فصل اول :
کلیات تحقیق
فصل اول
۱-۱. مقدمه
از قرن هفدهم پذیرش خواستها و نیازهای مشتریان به عنوان یک اصل اساسی در تولید محصولات مطرح شد. به طوری که با آغاز این قرن روحیه تضاد بین خریدار و فروشنده به تدریج به ایده خدمت کردن و کسب رضایت مشتری تبدیل شده و شعار «همیشه حق با مشتری است» تبلور این دیدگاه است (شفیعا،۱۳۸۳).
از اواسط قرن بیستم نیز مشتری، نیازهای مشتری و رضایت مشتری بعنوان نقطه تمرکز سازمانها مورد توجه جدی قرار گرفته است.
در این رویکرد، تعالی،خلق ارزش های مطلوب مشتری است و سازمانهای متعالی آنهایی هستند که مشتریان خود را شناخته و به خوبی درک میکنند.
این شناخت تا کنون اغلب بر اساس دیدگاه های ماتریالیستی خصوصا اومانیسم و لیبرالیسم تئوریزه شده است و با توجه به مبانی انسان شناسی اسلامی که در سطوح مفروضات، مبانی و غایات با نگاه اومانیسم غربی در تعارض و تضاد است، لازم است از زاویه نگاه اسلام به انسان و به تبع آن مشتری این موضوع (نیازهای انسان و چگونگی تامین آن) تبیین شود.
۱.۲. بیان مساله
از جمله خصوصیات علوم انسانی و از جمله علم مدیریت، ارتباط تنگاتنگ این علوم با پایه های نظری آنها و اتکای آنها به فلسفه های علوم اجتماعی است و از آنجاییکه بحث انسان شناسی و شناخت انسان ارتباط تنگاتنگ با مدیریت دارد، باید دانست که این بحث در دو مکتب اسلام و لیبرالیسم بطور متفاوت مطرح شده است. هنگامی که به انسان به صورت یک موجود صرفا مادی نگریسته شود(نگاه ماتریالیست ها) تمام تواناییها، نیازها و احتیاجات انسان شناخته نمیشود و صرفا به بخش محدودی از نیازهای او توجه میشود. در مکتب لیبرالیسم، انسانمحوری تا حد انکار خدا پیش میرود اما در مکتب اسلام انسان، فطرتی خداجو دارد و خداوند از روح خود در او دمیده است.
تفکر انسان شناسی مادی در مکتب لیبرالیسم باعث شده است، انسان امروز با گسترش روحیه مصرف گرایی و تولید نیازها ویا توجه بیش از حد به دستهای از نیازها( که به مسخ انسانیت و تک بعدی شدن انسان میانجامد و یا انسان را پایبند و اسیر نیازهای غریزی-یعنی نیازهای سطح پایین- خویش میگرداند) مواجه باشد و تولید کنندگان با وجود ادعاهای گوناگون(از جمله بازاریابی مبتنی بر حمایت از مصرفکننده، بازاریابیارزشی، بازاریابی مبتنی بر رسالت معقول و بازاریابی اجتماعی)، صرفا به دنبال فروش بیشتر و سود بالاتر و (یا) گسترش تفکر مصرف گرایی میباشند.
آیا ممکن است انسانی که حتی جسم خویش را بدرستی نشناخته است در مورد تمامیت انسان نظری صحیح و کامل ارائه کرده باشد؟
این سوال مطرح است که انسان شناسی اسلامی که بسیار متفاوت از انسان شناسی غربی است چه تغییری در مشتری مداری و ارضای نیازهای او بوجود خواهد آورد؟
در اینجا به نیاز زود گذر و غیر اصیل مشتری برای دریافت سود توجه نمی شود و در این بین به دنبال کشف نیازهای اصیل مشتری(یعنی نیازهای که در جهت کمال و هم راستا با فطرت وی هستند، قدم بر داشته میشود، و از این تفکر هم که گفته میشود «هنر بازاریاب امروز، “فروش یخچال به اسکیمو” نیست؛ بلکه اسکیمو را به عنوان یک مشتری خشنود، همواره در کنار خود داشتن است» (پپرز،۱۳۸۱، ص۱۱) باید فراتر رفت و گفت:
«هنر بازاریاب امروز “اسکیمو را به عنوان یک مشتری خشنود، همواره در کنار خود داشتن” نیست؛ بلکه این است که بازاریاب در جهت نیازهای واقعی و اصیل مشتری حرکت کند و سعی کند وی را راضی نگه دارد». نه اینکه او را به هر قیمتی حتی به قیمت ضرر زدن به روح یا جسم مشتری، در کنار خود حفظ کند.
۱.۳. هدف پژوهش
هدف این پژوهش داخل کردن موضوع فطرت در مشتری مداری است و میتوان آن را دیباچهای بر بازاریابی و مشتری مداری اسلامی دانست.
۱.۴. ضرورت پژوهش
از جمله خصوصیات علوم انسانی و از جمله علم مدیریت، ارتباط تنگاتنگ این علوم با پایه های نظری آنها و اتکای آنها به فلسفه های علوم اجتماعی است. هنگامی که به انسان به صورت یک موجود صرفا مادی نگریسته شود(نگاه ماتریالیست ها) تمام توانایی ها، نیازها و احتیاجات انسان شناخته نمیشود و صرفا به بخش محدودی از نیازهای او توجه میشود.
باید دانست که کمال انسان در تعادل و توازن اوست، یعنی انسان با داشتن استعدادهای گوناگون، آن وقت انسان کامل است که فقط به سوی یک استعداد گرایش پیدا نکند و استعدادهای دیگرش را مهمل و معطل نگذارد و همه را در یک وضع متعادل و متوازن، همراه هم رشد دهد. مقصود از هماهنگی در اینجا این است که در عین اینکه همه استعدادهای انسان رشد میکند، رشدش رشد هماهنگ باشد.(مثلا یک کودک که رشد میکند، دست، پا، سر، گوش، بینی، زبان، دهان، دندان و سایر اعضاء را داراست. کودک سالم کودکی است که همه اعضایش به طور هماهنگ رشد میکنند. حال اگر فرض شود که فقط بینی انسان رشد کند و سایر قسمتهای بدنش رشد نکند یا فقط چشمهایش رشد کنند و تنش رشد نکند، مانند کاریکاتور میشود، چنین انسانی رشد کرده است، ولی این رشد، رشدی ناهماهنگ است)(مطهری،۱۳۷۳، ص۴۱).
انسانکامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانی در او رشد کنند و هیچکدام بیرشد نمانند و به علاوه همه، هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هر کدام از این ارزشها به حد اعلی برسد، آن وقت این انسان، انسان کامل است، انسانی که قرآن از او تعبیر به امام میکند: «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما» (مطهری،۱۳۷۳، ص۴۲).
روح انسان و به تبع آن، جامعه انسانی، داری جزر و مدی مانند جزر و مد دریا است. روح انسان دائما به این طرف و آن طرف کشیده میشود.حتی ارزشهای انسانی انسان هم همینطور است. افرادی هستند که گرایش آنها گرایش انسانی است، اما گاهی در جهت یک گرایش از گرایشهای انسانی، ” مَد ” پیدا میکنند و کشیده میشوند، به طوری که همه ارزشهای دیگر فراموش میشود(مطهری،۱۳۷۳،۴۳). ( اینها مثل همان انسانی میشوند که فقط گوش یا بینی یا دستش رشد کرده است.)
این نکته قابل توجه است که غالبا جامعهها از راه گرایش صد درصد به باطل، به گمراهی کشیده نمیشوند، بلکه از افراط در یک حق به فساد کشیده میشوند. بسیاری از انسانها نیز اینگونه اند (مطهری،۱۳۷۳، ص۴۴).
هنگامی که به انسان به درستی نگریسته و بخوبی شناخته شود، معلوم خواهد شد که چه نیازی از مشتری و به چه میزان پاسخ داده شود، که نه تنها فروش بالایی برای عرضه کننده داشته باشد بلکه فواید قابل درکی برای مشتری در آن احساس شود. فوایدی که هر چه از عرضه و استفاده از آن کالا یا خدمت بگذرد با ارزش تر میشود، چرا که وقتی کالا یا خدمت تولید شده بر اساس نیاز زود گذر و یا هیجان مقطعی تولید گردد به ظاهر دو طرف معامله یعنی مشتری و فروشنده منتفع میشوند ولی در واقع این یک باخت دو طرفه است. از مضرات محسوس این مشکل برای مشتری میتوان به هزینه کردن در مسیری اشاره کرد که با گذشت زمان آن را بی فایده و حتی گاهی به ضرر خود میداند. مشکل دیگری که ممکن است برای مقطعی یا همیشه برای مشتری به وجود آید، مساله هزینه کردن در مسیری اشتباه و خارج از مسیر رشد و کمال وی است در نتیجه این هزینه در مسیر دیگری که باید خرج میشد خرج نشده و باعث حرکت در مسیری اشتباه شده است و این هزینه کرد های اشتباه میتواند به تک بعدی شدن انسان بینجامد(مانند رشد نا متناسب اعضای انسان).
از مشکلاتی که برای عرضه کننده ایجاد میکند این است که باید محصول را مرتبا بازبینی کرده و در آن تغییر ایجاد کند(بلوریان،۱۳۷۸، ص۶۳). چرا که لازم است مرتبا هیجان ایجاد کند و با پایین رفتن و فروکش کردن این هیجان نهایتا باید محصول را بطور کلی تغییر دهد.
هر چند بعضی از کالاها یا خدمات هستند که به سرعت از فروششان کاسته نمیشود ولی در مسیر رشد وتعالی انسانی نیستند.
افراد انسان که هر کدام با سرمایهاى فطرى و سرمایهاى اکتسابى از طبیعت وارد زندگى اجتماعى مىشوند، روحا در یکدیگر ادغام مىشوند و هویت روحى جدیدى که از آن به ” روح جمعى ” تعبیر مىشود مىیابند(مطهری،۱۳۷۲، ص۲۶). این ترکیب، خود یک نوع ترکیب طبیعى مخصوص به خود است که براى آن شبیه و نظیرى نمىتوان یافت. در ترکیب جامعه و فرد ترکیب، ترکیب واقعى است، زیرا تأثیر و تأثر و فعل و انفعال واقعى رخ مىدهد و اجزاى مرکب که همان افراد اجتماع هستند، هویتو صورت جدید مىیابند.
یعنی مشتری در واقع جامعه است چرا که راضی کردن مشتریها در یک زمان نیست که یک برند معتبر را میسازد بلکه فعالیت در طول زمان است که برند سازی میکند(مثلا بنز). حال کارخانهای را تصور کنید که کالاهای مضر(مثلا سیگار یا حتی نوشابه) میسازد شاید در ابتدا سود سرشاری داشته باشد و گاهی این سود برای سالها ادامه پیدا کند اما این سود و فروش روزی سیر نزولی پیدا کرده و به پایان میرسد و این در حالی است که برند آن شرکت هر چند معروف باشد با گذشت زمان از ارزش آن کاسته شده و به جایی میرسد که دیگر ارزشی نخواهد داشت. و علاوه بر این باعث دورشدن مشتری برای خرید کالاهای همنام با آن برند و یا تولید شده توسط آن برند خواهد شد. و اعتماد نسبت به آن تولید کننده و برند او از بین خواهد رفت چرا که مشتری آنها را افراد و تولیدکنندگانی میبینند که فقط به سلایق زودگذر مشتری آن هم برای سود شخصی توجه میکنند هر چند آن سلیقه باعث آسیب به جسم ویا روح مشتری گردد.
در واقع چنین بازاریاب هایی از بازاریاب های عصر گذشته که “یخچال به اسکیمو میفروختند” هم بدترند هر چند دیرتر شکست میخورند. یخچال کالایی غیر مفید برای اسکیمو(به عنوان یک مشتری) بود حال آنکه آنها کالایی مضر به مشتری میفروشند. و «مهمترین نقش خود که تبدیل شدن به “عامل مورد اعتماد” مشتریان میباشد»(پپرز،۱۳۸۱، ۲۶) را از دست میدهند در واقع چنین بازاریابهایی مشتریها و اعتماد آنها را که سرمایه اصلی شرکت است، از دست میدهند.
بهترین شدن اصل نیست، بلکه بهترین ماندن اصل است و اگر قابلیت جذب مشتری باشد، باید قابلیت نگهداری آنها نیز وجود داشته باشدو همانطور که اشاره شد برای نگهداری مشتری چارهای جز مورد اعتماد شدن مشتری وجود ندارد و این اعتماد با انجام کارها و تولیداتی که در خلاف مسیر انسانیت و نیازهای واقعی انسان باشد ممکن نخواهد بود.
۱.۵. سابقه پژوهش
تاکنون مطالعات قابل توجهی در باب مشتریمداری اسلامی صورت نپذیرفته است، ولی در مورد فطرت و انسان شناسی اسلامی کارهای با ارزشی انجام شده است. در اینجا مروری بر برخی از مطالعات انجام گرفته و در فصل دوم به صورت مفصلتر به این موارد اشاره شده است.
پژوهشگران | موضوع پژوهش |
خادمی، قاسم (۱۳۸۷) | بررسی تطبیقی رویکرد مشتری مداری در علم مدیریت و آموزههای اسلامی با تاکید بر آیات و روایات(اسلام به عنوان آخرین دین الهی، روش جامع و برنامه کامل زندگانی بشر به سوی سعادت را ارائه داده است. نگرش کمالی اسلام به انسان و تخصیص جایگاه اشرف مخلوقات، دیدگاه این دین الهی را نسبت به وی بیش از پیش تبیین میکند. آموزههای فراوان و البته ارزشمند این دین الهی در خصوص نقشهای متعددی مانند والدینی و فرزندی، معلم و شاگردی، فروشنده و خریداری و… که انسان در طول زندگانی خود ایفا میکند، بیانگر نهایت دقت و ظرافت این دین مبین درجهت به کمال رساندن انسان میباشد. مشتری مداری را میتوان جدیدترین نگرش بازاریابی دانست. در این نگرش، تعالی، خلق ارزشهای مطلوب مشتری است. به عبارت دیگر شرکت بایستی نیازمندیهای مشتری را از نگاه مشتری بررسی کند نه از نگاه خود. چرا که رضایتمندی مشتری که وفاداری مشتری را بدنبال دارد محصول قضاوت مثبت مصرف کننده درباره موفقیت یا ناتوانی شرکت در برآورده کردن انتظارات خودش میباشد نه خواستههای شرکت. از جمله خصائص علوم انسانی، وجود ارتباط تنگاتنگ بین این علوم و پایههای نظری، فلسفی و معرفت شناختی آنها میباشد. دانش مدیریت نیز به عنوان زیر مجموعهای از علوم انسانی غربی، رنگ جهانبینی خاص غرب را به خود گرفته است و از آنجا که این جهانبینی و نظریههای انسانی مبتنی بر آن با تفاسیر نادرستی از حقایق جهان همراه میباشد، لذا علم مدیریت و به تبع آن رویکرد مشتری مداری، از آفات این نوع جهانبینی در امان نمانده است. در نتیجه لازم میآید تا برای فهم روش صحیح برخورد با مسائل متعدد در عرصههای مختلف، رویکردهای موجود را با نگاه اسلام مورد بررسی و سنجش قرار دهیم. فصل اول این تحقیق به بیان کلیات تحقیق از جمله سئوالات، فرضیات، اهداف و محدودیتهای تحقیق اختصاص داشته و فصل دوم به بیان ادبیات غربی موضوع میپردازد. فصل سوم نیز شامل نتایج کندوکاو در آیات و روایات جهت استخراج ادبیات اسلامی در خصوص مقوله نحوه تعامل با مشتری میباشد. در فصول چهارم و پنجم با استخراج مولفههای متعددی در چهار بخش۱) مبانی و اصول، ۲) روش ها،۳) اخلاقیات و ۴) استثنائات معامله و ارائه آنها در قالب پرسشنامه به خبرگان و صاحبنظران علوم اسلامی و مدیریتی، آراء ایشان اخذ و در نهایت با بهره گرفتن از نرم افزار spss، دادههای حاصل از پرسشنامه تجزیه و تحلیل گردید). در فصل ششم نیز نتایج حاصل از نظرات خبرگان در خصوص میزان سازگاری در بخشهای چهارگانه به شرح ذیل ارائه گردیده است: عدم سازگاری در دو اصل اساسی از حیطه اصول و مبانی و سازگاری نسبی در حیطه روشها و عدم سازگاری در حیطه اخلاقیات و عدم سازگاری در حیطه استثنائات و در نهایت با توجه به نتایج فوق فرضیه اصلی تحقیق با عنوان مطابقت کامل رویکرد مشتری مداری و آموزههای اسلامی رد گردید.) |
مطهری، مرتضی(۱۳۶۹) | شهید مطهری در کتاب فطرت به تبیین فطرت از نگاه اسلام میپردازد و فطرت را ام المعارف مینامد. |
جوادی آملی | آیت الله جوادی آملی در کتاب فطرت در قرآن با تاکید بر آیات قرآن به تبیین فطرت میپردازد. |
مصباح یزدی | انسان شناسی: در این کتاب به بحث انسان شناسی اسلامی پرداخته شده است و تمرکز این بحث انسان شناسی بر فطرت است. در واقع انسان شناسی اسلامی بوسیله فطرت تبیین شده است. |
۱.۶. سوالات پژوهش