۲-۲-۳- وجه تسمیه میناب
میناب در آغاز هرمز کهنه یا هرمز بری نامیده می شده که نام استان هرمزگان نیز از آن گرفته شده است، نام های دیگری به این شهر کهن و با فرهنگ نسبت داده شده مثلا یونانیان میناب را آنامیس یا آرامیس می نامیدند و در سفرها و کتب تاریخی از این شهر با نماهای آموز، آرموص، آرگانا، آرموزیان، خور موزیان،منا و…یاد شده است و همچنین مغستان که مرکز هرمز کهنه بوده است و میان آن به دلیل فراوان بودن آب در اطراف آن، مینا به معنی جا و مکان به دلیل این که لنگرگاه و بارانداز کشتی ها بوده است. و مینو هم به معنی روحانی به علت مذهبی بودن شهر میناب و هم به معنی بهشت شهرهای جنوبی است(سعیدی،۱۳۸۶،۳۶).
۲-۲-۴- وجه تسمیه سندرک
سندرک در اصطلاح محلی زمینی را گویند که در میان کوه ها واقع شده و زمین آن ناهموار و سنگلاخی باشد(فرهنگ جغرافیایی آبادی های استان هرمزگان ، شهرستان میناب ،۱۳۸۳،۱۱۹). بسیاری از مردم منطقه کلمه سندرک را مرکب از سنگ و دره میدانند و معتقداند که به دلیل وجود سنگ های گوناگون و دره های ناو گونه بسیار در اطراف منطقه این نام را بر آنها نهاده اند.اما عده ای از مردم منطقه به نقل از پیشینیان خویش تحلیل دیگری نسبت به نام منطقه با مضمون زیر دارند در سال های بسیار دور در این منطقه مردمی زندگی می کرده اند که به آنها«سندی» میگفته اند و همانطور که از این نام این مردم مشخص است آنها از سرزمین های شرقی پاکستان و هندئستان به این منطقه کوچ نمودند که در زبان محلی به آنها «گورن» میگفته اند. این مردم اجساد خود را دفن نمی کرده اند بلکه جسدها را می سوزاندند و خاکستر شان را در کوزهایی نگهداری می کردند که سابقا در بسیاری از حفاری ها این کوزه ها را در دل خاک پیدا نموده اند. و از اینجاست که این منطقه را با این نام، نامگذاری کرده اندو بر این باورند که کلمه«سندرک» و «رک» است جزء دوم کلمه را به عنوان یک پسوند در گویش محلی میدانند و بعد از قوم مشروح مردمان دیگری وارد منطقه شده اندکه از نواحی بشاگرد بوده اند و آثاری از قبرستانهای آنها در قسمت درمانگاه مرکزی بخش، مسجد جامع، اداره آموزش و پرورش، دبستان کمیل آرنگو بالا و زیر گردنه روستای کشهران هم اکنون هم علی رغم تغییرات جوی، اقلیمی و فرسایش خاک قابل مشاهده است کا اصطلاحا به این مناطق«گور اسب» میگفته اند. و آثار قبرستان های مذکور معلوم میگردد که این قوم مهاجر مسلمان بوده اند. افزودنی است در سال های اخیر هنگام گود برداری و ساخت و سازمان های گوناگون استخوان ها و آثاری از قبور آنها مشاهده گردیده است کا میتواند موید این موضوع باشد.
۲-۲-۵- موقعیت جغرافیایی منطقه سندرک
بخش سندرک در استان هرمزگان و یکی از بخش های شهرستانم میناب است. که حدود ۶۰ کیلومتر از آن فاصله دارد. و دارای ۳ دهستان (سندرک مرکزی، بن در و در پهن) است.در مختصات طول جغرافیایی ۵۷ درجه از ۱۵ دقیقه تا۵۷ درجه و ۵۲ دقیقه و عرض جغرافیایی ۲۶ درجه و ۲۹ دقیقه تا ۲۷ درجه و ۴۰ دقیقه و با ارتفاع متوسط ۷۰۰ متری ازسطح دریاکه مرتفع ترین روستای آن کلایون با ارتفاع ۱۳۵۰ متر پائین ترین روستای آن مازاوی با ارتفاع ۶۰ متر می باشد.منطقه سندرک در جنوب شرقی شهرستان میناب و در مسیر جاده آسفالته میناب به شهرستان بشاگرد قرار دارد. و در موقعیت دشتی میانکوهی قرار گرفته است. و از لحاظ استحفاظی از شمال منتهی به بخش توکهور و از جنوب و شرق به شهرستان بشاگرد و از غرب منتهی به بخش بیان و شهرستان سیریک می باشد(شهمرادی ، ۱۳۹۰،۹).
۲-۲-۶- اقوام مختلف در سرزمین هرموز
اقوام مهمی که در سرنوشت سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی سرزمین هرموز یعنی در حوزه استحفاظی و سیطره بندر هرموز و جزیره هرموز تداخل داشته اند و جمعیت، و قدرت قابل توجهی نسبت به اقوام کوچکتر داشته اند، به شرح ذیل می باشد:
۱ـ اقوام حبشیان آسیایی(تیره پوستان)
۲ـ قوم عرب بنی احمدی (احمد بن مروان اموی)
۳ـ قوم کوچ (شامل بشاگرد-سندرک جزئی از بشاگرد بوده است-رودباری، جیرفتی)
۴ـ قوم بلوچ (فراغ دل،۱۳۸۸، ۱۱۵).
۲-۲-۷- قوم کوچ وبلوچ
وقتی صحبت از سرزمین بشاگرد، تحت عنوان کوهستان بشاگرد می شود، به مناطقی اتلاق میگردد که بخشهای وسیعی از شهرستان میناب، کهنوج، جاسک، را در بر می گیرد کوهستان بشاگرد، و سر زمین های بزرگ کهنوج، رودبار، جیرفت، جالبارز، دلفارد، اسفندقه، منوجان، رودخانه، رودخانه دزدی، کوه شاه، کوهستان (قهستان) رودان شامل کندر، نودژ، دهکهان و … مردمانی با نژاد کرد زندگی می کردند معمولا از نظر زبانشناسان بومی، به دو زبان مارزی گال (قال) و ملکی گال تقسیم شده است کسانی که با زبان مارزی یا زبان مارزی صحبت می کنند همان مردمانی هستند که نژاد کرد را دارند و از اواخر صفویه و ما قبل آن و در زمان سلاطین گذشته، به این مردمان کرد، قوم کوچ اتلاق می شد. فعلا بعضی از آنها در هم استحاله شده و زبانی غیر از مارزی گال یا من تشکیل داده اند، مانند مردمان رودان، نودژ، رودخانه دژ که از این افراد استحاله شده می باشد. در مورد قوم کوچ سابق و یا بشاگردی و جیرفتی، رودباری و … در این مقاله مورد بررسی من جمله، نژاد، زبان، مذهب و جایگاه آنان و نظریات محققین ایرانی و خارجی را مورد ارز یابی قرار می گیرد.
نام این مردمان، به اشکال مختلف به میان آمده، نام اصلی این مردمان، کوفیج، کوچ، کفخ، کوچمی، کفچ، قفص، جمع آن کوچان، کوفجان، و صورت رایج آن در فارسی کوچ و در عربی قفص است. معمولا وقتی صحبت از کوچ می شود با لفظ کلمه بلوچ همراه است یعنی کوچ و بلوچ، در نخستین سده های اسلامی، در منابع تاریخ و جغرافیای فارسی و عربی در کنار بلوچان، از قوم کوچ یاد شده است. در این یادآوری، این قوم به مانند دزدان قهار و غارتگران و بی رحم ترین قوم معرفی می شوند. که هیچ گاه غیر از دزدی و چپاول و غارت نداشتند همواره در حال جنگ و گریز با همسایگان خود بوده اند، برای حکام و فرمانروایان و امیران منطقه مشکل ایجاد می کرده اند، روند معرفی این مردمان غارتگر و جنگجو، در منابع تاریخی و جغرافیایی سده پیشین نیز، به همین گونه بوده است.
پژوهشگران و محققانی در بین اروپائیان، و ایرانیان، در مورد قوم کوچ پژوهشهائی انجام داده اند و این پژوهش و نتایج آن را به چاپ رسانیده اند. در میان این پژوهشگران، دو نفر از اروپا، و چندین نفر از ایران، و چند نفر از اعراب، پیرامون کوچیان مطلب مستقلی پرداخته اند لازم به ذکر است که در مورد سلسله کوچ، صحبت از بدو سده های اسلامی به میان آمده است این قوم نه از نخستین سده های اسلامی در سرزمینی که ما نشانه ی آن راخواهیم گفت زندگی می کرده اند. بلکه از دوران ساسانیان و شاید در دوره اشکانیان و ما قبل آن، در این سرزمین می زیسته اند. مسئله وجود بلوچان و کوچان حیاطی قدیمی است چرا که نئارک خوس سردار دریائی اسکندر، در سال ۳۲۶ قبل از میلاد، طی یک سفر دریائی که حقیر در ابتدای این کتاب به عرض و نظر رسانده ام، از دهانه رود سند شروع، و با مشقات و تحمل مرارتهای زیاد به بندر هرموز می رسد و پس از کشیدن حصاری دور کشتیهای خود برای ملاقات با اسکندر، که در منطقه جردوس یا گدروزیا، جیرفت امروزی عازم آن دیار می شود و پس از ملاقات با اسکندر، در حین مراجعت، در میان راه، با دزدان و غارتگران بلوچ مواجه می شود. همه می دانید که در میان منطقه جیرفت و بندر هرموز قومی بنام بلوچ اصلا وجود نداشته، فقط و فقط قوم کوچ در بین این دو منطقه پراکنده و بلوچان کمی دورتر از این سرزمین استقرار داشته بودند. شاید در دوران اسکندر اصلا قوم کوچی وجود نداشته چرا که در سفرنامه نئارخوس اسمی از آنها به میان نیاورده و یا اینکه کلمه کوچ همان بلوچ به اشتباه قلمداد کرده اند. وقتی که نئارک خوس با زحمات فراوان خود را به اردوی اسکندر، بنابه نوشته ژنرال سرپرسی اردوگاه اسکندر در وادی هلیل رود و در محل گولاشگرد فعلی بوده رسانید اسکندر بسیار خوشحال شد و دستور داد نئارک از دریانوردی خودداری کند و بجای او شخص دیگری ارسال دارد نئارک قبول نمی کند.
می بینیم اسکندر رو به نئارک کرده گفت بعد از این وجود تو در نزد خود من لازم تر است. از اینکه به بندر هرموز مراجعت نمائی و کشتیها را به دهانه شط العرب برسانی، نئارخوس در جواب گفت اگر می خواهی اجر زحمات مرا بدهی باید مرا مرخص کنی که خدمت خود را به انجام رسانم، و چنانکه ابتدا تعهد کردم که از دهنه سند حرکت کرده، خود را به خوزستان رسانم، باید از عهد تعهد خود بیرون آیم. ولی آرام نخواهم گرفت، و راضی مشو که خدمت به این سختی را که من بعهده گرفته ام و نزدیک است به انتهای رسد کس دیگر در آن با من شرکت بهم رساند نئارک خوس این بگفت و از اردوی اسکندر مرخص شده، با جمعیت قلیلی بطرف هرموزب راند وقتی از اردوی اسکندر دور شده، در بین راه طوایف بلوچ به او حمله نمودند. نزدیک بود او را هلاک کنند.
خوانندگان گرامی در این منطقه که در سفرنامه نئارک مسطور است نامی از طایفه کوچ به میان نیامده و لفظ کلمه بلوچ مشاهده می شود. می دانید که کوچ و بلوچ با هم همراه است کوچان در کوهستان و بلوچان در دامنه ها ساکن هستند ولی منظور از جغرافی دانان و تاریخ نویسان، این دامنه که مسیر عبور سردارالبحر اسکندر بوده نیست، این مسیر جایگاه کوچ و کوچان است، آن دامنه هائی که جغرافی دانان نمایش داده اند جائی دیگر است که در جای خودش بحث می شود. همانطور که اشاره شد این طایفه به اشکال رایج و ثبت شده، نام این قوم کوچ، کوفچ، کفج، قبج، قفس و قفص می باشد جمع آن کوفجان و کوفچان و در عربی قفص است. از سوئی ما بیش از یک کتاب این نامها را به صورت قفص ثبت کرده و حتی یاقوت آن را واژه ای غیر عربی می داند و یاقوت هم قفس، و هم قفص نوشته است همانطور که کلمه بلوچ هم، بلوص و هم بلوش نوشته شده است. این کلمه یک کلمه عربی است(فراغ دل ،۱۳۸۸،۱۲۸-۱۲۰).
چون در عربی حرف چ وجود ندارد و بلوچ را بلوص و یا بلوش، و کلمه کوچ هم قفص و یا کوفج می نمایند در هر حال چنانچه اشاره شد صورت معروف و شناخته شده آن در منابع تاریخی کوچ، قفص است. همانطور که تکرار و بمراتب، ذکر معنای کوچ اشاره نموده نام کوچ همواره، همراه نام قوم بلوچ آمده است.
سراسر بــه شمشیــر بگـــذاشتند ستــم کــردن کــوچ بـــــرداشتند
بشــد ایمــن از رنج ایشـان جهان بلـوچـــی نمانــد آشکـــار و نهان
سپاهی زگــردان کــوچ و بلــوچ سگالیــــده جنـــگ ماننـــد قـوچ
که کس در جهان پشت ایشان ندید بــرهنه یـــک انگشت ایشان نـدید
درفشی بــرآورد پیکــر پلنـــگ همـــی از درفش بباریـــد جنـــگ
گـــزین کــرد از او نامداران سوار دلیـــران جنـــگی ده و دو هـــزار
هم از پهلـو و پارس، کوچ و بلوچ زگیـــلان جنـــگی و دشت سروچ
سپـــرور پیــاده و ده و دو هـزار گــزین کـــرد شــــاه از در کارزار
منــا دیگـــری گرد لشکر بگشت خــروشی بـــرآمـد ز کـوه و دشت
کــه از کــوچیان هر که یابید خرد وگـــر تیغـــداران و مــردان مــرد
سپاهــی بیــامد زهــر کشــوری زگیـــلان و از دیلمــان لشکــری
ز کــوه بلــوچ و دشت ســروچ گــرزان بــرفتند کـــردان کـــوچ
و این نام اخیر اولین بار، حدود سده چهارم هجری در تاریخ دیده شده که مردمی با این نام و نشان، در دشتهای جنوبی کرمان، که قوم کوچ در کوهستان، و قوم بلوچ در دشتها، مستقر می شوند.آنان تا سده های متمادی هماوردان یکدیگر به شمار می آیند و نام ایشان نیز مترادف یکدیگر یاد می شود.
به همین دلیل مترادف نامها و دلایل تاریخی دیگری درست خواهد بود به این دلیل برخی از جغرافی دانان، کوچان را به صورت کوهیان و کوه نشینان، و بلوچان یا دشتیها و بیابانها در مقابل همدیگر معرفی می کنند. به این ترتیب، کوچ و کوچی به معنای کوه و کوه نشین در می آید. در ابتدای بحث پیرامون طایفه کوچ، از سنگدلی و غارتگری وبی رحمی آنان به میان آمده. حقیقتا هم همین است. چرا که در منابع و مآخذ گوناگون از سنگدلی و بی رحمی و دزدی کوچان صحبت می کنند و از بلوچان به خوبی یاد می کنند. حتی سنگدلی و بی رحمی طایفه کوچان باعث ایجاد تضادهایی بین این دو قوم بوده است و بلوچان بر خلاف کوچان نه تنها به دزدی و چپاول شهرت نداشته، بلکه برعکس، همیشه نام آنان به نیکی یاد شده است. «بلوچ طایفه ای است در دامنه کوه قفص (کوه بلوچ) و مردم قفس جز از ایشان (بلوچ) از کسی نمی ترسند. اینان اغنام و احشام دارند و چون چادرنشینان، ضجه هایی از مو ترتیب دهند و مردمی تندرست و بی آزارند و به ابناء سبیل نیکی می کنند. و پادشاه از ایشان خرسند است».
جغرافی دانانی از قبیل ابن بکران، استخری، مقدسی این شهرت به نیک نفسی و درستکاری از بلوچها یاد کرده اند. یا در دوران قاجار هم از بلوچها یاد شده است ملاحظه بفرمائید.«بلوص منتشان بیشتر از مردمان کوه قفص است و آدابشان نیز بهتر می باشد و در زیر چادر می نشیند و چادرهایشان را از پشم بز است. مثل همسایگان خود عادت ندارد و هرگز با همسایگان خود در عالم جنگ و کارزار نیستند» کوچیان بسیار سنگدل و بی رحم بوده اند مقدسی در این مورد می نویسد «و نزدیکترین آنها (راها) را راه کرمان و دورترین آنها را راه اصفهان یافتیم. همه ایشان از قومی که قفس (کوچ) خوانده می شوند در بیم هستند.
قفس (کوچ) را پیشتر نیز یاد کردم، ایشان در کوههای کرمان در مرز جیرفت می زیند و از آنجا چون ملخ به کویر می ریزند. مردمی بسیار زشت رو، سنگدل، چابک و چالاک، به هیچ کس رحم نکند. به گرفتن دارایی (مال غارت شده) بسنده نکرده، گرفتار خود را نه با سلاح بلکه با سنگ می کشند. ایشان، سر اسیر را بر زمین نهاده، همانند مار با سنگ کوبند تا خرد شود و بترکد. ایشان هر کس که بگیرند می کشند، کسی جز استثنائی از چنگ ایشان رها نمی شود من پرسیدم چرا چنین کنند گفتند تا شمشیرهایمان فرسوده نشود» دکتر منصور سید سجادی می نویسد نام آوری کوچان به دزدی و سنگدلی به مناطق دوردستی همچون تبریز نیز کشیده شده است چنانکه قطران تبریزی (شاعر آن خطه) می گوید:
هستند اهل فارس ز کار من آن سان کــه اهــل کــرمان ترسان ز دزد کوچ
این طایفه جنگجو هم اکنون، در محل استقرار خود، به شعباتی کوچکتر به مانند آتش زیر خاکستر و گاه در منطقه پراکنده و هم اکنون بعضی ها همان رویه دزدی و غارتگری، آنهم به صورت پیاده، گاه گاهی ادامه می دهند و دردسری به مسئولین مملکتی از همان بدو تا کنون شده اند مانند جریان جنگ معز الدوله در تنگه در فارد، جنگ میردادخدا معروف به میرحاجی در منطقه جاسک که با همکاری کوچان در مقابل قوای شاه عباس دوم ایستادگی کرده اند، حمله میر مهدی احمدی نمدادی در سال ۱۲۶۷ ه.ق به میناب، درگیری الله وردیخان امانی، در سر گروه بشاگرد، حملات پی در پی مارزیها به میناب و بافت و سایر مناطق، حملات این قوم به ری – اصفهان و سایر مناطق، حملات ناروئی ها به لار و میناب و سرحدات لارستان، که ما در این باره، به نظر خوانندگان خواهیم رساند(فراغ دل ، ۱۳۸۸،۱۶۳).
۲-۲-۸- زبان قوم کوچ
محققین در مورد زبان کوچ نتیجه ای نگرفته اند چنانکه بوث ورث در این مورد اشاره نموده است که زبان کوچ مشکوک و ناچیز بنظر می رسد و حدودالعالم می گویند «ایشان (کوچ) را زبانی است خاصه» و مقدسی در قیاس با حدودالعالم به روشی روشن تر بیان کرده است و می گوید زبان قفسها و بلوچها مانند سندی نامفهوم است بعضی کوچ را زبان و سندی می دانند ولی بوث ورث یک محقق اروپائی که مدتها در بشاگرد در مورد زبان کوچی تحقیق کرده معتقد است که لهجه های موجود در بشاگرد ریشه ایرانی دارد و از فارسی ریشه می گیرد.
در مورد سرزمین و اقوام بلوچستان ، نویسندگان هر یک جوراجور، دسب به قلم شده اند که ناچاراً بطور اختصار در مورد سرزمین قوم بلوچ به نظر می رساند نام قدیمی بلوچستان ماکا، مکران،گدروزیا، آرانیا، مکوران،کسمکوران و اکثر بر این باورند که بلوچها از شمال گیلان به آنجا رفته اند و بدین معنی ، به بلوچ و بلوچستان نام گذاری شده است برابر گواه تاریخ ، قدیمی ترین اقوامی که، در این سرزمین می زیسته اند اقدامی که ، در این سرزمین می زیسته اند بشرح ذیل می باشد :
۱ـ دراویدیان یک از نژادهای ساکن هند،پس از ورود طوایف آریایی به سرزمین هند است و این نژاد هم اکنون در هند و بلوچستان ایران موجود می باشند و محققان بر این باورند که اینان از اعقاب دراویدیان پیش از تاریخ اند، اثبات این نتیجه ، کشفیات در وزمینه نژاد شناسی،برخورد نژادی طایفه براهوئی خصوصاً در مورد اشتراک و خوویشاوندی زبان براهوئی ها دراویدیان می باشد،ویل دورانت در مورد دروایدی می نویسد نام مردم و زبانهای است که به آن تکلم می کنند دست وکم یکهزار سال پیش از آمدن آریائیها به هند، مردمی به شمال و شمال باختری هند آمده اند که از نظر ونژادی رنگ پوستشان قهوه ایی و سرشان دراز بوده است. از فرهنگ دراویدی برگرفته شده است خلاصه اینکه دراویدیها نخستین پدید آورندگان تمدن دره سند بوده اند.دومین اقوام بعد از درآویدی سومریان و سومین نوردیک و حبشیان آسیائی ، که در قسمت اشکانیان که در مورد آن شرح داده شد و بلاخره لوریان یا لولیان ،و کولی های امروزی بوده اند. سومریان در بین النهرین و اطراف خلیج فارس می زیسته اند و احتمالا ارتباطی با هندوستان داشته،ولی به زبان هند و ایرانی سخن گفته اند برابر گواه تاریخی ،از آغاز هزاره سوم پیش از میلاد که این قوم در بلوچستان زندگی می کرده اند نام للیان یا لوریان ،در تاریخ بابل کاسی آمده است و در تاریخ فارسی ، به قوم کوش مشهور است و یونانیان آنان را کیسیان می نامیده اند. فردوسی شاعر حماسی ایرانی در شاهنامه مربوط به آمدن لوریان هند به ایران (بلوچستان) می گوید.
بــه نـزدیک شنگل فرستاد کس چنین گفت کـای شاه فـریاد رس
از آن لــوریان بـرگزین ده هزار نر و ماده بــر زخــم بـربط سوار
چــو لوری بیامد بـه نزدیک شاه بفــرمود تــا بـــر گشــادند راه
به هر یک یکی گـاه داد و خری زلــوری همی سـاخت بـرزیگری
همان نیـــز خــروار گنـدم هزار بــــدیشان سپرد آنکه بـد باسکار
دکتر ایراج افشار معتقد است « لوریان یا لو.لیان ، که اکنون در نقاط مختلف ایران از جمله بلوچستان به اسامی،لوری،لولی، کولی،غربتی، از نسل قوم جت که معرب آن زط است می باشند که در حال حاضر در نواحی بلوچستان ایران و سند پاکستان ساکن هستند و لهجه ای که با آن تکلم می کنند موسم به جت گالی است» این واژه ، در بعضی از کتب فارسی، جد گال نوشته شده است و انگلیسیها نیز جدگال می نامند مورخان بر این باورند که پیش از مهاجرت بلوچها به مکران ، این نواحی در دست قوم جت بوده است و حکومتی این سرزمین در دست جتها بوده است که با آمدن بلوچها، حکومتی از دست جتها خارج و خود حکومتی آن جا را بدست گرفته اند.
و در آن جزء چند واژاه براهویی و شمار واژه هایی که در فارسی هم معمول است نشانه ای مبنی بر اینکه این لهجه، غیر فارسی باشد در آن به چشم نمیخورد لازم بذکر است که در منطقه بشاگرد، رودبار، کهنوج، جیرفت تقربیا یک زبانی مشترک دارند و به یک لهجه مسلح هستند و زبان و لهجه (مارزی گال یا من) معروفیت دارد به جزء زبانهای میر شکاری که به ملکی معروف هستند و در قسمتهای امتداد خطوط ارتفاعات نزدیک به ساحل مستقر هستند و زبانی خاص دارند یکی از این زبانها در کنار بشاگردی زبان سرحدی ورمشکی است که شباهت به زبان سندی است باز هم زبان کوچ یا بشاگردی تفاوتی بسیار دارد زبانهای دیگر هم کوه شاهی است که در شمال سرحدات قوم کوچ مستقر هستند و با یک لهجه غیر از بشاگردی و یا به عبارتی دیگر کوچی صحبت می کنند(فراغ دل،۱۳۸۸،۱۴۴).
۲-۲-۹- نژاد قوم کوچ
محققان ایرانی و خارجی این قوم را به اقوام مختلف نسبت داده اند و علیرغم نام آنان، همواره همراه با نام بلوچان یاد کرده اند، همیشه مجزا از بلوچان پنداشته، حتی برخی از نوشته های کهن تری از زد و خورد بین کوچ و بلوچ به منصه بروز رسانیده اند دکتر سید منصور جوادی می نویسد«با آنکه کتابهای تاریخی، بین کوچان و بلوچان فرق می گذاردند فردوسی تقریبا نامهای کوچ و بلوچ را به صورت یکسان به قومی واحد اطلاق کرده است» با بررسیهای بعمل آمده از دوران قاجار به این طرف، کوچها در کوهستان با بعضی از بلوچها در پائین دست ارتباط وصلت برقرار کرده اند مانند ایل ناروئی، سابقی، میر، بامری، کل کلی، و … که در اصل بلوچ بوده اند آنان دورگه هستند یعنی هم بلوچ هستند و هم کوچ، علت اینکه در منابع، کوچ و بلوچ نوشته اند این دو قوم ایرانی اصل در کنار هم گاهی با زد و خورد و گاهی هم بطور مساعدت آمیز زندگی می کرده اند و به زندگی خود ادامه می داده اند. فردوسی توسی نامهای کوچ و بلوچ را به صورت هم اطلاق نموده، دلیلش این است که زمانی بوده که مطابق شرح، انوشیروان ساسانی تصمیم به تنبیه آلانان، کوچان و بلوچان و گیلانیان می گیرد بیشتر تاریخ نگاران اصل و ریشه کوچان را در میان کردان و تازیان جسته اند ولی مولف مفیده بر ریشه کوچان را از اعراب نمی داند چرا که خود از نژاد کردان کوچ می باشد. نظر بعضی از محققان، مبنی بر نژاد اکراد از عربی است. چرا که در دوران ساسانیان اعراب به این منطقه کوچانیده شده اند یا ایل عرب رودبار که به خوانین مالکی تلقی می شوند. که خود آنها بر این باورند که از بازماندگان مالک اشتر یعنی سردار معروف سپاه حضرت علی(ع) هستند به این منطقه رفته اند و با کوچیان پیوند و وصلت نموده اند یا طایفه ناروئی، که از بازماندگان خوارج نهروان می باشند پس از شکست از سپاه اسلام، به منطقه کرمان و سرزمین کوچیان رفته و با آنان پیوند خویشاوندی اختیار نموده اند.
البته این طایفه ناروئی خود بر این عقیده اند که از کوه نارو در افغانستان بسر می برده اند و به این منطقه مهاجرت کرده اند. ولی مورخان آنان را از اعراب خوارج می دانند و یا خوانین بشاگرد، الله وردیخان امانی، از عربستان سعودی به لارستان مهاجرت و سپس به منطقه سرچاهان نیکشهر رفته و از آنجا وارد بشاگرد شده است همانطور که دکتر باستانی پاریزی در مورد ایل جبالبارز و آن حدیث معروف پیغمبر اسلام و اعراب صاحب شتر سرخ موی را از اعراب می دانسته، طایفه عربی، بنام بنی اسدی در منطقه کرمان و در میان کوچان بنام بنی اسدی که خود می گویند عرب، و از ایل بنی اسد عامل مدفون پیکرهای مقدس شهدای کربلا بوده اند به این منطقه مهاجرت کرده اند و با کوچیان ادغام و در نهایت با کوچیان پیوند و استحاله شده اند مولف فکر می کند مورخان، علت نژاد کوچ از اعراب را این مشروحه فوق الذکر که عربها با کوچیان پیوند نموده اند و در منطقه پراکنده اند نژاد عرب انگاشته اند می دانند.
در هر حال، ما نظرات برخی از محققان و تاریخ نگاران را بازگو می کنیم یکی از کسانی که طایفه کوچان را جزو کردان می شمارد ابن حوقل است که در کتاب صوره الارض در این باره می نویسند «در این جبال (جبال کوچ) هفت طایفه هستند و هر طایفه را رئیس است و آنان از نژاد و قبیله اکراد به شمار می آیند» و ابن خلکان یکی دیگر از وقایع نگاران، نیز به همین ترتیب به ریشه کردی نژاد کوچ به صورتی غیر مستقیم اشاره دارد و می نویسد «معزالدله در جنگ با اکراد (کوچ ها) در کرمان دست چپ خود را از دست داد» و همچنین منابع دوره قاجاریه، نیز به کرد بودن نژاد مردم دشتها و کوهای کرمان اشاره دارد و از آن جمله است کتاب مرات البلدان محمد حسن خان اعتمادالسلطنه که زیر لغت بلوص می نویسد « بلوص اسم کوهی است از برای اکرادی که ایشان را بلادی است. وسیع، میان کرمان و فارس و مجاورند با مردمان کوه قفص (کوه کوچ) » مورخ معاصر باستانی پاریزی که خود همسایه کوچان و نزدیک به این طایفه می باشند. نیز به طور ضمنی کوچان را کرد معرفی کرده است. دلایل اثبات این طایفه، با کردها شباهتهای بین لباس، سنن و نزدیکی نامهای بارزان و رابطه قبایل جبال بارز با کردان شمال سوریه و ایران، رابطه بسیار قومی می داند. و این قبایل می توانند همان کوچان مشهور باشند. دکتر سید منصور سید سجادی می نویسد عرب بودن کوچان مورد تردید بسیار است و بنابر شواهد موجود کوچان نمی توانسته اند از تازیان باشند، زیرا چنانکه خواهیم دید گذشته از آنکه زبان آنان جزو زبانهای ایرانی است شواهد بسیاری نیز گواهی می دهند که آنان پیش از یورش تازیان به کرمان در آن منطقه ساکن بوده اند. در حقیقت در زمان فتح کرمان و زمانی که تازیان به سرکردگی سهیل بن عدی به کرمان حمله کردند مردم کرمان از ساکنان قفص مدد گرفته و خود را از هر جهت برای مقابله با سپاه سهیل آماده ساخته بودند«در پائین شهر کرمان جنگ خونین سختی بین طرفین رخ داد که خداوند صفوف دشمنان را پراکنده و مجاهدین در همان روز سهیل از راه دهات به موضوع جیرفت در آمد».و نیز منشی کرمانی همین قضیه را تائید می کند«که عمرابن الخطاب، عبیدالله بن عبدالله بن غسان و ابن عدی را با عساکر نامدار و حجافل به کرمان فرستاد و ایشان در حروم کرمان با قفص (کوچ) و لشکر کرمان که در این زمان شر ذمه ایشان صیاحی جبال عمان و بطون شعاب بشکار درمانده اند ملاقات افتاد» در این خصوص هرتز فلد نظریه ای دارد که اگر ما نظریه آن را بپذیریم که معتقد است اکوفاجای هخامنشی همان کوفان و کوه است و به معنی نام همین قوم در کتیبه های هخامنشی آمده است. مطابقت گواهان تاریخ که کوچ کلمه فارسی و قفص معرب آن است درست از آب در می آید و نتیجتا کوچان همان بلوچان در دوره ساسانیان پیش از پیداش تازیان در منطقه بوده اند و از نقطه نظر نژادی نیز، غیر از اختلاف های دیگر، نمی توان با عربها پیوستگی داشته باشند کوچان مردمانی هستند که با کوه و قلل مرتفع مانوسیت دارند خوانندگان شما ملاحظه بفرمائید رشته تپه و ارتفاع معروف به پاکوه در شرق شهر میناب جایگاه بازماندگان و مهاجرین کوچان است حقیر از آنها سوال کردم که چرا از بالا به داخل شهر نمی آیند آنها گفتند که ما از کوه و قلل بدنیا آمده ایم و اگر در پائین دست شهر ساختمان احداث کنیم همیشه در معرض نگرانی و مریضی قرار می گیریم. این بازمانده کوچی که همان بشاگردی ساده لوح و ساده اندیش بود با یک لحنی افتخار آمیز اظهار داشت ما از کوه بوجود آمده ایم و با کوه باید همنوا و همنشین باشیم. نظریه ریشه کردی بودن این قوم صحیح تر از سایر نظرات است، زیرا زبان امروزی این قوم جزو زبانهای ایرانی است و عناصر خارجی زیادی در لهجه بوده و بعضا (من) و مارزی گال که همان زبان جیرفتی، رودباری، بشاگردی، کوه شاهی، رودانی بوده و بعضا با لهجه های مخلوط جلگه میناب فاصله دارد و با آن نزدیکی دیده نمی شود. همان گونه که فوقا نوشتیم تمام کتب تاریخی به این نکته اذعان دارند که اینان، در زمان جنگهای تازیان با کرمانیان در منطقه حضور داشته، به کرمانیان کمک کرده اند. تنها نمونه بارز حضور تازیان در منطقه کرمان، پیش از پیدایش دین اسلام، مهاجرت قبیله بکرابن و ایل در زمان شاپور ساسانی است و غیر از آن برای مهاجرتهای دسته جمعی دیگر، از جمله مهاجرت ازسبا (یمن) شواهد کافی وجود ندارد. در کنار این همه دلایل تاریخی روایات شفاهی هم گواهان دیگری هستند که می توانند نظریه کردی بودن ریشه اقوام کوچی را تائید کنند. برخی از این روایات به اصل و ریشه کردی پهلوانان سیستان اشاراتی دارند و از سوی دیگر آثار وجود و حضور کردان در بخشهای شمالی دشت لوت سیستان نیز دلایلی دیگر بر اثبات این دعوی است بنابراین می توان گفت: که کوچیان همانند بلوچان در حقیقت از بازماندگان گروهی کردی هستند که طی سده های پیشین با حرکت خود از مناطق شمال غربی فلات ایران و با پشت سر گذاشتن، کوهها و دشتها به جنوب شرقی فلات ایران رسیده، در اینجا با مردم بومی که بنظر برخی محققان می توانسته اند بازماندگان مردم ملوقا و پس از آن ماهی خواران (بلوچان) یونانیان باشند. مخلوط شده و در منطقه به صورت همیشگی مستقر شده اند بعضی می گویند: نژاد کوچیان از آلانها هستند که مازیلا این قضیه را پی گیری می نمائیم(فراغ دل،۱۳۸۸،۱۳۰-۱۲۷).
۲-۲-۱۰- آلان ها
مارتن کشیش فرانسوی، درباره پارتیان یا اشکانیان، قبل از دولت ساسانی نوشته است این کشیش، خاندان شاهی اشکانی را به چهار شاخه کرده است. اشکانیان ایران ۲- اشکانیان ارمنستان ۳- اشکانیان هند یا باختر که مورخان ارمنی و چینی آنان را کوشانیان خوانده اند و آخرین آنها به اشکانیان شمالی تحت عنوان ماساگت ها و آلان ها نام گذاری کرده است
به گیــلان تبــاهی فزونست از این ز نفــرین پـراکنـــده گشت آفرین
آفرین به ایرانیان گفت آلانان دهند شد از بیــم شمشیر مــا چون برند
با تجمیع ماتریس سختی دینامیکی تمام لایهها و ضریب سختی دینامیکی نیمفضای پایینی، ماتریس سختی دینامیکی تودهی مخروطی حاصل خواهد شد. معادلهی تعادل دینامیکی برای توده مخروطی بهصورت زیر است:
(۴‑۲۰) |
که در معادلهی بالا ، ماتریس سختی دینامیکی تودهی مخروطی با دیسک صلب شماره (۱) و، دامنهی تغییرمکان در محل تمامی دیسکهای مجازی زیرین طی بارگذاری واحد در دیسک شماره (۱) و، بردار نیروهای خارجی است.
در طی عملیات تجمیع کردن المانهای ماتریس سختی دینامیکی دو لایهی مجاور، در المانهای مشترک جمع زده خواهد شد؛ بنابراین ماتریس سختی دینامیکی کل میدان مورد بررسی متناظر با دیسک سطحی ، یک ماتریس که تمام المانهای قطر اصلی و نیز اولین قطر بالا و پایین قطر اصلی فقط دارای اعضای غیر صفر است، میباشد. بردار ، شامل تنها یک المان غیرصفر است که همان بار روی دیسک منبع است (دیسک شماره ۱) با شعاع . بردار تغییر مکان ، ستون اول ماتریس دینامیکی نرمی را مشخص میکند. در مرحله بعدی با در نظر گرفتن توده مخروطی برای دیسک شمارهی (۲) همان مراحل قبلی تکرار خواهد شد.
همانند بحثهای قبلی تغییرمکان در محل تمام دیسکها در فرم ِ برداری ، طی بارگذاری واحد در دیسک شمارهی (۲)، ستون دوم از ماتریس نرمی دینامیکی را تشکیل خواهد داد، به همین ترتیب محاسبات تا کامل کردن تمام ستون های ماتریس نرمی پیش میرود. برای تعیین تمامی بردارهای تغییر مکان (تشکیلدهندهی اعضای ستونی ماتریس نرمی دینامیکی)، از برنامهنویسی در محیط برنامهی MATLAB استفاده شده است. ترکیب کردن تمام بردارهای جابهجایی در یک ماتریس، ماتریس نرمی دینامیکی را نتیجه خواهد داد. با توجه به متقارن بودن و منظم بودن این ماتریس و امکان معکوس کردن آن، با معکوس کردن ماتریس نرمی، ماتریس سختی دینامیکی بهدست میآید. در حالت کلی، ماتریسهای انعطافپذیری دینامیکی متقارن نیستند. با این حال، عدم تقارن ناچیز بوده و میتوان از عبارتهای کوپل متقاطع میانگیری نمود. بنابراین رابطهی نیرو- تغییرمکان برای سیستم خاک و فونداسیون را میتوان بهصورت زیر نوشت:
(۴‑۲۱) | |
(۴‑۲۲) |
تابع امپدانس (ضریب سختی دینامیکی) را میتوان بهصورت تابعی از سختی استاتیکی ، و ضریب فنریت و ضریب میرایی نوشت :
(۴‑۲۳) |
ارزیابی دقت روش مخروط
در این قسمت نتایج حاصل از روش مدلسازی مخروط بهعنوان یک روش فیزیکی ساده و تقریبی، برای یک پی دایرهای واقع بر ساختگاهی نسبتا بزرگ با هندسه و مشخصات معلوم با نتایج یک روش عددی دقیق مقایسه میشود. مطابق شکل ۴-۸ ساختگاه متشکل از دو لایهی واقع بر یک نیمفضای انعطافپذیر است که در آن امواج -مشابه یک ساختگاه با نیمفضای همگن- به سمت بینهایت منتشر میشوند. مدول برشی با عمق کاهشمی یابد که میتواند با وضعیت یک خاکریز معمول متناظر باشد.
شکل ۴‑۸: دیسک واقع بر دو لایهی قرار گرفته بر یک نیمفضای انعطافپذیر [۲۸]
در نمودار ۴-۱ تا ۴-۳ نتایج بهدست آمده از روش مخروط با نتایج حاصله از روش دقیق لایهی نازک [۲۸]، به ازای درجهی آزادی عمودی مقایسه شده است. این نمودار به ترتیب نمایشگر ضریب فنر بدون بعد k(a0)، ضریب میرایی بدون بعدc(a0) و بزرگی ضریب سختی دینامیکی برحسب فرکانس بدون بعد میباشد.
نمودار ۴‑۱: ضریب سختی فنر دیسک واقع بر دو لایهی مستقر بر نیمفضای انعطافپذیر برای درجه آزادی عمودی
نمودار ۴‑۲: ضریب میرایی دیسک واقع بر دو لایهی مستقر بر نیمفضای انعطافپذیر برای درجه آزادی عمودی
نمودار ۴‑۳: ضرایب سختی دینامیکی دیسک واقع بر دو لایهی مستقر بر نیمفضای انعطافپذیر برای درجه آزادی عمودی
همانطور که مشاهده میشود در محدودهی فرکانس بالا برای ضریب فنرk(a0)، مقداری انحراف وجود دارد و برای ضریب میرایی c(a0) ، در محدودهی فرکانسی پایین انحراف کمی دیده میشود. این انحرافها در محاسبهی بزرگی ضریب سختی دینامیکی (بخش سوم نمودار) تا حد بسیار زیادی حذف میشوند. لذا با توجه به نمودار ۴-۳ میتوان روش مخروط را به عنوان روشی کارآمد، قابل قبول و دقت مهندسی کافی در محاسبات مهندسی مورد استفاده قرار داد.
لایهی مسلحکننده
در چند دههی اخیر ژئوسنتتیکها برای تسلیح خاک شالودهها بسیار استفاده شدهاند. مسلحکنندهای که در اینجا مدنظر است ژئوسل میباشد. اصطلاح ژئوسل به یکی از محصولات ژئوسنتتیکی اشاره دارد که ساختار آن سهبعدی، پلیمری و سلولی بوده و در حالت گسترده اغلب به شکل لانهزنبوری است.
لایههای افقی ژئوسنتتیک به وسیلهی اصطکاک و قفلشدگی بین خاک و مسلحکننده به بهبود خصوصیات بستر پی کمک میکند درحالیکه ژئوسل به دلیل ساختار سهبعدی خود، علاوه بر ایجاد اصطکاک و در هم قفلشدگی بین خاک و مسلحکننده، محصورشدگی همهجانبهای را نیز برای خاک ایجاد میکند که منجر به صلبیت بستر مسلح پی میشود. به عبارت دیگر، ژئوسل در مقایسه با محصولات ژئوسنتتیکی صفحهای مانند ژئوگرید و ژئوتکستایل به دلیل خاصیت mattressگونهاش عملکرد بهتری در زمینهی تسلیح خاک دارد.
این مسلحکننده در اصل توسط مهندسین ارتش امریکا برای تثبیت سریع ماسه در حوزهی نظامی بهکار گرفته شد [۴] و در سالهای اخیر ژئوسل کاربرد فزایندهای برای تسلیح جادهها، شیبها، دیوارهای حایل و پیها داشته است.
مصالح سازندهی ژئوسل
ژئوسل در این تحقیق ساخته شده از دو نوع ژئوگرید BX و NP-1 است. بالشتک ژئوسل با بریدن ژئوگریدها به اندازهی طول و ارتفاع موردنظر برای ژئوسل و قرار دادن آنها در جهت عرضی و مورب و اتصال آنها در نقاطی مورد نظر ساخته میشوند [۶]. جدول ۴-۱ خصوصیات ژئوگریدهای موردنظر را که از آزمایشهای استاندارد مقاومت کششی پهنای عریض (ASTM D4595) تخمین زده شدهاند، نشان میدهد .
- ظاهر زیبا
- جاگیری آسان در دست به دلیل ۸ وجهی بودن
- ماندگاری بالا در قفسه
- نوشیدن راحت
- عدم نیاز به نگداری در یخچال
- مقاوم در برابر ضربات در حین حمل و نقل
- امکان چاپ متالیک با کیفیت عکاسی
- سازگاری با محیط زیست: قابلیت بازیافت پاکت ها (ساخته شده از مواد تجدید پذیر) و دارای گواهینامه ISO 14001
با توجه به موارد ذکر شده در بالا این نوع بسته بندی علاوه بر منافعی که برای مصرف کننده دارد، به دلیل تجدید پذیر بودن و قابلیت بازیافت برای جامعه و محیط زیست نیز مفید است.
۴-۲-۳) اجزای مدل کسب و کار
بر اساس مدل کسب و کار اپلگیت و همکاران [۱۲,۱۳] که در بخش های قبل به تفصیل بیان شد مدل کسب و کار شامل سه جزء اساسی مفهوم کسب و کار، قابلیت ها و ارزش می باشد که این اجزاء در ادامه ی این فصل مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته اند.
۴-۲-۳-۱) مفهوم کسب و کار
همان طور که در ادبیات تحقیق بیان شد مفهوم کسب و کار استراتژی های آن را تعیین نموده و بر تحلیل فرصت های بازار، محصولات و خدمات پیشنهاد شده، پویایی رقابتی [۱۲]، تحلیل مشتریان، رقبا و محصولات جانشین و شبکه کسب و کار استوار است [۱۳]. بر همین اساس در این بخش ابتدا اطلاعات مورد نیاز جهت تحلیل بازار، سپس تحلیل مشتریان و پس از آن تحلیل شبکه کسب و کار ارائه خواهد شد.
الف) تحلیل محیط کسب و کار
محیط کسب و کار در سال های اخیر به دلیل مسائل سیاسی و اقتصادی ایران در جهان تحت تاثیر قرار گرفته است. تحریم ها علیه ایران روی تمامی شرکت ها تاثیر گذارده و واردات و صادرات این شرکت ها را با مشکلات زیادی مواجه ساخته است. علاوه بر این وجود واسطه ها در تهیه ی مواد اولیه و منابع اصلی باعث افزایش قیمت شده است. هدفمندی یارانه ها و همچنین مالیات بر ارزش افزوده نیز از عوامل دیگر افزایش قیمت اغلب محصولات تولیدی و کاهش سودآوری آنها در سال های اخیر بوده است. صنعت آبمیوه نیز به دلیل همین مسائل با مشکلات و بحران هایی مواجه بوده است. تعداد زیاد تولید کنندگان و ورود بی رویه ی تولید کنندگان جدید به این صنعت نیز یکی دیگر از مشکلات تولید کنندگان فعلی می باشد. در ادامه این مباحث به تفصیل بیان خواهند شد.
۱٫ تحریم علیه ایران:
تحریم علیه ایران، واردات کنسانتره و میوه هایی که در کشور وجود ندارند و برای تولید آبمیوه تولید کنندگان ناچار به وارد کردن آنها هستند (مانند موز، آناناس، انبه و کیوی) را دچار مشکل ساخته و باعث افزایش قیمت آنها شده است که این امر منجر به بالا رفتن قیمت تمام شده ی آبمیوه شده است. از سوی دیگر صادرات نیز با مشکل مواجه شده است زیرا کشور های تحریم کننده ی ایران یا واردات خود را به طور کامل قطع نموده اند و یا با تعرفه های بالا اجناس ایرانی را وارد می کنند که این منجر به قدرت رقابت پایین تولید کنندگان ایرانی و جایگزینی رقبایی مانند چین و ترکیه شده است.
علاوه بر مواد اولیه یعنی میوه و کنسانتره، تکنولوژی های مورد نیاز برای تولید آبمیوه و کنسانتره نیز که از خارج وارد می شد با مشکل مواجه شده است و در صورت نیاز به تکنولوژی های جدید شرکت ها ناچار به صرف هزینه های بیشتری نسبت به قبل می باشند.
با توجه به این که بسته بندی آبمیوه های داخلی اغلب توسط شرکت سوئدی تتراپک و شرکت آلمانی کامبی بلاک انجام می شود این موضوع نیز شرکت های تولید کننده را دچار مشکل نموده است. البته با توجه به اینکه کشور سوئد در مباحث سیاسی بین المللی اغلب بی طرف بوده و در تحریم ها چندان مشارکت نمی نماید، شرکت هایی که با تتراپک مبادله ی تجاری داشته اند کمتر دستخوش عوارض ناشی از تحریم ها شده اند.
۲٫ واسطه های بازار میوه:
در صورتی که دلال ها و واسطه ها از بازار عرضه میوه حذف شوند، می توان فاصله بین تولید میوه و صنایع تبدیلی را از بین برد و قیمت آبمیوه و کنسانتره را نیز در حد معقولی نگه داشت.
در دولت گذشته، شورایی تحت عنوان شورای اشتغال در وزارت جهاد کشاورزی ایجاد شده بود که پیشنهاد تقویت تعاونیهای تولید در کنار باغهای گسترده میوه در استانهای میوه خیز نظیر ارومیه، تنکابن و استانهای شمالی کشور به وزارت جهاد کشاورزی وقت داده شد.
در صورت پذیرش این پیشنهاد، قبل از نفوذ دلالها و واسطه ها، کارشناسان صنایع تبدیلی میوه را از باغدار به قیمت مشخص خریداری کرده و ضمن تامین مواد اولیه خود به قیمت مناسب، میوه باغداران نیز مستقیما به دست صنایع تبدیلی می رسید که می توانست کانالهای وارداتی را محدود کند.
در شرایط کنونی، نقطه تلاقی بین صنایع تبدیلی و تولیدکنندگان وجود ندارد. این در حالیست که در صورت انعقاد تفاهم نامه های همکاری و حذف واسطه ها و دلال ها، فعالان صنعت ناگزیر نیستند مواد اولیه خود را به قیمت بسیار بالا خریداری کنند.
۳٫ هدفمند سازی یارانه ها و مالیات بر ارزش افزوده:
با شروع اجرای قانون هدفمند سازی یارانه ها، قیمت حامل های انرژی افزایش یافته که تاثیر قابل توجهی بر قیمت تمام شده آبمیوه به جا گذاشته است.
مالیات بر ارزش افزوده یکی دیگر از فاکتورهایی است که قیمت آبمیوه را افزایش داده و افزایش آن از سه درصد به چهار درصد بر قیمت تمام شده آبمیوه تاثیر جدی داشته است.
ب) تحلیل صنعت
در حال حاضر تعداد واحدهای دارای پروانه بهره برداری در زمینه کنسانتره ۸۹ واحد با ظرفیت اسمی سالیانه حدود ۲۸۱۳۲۵ تن و تعداد واحدهای دارای پروانه بهره برداری در زمینه آبمیوه ۲۱۴ واحد با ظرفیت اسمی سالیانه حدود ۱۵۵۵۱۴۳ تن می باشند .
وضعیت صادرات و واردات
میزان صادرات کنسانتره و آبمیوه در سال ۸۷ حدود ۴۳۲۲۵ تن و به ارزش حدود ۲۶۹۵۳۳۸۲ دلار بوده است و میزان واردات کنسانتره و آبمیوه در سال ۸۷ حدود ۱۱۱۸۰ تن و به ارزش حدود ۵/ ۱۱۴۶۷۳۶۲ دلار بوده است .
جدول (۴-۱): وضعیت صادرات کنسانتره و آبمیوه طی سالهای ۸۷ – ۱۳۸۵
سال
۱۳۸۵
۱۳۸۶
۱۳۸۷
میزان صادرات ( تن )
۲/ ۵۷۵۰۹
۵/ ۶۲۲۱۱
۴۳۲۲۵
ارزش صادرات ( دلار)
۳/ ۴۷۹۹۵۹۸۴
۲/ ۴۸۹۸۵۷۷۴
۳/۲۶۹۵۳۳۸۲
۲-۲-۲-۱-۳- مدل های متغیر
این مدلها از هنگام معرفی توسط kass[40] بسیار مورد توجه قرار گرفته است. وی کانتورهای فعال یا اسنکها[۲۲]را معرفی کرد. این کانتورها بدلیل انعطاف پذیریشان بطور گستردهای در بخشبندی پزشکی مورد استفاده قرار گرفتهاند [۴۱]. این تکنیک اطلاعات سطح شیء و کنترل صافی منحنی را فراهم می کند. این عملکرد انرژی با انجام معادلات اویلر- لاگرانژ در معادله PDE، کاهش مییابد [۴۲]. کاربرد این مدلها بطور گستردهای در بخشبندی حفرهها بکار رفته است [۴۳،۴۴]. در بیشتر مطالعات، ترمهای منظم چندان تغییر نمیکند و اغلب مبتنی بر انحنا است. مسائل مربوط به بخشبندی حفرهها با بهره گرفتن از این مدلها عمدتاً مربوط به طراحی ترم میباشد. GVF (جریان ناقل گرادیانت) بطور گستردهای مورد استفاده است [۴۵،۱۱،۱۹]. GVF که ابتدا جهت کشیدن کانتورها درون حفرهها شی مورد نظر طراحی شد، کارایی را افزایش داده است. دیگر ترمهای انرژی معرفی شده [۴۷،۴۶]، که حاوی انتشار جفت شده کانتورهای اپیکاردیال و اندکاردیال که GVF ها را ترکیب می کند میباشد. موقعیتهای نسبی اندوکاردیوم و اپیکاردیوم درون پروسه محدود میشوند. به منظور اطمینان از صافی حدفاصل، یک مدل شکلی پارمتریک (دایره، بیضوی و نواری) امکان ارائه فشرده و تسهیل فرمولبندی انرژی را مهیا میسازد. توجه کنید که مرحله اول کانتور که یک مرحله اعمال مورفولوژی ریاضی [۴۸] یا الگوریتم EM [49] انجام شود.
مدلهای متغیر، چارچوب مهمی برای گسترشهای سه بعدی فراهم می کنند [۵۳-۵۰]. اما همچنین حد فاصلهای حفرهها در تمام سیکلهای قلبی قابل دستیابی است. اولین رویکرد برای گسترش موقتی، کاربرد نتایج بخشبندی بدست آمده روی تصویر در زمان t روی تصویر فاز بعدی در زمان t+1 میباشد. با این که این فرض پیچیدگی کمتری را دارد، این رویکرد ترتیبی، اطلاعات حرکتی را ادغام نکرده و حرکت موقتی قلبی را در نظر نمیگیرد [۵۲،۵۴]. رویکردهایی اخیراً توسعه یافتهاند که محدودیتهای تکامل ضعف حد فاصل یا نقاط سطحی را در نظر میگیرد [۴۶].
شکل ۲-۲. استفاده از کانتورهای فعال برای بخشبندی بطن چپ قلب در تصاویر MRI کانتور ابتدایی با رنگ سیاه مشخص شده است.
ازمدلسازی حجمی (حجم منحنی) بویژه برای رویارویی حفره بطن چپ در طی زمان با بهره گرفتن از مدل بیومکانیکی مفید میباشد. میوکاردیوم بطن چپ بعنوان ماده الاستیکی خطی تعریف شده توسط چندین پارامتر مدلسازی شده است، که درون ماتریس (سختی) ادغام شده که ویژگیهای ماده تغییر شکلدهنده بدن را در سه بعد تعیین می کند[۵۰،۴۶]. قابلیت انقباض میوکاردیوم مرتبط با جهات فیبرها میباشد که دارای خواص فیزیکی یکسان نیستند. این جهتیابی فیبرها[۲۳] با کمک در نظر گرفتن ارزشهای عددی سختی مختلف برای محورهای مختلف، در نظر گرفته می شود. در یک مدل، جهتیابی فیبرها بخشی از مدل الکترومکانیکی بوده که الکتروفیزیولوژی قلب را شبیهسازی می کند. این مدل به منظور تغییر شکلهای مدل حجمی بکار میرود. بخشبندی در کل سیکل قلبی با کمتر کردن انرژی که تغییر شکل مدل حجم سنجی و اطلاعات تصویر را جفت می کند، بدست می آید (تصویر ۳-۲) قوانین دینامیک حرکت بیان شده در PDE با بهره گرفتن از روش عنصر محدود حل می شود. توجه کنید که این مدلها عموماً شامل آزمونهای بیشتر در ارتباط با تخمین حرکت قلبی به آنالیز تغییر شکل بافت و محاسبه ترتیب تصاویر سه بعدی میباشد [۵۵]. بطور خاص، معرفی اطلاعات عملکردی در ارتباط با قلب می تواند منجر به بهبود حرکات تانژانت حفرهها شود که از رویکردهای دیگر قابل دستیابی نیست.
الف ب ج
شکل ۲-۳. در تصویر بالا الف) مربوط به مرحله Mid-diastole ب) تصاویر بخشبندی mesh با فیبر مستقیم ج) بطن چپ و راست
۲-۲-۲-۱-۴ نتیجه گیری
تنوع گسترده از رویکردهای مبتنی بر تصویر با بهره گرفتن از دانش اولیه ضعیف یا بدون دانش اولیه برای بخشبندی حفرهها در MRI قلبی بکار رفته است. تقریباً تمام این روشها مستلزم مداخلات کاربر هستند. رویکردهای مبتنی بر تصویر و مبتنی بر طبقه بندی، چارچوب ضعیفی برای ادغام اطلاعات اولیه قوی فراهم می کند، گسترش مدلهای تغیرپذیر بطور گستردهای مطالعه شده است.
۲-۲-۲-۳- بخشبندی با دانش قوی
از بخشبندی خودکار با دانش اولیه در مدلهای آماری، اشکال هندسی با سطوح خاکستری ارگان میتوان برای افزایش دقت بهره برد. این بخصوص وقتی مهم است که شکل ارگان از فردی به فرد دیگر خیلی تغییر نکند که برای قلب بسیار خوب است. روشهای بخشبندی مرتبط با مدل آماری شامل سه مرحله است:
تنظیم فضایی[۲۴] (و موضعی در صورت لزوم): کانتورها بطور دستی بخشبندی شده با تصاویر از اهمیت زیادی برای جبران اختلاف در موقعیت و اندازه حفره بر خوردار است و می تواند بسیار مشکل باشد بویژه در تصویر ۳بعدی [۵۶]. هنگامی که بخشبندی در سیکل کامل قلبی محاسبه می شود، تنظیم و تراز موضعی نیز مورد نیاز است: تعداد فازهای هر فرد بایستی روی تعداد فازهای مرجع تراز شود.
ایجاد مدل عموماً بر محاسبه شکل میانگین یا تصویر و مدلسازی تغییرپذیر در تصاویر دلالت دارد. هر لحظه یک شکل جدید با شکل میانگین و ترکیبی خطی وزن شده توصیف می شود.
شکل ۲-۴. تصویر سه بعدی قلب و استفاده از الگوریتم انطباق
استفاده مدل برای بخشبندی مشخص می کند که چگونه مدل میانگین برای متناسب شدن با مرزها در تصویر جدید بکار میرود در حالی که تغییرپذیری موجود را نیز در نظر
میگیرد.
روشهای مبتنی بر مدل آماری عمدتاً به سه گروه عمده تقسیم بندی میشوند: بخشبندی با شکل قبلی[۲۵]، شکل فعال و مدلهای ظاهری[۲۶] و روشهای مبتنی بر اطلس [۵۸،۵۷].
۲-۲-۲-۳-۱- تغییر شکل مدل با دانش اولیه قوی
اصول این مدلها بر مبنای موارد گفته شده در قسمت ۲-۲-۲-۱-۳ میباشد البته تفاوت در اصلاح انرژی عملکردی با وارد کردن یک ترم جدید میباشد. عملکرد تراکم احتمالی (PDF) یا نقشه احتمالی با اضافه کردن تصاویر بخشبندی شده و بخشی هر دو حد فاصل پس از مقیاس بندی و تراز بندی، محاسبه می شود. یک جایگزین برای استفاده PDE پیشنهاد شد که با امتیاز سریع و مستقیم بودن بر اساس PCA مقدماتی استوار است.
توجه کنید که این رویکردها گردآوری جفت شده در دو سطح حد فاصل را شامل می شود که موقعیتهای نسبیاند و اندوکاردیوم و اپیکاردیم را طبق مدل فاصلهای حفظ می کند [۴۰]. تحت مدلسازی آماری تصویر، پروسه قطعهبندی یک MAP (ماکزیمم posteriori) تخمین زده می شود. مدل شکلی از PCA بدست می آید یا بر اساس نمایش فوریه که پارامترهای آن در بانک اطلاعات تصاویر بخشبندی شده وجود دارد [۶۰،۵۹]. بخشبندی از طریق روشهای مونت کارلو یا فیلتر سازی ذره انجام می شود [۶۱].
۲-۲-۲-۳-۲- شکل فعال و مدلهای ظاهری
ASM شامل یک مدل شکلی آماری بنام PDM بدست آمده توسط PCA روی شکلها تراز شده و یکسان برای جستجوی مدل در تصویر میباشد [۶۲]. بخشبندی از طریق قرار دادن مدل روی تصویر و گردش تخمینی تکراری، انتقال و جابجایی پارامترهای مقیاسی با بهره گرفتن از تخمین مربع انجام می شود. این روش یک راه حل قابل اعتماد را فراهم می کند از آنجایی که فقط اشکال مشابه با داده های آموزشی مجاز هستند.
AAM بکار برده شده جهت بخشبندی بطن چپ بطور مستقل در دو مطالعه ارائه شدند که پتانسیل کلینیکی رویکرد را در بخشبندی هم اندوکاردیوم و هم اپیکاردیوم نشان داد [۶۴،۶۳]. قدرت AMM و ASM می تواند در یک مدل ترکیبی[۲۷] ادغام شود [۶۷-۶۱]. محققان یک مدل ترکیبی چند مرحله ای معرفی کردند که AAM در حالت ظاهری کلی مطلوبتر اما موقعیتهای مرزی غیر دقیقتری فراهم میکرد در حالیکه ASM توانایی خوبی در یافتن ساختارهای موضعی داشت. آنها بنابراین پیشنهاد کردند که چندین فاز مستقل مورد تأکید قرار بگیرد که با AAM در مرحله اولیه آغاز می شود که مدل را روی قلب موقعیتبندی کرده و بدنبال آن مرحله ترکیب AAM/ASM که امکان دقیقتر کردن موقعیت را ممکن میسازد. هر چند این مدل نتایج دقیقی نتیجه میدهد و برای اولین بار AMM، نتایج روی بطن راست ، مدل کنونی به تصاویر میان حفرهای و پایان دیاستول منفرد بود در حالیکه مدل شکل سه بعدی سازگاری کلی با مدل فراهم می کند [۶۸]. نتایج بخشبندی بدست آمده روی قسمت های رأسی بهبود یافت، اگر مطابقت موضعی AMM دو بعدی مؤثر نباشد، با مدل سه بعدی از طریق مطابقت سراسری[۲۸] تصحیح میگردد.
چندین اصلاحات چارچوب اصلی جهت افزایش دقت بخشبندی همچون استفاده از آنالیز اجزای مستقل بجای PCA، معرفی ASM با ویژگیهای مطلوب غیر متغیر پیشنهاد شده است [۷۰،۶۹]. مدل کنونی برای این مطالعات نیز به تصاویر میان حفرهای و پایان دیاستول محدود است. جستجوی موضعی نقاط مطابق در طی بخشبندی ASM می تواند با بهره گرفتن از یک تخمین کننده دقیقتر انجام شود. این روش بطور ویژه جهت بخشبندی بطن راست بکار رفته است [۷۱].
گسترش مدل برای موقعی نیز پیشنهاد شده که با معرفی مدل تحرکی AAM همراه بوده است. مؤلفان پیشنهاد می کنند که چارچوب AMM دو بعدی با در نظر گرفتن کل توالی تصاویر طی یک سیکل قلبی گسترده شود و با مدلسازی نه تنها تصویر و سطوح خاکستری قلب بلکه متحرک بودن آن نیز مد نظر قرار میگیرد. بعلت تفاوت تعداد تصویر در هرسیکل قلبی از هر فرد به فرد دیگر (در مطالعه آنها از ۱۶ تا ۲۵ تصویر) یک نرمالسازی موقتی مورد نیاز است. مدل امکان دستیابی به بخشبندی سریع در کل سیکل قلبی را مهیا می کند که البته هنوز محدود به قسمت های بین حفرهای[۲۹] است. گسترش به AAM سه بعدی وASM در مطالعه دیگری گزارش شد. میزان زیاد اطلاعات پردازش در مدلهای سه بعدی به افزایش بار محاسبات میانجامد که با بهره گرفتن از روشهایی مثل محاسبه شبکه[۳۰] کاهش مییابد [۷۰].
الف ب
شکل ۲-۵. الف) تصویر سه بعدی بخشبندی شده توسط AMM، ب) تصویر بخشبندی شده بصورت دستی [۷۲[
۲-۲-۲-۳-۳- بخشبندی مبتنی بر اطلس
اطلس ساختارهای متفاوت موجود در یک تصویر منفرد را توصیف می کند که می تواند توسط بخشبندی دستی یک تصویر یا ادغام اطلاعات از چندین تصویر بخشبندی شده از بیماران مختلف بدست آید. با وجود اطلس، یک تصویر می تواند با نقشهیابی تعدیل فضایی[۳۱] خود با اطلس با بهره گرفتن از فرایند ثبت، بخشبندی شود [۷۳]. این روش که بویژه در بخشبندی مغز بکار رفته است [۷۴] همچنین برای بخشبندی قلبی نیز بکار میرود.
همچنانکه در شکل ۲-۶ نشان داده شده است، اصول کار، ثبت اطلس بر چسب دار (نشاندار) روی تصویر مورد بخشبندی و سپس انتقال به اطلس و دستیابی به بخشبندی نهایی است. بدین ترتیب بخش بندی در طول تمام سیکل قلبی با بهره گرفتن از اصول مشابه قابل انجام است [۷۵].
شکل ۲-۶ . بخشبندی بر مبنای اطلس [۷۵]
در مطالعات، ساخت یک اطلس قلبی آناتومیکی مبتنی بر یک تصویر بخشبندی شده منفرد، بخشبندی میانگین بدست آمده از جمعی سالم داوطلب و یا مبتنی بر لاشه اطلس[۳۲] است [۶۷]. اطلس یا مدل می تواند روی هر فرد جدید با بهره گرفتن از انطباق (NRR) non- rigid منطبق شود. NNR یک انتقال[۳۳] است که مسئول تغییر شکلهای الاستیک است. NRR شامل حداکثرسازی اندازه تشابه بین یک تصویر منبع S (اطلس) و یک تصویر هدف یا مرجع R (تصویر بخشبندی نشده) میباشد.
از آنجایی که اطلس و تصویر MR می تواند سطوح gray (خاکستری) غیر منطبق داشته باشند، شاخص تشابه بایستی فقط مسئول وابستگیهای آماری بین آنها باشد [۷۶]. بیشترین شاخص مورد استفاده برای NRR اندازه ENMI می باشد. بر اساس توزیع فردی و سطوح خاکستری، ENMI به صورت زیر تعریف می شود:
(۲-۲)
H(S) معرف آنتروپی حاشیهای[۳۴] H(S,R) , معرف آنتروپی جفت پیکسل یا همسایگی میباشد. حداکثر کردن فقط شاخص شباهت معادلاتی را فراهم می کند که ثبت تصویر را دچار خطا کرده و از اینرو مستلزم محدودیت اضافی است [۷۵]. یک راه محدود کردن فضای انتقال به انتقالات پارامتری است [۷۷]. راه دیگر یک ترم تنظیمی به شاخص شباهت مدل مایع ویسکوز کلاسیک و یا مدل آماری است [۷۸]. در مدل اخیر، تغییرپذیری تصویر در بانک اطلاعات موارد بعنوان تنظیم کننده استفاده می شود. این تغییرات با مدلهای تصویر احتمالی شامل اطلس احتمالی مدل می شود. از اطلس احتمالی در آغاز پارامترهای الگوریتم EM هم استفاده شده است. بخشبندی بدست آمده پس از همگرایی الگوریتم EM از طریق MRF مدل می شود.
۲-۲-۲-۳-۴- نتیجه گیری
با تحمیل کردن محدودیتها بر کانتورهای نهایی از طریق استفاده از یک مدل آماری، روشهای مبتنی بر دانش اولیه قوی می تواند بر مشکلات بخشبندی از پیش تعیین شده غلبه کند (عدم وضوح در مرزهای حفره، حضور عضلات پاپیلاری و تفاوتهای سطوح خاکستری میوکاردیوم). اما این غلبه به هزینه ساخت یک داده آموزشی بصورت دستی است که ساختار آن دو در تردید بوده همچنانکه تغییرپذیری بر اطلاعات اولیه وابسته است. SAM نمیتواند اطلاعاتی که در داده های آموزشی نیستند، تقریب (تخمین) کند [۶۷]. در مطالعه ای محققان اندازه محدود آن را وارد کردن منبع دیگری از اطلاعات، بخشبندی دستی اولین فریم جبران کردند.
روش حاصل دقیقتر است ولی همچنان وابسته به مداخلات کاربر است. توجه کنید که الحاق بعد زمان و بعد سوم در زمان آسان و صریح نیست. در مورد AMM، افزایش بعد آن خطر تناسب بیش از حد[۳۵] را افزایش میدهد. چارچوب ثبت non- rigid بیشتر انحطاط پذیر است. در نتیجه ساختار اطلس تأثیر اندکی روی نتایج بخشبندی دارد از آنجائیکه فقط به عنوان نقطه آغازین برای تطبیق[۳۶] بکار میرود.
مقاله های مورد مطالعه که تعدادی از آنها در این فصل آورده شد، در جدول ۲-۱ مقایسه شده است که بر اساس شرایط آزمایشی آنها میباشد. توضیحات و اختصارات استفاده شده در جدول در ادامه توصیف شده است. بطن چپ/ بطن راست مشخص می کند که آیا نتایج بخشبندی در هر دو بطن و بطن راست و حدفاصل های اپیکاریال و اندوکاردیال ارائه شده است و یا فقط در خودکار قلب گزارش شده با خط تیره (-) مشخص شده است.
استفاده از اطلاعات بیرونی (E). اطلاعات بیرونی یکپارچه شده طی پردازش طبقه بندی می تواند دانش اولیه ضعیف بوده که می تواند بر اساس مدلسازی آناتومیک (AM) مثل (i) جنبه چرخشی[۳۷] بطن چپ، استفاده از خطوط شعاعی (ii) ارتباطات ساده فضایی (iii) استفاده از مدل بیضوی، سیلندری یا گلولهای باشد. فرضیات مبتنی بر تحرک و سختی فیبر کاردیوم می تواند در مدل بیوفیزیکال (BM) وارد شود. یک دانش اولیه قوی (SP) در مدل آماری نیز وارد می شود. مدلهایی که هیچ استفادهای از اطلاعات بیرونی نمیکنند با خط تیره (-) مشخص میشوند.
استفاده از اطلاعات تحرک (M) از آنجائیکه قلب عضوی متحرک است، تحرک آن می تواند در پردازش بخشبندی بکار رود. مابین رویکردهای متفاوت که نتایج بخشبندی آغازین (P) در سیکل قبلی با تکرار الگوریتمها در هر تصویر بدست می آید و رویکردهایی که بطور واضح تحریک را وارد آنالیز می کنند (M) تمایز قائل میشویم. مدلهایی که از ویژگی تحرک قلبی استفاده نمیکنند با خط تیره مشخص شده است.
ارزیابی دقت بخشبندی (ASA) عملکرد روش بخشبندی از طریق معتبر ساختن در مقابل دانش قبلی اندازه گیری می شود. استاندارد طلایی توسط متخصص تعیین می شود. هر چند ارزیابی بصری در برخی مطالعات فراهم شده است، دقت بخشبندی معمولاً از طریق محاسبه و مقایسه اندازه های کمی همچون سطح حفره (S)، حجم (V) و جرم (M) و کسر خروجی (EF) تعیین شود. دقت خطا نیز از طریق محاسبه میانگین فاصله بین آنها قابل دستیابی است که بعنوان خطای P2C در نظر گرفته می شود. همبستگی بین ردیابی دستی و روش خودکار و نیز تغییرات شخصی کاربر از طریق همبستگی خطی و آنالیز Bland-Altman تخمین زده می شود. آنالیز اخیر امکان مقایسه بین دو اندازه گیری را با ترسیم اختلافات در مقابل میانگین، فراهم می کند.
جدول۲-۱ : مروری بر روش های ارائه شده در ۷۰ مقاله
Vail date | Calcul ate |
k = تعداد سؤالات
= مجموع واریانس سؤالات
= واریانس نمره های خام آزمودنیها (پاشا شریفی و شریفی، ۱۳۸۳)
در تحقیقات علمی پرسشنامهای، اعتبارهای کمتر از ۶/۰، معمولاً ضعیف تلقی می شود، دامنه ۷/۰ قابل قبول و بیش از ۸/۰ خوب تلقی میشود. البته هر چه ضریب اعتبار به عدد یک نزدیکتر شود بهتر است (سکاران، ۱۳۸۰) .
در تحقیق مورد نظر به کمک روش آلفای کرونباخ برای ۲۶ سوال پرسشنامه مدیریت دانش مقدار آلفای ۸۳/۰ بدست آمد که نشان دهنده اعتبار قابل قبول و بالای پرسشنامه می باشد.
جدول۳-۱: مقدارضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه مدیریت دانش
ضریب آلفای کرونباخ | تعداد سوالات |
۸۳/۰ | ۲۶ |
برای پرسشنامه سلامت سازمانی نیز مقدار ضریب آلفای کرونباخ ۳۶ سوال پرسشنامه ۹۳۲/۰ بدست آمد.
جدول۳-۲: مقدارضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه سلامت سازمانی
ضریب آلفای کرونباخ | تعداد سوالات |
۹۴/۰ | ۳۶ |
برای پرسشنامه سلامت سازمانی نیز مقدار ضریب آلفای کرونباخ ۳۶ سوال پرسشنامه ۹۴/۰ بدست آمد.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده های آماری
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده های آماری
۴-۱) مقدمه
اطلاعاتی که غالباً با بهره گرفتن از علم آمار و تحلیل داده ها در اختیار تصمیم گیران قرار می گیرد اساس و مبنای تصمیم گیری مدیران و سازمان ها در سطح خرد و کلان می باشد. به طور کلی داده ها نمایانگری از واقعیتها و مفاهیم هستند. چنانچه دادهها بصورت واژه و نه به صورت ارقام به توصیف واقعیتها بپردازد آنها را دادههای کیفی میگویند. اینگونه دادهها از طریق مشاهده، مصاحبه، استخراج از اسناد و مدارک و امثال آن گردآوری میشود. تحلیل اطلاعات شامل عملیات متعددی است و شامل شرح و آماده سازی دادههای لازم برای آزمون فرضیهها و سپس تحلیل روابط میان متغیرها و بالاخره مقایسه نتایج مشاهده شده میباشد. در واقع هدف نهایی هر پروژه نتایج این فصل تحقیق میباشد. در این فصل در بخش اول به تجزیه و تحلیل توصیفی دادهها و در بخش دوم به آزمون آماری فرضیات پرداخته خواهد شد و در نهایت در بخش سوم یافتههای جانبی تحقیق بیان خواهد شد..
۴-۲) بررسی توصیفی ویژگیهای جمعیت شناختی
در این قسمت به ارائه آمار توصیفی، نمودارها و جداول ویژگیهای جمعیت شناختی نمونه پرداخته میشود. ارائه آمار توصیفی از آن جهت مهم است که باعث شناخت بهتر از جامعه و ویژگیهای عمومی آن و همچنین تحلیل بهتر ارتباط بین متغیرها میشود. در این تحقیق جنسیت، تحصیلات، سمت، وضعیت تاهل به عنوان سؤالات عمومی پژوهش در نظر گرفته شدهاند، چرا که با بهره گرفتن از هر یک این سؤالات میتوان به برخی از اختلافات در دیدگاهها در میان کارکنان پی برد.
۴-۲-۱ )جنسیت
پاسخی را که افراد در مورد جنسیت به پرسشنامه دادهاند به صورت جدول ۴-۱ ارائه گردیده است. چنانچه ملاحظه میشود پرسشنامه حاضر در بین ۸۳ نفر زن و ۶۱ نفر مرد توزیع گردیده است.
جدول ۴-۱: توزیع فراوانی جنسیت پاسخگویان
جنسیت | فراوانی | درصد |