب در ابتدا برای کودکان پیش دبستانی زیر ۶ سال که لکنت میکنند، طراحی شد. با این وجود استفاده برنامهی لیدکامب برای کودکان سن مدرسه (۶ تا ۱۲ سال) نیز با موفقیت همراه شد.
تحقیقات ثابت کرده است که این برنامه میتواند برای استفادهی درمانگر و خانواده ها در هر فرهنگی مفید باشد. این برنامه از اصول درمان رفتاری تأثیر میپذیرد و هدف آن گفتار کم تقلا و خالی از لکنت است که در طول مرحلهی ۱ برنامه ساخته میشود و در طول مرحله ی دوم حفظ و باقی می ماند. برنامه توسط والدین انجام میشود و درمان روی افزایش گفتار عاری از لکنت کودک و حذف لکنت در مکالمات روزمرهی او متمرکز میشود. والدین از تشویق های کلامی[۴۵] برای گفتار عاری از لکنت در طول مبادلات کلامی با کودکشان در طول روز در موقعیتهای مختلف استفاده می نمایند. به عبارت دیگر والدین گهگاه گفتار کودکشان را تعبیر و تفسیر می کنند. والدین شدت لکنت کودکشان را هر روز با مقیاس SR [۴۶] اندازه میگیرند تا از پیشرفتهای آینده در برنامه آگاهی داشته باشند. LP به ۲ مرحله تقسیم میشود. هدف مرحلهی اول برای کودکان کاهش لکنت به سطوح ناچیز در گفتار روزمرهی او و هدف از مرحله دوم برای کودکان حفظ این معیارهای گفتار در طول ماه های آتی است.
میتوان گفت که LP براساس اصول یادگیری استوار است که در متون تحقیقاتی روانشناسی موجود است. با این وجود یک فرضیهای که میتواند گفته شود این است که لکنت در کودکان جوان شبیه یک عامل رفتار میکنند و به انگیزش پاسخ شرطی متمایل است. این فرضیه نباید با این تصور که لکنت یک عامل است اشتباه گرفته شود .
نمونههایی از گفتار عاری از لکنت کودک میتواند توسط تشویقات کلامی والدین (خوبه گفتار نرمی بود) آگاهی دادن در مورد گفتار عاری از لکنت (مثلاً صحبت نرمی بود) یا درخواست برای خودارزیابی گفتار عاری از لکنت (مثلاً آیا گفتار نرمی بود؟) دنبال شود. در گفتار همراه با لکنت میتواند به وسیلهی درخواست برای تصحیح لکنت (مثلاً آیا میتونی دوباره تلاش کنی؟) یا آگاهی دادن در مورد گفتار همراه با لکنت دنبال شود.
تحقیقات مقدماتی، از کاربرد LP در کودکان سن مدرسه حمایت میکنند. مخصوصاً ۲ مطالعه که مؤثر بودن LP را برای این گروه سنی آزمایش میکنند. لینکولن[۴۷] ۱۱ کودک بین سن ۷ و ۱۲ سال که با LP درمان شدهاند را گزارش میکنند. آنها دریافتند که کودکان مرحلهی اول را به طور میانگین با ۱۲ جلسه یک ساعته به پایان میرسانند که همین کودکان این کاهش لکنت را در ۱۲ ماه پیگیری حفظ کردهاند. گزارش شد که والدین کودکان این مطالعه از گفتار بعد از درمان کودکشان رضایت دارند و خرسند هستند(۱).
۲-۴-۴ برنامه افزایش تدریجی طول و پیچیدگی گفتار(GILCU)
به تازگی محققان تمایل زیادی به بررسی ارتباط پیچیدگی نحوی با لکنت پیدا کرده اند. در طول دهه های گذشته مطالعاتی با هدف بررسی نقش پیچیدگی نحوی در گفتار افراد لکنتی صورت گرفته است. بیشتر این مطالعات برروی کودکان انجام شده است که هدف آن درک بهتر ماهیت لکنت و عواملی است که به بهبود علایم لکنت کمک می کند. با آن که در برخی تحقیقات، از وجود تخیر و یا اختلال در پردازش نحوی در کودکان لکنتی صحبت چندانی به میان نیامده است، ولی برخی مدل ها ارتباطاتی بین ساختارهای نحوی و روانی گفته های کودک نشان می دهند. علاوه بر آن، نتایج سایر تحقیقات نشان داده است که به طور میانگین در کودکان گفته های ناروان نسبت به روان، از پیچیدگی نحوی بیشتری برخوردار است. بسیاری از محققین بر این باورند که شیوع، ماهیت و منشاً لکنت با متغیرهای زبانی ارتباط دارد. نتایج پژوهش ها نشان داد که پیچیدگی دستوری با ناروانی کودکان لکنتی دارای رابطه است، اما ماهیت دقیق آن مبهم می باشد. به عنوان مثال، در مبحث آشفتگی در تولید گفتار این که مشکل در تولید شکل های دستوری جدید است یا مرتب کردن واحد های دستوری در ساختار جمله، مشخص نیست(۶).
یکی از روش های درمانی که بر پایه همین ارتباط متغیر های زبانی با لکنت بنا شده است روش درمانی GILCU است. روش درمانی GILCU که قرار است در این پژوهش مورد بررسی قرار گیرد نوعی از روش شرطی سازی عامل است. این نوع درمان، بسیار دقیق کنترل شده و منسجم می باشدکه در سه مرحله ایجاد، انتقال و تثبیت در ۵۴ گام طی می شود. ۵۴ گام از مرحله ایجاد روانی گفتار به صورت زیر طی می شود.
گام اول: در این مرحله از ایجاد روانی گفتار لازم است تا کودک یک کلمه را به شکل روان تا ده بار به صورت موفقیت آمیز تولید کند تا وارد گام بعدی گردد.
گام دوم : در این گام لازم است تا کودک دو کلمه را به صورت موفقیت آمیز به شکل روان بخواند.
گام سوم تا ششم: در این گام فرد بایستی سه کلمه را به شکل روان بخواند به همین صورت تا قدم ششم پیش می رود.
گام هفتم : فرد می بایست یک جمله را به شکل روان بخواند.
گام هشتم تا یازدهم: فرد بایست دو جمله را به شکل روان بخواند و به همین صورت تا قدم یازدهم که لازم است تا کودک ۳۰ ثانیه خواندن روان داشته باشد، پیش می رود.
گام هیجدهم: کودک قادر خواهد بود به مدت پنج دقیقه به شکل روان بخولند.
گام نوزدهم تا پنجاه و چهارم: گام های اول تا هجدهم در حالت های تک گویی و گفتار محاوره ای تکرار می شود.
در طی دوره ایجاد، پاسخ های او به سه حالت خواندن[۴۸]،تک گویی[۴۹]و محاوره ای[۵۰]می باشد. پاسخ های همراه با لکنت او به صورت منفی تقویت می شود؛ برای مثال، هرگاه کودک ناروان صحبت نمود از گفته “وایستا، روان صحبت کن"استفاده می شود که در اینجا لازم است تا کودک قبل از ادامه به صحبت نمودن خود، گفته ناروان خود را به شکل روان تکرار کند. گفتار روان نیز با گفته"خوبه” یا با ژتون هایی که در نهایت به پاداش عینی ختم می شود، تقویت می شود. در نهایت کودک بایستی در هر سه حالت گفته شده به ازای هر دو دقیقه کمتر از یک بار لکنت داشته باشد(۹). بر اساس بررسی و مطالعات انجام گرفته مطالعه ای مبنی بر تاًثیر روش درمانیGILCU در افزایش میزان روانی گفتار در گروه کودکان دبستانی دارای لکنت در جامعه ایرانی انجام نشده است. بنابراین محقق اثربخشی روش درمانی GILCU برروی این گروه از کودکان را مورد بررسی و تحلیل قرارداده است. لازم به ذکر است که با توجه به زمان بر بودن این روش در دامنه زمانی ۲۲ ماه در طول ۳ مرحله ایجاد، انتقال و تثبیت، صرفاً به اجرای مرحله ایجاد اکتفا شده است.
۲-۵ بررسی متون